
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(101- قسمت)
درست است، این شخص کافر مشرکی بود، اما همین قاعده را در مورد منافقین و سکولارزده ها هم می توان رعایت کرد، و رعایت شد، و در جرم مشخصی که شخص در ارتداد می افتاد، تنها یک بار توبه اش در همان جرم مشخص پذیرفته می شد. مسأله ی بازی یهودیان چیز دیگری است، این ها اصلاً مسلمان نشده بودند تا مرتد شوند و مشمول قاعده ی توبه گردند.
در درس مربوط به منافقین و سکولارزده ها روشن شد که منافقین هم، گاه با جنگ روانی خود در همین جبهه ی کفار آشکار علیه مسلمین قرار می گرفتند، و زمانی که مچشان را می گرفتند عذر و بهانه های دروغینی می آوردند، و عذرشان هم پذیرفته می شد. هرچند که رهبر مسلمین و رسول الله صلی الله علیه و سلم را انسان ساده و زودباور فرض می کردند که هر چه این ها بگویند او گوش می دهد و قبول می کند: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوأُذُنٌ. این ها اصلاً مهم نیست، مهم این بود که ظاهراً تابع حکومت اسلامی شوند، مهم این نبود که تشخیص داده شود این ها واقعاً راست می گویند یا نه؟ نه، مهم این بود که از مسلمانانی که فریب آن ها را خورده اند دفاع و محافظت شود.
عمر بن خطاب می گوید: مردم در عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم وحی را میگرفتند و الآن وحی قطع شده است؛ الان من بر مبنای آنچه از شما ظاهر است با شما برخورد میکنم. هرکس برای ما خيری را آشکار کند به او امنيت میدهيم و او را نزد خودمان میگردانيم، در باطن او ما سهمی نداريم؛ خداوند به حساب او رسيدگی میکند. هرکس برای ما بدی را آشکار کند به او امان نمیدهيم و او را تصديق نمیکنيم؛ هرچند بگويد: باطنش خوب است ما کاری به باطنش نداریم هرچند باطنش خوب باشد.
خوب، بعد از شرک چه شری بالاتر از تفرق می تواند برای مسلمین وجود داشته باشد که تفرق هم یکی از صفات مشرکین است؟ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکينَ * مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ. و بعد از ایمان چه خیری بالاتر از نجات خون یک مسلمان، وحدت، قدرت و حکومت اسلامی می تواند برای مسلمین وجود داشته باشد؟ پس، هر کسی که وحدت خودش را آشکار کند و در تقویت حکومت اسلامی، جامعه ی مسلمین و جماعت مسلمین بکوشد ما را به بهترین خیر دعوت کرده و باید بر اساس موازین شرعی دعوتش را اجابت کنیم و نگوییم تو مسلمان نیستی و دروغ میگویی:وَلاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا. ما نمی خواهیم دچار همان اشتباه اسامه رضی الله عنه شویم.
در هر صورت، نگرش ما در مورد ایمان مسلمان، مثبت است و حسن ظن داریم مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و دنبال هر بهانه و عذر شرعی و حتی شبهه ای می گردیم که شخص را معذور بدانیم و او را از ارتکاب کاری که کرده و ظاهراً جرم محسوب می شود و ممکن است خون مسلمانی ریخته شود تبرئه کنیم. ما به هر شبهه ای برای نجات شخص مسلمان چنگ می زنیم.
به همین دلیل بود که علماء می گفتند اگر 99 دلیل برای کافر بودن یک مسلمان وجود داشته باشد و تنها یک دلیل برای مسلمان بودنش وجود داشته باشد ما همان یک دلیل را می گیریم و او را از دایره ی اسلام خارج نمی کنیم. این یعنی عملی کردن قاعده ی حسن ظن به مسلمان،عذر شرعی آوردن برای مسلمان و پوشیده نگه داشتن عیوبی که شرع فرموده باید پوشیده بمانند، و تلاش جهت اصلاح و درمان بیماری مسلمین و در نظر گرفتن این واقعیت اجتماعی در مورد مسلمین که اکثراً عوام مسلمین قصد کفرگوئی و انجام عمل کفری ندارند بلکه، به دلایلی مثل همان آخرین نفری که وارد بهشت می شود در گفته ی کفری یا عمل کفری می افتند و موانع شرعی هستند که اجازه نمی دهند به ایمان آن ها صدمه ای وارد شود.
با تمام این احوال و آنچه که گفته شد و با تمام مواردی که می دانیم، جایگاه شخص مسلمان بسیار بالاتر از کعبه است و محافظت از خون مسلمان و تلاش جهت ممانعت از ریخته شدن خون مسلمان مهمتر از محافظت از کعبه و تخریب کعبه است. به همین دلیل، باید قبل از جنگ و در اثنای جنگ، و در هر فرصتی تلاش شود که این مسلمین مخالف تشخیص داده شوند و از آن ها محافظت شود، همچنان که از خواهر و برادرت محافظت می کنی.تلاش علمای بزرگوار هم که این اصطلاحات را تولید کرده اند و این اصطلاحات فقهی را به کار برده اند این بوده که از مسلمینی محافظت شود که با جهالت یا تأویل غلط یا هر دلیلی که عذر شرعی محسوب می شود در این آشوب افتاده اند و خواسته یا ناخواسته با زبان یا دست در جبهه ی مرتدین قرار گرفته اند و در جبهه ی مرتدین علیه برادران خود می جنگند.
(ادامه دارد……)