پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (3)

پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (3)

با آنکه تمام کافران دشمنان آشکار مومنین هستند: إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوّاً مُبِیناً ( النساء/ 101) با این وجود همین دشمنان توسط الله تعالی درجه بندی شده اند و برای هر کدام قوانینی خاص وضع شده است و ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر می توانیم طبق شرایطی با این کفار روابط و اتحادهائی داشته باشیم.

البته در مورد مشرکین به میزانی که قدرت نظامی حکومت اسلامی مومنین بیشتر می شود نیاز به آنها حتی بر علیه سایر کفار مشرک نیز برطرف می شود، و این سکولاریستها تنها زمانی می توانند با مومنین همراه شوند که ایمان بیاورند، به همین دلیل در مرحله ای که قدرت برتر با مومنین است تنها به «وحدت» با آنها راضی می شویم و از آنها پرسیده می شود که آیا به الله و رسولش ایمان می آورید؟ «تُؤْمِنُ باللَّهِ وَرَسولِهِ؟» اگر گفتن نه. ما هم می گوئیم برگرد ما از مشرکین کمک نمی گیریم:«فَارْجِعْ، فَلَنْ أَسْتَعِينَ بمُشْرِكٍ» [1] یعنی اگر میزان قدرت نظامی «دارالاسلام» ما در حدی بود که «نیاز»ی به «اتحاد» با این کفار مشرک بر علیه سایر کفار مشرک نبود ما به صراحت می گوئیم که :«فإنَّا لا نَستعينُ بالمُشرِكينَ على المُشرِكينَ»[2]و به این شکل درِ «اتحاد» بر روی سکولاریتسها بسته می شود و اینها اگر پیمانی با دارالاسلام نداشته باشند مجبورند یا ایمان بیاورند و از درِ «وحدت» وارد شوند یا جنگ را انتخاب کنند.

اگر دقت کنیم هم اکنون نزدیکترین کفار به مسلمین سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) هستند. مگر کسی در این شک دارد؟ مگر کسی در این شک دارد که هم اکنون آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدین جهانی و منطقه ای آنها مثل روسیه و چین و ناتو در سازمان فراماسونری ملل متحد پرچمداران دین سکولاریسم بر علیه قانون شریعت الله هستند؟

آیا ما می توانیم با پشتوانه ی قدرت حکومتی جهت دفع این دشمن جنایتکارِ مهاجم با سایر دشمنان الله و رسولش و جبرئیل و مکائیل و زناکاران با محارم و تهمت زنندگان به مریم و ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم و غیره متحد بشویم؟ بله. نمونه اش رسول الله صلی الله علیه وسلم که با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با یهودی ها و مشرکین و نصرانی ها و مجوس و دارودسته ی منافقین داخلی بر علیه مشرکین مکه متحد شد. این یکی از واقعیتهای تاریخ مسلمین است که کسی نمی تواند انکارش کند.

در این صورت زمانی که ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر با کفار آشکار و دارودسته ی منافقین پیمانی می بندیم و «اتحاد»ی شکل می گیرد باید در همان قدم اول بپذیرم که ما با هم اختلافاتی داریم، و قرار هم نیست هیچ یک عقیده ی خودش را بر آن یکی تحمیل کند، بلکه ضمن فراهم کردن زمینه ی مناسب گفتگو بر نقاطی تمرکز می شود که به عنوان اشتراکات از سوی طرفین پذیرفته شده اند، و این تفاوتها در عین کثرت در یک ساختار متحد حکومتی، پذیرفته و مدیریت می شوند.

 باز تکرار می کنم  که پذیرش وجود یک عقیده یا شخص یا جماعت یا جامعه ای با هویت عقیدتی متمایز و مخالف به معنی قبول داشتن عقاید و باورها و هویت عقیدتی آنها نیست، بلکه می پذیریم که چنین چیزی هست و با ما در مواردی مخالف است، اما همیشه نقاط مورد اختلاف و جدائی تحت الشعاع موارد مورد توافق و اشتراک قرار می گیرند.

شخصی نصرانی یا یهودی یا مجوس و صابئی یا مشرک یا حتی شخصی از دارودسته ی منافقین، دارای عقاید و هویتی متفاوتِ از هویت مومنین است و می خواهد بگوید من طبق پیمانی که بسته ام حق حیات و زندگی بر اساس عقاید خودم را دارم، هر چند که مخالف عقاید و هویت اسلامی شما باشد.

