تعریف دارالاسلام و دارالکفر در مذاهب مختلف اسلامی
(4-قسمت)
مالکیت اعتباری دست به دست می شود و از شخصی به شخص دیگر هم منتقل می شود و دیگران می توانند آن را به ارث ببرند، اما زمانی که در «علم فرایض» مساله ی ارث و میراث شخصی مطرح می شود هر کسی مستحق میراث بردن نیست بلکه تنها کسانی متسحق میراث بردن هستند که طبق قانون شریعت الله جزو ورثه محسوب شوند.
پس از نگاه الله تعالی هر کسی شایستگی آن را ندارد که زمین به وی به ارث برسد. این اصل تشریعی است اما واقع و «وضع موجود» با این اصل تطابق ندارد و زمین بین مسلمین و کفار تقسیم شده است و زمین تحت حاکمیت هر یک به اسامی چون دارالاسلام و دارالکفر و دارالمسلمین و دارالشرک و دارالفاسقین و غیره تقسیم شده است.
این تقسیم زمین به «دارین » هم امری حتمی است :
- مادام که باید دین الله با هر چهار معنی و مفهومش بر زمین حاکمیت کند و برتر باشد « کَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا» (توبه/40) باشد و کلمه ی «کفر» باید پست و بی ارزش و رو به فنا باشد.
- و مادام که حق اسلام است که بر زمین رهبریت کند و کفار به این حاکمیت پایبند نیستند و مسلحانه در برابر تطبیق قانون شریعت الله در زمین با مومنین سر جنگ دارند و می خواهند از حاکمیت شریعت الله بر زمین جلوگیری کنند.
با این وجود مومنین اجازه ندارند که حاکمیت کفار بر زمین و دارالکفر آنها را به رسمیت بشناسند و آن را مشروع بدانند چون حاکمیت از جنس عزت است و عزت هم تنها متعلق به الله و رسولش و مومنین است:« وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ»(منافقون/8) عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است، ولیکن منافقان (این را درک نمیکنند و) نمیدانند.
یک مومن ممکن است به امری که رخ داده است اذعان داشته باشد و اقرار کند که هست اما اجازه ندارد به شرعی بودن و حقانیت کفار و حاکمیت کفار اقرار کند. و فرق آشکاری هست بین اذعان واقع و اعتراف به مشروع بودن و صحیح بودن آن .
کفار هم به وجود حکومتی اسلامی اقرار دارند، چون هست؛ اما هرگز نمی پذیرند که باید بر زمین حاکمیت داشته باشد و بین اعتراف به وجود چیزی با اعتراف به درست بودن آن فرق زیادی وجود دارد.
امام شافعی هم هرگز حاکمیت کفار بر زمین را به رسمیت نمی شناسد، اما در چنین شرایط طاری و ناخواسته ای که به وجود آمده و بر اساس «وضع موجود»ی که وجود دارد خود امام شافعی رحمه الله در الام می گوید: أبو سفيان بن حرب در دارخزاعه)وادی خزاعه)مسلمان شد وآنجا دارالاسلام بود وهمسرشهند دخترعتبه كافره بود و درمکه اقامت داشت وآنجا دارالکفر بود سپس هند درعده اسلام آورد واهل مکه اسلام آوردند و مکه به دارالإسلام مبدل شد و زن صفوان ابن اميه و زن عکرمة بن ابی جهل نيزاسلام آورد وآندو در دارالإسلام مقيم ماندند وشوهرانشان شکست خورده به ناحيه بحرين فرار نمودند وآنجا دارالکفر بود پس بازگشتند واسلام آورند و همسرانشان درعده بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم بر نکاح اول مستقرشان نمود[1].
(ادامه دارد…..)
[1]الأم 7/360)أسلم أبو سفيان بن حرب بمر وهي دار خزاعة وهي دار الإسلام وامرأته هند بنت عتبة كافرة مقيمة بمکة وهي دارالکفر ثم أسلمت هند في العدة …وأسلم أهل مکة وصارت مکة دارإسلام وأسلمت امرأة صفوان ابن أمية وامرأة عکرمة بن أبي جهل وهما مقيمان في دارالإسلام وهرب زوجاهما إلى ناحية البحرين وهي دار الكفر ثم رجعا فأسلما وأزواجهما في العدة فأقرهم رسول الله على النکاح الْاول