دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها
درس های مقدماتی/ درس پنجم
دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها
(72- قسمت)
چون هیچ وقت این را فراموش نکنیم که مدارا، نرمش و تواضع در زمان قدرت معنی پیدا می کند. چنین صفاتی (تواضع، نرمش و مدارا) در هنگام ضعف و ناتوانی معنی ذلیلی را می رسانند. رسول الله صلی الله علیه و سلم در این مرحله در عین داشتن قدرت حکومتی و مردمی، مثل یک معضل اجتماعی و فرهنگی با این دارودسته ی سکولارزده برخورد می کرد، و طوری برخورد می کرد که مسلمین فریب خورده و ضعیف الایمان که به بعضی از بیماری های منافقین آلوده شده بودند و به خودشان ظلم کرده بودند به خاطر همین برخورد رسول الله صلی الله علیه و سلم پشیمان می شدند و توبه می کردند، و از صف کفار پنهان داخلی خارج می شدند.
رسول الله صلی الله علیه و سلم بدون هیچ مانعی و با پشتوانه ی حکومتی آگاهی های لازم را به منافقین و به دارودسته ی آن ها می رساند، و کسانی از آن ها توبه کرده و اصلاح می شدند. «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (توبه/۱۰۲)، مردمان دیگری هم هستند کهبه گناهان خود اعتراف میکنند و کار خوبی را با کار بدی میآمیزند، امید است که خداوند توبه ی آنان را بپذیرد. بی گمان خداوند دارای مغفرت فراوان و رحمت بیکران است و رحم می کند.
هدف در این مرحله حفظ وحدت اجتماعی در مجتمعی بود که به نام مجتمع مسلمین شناخته شده بود، و کسی هم نمی توانست مانع رسیدن این آگاهی ها به دارودسته ی منافقین شود. چون قدرت در دست حکومت اسلامی و مسلمین بود و برای همین مدارا و نرمش معنا، مفهوم و هدف خودش را حفظ می کرد.
نمونه ای آشکار از مدارا و نرمش در عین برخورداری از قدرت با منافقین را می توان در برخورد رسول الله صلی الله علیه و سلم با رهبر کافر و شناخته شده ی دارودسته ی سکولارزده های آن زمان مدینه، عبدالله بن ابی مشاهده کرد.
عبدالله فرزند همین عبدالله بن ابی سلول، هم دوستی اش نسبت به پدرش برای همه روشن شده بود و هم مطیع بودن او در برابر تحکیم قانون شریعت الله و تسلیم بودن او در برابر اوامر الله و رسولش. اگر عدم اجازهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبود او قصد داشت قبل از هر مسلمانی پدر خودش را بکشد. پیش از اسلام، اسمش “حَبّاب” بود که کنیهی پدرش هم بر اساس همین نام بود، اما رسول الله صلی الله علیه و سلم این نام را تغییر داد و اسمش را عبدالله گذاشت.
وقتی خبر آنچه که عبدالله بن ابی در جریان بازگشت از غزوهی بنی مصطلق به زبان رانده بود به پسرش عبدالله رسید، یعنی وقتی مهاجرین و انصار در جریان بازگشت از غزوه ی بنی مصطلق در آنجا دچار اختلاف شده بودند، عبدالله بن ابی سلول گفت: به خدا قسم که داستان ما و این قریشیها به مانند سخن کسی است که گفتهاند: سگت را چاق کن تو را میخورد. عبدالله بن ابی سلول گفت: به الله قسم، اگر به مدینه برگردیم عزیزترین اهل آن، ذلیلترین اهل آن را از آن بیرون خواهد کرد. منظور او از عزیزترین خودش بود و دارودسته شان و ذلیل ترین هم منظورش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و مهاجرین بودند.
(ادامه دارد……)