شما نمی توانید به بهانه ی مخالفت با قوانین اسلامی یا توهین به الله و ملائکه و شرکیات مختلفی که در عقاید کفار وجود دارد از آنها بخواهید که دست از فلان اصل اعتقادی یا رفتاری خودشان بکشند و از جزئی از عقاید و باورهایشان صرف نظر کنند و شخص در گفتن حقایق و آنچه که هست دچار خودسانسوری شود.

اگر بر عقاید این اشخاص فشار و تهدیدی باشد و یا اینکه موجوديت طرف مقابل انکار و نفی شود اینها با شدت و تعصب بیشتری بر این مسائل خاص خودشان پافشاری می کنند و حفظ این باورهای غلط برای آنها هدف می شود، در حالی که در جامعه ی اسلامی هدف آماده کردن زمینه برای بیانِ صریح و پذیرشِ بدون تردید حق در فضائی آزاد و اسلامی است.

اتحادی که بین رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودی های مدینه و نصرانی های نجران و مشرکین بنی خزاعه و بنی ضمره و مجوس بحرین و الأحساء و حتی با دارودسته ی منافقین داخلی بسته می شود به معنی دست کشیدن از اعتقادات مورد اختلاف نیست و کسی هم انتظار این را ندارد که از میان اسلام یا نصرانیت و یهودیت و مجوس و غیره یکی انتخب شود و بقیه کنار زده شوند و یا اینکه مثل یاسای مغولها از مشترکات همه ی آنها یک مذهب جدیدی ساخته شود و موارد مورد اختلاف کنار گذاشته شود.

در اینجا واضح است که «وحدت»ی با کفار آشکار یا دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها صورت نمی گیرد، و اصلاً بحث «وحدت» مطرح نمی شود. بلکه منظور این است که ضمن قبول وجود اختلافات، همگی جهت اثبات عقاید خود در محیطی آرام و دارای امنیت کامل، هم سو و هم جهت، دانش خودمان را مبادله کنیم و به پیش برونیم تا حق طلبان به نتیجه ای مطلوب برسند. در اینجا «اتحاد» و حرکت در جبهه ای واحد هیچ منافاتی با بیان حقایق و عقاید مختلف و مقایسه ی عقاید ندارد، چون خود قرآن تمام این کفر گوئی ها و شرکیات را به همراه حقایق را بیان کرده و مقایسه ها را نیز انجام داده است و حالا مانده ما صادقانه و مودبانه و منصفانه این آیات و احادیث را همچون کارگاهی آموزشی به صورت عینی و عملی در جامعه پیاده کنیم.

این شخص اهل کتاب و حتی شبه اهل کتاب معتقد است که آنچه دارد از سوی الله تعالی است، و ممکن است زمانی که متوجه شود داشته هایش از سوی الله نیست به شریعت پیامبر خاتم ایمان آورد: وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ (مائده/84) پس اینها در کوتاه مدت یا دراز مدت اصلاح پذیر هستند، به همین دلیل طبق پیمانهائی، می توانند در میان مسلمین با اختیاراتی مشخص زندگی کنند.

پذیرش و مدیریت صحیح و شرعی این تفاوتها، اختلافها، خرده فرهنگها، تعددها، اتفاق نظرها و نظم اجتماعی در دراز مدت باعث مسلمان شدن غیر مسلمین و حرکت به سوی «وحدت» اسلامی می شود. به همین دلیل همیشه پیروزی با اسلام بوده و به تدریج همین کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب و حتی مشرک (سکولار) مسلمان شده اند.

کفار پنهان داخلی هم عده ی زیادی را با نام اسلام و قرآن و شریعت فریب داده اند و فریب خورده ها خیال می کنند واقعاً حق با آنهاست و اگر حقیقت برایشان روشن شود اصلاح می شوند و می توانند وارد دایره ی مومنین شده و اصلاحگری کنند. پیمان نانوشته ای که با دارودسته ی منافقین بسته شده اینه که در اجرای حدود فرقی بین آنها با سایر مومنین نیست، اما در برابر آزاد هستند که مثلاً در جهاد مومنین شرکت نکنند، موسیقی گوش دهند، با سستی نماز بخوانند و صدها صفت دیگری که در قرآن بیان شده است را داشته باشند.

اسلام از لحاظ دلیل و برهان قوی است و  وجود این تفکرات و شریعتهای مختلف منسوخ شده به منزله ی واکسن و نشان دهنده ی سلامت و قدرت رأی و برهان شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم است به همین دلیل است که به صراحت حریف طلبی می کند و می فرماید:« قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» و تنها کسانی از گفتگوی شرعی می ترسند که از لحاظ دلیل ضعیف باشند به همین دلیل همیشه کفار و بخصوص کفار سکولار جنگ را بر مومنین تحمیل کرده اند.

در میان فرق مختلف اسلامی هم باز کسانی از «اتحاد» با مخالفین می ترسند که از لحاظ دلیل و برهان در مضیقه و تنگناه هستند به همین دلیل اکثراً مسیر خشونت و بد دهنی و فرار و جنگ را ترجیح می دهند در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ آمَنَ رَجُلا عَلَى دَمِهِ فَقَتَلَهُ فَأَنَا بَرِيءٌ مِنَ الْقَاتِلِ، وَإِنْ كَانَ الْمَقْتُولُ كَافِرًا»[3] مردی که تامین جانی داشته باشد و کسی او را بکشد، من از قاتل بیزاری میجویم؛ اگر چه مقتول کافر باشد. در بعضی از روایات آمده است که«وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ»[4] یعنی آتش (جهنّم) بر قاتل واجب میگردد.

نکته ای که عده ای از برادران نامتعادل ما و دشمنان آگاه به آن دامن زده اند این است که به مخاطب خود نشان دهند با بستن «اتحاد» با کفار «ولاء» هم صورت می گیرد در حالی که عده ی زیادی از آنها حتی فرق بین «ولاء» با حب و دوستی را نیز نمی دانند و علاوه بر آن متوجه نیستند که «ولاء» تنها در «وحدت» تولید می شود نه در «اتحاد».

ما زمانی که شهادتین را بر زبان می رانیم و کفر به طاغوت خود را بیان می کنیم از تمام عقاید کفری کفار اعلام برائت می کنیم، و علاوه بر آن از خود مشرکین نیز برائت می کنیم چه رسد به عقاید آنها هر چند تطبیق برائت از وجود مشرکین به صورت تدریجی انجام می شود. در این صورت زمانی که ما قوانین آنها را قبول نداریم بر اساس اصل «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» ‏(نساء/141) الله تعالی نیز هیچ راهی قرار نداده که از طریق آن نه قوانین کفار و نه خود کفار بر مومنین تسلط پیدا کنند.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم با پیروی از اصل برائت از مشرکین و عقاید آنها، نه تنها شرکت در پارلمان مشرکین – تحت عنوان دارالندوه – را نپذیرفت بلکه حتی حاضر نشد رهبریت مشرکین را بر عهده بگیرد و حاکم آنها شود که به نحوی رهبریت بر مکه، رهبریت بر تمام مشرکین جزیره العرب محسوب می شد.

سکولاریستها منتظر کوچکترین سازش رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند تا آنها نیز فوراً سازش کنند چنانچه الله تعالی می فرماید: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛ اما مسلمین نمی توانند تحت حاکمیت قوانین سکولاریستی به سر ببرند و مفاهیم چهارگانه ی دین (یعنی : 1- قدرت حاکمیت 2- قانون و برنامه 3- اطاعت و فرمانبرداری 4- مجازات و پاداش) را از دین الله جدا کنند و به دین سکولاریستها بدهند، به همین دلیل الله تعالی به رسولش صلی الله علیه وسلم می فرماید که به کافران مشرک یا سکولار بگوید: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ. (کافرون/6) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم!‏

عوامل خارجی که باعث می شوند کفار یهودی و نصرانی و مجوس و منافقین داخلی به «اتحاد» با حاکمیت اسلامی و دارالاسلام کشانده شوند قدرت حکومت اسلامی و یا رقابت داخلی میان خود کفار است نه مبانی عقیدتی و دینی  که منجر به تولید «وحدت» می شوند.

آنچه در قلب مومنین الفت و در جامعه«وحدت» درست می کند تنها الله و قانون شریعش است.  چنانچه الله تعالی بین آیه ی 60 انفال: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ … و آیه ی 65 همان سوره : یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ … که هر دو امر به آمادگی و قدرت نظامی و تشویق به جنگ مسلحانه می کنند، در آیه ی 63 همین سوره می فرماید: وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏. و در میان آنان الفت ایجاد کرد اگر همه آنچه در زمین است صرف می‌کردی نمی‌توانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی . ولی خداوند (با قوانین شریعتش) میانشان انس و الفت انداخت، چرا که او عزیز و حکیم است.

حالا همچنانکه ما قوانین و برنامه ها و حاکمیت کفار را قبول نداریم، و هرگز به میل خود تحت حاکمیت آنها نمی رویم، به همین ترتیب کفار نیز به صراحت قانون شریعت الله و عامل «وحدت» بخش میان ما با خودشان را قبول ندارند، و ما و آنها ،هم از نظر عقیدتی و هم عملاً  تمایلی به «وحدت» با هم نداریم. زمانی که نه ما ونه آنها قوانین و برنامه های همدیگر را قبول نداریم و از قوانین همدیگر تبعیت نمی کنیم «ولاء»ی هم بین ماها وجود ندارد.

یعنی نباید تصور شود که چون رسول الله صلی الله علیه وسلم اینهمه مفاسد اخلاقی و عقیدتی و جنایت کفار آشکار خارجی و کفار پنهان داخلی را نادیده گرفته و بر اساس منافعی با آنها «اتحاد»ی بسته پس حتما اینها از رسول الله صلی الله علیه وسلم و مومنین راضی خواهند شد. نه، هیچ امیدی به این نیست که آنها از مومنین راضی شوند.

کفارمشرک یا سکولار اگر قدرتشان برسد قطعاً با ما می جنگند تا اینکه دین ما را از 4 محتوا و مفهوم آن خالی کنند: وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا (بقره/217)

شخص سکولار چه در زمان اولین پیامبر و چه در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و چه در زمان حال هرگز معتقد نبوده است آن قوانینی که دارد از سوی الله است و هرگز نگفته که به قوانینی که از سوی الله آمده است ایمان دارد و در زندگیش پیاده اش می کند: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا (بقره/170)

سکولاریستهای معاصر ما بدترند: چون زمانی که به سکولاریستهای بومی می گوئی بیائید از آنچه که الله تعالی نازل کرده پیروی کنید نمی گویند که ما از پدران خود تبعیت می کنیم چون پدران آنها مسلمان بودند و تابع شریعت الله بلکه می گویند ما از چیزهائی تبعیت می کنیم که امثال آگوست کنت و توماس هابس و لنین و مارکس و مائو و …. سا زمان ملل و … برای ما تدوین کرده اند و…

پس اینها هرگز از قوانین شریعت الله و مومنینِ پایبند به شریعت الله راضی نخواهند بود، به همین دلیل تا زمانی که پایبند به دین سکولاریسم هستند اصلاح پذیر نبوده و نیستند و هرگز در طول تاریخ دیده نشده که مشرکی حاکمیت را به میل و خواست خودش تقدیم قانون شریعت الله کرده باشد، چون تنها عامل مشترک از نگاه الله تعالی قانون شریعتش است که نازل کرده، زمانی که اینها قانون نازل شده را قبول ندارند پس عامل مشترک «وحدت» را نیز رد کرده اند و دائماً با زبان اسلحه و قدرت نظامی در تلاشند که فرصتی پیش بیاید تا محتوای چهارگانه ی دین خود را بر مسلمین تحمیل کنند.

کفار اهل کتاب هم : وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره/120) یهودیان و نصرانیها هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین (تحریف شده و خواستهای نادرست) ایشان پیروی کنی .

این به دلیل جهل آنها به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نبود چون: الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/146) آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم ، او را می‌شناسند ، بدان گونه که پسران خود را می‌شناسند، و برخی از آنان بی‌گمان حق را پنهان می‌دارند، در حالی که می‌دانند.‏

اگر اینها دستشان می رسید و قدرتش را داشتند قطعاً پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را نیز می کشتند چنانچه یهودیان بنی نضیر با اتحاد با سکولاریستهای مکه چنین تلاشی کردند و همچنانکه اجداد آنها پیامبران را کشته بودند. «قُلْ قَدْ جَاءکمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِی بِالْبَینَاتِ وَبِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛(19)

به همین دلیل الله تعالی با آنکه «اتحاد» با دشمنان خودش و مومنین و ملائکه را با آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری که دارند مشروع می داند اما می فرماید:

  •  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ (ممتحنه/1) ای مؤمنان ! دشمنان من و دشمنان خویش را اولیاء نگیرید .
  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا (نساء/144) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! کافران را به جای مؤمنان به دوستی نگیرید. مگر می‌خواهید حجّت و برهان آشکاری علیه خود به دست خدا دهید (بر این که شما هم جزو منافقانید؟).‏
  • –         يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ (ای مؤمنان ! پدران و برادران را  اولیاء خود نگیرید  اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهند) وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (توبه/23) کسانی که از شما ایشان را ولی خود کنند مسلّماً ستمگرند .‏
  • لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ (مؤمنان نباید مؤمنان را رها کنند و کافران را به جای ایشان به دوستی گیرند) وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ (و هر که چنین کند ( رابطه او با خدا گسسته است و) وی را در چیزی از خدا نیست) إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً (مگر آن که ( ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیّت و آزار) ایشان مصون دارید و (به خاطر حفظ جان خود تقیه کنید)) وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ(آل عمران/ 28)  (و خداوند شما را از (نافرمانی) خود برحذر میدارد و بازگشت (همگان) به سوی او است)
  • یا می فرماید:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ  (ای مؤمنان ! یهودیان و نصرانی ها را  اولیاء خود نگیرید. اینها برخی اولیاء برخی دیگرند) وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ (مائده/51) . هرکس از شما ایشان را ولی و سرپرست خود گیرد ورزد بیگمان او از زمره ایشان بشمار می رود.

و تنها دارودسته ی منافقین  یا سکولار زده ها هستند که با این کفار «ولاء» دارند:  فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ (مائده/52) می‌بینی کسانی که بیماری به دل دارند،  ( در ولاء و یاری با کفار) بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و می‌گویند : می‌ترسیم که ( روزگار برگردد و ) بلائی بر سر ما آید ( و به کمک ایشان نیازمند شویم ) .

«ولاء» ما مشخص است:  إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (آل عمران/55) تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای می‌آورند و زکات مال به در می‌کنند .

پس دوستان نامتعادل و نامیزان ما لازم است بدانند که «اتحاد» رسول الله صلی الله علیه وسلم با دشمنان الله و پیامبران و ملائکه که آنهمه مفاسد عقیدتی و رفتاری دارند به معنی «ولاء» و «وحدت» با آنها نیست.

اما آنچه که ما درس ششم مقدماتی در مورد «وحدت» آگاهانه، هدفمند و حرکتی برای مسلمین بیان کرده ایم در واقع «ولاء» با مومنین و مسیری است که باید جهت رسیدن به «وحدت» اسلامی طی شود، هر چند سالها طول بکشد؛ اما در «وضع موجود» و به «حکم ضرورت» ما در موقعیتی قرار گرفته ایم که مجبوریم از روی ناچاری به عنوان اولین قدم مسلمین را به «اتحاد» دعوت کنیم . یعنی تمرکز بر مشترکات و پذیرش اختلافاتی که هست، تا اینکه به تدریج در میان مذاهب و گروههای مختلف اسلامی به «اتحاد» دلها برسیم و با اجماع واحدی که شورای اولی الامر یکی از «3ابزار» برتر تولید می کند ما شاهد «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» و امت واحد و جماعت واحدی باشیم که به «وحدت» اسلامی رسیده و پشتیبانی الله تعالی را نیز به دست می آورد: إنَّ اللَّهَ لا يجمعُ أمَّتي علَى ضلالةٍ ويدُ اللَّهِ معَ الجماعةِ [5] 

در اینجا باید دقت کنیم که «ضرورت» ما را به چنان مرحله ی نازلی کشانده است که مجبوریم به عنوان یک «مرحله ی گذار» با دعوت به «اتحاد» در شورای اولی الامر یکی از «3ابزار» برتر، دیپلماسی که برای کفار سفارش شده است را به مسلمین سفارش دهیم  و طبق آیه ی «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/16) و قاعده ی «ما لا يُدرَكُ كُلُّه،  لا يُترَكُ جُلُّه» همچون گوشت مردار جهت حفظ جان به عنوان یک واجب در حالت اضطرار و ضرورت، به این حداقل جهت حفظ ضررویات اساسی خود مثل دین و جان و ناموس و عقل و آبرو و مال و وطن و سایر ضرروتهای خود چنگ زنیم و به صورت عام بیشتر از این هم از دست ما بر نمی آید، اما هنوز عده ای به مسلمین بدتر از کفار اصلی نگاه می کنند و در حالی که «اتحاد» با کفار برایشان قابل هضم است اما به اتحاد با دیگر مسلمین به عنوان اولین قدم هم تن نمی دهند چه برسد به اینکه به «وحدت» میان مومنین فکر کنند. و لله المستعان.

اصل مسلم برای ما «وحدت» است که تنها از کانال شورای اولی الامر و با پشتوانه ی قدرت نظامی و حکومتی یکی از «3ابزار» برتر به دست می آید و باید به آن اعتقاد راسخ داشته باشیم اما «اتحاد» در وضع موجود «مرحله ی گذار»ی است که به حکم «ضرورت» برای مسلمین پذیرفته شده و از کانال شورای اولی الامر باید مدیریت و هدایت شود.

این «اتحاد» با آنکه خودش یک مرحله ی گذار به «وحدت» اسلامی برای مسلمین است اما باز ابزار معروف و مناسبی است که مسلمین را از صدها آفت و مضرات تفرق و صدمات کفار آشکار و پنهان دور می کند. پس به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تَحقِرَنَّ مِنَ المَعْرُوف شَيْئًا، وَلَو أنْ تَلقَى أخَاكَ بوجهٍ طليقٍ[6] هیچ کار خوب و پسندیده را کوچک مشمار، هر چند با برادرت با چهره‌ی گشاده روبرو شوی.

الان در این حالت ضرورت و اضطراری که قرار گرفته ایم ما تمام مذاهب اسلامی را به «وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی» از کانال شورای اولی الامر یکی از «3ابزار»برتر به عنوان هدف اصلی که باید به آن برسیم دعوت می دهیم، اما با توجه به «وضع موجود» مسلمین، ما ناچاریم قدم به قدم به پیش برویم و به عنوان یک راهکار عملی، اولین قدم را با «اتحاد اسلامی» میان تمام فرق و مذاهب اسلامی بر می داریم.

«در وضع موجود» به عنوان «مرحله ی گذار» ما در حال برداشتن اولین قدم جهت ایجاد «اتحاد» میان مذاهب و تفاسیر مختلف اسلامی جهت رسیدن به «وحدت»هستیم . چنانچه عرض شد در «اتحاد» هر یک از شرکت کنندگان دارای مختصات خاص خود هستند که با سایرین در مواردی فرق دارد.

در اینجا مشخص است که منظور ما از «اتحاد» به این معنی نیست که شخص شافعی یا حنفی یا شیعه یا حنبلی و… دست از باورهای خودش بردارد و تابع مذهب یا گروه و جماعت دیگری شود، حتی منظور ما این نیست که شخص عقاید و رفتارهای مذهبی خودش را پنهان  کند که با سایر مذاهب اختلافاتی دارد؛ بلکه منظور از «اتحاد» اسلامی این است که هر مسلمانی ضمن تمرکز بر صدها نقطه ی مشترک و منافع مشترکی که با سایر مسلمین دارد و حرکت در جبهه ی واحدی، به باورهای خاص خودش هم ملتزم باشد و به آنها عمل کند.

در کنار این و در راستای نزدیکی بیشتر قلبها و دیدگاههای مورد اختلاف و نزدیکتر شدن به «وحدت» به عنوان هدف اصلی، شخص می تواند با دیگر مسلمین وارد گفتگوی شرعی گردد و دیدگاه خاص مذهبی خودش را بیان کند، اما هر گاه دید که این گفتگو ممکن است باعث منازعه و دوری قلبها و صدمه زدن به اصول مشترک و کند شدن حرکت به سوی «وحدت» می شود دست از آن بکشد؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:« اقْرَؤُوا القُرْآنَ ما ائْتَلَفَتْ قُلُوبُكُمْ، فإذا اخْتَلَفْتُمْ فَقُومُوا عنْه»[7] «قرآن بخوانید تا زمانی که دل های شما بر آن، اتفاق دارند؛ و هرگاه در آن، اختلاف نمودید، دست از آن بکشید و بروید» آیا برداشتهای خاص فقهی ما از آیات قرآن مهمتر هستند؟


[1] صحیح مسلم (3/1450) برقم (1817) شرح النووي لصحيح مسلم (4/198). صحيح الترمذي 1558

[2] ابن قدامه عن الإمام أحمد في مسنده  (25/42) برقم (15763)

[3] المعجم الکبیر طبرانی حدیث 1692

[4] المعجم الکبیر طبرانی حدیث 16494

[5] ترمذی 2161

[6] رواه مسلم 4/ 2026 (2626)،

[7] البخاري5060 / مسلم 2267

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *