س. مگر خدا نگفته است که لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ پس چرا تمام دارالاسلام های شما با سکولاریستها برخورد می کنید و احزاب سکولار را رها نمی کنید که هر جور دلشان خواست فعالیت سیاسی کنند و زندگی کنند و چرا قوانین خودتان را بر احزاب سکولار و طرفداران آنها و حتی سکولاریستهای بی طرف تحمیل می کنید؟

س. مگر خدا نگفته است که لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ پس چرا تمام دارالاسلام های شما با سکولاریستها برخورد می کنید و احزاب سکولار را رها نمی کنید که هر جور دلشان خواست فعالیت سیاسی کنند و زندگی کنند و چرا قوانین خودتان را بر احزاب سکولار و طرفداران آنها و حتی سکولاریستهای بی طرف تحمیل می کنید؟

(متنی کامل مطلب)

ج :  بدون شک الله تعالی انسانها را رها نکرده است که آزاد باشند هر عقیده ای را برای خود انتخاب کنند و هر کاری دلشان خواست انجام دهند. چون اگر اینگونه بود دیگر آمدن پیامبران و فرستادن احکام و قوانین شریعت برای اداره ی زندگی فردی و اجتماعی و حاکمیت بر زمین معنی نداشت و حتی وجود بهشت و جهنم نیز بی معنی بود و هدف خلقت انسان و نزول به زمین و بازگشت به قیامت و دیدن نتیجه و ثمره ی اعمال نیک و بد نیز معنی خود را از دست می داد، چون اگر الله تعالی به انسان این حق را داده باشد که می تواند هر عقیده ای را انتخاب کند و هر عملی بر اساس عقایدی که انتخاب کرده است را انجام دهد آیا ممکن است در قیامت او را محاکمه کند که چرا این کار را انجام دادی و چرا فلان کار را انجام ندادی؟

مشخص است که در «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» «اکراه و اجباری وجود ندارد» به معنای «مجاز هستید و اجازه دارید و اشکالی ندارد» و «فرار از وظایف و مسئولیت» نیست بلکه در واقع این دسته از آیات از باب هشدار و ترساندن نازل شده اند .

اسلام در اساس انسان را متوجه وظایف و مسئولیتهای درخواست شده توسط خالق می کند و با قوانینش آزادی در گناه را از انسان سلب کرده است؛ اما کسانی با تفسیر و برداشتی نادرست قصد دارند از یک طرف باعث رنجش کفار نشوند و از سوی دیگه راه را برای منافقین و مرتدین محلی در اظهار کفرو ارتداد خودشان و بخصوص مبارزه با دالاسلام باز کنند. چرا مبارزه با دارالاسلام؟ چون دار الاسلام بر اساس قوانین شریعت الله بنا شده و زمانی که شخص با این قوانین مخالفت می کند در واقع با قانون اساسی جامعه و حاکمیت جامعه مخالفت می کند.

 مثل این است که شما در یک کشور سکولار بگویید من با این قوانین مخالفم و بخواهم انجام می دهم و نمی خواهم انجام نمی دهم شما در واقع در اینجا با سیستم حاکمیتی مخالفت می کنید چون آن قانون توسط همین سیستم حاکمیت وضع شده است و بخشی از این سیستم حاکمیتی است.

 یکی از اهداف کسانی که از «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» تفسیری غلط ارائه دهند مخالفت با سیستم حکومتی دارالاسلام است. در اروپا شما می توانید با نصرانیت یا با اسلام مخالفت کنید و حاکمیت هم کاری به کار شما ندارد، چون تاثیری در قانون اساسی و حاکمیت آنها ندارد؛ در دارالالسلام ها هم شما می توانید با قوانین یهودیت، نصرانیت و تمام مذاهب سکولاریستی مخالفت کنید، چون تاثیری در حاکمیت دارالاسلام ندارد، و دار الاسلام هم برای مخالفت و نقد و تغییر حاکمیت همینها تشکیل شده است،  اما زمانی شما قوانینی از شریعت الله را هدف می گیرید و با بهانه های مختلف می خواهید آن قوانین را زیر سوال ببرید و انجام ندهید در واقع خود دارالاسلام را زیر سوال می برید و مورد هدف قرا می دهید.

 کسانی دیگر هم هستند که هر جرم عقیدتی و رفتاری را مرتکب می شوند و  می خواهند از افکار و عقاید فاسد و آلوده و از ثمره ی عمل مجرمانه ی خود فرار کنند سعی می کنند در هر محفل و گفتگویی با تکرار «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»  (که معمولاً همه این بخش از آیه را بلدند)  انحرافات فکری و عملی خود را به آن مستند کنند و به اصطلاح با قیافه ای حق به جانبانه افکار و رفتارهای منحرف خود را توجیه کنند و نه تنها خود را از واکنش شرعی مومنین مبرا کنند بلکه زمینه را برای دامن زدن به آلودگی و انحراف بیشتر خود فراهم کنند.

 غیرازمرتدین وکفار اصلی بیشترین کسانی که این بخش از ایه را در مسیری غیر شرعی تفسیر می کنند وهمچون حربه ای از آن استفاده می کنند دار ودسته ی منافقین داخلی هستند که قصد دارند راه را برای اظهار کفر دار ودسته ی منافقین و زمینه را برای ارتداد جوانان نا اگاه وجاهل و مخالفت صریح با دار السلام و قواین حاکم بر دار الاسلام باز کنند، و یا تحت این شعار نیت خائنانه خودشان را در صدمه زدن به دارالاسلام و مومنین پنهان کنند وبرنامه های کفری حزبشان را بپوشونند که بخشی از جبهه ی جنگ سکولار جهانی بر علیه مسلمین و دارالسلام شده اند.

به همین دلیل می گویند: اسلام با «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» می خواهد بگوید هر کس که می خواهد مسلمان شود، و هر کس می خواهد کافر باشد بگذار کافر باشد؛ و به این شکل به مخاطب مسلمان خودشان می خواهند به قبولانند که الله اجازه ارتداد را داده است تا به این شکل راه را برای داردسته منافقین و فریب خورده های نااگاه از شریعت در ضربه زدن به ایمان و دار الاسلام مسلمینهموار بکند درواقع اینهابا این تفسیر غلط از «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»  ایمان و دار الاسلام مسلمین را هدف گرفته اند؛ حال اگر مومنین اگاه در برابر انحراف عقیدتی و رفتاری آنها واکنشی شرعی گرفتند با تفسیر اشتباه «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»  به غوغا سالاری و سر و صدا کردن و بر چسب زنی و اتهام زنی روی می آورند و به نحوی سعی می کنند افکار عمومی آن جمع را بر علیه چنین مومنین اگاهی بسیج کنند و این در حالی است که در هر جامعه ی قانونمدی انسان زمانی که از قدرت اختیار و انتخاب خود استفاده می کند و دست به انتخاب می زند باید نتیجه و حاصل انتخابش را نیز بپذیرد و اگر بر خلاف قوانین  (خوب یا بد) حاکم بر آن جامعه عمل کرد منتظر عواقب عمل خود باشد.

 الله تعالی جهت اداره ی زندگی معنوی و دنیوی مومنین و محافظت از ایمان و دنیای مومنین برای تمام طبقات انسانها قانون وضع کرده است و زمانی که جزو مسلمین نبودی قطعاً خودت را شامل قوانینی کرده ای که الله تعالی برای کفار  و آفتهای ایمان و دنیای مومنین تعیین کرده است و به مسلمین دستور داده است که جهت  محافظت از ایمان و دنیای خود بر اساس آن قوانین با کفار در مسائل شخصی و اجتماعی و حکومتی برخورد شود.

 یعنی همان خدایی که قانون و برنامه خودش رابرای مدیریت زندگی مومنین قرارداده است برای کفار و کسانی که در دنیا بر خلاف قانون الله عمل می کنند هم قانون تعین کرده است و باید طبق این قوانین با آنها بر خورد شود، و مومنین باید طبق این قوانین با این مجرمین بر خورد کنند.

 به دنبال این باید تعیین کنی که جزو کدام دسته از کفار هستی به همین دلیل باید منتظر باشی که مثل آن دسته از «کفار آشکار6 گانه» ی (1- الَّذِينَ هَادُوا  2- وَالصَّابِئِينَ  3- وَالنَّصَارَىٰ  4- وَالْمَجُوسَ  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا به همراه 6-  مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ (مرتدین)) با تو برخورد شود که در آن قرار گرفته ای. چون الله تعالی برای کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب قوانینی را تعیین کرده است و برای کفار سکولار و مرتدین هم قوانین جداگانه دارد.

پس در دنیا واکنش ما نسبت به کفار مختلف است و باید طبق قوانین شریعت الله باشد چه در کفر به طاغوت و ولاء و براء و  مسائل قلبی و چه در مسائل عملی فردی مثل عدم اعتماد به آنها و همراز نگرفتن آنها  زن ندادن به آنها و از سکولاریستها و مرتدین آنها زن نگرفتن و نخوردن ذبیحه و طعام سکولاریستها و…. پس به همین سادگی ها نیست که بگوئی چون اجباری در دین نیست مسلمین باید برخوردشان با تو مثل مسلمین باشد.

این قوانینی است که الله تعالی تعیین کرده است مومنین یا باید طبق هوای نفس خودشان و قوانین خودشان در برخورد با این کفار و فریب خوردگان سکولار عمل کنند و یا باید طبق قوانینی که الله تعیین کرده با این کفار برخورد کنند، یا قانون شریعت الله در بر خورد با کفار ششگانه را رعایت می کنیم یا هوای نفست را اله می کنی و از جاهلیت پیروی می کنی.

اما در مساله ی حاکمیت این قدرت جولانی و هارت و پورت کردنها به بهانه ی اجباری در دین نیست و هر چه دلم خواست انجام می دهم وجود ندارد؛ تو در هر دسته ای که قرار گرفته باشی مجبور به پیروی از قوانین دارالاسلام و کشوری هستی و نمی توانی به بهانه ی اینکه قوانین اسلامی را قبول نداری قانون شکنی کنی و هر چه دلت خواست انجام دهی.

عده ای نمی گویند که قوانین اسلامی را قبول ندارند بلکه به بهانه «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» به اسلام حمله می کنند، این جوری نیست که هر چه دلت خواست انجام دهی؛ البته این تنها مختص به دارالاسلام مسلمین نیست بلکه تمام دارالکفرها نیز در مساله ی قانون و حاکمیت اینگونه اند.

همین الان هم اجباری در وارد شدن شما به کشور سکولارفرانسه و انگلیس و سایر کشورهای سکولار وجود ندارد. اما اگر وارد شدی باید بالاجبار تابع قوانین آنها شوی. باید بالاجبار تابع دین سکولاریسم شوی . باید بالاجبار محتوای و مفاهیم 4گانه ی دین سکولاریسم را بپذیری آنهم با زور اسلحه نه با زبان خوش.  از قوانین سکولاریستی اطاعت نکردی و اطاعت خودت را به حاکمیت و قوانین سکولاریستی ندادی و بر خلاف یکی از قوانین دین سکولاریسم عمل کردی مثل یک مجرم باید حساب پس بدهی و آنها تو را بر اساس قوانین دین سکولاریسم مجازات می کنند.  حالا فرق ندارد یک مهاجری یا یکی از افراد همان جامعه ای که تازه مسلمان شده ای؟ 

چرا این حق را به  دین اسلام و دارالاسلام مسلمین در مورد احزاب سکولار و سکولاریستها نمی دهید؟ یعنی نهایت حماقت است که هر کشوری بتواند قوانین خود را اجرا کند و برای ساکنینش لازم الاجرا باشد اما چنین حقی را از الله تعالی بگیریم و از قانون شریعت الله تنها آن قسمت را بپذیریم که با امیال دارودسته ی منافقین و کفار و قانون سکولاریسم در تضاد نباشند. 

دین یعنی : 1- قدرت حکومتی 2- قانون و برنامه 3- اطاعت کردن 4- مجازات و پاداش. چگونه است که این معانی را برای دین سکولاریسم قائل هستید اما برای دین اسلام نه؟ چگونه است که شما با سرسختی از سکولاریستها و احزاب سکولار حمایت می کنید که حاکمیت و قوانین خودشان را با قدرت حکومتی و نظامی بر مسلمین تحمیل کنند، اما دارالاسلام مومنین را از چنین حق مشروع و  مقابله به مثل و واکنش طبیعی در برابر دیکتاتوری سکولاریستها (مشرکین) محروم می کنید؟

این مثل واکنش تمام دنیای جاهلیت و حقوق بشر سکولاریستی در برابر بریده شدن گردن یک توهین کننده ی مجرم سکولار فرانسوی است در حالی که همین کشور سکولار فرانسه موزه‌ای از جمجه‌های ۱۸ هزار سر از مسلمین آزادیخواه الجزائر و سایر سرزمینهای اسلامی را در پاریس تشکیل داده و  مردم می توانند از این موزه  دیدن کنند و این جمجمه ی سرهای بریده شده را نیز به خانواده های آنها تحویل نمی دهد. اینهم نمونه ای از حقوق بشر سکولاریستی.

به هر حال، در مورد آیه ی «‏لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» باید از ترفند دشمنان در نیمه خواندن آیات و حکم بر اساس این نیمه خوانی آیات آزاد شوید و بدانید که این آیه هم ادامه دارد و هم مشمول همه ی کفار نمی شود بلکه تنها مشمول کفار اهل کتاب[1] و شبه اهل کتابی می شوند که اهل ذمه و اهل جزیه باشند و سکولاریستها (مشرکین) و مرتدین مشمول این امتیاز«‏لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» در دنیا نمی شوند. با تبعیت از اصل برائت الله و رسولش صلی الله علیه وسلم از سکولاریستها (مشرکین) «وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ ۚ » (توبه/3) همه می دانیم که این سکولاریستها یا باید مسلمان شوند یا باید متناسب با قدرت نظامی دارالاسلام، زمین از وجود آنها پاکسازی شود. الله تعالی در مورد این سکولاریستها می فرماید : فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ  (پس هنگامی که ماههای حرام پایان پذیرفت، سکولاریستها (مشرکین)  را هر کجا یافتید بکشید،) وَخُذُوهُمْ  (و آنها را (اسیر) بگیرید) وَاحْصُرُوهُمْ  (و آنها را محاصره کنید) وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ  (و در هر کمینگاه بر سر راهشان بنشینید؛) فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ  (توبه/5) پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، آنها را رها کنید؛ بی‌گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است».

تنها با این شرط باید سکولاریستها را رها کنید این که دین اسلام باید بر تمام زمین حاکمیت داشته باشد و تنها با حاکمیت دین اسلام  است که فتنه های ناشی از حاکمیت سکولاریستها از زمین بر داشته می شود یک واقعیت غیر قابل انکاری است که الله تعالی جهت بر داشتن این فتنه ها امر می : وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ (انفال/39) و با آنان (کفار سکولار) جنگ مسلحانه کنید تا فتنه‌ای باقی نماند و (همه ی محتوای 4 گانه ی) دین خالصانه از آن خدا گردد.

و با آن کفار سکولار جنگ مسلحانه کنید « وَقَاتِلُوهُمْ » جنگ مسلحانه کنید تا کی؟ تا زمانی که حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ ،تا زمانی که فتنه ای وجود داشته باشد و همه محتوای چهار گانه دین اجرا شود وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ، و دین خالصانه از آن الله تعالی شود .

رسول الله هم درباره سکولاریستها می فرماید: رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد سکولاریستها (مشرکین) می فرماید: أُمِرْتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حتَّى يَشْهَدُوا أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللَّهِ، ويُقِيمُوا الصَّلَاةَ، ويُؤْتُوا الزَّكَاةَ، (به من امر شده كه با مردم (مشرک = سکولار) بجنگم تا اینکه به لا إلَهَ – إلَّا اللَّهُ، وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللَّهِ شهادت بدهند، و نماز به پا دارند، و زکات را بپردازند.) فَإِذَا فَعَلُوا ذلكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وأَمْوَالَهُمْ إلَّا بحَقِّ الإسْلَامِ، وحِسَابُهُمْ علَى اللَّهِ.[2] پس هر گاه چنین کردند، [یعنی شهادت دادند نماز خواندند و زکات دادند و مسلمان شدند]خون و مالشان از ناحیه من محترم است. مگر اینکه اسلام، کشته شدن و تصاحب اموالش را حق دانسته باشد! و حساب این ها با خداست.[.مثلاً  فلانی دزدی کرده زنا کرده و اسلام کشتن و گرفتن مالشان را مباح کرده باشد.]

پس واضح است که برای سکولاریستها (مشرکین) تنها دو گزینه وجود دارد یا جنگ و مرگ یا پذیرش اسلام؛ مرتدین هم باز بین بازگشت مجدد به اسلام یا جارو شدن از زمین مختارند و گزینه ی سومی ندارند.

این تکلیف این دسته از کفار در دنیاست؛ اما در قیامت هم رها نمی شوند و نمی توانند از خشم و غضب الله تعالی فرار کنند و باید منتظر ماندگاری ابدی در جهنم و منتظر غذابهائی باشند که الله تعالی برای کفار در جهنم آماده کرده است. به ادامه ی همین آیه نیز اگر دقت کنید الله تعالی فوراً این  کفار اهل کتاب و اهل ذمه و اهل جزیه و تمام کفار به صورت عام را تهدید می کند و می فرماید:

‏ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏(بقره/256) اجبار و اکراهی در (ورود به) دین نیست، چرا که هدایت و راه راست و راه نجات از گمراهی و سرگردانی و راه کج و راه هلاک مشخّص شده است، بنابراین کسی که  کفر کند به طاغوت ( شیطان و در میان انسانها کفار 6 گانه ی آشکار) و این طاغوتها را زیر پا بگذارد و دفن کند و نادیده بگیرد و به دنبال آن و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز چنگ زده است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا ودانا است. 

‏ به دنبال این به صورت عام الله تعالی می فرماید: اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‏‏(بقره/257) خداوند متولّی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند. ایشان را از تاریکی‌ها بیرون می‌آورد و به سوی نور رهنمون می‌شود. و ( امّا ) کسانی که کفر ورزیده‌اند، طاغوت (شیاطین و پیروان کفار 6 گانه ی آشکار) متولّی و سرپرست ایشانند. آنان را از نور بیرون آورده به سوی تاریکیها می‌کشانند. اینان اهل آتشند و در آنجا جاویدانه می‌مانند.‏

این دادن اختیار و عدم اجبار به ورود به دین اسلام  همچون یک عقیده و قانون برای غیر مسلمان اهل ذمه ای است که هنوز وارد دین اسلام نشده است و به معنی ورود به دارالاسلام مسلمین و پذیرش دارالاسلام مسلمین و حاکمیت مسلمین نیست چون اینها طبق پیمانهائی حاکمیت دارالاسلام را پذیرفته اند و اطاعت خود را بر اساس پیمانهائی به دارالاسلام مسلمین داده اند؛ پس «‏ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » به این معنی نیست که همین کفار اهل کتاب هم آزاد و مجاز هستند هر گونه خواستند و دلشان خواست  در زمین حاکمیت داشته باشند بلکه الله تعالی در مورد آنها می فرماید : قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه/29) با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا (ئی که خودش را در آخرین شریعت الله معرفی کرده) ، و نه به روز جزا (ئی که در آخرین شریعت الله  معرفی شده) ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستاده‌اش (در سنّت خود) تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند، و نه دین را می‌پذیرند، قتال و جنگ مسلحانه کنید تا زمانی که (اسلام را گردن می‌نهند ، و یا این که) با ذلت و خواری به دست خویش جزیه بدهند.

حالا اگر کسی وارد دین اسلام  همچون یک عقیده و قانون و برنامه شده باشد دیگر اختیاری برایش باقی نمی مانند و باید اطاعت و اختیارش را به قوانین شریعت الله تعالی بسپارد و چنانچه بر خلاف این قوانین عمل کند همچون یک مجرم با او برخورد می شود و باید در همین دنیا حساب پس بدهد حالا چه رسد به قیامت.

ابن قيم جوزي در هداية الحيارى فى الرد على اليهود و النصارى می گوید : نمي توان كسي را به زور مسلمان گرداند و قانع شدن اجباري نيست، بلكه آنچه كه به واسطه ي زور انجام مي پذيرد در اعمال ظاهري اشخاصي است كه زندگي در جامعه ي اسلامي را پذيرفته و بايد در زندگي دنيوي حكم اسلام بر آنها اجرا گردد؛ به همان شيوه اي كه اگر وارد هر كشوري گردي آن كشور داراي قانون  مخصوص به خودش است و حق نداري برخلاف قانونش عمل كني و گرنه مجازات مي شوي، شريعت اسلام نيز قانون سرزمين مسلمين است و بايد كساني كه ساكن چنين سرزميني هستند مطيع قوانين شريعت اسلام باشند. سخن این بزرگوار در این جا تمام شد.

البته این هم باز مختص دین اسلام نیست. از یک تیم ورزشی گرفته تا یک حزب و گروه و دسته و کشور هم همین قاعده صدق می کند. کسی تو را مجبور نکرده که وارد فلان تیم فوتبال یا والیبال و غیره بشوی اما اگر وارد شدی دیگر نمی توانی قوانینش را زیر پا گذاری و باید بالاجبار تابع قوانین آن شوی و اگر بر خلاف قوانین آن عمل کردی جریمه و حتی اخراج می شوی . هیچ یک از این احزاب هم تو را مجبور نکرده اند که وارد آنها شوی اما اگر شدی باید بالاجبار تابع قوانین آنها شوی . به همین شکل هیچ یک از کشورهای سکولار و غیر سکولار هم تو را مجبور نکرده اند وارد کشور آنها شوی اما اگر وارد شدی و تابعیت آنها را پذیرفتی دیگر باید بالاجبار تابع قوانین آنها شوی و در هر مورد قانون شکنی کنی باید حساب پس بدهی و جریمه می شوی.

اگر راننده نیستی و وسیله نقلیه ای نداری  مجبور به رعایت قوانین راهنمائی و رانندگی نیستی اما زمانی که راننده شدی و وارد کوچه و جاده ها شدی نمی توانی به بهانه ی آزادی و عدم اجبار، قوانین راهنمائی و رانندگی را نادیده بگیری و هر جور دلت خواست رانندگی کنی و امنیت دیگران را در معرض خطر قرار دهی. هیچ انسان متعادلی چنین رفتارهائی را از شما  قبول نمی کند.

 اگر دیدی که شخصی ادعای مسلمان بودن دارد اما می گوید که هر چه دلش خواست انجام می دهد و امنیت عقیدتی و اخلاقی و درونی و هویتی مسلمین را در معرض بیماری و آلودگی و خطر قرار می دهد دقیقاً به دلیل ضعف قدرت بازدارندگی مسلمین است و گرنه چگونه چنین شخصی قلدرانه می تواند بگوید که من در جاده ها هر جور که دلم خواست رانندگی می کنم یا در زمین فوتبال هر چه دلم خواست انجام می دهم یا و…

اگر جامعه را به یک تیم فوتبال تشبیه کنیم وجود این لاتهای بی دروپیکر قانون شکن در وسط زمین که با شعار آزادی و اینکه دوست دارم  و به میلم است و… دست به هر حرکتی می زند هم نشان از ضعف اعضای تیم است که چنین موجودی را در داخل خود راه داده اند و هم نشان از ضعف در کنترل و نظارت عمومی است که تماشاچی ها و عامه ی مردم را شامل می شود و هم نشان از ضعف در قدرت بازدارندگی داور و شورای اولی الامر داوران به عنوان عوامل اصلی بازدارندگی است.

متاسفانه امروزه به دلیل ضعف قدرت بازدارندگی اجتماعی  نهاد خانواده و عموم مسلمین که ریشه در جهل مسلمین به قوانین شریعت الله و بخصوص جهل به اصل کفر به طاغوت ولاء و براء و گرایش به معیارهای هویت بخشی جاهلیت به جای هویت عقیدتی اسلام و زمینه هائی که جنگ روانی جاهلیت در میان مسلمین فراهم کرده دارد این دسته از مجرمین عقیدتی و اخلاقی و رفتاری جولان می دهند؛ البته در کنار این عامل بازدارندگی اجتماعی مهمترین عامل به ضعف بازدارندگی حکومتی دارالاسلام و نهادهای اجرائی آن در برخورد با مفسدین عقیدتی و رفتاری در میان مسلمین بر می گردد.

بله، الله تعالی با آنکه در برای زندگی دنیوی انسانها قوانین وضع کرده است و ظالمین در دنیا باید منتظر ثمره ی اعمال خود توسط مومنین و دارالاسلام باشند در قیامت هم باز راه فرای از عدالت الله تعالی ندارند. الله تعالی فرموده است: وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ [بگو : حق از سوی پروردگارتان است،] فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ [پس هرکس که می‌خواهد (به آن) ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد (به آن) کافر شود .] إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا [ما برای ستمگران آتشی را آماده کرده‌ایم که (از هر طرف ایشان را احاطه می‌کند و) سراپرده آن، آنان را در بر می‌گیرد] وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقاً (کهف/29)‏ و اگر (در آن آتش سوزان) فریاد برآورند (که آب)، با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهره‌ها را بریان می‌کند ! چه بد نوشابه‌ای! و چه زشت منزلی!‏

یعنی الله تعالی هر جا فرموده است که اکراهی در ورود به دین اسلام وجود ندارد فوراً پشت سرش جایگاه پست کفار را نیز معرفی کرده است : وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ ‏(یونس/99) اگر پروردگارت می‌خواست ، تمام مردمان کره زمین جملگی ایمان می‌آوردند. آیا تو (ای پیغمبر !) می‌خواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟

پشت سر همین آیه می فرماید: وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ (یونس/99) ‏و الله عذاب  و پلیدی و رجس را نصیب کسانی می‌سازد که تعقّل نمی کنند.‏

در این صورت با آنکه در حیطه «عقیده» اجبارراهى ندارد؛ و کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب می توانند عقاید خود را حفظ کنند و کفار سکولار هم گاه در میان مسلمین ادای مسلمین را در می آورند و در دارودسته ی منافقین خود را جای می دهند و عقاید کفری خودشان را نگه می دارند اما چه بخواهند و چه نخواهند چه خوششان بیاید‌ یا بدشان بیاید، علاوه بر قیامت، الله تعالی در حیطه ی جامعه و عمل،  جهت اداره ی زندگی دنیوی انسانها برای طبقات مختلف ظالمین و انسانهای پلید و مجرم و بخصوص برای سکولاریستهای نجس « إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»  قوانین و مقرراتی را وضع کرده است که در اجرای آنها نوعی اکراه و اجبار وجود دارد و این جبر و اکراه  به صورت عام جهت اجرا کردن قوانین و جلوگیری از فعالیت قانون شکنان برای تمام جوامع بشری هم لازم است و هم قابل قبول، بخصوص برای دین اسلام که به عنوان قانونی آزادی بخش آمده است بر تمام زمین حاکمیت داشته باشد.


[1] صحیح ابی داود 2682 (عنِ ابنِ عبَّاسٍ قالَ : كانَتِ المرأةُ تَكونُ مِقلاتًا فتَجعَلُ علَى نفسِها إن عاشَ لَها ولَدٌ أنَّ تَهوُّدَه فلَمَّا أُجلِيَت بنو النَّضيرِ كانَ فيهِم مِن أبناءِ الأنصارِ فَقالوا لا نَدَعُ أبناءنا فأنزلَ اللَّهُ عزَّ وجلَّ ( لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ )) ابن دقيق العيد، الاقتراح93 (عنِ ابنِ عباسٍ رضي اللهُ عنهما قال : كانتِ المرأةُ تكونُ مِقْلاةً فتجعلُ على نفسِها إنْ عاش لها ولدٌ أنْ تُهَوِّدَهُ ، فلمَّا أُجْلِيَتْ بَنو النَّضير ِكانَ فيهِمْ أبناءُ الأنصارِ ، فقالوا : لا ندعُ أبناءَنا ، فأنزل اللهُ عزَّ وجلَّ : { لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيِّ } وقال : المقلاةُ التي لا يعيشُ لها ولدٌ)

[2] بخاری25

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *