ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟

ما به كرات از رهبران و بزرگان دولت اسلامي در عراق و شام و بعضي از فرق القاعده در يمن وغيره شنيده ايم كه شيعيان مرتد هستند ، ميشه بفرماييد ارتداد چيست و مرتد كيست ؟ و دليل ارتداد شيعيان چيست ؟

(متن کامل مطلب)

 (سلسله درسهاي : پرسش از ما و شما ،  پاسخ  از استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامي )

بسم الله والحمد لله 

اما بعد :

ج : قبل از پرداختن به اصل موضوع و سپاردن قضاوت به خوانندگان ، لازم است جهت روشن شدن اين موضوع مقدمه اي تاريخي در باره ي جهاد در عراق بيان شود كه مي تواند كمك مفيدي باشد :

در 11 فوریه 2003  امام شهيد  – باذن الله – اسامه بن لادن تقبله الله در نامه ای به مردم عراق ، که از طریق شبکه الجزیره پخش شد به آنها هشدار داد که خود را برای یک جنگ صلیبی با هدف اشغال یکی از پایتختهای قدیمی جهان اسلام ، چپاول ثروتهای مسلمانان ، و روی کار آوردن یک رژیم دست نشانده برای پیروی از دستورات واشنگتن و تل آویو به منظور صاف کردن راه تاسیس ” یک اسرائیل بزرگ ” آماده کنند. او به مردم عراق توصیه کرد برای یک جنگ طولانی علیه صلیبیون و بویژه درگیر شدن در یک جنگ شهری و خیابانی آماده شوند ، در ضمن روی اهمیت عملیاتهای شهادت طلبانه ای که ضربات و آسیبهای بی سابقه ای را بر پیکر آمریکا و اسرائیل وارد کرده تاکید نمود.

بن لادن رحمه الله حتی جهادگران عراقی را تشویق نمود تا تحت یک ” همگرایی منافع” با ” سوسیالیستها ی کافر” مثل بعثی ها و دیگر گروهها ، علیه صلیبیون همکاری کنند . ارسال این پیام آشکاربن لادن –  تقبله الله – آنهم پنج هفته قبل از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی به عراق ، با اقدامات فعالانه تری همراه شد.

سنیروهای القاعده ،در همان اوایل امر حمله آمریکا به عراق، به همراه نیروهای صدر شیعه مذهب وبه دفاع ازمردمان شیعه ونهضت  آنها  ، متحداً در شهرهای شیعه نشین به جنگ با آمریکا به عنوان دشمن مشترک می پرداختند وصدها جوان خود را در این راه فدا نمودند . اما زمانی که رهبران شیعه مذهب عراق  به همراه اخوان الشياطين و

بعضي از عشاير اهل سنت با آمریکا متحد شدند وبر علیه مجاهدین وتحت رهبریت سکولارهای مرتد کرد وشیعه وارد جنگ با آنها گردیدند، جنگي ناخواسته بر مبارزين آزاديخواه  تحميل گردید.

 تمام نیروهای مقاومت وجهادی عراقی با اين مزدوران جنگیدند .حتی عصائب اهل الحق شیعه مذهب هم با اشغال گران ومتحدین آنها وارد جنگ شدند .  پس از شدت یافتن مبارزات اشغالگری نیروهای متحد سنی وشیعه در عراق ، سیستانی به بهانه بیماری به انگلیس می رود وبه دنبال آن به پیروان ومقلیدنش دستور داد که با اشغالگران نجنگند ودر عوض تبدیل به چشمان بومی آمریکا ، انگلیس و متحدین سکولارشان گشتند ، قدرت نظامی و تبلیغاتی وجاسوسی خود را در اختیار اشغالگران سکولار قرار دادند وبه تمام نیروهای مقا ومت اعم از شیعی وسنی حمله بردند .که جنایات آنها در حق شیعیان نجف وکربلا وتیر اندازی در محيط قبرامام علی وقتل و عام پناهندگان آن مشهور وعیان است .

 با این وجود مقاومت مردمی همچنان به قوت خود ادامه داشت. اما زمانی که دیدند که قدرت مقابله با هر دو نیروی متحد سنی وشیعه را ندارند واحتمال تکرار ویتنام ثانی می رود ، دست به توطئه وحشتناک وهمیشگی خود در طول تاریخ زدند وآن هم اختلاف وتفرقه به بهانه های مذهبی وانحراف لوله های تفنگ از نشانه گیری به سمت اشغالگران مهاجم به طرف نیروهای مقاومت  وفرسوده کردن تدریجی آنان .

تا این زمان نیروهای جهادی سنی به همراه شیعیان متفقاً از کربلا ونجف دفاع می کردند ودر شهرهایی هم که جمعیت شیعه وسنی با هم به سر می بردند باز این تعاون  وهمکاری در جنگ با دشمن مشترک وجود داشت . اما فریب خوردگان اکثراً شیعه مذهب  طرفدار حکومت  دست نشاندهء اشغالگران  ، طبق نقشه آمریکا ومتحدینش آتش فتنه را شعله ور ساختند واکثر مبارزین نیز در دام آن افتادند . فریب خوردگان مذهبی سيستم سکولار  شعار « الثار ، الثار ، من تکریت والانبار » را سر دادند وخواستند انتقام 1400 سال پیش امام حسین را از قاتلانش بگیرند واین در حالی است که قاتلان امام علی وامام حسین یاران خودشان بودندو…

به همين راحتي مذهبیون شیعه عراق فریب سکولار های شیعه را خوردند وبسياري از عشاير سني مذهب هم ابزار دست دیکتاتوری سکولاریسم گشتند که هیچ اعتقادی نه به احکام اسلامی سنی داشتند ونه شیعی . با اين وجود هنوز گروههايي از تشيع به همراه گروههايي از اهل سنت متحداً  با اين فريب خورده هاي شيعه و سني در حال جنگ بودند .

در واقع جنگ القاعده سنی مذهب وعصائب اهل حق شیعه مذهب  با آن ها به خاطر مذهبشان نبود ، بلکه به دلیل خیانت آن ها به تمام مذاهب آسمانی واتحاد با دشمن همه ی ادیان آسمانی وپیوستن به اتحاد نامبارک سکولاریسم جهانی ومرتدین محلی  بود .در واقع شیعیان فریب خورده ی دست سکولارها آغازگر جنگ بی فایده وانحرافی مذهبی در عراق بودند ،نه مجاهدین سنی مذهب یا شیعه مذهب مخالف اشغالگران ومتحدینشان .

گروههاي مزدور شيعه مذهب اکثر دانشمندان وعلمای دینی واساتید دانشگاهی اهل سنت را به قتل رساندند ، هزاران پیر وجوان را به خون غلطاندند ، به ناموس وآبروی هزاران دختر وزن اهل سنت تجاور کرده و هزاران نفر را ربودند که هنوز هم مشخص نیست در کدام یک از زندانهای آنها یا اشغالگران به سر می برند، خانه ها ومغازه های بسیاری را آتش زده وهزاران نفر را آواره نمودند ، در میان نماز گزاران ،دانش آمووزان مدارس، بازارهای پرازدحام اقدام به بمب گذاری نمودند وهر بار آن را به یکی از گروهای سنی یا شیعی نسبت می دادند. اسارت سربازان انگلیسی با ریش مصنوعی در حین بمب گذاری در بازار همه چیز را  برای عاقلان فاش ساخت .اما فتنه فراگیر تر از آنی شده بود که برای عامه مردم درگیر جنگ قابل فهم گردد …

 با این وجود همین فریب خوردگان دست سکولارها ومرتدین محلی به علمایان ودانشمندان و مساجد اهل سنت نیز رحم نکردند . در همان ابتدای ورودشان به بغداد بیشتر از 30 مسجد را اشغال کردند ، در بصره ، العماره ، السماوه والناصریه مساجد زیادی را تصاحب کرده و در شهر الحله حتی یک مسجد هم برای اهل سنت باقی نگذاشتند و… آنها یک جهنم واقعی به سبک دنیا رابرای اهل سنت عراق بوجود آوردند.

با تمام این مقدمه چینی های مهاجمین سکولار وفریب خوردگانشان  ، جنگ مردمی میان شیعه وسنی شعله ور گردید  ، واشخاص صرفاًبه خاطر اسمشان که ابوبکر ، عمر ، خالد، عثمان و… بود کشته می شدند . فتنه چنان گسترده ووحشتناک بود که خیلی از جماعتها را به کام خود فرو برد واحزاب سابقه دار هم نتوانستند کاری از پیش برند.

پس از گسترش فتنه، به حدی که طراحان مد نظرشان بود، اشغالگران به چهرهء فرشتگان نجات وارد مرحلهء دوم نقشه خود گشتند. آمریکا جهت عميق نمودن اختلافات و گرم نمودن بازار خون ريزي مسلمين بسیاری از عشایر اهل سنت را نيز مسلح کرد وصحوات رابوجود آورد . اکثر مقاوت شیعه هم با دولت مرکزی مصالحه کردند .

از شیعیان ، عصائب اهل الحق که از جیش المهدی صدر جدا شده بودند به همراه دیگر مجاهدین در حال مبارزه با اشغالگران شدند و اين مخالفت شيعيان با حكومت دست نشانده ي مركز تا زماني كه  فرمانده ي شهيد –باذن الله – ابومصعب زرقاوي شعار « الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ »  را جزو عقيده ي خود و جماعتش نمود  ادامه داشت . يكي از ثمرات اين شعار ، چنانچه بعداً ذكر خواهد شد ، اين بود كه شيعيان اختلافات خود را كنار نهاده و  همگي جهت جنگ با القاعده و سپس دولت اسلامي عراق و درنهايت دولت اسلامي در عراق و شام با هم متحد شوند  .

تکمیل این زنجره و پروسه اخلالگری و جنگ ميان مذاهب و قبايل همان چیزیست که دیکتاتوری سکولاریسم جهت تحقق برنامه هایش به آن نیاز دارد واصلا برایش مهم نیست که چقدر خون پیر وجوان ، آبروی زنان ودختران  پایمال شده و هزاران نفر آواره گشته ومکانهای مذهبی ویران گشته و…. مهم تحقق اهداف مادی وسکولاریستی اش می باشد.

یکی از رهبران جهاد می گفت ماهرگز جنگ با شیعیان را آغاز نکرده ایم وپس از شعله ور شدن جنگ نیز چندین بار برای همگان روشن کرده ایم که ما با شیعیان نمی جنگیم چون آنها مذهب تشیع دارند . ما نیازی به جنگ با آن ها نداریم . همچنانکه هیچ نیازی هم به جنگیدن با مرتدینی که با آمریکا همکاری نمی کنند نداریم ، آرزوی ما جنگیدن با دشمن اشغالگراست وهرگونه جنگی که در آن مردمان تحت ستم علیه همدیگر به راه بیاندازند در راستای نقشه اشغالگران است وتمام سودش به جیب دشمنانش می رود

القاعده جهت پرهيز از جنگ مذهبي و هدايت لوله هاي تفنگ به سمت سكولاريستها ،  به پارلمان کردهای سکولار مرتدی که خود را نماینده کردهای سنی می دانستند حمله برده وتعداد زیادی از آن ها را به قتل رساندند وبا کردهای سکولار هم اعلان جنگ نمودند. هماهنگ با اين حمله  با عربهایی که از میان سنی ها به نفع دیکتاتوری سکولاریسم وآمریکا پایگاه هایی به نام « صحوه » باز کرده بودند اعلام جنگ نموده و هزاران نفر از آنها را به قتل رساند و با اين اقدامات مي خواست به همگان بفهماند كه جنگ ما مذهبي نيست ودشمن شماره یک القاعده وتمام مجاهدین دنیا دیکتاتوری سکولاریسم واشغالگران سکولار ومرتدین محلی هستند وهر کسی با این گروهها متحد شود در واقع با القاعده اعلام جنگ کرده است . والقاعده برایش فرق نمی کند که این خائن کرد است یا ترک یا عرب یا فارس یا …..  یا شیعه است یا سنی یا مسیحی یا یهودی .

با اينكه انگليس شيعيان طرفدار خود  همچون سيستاني را با دادن مبالغي ، كه همه از آن باخبريم  ، به دادن فتواهايي بر عليه اهل سنت عراق  كشاند ، اما در ميان جماعت القاعده كساني چون ابوانس شامي رحمه الله وجود داشتند كه در مقالات و نوشته هاي خود شيعيان را برادر خطاب مي كردند و ابومصعب رحمه الله نيز به عنوان يك امير و فرمانده ي نظامي از همين شرعيها پيروي مي كرد .

از اين سو  ، در انگليس  ، كسي مانند عبد المنعم مصطفى حليمة / ” أبو بصير ” اقامت داشت كه  به جهادي بودن در ميان اهل سنت مشهور شده بود ، اما به دليل وجود شرعي هايي در ميان القاعده ي مركز به رهبري امام شهيد اسامه بن لادن رحمه الله و شاخه هاي ديگر القاعده در سرزمينهاي ديگر ، چنين شخصي و امثال او  تنها در حد يك نويسنده ي طرفدار جهاد مطرح بودند كه در دارالكفر و دارالحرب به سر مي بردند  نه بيشتر . اما با متلاشي شدن القاعده ي مركز و كشته شدن بسياري از شرعي هاي القاعده همچون شيخ ابوانس در عراق و غيره ، رهبران نظامي چون ابومصعب زرقاوي  از جانب بسياري از برادران ما تبديل به مفتي شدند و لقب شيخ گرفتند  بدون آنكه خودشان چنين ادعايي داشته باشند ، اما واقعيت از چيز ديگري صحبت مي كرد .

 به همين دليل ، همين رهبران نظامي ، در بسياري موارد  ، در دادن حكم به مخالفين دچار اشتباه مي شدند و زماني كه كار به جاهاي باريك كشيده مي شود كساني چون اسامه بن لادن رحمه الله به صورت رسمي و عمومي راهنمايهاي خود را ارائه مي داد .

 البته اين براي رهبران نظامي چون خالد بن وليد  و اسامه بن زيد رضي الله عنهما  كه رسول الله صلي الله عليه و سلم و خلفاي پس از او رهبريت جامعه را در اختيار داشتند و ابومصعب زرقاوي  كه اسامه بن لادن رحمه الله رهبريت كل سازمان القاعده را بر عهده داشت  و امكان راست نمودن خطاهاي آنها وجود داشت  چيز عجيب و تازه اي نبوده و نيست ، بلكه عيب از زماني ظاهر مي گردد كه همين  فرماندهان نظامي در فقدان رهبران عقيدتي و شرعي خود ، بار مسئوليت آنها را نيز ، به حكم ضرورت ،  به دوش مي كشند و اكثراٌ روحيه ي نظامي گري بر جريان حاكم مي گردد .

 در زمان فرمانده ي رشيد اسلام ابومصعب زرقاوي رحمه الله جهت جبران اين خلاء فقهي كه پيش آمده بود  به ناچار آثار كساني چون ابوبصير و ابوقتاده و امثالهم مرجع و منبع گشتند . اين سرآغاز  ورود و جايگزيني علماي كتابخانه اي موجود در سرزمينهاي دارالكفر و دارالحرب  با علماي ميداني و موجود در صحنه هاي جهاد و قتال بود ،  كه به حكم ضرورت و ناچاري ،  از جانب عده اي از طرفداران جهاد و مجاهدين انجام گرفته بود .

 اين دسته از علماء كتابخانه اي موجود در دارالكفر و دارالحرب هرگز حاضر نبوده و نخواهند بود كه مانند كساني چون دكتر عبدالله عزام يا ابوانس شامي و… زندگي تحت حاكميت كفار محارب جهاني و مرتدين محلي را رها نموده و به سرزمينهايي كوچ كنند كه توسط مجاهدين آزاد گشته است، تا اينكه از نزديك با وضع موجود در تماس بوده و احكامي مناسب از شرع استنباط نمايند به همين دليل لينها نيز اغلب احكامي كلي ارائه مي دهند و زماني كه كار به تطبيق اين احكام مي رسد دچار اشتباه و سردرگمي مي گردند و مصيبت بار تر از همه اين است كه تمام رسانه ها در اختيار اين شخصيتهاي كتابخانه اي قرار گرفته  و ديدگاههاي اشتباه آنها مطلق انگاشته شده و تبديل به بتي مي گردند كه نبايد از آنها دليل شرعي خواسته شود و خودشان دليل مي گردند !. 

به همين دليل مي بينيم كسي چون ابوبصير كه دولت كافر و محارب انگليس به وي پناهندگي داده و با امكاناتي كه در اختيارش گذاشته است  به راحتي مي تواند به تركيه و حتي سوريه سفر نموده و آشكارا و به صورت مسلح در جمع گروههاي مسلح طرفدار انگليس و مخالف بشار اسد حضور يافته و از آنها حمايت مي نمايد و در كمال آرامش و با برخورداري از امكانات مادي و امنيتي كه سازمان جاسوسي تركيه و انگليس برايش فراهم نموده اند در تركيه برايش سمينار ترتيب داده شده و بر عليه مخالفين انگليس و تركيه سخنراني نموده و پس از انجام وظيفه  باز به انگليس بر مي گردد  ، و حاضر نمي شود در سرزمينهاي تحت كنترل كساني كه خودش آنها مجاهد مي نامد ساكن شود  ؛ بلكه سكونت در دارالحرب انگليس را بر سكونت در دارالاسلام ترجيح مي دهد . اين واقعيت يكي از اين علماي كتابخانه اي معلوم الحالي است كه هم اكنون مانع و مصيبتي براي اسلام و عاملي در جنگ رواني بر عليه مجريان قانون شريعت الله گشته است .

همين شخص در     25 جمادى الأولى/1423 هـ برابر با 3/8/2002 م.    كتابي تحت عنوان « الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ »  را  منتشر نموده بود ، اين كتاب در زماني تهيه شده بود كه انگليس به همراه آمريكا در تدارك جنگ و اشغال عراق و فراهم نمودن زمينه ي مناسب جهت اين اشغالگري بودند . اما ديديم كه عملاً هيچ استقبالي نه از طرف امام شهيد اسامه بن لادن رحمه الله از آن شد و نه از جانب شرعي هاي القاعده و ديگر جماعتهاي جهادي در عراق . به همين دليل جماعتهايي  از تشيع نيز هنوز وجود داشتند كه با حكومت مزدوراشغالگران در حال جنگ بودند و اگر چه با نيروهاي جهادي اهل سنت متحد نبودند اما در يك مسير و بر عليه دشمن مشتركي در حال جنگ بودند .

اين اصلاً باب ميل اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي نبود و بايد دنبال راهي جهت ايجاد اختلاف بيشتر و شعله ور نمودن جنگ مذهبي و شكاف بيشتر و منفرد نمودن مخالفين خود مي گشتند ، به همين دليل فاجعه ي انفجار سامراء را آفريدند ، القاعده عراق به رهبريت فرمانده مجاهد ابومصعب زرقاوي  – تقبله الله  –  با پخش سی دی هایی که در آن نگهبانان کاظمین و شاهدان عینی اعلام کردند که : منفجر کردن قبرها درسامراء در فوریه سال 2006 کار خود نیروهای حکومت دست نشانده آمریکا جهت شعله ور کردن یک جنگ مذهبی بوده است، هر گونه حملات اینچنینی را انکار و رد کرد. وبا فاش شدن اصل قضیه توسط نگهبانان وشاهدان عینی ، مردم به اوج وحشیگری سکولارها در برافروختن جنگی مذهبی وقتل وعام مردم توسط همدیگر پی بردند وفهمیدند که این جنایت کاران سکولاردر راه رسیدن به اهداف پست دنیوی شان حاضرند دین ، مردم ووطنشان را نیز قربانی کنند.

در همین گیرو دار و تولد فتنه های متعدد ایمن الظواهری طی نامه ای خطاب به زرقاوی تردیدهای موجود و خطرات باز شدن ” جعبه پانداوی ” عداوت شیعه وسنی  در جهان اسلام را بیان کرد.

الزرقاوی –تقبله الله – در نامه ای که در ژانویه به ایمن الظواهری نوشت ، برنامه جماعت خود در عراق را یک فرایند چهار مرحله ای به شرح زیر تعریف کرد :

1 . بیرون راندن نیروهای امریکایی و متحدانشان از عراق

2. تاسیس دارالخلافه اسلامی در این کشور

3. آزادسازی دیگر سرزمینهای مسلمان نشین تحت سلطه حکام سکولارو مرتد

4. جنگ علیه اسرائیل

دراینجا سیاست کلی خودش در جنگ با اشغالگران خارجی و مرتدین محلی متحد باآنها  را هدف نخست خود معرفی میکند ودر هیچ یک از موارد یاد شده ما آثاری از کوچکترین اشاره به جنگ با مذاهب وتفاسیر اسلامی نمی بینیم .

اين مجاهدين با در پيش گرفتن چنين سياست آشكار و روشني  نشان دادند كه برای سکولارها ، مذهبی که قرار است قربانی شود تا آنها به اهدافشان برسند ، فرق نمی کند که چه مذهب يا دينی باشد ، به همين دليل آزاديخواهان حق ندارند در دام چنين توطئه ي خبيثي بيافتند  .

در طول تاریخ بشریت  از این گونه توطئه های وحشتناک دیکتاتوری سکولاریسم ، در راستای حفظ قدرت  و منافعش ، نمونه های فراوانی را می توان یافت . از زمانی که فرعون { مشرک غیر اهل کتاب = سکولاریسم } ابتدا در یک جنگ روانی اختلافات عقیدتی میان مردمان سنتی دارای مذهب خرافی با دعوت توحيدي سيدنا موسي را پرورش داده وبا انحراف افکار عمومی و سپس بسیج مردمان فریب خورده، از آنان علیه سیدنا موسی بهره گرفت ، تا امروز که دیکتاتوری سکولاریسم نوین به رهبریت آمریکا و حکام جوجه سکولارش در سراسر دنیا با پرورش اختلافات مذهبی و تولید موجهایي ویرانگر میان معتقدین به ادیان و مذاهب آسمانی ،خود بر چنین موجهایی سوار شده و با سوء استفاده از غفلت و نا آگاهی ملتها ، قرنهاست که از یک نقشه مشخصی جهت سرکوب و سست کردن جریانات دینی و تحکیم نقشه ها و الگوهای شرک آلود حکومت شان بهره می برند .

 جریانات تاریخی موجود در قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک سو  ، و پس از آن رخدادهای تاریخی مکتوب بشری از جانبی دیگر، به کرات تکرار این سناریوی وحشتناک را به اثبات می رساند و اینکه برای چنین جنایت کارانی جهت رسیدن به سود و لذت بیشتر، برایشان فرق نمی کند که کدام دین آسمانی را ،یا مذهبی از مذاهب اسلامی یا غیر اسلامی را ،قربانی اهداف پلید خود می نمایند . چون از پایه و اساس با کلیه احکام الهی سر ناسازگاری و جدال دارند، نه اینکه احکام یک دین الهی را جهت اجرا شدن در جامعه مفید دانسته  و قوانین اجرائی آن را بر دیگر ادیان آسمانی ترجیح دهند.

برایشان فرق نمی کند که در اندونزی مسیحیان و مسلمانان همدیگر را قتل عام نمایند یا در نیجریه ی آفریقائی این اتفاق میان مسیحیان و مسلمانان رخ دهد یا این که در پاکستان ، عراق ، لبنان، بحرین ، یمن ، عربستان ، کشمیر ، آذربایجان ، کویت و ترکیه میان شیعه و سنی  و یا اینکه در ایرلند مذاهب پروتستان و کاتولیک و در روسیه ارتودوکس با کاتولیکها و یا در اسرائیل یهودیان و مسیحیان یا یهودیان با مسلمین وارد درگیری فرساینده گردند .

در تمامی این حالات هدف فرسوده کردن ، خسته و نا امید نمودن پیروان و ادیان مذاهب از جنگهای داخلی و در نهایت سر سپردگی و راضی شدن به قانون و حکمی فرا دینی و فرا مذهبی دیکتاتوری سکولاریسم می باشد. این مطلوبترین هدفی است که در طول تاریخ پیروان شیطان آنهمه مقدمات وحشیانه را برایش فراهم  نموده اند.

در برابر این توطئه ی  حساب شده قدیمی پیروان شیطان ، پیروان ادیان آسمانی بخصوص مذاهب اسلامی و مسلمین باید دارای چه موضعی باشند؟ الان شما باید پاسخ بدهید که چه باید کرد؟

باید پاسخ بدهید که :

– چرا القاعده  اسامه بن لادن رحمه الله در افغانستان و پاکستان حنفی ماتریدی آنهمه پیرو دارد که حاضر شدند خود و فرزندانشان را سپر انسانی در برابرحملات کفار ومرتدین محلی به حمايت از  اسامه بن لادن رحمه الله و پیروانش نمایند و دیدیم که حاضر نشدند اسامه رحمه الله را تحویل آمریکا دهند و حکومت کشورشان را فدا نمودند.

– چرا القاعده اسامه بن لادن رحمه الله از فلیپین ، تایلند ، اندونزی و مالزی گرفته تا غربی ترین سرزمین مسلمان نشین هرگز پدید آورنده یک جنگ مذهبی نبود .

–  چرا القاعده اسامه بن لادن رحمه الله در پاکستان ، عراق ، لبنان، بحرین ، یمن ، عربستان و … هرگز بوجود آورنده جنگ میان شیعه و سنی نبود.

– چرا القاعده اسامه بن لادن رحمه الله هرگز هیچ فتوایی بر علیه دولت شیعه مذهب ایران و مبارزه مسلحانه بر ضد آن را تأئید نکرد.

– چرا در عراق علیه جریانات صوفی مسلک رجال طریقه نقشبندیه و … یک لحظه هم نجنگید .بلکه آنها را به وحدت دعوت می نماید و چندین سال است که عراقی ها هزاران مهاجر غیر عراقی را در میان فرزندان خود جا داده و مخفی نموده اند با آنکه از عاقبت آن نیز با خبرند.

شما باید در کمال تیز هوشی دریابید که جنگ مذهبی در وضع موجود به نفع کیست؟ و چه کسانی از آن سود می برند و چه چیزها ویا کسانی در نهایت قربانی می گردند ؟

هرگز فراموش نکنید که مکر شیطان ضعیف است به شرطی که ما هشیار باشیم .و هم اکنون دیکتاتوری سکولاریسم سرطان وار به بدن جامعه اسلامی حمله کرده است ، این واقعیتی است انکار ناپزیر. که اگر آن را انکار کرده یا با سرعت در فکر درمانش نباشیم قطعا اولین چیزی که متلاشی خواهد شد جسم و پیکره ی عقیده ، اخلاق ، احکام و در کل هویت اسلامی جامعه است . همچنانکه نمونه ی اندلس همچون لکه سیاهی بر تاریخ  سرزمینهای مسلمان نشین ثبت گردیده است .

زمانی حکومت شورایی مسلمین بر منهج خلفای راشدین به پیش نرفت و در برابر سرطان اندیشه های باطنی گری چاره ای به موقع وقاطع اندیشیده نشد در نهایت غده ی چرکین نهضت صفویه را بر پیکر سرزمین های مسلمان نشین نمودار کرد وهم اکنون نیز که بر اثر تبلیغات وسیع وپر هزینه ی رسانه های ماهواره ای ، اینترنتی و … شیاطین بازبا پشتیبانی  مرتدین سکولار محلی در حال فریب وتخریب هویت دینی جامعه است وبسیاری از برادران ، خواهران وخویشاوندان ما را نیز آلوده نموده است ، اگرهم اکنون یا به موقع چاره ای اندیشیده نشود قطعاً بدانید که فردا دیر خواهد بود. چرا ؟                                                                                                                          چون ما تجربه اندلس، صفویه و… را داریم .چون الان ما درگير جنگ ناخواسته اي هستيم كه با بهانه و فتواهاي دروغيني چون خوارج بودن و غيره مسلمين به جان هم افتاده اند و سكولاريستهاي مرتد داخلي و سكولاريستهاي جهاني به ريش همه مي خندند و سودش را به جيب مي زنند .

 درک وضع موجود ، تفسیر وتحلیل آن واستفاده به موقع وبه روز از نتایج حاصله وتعیین استراتژیها و تاکتیکهای دورونزدیک اسلامی است که میزان پیشرفته بودن یا عقب ماندگی هر فرد وجماعت اسلامی را بر جسته می گرداند . مجاهدین فرقه ناجیه در تمام سرزمينهاي مسلمان نشين  الان باید به پاسخ چه باید کرد خود رسیده باشند، ودر یافته باشند که نیاز امروز ما چیست ؟ ودنبال اسباب وپاسخ هایی باشند که به نیاز وسوال روزشان جواب مناسبی داشته باشد.  

القاعده ي اسامه بن لادن رحمه الله  پاسخ مناسبي به اين چه بايد كرد داده بود و مخلصانه و بدون ترس از سرزنش سرزنش گران از ان پيروي مي نمود . اين روال كار جماعت القاعده در عراق تا زمان حيات شرعي هايي چون ابوانس شامي رحمه الله بود ؛ با شهادت اين بزرگواران – كما نحسبهم و الله حسيبا-   در اقدامي غير منتظره  از جانب فرمانده ي شهيد – باذن الله – ابومصعب زرقاوي تقبله الله اعلام گرديد كه  « الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ »  و همين عبارت بخشي از عقيده ي رايج القاعده و سپس دولت اسلامي عراق و سپس دولت خلافت اسلامي گرديد .

عبارتي كه ابوبصير طرطوسي  در انگليس و در هنگام  زمينه سازي براي حمله به عراق آن را وضع نموده بود و سابقه اي در ميان امامان اهل سنت به اين شكل نداشت. طبق اين حكم تمام شيعيان جهان ارتداد است و كسي كه در ارتداد شيعيان شك داشته باشد خودش هم مرتد مي گردد . حتي كساني پيدا شدند كه تمام امامان اهل سنت و بزرگاني چون شيخ الاسلام ابن تيميه و ابن كثير و غيره را نيز زير سوال برده و شروع كردند به زبان درازي  .

 به دنبال آن بر عليه تمام شيعيان دنيا اعلام جنگ شد ، چه آنهايي كه با اشغالگران متحد شده و مرتد بودند و چه آنهايي كه  با اشغالگران مي جنگيدند و چه آنهايي كه بي طرف بوده و هزاران كيلومتر دور تر از ميدانهاي جنگ به سر مي بردند . تمام شيعيان  تنها به دليل شيعه بودن بايد كشته شده و مكانهاي عبادي آنها نيز نابود مي گشت ، امري كه تا كنون نيز ادامه دارد .

در همين گيرو دارهفته نامه آمریکائی « نیوزویک » در تحلیل خود  ، درگیری های  شیعیان و سنيان فریب خورده را موجب نابودی «القاعده » دانست .  « نیوزویک به مقامات آمریکایی توصیه کرد ، بدون گرفتن جانب یک طرف در این در گیریها ، تلاش کند این در گیریها ادامه یابد تا مسلمانان واز جمله القاعده به جای حمله به غرب ، مشغول اختلافات داخلی خود با شند …. این اختلاف برای هر کسی معنی خاص خود را دارد ، اما برای «القاعده » چطور؟ اسامه بن لادن و الظواهری هر دو سنی هایی هستند که «القاعده » را به عنوان سازمان  اسلامی برای اتحاد مسلمانان در جنگ علیه غرب واسرائیل ورژیم های متحد غرب مانند عربستان ومصر ایجاد کردند ، هیچ کدام از ایندو به تنفر از شیعیان مشهور نبودند ودر بیانیه ها وفتواهای متناوب آنان ، نامی از این گروه ها نیست وتنها اتهامات متوجه « صلیبیان » و « یهودیان » است  …. بنابراین سازمانی که امید وار است جهان اسلام را در جهاد علیه غرب با هم متحد کند ، به نوبه خود درگیر یک جنگ داخلی در اسلام شده است که مقامات آمریکائی وحکومت های محلی باید نهایت استفاده از این وضع بوجود آمده را ببرند.»

