شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(57- قسمت)

افکار مختلف علمای سوء، کفار پنهان داخلی و سکولارزده ها در میان عده ای از مسلمین همچون یک مذهب در برابر دعوت اهل توحید عمل می کند و مسلمین را به نوعی مقاومت در برابر اهل توحید سوق می دهد. این ها در برابر دعوت اهل توحید مقاومت و ایستادگی می کنند چون چیزهای دیگری را به نام دین به آن ها خورانده اند و این ها واقعاً مخلصانه خیال می کنند که این دین اسلام است.

هر ملا، شیخ و مولوی با همان ادبیات عربی و با استفاده از آیات و احادیث، احکام را به طرق مختلفی به آن ها رسانده اند، و چنان آن ها را با نام اسلام، دین، قرآن و حدیث سرگردان کرده اند که به این گفته های فریبنده دل خوش کرده اند، و در برابر هر دعوتگری واکنش منفی نشان می دهند، و ملاهای سکولارزده ی این ها هم ضمن برخورداری از پشتوانه ی قدرت حکومتیطاغوت ها و نهادهای طاغوتی از همین مردم همچون یک ابزار برای مقابله و سرکوب مخالفین و اهل توحید استفاده می کنند.

مسلمینی که به چنین موجوداتی گرفتار شده اند در موقعیت تازه مسلمانان قرار گرفته اند، که ممکن است حتی بعضی از فرایض را نادیده بگیرند، یا در برابر آن مقاومت هم بکنند، و مثل تازه مسلمانانی هستند که نیاز به مراقبت و دلسوزی ویژه ای دارند.

بله، این بخشی از واقعیت جامعه ی مصیبت زده ی مسلمین در چند قرن سابق است. بخصوص در دهه های گذشته و اين عصر كه اكثر سرزمين‌های اسلامی تحت اشغال و سيطره‌ ی یکی از مذاهب دین سکولاریسم و يهود بوده و مشکلات مضاعفی بر مسلمین تحمیل شده، و این باعث شده که بدنه ی دعوت اسلامی هم شدیداً دچار آسیب شده، و خوبی ها و ارزش های اسلامی ناشناخته باقی بمانند و چهره ی نورانی دین، معیوب و مخدوش جلوه گر شده است. این ها عده ای ملا هستند که وجود دارند و جامعه را به چنین جایی کشانده اند.

در برابر این گروه، ما هنوز در بعضی از سرزمین های مسلمان نشین روستاها و جاهایی را داریم که از وجود مسجد و چنین امامانی هم محروم هستند، و با ترک نماز، روزه و سایر عباداتچنان آشفته و سرگردان شده اند که انگار مورد حمله ی دزدادن قرار گرفته اند و غیر از شهادتین و نامگذاری اسلامی فرزندانشان چیزی ازاسلام برای آنان باقی نمانده است.[1] 

در کل، این مسلمیندر دارالکفر و شرایطی رشد کرده اند و پرورش یافته اند که از علوم شرعی محروم بوده اند. اساسی ترین و مهم ترینعامل محرومیت آن ها نبود حکومت اسلامی و نهادهای تحت حاکمیت آن بوده است. مهم ترین و اساسی ترین عامل محرومیت آن ها علاوه بر این، وجود دارالکفری است که تمام این نهادها را به تسخیر خود درآورده که با قدرت حکومتی و حذف یا منزوی کردن علمای اهل توحید، از طریق مزدورانش جنگ روانی ایجاد کرده و مانع رسیدن حقایق و آگاهی های شرعی به چنین مسلمانانی شده است. در این صورت، مسلمین در سرزمینی رشد می کنند که در این سرزمین جهل و خرافات به نام دین اسلام  رواج پیدا می کند و این را به صورت ارثی از پدرانشان و جامعه می گیرند.

زمانی که در چنین جوامعی مسلمین در مساجد حضور پیدا می کنند، خطبه ها را گوش می دهند، سخنرانی شیوخ در ماهواره ها را می بینند، سخنرانی های ضبط شده را بارها و بارها مرور می کنند، در مدارس دینی مطالبی تحت عنوان علوم شرعی را می خوانند، در دانشگاههای دینی چون مدینه، ازهر و غیره هم ادامه تحصیل می دهند، با این وجود در بخش ناچیزی از شریعتِ دست کاری شده، لیسانس یا فوق لیسانس یا حتی دکترای خود را می گیرند و سال ها در امر دعوت و تبلیغ مشارکت دارند اما، باز می بینیم که به اموری از «لا اله- الا الله» کفر به طاغوت و ایمان به الله و بسیاری از اولویت ها، مقاصد و احکام شریعت الله جاهل اند.[2]

(ادامه دارد…….)


[1]قبلاً اشاره کردم بعضی از دوستان که از چین آمدند یا قبلاً تحت نفوذ حکومت سوسیالیستی شوروی بوده اند این ها می گفتند ما چنین مسلمانانیرا دیده ایم، هستند و وجود دارند.

[2]خوب، البته می دانید در این دانشگاه ها عمداً علومِ از فیلتر رد شده را باز به شاخه های مختلف و متنوعی تقسیم کرده اند و هرگز عمر یک انسان کفاف تخصص در تمام این علوم شرعی را نخواهد داد. برای همین، هرگز از چندین هزار نفری که این دانشگاه ها، مدارس و مؤسسات سالانه تولید می کنند هرگز یک بلال یا یک سمیه و امثالهم تولید نخواهند شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *