
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(31- قسمت)
دیدیم که الله تعالی مشرکین و سکولاریستها را مسخره می کند که این ها از ظن و گمان تقلید می کنند، عقایدشان بر اساس ظن و گمان است؛ ولی الله تعالی با این ابزاری که برای انسان قرار داده به او اجازه نمی دهد که هر چیزی را الکی قبول کند «وَلَا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إنَّ الْسَّمْعَ وَالبْصَرَ وَالفْؤادَ کل اولئک عنه مسئولا»، برای همین سه ابزاری که قرار داده مسئولیت تعیین نموده است و اسلام در مسأله ی عقیده، ظن و گمان و تقلید را قبول نمی کند. در مورد آن چیز علم نداری از تو قبول نمی کند که آن را بپذیری. تقلید در عقیده جایز نیست.
تقلید یعنی اینکه چون فلانی گفته پس من آن را انجام می دهم. اطمینان به فلانی باعث می شود که این کار را انجام بدهی نه اطمینان به خود حق، چون ممکن است کاری که انجام می دهی حق باشد یا نباشد. واقعیت هم همین است. اینهمه مراجع تقلید و اینهمه تقلید از مذاهب مختلف در طول سال ها و قرن های مختلف، ما بیشتر از 150 امام داشتیم فقط در فرق منسوب به اهل سنت که مذاهب چند نفر از آن ها مانده است. پس، این همه مراجع تقلید و این همه تقلید از مذاهب به این معنی نیست که همه ی آن ها در فلان مسأله ی فقهی روی حق هستند و حقهای مختلفی وجود دارد، نه، حق های مختلفی وجود ندارد.در حالی که همه ی این ها از یک حق و یک منبع اینهمه تفاسیر مختلف را به وجود آورده اند و اینهمه مذهب و مراجع تقلید درست شده اند.
پس، در امور تقلیدی، یقین وجود ندارد و بیشتر ظن و گمان حاکم است، تا زمانی که این امور تقلیدی با حق منطبق شوند و یقین حاصل شود که در این مورد واقعاً حق است و یقین حاصل شود با اصل و حق اصلی فرقی ندارد، و آنوقت شما از چنین حقی تبعیت می کنید.
الله تعالی کفار را مذمت می کند که این ها در عقایدشان از ظن و گمان تبعیت می کنند و این ظن و گمان هم هرگز انسان را به حقیقت نمی رساند. به همین دلیل است که، کل اهل قبله بر روی این مسأله اتفاق نظر دارند که عقیده را نمی توان تقلیدی به دست آورد و عقیده نباید بر اساس ظن و گمان باشد بلکه، باید بر اساس یقین، تلاش شخص و جستجوی شخص باشد. این باید یقینی باشد نباید تقلیدی باشد.
عقیده، اساسی ترین مسأله ی زندگی انسان است که انسان به صورت تدریجی، و پشت سر گذاشتن موانع، و ارتکاب خطاهای مختلف از حالت جهل به حالت علم ارتقا پیدا می کند. الله تعالی زمانی که امر می کند: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» (قتال/۱۹)، بدون شک این را به ما می رساند که جهلی وجود دارد که باید با علم برداشته شود، آن هم در چه چیزی؟ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در توحید، در اساس دین، و طبیعی است که در این مسیرِ حرکتِ تدریجیِ از جهل به علم، که از بچگی شروع می شود و تقلیدی هم در آن جایز نیست، ممکن است شخص دچار انواع اشتباهات و حتی گناهان غیر عمدی هم شود.
جهل، در هر صورتی «فقر» و مانعی در برابر رشد و تکامل انسان بوده و هست، و منشأ بسیاری از ناهنجاریها و رفتارهای مجرمانه بوده که باعث مسمومیت زندگی درونی و باعث آلودگی زندگی اجتماعی انسانها شده است. طبیعی است که انسان با چنین فقری هم از درون، زندگی وی مسموم می شود و هم زندگی اجتماعی و روابط اجتماعی او هم همین گونه می شود. انسان ها چگونه رفتار می کنند همان طور هم فکر می کنند، درونشان هم همین است.اعمالشان، بازتاب درونشان است.
طبیعی است که اسلام در این زمینه بی تفاوت نیست، برای همین راهکارها و دستوراتی رابرای چگونگی برخورد با این معضل ارائه داده است. به همین دلیل، تنها زمانی از اشخاص، عمل صالح را می خواهد که به آن ها علم و آگاهی داده و گفته باشد این خوب و این بد است. این را که به شما گفتم خوب است انجام دهید و این که گفتم بد است بد است دیگر آن را انجام نده. (ادامه دارد…….)