ابو یحیی الیبی –  تقبله الله –  سخنگوی وقت القاعده در یک نوار 19  دقیقه ای  ، با اشاره به وضع موجود  ، از اسلامگرایان سومالی خواست که در آن کشور با «اتحاد با تمام فرق و مذاهب اسلامی» یک «دولت شورایی اسلامی» تشکیل دهند وبا سربازان سازمان ملل متحد که قرار است به این کشور جنگ زده آفریقائی به همراه دیگر مرتدین محلی اعزام شوند مبارزه کنند . اين يكي از آخرين تلاشهاي القاعده ي اسامه بن لادن رحمه الله جهت دور نمودن مجاهدين از جنگهاي انحرافي و فرسوده گر بود .

تمام اين تلاشها با شهادت امام  اسامه بن لادن رحمه الله و فرمانده ابومصعب زرقاوي رحمه الله  بي نتيجه ماند و جنگ مذهبي در ميان عده اي از مجاهدين تثبيت گرديد و خيال انگليس ، آمريكا ، مرتدين محلي و مفتي هاي كتابخانه اي چون ابوبصير و امثالهم از اين بابت راحت شد ، اما اين پايان كار آنها نبود بلكه در سوريه هم بايد همين سناريو را اجرا مي كردند اما نه ميان شيعه و سني ، بلكه ميان خود سني ها ؛ آنهم با فتواي بي پايه و اساس خوارج بودن .  جالب است بدانيد كه ابوبصير جزو اولين مفتي هايي بود كه جهت قتل عام اهل سنت توسط همديگر  ، بدون ارائه دادن حتي يك دليل شرعي ، اقدام به  دادن فتوا مبني بر خوارج بودن  مجاهدين شريعت گرا نمود ، فتوا و كلماتي كه  اتحاد با كفار خارجي و مرتدين محلي را  تسهيل نموده و خون و مال هزاران مجاهد مخلص را حلال نمود ، كه در پي آن ، هزاران مسلمان مجاهد و اكثراً مهاجر قتل عام شدند و هزاران زن و بچه ي مهاجرين به كام مرگ فرو رفتند .

قبلاً به صورت مفصل به دروغ و بي اساس بودن چنين فتوايي به صورت مفصل توضيحاتي را ارئه داده ام و در اينجا نيازي به تكرار آن نمي بينم ،اما در مورد مرتد بودن تمام شيعيان لازم است  در دو بخش مطالبي گفته شود .

 بخش اول  شامل دلايلي مي شود كه اين شخص معلوم الحال در ارتداد شيعيان آورده است و بخش دوم شامل احكام ارتداد و مرتدين از ديدگاه اهل سنت است كه خواننده با دقت بيشتر متوجه اين فتواي ويرانگر و بي اساس اين مفتي ساكن انگليس خواهد شد  كه  از سرزمين كفار محارب به ضرر مسلمين و به نفع دشمنان مجاهدين فتوا مي دهد .

عبد المنعم مصطفى حليمة مشهور به  ” أبو بصير ”  در ارتداد همه شيعيان همچون يك طائفه چنين مي آورد كه  : ”  قد تضافرت الأدلة النقلية والعقلية، والمرئية على أن الشيعة الروافض ـ الاثنى عشرية ـ طائفة شرك وردة .. خارجة عن ملة الإسلام ..

و به دنبال اين فتوا خود وي دليل اين ارتداد را چنين توضيح مي دهد :

        فإن قيل: أين الدليل والبرهان على أن الشيعة الروافض طائفة شرك وردة .. فالأحكام تعوزها الأدلة والبراهين .. وإلا تكون أقرب إلى الدعاوى والزعم منها إلى الحقيقة والواقعية .. فالدليل هو المطلوب .. وهو المهم في تقرير المسائل ؟!

        أقول: يأتي كفر الشيعة الروافض من جهات عدة:

        أولاً: من جهة قولهم بتحريف القرآن ..!

        وتحريفهم للقرآن الكريم يأتي من جهتين:

        1- تحريف في التأويل والتفسير:

2- قولهم بتحريف التنزيل صراحة:

ثانياً: يأتي كفرهم من جهة قولهم بقرآن فاطمة، ونزول الوحي عليها ..!

ثالثاً: يأتي كفرهم من جهة غلوهم في الأئمة، والقول بعصمتهم ..!

رابعاً: يأتي كفرهم من جهة تكفيرهم للصحابة، وعامة المسلمين ..! 

خامساً: يأتي كفرهم من جهة إنكارهم للسنة وجحودهم لها ..!

سادساً: يأتي كفرهم من جهة مظاهرتهم لأعداء الأمة من الكفرة والمشركين على أبناء الأمة من المسلمين الموحدين ..!

سابعاً: يأتي كفرهم من جهة وقوعهم في الشرك وتوجههم بالعبادة والدعاء للمخلوق ..!

اينها تمام دلايل ابوبصير براي ارتداد تمام شيعيان همچون يك طائفه است و خودش ادعا مي كند كه هر يك از اين دلايل به تنهايي مي تواند باعث ارتداد تمام شيعيان همچون يك طائفه گردد و مي گويد :

خلاصة القول في الشيعة الروافض: هذه هي الأوجه التي ألزمتنا بالقول: بأن الشيعة الروافض ـ الاثنى عشرية ـ طائفة شرك وردة، وواحدة من تلك الأوجه السبعة ـ الآنفة الذكر ـ تكفي للجزم بكفر وردة هذه الطائفة المارقة.

با اين مقدمات مي خواهد به اين نتيجه گيري برسد كه شيعيان همه همچون يك طائفه مرتد هستند و بايد تمام احكام مرتدين كه در كتب حديث و فقه آمده است بر آنها اجرا گردد و مي گويد :

 وقولنا أن الشيعة الروافض طائفة شرك وردة؛ يعني أنها تُجرى عليها ـ كطائفة ـ جميع أحكام الردة ومتعلقاتها وتبعاتها المبينة والمفصلة في كتب الحديث والفقه ..! 

 اگر دقت شود ، بنده در جزوه اي كه در مورد خوارج ارائه داده ام  به دقت و به تفصيل در مورد اين عقايد مطالبي را ارائه داده ام و نيازي به توضيح بيشتر نمي بينم ،  به همين دليل مستقيما به قسمت دوم مطالب خود در اين زمينه مي پردازم ؛  و از نگاه اهل سنت معياري را در اختيار شما قرار مي دهم  كه خودتان بتوانيد به راحتي در اين زمينه صاحب تشخيص گشته و به اهداف پشت پرده ي چنين فتواهايي پي ببريد –  إن شاء الله –   .

لازم است در همين ابتدا انواع كافر را به صورت اجمالي بيان كنيم كه عبارت اند از  :

  1. كافر اصلي ؛  مانند يهود و نصارا و سكولاريستها ( مشركين غير اهل كتاب )  و كساني كه از پدر و مادري مرتد به دنيا آمده اند ، يعني شخصي كه از پدر و مادري مسلمان زاده  اي كه با گرايش به يكي از مذاهب سكولاريسم مرتد شده است  به دنيا آمده باشد چنين شخصي جزو كفار اصلي محسوب مي گردد نه مرتدين ، چنين شخصي بايد همچون يك كافر اصلي  شهادتين آورده و وارد اسلام گردد و گرنه به اين بهانه كه پدر بزرگ او مسلمان بوده او نيز مسلمان محسوب نمي گردد ، بلكه همچون يك كافر اصلي با وي معامله مي گردد .  به همين دليل مشمول احكام مرتدين (توبه يا مرگ ) نمي گردد ، بلكه مشمول احكام كفار اصلي (معاهد ، اهل جزيه و … ) مي گردد . شيخ الاسلام ابن تيميه در اين زمينه مي گويد : ” و قد إستقرت السنه بأن عقوبه المرتد أعظم من عقوبه الكافر الأصلي ” . ( مجموع الفتاوى  28/534 ) در سنت ثابت و مستقر شده است كه جزاي مرتد بزرگتر از جزاي كافر اصلي مي باشد . 
  • كافر مرتد ؛ رده  از نظر لغوي : يعني برگشتن و عوض نمودن

لغت ارتد  يعني : برگشت  و ردة يعني : برگشتن  و  يرتدد يعني : برمي گردد  و مرتد يعني : كسي كه برگشته است و مرتدين يعني : برگشتگان .

« ارتداد » که از واژه « رد » گرفته شده ، در لغت به معنای بازگشت است . در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و رده نامیده می شود، (المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 192و 193  (  و مرتد آن مسلماني است كه  مرتكب سخن يا عملي مي گردد كه پس از مسلمان شدنش كافر مي گردد ، حالا در مكانهايي كه  امكان دسترسي به كسب علم وجود داشته باشد ، نسبت به مرتد شدنش علم داشته باشد يا نداشته باشد . يعني سهل انگاري و تنبلي  شخص  عذر به جهل محسوب نمي گردد .

البته مساله ارتداد و احکام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هرگاه کسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند ، کافر به شمار می آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده می شود.

نامهاي رده : در فقه و كتب شرعي شخص مرتد به چند ويژگي  و صفت نام برده شده است مثل : مرتد ، كافر ، المارق ، المفارق ، المحارب ، التارك للدين ، كفر بعد اسلامه و كفر بعد ايمانه .

يعني : برگشته ، پوشاننده ، بيرون رفته ، جنگ طلب ، دست برداشته از دين ، كافر شدن بعد از مسلمان شدن و كافر شدن پس از ايمان اوردن .

 مانند سكولاريستهاي مسلمان زاده  و تمام كساني كه  با گفتار يا عمل  به كلي از اسلام خارج مي شوند و يا اينكه مرتكب يكي از نواقض اسلام مي گردند . عده اي از جاهلان به دين تنها بخشي از ارتداد  را  كه شخص كاملا خارج شده و اعلام مي دارد كه يهودي ، نصراني يا كمونيست شده است و بخش ديگر كه شامل داخل شدن به يكي از نواقض اسلام مي گردد را ناديده مي گيرند . و اين يكي از حيله هاي منافقين بوده و هست .

مرتد شدن  از اسلام به وسيله ي انجام دادن يك عمل يا گفتن يك كلمه صورت مي گيرد . مانند كساني كه در غزوه تبوك تنها كلمه اي بر زبان راندند و كافر شدند ؛ با آنكه صحابه رسول الله صلي الله عليه وسلم بودند و درجهاد هم  حضور داشتند .  علماء اسلام بر اين حكم اتفاق دارند و دهها مثال آورده اند كه شخص تنها با يك عمل يا گفتار مرتد مي گرددو از اسلام خارج مي شود و تمام اعمالش باطل مي گردند هر چند كه تمام عبادات ديگر را نيز انجام داده باشد و يا در حال انجام دادن باشد  .

ابن ماجه باسندي صحيح از ابوهريره ،  در مورد گفتار كفر آميز ، روايت مي كند كه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است : ” إِنَّ الرَّجُڵ ڵێتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سُخْطِ اللَّهِ ڵا ێرَى بِهَا بَأْسًا فَێهْوِی بِهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِینَ خَرِیفًا” .

يعني : .

در مورد عمل كفر آميز هم مي توان به همان مرد مسلماني اشاره كرد كه با يكي ازهمسران پدرش ازدواج كرده بود  و رسول الله صلي الله عليه وسلم هم امر به كشتن وي داد ، در حالي كه تنها همين يك عمل را انجام داده بود و مسلماني بود مانند ساير مسلمين و تمام عبادات ديگر را انجام مي داد  ؛ اما تنها با ارتكاب اين عمل خود را شايسته ي مرگ نمود  .

علماي اصلاحگر تشيع هم مي گويند : ” البته لازم نیست رد و انکار دین یا ا حکام شریعت مقدس حتما با گفتار صریح و آشکار باشد هر گفتار یا کرداری که سبب تکذیب، انکار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت به مقدسات و کوچک شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق کفر و ارتداد می شود; مانند افکندن قرآن در کثافات یا پاره یا تیرباران کردن آن . از این رو، هر رفتار و گفتاری که نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب کفر و ارتداد می گرد ” ( جواهرالکلام، محمدحسن نجفی، ج 6، ص 48وج 41، ص 600  )

اسحاق بن راهويه مي فرمايد :  ” و قد أجمع العلماء أن من دفع شيئا أنزله الله و هو مع ذلك مقر بما أنزل الله أنه كافر ” .  ( ابن عبدالبر در كتاب التمهيد از وي روايت نموده است )  يعني علماء اجماع دارند مبني بر اينكه هر كسي چيزي از اسلامي كه  الله آن را فرو فرستاده است را رد كند ، چنين شخصي كافر است هر چند كه به تمام موارد ديگر دين و قانون شريعت الله اقرار داشته باشد .

در اينجا ضال و سردرگم كسي است كه گمان برد مرتد شدن تنها در صورتي است كه نيتت اين باشد كه كافر شوي و بر ان نيز تاكيد  كني !  به ديگر سخن : تا شخص خودش خودش را كافر نداند كافر نمي گردد ! يا اينكه مرتد شدن عبارت باشد از رها كردن كامل اسلام آنهم به عمد .

چون مسخره كردن آيات و قانون شريعت الله و يا رها كردن نماز و يا امتناع از پرداخت زكات به حكومت اسلامي و …. به تنهايي باعث ارتداد و كافر شدن شخص مي گردد هر چند كه ساير عبادات را نيز به جايي آورد . اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم با مانعين زكات  مثل يك مرتد و كافر برخورد نمودند هرچند كه اين مانعين زكات نماز مي خواندند و شهادتين بر زبان آورده و ساير عبادات را نيز انجام مي دادند و قصد رها كردن اسلام را نيز نداشتند و مردم عادي كه به صورت سرباز در امده بودند نمي دانستند كه تنها با مانع شدن از دادن زكات مرتد مي گردند و اين ندانستن و همراهي با رهبرانشان  عاملي جهت عذر به جهل آنان محسوب نگرديد .

چون بر خلاف كفر و شرك و نفاق كه بزرگ و كوچك دارند در رده و ارتداد  چنين قاعده اي وجود ندارد و ارتداد به هر اندازه كه باشد كفر اكبر محسوب مي گردد . هرچند كه بعضي از رده ها تند ( المغلظه ) هستند و بعضي ديگر ساده ( مجرده ) 

رده ي مغلظه يا تند عبارت است از رده اي كه در آن:

  • جنگ و كشتار وجود داشته باشد .
  • در آن مسخره كردن الله وجود داشته باشد
  • در ان به يكي از آيات يا يكي از قوانين شريعت الله مسخره شود
  • در آن كفر و شرك در ميان مردم تبليغ و منتشر شود
  • در آن از اجرايي شدن قانون شريعت الله در ميان مردم ممانعت به عمل آيد
  • در آن حق و باطل با هم مخلوط شده و به جنگ اهل حق بروند
  • در آن به الله و رسولش فوش داده شود
  • و…

به همين دليل كسي كه يكي از اين كفر ها را مرتكب شود جزو سران كفر محسوب مي گردد .  الله متعال هم در مورد كفر مغلظه مي فرمايد : “

” .  ( التوبه / 12 )

همچنين علما فرموده اند اگر رده ي مجرده يا ساده دوباره گشته و شخص توبه اش را بشكند  تبديل به رده ي مغلظه مي گردد و چنين شخصي كشته مي شود بدون آنكه از وي درخواست توبه مجدد شود . و الله متعال در اين زمينه مي فرمايند : ”   ” ( النساء / 137 )

رده ي المجرده و ساده  شامل مواردي مي گردد كه هيچ يك از موارد ياد شده  در رده ي مغلظه را نداشته باشد بلكه تنها دچار كفري گشته باشد كه  وي را به اين بلاي ويرانگر كشانده است مانند اينكه يكي از حرامها و ممنوعهاي قانون الله را حلال و آزاد بداند يا اينكه يكي از حلالها و آزادهاي الله را حرام و ممنوع بكند يا اينكه نمازش را ترك كند و ….

تفاوت بين كفر و كافر كردن و رده :

رده : عمل يا گفتاري كفريست كه مسلمان مرتكبش مي شود ، و حكم دادن به مرتد شدنش مانند كافر كردن مي باشد .

كافر كردن : عبارت است از اينكه حكم بدهي بر سر كسي كه داخل كفر و رده افتاده است به وسيله كافر شدن .

رده مختص به شخص مسلمان است اما كفر بعضي اوقات اصلي است و در پاره اي موارد هم اتفاقي است . كفر اتفاقي عبارت است از كفري كه مسلمان در آن مي افتد و به واسته ي آن مرتد مي گردد .

كافر كردن وتكفير هم يعني : حكم دادن به مرتد شدن شخصي  مشخص يا كافري اصلي .  

و كفر هم دليل حكم دادن به مرتد و كافر شدن است ، بايد كسي داراي كفر باشد تا به واسطه ي آن ، حكم كافر و مرتد شدن بر سر وي اجرا گردد  ؛ البته  به دليل وجود يكي از موانع و بازدارنده ها يا نبودن يكي از شروط  مانند ندانستن ( الجهل ) در مسائل پنهان و خفيه شريعت ،  نه در شرك و كفر اكبر و نقض كننده ها و باطل كننده هاي اسلام ، و نه اينكه كسي مجبور گشته باشد آنهم با شروطي كه برايش تعيين شده است ، و يا اينكه در سرزميني دور افتاده يا بسته و ديكتاتوري باشد ؛ تطبيق حكم انجام نمي پذيرد .

نكته ي ديگري كه در همين  ابتدا بايد به آن اشاره كنم اين كه : جوهره همه ادیان الهی واحد است ، گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می یابند ؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می شود . (تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج 6، ص 416 – 417 (از اين جهت دین حقیقی نزد خدا  تا روز قيامت ، همين اسلامي است كه خاتم الانبياء صلي الله عليه وسلم رساننده ي آن بوده و به ما رسيده است (آل عمران 19) و چنانچه در اسلام طبق شرايطي مذاهب مشركين اهل كتاب و مشابهين آنها ( مانند مجوسيان كه از آنها جزيه قبول شد ) تحمل مي گردند به دليل حقانيت و اصالت كنوني آنها نمي باشد ، بلكه تائيد نوعي زندگي مسالمت آميزي است كه مصالح و منافع آن بيشتر از مفاسد و ضررهاي آن است . به همين دليل كسي كه اسلام يا يكي از قوانين شريعت اسلام را به نفع اين اديان تعطيل يا معاوضه گرداند نيز مرتد مي گردد .

جهت روشن شدن اين بلاي ويرانگر لازم است بدانيم كه در قرآن و سنت و اجماع  چه دلايلي وجود دارد :  

دلايل از  قرآن :

طعنه زدن ، ناچيز شمردن ، فحش دادن  و به هر شيوه اي بي احترامي كردن  به ذات الله تعالي ، رسول الله صلي الله عليه وسلم ، قرآن و هريك از قوانين شريعت الله باعث مرتد شدن شخص مسلمان گشته و وي را شايسته ي قتل و مرگ مي گرداند . و به اجماع امامان اهل سنت هيچ تفاوتي بين موارد ياد شده نيست و هر كسي كه مرتكب يكي از اين جنايات گردد مستحق همان حكم و مجازات مي گردد . 

  • الله متعال مي فرمايد : ” ۆإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ ۆطَعَنُوا فِی دِینِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ ڵهُمْ ڵعَلَّهُمْ ێنْتَهُون  . ”   التوبه‌:12.

يعني :

در اينجا الله متعال طعنه زننده به دين را به امام و پيشواي كفر نام برده است  و اين هم حكمي سنگين تر از حكم كفر به تنهايي مي باشد .

ابن تيميه مي گويد : به دليل طعنه زدن به دين آنها را پيشوا و امام كفر نام برده است ، حالا ثابت شده است كه هر كسي كه به دين طعنه بزند در كفر امام و پيشوا است . ( الصارم المسلول:17 و 512 و546. )

ابن كثير هم مي گويد : از اين آيه اين حكم گرفته مي شود كه هركسي كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم فحش مي دهد يا به دين اسلام طعنه مي زند و يا با بي احترامي از آن ياد مي كند كشته مي شود .

امام قرطبي هم مي گويد : هر كسي كه پيمان شكني نموده و به دين طعنه بزند تبديل به اصل و سر كفر مي گردد و چنين شخصي حكمش مانند پيشوايان كفر است و  جزو پيشوايان كفر است .

  • الله متعال مي فرمايد : ”  ۆڵئِنْ سَأَلْتَهُمْ ڵێقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ ۆنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ ۆآێاتِهِ ۆرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ * لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِكُمْ …”  التوبه‌:65-66.

يعني :

اين آيه در مورد كساني نازل شد كه به همراه رسول الله صلي الله عليه وسلم  جهت جهاد بيرون رفته بودند اما به كساني كه مشغول قرآن خواندن بودند شوخي كرده به اصطلاح امروزي تيكه مي انداختند . 

ابن تيميه در تفسير اين آيه مي گويد :  اين نص روشني است كه شوخي كردن به الله و رسولش صلي الله عليه وسلم كفر است ، حالا فوش دادن و بي احترامي كردن اگر عمدي باشد به اين حكم نزديكتر است . و همچنين اين آيه دليل آشكاري است كه شوخي كردن و سبك شمردن اگر به راستي و جدي باشد و يا اينكه براي سرگرمي و بازي باشد  حكمش يكسان است ؛ چون مي بينيم كه الله متعال نمي فرمايد :  دروغ گفتيد اين حرفها براي بازي و سرگرمي نبود ، بلكه مي فرمايد : اين كار نمي تواند براي شما بهانه باشد و شما با اين كار پس از انكه ايمان آورده بوديد كافر شديد …. .

سبحانه الله ؛ الله متعال اينها را منافق يا – به تنهايي –  مسلمان نمي نامد  ، و جرم آنها ” كفروا بعد اسلامهم ” نمي باشد ، بلكه آنها را صاحب ايمان مي نامد كه مرحله اي بالاتر از مسلمان شدن مي باشد  و به ايمان آنها گواهي مي دهد  و جرمشان ” كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِكُمْ ” است .  اينها اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم بودند كه با يك كلامي كه هدفشان شوخي هم بوده  ، نه اينكه منظور بدي داشته باشند  ، كافر و مرتد مي گردند  اما به محض اينكه متوجه ارتداد خود مي گردند دوباره شهادتين آورده و مسلمان مي گردند و كار به جاهاي باريك كشيده نمي شود . 

  • الله متعال مي فرمايند : ”   ” البقره 217
  • و مي فرمايد : ”   ” المائده 54
  • و مي فرمايد : ”   ” آل عمران 90
  • و مي فرمايد : ”   ” آل عمران 100
  • و مي فرمايد : ”   ” التوبه 66
  • و مي فرمايد : ”   ” التوبه 74
  • و مي فرمايد : ”   ” النحل 106
  • و مي فرمايد : ”   ” النور 55
  • و مي فرمايد : ”   ” محمد 25
  • و مي فرمايد : ”   ” البقره 109
  • و مي فرمايد : ”   ” آل عمران 144
  • و مي فرمايد : ”   ” التوبه 5

و با فهم اين آيات و آيات مشابه در مي يابيم كه  دليل در كشتن مرتد عموميت آياتي است كه به كشتن كفار امر مي كند ، چون شخص مرتد با گفتار و اعمالي كه انجام داده است خود را در موقعيتي بدتر از كفار اصلي قرار داده است و اين واكنشهايي كه از سوي مسلمين صورت مي گيرد ثمره ي اعمال خودش است  :

  • مانند اينكه الله متعال مي فرمايند :  ”     ” البقره 191
  • و مي فرمايد : ”   ” الفتح 16 . علماي پيشين فرموده اند اين آيه در مورد مرتدين طايفه ي بني حنيفه نازل شده است .

دلايل از سنت :

  1. از عبدالله بن عباس روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند :   “مَنْ بَدَّڵ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ”  . رواه البخاري .  يعني :            . و امام مالك در موطاء آورده است : من غير دينه فاقتلوه  ” . يعني :

به دنبال آن امام مالك در توضيح اين حديث مي فرمايد : و معناه انه من خرج من الاسلام الي غيره مثل الزنادقه و اشباههم فان اولئك اذا ظهر عليهم قتلوا و لم يستتابوا لانه لا تعرف توبتهم .

يعني :  معناي آن اين است كه هر كسي كه از اسلام خارج شد به غير اسلام  مثل زنادقه و مشابهين شان  ، چنين افرادي اگر به دست مسلمانان افتادند كشته مي شوند و از آنها درخواست توبه نمي شود  چون توبه ي آنها فهميده نمي شود .(  قبل از اسارت مي فهميم كه شايد راست بگويد و ايمانش پذيرفته مي شود اما در هنگامي كه پس از جنگ مسلحانه اسير شده باشند كسي نمي فهمد اين توبه ي او به چه دليلي است و فهميده نمي شود و بايد طبق تشخيص امير و فرمانده به قتل برسد )

  • زماني كه معاذ رضي الله عنه به يمن رسيد و ديد ابوموسي اشعري رضي الله عنه مردي را به دليل اينكه از اسلام برگشته و يهودي شده است  بسته است ، معاذ رضي الله عنه فرمود : لا اجلس حتي يقتل قضاء الله و رسوله ” . فامر فقتل . ( رواه احمد )   يعني : نمي نشينم تا به حكم الله و رسولش اين شخص كشته شود . به دنبال آن فرمان داده شد و كشته شد .
  • عبدالله بن مسعود رضي الله عنهما فرموده است رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد : لا يحل دم امرء مسلم شهد أن لا اله الا الله و أني رسول الله الا باحدي ثلاث : الثيب الزاني و النفس بالنفس و التارك لدينه المفارق للجماعه ” . رواه البخاري و مسلم
  • ابوداود و نسائي  با سندي صحيح از ابن عباس  روايت نموده اند كه مردي نابينا زني داشت كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش مي داد و اين مرد هنگام شب زنش را به قتل رساند . زماني كه خبر به رسول الله صلي الله عليه وسلم رسيد مردم را جمع نمود و فرمود : براي الله به شما مي گويم ،‌آن كسي كه اين كار را كرده است حق من بر اوست  ( اصل داستان آورده شود كه‌هه‌واڵكه‌ ده‌گاته‌ پێغه‌مبه‌رى خوا صلی الله علیه و سلم خه‌ڵك كۆده‌كاته‌وه‌ و ده‌ڵێت: بۆ خوا پێتان ده‌ڵێم ئه‌وه‌ى ئه‌وكاره‌ى كردووه‌ مافى منى له‌سه‌ره‌ باهه‌ستێت. بۆیه‌ پیاوه‌كه‌ هه‌ستاو هاته‌لاى پێغه‌مبه‌رى خوا¬و وتى : ئه‌ى پێغه‌مبه‌رى خوا صلی الله علیه و سلم ئه‌و ژنه‌ خێزانى من بوو وه‌ دوو منداڵى مروارى ئاسام لێى هه‌یه‌ چه‌ندین جار سوكایه‌تى به‌تۆ ده‌كرد هه‌رچه‌نده‌ ده‌مترسان به‌ڵام سودى نه‌بوو هه‌تا دوێنێ شه‌و قسه‌ى پێوتى منیش شمشێرێكم كرد به‌سكیاو كوشتم .ئه‌و كات پێغه‌مبه‌رى خوا صلی الله علیه و سلم فه‌رموى: ( ئه‌وا من ئێوه‌ ده‌كه‌مه‌ شاهید كه‌خوێنى ئه‌و ئافره‌ته‌ به‌زایه‌چووه‌).)

ابن تيميه مي فرمايد : اين حديث مدرك روشن و آشكاري است مبني بر كشتن آن زن به دليل فوش دادنش به رسول الله صلي الله عليه وسلم ، و مدركي است مبني بر اينكه هر كافر اهل ذمه و يا مسلماني كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش بدهد بايد كشته شود و فرق نمي كند زن باشد يا مرد .

عبارت الرده و بيرون رفتن از دين در چند حديث ديگر به اين شيوه آمده است :

  • المارق من الدين التارك الاسلام  . بيرون رفته از دين و كسي كه اسلام را رتك كرده است
  • ارتداد بعد اسلام  . برگشتن بعد از اسلام
  • ارتد بعد اسلامه . برگشته است بعد از مسلمان شدنش
  • رجل كفر بعد اسلام . مردي كه كافر شد بعد از مسلمان شدن
  • يكفر بعد اسلامه . كافر مي شود بعد از مسلمان شدنش
  • يكفر بعد ايمانه . كافر مي شود بعد از ايمان آوردنش
  • رجل يخرج من الاسلام يحارب الله عزوجل و رسوله . مرددي كه از اسلام خارج مي شود  با خدا و رسولش مي جنگد ( جنگ رواني يا مسلحانه )  .   
  • از دلايلي كه از سنت عملي  رسول الله صلي الله عليه وسلم  ماخوذ شده اند : كشتن عرنيه ها از طرف رسول الله صلي الله عليه وسلم  ( صحیح البخاري ، 688 ) .  و كشتن آن مردي كه با همسر پدرش ازدواج كرده بود (   رواه احمد وإبن أبي الشیبة ، وإبن ماجة والنسائي وإبن حبان والطبراني ، والترمذي   )  و كشتن ابن خطل و همچنين فرمان رسول الله صلي الله عليه و سلم مبني بر كشتن عبدالله بن ابي السرح و كشتن العنسي  ( ابن عبد البر  در كتاب  الاستذكار از ابن اسحاق روايت كرده است .  )      اين ها اصل هستند در مورد وجود چيزهايي كه اسلام شخص را باطل مي نمايند و موجب وقوع ارتداد و رده مي گردند .

عمل اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و اجماع شان در باره ي كافر شدن مرتدين و كشتن آنها 

همچون جنگ و كشتار آنها بر عليه آنهايي كه ادعاي نبوت و پيامبري مي كردند ، يا آن قبايلي كه  نماز مي خواندند ، روزه مي گرفتند ، حج مي رفتند و ساير احكام شرعي را انجام مي دادند اما از دادن زكات به دولت اسلامي امتناع مي نمودند  . نكته اي كه در اين جا لازم است ياد آور شوم اينكه در ابتدا اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم آغازگر جنگ بودند نه مرتدين ، يعني به گونه اي نبوده است كه مرتدين ابتدا جنگ را شروع نموده باشند و اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم در موضع دفاع قرار گرفته باشند ، بلكه كاملاً بر عكس بوده ؛  آغازگر جنگ اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم بودند و احاديث هم در اين باره آشكار هستند .

 ابوهريره رضي الله عنه مي فرمايد زماني كه رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات نمود و ابوبكر به عنوان خليفه انتخاب شد ، بسياري از مردمان عرب دوباره كافر گشتند . ( صحیح البخاري / 7285 )

عمر رضي الله عنه هم به ابوبكر رضي الله عنه گفت : چگونه جنگ و كشتار با قومي را انجام مي دهي در حالي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است : أمرت أن أقاتل الناس حتي  يقولوا لا اله الا الله ، فمن قال لا اله الا الله عصم مني ماله و نفسه الا بحقه و حسابه علي الله  ” . متفق عليه .

يعني :

ابوبكر رضي الله عنه هم فرمود : والله با هر كسي كه ميان نماز و زكات جداي بياندازد خواهم جنگيد ، چون زكات حق مال است ؛ والله اگر قبلاً رسول الله صلي الله عليه وسلم آن طنابي كه پاي شتران را با آن مي بندند را به عنوان زكات از آنها گرفته باشد ، به خاطر ندادن آن طناب آماده ام با آنها بجنگم .

