ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟

ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟

(قسمت -21)

  • ·       .  الطائفة الممتنعة ، عبارت است از تمام گروهها ، جماعتها ، طوايف و دولتهايي كه  به دليل نيروهاي نظامي ، امنيتي و اجرايي كه دارند از تشكليل حكومت قانون شريعت الله ممانعت و جلوگيري مي كنند  به همين دليل به آنها طائفه و جماعت بازدارنده و زيربار قانون شريعت نرو مي گويند كه  حاضر نيستند قانون شريعت الله بر آنها حكومت كند  و با قدرت نظامي و بشري كه دارند از اجرايي شدن قانون شريعت الله ممانعت به عمل مي آورند .

اگر مرتدين به صورت مسلحانه در برابر مسلمين درگير شوند زن و فرزندان آنها به صورت برده و كنيز در مي آيند . همچنانكه ابوبكر رضي الله عنه زن و فرزندان عربهاي مرتد قبايل  بني حنيفه و غيره را كنيز و برده نمود و علي بن ابي طالب هم  زنان و فرزندان مرتدين بني ناجيه را به بردگي و كنيزي گرفت و چنانچه قبل از وقوع جنگ مسلحانه مسلمان گردند و تسليم شوند خون و مالشان در امان است و تبديل به كنيز و برده نمي شوند اما اگر پس از وقوع جنگ و تسلط بر آنها مسلمان گردند از خون و جان آنها محافظت مي شود اما حكم برده و كنيز بر زن و فرزندانشان باقي مي ماند و مردان آنها برده نمي گردند .

 تطبيق اين گونه احكام تابع وضع موجود مسلمين و فقه معاصر و متناسب با زمان و مكان مي باشد .ديديم كه در زمان ابوبكر رضي الله عنه اين حكم تطبيق شد  و در زمان عمر رضي الله عنه اين زنان و كودكان برگردانده شدند و  تغيير آشكار را مشاهده اش نموديم . برگرداندن خوله بنت إياس الحنفيه مادر محمد بن علي نمونه ي بارز اين رويداد مي باشد .  البته رسول الله صلي الله عليه وسلم  هم پس از آنكه زنان و فرزندان هوازن را ميان مسلمين تقسيم نمود دوباره آنها را برگرداند و اين دليلي بر اختلاف در حكم نمي باشد بلكه  اين تغييرات به تشخيص امير و مصالحي كه در زمان و مكان خاص در  نظر گرفته است بر مي گردد .

 (أبويوسف در كتاب الخراج  بخش الحكم المرتدين إذا حاربوا و منعوا الدار ص 67 به تفصيل در اين زمينه صحبت كرده است و علاوه بر آن ابويعلي در كتاب الأحكام السلطانیة ص 52  توضيحاتي داده است و ابن قدامه نيز در  المغني 10/90  به احكام آنها اشاراتي نموده است .)

  • اگر مرتد ديوانه شد ، اجراي حكم ارتداد و كافر شدن از وي برداشته مي شود .
  • زماني كه مرد شسته نمي شود و غسل و كفن نمي گردد .
  • زماني كه مرد بر او نماز خوانده نمي شود  و برايش طلب مغفرت و دعاي خير نمي شود .
  • زماني كه مرد در گورستان مسلمين دفن نمي گردد بلكه همچون لاشه ي مرداري زير خاك پنهانش مي كنند
  • نه به وي ارث داده مي شود و نه از وي ارث گرفته مي شود . به عنوان مثال اگر فرزند يك سكولار مرتد مسلمان شود و پدر سكولارمرتدش بميرد از اين پدر ارثي به او نمي رسد و اگر اين پسر مسلمان هم بميرد باز به پدر مرتد ارثي داده نمي شود . اين هم طبق فراگير بودن فرموده ي رسول الله صلي الله عليه وسلم است كه فرموده است : ” لا يرث المسلم الكافر و لا يرث الكافر المسلم “. (رواه البخاري  و مسلم ) و فرموده است :” لا يتوارث أهل ملتين شتي ” . ( رواه أحمد و أبوداود )
  • هر آنچه از خوبي و عبادت داشته است باطل مي گردد  
  • جاودانه در آتش جهنم باقي مي ماند و هرگز از آن خارج نمي گردد ، در حالي كه مسلمين گناهكار پس از پاك شدن و از طريق اسبابي كه الله اجازه داده است از جهنم خارج مي گردند ، الله متعال مي فرمايد : ”  ۆمَنْ ێرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَێمُتْ ۆهُۆ كَافِرٌ فَأُوڵئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْێا ۆالْآخِرَةِ ۆأُوڵئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ” . ( البقره‌:217. )

مرتد شدن حاكم و حكم فرمانبران وكارمندان دستگاه حكومتي اش

امام نووي در شرح مسلم مي فرمايد كه قاضي عياض فرموده است : ” أجمع العلماء علي أن الأمامه لا تعتقد لكافر و علي أنه لو طرأ عليه كفر انعزل ، و قال : فلو طرأ عليه الكفر ، خرج عن حكم الولاية و سقطت طاعته ووجب علي المسلمين القيام عليه ، و خلعه و نصب إمام عادل فإن لم يقع الا لطائفة وجب عليهم القيام بخلع الكافر، فإن تحققوا العجز لم يجب القيام و ليهاجر المسلم عن أرضه إلي غيرها و يفر بدينه “.

يعني : علما اجماع دارند كه رهبريت و فرمانروايي براي كافر منعقد نمي گردد ، به همين دليل اگر مرتكب كفر گرديد ( به كوردي : كوفري كه وته سه ر )  عزل مي گردد . و فرموده است : اگر مرتكب كفر گرديد ، حكم رهبريت و فرماندهي او هدر مي رود و اطاعت كردن از او هم  برداشته مي شود ، و بر مسلمين واجب مي گردد كه او را برداشته و امام و پيشواي عادلي را به جايش بگمارند .  حالا اگر انجام اين واجب تنها به وسيله يك جماعت صورت مي گيرد در اين صورت اين كار بر آنها واجب مي گردد ،اگر هم به ضعف خود در انجام اين واجب اطمينان داشتند در اين صورت واجب بودن آن از دوش آنها برداشته مي شود و برمسلمين است كه  جهت محافظت از دين ( و عمل به قوانين آن )، سرزمين خود را ترك نموده و هجرت نمايند .

ابن حجر فرموده است : ” و من عجز وجبت عليه الهجرة ” .  (فتح الباری 13/123)

هر كسي كه توانايي نداشت هجرت كردن بر او واجب مي گردد .

زماني كه مامون عباسي تابع مذهب جهمي ها گرديد و احمد بن نصر خزاعي  بر عليه وي قيام نمود ؛ امام احمد بن حنبل وي را مدح و ستايش نموده و فرمود : ” رحمه الله ما أسخاه لقد جاد بنفسه له  ” . ( إبن كثير 10/303 ) رحمت خدا بر او باد چقدر بخشنده بود كه در اين راه جانش را فدا نمود .

(ادامه دارد……)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *