
در هر صنف و شغلی که هستی پیش به سوی حرکت در مسیر دعوت عمومی (1)
بسم الله و الحمد لله، اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ. عید سعید قربان سال 1401ش برشما و تمام مجاهدین اهل دعوت و جهاد در جماعت مسلمین دارالاسلام و بر سایر مومنین فرقه ی ناجیه در سراسر دنیا مبارک باد.
رسول الله صلی الله علیه وسلم در راه رفتن به مسجد در روز عید همین تکبیر را میگفتند؛[1]و اصحابشان صدای خود را در این تکبیر بالا میبردند و در مسیر بین منزل یا محل کارشان تا مسجد این مسیر را با صدای بلند تکبیر می گفتند.[2] تکبیری که هم بر دل و قدرت مومنین تاثیر مثبت دارد و هم دل دشمنان را از ترس می لرزاند و باعث خشم آنها می شود که از الله تعالی خواستارم ما را در زنده کردن چنین سنتهایی یاری رسان باشد.
این روزها که برادران و خواهران ما جرقه های پروسه ی دعوت عمومی را زده اند و وارد کار میدانی در فضای حقیقی جامعه شده اند با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند که تقریباً نزدیک به همان مشکلاتی است که تمام پیامبران و پیروان صادق آنها تجربه و تکرار کرده اند، چون این عزیزان با شکستن تابوها و برداشتن ممنوعیتهای ساختگی و تحمیلی بر مسلمین، از کفر به طاغوت و سپس ایمان به الله یعنی از همانجایی دعوت را شروع کرده اند که تمام پیامبران در طول تاریخ از همانجا شروع کرده اند: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل/36) ما به میان هر امتی پیغمبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که الله را عبادت کنید و از طاغوت دوری کنید، فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لاَ انفِصَامَ لَهَا (بقره/256) پس کسی که کفر به طاغوت کند و به الله ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز درآویخته است ( و او را از سقوط و هلاکت نجات می دهد و) اصلاً گسستن ندارد.
پس در این مسیر وجود این مشکلات امری تازه و پدیده ای مختص به ما و عصرما نیست حتی در دارالاسلامهایی که این مفاهیم غریب و نا آشنا شده اند؛ بلکه این مشکلات آفتی تکراری و مانع موزیانه ای هستند که در طول تاریخ گاه به تعداد تمام پیامبران و مصلحین تکرار و تجربه شده اند و الله تعالی در شریعتش، هم واقعیت این مشکلات را برای اهل دعوت و جهاد بیان کرده است و هم راهکارهای مبارزه با این آفتها و موانع را، و هیچ جاهلیتی وجود ندارد که در قرآن و سنت صحیح از آن بحث نشده باشد و راه مبارزه و برداشتن آن هم نشان داده نشده باشد پس با وجود تغییر ابزارها، برای پیدا کردن راهکار جدید برای مبارزه با این مشکلات و آفتها و موانع نیازی به گشتن نیست.
یکی از این مشکلاتی که این برادران و خواهران اهل دعوت و جهاد ما با ورود به میدان دعوت با آن دست و پنجه نرم می کنند شبهاتی است که بیشتر از سوی منافقان و آنان که در دلهاشان مرض است و هم آنها که (در دارالاسلام) تبلیغات سوء میکنند «الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ» (احزاب/60) برای آنها به وجود آمده، که در نهایت سعی دارند از «طرق مختلف» اجازه ندهند این برادران ما تابوی انحصاری شدن دعوت در دست آنها را بشکنند و دعوت را به دستور اسلام و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم عمومی و مردمی کنند، به همین دلیل دیده شده است که گاه با توسل به زور و قلدری و به کار گیری مسئولین نامتعادل و نامیزان و منحرف حکومتی و گاه با توسل به حقه بازی و تولید شبهات و اصطلاح تراشی های من درآوردی و مصلحت تراشی های غیر شرعی و کل کل کردن و چک و چانه زدن با دستورات صریح شریعت و تحریک افکار عمومیِ مسلمین ساده و زود باور و جاهل، آشکارا در برابر حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم قرار می گیرند، و این واکنش در میان مسلمین بدون شک واکنش دارودسته ی منافقین یا سکولارزده هاست است نه مومنین.
الله متعال می فرماید: وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً (احزاب/36) هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که الله و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند و حکمش را صادر کرده باشند) حق انتخاب و اختیاری از خود در آن ندارند. هر کس هم از دستور الله و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد.
بر این اساس واکنش یک مومن در برابر حکمی که الله از کانال پیامبر خاتمش صادر کرده بطور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی و بدون چک و چانه زدن این است که: وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا(بقره/285) میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم. به محض اینکه شخص مومن حکمی از شریعت الله را شنید «اطاعت» می کند و«اطاعت» خودش را از نفس خودش و از تمام مخلوقات می گیرد و به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم می دهد، این حد و مرزی است که الله تعالی برای «اطاعت» مومنین تعیین کرده است؛ اما واکنش شخص کافر و دارودسته ی منافقین و سکولار زده هایی که از اندازه و حدی که الله برای بندگانش تعیین کرده تجاوز کرده اند این است که: قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا (بقره/93) شنیدیم، ولی نافرمانی کردیم. پس دو واکنش در برابر قوانین شریعت الله وجود دارد که سومی ندارد:
- یا واکنش مومنین است: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» شنیدیم و اطاعت کردیم .
- یا واکنش کفار و دارودسته ی منافقین و سکولار زده هاست: سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا (بقره/93) شنیدیم، اما نافرمانی کردیم.
دارودسته ی منافقین در اینجا نیز با اصطلاحاتی چون میانه رو بودن و، وسطی بودن و، به روز بودن و، روشنفکر بودن و، مصلحت این است وغیره با «اطاعت» از بعضی از شریعت و نافرمانی از بعضی از شریعت، سعی می کنند روشنی این دو مسیر حرکت حق و باطل را آلوده کنند و برهم بزنند و مومنین را سرگردان کنند؛ به عبارتی دیگر در قدم اول مومنین را از «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» به «الضَّالِّينَ» و سرگردانان که دسته ی خودشان است منتقل کنند و اگر توانستند این مومنین و مسلمین را وارد دسته ی یکی از کفار «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و بخصوص وارد جبهه ی احزاب سکولار و مرتد کنند، در حالی که میانهروی باید بین «افراط و تفریط» باشد نه بین «حق و باطل»، چون بین حق و باطل چیزی جز باطل وجود ندارد و حرکت بین حق و باطل عین کفر و نفاق است.
همه می دانیم که شیطان به الله ایمان داشت و از مقربین شده بود و حتی با الله مستقیماً صحبت کرده بود اما به دلایل ناسیونالیستی و ملی گرائی و برتری دادن نژاد خودش «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» (اعراف/12) تنها یک امر و دستور الله را «اطاعت» نکرد و با آن مقام بالایی که داشت تنها به دلیل «اطاعت» نکردن از یک حکم الله کافر شد، الان فلان شخص سکولار بومی می گوید من به الله و رسولش ایمان دارم و می داند که الله از کانال رسولش احکامی را برای اداره زندگی فردی و اجتماعی و حکومتی صادر کرده است اما 1- آگاهانه 2- عمداً 3- به میل خودش و اختیاری نه تنها یک حکم شریعت الله بلکه صدها حکم و قانون الله را «اطاعت» نمی کند حتی تا آنجا پیش می رود که هر چه از دستورات و قوانین الله و رسولش با قوانین سکولاریستی مخالف باشد را کنار می زند و از قوانین مکتوب سکولاریستی یکی از احزاب سکولار و قوانین غیر مکتوب مدنی سکولاریستی که ممکن است مخلوطی از تمام جاهلیتی باشد که به او رسیده و نفسش پذیرفته پیروی می کند. آیا این شخص سکولار، کافری نیست که با دهها دلیل بیشتر از شیطان کافر شده است و شکی در کفر آن نیست؟
شیطان می دانست که این حکم الله است و یقین داشت و ایمان داشت که این حکم الله است و به آن هم اقرار داشت اما از آن «اطاعت» نکرد و در میان احزاب سکولار بومی هم کفار سکولاری پیدا می شوند که می دانند این احکام شریعت از سوی الله آمده و به آن هم در همین حدی که شیطان اقرار داشت ممکن است اقرار کنند اما باز مثل شیطان از این قوانین شریعت الله «اطاعت» نمی کنند و به جای قوانین شریعت الله از قوانین یکی از احزاب سکولاریستی «اطاعت» می کنند، و حتی در کنار احزاب سکولار و در جبهه ی سکولاریستها بر علیه مومنین و دارالاسلامی می جنگند که این مومنین و دارالاسلام می خواهند به احکام و قوانین شریعت الله عمل کنند و«اطاعت» خودشان را به الله و قوانین شریعت الله منحصر و مختص کنند.
ادامه خواندن در هر صنف و شغلی که هستی پیش به سوی حرکت در مسیر دعوت عمومی







