فرق بین مشرکین با اهل کتاب
شما در مطالب خود از شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد فرق بین مشرکین با اهل کتاب نقل قول کردید. آیا از او در مورد روافض که با همین مشرکین و اهل کتاب بر علیه 4مذهب اهل سنت همکاری می کنند چیزی می دانید؟
در همین ابتدا لازم است که به جعفری ها مثل سایر مذاهب حنفی و شافعی وغیره همچون مذهبی در کنار سایر مذاهب نگاه کرد که تمام این مذاهب در مواردی با همدیگر اختلافات اجتهادی دارند. اینکه شیعیان قصد داشته باشند خودشان را از دیگران جدا کنند مشکل خودشان است و دارند اشتباه بزرگی می کنند مثل این است که حنفی ها یا شافعی ها بخواهند خودشان را از سایر مذاهب جدا کنند.
عبارت 4 مذهب و محدود کردن مذاهب معروف به اهل سنت در 4 مذهب ربطی به ائمه ی خیرالقرون ندارد و اصلاً ما در میان خیرالقرون و حتی چند قرن بعدی هم چیزی به نام 4 مذهب نداریم و محدود کردن مذاهب معروف به اهل سنت به 4 مذهب توسط شاهان آنهم به دلایلی خاص صورت گرفته است، امروزه اگر به دقت نگاه کنیم جمعیت جعفری ها از حنبلی ها بیشتر است و تقریباً با مالکی ها نیز در یک سطح هستند. بهترین گزینه تشکیل شورای اولی الامر تمام فرق و مذاهب اسلامی است نه نادیده گرفتن و یا حذف مذاهب مختلف اسلامی مادام که در دایره ی اسلام و مسلمین قرار گرفته اند.
حالا در میان جعفری ها مثل حنفی ها و مالکی ها و شافعی ها و سایر مذاهب اسلامی قطعاً کسانی وجود دارند که اهل انحراف هستند هر چند که مدعی شافعی بودن و حنفی بودن و جعفری بودن و غیره باشند و در مواردی هم موافق همان مذهبی باشند که ادعایش دارند.
ابن تیمیه در مورد گروههای منحرفی چون قرامطه و روافض میان شیعه صحبت می کند که اگرچه هم چیزی از تشیع باطل را آشکار کنند که شیعه با آن موافق هستند «أن اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة» با این وجود این منحرفین گروه و دسته ای متمایز از شیعیانی هستند که« ليسوا زنادقة ولا منافقين »[1] نه جزو زندیقان هستند و نه جزو منافقین.
مگر خود ما همین الان گروهها و دسته های مختلفی را در اطراف خود نمی بینیم که ادعای شافعی گری و حنفی گری و اخوانی گری و نجدی گری و صوفی گری و مکتبی گری و سایر مذاهب و مدارس و مکاتب و فرقه های اسلامی را دارند و با چیزهائی از این مذاهب و مدارس هم موافق هستند اما عملاً بر علیه اهل دعوت و جهاد از همان مذهب و حتی بر علیه موجودیت اسلام فعالیت می کنند و عملاً در خدمت کفار سکولار جهانی و سایر دشمنان هستند؟ واضح داریم می بینیم.
جعفری ها، هم اکنون به این دسته از منحرفین میان شیعه می گویند شیعه ی انگلیسی. در گذشته به آنها از عناوین غلاة و شیعیان صفوی و روافض یا اسم فرقه ای که به آن تعلق دارند مثل خطابیه و دروزی و قرامطه و اسماعیلیه و… نام برده می شدند. روافض به صورت عموم یعنی کسانی که رهبر خود را در وقت نیاز تنها می گذارند و رد می کنند و به کسانی هم که ابوبکر و عمر و عثمان را رد می کنند گفته شده، اما در معنی خاص آن به غلاة و منحرفین میان تشیع اطلاق شده که خود شیعه هم از آنها برائت و دوری کرده اند.
ابن تیمیه هم در مورد روافض توضیح می دهد که : قرمطیها و اسماعیلیان و همفکران آنها کسانی بودند که علیه اهل سنت جنگیدهاند.[2] یعنی روافض مورد نظر ابن تیمیه در عقاید و باورها و رفتار خود چیزهائی هستند مثل قرمطی ها و اسماعیلی ها که توسط شیعیان جعفری تکفیر هم شده اند. اما بر خلاف شیعیان جعفری که عموم پیروان این غلاة و منحرفین منتسب به شیعه را تکفیر کرده اند ابن تیمیه تنها علمای آگاه و بی عذر آنها را تکفیر می کند.
