
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(92- قسمت)
در هر صورت، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در زمینه ی چند دستگی جبهه ی مرتدین می گوید: فَمِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و ادّعى النبوّةَ و مِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و مَنَعَ الزَكاةَ. یعنی در میان مرتدین کسانی بودند که ادعای پیامبری می کردند، در میان همین مرتدین هم کسانی بودند که مانع زکات بودند. همچنین ابوبکر صدیق رضی الله عنه در سخنان ديگرى خطاب به عمر مى گويد: وَ اَمَّا مَنْ اِرْتَدَّتْ مِنْ هؤلاء الْعَرَبِ، فَمِنْهُمْ مَنْ لايُصَلّى وَ قَدْ كَفَرَ بالصَّلاةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يُصَلّي وَ قَدْ مَنَعَ الزّكاةَ.[1] یعنی در میان همین عرب هایی که مرتد شدند کسانی از آن ها هستند که نماز نمی خوانند و نسبت به نماز کافر شدند و کسانی از آن ها هم هستند که نماز می خوانند اما زکات را منع کردند. مانعین زکات هستند.
همین مانعین زکات هم سه گروه بودند: دسته ای در اساس منکر حکم زکات شدند مثل کسانی که منکر حکم نماز شده بودند، دسته ای دیگر از این ها کسانی بودند که منکر حکم زکات نبودند بلکه آن را به رهبر مسلمین پرداخت نمی کردند و می خواستند خودشان این را بین خودشان تقسیم کنند، و عده ای هم در میان مانعین زکات وجود داشتند که با استدلال، تأویل و اجتهاد از آیه ی «خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» مى گفتند: ما زكات را جز به كسى كه نماز او برای ما سَكَن باشد، نمى دهيم. این ها هم در هر صورت، در جبهه ی غالب مرتدین علیه حکومت اسلامی مسلمین قرار گرفته بودند و همه تحت عنوان مانعین زکات از آن ها نام می برند. در هر صورت، مانعین زکات بودند.
در واقع تمام کسانی که در این برهه مرتد شدند به نسبتهای مختلفی خودشان را به دین سکولاریسم چسباندند. این ها خودشان را به دین سکولاریسم چسباندند نه کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب. این هم به صورت واضح نشان می دهد که دارودسته ی منافقین و سکولارزده ها در واقع در آرزوی تطبیق دین سکولاریسم به صورت کامل یا تطبیق بخشی از دین سکولاریسم هستند که با امیال آن ها سازگار است. در هر صورت، همه ی این مرتدین را منافقین و سکولارزده هایی می دانیم که به محض فراهم شدن زمینه ی مناسب و احساس ضعف حکومتی مسلمین به دین سکولاریسم می پیوندند.
جالب است بدانیم که، الان هم ناسیونالیسم و ملی گرائی یکی از اهرمهای دین سکولاریسم برای هویت بخشی به مریدانش می باشد، در آن زمان هم همین ملی گرائی و ناسیونالیسم یکی ازانگیزه ها برای ارتداد می شود.
طُلیحه نُمیری، نزد مسیلمه ی کذاب می رود و از او می پرسد: تو مسیلمه ای؟ گفت: آری. پرسید: چه کسی بر تو نازل می شود؟ گفت رحمان. آنگاه پرسید: در روشنایی می آید یا در تاریکی؟، گفت: در تاریکی، طلیحه گفت: شهادت می دهم که تو دروغگویی و محمد راستگوست، اما دروغگویی ربیعه را بر راستگوی مُضر ترجیح می دهم.[2]این گفتگو برای شما آشنا نیست؟ این را دهها بار از ناسیونالیستها و ملی گراهای سکولار و مرتد کُرد، ترک، عرب و فارس نشنیده اید؟ همه ی ما آن را شنیده ایم.
در هر صورت، با بررسی تمام منابع تاریخی متوجه می شویم که جبهه ی مرتدین در اواخر عمر رسول الله صلی الله علیه وسلم و در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه با وجود اشتراکاتی که داشتند اما، نه دارای فکر واحدی بودند و نه دارای انگیزه ی واحد؛ و نه دارای فکری واحدبودند بلکه، هم افکارشان با هم فرق داشت و هم انگیزه هایشان.
(ادامه دارد…..)
[1]– واقدى، پیشین، ص 48 و 51
[2]– طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 1418