درس های مقدماتی/ درس پنجمدشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها
(64- قسمت)
رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت پنهانی و به دور از چشم سکولاریستهای قریش و هم پیمانان آن ها، شروع به تهیه ی تدارکات و فراخواندن متحدین خود به مدینه کرد. هدف رسول الله صلی الله علیه وسلم این بود که کفار سکولار قریش نتوانند نیروهای متحد خودشان را جمع کنند، و قدرت جنگیدن پیدا نکنند و جنگی پیش نیاید و کسی هم کشته نشود. اما،حاطِبرضی الله عنه به صورت مخفیانه به سکولاریستهای قریش نامهای نوشت، و در این نامه آن ها را از تصمیم رسول الله صلی الله علیه وسلم با خبر کرد، و ظاهراً مرتکب جرم جاسوسی به نفع کفارعلیه مسلمین شد. دستگیری قاصد در بین راه و گرفتن نامه از او توسط علی بن ابی طالب و همراهانش باعث تعجب و ناراحتی و حتی عصبانیت مسلمین شد.عمر بن خطاب گفت:«يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالْمُؤْمِنِينَدَعْنِي أَضْرِبْ عُنُقَ هَذَا الْمُنَافِقِفَإِنَّهُ قَدْ كَفَرَ».
در اینجا عمر بن خطاب، حاطِبرا«خائن»به خدا و رسول و مؤمنین و او را«منافق» و سپس «کافر»خواند و در واقع با تکفیر حاطب بود که گفت:دَعْنِي أَضْرِبْ عُنُقَ هَذَا الْمُنَافِقِ. ای رسول خدا! مرا رها کنید تا گردن این منافق را بزنم. اما، رسول الله صلی الله علیه وسلم با ذکر کارنامه ی قبلی حاطب خواستار تحقیق بیشتر و علت یابی مسألهشد.چون پای آبرو و خون یک مسلمان در میان است، نه پای تخریب و ویرانی کعبه؛ چون خون مسلمان از کعبه هم بالاتر است.خود رسول الله صلی الله علیه وسلم گواهی داده است.
حاطِب،علت را نه دوستی و ولاء و حمایت از کفار علیه مسلمین، بلکه صرفاً حمایت از خانواده و قوم و خویش های تنهای خودش ذکر می کند، تا با این کار به گونهای بر سکولاریستهای قریش منّت بگذارد و آنها هم در عوض این کار، به خانواده ی او اذیّت و آزاری نرسانند. رسول الله صلی الله علیه وسلمهم با شناختی که از کانامه ی قبلی او داشت عذر او را قبول کرد و پذیرفت.
رسول الله صلی الله علیه وسلمبه حاطب فرمود: ای حاطب، این چیست؟ (چکار کردی؟ چه شده؟) حاطب گفت: یا رسول الله در موردم عجله نکن؛ یا رسول الله هر یک از اصحاب تو در مکه کسی دارند که از قوم و جماعت او دفاع می کند، و من در آنجا کسی راندارم. این نامه را نوشتم تا نسبت به بستگانم در مکه مراعات کنند.من این کار را به خاطر کفر یا مرتد شدن یا راضی شدن به کفر بعد از اسلام نکردم. رسول الله صلی الله علیه وسلم هم فرمود: راست گفتی و بر خلاف تهدیدات عمر، او را عفو کرد.
آیات اولیه سوره ی ممتحنه هم به همین مناسب نازل شدند و روشنگریهای بسیار ریز و دقیقی را ارائه دادند و به مسلمین یادآوری کردند، و چنین مسأله ای را به برائت از سکولاریستها ربط میدهد، و ابراهیم را به عنوان الگو و نمونه در زمینه ی برائت از سکولاریستها معرفی می کند. هر چند که سوره ی توبه و دستور به برائت از سکولاریستهای عربستان پس از فتح مکه نازل شد. نگاه کنید، این مسأله این کار حاطب را الله متعال به ابراهیم ربط می دهد، به برائت از سکولاریستها ربط می دهد، به قرن ها پیش، به ابراهیم وصل می کند. الله تعالی می فرماید:
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚوَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (ممتحنه/1)، ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خویش را به دوستی و سرپرستی نگیرید. شما نسبت بدیشان محبت میکنید و مودت میورزید،[1]در حالی کهآنان به حق و حقیقتی ایمان ندارند که برای شما نازل شده است. پیغمبر و شما را به خاطر ایمان آوردن به خدا که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون میرانند. اگر شما برای جهاد در راه من و طلب خشنودیم (هجرت کردهاید و از زادگاه خویشتن) و بیرون آمدهاید (با ایشان پیوند دوستی برقرار نسازید، ولاء خود را به این ها ندهید). در نهان با آنان دوستی نکنیدو اظهار ولاء ننمایید، در حالی که من نسبت به هرچه پنهان میدارید یا آشکار میسازید(از همگان) مطلعتر و آگاهتر هستم. هر کس از شما چنین کاری را بکند، از راه سرراست منحرف شده است.
- (ادامه دارد……….)
[1]در حالی که تأکید روی مودت خیلی جالب است چنین چیزی را از طرف مسلمانان می خواهد، به طرف آن ها ابراز می شود مودت را مسلمین ابراز می کنند در حالی که آن ها الله تعالی می گوید و مودت می ورزید «وَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ»