علل هم مسیری غیر مسلمانان با انقلابیون مبارز مسلمان

علل هم مسیری غیر مسلمانان با انقلابیون مبارز مسلمان

{زنجیره آگاهیهای منهجی}

چنانچه بر کسی پوشیده نیست هدف عام و دنیوی اسلام ومجاهدین فرقه ی ناجیه در «اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» و پس از برداشته شدن دو مانع فقر و ترس، درعبادت و پرستش خداوند متعال و دوری گزیدن ازشرک وجورادیان وقوانین  دست وپاگیر ظالمین و کفر به طاغوت، ازجانب آزادشده ها، خلاصه می گردد.

مسئله ی اول، از میان برداشتن فقر و ایجاد رفاه در جامعه است. مسئله ی اقتصاد جزو آن گونه مواردی است که همچون معدن آهن، در هر زمان و به نسبت پیشرفتهای علمی و تکنولوژی بشر، چیز تازه ای از آن تولید می گردد. اما معدن همان معدن چند میلیون سال پیش است و تغییر نمی کند. خداوند در اینگونه موارد معدن و چهار چوبه اصلی را معرفی می نماید و انسان متناسب با پیشرفتهای عصرش در راه تحقق آن می کوشد.

اگر یک نگاهی به مسیر تکاملی برداشتهای اقتصادی از زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم تا زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه بیاندازیم، می بینیم  ابزاری چون دیوان که جهت بر آورده نمودن چنین نیازی استفاده گردید، چیزی بود که مسلمانان قبلا از وجود آن محروم بودند .اما به محض دست یافتن به آن ،با برداشتن نقاط ضعفش، از بکارگیری چنین وسیله ای جهت رسیدن به چنان هدف مبارکی ،به خود درنگ راه ندادند.

حتی در گرفتن جزیه و مالیات نیز از همان اسلوبهای نوین با اصلاح موارد منفی اش استفاده نمودند. عمر بن خطاب در گرفتن جزیه از نمادهایی پیروی کرد که در ایران باستان و زمان انوشیروان بن قباد اجرا شده بود… عمر بن خطاب این شیوه و وسیله را بکار برد و تنها کاری که انجام داد این بودم که مالیات سرانه از افرادی که کمتر از 20 سال سن داشتند و همچنین از افرادی که بالای 50 سال داشتند را ملغی کرد.

امروزه مکاتب مختلف اقتصادی بوجود آمده ،که هدف بسیاری از آنها ؛استثمار و استضعاف وبه بردگی کشانیدن بشریت ،تحت برچسب های دروغین سرمایه داری دولتی ( سوسیالیسم وکمونیسم ) و سرمایه داری وبازارآزاد تحت عنوان کاپیتالیسم را دارند، بعضی دیگراز آزادیخواهان ومجاهدین فرقه ی ناجیه  نیز با بهره گیری از تمامی نظریات مترقیانه موجود همچون ابزاری درخدمت اصول وچهارچوبه های اقتصادی اسلام، قصد برطرف کردن فقر و محرومیت در جامعه و ایجاد رفاه و بهره مندی از نعمتهای خدادادی برای تمامی انسانها را دارند.

ما اگر به تمام آیات و روایات مربوط به مسائل رفع فقرو اهداف اقتصادی برنامه های اسلامی بنگریم ،متوجه خواهیم شد که اسلام در مسئله ی اقتصاد هدفش تأمین پنج نیاز اولیه و اساسی برای تمامی بشریت است .و این انسان فرق نمی کند که گدای یهودی زمان خلیقه رسول الله صلی الله علیه و سلم عمر بن  خطاب باشد که اولین بیمه بازنشستگی به وی تعلق گرفت یا همان بچه مسلمان شیر خواره ای که برایش برنامه ریزی شده بود: موارد پنج گانه عمومی عبارتند از:

  1. خوراک
  2. پوشاک
  3. مسکن
  4. بهداشت
  5. آموزش

حالا با توجه به جمعیت کنونی و پیشرفتها و پیچیدگیهای کنونی جامعه بشری ،هر نظریه ای که بتواند همچون وسیله ای مترقیانه و به روز، به رسیدن به چنین هدف متعالی اقتصادی کمک کند؛ بدون شک مفید بوده و مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

چنین نظریاتی برای یک مسلمان حکم وسایل حمل و نقل را دارند. در زمانهای گذشته با توجه به ترقیات مادی مردمان آن زمان، وسیله و یا وسایلی جهت حمل و نقل استفاده می شد و الان هم وسایلی استفاده می گردند. ذات وسیله هیچ اعتباری  ندارد بلکه آنچه که با آن حمل می شود و هدف از چنین حملی مهم و ارزشمند است. وسیله برای یک مسلمان در حد همان وسیله باقی می ماند و هرگز هدف نمی گردد ،بلکه کل دنیا نیز برایش وسایلی اند جهت رسیدن به هدف متعالی رضایت الله جل جلاله.

برای یک مسلمان اسم این وسیله هم مهم نیست که چه باشد یا توسط چه قوم و ملیت یا عقیده ای تولید شده باشد. بلکه هدفی مهم است که با این وسیله چه چیزی به دست می آید. مهم نیست اسم این وسیله دیوان ایرانی است یا کامپیوتر غربی، یخچال ژاپنی یا کلاشینکف روسی یا …

در اینجا هدف برآورده نمودن پنج مورد فوق جهت زدودن محرومیت و ایجاد رفاه عمومی است و هر وسیله ای که در چهارچوب دین تأثید شده و بتواند ما را به چنین هدف اقتصادی برساند قطعا بدون توجه به تولید کننده اش مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.

مسئله بعدی تأمین امنیت و از بین بردن ترس است که آنهم پنج مورد حیاتی و اساسی زندگی انسانها را تشکیل می دهد:

  1. امنیت در دین و عقیده
  2. امنیت جانی
  3. امنیت نسل وناموسی
  4. امنیت عقل و روان
  5. امنیت مال و دارایی

جهت حفظ امنیت در دین و عقیده مسئله ی شهادت مطرح گردیده و قصاص جهت حفظ امنیت جانی و زندگی دیگران تجویز گردیده است . جهت حفظ نسل انسانها و امنیت ناموسی مسئله ی حدود زنا کار مطرح می گردد .و برای پاسداری از عقل و روان آدمها ممنوعیت مصرف مسکرات و مخدرات و حدود آنها به میان می آید. و در نهایت جهت حفظ مال انسانها و امنیت مالی پس از طی نمودن مرحله اول زدودن محرومیت و تأمین نیازهای اولیه و ابتدایی مادی، مسئله حدود دزد مطرح می گردد.(مثل  همان کاری که عمر بن خطاب نسبت به شخص دزدی کرد که دچار چنان حکمی گردید.)

به همین دلیل بود که بسیاری از مسیحیان در جنگ های ضد روم مسیحی به همراه سپاه اسلام علیه هم کیشان خود مبارزه می کردند.یا اهل خراسان و یا حتی یهودیان واقع بین دوشادوش رسول الله صلی الله علیه و سلم علیه دشمنان چنین سیستمی وارد پیکار می گردیدند. به خاطر بیاوریم که چگونه سپاهیان ایران، زمانی که مسیحیان را در جنگ قادسیه علیه خود دیدند، چقدر تعجب کردند…

از میان کسانی که در جنگ احد کشته شد، «مُخَیریِق» یهودی بود. وی در آن روز به یهودیان گفت: ای گروه یهودیان، شما بی گمان می دانید که یاری کردن محمد راست و درست است. گفتند: امروز شنبه است.

گفت: مرا شنبه ای در کار نباشد. او شمشیر و جنگ افزار خود بر گرفت و گفت: اگر کشته شوم، دارایی ام به محمد سپارید که هر چه می خواهد، با آن بکند. آنگاه روانه گشت و چندان مردانه جنگید، کشته شد. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم گفت: مخریق بهترین یهودیان است. (الکامل فی التاریخ صفحه 997)

در این جا ،این شخص یهودی، دین خودش را عوض نکرد .بلکه با درک برنامه ای که مسلمانان عملا مروج آن بودندبه همراه دیگر هم کیشانش یاری کردن وی و پیروز شدن وی را برای خود مفید تر و درستتر می دانستند .هر چند که دیگران چون شنبه بود با وی همراه نگشتند .اما در هر صورت یاری رساندن و کمک جهت پیروز شدن وی را راست و درست می دانستند. و تمام بلاهایی که بعد ها بر سر یهودیان آمد بر اثر خیانت و غدر آنها بود.