ابن تیمیه مثل تمام هم عصرهای خود از این فرقه ی منحرف میان شیعه و شیعیان باطل با اسم دسته ی خاص خودشان یا با اسم عام روافض نام برده است اما در برابر از آراء شیعیان جعفری مثل سایر مذاهب اسلامی استفاده کرده است حتی اگر این رای مخالف آراء تمام مذاهب معروف به اهل سنت بوده باشد .
به عنوان مثال السُبكي شافعی مذهب از ابن تیمیه ی حنبلی مذهب ایراد می گیرد که بر خلاف مذاهب چهارگانه رای شیعیان جعفری در مورد تعلیق طلاق زن را گرفته است. ابن تیمیه نیز در رد او کتاب مشهورش به نام «الرَّدُ علی السُبکی» که جزو آخرین تالیفاتش میباشد را مینویسد و می گوید شیعیان جعفری نیز در مسمّای امّت و مؤمنین داخل هستند « فإنهم داخلون في مسمى الأمة والمؤمنين »[3] ادامه می دهد: فإذا كان اسمُ المؤمنين وأمةُ محمدٍ يتناولهم، ولهم نظرٌ واستدلالٌ، ولهم دينٌ يُوجب قصدهم الحق؛ لم يبقَ وَجْهٌ لمنعِ الاعتداد بهم. [4] پس مادامی که اسم «مومنین» و اسم «أمّت محمد» برای شیعیان جعفری هم بکار برده میشود و با توجه به اینکه آنها دارای نظر و استدلال خودشان هستند، و دارای دینی هستند که نشان میدهد آنها به دنبال حق هستند، پس دلیلی باقی نمیماند که مانع از آن شود که آنها و رأی و دیدگاه آنها را به حساب نیاورد..
ابن قیم هم باز در مورد شیعه ی امامی و رای ونظر آنها چنین نگرشی دارد و می گوید: و این مغرور شدن است که شخص متکبری همۀ آنان را تکذیب کند «وإن أخطأوا في بعضِ المواضعِ لم يلزم من ذلك أن يكونَ جميعُ ما قالوه خطأ». اگر چه این شیعیان امامیه در جاهائی دچار خطا و اشتباه شده اند اما به این معنی نیست که هر چه اینها بگویند خطاست.[5]
البته این نگرش اهل علم در مورد اهل علم دیگر مذاهب اسلامی است. در مورد عوام مذاهب مختلف اسلامی هم باز می بینیم که به عنوان مثال ابن تیمیه می گوید : اگر یک عامی با حجّت حرف بزند پس او در آن مسأله اهل اجتهاد است؛ اگرچه هم در دیگر مسائل اهل اجتهاد نباشد. برای اینکه اجتهاد قابلیت جدا کردن و برتری دادن برخی بر برخی دیگر و جزء جزء بودن را دارد. [6]
حالا اگر می بینیم که امروزه میلیونها نفر از منتسبین به حنفیت و مالکی و شافعی و جعفری و حنبلی و نجدی و اخوانی و صوفی و … در کنار کفار سکولار جهانی بر علیه اهل دعوت و جهاد قرار گرفته اند دلیلی بر کنار زدن تمام این مذاهب و راسخین در میان این مذاهب نمی شود.
ابن تیمیه در زمان خودش از این منحرفین صحت کرده و با تکفیک کفار مشرک از کفار یهودی و نصارا می گوید: وَالرَّافِضَةُ هُمْ مُعَاوِنُونَ لِلْمُشْرِكِينَ وَالْيَهُودِ وَالنَّصَارَى عَلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ، [7] مثل این است که بگوئی که دسته هائی از نجدیت در کنار حفتر سکولار و سایر کفار جهانی در لیبی قرار گرفته اند و به قتل عام فرقه های مختلف معروف به اهل سنت مشغولند چون در آنجا حتی یک شیعه ی جعفری هم وجود ندارد. یا در سومالی و مالی و شمال آفریقا و حتی در یمن و غیره این دسته از نجدی ها که بخشی از خط فکری نجدیت و منشعب از مذهب حنبلی ها هستند در کنار کفار مشرک و یهود و نصارا بر علیه اهل دعوت و جهاد قرار گرفته اند و همچون روافض میان شیعه ی جعفری به قول ابن تیمیه : دائماً یوالون الکفار من المشرکین والیهود والنصارى ویعاونونهم على قتال المسلمین ومعاداتهم .[8] همواره کفار از جمله مشرکین و یهود و نصاری را به سرپرستی گرفته و آنها را در جنگ با مسلمانان و دشمنی با آنها یاری می کنند … و با یهود و نصارا و مشرکین، علیه مسلمانان دوستی و محبت میورزند.[9] این وظیفه ای است که همین الان رژیم فاسد آل سعود با تفکرات نجدیت و همراهی مفتی های نجدی در حال انجام آن است. یعنی در هر جا شما دیدید که مسلمانی توسط کفار جهانی سرکوب می شود شک نکنید یا حمایت آل سعود با فتوا و جنگ روانی و با دلار در آن وجود دارد یا مستقیماً و مسلحانه در قتل عام مسلمین آن دیار در کنار کفار حضور دارد. این را خود ما در افغانستان و چچن و سومالی و عراق و سوریه و یمن و مصر و لیبی و غیره دیده ایم.
ابن تیمیه در مورد دسته ای از قدری های میان فرقه های معروف به اهل سنت هم می گوید: از آنجا که بعضی از اخلاق و رسومِ نصارا در این افراد آمیخته است و در نصارا برخی از آداب و رسوم مشرکین یافت میشود، در باورشان نسبت به تقدیر، همانند مشرکان میاندیشند.[10] بعد از این ابن تیمیه به توصیف دسته ای از معتزله که از میان مذاهب معروف به اهل سنت بیرون آمده اند می پردازد و با مقایسه ی این دسته از قدری ها با این دسته از معتزله می گوید: آنان شبیه مجوسیان هستند و این افراد همانند مشرکین.[11]
با این وجود ابن تیمیه در مورد اهل بدعت می گوید: کسی که در برخی از این مسائل (عقیده از قبیل صفات، تقدیر، ایمان، وعید و غیره) به خطا رود: یا با وجودی که در عموم اصول ایمان با کفار که از مشرکین و اهل کتاب هستند متفاوتاند، لیکن در زمرهی اهل بدعت به حساب میآیند…. . البته بالاتفاق، مجتهدِ در این مسایل با وجودی که خطا هم بکند، کافر محسوب نمیشود.
و از آنجا که باید به ناچار او را به یکی از دو گروه [مسلمان و کافر] ملحق نمود، معلوم و واضح است آنان که خطای اجتهادی داشتهاند در لیست مؤمنین به الله ـ و رسولش قرار دارند و شبهاتِ آنان از اهل کتاب و مشرکین موجّهتر است؛ لذا لازم است که در لیست مسلمانان قرار گیرند. عملکرد و رویکرد امت اسلامی هم از دیر باز تا کنون در مورد عموم خطا کنندگان، بر همین بوده است. و احکام اسلام را همان طور که بر دیگران اجرا میشد، بر آنان هم اجرا میکردند.[12]و هر کس به آنچه محمد آورده است ایمان دارد، به مراتب بهتر از کسی است که به شریعت محمدی کفر ورزیده است؛ گرچه در شخص مؤمن، نوعی بدعت از بدعتِ خوارج، شیعه، مرجئه، قدریه یا دیگران، هم وجود داشته باشد.[13]
[1] ان كثيرا من الناس لا يعلم باطن حال القرامطة لانهم انما يظهرون موالاة آل محمد صلى الله عليه وسلم ولا ريب ان كل مؤمن يجب عليه ان يواليهم وان اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة الذين ليسوا زنادقة ولا منافقين ولكن فيهم جهل وهوى تلبس عليهم فيه بعض الحق كما ان هؤلاء الجهمية وافقهم من العلماء والامراء في بعض ما يظهرونه من لم يكن من الزنادقة المنافقين لكن كان فيهم جهل وهوى لهم…
[2] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج۳ ص ۳۵۶.
[3] الرد علی السبکی، ج 2 صص 659-660./ وقد تنازع الناس في أهل الأهواء والبدع هل يعتد بخلافهم؟ على قولين مشهورين في مذهب أحمد ومذهب أبي حنيفة وغيرهما، وهذا قول عامة أصحاب الشافعي، وهو اختيار أبي الخطاب وغيره من أصحاب أحمد، وأكثر الناس يقولون: إنه يعتد بخلافهم إذا كانوا من أهل الملَّة، فإنهم داخلون في مسمى الأمة والمؤمنين
[4]الرد علی السبکی، ج 2 صص 661-662./ وذلك أنهم وإِنْ كانوا ضالين فيما خالفوا فيه أهل السنة والجماعة فلا يلزم ضلالهم في كل شيء، لا سيما إذا كان قد وافقهم بعض أهل السنة والجماعة في تلك المسائل، ولا يجوز أن يكون الله أقام عليهم الحجة بقول منازعيهم الذين لم يَقُمْ دليل شرعي على عصمتهم، فإنَّ أدلةَ الإجماع إنما دلت على عصمة المؤمنين بلفظ المؤمنين ولفظ الأمة؛ كقوله تعالى: {وَيَتَّبِعْ غَيرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ} [النساء: 115]، وقوله – صلى الله عليه وسلم -: “لا تجتمع أمتي على ضلالة”. فإذا كان اسم المؤمنين وأمة محمد – صلى الله عليه وسلم – يتناولهم، ولهم نظرٌ واستدلالٌ، ولهم دين يُوجب قصدهم الحق= لم يبقَ وَجْهٌ لمنع الاعتداد بهم. فإنَّ المانع من الاعتداد بهم: إما عدم العلم، وإما سوء القصد؛ فَمَنْ لم يكن عارفًا بأدلة الشرع فهو عاصٍ بخلافهم ، يجب عليه اتباع العلماء.والعامة قد تُنُوزعَ في الاعتداد بخلافهم؛ والأكثرون لا يعتدون بخلافهم.
وحقيقة الأمر: أَنَّ العامة مقلدة للعلماء، فيمتنع أن يجتمع العلماء على شيء ينازعهم فيه العامة، وإذا قُدِّرَ عاميٌ يتكلم بلا حجة فهذا جاهل لا قول له، وإنْ تكلَّمَ بحجةٍ فهو من أهل الاجتهاد في تلك المسألة، وإِنْ لم يكن من أهل الاجتهاد في غيرها، فإنَّ الاجتهاد مما يقبل التبعيض والتجزؤ؛ فأكثر العلماء يخفى عليهم بعض الشرع، فلو لم يكن المجتهد إلا مَنْ يَعرف جميعَ الأحكام أو يمكنه معرفة جميع الأحكام= لم يكن في الأمة مجتهد، اللهم إلا أن يكون مثل أبي بكر الصديق – رضي الله عنه – الذي لم يُعرف أنه أخطأ في مسألة من مسائل الشرع فاجتهد اجتهادًا يخالف نصًّا، بخلاف غيره ..
[5] ابن قیم، الصواعق المرسلة على الجهمية والمعطلة 2/617 ؛ الناشر : دار العاصمة – الرياض ، الطبعة الثالثة ، 1418 – 1998
تحقيق : د. علي بن محمد الدخيل الله قد تواطئوا على الكذب عن أهل البيت ففي القوم فقهاء وأصحاب علم ونظر في اجتهاد وإن كانوا مخطئين مبتدعين في أمر الصحابة فلا يوجب ذلك الحكم عليهم كلهم بالكذب والجهل! وقد روى أصحاب الصحيح عن جماعة من الشيعة وحملوا حديثهم واحتج به المسلمون، ولم يزل الفقهاء ينقلون خلافهم ويبحثون معهم، والقوم وإن أخطأوا في بعض المواضع لم يلزم من ذلك أن يكون جميع ما قالوه خطأ حتى يرد عليهم هذا لو انفردوا بذلك عن الأمة؛ فكيف وقد وافقوا في قولهم من قد حكينا قولهم وغيره ممن لم تقف على قوله
[6] ابن تیمیه، الرد علی السبکی ج 2 ص 663. / إذا قُدِّرَ عاميٌ يتكلم بلا حجة فهذا جاهل لا قول له، وإنْ تكلَّمَ بحجةٍ فهو من أهل الاجتهاد في تلك المسألة، وإِنْ لم يكن من أهل الاجتهاد في غيرها، فإنَّ الاجتهاد مما يقبل التبعيض والتجزؤ/ نیز : جامع المسائل (4/ 56 – 57)، منهاج السنة (8/ 299)، الاستقامة (2/ 93)، بغية المرتاد (ص 500)، جواب الاعتراضات المصرية (ص 76، 78)
[7] مجموع الفتاوی . کتاب الجهاد (3/546)
[8] المنهاج ۳/۳۷۸
[9] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۲۸ ص ۴۷ – ۴۸۳./ ابن تیمیه ، منهاج السنه ج۳ ص ۳۵۶.
[10] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۸ ص ۲۲۶ – ۲۶۰.
[11] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۳ ص ۱۰۳ – ۱۰۴.
[12] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۱۲ ص ۴۹۶.
[13] ابن تیمیه، منهاج السنه ج ۳۵ ص ۲۰۱.