عمر رضي الله عنه هم گفت : سوگند به الله به همان اندازه طول كشيد كه ديدم كه الله متعال است كه دل ابوبكر را براي اين جنگ هدايت داده است به همين دليل فهميدم كه بر حق است . (  متفق علیە .)

 و در حديث نسائي هم انس رضي الله عنه روايت مي كند كه مي فرمايد : ارتدت العرب ( رواه النسائي 3894 / صححە الألباني(   يعني : عرب برگشت مرتد شد .  و در نزد ابن حزيمه آمده است كه مي فرمايد : ارتد عامه العرب . يعني : عرب به صورت عمومي مرتد شدند .  

زماني كه نمايندگان بزاغه از قبيله اسد و غطفان نزد ابوبكر رضي الله عنه درخواست صلح نمودند و گفتند كه زكات را پرداخت مي كنيم ، ابوبكر رضي الله عنه آنها را ميان اينكه تمام اموالشان را رها نمايند يا اينكه صلحي را تقبل نمايند كه با رسوايي زندگي را ادامه دهند مختار نمود .  آنها گفتند  انتخاب اول را متوجه شديم ، اما صلحي كه در آن رسوايي وجود دارد چگونه است ؟ ابوبكر رضي الله عنه هم به آنها گفت : يعني بايد شمشير و اسبهايتان را تسليم نماييد ( تا مسلمين از آنها در امان باشند ) و كار چوپاني و پرورش شتر و چهارپايان را انجام دهيد تا آن زماني كه الله متعال دل خليفه ي رسول الله صلي الله عليه وسلم را نسبت به شما مطمئن مي گرداند  و هر چه از شما بگيريم براي ما غنيمت است ، و هر چه از ما گرفته ايد را بايد به ما  برگردانيد ، شاهدي هم مي دهيد كه كشته شده هاي ما براي بهشت هستند ( يعني بايد خون بهاي انها را بدهيد ) و كشته شده هاي شما براي آتش جهنم هستند ( و پرداخت ديه ي آنها با ما نيست ) . بخاري به صورت مفصل اين رويداد را نقل نموده است .

 به همين دليل ابوبكر رضي الله عنه ،  به همين سادگي ،  به آنها  تنها به اينكه  : باشه حالا زكات مي دهيم امان نداد ؛  بلكه به آنها امان نداد تا زماني كه قبول كرده و اقرار نمايند به اينكه  به دليل عدم قبول تنها يك قانون شريعت ( زكات دادن ) كافر شده اند و از اسلام مرتد شده اند  و به دنبال آن هم بايد شاهدي و گواهي دهند كه كشته شده هاي آنها در ميان آتش هستند .

اين هم جوابي است براي تمام كساني كه مي گويند ابوبكر رضي الله عنه با دو گروه جنگ كرده است يكي از اين گروهها مرتد بوده اند و گروه ديگر كساني بوده اند كه زكات نداده اند و البغاه و سركش محسوب مي شدند نه مرتد ! . برخلاف اين شبهه ي بي پايه و اساس ،  هرگز ميان اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم اختلافي مبني بر اينكه  اينها دو گروه  مرتدين و بغاة بوده اند وجود نداشته است ، بلكه همه متفق و اجماع داشته اند كه اينها همگي از اسلام خارج شده و مرتد بوده اند . تنها چيزي كه در اين ميان بر آن صحبت مي شود سوال عمر بن خطاب رضي الله عنه است در باره ي خون كشته شده ها  كه آيا خون بهاي انها را بدهند يا نه ؟

باز از عمر رضي الله عنه روايت است كه به ابوبكر رضي الله عنه فرموده است  : مي بيني كه تمام عرب مرتد شده اند اگر آن سپاه اسامه را براي جنگ با مرتدين آماده مي نمودي بهتر است .  ( كتاب الردة للواقدي ص 8 )

و عايشه فرموده است : زماني كه رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات نمود همگي عرب به صورت فراگير و عمومي مرتد شدند و در دلشان نفاق جاي گرفت .  ( تاریخ دمشق لإبن عساكر/ 38347 )

و مالك بن نويره به خالد بن وليد رضي الله عنه گفت : آيا تو مرا مي كشي در حالي كه مسلمانم و رو به قبله مي كنم و نماز مي خوانم .  خالد رضي الله عنه هم در جواب گفت : اگر مسلمان بودي از زكات دادن ممانعت به عمل نمي آوردي و به مردمت هم دستور نمي دادي كه زكات ندهند ، سوگند به الله نمي گذارم از جايت تكان بخوري و مي كشمت ؛ چون از اسلام مرتد گشته اي و شترهاي زكات را نگه داشته اي و فرمان داده اي كه مردمت زكات مالشان را پرداخت ننمايند . ( كتاب الردة للواقدي ، ص 162 )  

تمام اين موارد اشاره به اين مهم دارند كه در آن زمان تنها يك گروه وجود داشته اند كه اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم با آنها جنگيده اند ، و آنهم مرتدين بوده اند و نكته ي ديگر اينكه هر كسي كه تنها يك قانون شريعت الله را انجام نداده و قانون ديگري را جايگزين آن نمايد مرتد مي گردد ، هر چند كه تمام عبادات ديگر اسلام را نيز انجام دهد .

اهل علم و دانشمندان گذشته و خير القرون اين امت در همين ارتباط اين حكم را استنباط نموده اند و فرموده اند :

ابوعبيده بن سلام مي فرمايد : ” فلو أنهم ممتنعون من الزكاه عند الاقرار و اعطوه ذلك بالألسنه و أقاموا الصلاه غير أنهم ممتنعون من الزكاه كان ذلك مزيلا لما قبله و ناقضا للاقرار و الصلاه ، كما كان اباء الصلاه قبل ذلك ناقضا لما تقدم من الاقرار ” .  ( كتاب الإیمان ) ص 17 )

يعني : زماني كه از دادن زكات سرپيچي كنند و در همان حال هم به (واجب بودن ) آن اقرار داشته باشند و با زبان هم بگويند كه آن را مي دهند و نماز را نيز بر پا دارند اما باز زكات ندهند  شهادتين و نماز آنها باطل و نقض مي گردد ، همچنان كه پشت كردن از نماز همزمان با آنكه شهادتين هم مي گويد، باطل كنندي اقرار و شهادتين مي باشد .

تائيد عملي اين گفتار هم آن جهاد و قتالي است كه ابوبكر رضي الله عنه و ساير اصحاب بر عليه مانعين زكات انجام دادند ، به همان شيوه اي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در برابر مشركين جهاد و قتال مي كرد ؛  كه در آن خون مشركين را مي ريخت و زن و فرزندان و اموالشان را مي گرفت ، اينها نيز همين كارها را نسبت به كساني انجام دادند كه تنها مانع دادن زكات و تحكيم اين قانون الله بودند  نه اينكه واجب بودن آن را انكار كرده باشند .حالا اگر يك سكولاريست مرتد كه هيچ يك از قوانين شريعت را در امور اقتصادي ، آموزش و پرورش ، سياست داخله و خارجي جامعه ، حقوق جزايي ، قوانين خانواده  و… قبول ندارد و با كمك كفار سكولارجهاني  با تمام كساني كه قصد اجرايي نمودن اين قوانين را داشته باشند جنگ مسلحانه انجام مي دهند ،  چگونه بايد با او برخورد نمود ؟! .

خلال مي فرمايد : ميموني به من خبر داده  كه از پدرش عبدالله پرسيده كه آيا هر كسي كه از دادن زكات ممانعت به عمل آورد با وي قتال و جنگ مسلحانه صورت مي گيرد ؟

ايشان هم فرموده است : بله ، ابوبكر صديق رضي الله عنه با آنها جنگ و قتال كرده است . و پرسيده است آيا اگر انها كشته شوند نماز ميت بر آنها خوانده مي شود يا از آنها ارث برده مي شود ؟

فرموده است : اگر همچون مانعين زكات در عصر ابوبكر رضي الله عنه از دادن آن ممانعت به عمل آوردند  و به خاطر آن با مسلمين جنگ مسلحانه نمودند ، حكم مرتدين را دارند و در اين صورت نه از آنها ارث برده مي شود و نه بر روي آنها نماز خوانده مي شود ، اما اگر كسي به دليل ذليلي يا تنبلي منع زكات نمود در آن صورت بر آن نماز خوانده شده و از وي ارث هم برده مي شود …  ) أحكام أهل الملل للخلال  ص 488 )

همچنين شيخ الاسلام ابن تيميه گفته است : ” و قد إتفق الصحابه و الأئمه بعدهم علي قتال مانعي الزكاه وغن كانوا يصلون الخمس و يصومون رمضان و هؤلاء لم يكن لهم شبهه سابغه فلهذا كانوا مرتدين و هم يقاتلون علي منعها و إن إقروا بالوجوب . ” (  مجموع الفتاوى  (  548 / 28

يعني : به اتفاق و يك صدايي اصحاب  رسول الله صلي الله عليه وسلم و امامان بعد از آنها ، كساني كه مانع دادن زكات بودند مرتد به شمار مي رفتند هرچند كه پنج فرض نماز را نيز انجام داده باشند و رمضان را نيز روزه گرفته باشند ؛  چون دليل و شبهه اي دندانگير براي ندادن زكات نداشته اند ، به همين دليل  به خاطر همين ندادن زكات با آنها جنگ و قتال صورت مي گيرد ، هر چند كه به واجب بودن آن نيز اقرار داشته باشند .

و مي فرمايد : ”  الصحابه لم يقولوا هل أنت مقر بوجوبها او جاحد ”  )  الدرر السنیة (131/8  )

صحابه زماني كه جنگ را بر عليه مانعين زكات برپا نمودند ، هيچ وقت نپرسيدند كه آيا تو به واجب بودن زكات اعتقاد داري يا انكارش مي كني ؟

دلايلي از اجماع امت اسلامي :

اجماع صحابه مبني بر كافر بودن مرتد و كشتن آن  وجود دارد  ، كه نمونه ي آن در كشتار با مانعين زكات و مدعيات دروغين نبوت ديده شد ، بدون آنكه در اين اعلام جنگ اختلافي وجود داشته باشد . در اين زمينه صحيح مسلم و بخاري به تفصيل مستنداتي را ارائه داده اند .

علماي اسلام اجماع دارند كه مرتدين به قتل مي رسند ، اما اختلاف دارند مبني بر اينكه مي توان از آنها درخواست توبه نمود يا نه ؟ حتي تمام علما و فقيهان و حديث شناسان بخشي از آثار خود را تحت عنوان باب رده  به اين موضوع اختصاص داده اند .

امام نووي در شرح مسلم مي فرمايند : ” و قد اجمعوا علي قتل المرتد و اختلفوا في استتابته هل هي واجبه أو مستحبه ، و في قدرها و في قبول توبته ، و من له حق في أن يقيمها ، و في أن المرأه كالرجل ، ام لا ؛‌ فالجمهور علي أنها تقتل و عند أبي حنيفه تسجن و عند الحسن و قتاده تسترق و روي عن علي )

يعني : مسلمين متفق و اجماع دارند مبني بر اينكه مرتد بايد كشته شود ، اما در اينكه  قبل از كشتن آنها واجب است كه از آنها درخواست توبه شود يا مستحب ، و در اينكه در چه چيزي از آنها درخواست توبه مي شود و در چه چيزي از آنها درخواست توبه نمي شود و اينكه چه كسي بايد اين سزاي شرعي را بر آنها اجرا كند و يا اينكه آيا زن هم ما نند مرد واجب است كشته شود  اختلاف دارند . نزد تمام علماء غير از ابوحنيفه و حسن و قتاده  ، زن هم بايد مانند مرد كشته شود ؛ اما ابوحنيفه مي گويد زن كشته نمي شود و تنها زنداني مي گردد  و حسن و قتاده هم با روايتي كه از علي آورده اند مي گويند كه زن كشته نمي شود بلكه به صورت كنيز و برده در مي آيد .

  • امام احمد مي فرمايد : كسي كه از اسلام برگردد گردنش زده مي شود 
  • امام خطابي مي گويد : نشنيده ايم كه مسلمين اختلافي داشته باشند در حكم واحب بودن كشتن فوش دهنده به الله و دين .
  • امام فخر رازي مي گويد : مسخره كردن دين به هر شيوه اي كه باشد كافر شدن به الله مي باشد  . و به همين ترتيب امام اسحاق بن راهويه و قاضي عياض و مرداوي و آلوسي و… اجماع علما را در اين باره آورده اند .
  • قاضي عياض مي فرمايد : بدان كسي كه به قرآن  يا بخشي از آن بي احترامي كند ، يا به آن طعنه بزند يا به آن فوش دهد يا انكارش نموده و احكام آن را رد نمايد ، يا آيه اي  يا حرفي از آن را انكار كند يا باور نداشته باشد، يا به حكمي صريح يا خبري از آن باور نداشته باشد ، يا به برعكس آن باور داشته باشد ، در اين صورت چنين شخصي به اجماع علماء كافر است  . 

حكم كسي كه زير بار حكم شرعي كافر و مرتد نمي رود

  • كسي كه آگاهانه  وجود مرتدين را انكار نموده و يا در كافر شدن مرتدين شك كند ، چنين شخصي كافر مي گردد و داخل يكي از نواقض اسلام گشته است .  چون بخشي از حقيقت اسلام راكه عبارت است از كفر به طاغوت را در خود عملي نكرده است .

 به زبان ديگر اينكه : اگر دكتري متخصص با انجام تمام آزمايشات تشخيص داده باشد كه فلاني ايدز يا سل ، وبا ، مالاريا ، طاعون ويا يكي ديگر از بيماريهاي واگير و كشنده را دارد ، و شما اين بيماري ها را انكار نموده و يا از اعلام  آن سرپيچي نموده و آن را بپوشاني  چه نتيجه اي به دست مي آيد ؟  اولين نتيجه ي آن اين است كه دكتر متخصص را دروغگو شمرده اي و يا تشخيصش را دست كم گرفته اي و نتيجه ي بعد از آن هم اين است كه زمينه را جهت ابتلا به اين بيماري واگير فراهم نموده و به هر اندازه كه مردم به اين بيماري واگير گرفتار مي شوند تو هم گناهكار و شريك جرم مي گردي . اين جهت سلامت جسم و بدن فرد و افراد جامعه  است .

حالا الله متعال به عنوان عالم ترين و حكيم ترين ذات ، مي فرمايد كه فلاني به چنين بيماري خطرناك ايماني و دروني مبتلا گشته است كه واگير هم هست و شما بايد جهت محافظت از ايمان خود و ديگران  اين انسانهاي بيچاره ي فاسد تاريخ گذشته را  شناسايي نموده ، و با راستگو شمردن من ، اينها را از جامعه ي خود جارو نماييد .  اما كسي بيايد و- نعوذ بالله – بگويد من اين نسخه اي كه الله جهت سلامت ايماني و عقيدتي من و مسلمين ارسال نموده است را قبول ندارم  و يا اينكه از اعلام آشكار آن سرپيچي كرده و آن را بپوشاند ؛ در اين صورت چه نتيجه اي  به دست مي آيد ؟

اولين نتيجه ي آن  اين است كه تشخيص الله متعال را قبول نداشته  و آن را دست كم گرفته است ، و به دنبال آن ، با عدم انكار اين بيماري و پوشاندن آن از مردم باعث شيوع آن مي گردد و بدون شك چون ايمان و عقيده مورد حمله ي اين بيماري ويرانگر قرار مي گيرد خود همين شخص هم به آن مبتلا مي گردد ، چون جسم يا سالم است يا بيمار و شخص يا مومن به الله است يا مومن به طاغوت و كفر  و اين دو متناقض نمي توانند با هم باشند . تمام اين كارها جهت محافظت از سلامت ايمان و عقيده ي فرد و جامعه است .

عبدالله أباطين فرموده است : ”  فمن قال :إن من أتي بالشهادتين و صلي لا يجوز تكفيره و إن عبد غير الله ، فهو كافر و من شك في كفره فهو كافر لأن قائل هذا القول مكذب لله و لرسوله و اجماع المسلمين . ”  ( الدرر 10/250  و كتاب الرسائل  1/660  )

يعني : اگر كسي بگويد : شخصي كه شهادتين آورده و نماز بخواند نبايد تكفير گردد ، هر چند كه از قوانين الله شانه خالي كرده و بنده ي قانون و كسان ديگري غير از الله گردد ؛ در اين صورت ، چنين شخص انكار كننده اي  كافر است و هركسي هم كه در كافر بودن چنين شخصي شك داشته باشد نيز كافر مي گردد . به دليل اينكه صاحب چنين سخني الله و رسولش صلي الله عليه وسلم و اجماع مسلمين را دروغ گو پنداشته است . 

و الملطي كه در سال 377 وفات نموده است مي فرمايد : ”  و جميع أهل القبله لا إختلاف بينهم : أن من شك في كافر فهو كافر ، لأن شاك في الكفر لا إيمان له ، لأنه لا يعرف كفرا من الإيمان ، فليس بين الأمه كلها خلاف أن الشاك في الكافر كافر ” .   ) التنبیە والرد  ص 54 )

يعني : آنچه كه تمام أهل قبله بر آن اتفاق داشته و در آن اختلافي ندارند اينكه : هر كسي كه شك داشته باشد در كافر بودن كافري خودش كافر مي گردد ، چون كسي كه در كفر شك داشته باشد ايمان ندارد  و كفر و ايمان را از همديگر جدا نمي كند ؛ به همين دليل در ميان امت اسلامي اختلافي وجود ندارد كه هركسي كه در كافر بودن كافري گمان داشته باشد خودش كافر است .

ابن تيميه مي گويد : ” من قال إن تكلم بالشهادتين و لم يؤد الفرائض و لم يجتنب المحارم يدخل الجنه ، و لا يعذب أحد منهم بالنار ، فهو كافر مرتد يجب أن يستتاب فإن تاب و إلا قتل .”   (الفتاوي 3/186 )  

يعني هر كسي كه بگويد : كسي كه شهادتين بياورد اما فرايض را انجام ندهد و از چيزيهايي كه حرام گشته اند خود را دور نكند ، هيچ يك از آنها با آتش عذاب داده نمي شوند و وارد بهشت مي گردند ، چنين شخصي با چنين گفته اي كافر و مرتد مي باشد و بايد از وي درخواست توبه شود و اگر توبه نكرد بايد كشته شود

حكم كسي كه نسبت به مجازات وكشتن شخص مرتد انكار بورزد

 اگر چنين شخصي به شبهه اي در قران و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به دليل تفسير و تاويل نادرست باشد ، در اين صورت مسأله برايش روشن گشته و أقامه الحجة مي گردد ، و چنانچه پس از اين مراحل باز عنادت ورزيد ،  در اين صورت كافر مي گردد .  اما اگر شخصي منافق و سكولار باشد و هدف او تمسخر و كوچك شمردن قانون شريعت الله باشد در اين صورت به دليل رده و كفرش پس از دست يافتن به او كشته مي شود .

ابن حزم در كتاب محلي قسمت جواب به كساني كه مي گويند رسول الله صلي الله عليه وسلم كسي را به جرم ارتداد نكشته است مي فرمايد :  ” و من ظن أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يقتل من وجب عليه القتل من أصحابه فقد كفر و حل دمه و ماله لنسبته الي رسول الله الباطل و مخالفه الله تعالي …. من الكفر الصريح : أن يعتقد أو يظن أن يعطل إقامه الحق الواجب في قتل المرتد علي كافر يدري أنه ارتد ، ثم لا يقنع بهذا حتي يصلي عليه و يستغفر له و هو يدري أنه كافر ” .

يعني : هركسي كه چنين گمان برد كه رسول الله صلي الله عليه وسلم هيچ يك از يارنش را نمي كشد هر چند كه مستحق كشته شدن باشند ، در اين صورت چنين شخصي كافر است و خون و مالش حلال مي باشد،  چون باطل و سرپيچي كردن از الله را به رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت داده است …. و از كفرهاي صريح و آشكار اينكه : عقيده ات اينگونه باشد يا  گمان بري كه مي شود حكم واجب كشتن مرتد را بر كافري كه مي داني مرتد گشته است تعطيل كني ، سپس به اين هم  قانع نباشي بلكه بر او نماز هم بخواند و برايش دعاي بخشش و مغفرت نمايي در حالي كه مي داني چنين شخصي كافر است .

تاريخ ارتداد به صورت جمعي   

ترسناكترين و مصيبت بار ترين نوع ارتداد آن است كه به صورت جمعي و فراگير باشد و مردم به دو قسمت تقسيم گردند و مرتدين هم صاحب قدرت و حكومت گردند . مانند :

  1. مرتد شدن عربها در اواخر عمر رسول الله صلي الله عليه وسلم و اوايل خلافت ابوبكر صديق

در اين زمينه گواهان زيادي وجود دارند ، به عنوان نمونه :

  • عمربن خطاب رضي الله عنه  مي گويد : ”  إن العرب قد إرتدت علي أعقابها كفارا ”  .  (كتاب رده واقدي )  به درستي كه عرب به عقب برگشتند و كافر شدند .
  • ام المومنين عايشه رضي الله عنها مي فرمايد :  ” ارتدت العرب قاطبه و اشراب النفاق ” . يعني : تمام عرب مرتد شدند و دوررويي و نفاق جاي گرفت .
  • انس رضي الله عنه  مي گويد : ” ارتدت العرب ” . يعني عرب مرتد شدند .
  • ابوهريره رضي الله عنه  مي گويد : ” ارتد من ارتد من العرب  و قال : ارتد عامه العرب  . ”  هر انچه از عرب مانده بود مرتد شدند  و باز گفت : تمام عرب مرتد شدند
  • باز ابوهريره رضي الله عنه   مي گويد : ” يخرج الناس اليوم من دين الله أفواجا كما دخلوا أفواجا  ” . يعني : امروزه مردم به صورت جمعي از دين خدا خارج مي شوند همچنانكه روزاني بود كه به صورت جمعي وارد دين مي شدند .
  • ابن كثير و ابن هشام از ابن اسحاق روايت كرده اند كه : ” قبيله اسد و غطفان در نجد  به رهبري طليحه فرزند خويلد اسدي كه دعواي پيامبري مي كرد مرتد شدند ؛ و قبيله بني حنيفه در يمامه به رهبري مسيلمه مرتد شدند ، و قبيله تميم به همراه سجاح دختر حارث تميمي كه ادعاي پيامبري مي كرد و با مسيلمه ازدواج كرد مرتد شند ، قبيله فزاره  هم به رهبري عويينه فرزند حصن مرتد شدند و قبايل ربيعه و بكربن وائل در بحرين به رهبري منذر فرزند نعمان مرتد شدند و قبايل كنده و حضرموت به رهبري اشعث بن قيس كندي مرتد شدند  و مزحج و در ميان انها قبيله ي عناس و مراد در يمن به رهبري اسود عنسي كه قبل از وفات رسول الله صلي الله عليه وسلم به قتل رسيد مرتد شدند ، و چند طايفه از سويلم و قضاعه هم مرتد شدند . “
  • قرامطه
  • صفويه
  • مغول  . ابن تيميه مي گويد : در ميان مردم كساني بودند كه اگر دشمن پيروز مي شد آنها نيز كفر و ارتداد خود را آشكار مي نمودند ، كه اين حال اكثريت مسلمانان اين عصر است كه زماني  دچار سختي و مشكلاتي مي گردد مرتد مي شود ، در اين زمينه خودمان و غير خودمان اين اندازه ديده ايم كه براي عبرت گرفتن كافي باشد . () الإیمان   ص 281  )
  • مرتد شدن آن دسته از مسلماناني كه در اندلس مانده بودند و هجرت نكرده بودند . …. ابوالعباس بن الزكري كه در سال 899 وفات نموده است در باره ي آن قبايلي كه با نصارا بر عليه مسلمين متحد شده و از نصارا حمايت و پشتيباني مي كردند مي فرمايد : ” ما وصف به القوم المذكورون يوجب قتلهم كالكفار .” ( النوازل 1/419 ) يعني آن قومي كه اينگونه وصف شده اند كشتار آنها مانند كفار واجب است .
  • 6-   مرتد شدن گروهي مسلمين در يكي دو قرن اخير تحت عنوان سكولاريسم و مذاهب منشعب از آن چون سوسياليسم ، سوسيال دموكراسي ، ليبرال دموكراسي ، كمونيسم و…
  • مرتد شدن گروهي بسياري از مسلمان زاده ها به واسته ي پشتيباني كردن از كفار سكولار اشغالگرجهاني و مرتدين سكولار محلي  كه فقط الله مي داند شماره اين بيچاره چند است .

حكمت اجرا كردن مجازات مرتد  

مجازات مرتد شامل کسى می شود که از دین خارج شده و این خروج رابه صورت علنی ابراز و اظهار می دارد اما اگر ارتداد خود را ابراز و اظهار نکرده است وکسی از ارتداد او با خبر نباشد مجازات نمی شود. زیرا اعتقاد یک امر قلبی است. بنابراین، مجازات مرتد در دنيا  به دلیل جرم و گناه اجتماعى اوست نه عقیده‏ى شخصى وى .

هرگاه مرتد، ارتداد خود را به جامعه بکشاند، رفتار او در حوزه‏ى احکام اجتماعى قرار مى‏گیرد و ملاک‏هاى احکام اجتماعى را پیدا مى‏کند و از این دیدگاه مجرمي است كه در جنگ نرم و رواني بر عليه مسلمين وارد عمل شده است؛ او آشكارا حقوق دیگران را ضایع کرده و به ايمان و باورهاي آنها يورش برده است، چراکه در اذهان عمومى ایجاد شبهه و شک مى‏کند و واضح است که ترویج شبهات در افکار عمومى باعث تضعیف روحیه‏ى ایمانى جامعه و قانون گريزي و تضعيف اراده و ايمان مردم مى‏شود . و از آن جا که بررسى شبهات در توان متخصصان و دین شناسان است، عامه‏ى مردمِ دیندار – که این توانایى را در خود نمى‏بینند – حق خود مى‏دانند که فضاى عمومى جامعه براي خود و پرورش فرزندانشان سالم بماند وحفظ روحیه‏ى ایمانى جامعه ،  كه اساس و پايه ي محافظت از افراد جامعه وقوي ترين ابزارجهت مقابله با دشمنان قانون شريعت الله مي باشد ،  حق مردم است .

دشمنان الله و مردم به اين ابزار مهم پي برده اند به همين دليل مي بينيم كه در صدر اسلام نیز عده‏اى از دشمنان اسلام نقشه کشیدند که به ظاهر اسلام بیاورند و سپس مرتد شوند تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کرده و باعث ايجاد اختلاف و چند دستگي در ميان آنها گردند . الله متعال در اين باره مي فرمايند :

 ”     ”   . (آل عمران، 72. )

پس اجراي حکم مرتد در مورد کسی است که بر اثر عناد و لجاجت با قانون شريعت اسلام و برای ضربه زدن به دین الهی و ایجاد فتنه و چند دستگي  و اختلاف در میان مسلمین، اعلام کفر نماید و این حکمی کاملاً معقول و منطقی است در برابر كساني كه به وحدت مسلمين ضربه زده و باعث فشل و ريختن ابهت مسلمين مي گردند .

از حكمتهاي اجراي اين حكم و دور نمودن مردم از ارتكاب  گناه اجتماعي مي توان به موارد زير اشاره نمود :

  • محافظت از قانون شريعت الله  و اهميت جايگاهي كه  به عنوان قانون اساسي جامعه به دست آورده است  .
  • خنثي نمودن جنگ رواني و نرم دشمنان مسلمين جهت اختلال در نظم اخلاقى و باورهاي ايماني جامعه . از این رو، اثر روانى این مجازات بیش از خود آن توانسته است فضاى سالمى براى عموم مردم فراهم سازد .
  • جلوگيري از هرج و مرج و دست كم گرفتن قانون اساسي جامعه .
  • برگرداندن شخص مرتد به اطاعت از قانون اساسي جامعه و اينكه با كافري نميرد
  • سنگيني حكم ارتداد راه  تبليغ ارتداد را مي بندد ، همچنانكه سنگيني حكم قتل و دزدي و غيره راه ارتكاب به اين جرايم را مي بندد .
  • نشان دادن اهميت قانون شريعت الله و محافظت از ايمان و سلامت عقيدتي و رواني  مسلمين . البته هر نظام حقوقى و جزایى با وضع قوانین خود نشان مى‏دهد که چه امورى براى آن اهمیّت بیشترى دارد. وضع مجازات سنگین براى ارتداد، اهمیّت حفظ روحیه‏ى ایمانى  و سلامت عقيدتي و رواني جامعه را مى‏رساند. 
  • تشويق به تحقيق و تفكر بيشتر در شريعت اسلام قبل از داخل شدن به آن .  در داخل شدن به اسلام اجباري نيست « لا اكراه في الدين » اما وقتي وارد شدي  بايد تابع قوانين آن شوي  . مجازات مرتد، غیر مسلمانان را ترغیب مى‏کند که با توجه و دقت بیشترى داخل اسلام شوند. این مسئله از ایمان سست جلوگیرى مى‏کند.

رده حدي از حدود شرعي مي باشد

با اينكه در رده مجازات مجرم كشته شدن و مرگ است و كسي در آن شك و اختلافي ندارد ، اما عده اي از علما بر اين باورند كه رده  با اينكه حكمش مرگ است اما حدي از حدود شرعي نيست بلكه نوعي تعزير است  ، اما راي غالب بر اين است كه اين هم حدي از حدود شرعي بوده و حدود بر 7 بخش هستند كه براي محافظت از 5 ضرورت زندگي  دنيوي اجرا مي گردند :

  1. اجراي حد رده و مرتدين جهت محافظت از قانون شريعت الله و قدرت اجرايي آن در جامعه
  2. انتقام جاني ( قصاص ) جهت محافظت از جان اشخاص
  3. اجراي حد زنا و همجنس بازي جهت محافظت از نسل
  4. اجراي حد تهمت زدن ( القذف ) جهت محافظت از ناموس و آبرو
  5. اجراي حد مست كننده و از هوش برنده ها جهت محافظت از عقل و سلامت فكري جامعه
  6. اجراي حد سرقت و دزدي (السرقه ) جهت محافظت از مال و ثروت
  7. اجراي حد گردنه گيري ( الحرابه ) جهت محافظت از جان و مال

شروطي كه شخص مجرم جهت اجراي حد رده بايد داشته باشد :

  1. مكلف بودن :  بدين معني كه  انجام دهنده ي كفر بايد بالغ ، عاقل و آزاد باشد و  بچه ، ديوانه ، مست و مجبور نباشد . چون رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است : ” رفع القلم عن ثلاث ، عن المجنون حتي يبلغ و عن الطفل حتي يبلغ … “.
  2. بايد كفري كه مرتكب شده است آشكارا ، روشن و قاطع باشد و هيچ گمان و شكي در مورد آن وجود نداشته باشد .
  3. بايد با اطمينان ثابت شده باشد كه فلان شخص مرتكب كفر گشته است .
  4. هيچ مانعي جهت كافر كردن وي وجود نداشته باشد . مانند جهل زماني كه اين جهل در اصول دين و توحيد نباشد، مانند جهلي كه ناشي از تاويل  رخ مي دهد  يا اينكه به اشتباه دچار عمل كفري مي گردد و هدف شخص انجام دادن خود عمل كفري نباشد .

چه كسي مجازت شخص مرتد را بر وي جاري مي كند ؟

حدود را نمايندگان رهبر حكومت اسلامي  كه معمولاً دستگاه قضايي اسلامي است به مرحله ي اجرا در مي آورد . اما در زمان عدم وجود چنين حكومتي ،  به حكم ضرورت و به نسبت توانايي و سنجيدن مصالح و مفاسد قضيه ، افراد و جماعتهاي شريعت گرا ، به صورت دايره اي ،  اين خلاء را پر مي نمايند . به عنوان مثال زماني كه شخصي قصد تعرض به ناموس يا مال شما را دارد و قدرت حكومتي هم وجود ندارد كه اين بلا را از شما دور كند ،  شما به حكم ضرورت  ،  واكنشهايي را از خود نشان مي دهيد تا اين بلا دفع گردد . در اين جا شما ناچاريد از ناموس و آبروي خود دفاع كنيد حتي اگر در اين راه كشته شوي يا مجرم و مهاجم را نيز به قتل برساني . حالا تصور كنيد كسي به الله جل جلاله و يا رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش دهد و حاكم اسلامي وجود نداشته باشد كه چنين مرتدي را به درك واصل كند ( يا وجود هم داشته باشد )  چه بايد كرد ؟

در اين زمينه نمونه هايي را ذكر مي كنيم كه شخص مسلمان به صورت شخصي حدودي را بر بعضي از مرتدين اجرا نموده است و يا به آن دستور داده شده است . علاوه بر آن به شبهه اي  پاسخ داده مي شود كه مي گويد : ” أن الحدود لا يقيمها إلا الإمام أو نائبه ” . يعني :  حدود تنها از طرف امام يا جانشين او برپا مي گردند :

  • صاحب برده و كنيز مي تواند به صورت شخصي  حكم را اجرا نمايد . رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد : ” أقيموا الحدود علي ما ملكت أيمانكم ” . ( رواه ابو داود و غيره )  . يعني : حدود شرعي را بر بردگان و كنيزكان خود اجرا نماييد .  و نيز فرموده است  : إن زنت أمة أحدكم فليجلدها “. ( رواه البخاري )
  • اگر كسي كه با مسلمين پيمان صلح و آشتي بسته است به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش دهد كشتن وي مانند كشتن يك كافر جنگ طلب و محارب مي گردد ، اقدام به كشتن وي بر هر مسلماني واجب مي گردد و كشتن او اشكالي ندارد . دليل اين كار هم گفته ي عبدالله بن عمر رضي الله عنهما  است كه به وي گفتند  فلان راهب به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش داده است ، او هم گفت : اگر من آن را مي شنيدم او را مي كشتم . سپس او را نزدش آوردند و عبدالله بن عمر رضي الله عنهما  هم شمشيركشيد اما راهب انكار كرد و رهايش كردند .
  • مانند مثال عبدالله بن عمر رضي الله عنهما  در عصر رسول الله صلي الله عليه وسلم  هم زياد اتفاق افتاده است ، مانند همان شخص مسلماني كه به حكم رسول الله صلي الله عليه وسلم راضي نشد و عمر هم گردن او را زد  و قرآن هم اقدام او را تاييد نمود ، همچنين دختر مروان كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم فوش داد و شوهرش او را به درك فرستاد و از طرف رسول الله صلي الله عليه وسلم لقب « پشتيبان الله و رسولش » به شوهرش داده شد .
  • كشتن ساحر به دست جندب بن كعب غامدي  به همراه وليد رضي الله عنهما  در زمان  خلافت عثمان بن عفان رضي الله عنه.
  • حفصه ام المومنين رضي الله عنها  با دست خود يك زن ساحره  را به قتل رساند .
  • مرد مسلمان كوري كه كنيز يهودي خود را به دليل فوش دادن به رسول الله صلي الله عليه وسلم به درك فرستاد و رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز خون او را هدر رفته اعلام نمود .

چگونه مرتد شدن شخصي ثابت مي شود ؟

  1. أقرار خود مرتد مبني بر اينكه دچار ارتداد گشته است
  2. گواهي  و شهادت دو انسان عادل

عده اي بر اين راي هستند كه اگر شخص  انكار چنين ارتدادي را نمود حكم بر وي اجرا نمي گردد . امام شافعي در كتاب الأم مي فرمايد :  ” من قيل أنه لا يصلي فأنكر صدق . ”  يعني : به كسي گفته شد كه نماز نمي خواند اما اين شخص انكاركرد ( و گفت من نماز مي خوانم )  ، اين انكار شخص مانند حرف راست  از وي پذيرفته مي شود .

  • الاستفاضه ، شايع شدن در ميان مردم  ، به گونه اي كه به اندازه اي شاهد وجود داشته باشد كه جايي براي انكار باقي نمانده باشد .

حكم شخص مرتد در دنيا و قيامت

 در دنيا شخص مرتد اگر توبه نكرد و تسليم قانون شريعت الله نشد بايد كشته شود . تمام احكام كفار بر وي جاري مي شود مانند :

  • برائت و تنفر از وي  
  • از وي پشتيباني نكردن
  • مسلمان به نكاح او در نمي آيد و چنانچه همسر داشته باشد بايد از وي جدا شود ، الله متعال مي فرمايد :  لا هُنَّ حِلٌّ ڵهُمْ ۆلا هُمْ ێحِلُّونَ ڵهُنَّ ” (  الممتحنه‌:10. )  و اگر زنش از وي دوري نكند او هم مانند شوهرش مرتد مي گردد . عبدالله بن زبير رضي الله عنهما همسر مختار ثقفي را نيز كشت زماني كه از اينكه همسرش را كافر بداند ابا مي نمود .
  • مسئوليت سرپرستي كردن فرزندانش و شوهر دادن دخترانش از وي گرفته مي شود و حقي برايش نمي ماند .  
  • فرزند مرتد اگر قبل از ارتداد پدرش به دنيا آمده باشد به دليل مرتد شدن پدرش كافر نمي گردد  ، اما اگر پس ازمرتد شدن پدرش به دنيا آمده باشد ، حكم به كافر بودنش داده مي شود و برده كردن او اشكالي ندارد .
  • مرتد صاحب مالش نيست و قول صحيح آن است كه مال و ثروت مرتد به غنيمت گرفته مي شود . دليل براي اين كار هم  داستان شخصي است كه با همسر پدرش نكاح نمود و اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم پس از كشتن او اموالش را نيز بردند .
  • حيواني كه توسط او ذبح شده باشد حرام است و مصرف نمي شود.
  • نماز خواندن پشت سر او باطل است  و حق امامت براي مردم را ندارد . و كسي كه پشت سر او نماز خوانده باشد بايد نمازش را دوباره بخواند چه دانسته باشد اين شخص مرتد است چه ندانسته باشد . امام احمد بن حنبل فرموده است : ” منهم من قال ذلك لايصلي خلفه الجمعه و لا غيرها ، إلا أنا لا ندع اتيانها ،فإن صلي خلفه أعاد ” . (السنة والإبانة. ) كساني هستند كه گفته اند نماز جمعه و غير آن هم پشت سرش خوانده نمي شود ، اما من مي گويم خواندن به جماعت نمازها را رها نكنيد اما زماني كه پشت سرشان نماز خوانديد آن را دوباره كنيد . يحي بن معين مي فرمايد : چهل سال است كه به دليل ظهور جهميها توسط مامون عباسي من نماز جمعه ام را دوباره مي خوانم  .
  • حكومت و بيعت با او باطل مي گردد اگر داراي قدرت حكومتي باشد  چون الله متعال مي فرمايد : : ” ۆڵنْ ێجْعَڵ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَڵى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً ” .  النساء:141.
  • پيمان آشتي با مرتد در صورتي صحيح است كه مسلمين از قدرت كمتري برخوردار بوده و توان دفع شر او را نداشته باشند .
  • اگر مرتد در زمان ارتدادش جرم قتل يا دزدي يا زنا را انجام داده باشد و پس از آن توبه نموده باشد راي اصح اين است كه بايد تاون همه را بپردازد . هر چند كه عده اي مي گويند توبه گناهان سابق را مي شويد و يا اينكه ممكن است امير يا حاكم اسلامي بنا به دلايلي  ( چون تشويق مرتدين به توبه و … ) خود جبران خسارت نمايد .
  • اگر مرتد قبل از توبه و مسلمان شدن دوباره ، خرابي و ضرر و زياني به بار آورده باشد بايد آن را جبران نمايد . در اين زمينه هم  عده اي مي گويند توبه گناهان سابق را مي شويد و يا اينكه ممكن است امير يا حاكم اسلامي بنا به دلايلي خود جبران خسارت نمايد .
  • عموم علماء طلب توبه از مرتد هنگام دستگير شدن را واجب مي دانند و عده اي نيز هستند كه آن را سنت  مي دانند ، هر چند كه اين مرتد در هر صورتي كشته مي شود ، اما شايسته آن است كه از وي درخواست توبه شود و با ايمان از دنيا برود  .

عمربن خطاب رضي الله عنه ابوموسي اشعري رضي الله عنه را مورد سرزنش قرار داد زماني كه يك مرتد را بدون درخواست توبه از او كشته بود . عمر رضي الله عنه به او گفت : هلا حبستموه ثلاثا ، و أطعمتموه كل يوم رغيفا، و استتبتموه لعله يتوب ” (‌ رواه مالك و عبدالرزاق والبیهقي ) يعني : چرا  سه روز زندانيش نكرديد ، و هر روز يك قرص نان به او مي داديد و به دنبال آن از وي درخواست توبه نمودن مي كرديد شايد توبه مي كرد .  

و عبدالله بن مسعود رضي الله عنهما هم از قومي درخواست توبه نمود زماني كه مرتد شده بودند . ( روه احمد ) همچنين درخواست توبه از مرتدين نزد علي و عثمان و معاذ و اصحاب ديگر رضي الله عنهم اجمعين هم ثابت است . اين آيه ي قرآن هم به عنوان سند  و دليل آورده شده است : ”     ” . (التوبه / 5 )  امام نووي هم در شرح مسلم فرموده است : ” و قد أجمعوا علي قتل المرتد و اختلفوا في استتابته هل هي واجبة أو مستحبة ، و في قدرها و في قبول توبته ” .  يعني : علماء بر كشتن مرتد  اجماع دارند اما در اينكه آيا درخواست توبه از او واجب است يا نه و قبول اين توبه تا چه حدي است با هم اختلاف دارند .

اما دسته اي از مرتدين كه ارتداد آنها تند و مغلظه است  بدون آنكه از آنها درخواست توبه شود به قتل مي رسند  . مانند  ساحر يا كسي كه به الله و رسولش فوش دهد يا كسي كه از كفار بر عليه مسلمين پشتيباني كند  و مورادي چون قضيه عرنيين  و…

 امام احمد در كتاب أحكام أهل الملل للخلال ص 459 فر موده است : الزنديق لا يستتاب . يعني : از زنديق درخواست توبه نمي شود . ابن تيميه هم مي گويد : ويفرق في المرتد بين الردة المجردة فيقتل إلا أن يتوب ، و بين الردة المغلظة ، فيقتل بلا إستتابة ” . (مجموع الفتاوى والصارم  20/103 )  يعني : ميان ردة مجرده كه اگر توبه ننمود كشته مي شود ، با رده مغلظه كه بدون آنكه از وي درخواست توبه شود كشته مي شود ، فرق و تفاوت وجود دارد .

  • اگر مسلماني در برابر يك مرتد دچار جرمي شد ، از وي انتقام گرفته نمي شود بلكه تنها تبيه مختصري مي گردد .
  • اگر مرتدي كشته شد خونش هدر مي رود و هيچ كسي از خانواده و طايفه ي وي حق ندارد درخواست انتقام يا ديه نمايد .
  • اگر كسي مال و دارايي مرتدي را هدر دهد بايد به همان اندازه را به بيت المال مسلمين تحويل دهد ، چون بيت المال صاحب چنين مالي است .
  • شخص مرتد  به صورت برده در نمي آيد و از وي سرانه و جزيه هم قبول نمي شود ، بلكه يا توبه نموده و دوباره مسلمان مي شود و يا اينكه  در صورت توانايي و متناسب با قدرت گيري مسلمين  به قتل مي رسد . در اينجا طبق حكم « تقتلونهم أو يسلمون » مانند سكولاريستها يا همان مشركين غير اهل كتاب  با آنها برخورد مي شود ، يا بايد كشته شوند يا مسلمان شوند .
  • اگر زني مرتد گردد و قبل از دست يافتن به آن توبه ننمايد ، به دليل فراگير بودن فرموده ي رسول الله صلي الله عليه وسلم كه : من بدل دينه فقتلوه ” ،  كشته مي شود  و نهي رسول الله صلي الله عليه وسلم از كشتن زنان در مورد برخي اززنان كفار اصلي مي باشد  چون خودش صلي الله عليه وسلم در هنگام فتح مكه دو زن را كه بر عليه اسلام و مسلمين جنگ رواني و تبليغي مي نمودند را به قتل رساند .

 دليل ديگر براي واجب بودن كشتن زن مرتده اين است كه بيهقي در دار القطني آورده است كه : ابوبكر صديق رضي الله عنه از از زني نام قرفه كه از اسلام مرتد شده بود درخواست توبه نمود اما توبه ننمود و ابوبكر رضي الله عنه او را كشت .  امام احمد رحمه الله در احكام اهل ملل خلالي فرموده است : “إذا ارتدت أستتيبت فإن تابت و إلا قتلت ، و من الناس من يحتج بنهي النبي صلي الله عليه وسلم عن قتل النساء و ذاك غير ذا ليس هو في ذا في شي ء .” . يعني اگر زن مرتد شد از وي درخواست توبه مي شود اگر توبه ننمود كشته مي شود ، افرادي هستند كه از رسول الله صلي الله عليه وسلم براي نكشتن زنان دليل مي آورند ، اين هم ارتباطي به بحث ما  ( كه در مورد مرتدين است ) ندارد و اصلا هيچ ارتباطي به آن ندارد .

ابن قدامه در مغني مي فرمايد : ” أما نهي النبي صلي الله عليه وسلم عن قتل المرأه فالمراد بها الأصليه “.  يعني : نهي رسول الله صلي الله عليه وسلم از كشتن زنان در مورد كفار اصلي مي باشد .

  • اگر مرتدين الطائفة الممتنعة ؛ مرتديني كه داراي قدرت نظامي و گروهي سرپيچ از قانون شريعت الله   باشند ، حكم آنها با ساير مرتدين تفاوت دارد
  • ·       .  الطائفة الممتنعة ، عبارت است از تمام گروهها ، جماعتها ، طوايف و دولتهايي كه  به دليل نيروهاي نظامي ، امنيتي و اجرايي كه دارند از تشكليل حكومت قانون شريعت الله ممانعت و جلوگيري مي كنند  به همين دليل به آنها طائفه و جماعت بازدارنده و زيربار قانون شريعت نرو مي گويند كه  حاضر نيستند قانون شريعت الله بر آنها حكومت كند  و با قدرت نظامي و بشري كه دارند از اجرايي شدن قانون شريعت الله ممانعت به عمل مي آورند .

اگر مرتدين به صورت مسلحانه در برابر مسلمين درگير شوند زن و فرزندان آنها به صورت برده و كنيز در مي آيند . همچنانكه ابوبكر رضي الله عنه زن و فرزندان عربهاي مرتد قبايل  بني حنيفه و غيره را كنيز و برده نمود و علي بن ابي طالب هم  زنان و فرزندان مرتدين بني ناجيه را به بردگي و كنيزي گرفت و چنانچه قبل از وقوع جنگ مسلحانه مسلمان گردند و تسليم شوند خون و مالشان در امان است و تبديل به كنيز و برده نمي شوند اما اگر پس از وقوع جنگ و تسلط بر آنها مسلمان گردند از خون و جان آنها محافظت مي شود اما حكم برده و كنيز بر زن و فرزندانشان باقي مي ماند و مردان آنها برده نمي گردند .

 تطبيق اين گونه احكام تابع وضع موجود مسلمين و فقه معاصر و متناسب با زمان و مكان مي باشد .ديديم كه در زمان ابوبكر رضي الله عنه اين حكم تطبيق شد  و در زمان عمر رضي الله عنه اين زنان و كودكان برگردانده شدند و  تغيير آشكار را مشاهده اش نموديم . برگرداندن خوله بنت إياس الحنفيه مادر محمد بن علي نمونه ي بارز اين رويداد مي باشد .  البته رسول الله صلي الله عليه وسلم  هم پس از آنكه زنان و فرزندان هوازن را ميان مسلمين تقسيم نمود دوباره آنها را برگرداند و اين دليلي بر اختلاف در حكم نمي باشد بلكه  اين تغييرات به تشخيص امير و مصالحي كه در زمان و مكان خاص در  نظر گرفته است بر مي گردد .

 (أبويوسف در كتاب الخراج  بخش الحكم المرتدين إذا حاربوا و منعوا الدار ص 67 به تفصيل در اين زمينه صحبت كرده است و علاوه بر آن ابويعلي در كتاب الأحكام السلطانیة ص 52  توضيحاتي داده است و ابن قدامه نيز در  المغني 10/90  به احكام آنها اشاراتي نموده است .)

  • اگر مرتد ديوانه شد ، اجراي حكم ارتداد و كافر شدن از وي برداشته مي شود .
  • زماني كه مرد شسته نمي شود و غسل و كفن نمي گردد .
  • زماني كه مرد بر او نماز خوانده نمي شود  و برايش طلب مغفرت و دعاي خير نمي شود .
  • زماني كه مرد در گورستان مسلمين دفن نمي گردد بلكه همچون لاشه ي مرداري زير خاك پنهانش مي كنند
  • نه به وي ارث داده مي شود و نه از وي ارث گرفته مي شود . به عنوان مثال اگر فرزند يك سكولار مرتد مسلمان شود و پدر سكولارمرتدش بميرد از اين پدر ارثي به او نمي رسد و اگر اين پسر مسلمان هم بميرد باز به پدر مرتد ارثي داده نمي شود . اين هم طبق فراگير بودن فرموده ي رسول الله صلي الله عليه وسلم است كه فرموده است : ” لا يرث المسلم الكافر و لا يرث الكافر المسلم “. (رواه البخاري  و مسلم ) و فرموده است :” لا يتوارث أهل ملتين شتي ” . ( رواه أحمد و أبوداود )
  • هر آنچه از خوبي و عبادت داشته است باطل مي گردد  
  • جاودانه در آتش جهنم باقي مي ماند و هرگز از آن خارج نمي گردد ، در حالي كه مسلمين گناهكار پس از پاك شدن و از طريق اسبابي كه الله اجازه داده است از جهنم خارج مي گردند ، الله متعال مي فرمايد : ”  ۆمَنْ ێرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَێمُتْ ۆهُۆ كَافِرٌ فَأُوڵئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْێا ۆالْآخِرَةِ ۆأُوڵئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ” . ( البقره‌:217. )

مرتد شدن حاكم و حكم فرمانبران وكارمندان دستگاه حكومتي اش

امام نووي در شرح مسلم مي فرمايد كه قاضي عياض فرموده است : ” أجمع العلماء علي أن الأمامه لا تعتقد لكافر و علي أنه لو طرأ عليه كفر انعزل ، و قال : فلو طرأ عليه الكفر ، خرج عن حكم الولاية و سقطت طاعته ووجب علي المسلمين القيام عليه ، و خلعه و نصب إمام عادل فإن لم يقع الا لطائفة وجب عليهم القيام بخلع الكافر، فإن تحققوا العجز لم يجب القيام و ليهاجر المسلم عن أرضه إلي غيرها و يفر بدينه “.

يعني : علما اجماع دارند كه رهبريت و فرمانروايي براي كافر منعقد نمي گردد ، به همين دليل اگر مرتكب كفر گرديد ( به كوردي : كوفري كه وته سه ر )  عزل مي گردد . و فرموده است : اگر مرتكب كفر گرديد ، حكم رهبريت و فرماندهي او هدر مي رود و اطاعت كردن از او هم  برداشته مي شود ، و بر مسلمين واجب مي گردد كه او را برداشته و امام و پيشواي عادلي را به جايش بگمارند .  حالا اگر انجام اين واجب تنها به وسيله يك جماعت صورت مي گيرد در اين صورت اين كار بر آنها واجب مي گردد ،اگر هم به ضعف خود در انجام اين واجب اطمينان داشتند در اين صورت واجب بودن آن از دوش آنها برداشته مي شود و برمسلمين است كه  جهت محافظت از دين ( و عمل به قوانين آن )، سرزمين خود را ترك نموده و هجرت نمايند .

ابن حجر فرموده است : ” و من عجز وجبت عليه الهجرة ” .  (فتح الباری 13/123)

هر كسي كه توانايي نداشت هجرت كردن بر او واجب مي گردد .

زماني كه مامون عباسي تابع مذهب جهمي ها گرديد و احمد بن نصر خزاعي  بر عليه وي قيام نمود ؛ امام احمد بن حنبل وي را مدح و ستايش نموده و فرمود : ” رحمه الله ما أسخاه لقد جاد بنفسه له  ” . ( إبن كثير 10/303 ) رحمت خدا بر او باد چقدر بخشنده بود كه در اين راه جانش را فدا نمود .

در اين مورد اهل اسلام اجماع دارند كه مرتد شدن حاكم  به صورت زنجيروار مرتد شدن نظاميان ، نيروهاي امنيتي و ساير كارمندان و خادمين و زير مجموعه ي او مي باشد . چون اينها هستند كه حكومت او را نگه داشته اند و باعث دوام حكومت و قانون كفري او و جنگ با قانون شريعت الله و بازگرداندن عدالت هستند .

 بايد دقت شود كه اين حكم تنها شامل زير مجموعه هاي  فرمان بر اين حاكم مي گردد و مردم عوام و زير دست را شامل نمي گردد ، مگر زماني كه اين مردم هم به حكومت راني اين مرتد راضي باشند و از آن حمايت و پشتيباني نمايند حتي اگر با يك كلمه باشد .  اين افراد به اضافه ي كساني كه با ميل و اختيار خود در سرزمين كفار محارب  ساكن شده اند شامل حكم كساني نمي گردند كه در اصطلاح به آنها  « مقدور عليه » گفته مي شود ( يعني كساني كه در حكومتي اسلامي و در سايه ي قانون شريعت الله  زندگي مي كنند و  هر زمان دچار جرمي شدند و لازم شد دادگاهي گردند )  و عذر به جهلي ندارند .

به همين دليل نيروهاي نظامي ، امنيتي ، قضايي و ساير ارگانهاي اجرايي شامل حكم رهبرانشان مي گردند . ( باز مي گويم : دقت شود ، اينها شامل حكم رهبران مرتد و كافرشان مي گردند نه مردم عوامي كه به وجود اين حكومت راضي نيستند )  . الله متعال نيز نيروهاي اطراف فرعون را شامل همان حكم فرعون مي گرداند و در كنار هم از آنها به صورت يكسان نام مي برد و مي فرمايد : ”    ” .

 رسول الله صلي الله عليه وسلم علاوه بر آنكه  همان حكم رهبران را  بر زير دستان فرمانبرش جاري مي نمود بلكه علاوه بر آن ، هم پيمانان را نيز شريك جرم همديگر و شامل يك حكم مي گرداند . اصحاب رسول الله نيز همين برخورد را با مرتدين و نيروهاي تحت فرمان آنها و هر كسي كه با آنها متحد بود مي نمودند . به گونه اي كه يكي از عوامل حمله به ايران ساساني همكاري ساسانيان با مرتدين به شمار مي رود .

زماني كه فهميدي كه حكم بردن نزد طاغوت كفر است  بايد اين را نيز بداني كه الله متعال جرم كفر را بزرگتر و شديدتر از قتل مي داند و مي فرمايد : ” والفنتة أکبر من القتل ” و در جاي ديگر مي فرمايد : ” والفتنة أشد من القتل ” .

در اينجا فتنه يعني كفر ؛ اگر تمام انسانهاي شهر و روستا به قتل عام همديگر مشغول شده و همه نابود شوند بهتر و آسانتر از آن است كه طاغوتي را حاكم خود گردانده و اين حاكم برخلاف قانون شريعت الله بر مردم حكومت براند.

اقداماتي كه مسلمين بايد جهت اجراي حكم الله بر مرتدين  انجام دهند :

1 –  اعلام كافر بودن آنها و كشتن آنها در صورتي كه توبه نكردند . امام بربهاري در شرح سنة مي فرمايد : ” فإذا فعل – أي المرتد –  شيئا من ذلك فقد وجب عليك أن تخرجه من الإسلام ” . يعني : اگر شخص مرتد چيزي از اينها را انجام داد ، در اين صورت بر تو واجب است كه از اسلام خارجش كني ، يعني او را كافر بداني .

البته اعلام كافر و مرتد شدن شخص نيز داراي  شرايط و نكات دقيق و روشني است كه بايد در نظر گرفته شود . در مورد كساني كه تازه مسلمان گشته يا به صورت اجبار از آگاهيهاي شرعي دور نگه داشته شده اند ( مانند مسلمين تحت حاكميت شوروي سوسياليستي سابق و مسلمين چين سوسياليستي كنوني  و …. )  اگر جاهلانه پاره از حرامها را انكار نموده و يا از قبول پاره اي از حلالها و واجبات  شانه خالي كردند  يا به پاره اي از كفرهايي كه مرتكب مي شوند آگاهي نداشتند ، بايد ابتدا به آنها آگاهي لازم از كانال صلاحيت دار داده شود و سپس از آنها درخواست توبه شود و چنانچه زير بار نرفتند و در ضمن آگاهي و علم باز بر كفر خود اصرار نمودند ، در اين صورت كافر و مرتد بودن آنها اعلام مي گردد .

ابن تيميه در مورد كساني كه نوشيدن مشروبات مست كننده را حلال نموده بودند و عمر بن خطاب رضي الله عنه از آنها درخواست توبه نمود مي گويد : ” يستتابون و تقيم عليهم الحجة ، فإن أصروا كفروا حينئذ ، لا يحكم بكفرهم قبل ذلك ، كما لم يحكم الصحابة بكفر قدامة بن مضعون “. (مجموع الفتاوى 10/610 )  يعني از آنها درخواست توبه مي شود و به آنها اتمام حجت مي شود ، به دنبال آن اگر باز بر كفر خود اصرار داشتند در اين صورت كافر مي گردند ،  پيش از آن بر آنها حكم كفر داده نمي شود ؛  همچنانكه صحابه بر كافر بودن  قدامة بن مضعون  حكم ندادند .

دوباره مي فرمايد : ”  فإن من نشأ ببادية أو كان حديث عهد و فعل شيئا من المحرمات غير عالم بتحريمها لم يأثم و لم يحد و إن لم يستند في استحلاله لدليل “.  (رفع الملام  ص 56 )

اگر كسي در بيابان زندگي كند يا تازه مسلمان شده باشد و چيزي ممنوع و حرام را انجام دهد و به حرام بودن آن نا آگاه و جاهل باشد در اين صورت گناهكار نمي گردد و مجازات هم نمي گردد هرچند  در انجام دادن اين كار به دليلي مبني بر حلال بودن آن چنگ نزده باشد .

2 – با مرتدين از طريق جهاد و قتال و علم  مقابله نمايي و با زبان هم آنها را كافر بنامي  و ميزان خطرناك بودن مرتد شدنشان را روشن نمايي و ديگران را نيز بر عليه آنها تحريك و تشويق نمايي .

چگونگي توبه كردن مرتد ، اگر خواست دوباره به دين و قانون شريعت الله برگردد و شروط قبول شدن چنين توبه اي

  1. توبه و پشيمان شدني راستگويانه
  2. به دنبال آن شهادتين آوردن
  3. اقرار داشته باشد كه قبلا كافر و مرتد بوده و به دنبال آن به صورت آشكارا از آن توبه نمايد .
  4. بايد ارتداد او مغلظه نباشد چون در مواردي چون فوش دادن به الله جل جلاله و رسول الله  صلي الله عليه وسلم از وي توبه قبول نمي شود .

بعضي از علماء بر اين باورند كه بايد غسل هم نموده و حجش را نيز دوباره نمايد

سوالي كه ممكن است در  در لا بلاي توضيحات بالا به آن پاسخ داده شده باشد اين است كه  : آيا مي توان به يك انسان مشخص و معلوم بگوييم تو كافر هستي يا تو مرتد هستي ، همچنانكه مي توانيم به كسي كه دزدي مرتكب شده است بگوييم دزد يا به كسي كه بي گناهي را كشته است بگوييم قاتل و مثالهاي ديگري از اين دست ؟

جواب مثبت است ؛  در مذهب اهل سنت  اگر شروط تكفير در شخصي پيدا شد و موانع تكفير هم وجود نداشتند چنين شخصي از طرف هر مسلماني كه  در اين زمينه علم و آگاهي كافي داشته باشد حكم كافر و مرتد بودنش صادر مي گردد .

 اما بايد كاملاٌ مواظب بود ، چون اگر كسي بدون علم حكم كافر بودن كسي را صادر نمايد و در وي نباشد حكم به خودش بر مي گردد و اين بيش از اندازه خطرناك است  و چنانچه كسي هم كافر و مرتد باشد و تو او را مسلمان بنامي كمترين خطر آن اين است كه  يكي از احكام قانون شريعت الله را انكار كرده و دور انداخته اي و اين شخص و اشخاص مشابه در توهين و زير پا نهادن دين و قانون الله جري تر گشته  و زمينه براي ارتداد مردم بيشتر فراهم مي گردد .

در اين زمينه دو گروه فعاليت داشته اند :

  • كساني كه  به مذهب مرجئه نزديك شده و ” استحلال و جحود ” را شرط تكفير مي دانند در حالي كه نيست .
  • كسان ديگري هم هستند كه اهل ارجاء نيستند اما مي گويند : چون عده اي در اين زمينه افراط نموده و اشتباهات زيادي مرتكب شده اند ، ما تا زماني مشخص اين حكم را تعطيل مي كنيم ! .

هر دو گروه اشتباه مي كنند و در هرجا فعاليت نموده اند  باعث گشته اند كه  اهانت به الله و رسولش صلي الله عليه وسلم و زير پا نهادن قانون شريعت الله و ديگر كفرهاي آشكار به وفور صورت گيرد و احزاب سكولار و مرتد هم به راحتي در ميان مردم يارگيري نمايند و مردم را طرفدار خود نموده و مرتد گردانند .

شايد خود شما هم عواقب اين تفريط را مشاهده نموده باشيد  و كساني نماز خوان  را ديده باشيد كه به دليل كوچكترين عصبانيتي از طرف مقابل ،  به الله و رسول و دين و  آسمان و غيره فوش مي دهد و مرتد مي گردد  و يا انسانهاي زيادي را ديده باشيد كه نماز هم مي خوانند اما از احزاب سكولار و مرتد طرفداري مي كنند و با اين كار مرتد شده و از دايره ي اسلام خارج شده اند  اما خودشان خيال مي كنند هنوز مسلمان هستند!!

انسانهايي  هم وجود دارند كه هنوز در ابتداي يادگيري علم شرعي هستند و يا اينكه تازه از جاهليت و كفر حاكم بر جامعه نجات يافته و به كاروان فرقه ي ناجيه پيوسته اند و با آنكه خواهان تغيير وضع فاسد جامعه هستند اما از شناخت كافي برخوردار نمي باشند ، به همين دليل ممكن است به آساني دچار اشتباه گردند و بايد مواظب باشند كه به دليل تفريط و شل گيري دو گروه ياد شده خود دچار تند روي و تفريط در امر تكفير نگردند .  

زماني كه انسانها با اطمينان و يقين مسلمان مي گردند  با شك و گمان  از آن خارج نمي شوند بلكه بايد در اين مسيريقين داشت و مطمئن بود ، همچنانكه  رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند : ” إلا أن تروا كفرا بواحا عندكم فيه من الله برهان “.  مگر زماني كه  كفر آشكاري را ديديد  كه در مورد آن از جانب الله دليل و برهاني نزد خود داشتيد .      

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *