
ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟
(قسمت – 17)
دلايلي از اجماع امت اسلامي :
اجماع صحابه مبني بر كافر بودن مرتد و كشتن آن وجود دارد ، كه نمونه ي آن در كشتار با مانعين زكات و مدعيات دروغين نبوت ديده شد ، بدون آنكه در اين اعلام جنگ اختلافي وجود داشته باشد . در اين زمينه صحيح مسلم و بخاري به تفصيل مستنداتي را ارائه داده اند .
علماي اسلام اجماع دارند كه مرتدين به قتل مي رسند ، اما اختلاف دارند مبني بر اينكه مي توان از آنها درخواست توبه نمود يا نه ؟ حتي تمام علما و فقيهان و حديث شناسان بخشي از آثار خود را تحت عنوان باب رده به اين موضوع اختصاص داده اند .
امام نووي در شرح مسلم مي فرمايند : ” و قد اجمعوا علي قتل المرتد و اختلفوا في استتابته هل هي واجبه أو مستحبه ، و في قدرها و في قبول توبته ، و من له حق في أن يقيمها ، و في أن المرأه كالرجل ، ام لا ؛ فالجمهور علي أنها تقتل و عند أبي حنيفه تسجن و عند الحسن و قتاده تسترق و روي عن علي )
يعني : مسلمين متفق و اجماع دارند مبني بر اينكه مرتد بايد كشته شود ، اما در اينكه قبل از كشتن آنها واجب است كه از آنها درخواست توبه شود يا مستحب ، و در اينكه در چه چيزي از آنها درخواست توبه مي شود و در چه چيزي از آنها درخواست توبه نمي شود و اينكه چه كسي بايد اين سزاي شرعي را بر آنها اجرا كند و يا اينكه آيا زن هم ما نند مرد واجب است كشته شود اختلاف دارند . نزد تمام علماء غير از ابوحنيفه و حسن و قتاده ، زن هم بايد مانند مرد كشته شود ؛ اما ابوحنيفه مي گويد زن كشته نمي شود و تنها زنداني مي گردد و حسن و قتاده هم با روايتي كه از علي آورده اند مي گويند كه زن كشته نمي شود بلكه به صورت كنيز و برده در مي آيد .
- امام احمد مي فرمايد : كسي كه از اسلام برگردد گردنش زده مي شود
- امام خطابي مي گويد : نشنيده ايم كه مسلمين اختلافي داشته باشند در حكم واحب بودن كشتن فوش دهنده به الله و دين .
- امام فخر رازي مي گويد : مسخره كردن دين به هر شيوه اي كه باشد كافر شدن به الله مي باشد . و به همين ترتيب امام اسحاق بن راهويه و قاضي عياض و مرداوي و آلوسي و… اجماع علما را در اين باره آورده اند .
- قاضي عياض مي فرمايد : بدان كسي كه به قرآن يا بخشي از آن بي احترامي كند ، يا به آن طعنه بزند يا به آن فوش دهد يا انكارش نموده و احكام آن را رد نمايد ، يا آيه اي يا حرفي از آن را انكار كند يا باور نداشته باشد، يا به حكمي صريح يا خبري از آن باور نداشته باشد ، يا به برعكس آن باور داشته باشد ، در اين صورت چنين شخصي به اجماع علماء كافر است .
حكم كسي كه زير بار حكم شرعي كافر و مرتد نمي رود
- كسي كه آگاهانه وجود مرتدين را انكار نموده و يا در كافر شدن مرتدين شك كند ، چنين شخصي كافر مي گردد و داخل يكي از نواقض اسلام گشته است . چون بخشي از حقيقت اسلام راكه عبارت است از كفر به طاغوت را در خود عملي نكرده است .
به زبان ديگر اينكه : اگر دكتري متخصص با انجام تمام آزمايشات تشخيص داده باشد كه فلاني ايدز يا سل ، وبا ، مالاريا ، طاعون ويا يكي ديگر از بيماريهاي واگير و كشنده را دارد ، و شما اين بيماري ها را انكار نموده و يا از اعلام آن سرپيچي نموده و آن را بپوشاني چه نتيجه اي به دست مي آيد ؟ اولين نتيجه ي آن اين است كه دكتر متخصص را دروغگو شمرده اي و يا تشخيصش را دست كم گرفته اي و نتيجه ي بعد از آن هم اين است كه زمينه را جهت ابتلا به اين بيماري واگير فراهم نموده و به هر اندازه كه مردم به اين بيماري واگير گرفتار مي شوند تو هم گناهكار و شريك جرم مي گردي . اين جهت سلامت جسم و بدن فرد و افراد جامعه است .
حالا الله متعال به عنوان عالم ترين و حكيم ترين ذات ، مي فرمايد كه فلاني به چنين بيماري خطرناك ايماني و دروني مبتلا گشته است كه واگير هم هست و شما بايد جهت محافظت از ايمان خود و ديگران اين انسانهاي بيچاره ي فاسد تاريخ گذشته را شناسايي نموده ، و با راستگو شمردن من ، اينها را از جامعه ي خود جارو نماييد . اما كسي بيايد و- نعوذ بالله – بگويد من اين نسخه اي كه الله جهت سلامت ايماني و عقيدتي من و مسلمين ارسال نموده است را قبول ندارم و يا اينكه از اعلام آشكار آن سرپيچي كرده و آن را بپوشاند ؛ در اين صورت چه نتيجه اي به دست مي آيد ؟
اولين نتيجه ي آن اين است كه تشخيص الله متعال را قبول نداشته و آن را دست كم گرفته است ، و به دنبال آن ، با عدم انكار اين بيماري و پوشاندن آن از مردم باعث شيوع آن مي گردد و بدون شك چون ايمان و عقيده مورد حمله ي اين بيماري ويرانگر قرار مي گيرد خود همين شخص هم به آن مبتلا مي گردد ، چون جسم يا سالم است يا بيمار و شخص يا مومن به الله است يا مومن به طاغوت و كفر و اين دو متناقض نمي توانند با هم باشند . تمام اين كارها جهت محافظت از سلامت ايمان و عقيده ي فرد و جامعه است .
عبدالله أباطين فرموده است : ” فمن قال :إن من أتي بالشهادتين و صلي لا يجوز تكفيره و إن عبد غير الله ، فهو كافر و من شك في كفره فهو كافر لأن قائل هذا القول مكذب لله و لرسوله و اجماع المسلمين . ” ( الدرر 10/250 و كتاب الرسائل 1/660 )
يعني : اگر كسي بگويد : شخصي كه شهادتين آورده و نماز بخواند نبايد تكفير گردد ، هر چند كه از قوانين الله شانه خالي كرده و بنده ي قانون و كسان ديگري غير از الله گردد ؛ در اين صورت ، چنين شخص انكار كننده اي كافر است و هركسي هم كه در كافر بودن چنين شخصي شك داشته باشد نيز كافر مي گردد . به دليل اينكه صاحب چنين سخني الله و رسولش صلي الله عليه وسلم و اجماع مسلمين را دروغ گو پنداشته است .
و الملطي كه در سال 377 وفات نموده است مي فرمايد : ” و جميع أهل القبله لا إختلاف بينهم : أن من شك في كافر فهو كافر ، لأن شاك في الكفر لا إيمان له ، لأنه لا يعرف كفرا من الإيمان ، فليس بين الأمه كلها خلاف أن الشاك في الكافر كافر ” . ) التنبیە والرد ص 54 )
يعني : آنچه كه تمام أهل قبله بر آن اتفاق داشته و در آن اختلافي ندارند اينكه : هر كسي كه شك داشته باشد در كافر بودن كافري خودش كافر مي گردد ، چون كسي كه در كفر شك داشته باشد ايمان ندارد و كفر و ايمان را از همديگر جدا نمي كند ؛ به همين دليل در ميان امت اسلامي اختلافي وجود ندارد كه هركسي كه در كافر بودن كافري گمان داشته باشد خودش كافر است .
ابن تيميه مي گويد : ” من قال إن تكلم بالشهادتين و لم يؤد الفرائض و لم يجتنب المحارم يدخل الجنه ، و لا يعذب أحد منهم بالنار ، فهو كافر مرتد يجب أن يستتاب فإن تاب و إلا قتل .” (الفتاوي 3/186 )
يعني هر كسي كه بگويد : كسي كه شهادتين بياورد اما فرايض را انجام ندهد و از چيزيهايي كه حرام گشته اند خود را دور نكند ، هيچ يك از آنها با آتش عذاب داده نمي شوند و وارد بهشت مي گردند ، چنين شخصي با چنين گفته اي كافر و مرتد مي باشد و بايد از وي درخواست توبه شود و اگر توبه نكرد بايد كشته شود
(ادامه دارد….. .)