شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(33- قسمت)

دسته ی دیگر هم مسلمینی هستند که ناخواسته از این وضع موجود محافظت می کنند. این دسته از مسلمین برای تغییر وضع موجود و بیدار کردن مسلمین در حال تلاش اند، اما چون شیوه های شرعی بیدارگری را بلد نیستند، با خشونت بی جایی که نسبت به اهل قبله ی جاهل از خود نشان می دهند، باز چنان فضائی را فراهم کرده اند که دوباره ترس بر مسلمین حاکم شود، و کسی جرأت نداشته باشد از تیغ تیز زبان این ها قدمی به سمت جلو بردارد. چون این دوستان ما همان لحظه دست به تکفیر می شوند، و در واقع حکم قتل این ها و حتی اجداد مرده ی این ها را هم صادر می کنند.

در واقع، ثمره و نتیجه ی هر دو گروه، یعنی دارودسته ی طاغوتها و مخالفین جاهلی که علیه طاغوتها هستند، باز برای مسلمین در این زمینه یکی است. ایجاد ترس و وحشت، جلوگیری کردن از حرکت به جلو و بیدار شدن مسلمینِ دربندِ طاغوتها، و به همین سادگی و ناخواسته اما هماهنگ، هر یک به شیوه ی خودشان مانعی در برابر حرکتِ از جهل به علمِ مسلمین می شوند و اجازه نمی دهند مسلمین عقایدشان را یقینی به دست بیاورند و آن ها را به سمت و سوی ظن و گمان و تقلید در عقاید می کشانند.  

شکی نیست، همچنانکه بعضی از مسلمین به بیماری منافقین آلوده می شوند و اسلام به خاطر همین مسلمین آلوده منافقین را جزو مسلمین حساب می کند، به همین شیوه عده ای از مسلمین ممکن است به دلایلی، مرتکب قول یا عملی شوند که مختص کفار است، در این صورت چه باید کرد؟

این را می دانیم که هر مسلمانی تا به سن تکلیف می رسد و تکالیفی بر او واجب می شود به تدریج و به صورت تحقیقی باید عقایدش را یاد بگیرد و به پیش برود و این پیشرفت از جهل به آگاهی، از جهالت به اسلام نمی تواند ارثی و تقلیدی باشد. چون، اگر ارثی بود دیگر حرکتی وجود ندارد و شخص مثل قد، رنگ پوست و سایر ویژگیهای نژادی آن را از شکم مادرش با خود به دنیای کنونی می آورد. اما، همه می دانیم که اینگونه نیست. پس، نزد بسیاری از علماء مسأله ی برگشت و ارتداد برای کسی مطرح است که به جلو حرکت کرده باشد و به صورت تحقیقی اسلام را پذیرفته باشد نه به صورت ارثی و تقلیدی. اینجا، دادن حکم از پیچیدگی خاصی برخوردار است که شاید هیچ امری تا این اندازه پیچیده و سرنوشت ساز نباشد.

چون، همه این را می دانیم که خیلی از مسلمین اسلامشان را به صورت ارثی و تقلیدی دریافت کرده اند و بسیاری از اوقات شخص چیزهائی را به نام اسلام به خوردش داده اند که اسلام نیست، یا مخلوطی از اسلام و صدها خرافه ی دیگراست، حالا، آیا باید این مریضها و فقرا را کشت و حکم مرگشان را صادر کرد و آن ها را تکفیر کرد؟ یا بیمارستانهائی برای درمان، و راههایی برای رفع فقر و بیچارگی آن ها وجود دارد؟   

اجازه دهید با هم جلو برویم و جواب را با هم به دست بیاوریم:

می دانیم پس از آمدن آخرین فرستاده و نزول قرآن، ما همه ی غیر مسلمین را جزو جامعه ی کفار حساب می کنیم، حالا یک کافر اهل کتاب یا یک کافر شبه اهل کتاب یا یک کافر مشرک. و آمدن رسول الله صلی الله علیه و سلم و قرآن برای آن ها اقامه ی حجت محسوب می شود، و بدون رعایت شروط تکفیر، موانع تکفیر و دیگر مراحل، این ها را جزو همان دسته ای از کفار قرار می دهیم که در آن هستند و آن ها را کافر میدانیم و می گوییم جامعه ی کفار. قرآن می گوید کفار، جاهل هستند و جهل دارند اما، جهلشان مانع از آن نمی شود که به آن ها نگوییم کافر.

(ادامه دارد…….)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *