شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(6-قسمت)
جایگاه و موقعیت اینسکولارزده ها یا منافقینی که به مرتدین تبدیل شده انداصلاً مهم نیست:
- مهم نیست این شخص یک منافق و کافرپنهان باشد که دنبال فرصتی میگشته و روزشماری می کرده که موقعیتی پیش بیاید که آزادانه عقایدش را بیان کند و بر اساس عقایدش عمل نماید.
- یا یک مسلمان ضعیف الایمانی باشد که آزمایش هم پس داده باشد. مثل عبدالله بن جحش که به همراه همسرش به حبشه هجرت کرد و در آنجا مرتد شد.
- یا کسی باشد که به هسته ی رهبری هم خیلی نزدیک باشد. مثل عبد الله بن ابی سرح از مهاجرین و مسلمانان اولیه و از کاتبان وحی که همراه مهاجران مکّه به مدینه هجرت کرده بود و بعد مرتد شد،و به مکه نزد سکولاریستها برگشت.
- یا هر کسی باشدکه غیر از الله کسی نمی تواند نفاق قلبی و بیماری قلبی او را تشخیص دهد و ما او را جزو مسلمین حساب کرده باشیم و بعداً به عقب برگشته باشد. چون در بحث منافقین و سکولارزده ها عرض کردیم که درست است الله تعالی اسم تعدادی از آن ها را به رسول الله صلی الله علیه و سلم داده بود اما، الله تعالی به صراحت می گوید عده ای هم هستند که تو هیچ وقت نمی توانی آن ها را بشناسی و تنها و تنها الله است که می تواند آن ها را تشخیص دهد. خوب، این گروه از منافقین و سکولارزده ها که برگشتند و جزو مرتدین شدند هم ممکن است جزو همین گروه باشند.
این گروههای مختلف و این ترکیب و دسته های مختلف ازسکولارزده ها و منافقینتا زمانی که در میان مسلمین گم بودند هر کاری انجام می دادند با یک معذرت خواهی دروغینی که می کردند از آن ها گذشت می شد و حتی به اندازه ای از آنان گذشت میشد، رسول الله صلی الله علیه وسلم را آدم ساده و زودباوری می دانستند که این ها هرچه بگویند رسول الله صلی الله علیه وسلم باور میکند:«وَ مِنْهُمُالَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَأُذُنٌ».خیال می کردند هر چه بگویند رسول الله صلی الله علیه وسلم باور می کند اینگونه می خواستند رسول الله صلی الله علیه وسلم را آزار دهند و او را به ساده لوحی و زودباوری متهم می کردند.در هرصورت، این ها اگر تمام جرمهایی که مختص منافقین و سکولارزده ها بود را در جامعه ی مسلمین انجام دهند و کار را به تفرقه نکشانندیعنی خودشان را جدا نکنند و آشکارا به عقب برنگردند،تحمل میشوند و جزو مسلمین هم محسوب می گردند.
جرمی بالاتر از این وجود ندارد که شخصی مسلمان شود اما، عمداً، با میل خود و آگاهانه مرتکب سخن یا کاری شودیا مرتکب عمل یا فعلی شودکه بعد از مسلمان شدن وی جزو کفار قرار بگیرد و دوباره به عقب برگردد، اما این منافقین و سکولارزده ها مرتکب چنین جرم عظیم و بزرگی شدند: «یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ» (توبه/74)، منافقین به خدا سوگند میخورند که (سخنان زنندهای) نگفتهاند، در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از مسلمان شدن، به کفر برگشتهاند «وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ» و قصد انجام کاری کردهاند که بدان نرسیدهاند (و آن ترور و کشتن پیامبر صلی الله علیه و سلم به هنگام مراجعه از جنگ تَبوک بود).
یعنی تا این حد هم این منافقین چنین کارهایی را انجام می دادند باز در جامعه ی اسلامی تحمل می شدند. چون در آن زمان این کار را هم کردند دلیلی روشن، قرائن آشکار وجود نداشت که این ها به این کار محکوم شوند فقط الله تعالی چنین خبری را به مسلمین داده بود. خوب، این ها جرمی بزرگ مرتکب شده بودند بعد از مسلمان شدن به کفر برگشتند«وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ».
(ادامه دارد…..)