در میان سپاهیان اسلام کسانی نیز بودند که فقط عزت بخشیدن به ملت و رهانیدن ملت و یا به زبان امروزی ملت گرایی وناسیونالیسم برایشان مهم بود. اما باز ازحضوراین افراد ،با آنکه از نیات و آینده آنها اطلاع کاملی در دست بود، ممانعت به عمل نیامد .چون این افراد ملی گرا باز خیر و سعادت ملت خودشان را در یاری رساندن به سپاهیان رسول الله صلی الله علیه و سلم می دانستند: در جنگ احد در میان مسلمانان کسی به نام «قزمان (فرومایه)» بود که رسول الله صلی الله عیله وسلم پیشتر گفته بود که او دوزخی می باشد. او در جنگ احد به سختی کوشید و مردانه پیکار کرد و هشت یا نه تن از بت پرستان را کشت. آن گاه زخمی گشت. او را به خانه بردند. مسلمانان گفتند: تو را مژده باد قزمان! گفت چرا مژده باید داد که تنها به پاسداری از نام و نشان و شکوه و آوازه مردم خود جنگیدم.

آنگاه زخمش به سختی به درد آمد و از این رو، او تیری برگرفت و رگهای درون بازو (این سوی آرنج) خود را برید که خون جهیدن گرفت و او جان سپرد. گزارش کار او به پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم دادند. گفت: گواهی می دهم که من فرستاده خدایم. (الکامل فی التاریخ صفحه 997)

در تمامی این موارد قاعده همان : «من قاتل لتکون کلمه الله هی العلیا فهوی فی سبیل الله» می باشد .اما اگر کسانی هم به خاطر بهره مند شدن از همان مزایای اقتصادی و امنیتی به اسلام یاری می رساندند ،در این دنیا یکی از متحدین ارزشمند محسوب می گردند که خیر و صلاح هر دوی ما را بخوبی درک کرده اند.

پیروان سایر ادیان به خوبی درک کرده بودند که هدف از یاری رسانیدن به مسلمین علیه هم کیشان خود و یا قوی نمودن سپاه اهل توحید علیه دیگر برنامه و حکومتهای ظالم به معنی دست کشیدن از عقاید خودشان نیست، بلکه در واقع  به معنی برداشته شدن واسطه بین خلق و خالق و آزادی کامل انسانها و تأمین امنیت عقیدتی، جانی، ناموسی و مالی آنهاست. آنها می دانستند که با برداشته شدن حکام دیکتاتور، انسانها از بندگی به زور حکام و روحانیان به خدمت حکام در آمده، خلاص شده و خود آزادانه با بهره مندی از رفاه و امنیت عمومی در پذیرش یا عدم پذیرش هر آئینی آزاد خواهند بود (چنانچه حیات هزار و چهارصد ساله بسیاری از این ادیان در سرزمینهای مسلمان نشین خود مؤید آن است.)

از میان بردن حکومتهای دیکتاتور ظالمی که مانع و واسطه بین مردم و احکام الهی می گشتند با زور و شمشیر،جهت رهانیدن وآزادی همه عقاید و افکار تحت ستم به رهبری مسلمین صورت گرفت .اما پذیرش یا عدم پذیرش اسلام امری درونی است که هیچ حاکم اسلامی اقدام به جبر پذیرش عقیدتی ننموده ،بلکه در پاره ای موارد در مناطقی وسیع از خراسان حکام فاسد برای اینکه مردم را وادار به دادن جزیه کنند، پذیرش اسلام آنها نادیده می گرفتند و مردم باز با کمال میل جهت حفظ دین و عقیده ای که برگزیده بودند جزیه هم می دادند و شعائر اسلامی خود را نیز بر پا می داشتند.

در هر صورت هدف ما بررسی مسائل ریز و تحقیقی تاریخ نیست و آن را به مورخین می سپاریم. ما به عنوان انقلابیون مبارز اسلامی از تاریخ و گذشته آن چیزهایی را می گیریم که برای مسائل روز ما پاسخی داشته باشند. هرچند سیر ادواری و تکرار تاریخ بسیاری از مسائل امروز ما دقیقا همان مسائلی اند که در گذشته در شکل و قیافه ای دیگر رخ داده و تا حدود بسیار زیادی پاسخ های مشابهی را نیز تولید می نمایند.

الان دیکتاتوری سکولاریسم با تولید دو مکتب کاپیتالیسم و سوسیالیسم ورشکستگی تئوریک و عملی خود را در تأمین رفاه و امنیت انسان ها به نمایش گذاشته است و به کرات ثابت کرده که در دیکتاتوری سکولاریسم هیچ قانون و حکم دینی و عقیدتی غیر از سکولاریسم حق حکم راندن و سروری بر طرفدارانش را ندارد .و طرفداران هر عقیده ومرام دینی ،که اکثریت قاطع ساکنان زمین را شامل می شوند، مجبور به کنار نهادن احکام عقیدتی خود در امورات حکومتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده و پذیرش اجباری قوانین و احکام سکولاریستی و دیکتاتوری نو پای سکولاریستی را با عنوان یک جبر تاریخی بر خود بقبولانند. امپریالیستهای کاپیتالیست و سوسیالیست های مروج دیکتاتوری پرولتاریا این نوع از دیکتاتوری نوین و مدرن را با رنگ و لعابها و اسمهای فریبنده ی متنوعی تحت عنوان آزادی به مردم خورانده اند. البته تنها در قالب و شکل سکولاریسم.

از نظر تأمین رفاه مردم نیز دیده و می بینیم که چند درصد از جمعیت دنیا را گرسنگان و پا برهنگان محروم از حد اقل زندگی مادی تشکیل می دهند و هر روز در اخبار و برنامه های مستند با چشمان خود می بینیم که در ساعت چند نفر بر اثر گرسنگی جان خود را از دست می دهند. و روز به روز بر آمار افراد زیر خط فقر اضافه می گردد.

سوسیالیسم و یا به عبارت دیگر سرمایه داری دولتی را نیز دیدیدم که با تخیلات و توهماتی که در سر مظلومین به وحود آورده بود، چگونه ورشکستگی خود را به نمایش گذاشته و به زباله دان تاریخ پیوست. هر چند که عده ای ورشکسته ی عقیدتی در میان ملل عقب مانده هنوز در حال دست و پا زدن و جان کندن می باشند. اما تاریخ نشان داد که دیکتاتوری پرولتاریایی آنها، که در شکل کلانش یک شرکت بزرگ دولتی را جهت استثمار کارگران، کشاورزان و دیگر اقشار جامعه باعث شده بود نیز، هرگز نتوانسته و نخواهد توانست که بصورت طبیعی و در راستای فطرت انسان ها رفاه و امنیت را به ارمغان آورد.

ما در چنین وضعیتی که بیداری نوپای اسلامی شکل گرفته و روز به روز قدرت نهفته ی خودش را آشکار تر می گرداند و از سوی دیگر مکاتب و اندیشه های بشری غیر اسلامی و به  خصوص ادیان اهل کتاب نیز نتوانستند سعادت و خوشبختی خود را از لحاظ رفاه اقتصادی و امنیت کلی در دیکتاتوری سکولاریسم ببینند، خیلی طبیعی خواهد بود که در صورت هوشیاری بیدارگران اسلامی و عرضه ی صحیح و پاک برنامه و متد اسلامی، بار دیگر شاهد تکرار تاریخ و برگشت مجد و عظمت از دست رفته ی حکومت اهل توحید و اتحادی دوباره با تمام ادیان و مکاتب غیر اسلامی جهت مبارزه با دیکتاتوری خون آشام سکولاریسم باشیم که روزانه در سرتاسر جهان به نفع دشمنان انسانیت ،خون راه انداخته و دستان پلیدش را به خون هزاران انسان بی گناه آلوده کرده است.

بیداری نوپای اسلامی با تبعیت به احسان از گذشتگان صالح این است، با هرکسی که خواهان سعادت و شادکامی خود و بهره وری از موارد پنج گانه اقتصادی و امنیتی اسلام را دارد؛ دست اتحاد و وفای به عهد دراز نموده و تمامی ستمدیدگان جهان را علیه ظالمین دنیا که در زیر عنوان دیکتاتوری سکولاریسم و دموکراسی خود را قایم نموده اند فرا می خواند.

 پس ستمدیدگان جهان جهت حفظ و پاسداری از عزت و کرامت انسانی خود، زیر پرچم مبارزین جان بر کف بیداری نو پای اسلامی متحد شوید. زیرا تنها اسلام است که علاوه بر تأمین رفاه عمومی، امنیت در عقیده و عمل به آن در چهارچوب مستقل و بالاتر از خود مختاری اش را نیز تضمین می کند.

ما چیز جدیدی برای بشریت به صورت عام و ملت ستمدیده ی خودمان به صورت خاص، اختراع نکرده ایم؛ بلکه همچون بچه ای صادق، آدرس درست رسیدن به سعادت و نیک روزی را به ستمدیدگان مادی و معنوی می شناسانیم. آدرسی که هزاران سال کل بشریت صحت و سقم آن را تجربه کرده و تنها راه گذر و پناهگاه ستمدیدگان در طول تاریخ بوده است. این تجربه ی علمی خود بشریت بوده است که با خون هزاران انسان صالح و متعهد به دست ما رسیده  و ما نیز بدون کم و کاست آن را به صاحبان اصلی اش می رسانیم.

                                                         والحمدلله رب العاليمن

                                                                      و الله اكبر

                                                                                ابوحمزه المهاجر هورامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *