درسهای مقدماتی/ درس دوم: شناخت جاهلیت نوین دین سکولاریسم،یک ضرورت جهت حفظ ایمان و جهاد، و پرهیز از شرک

دریافت متن به صورت pdf:

دریافت متن به صورت ورد:

درسهای مقدماتی/ درس دوم: شناخت جاهلیت نوین دین سکولاریسم،یک ضرورت جهت حفظ ایمان و جهاد، و پرهیز از شرک[1]

بسم الله و الحمدلله
«به راستی حمد و سپاس تنها لایق خداست او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان واز بدیهای اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده ی اوست».
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید آنچنان که شایسته است،از خدا بترسید و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».
«ای مردماناز (خشم) پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاری که شما رااز یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از اینکه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید زیرا بیگمان خداوند مراقب شماست».
«ای مؤمنان از خدا بترسید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه خدا (توفیق خیرتان می‌دهد و) اعمالتان را شایسته می گرداند و گناهانتان را می‌بخشاید. اصلاً هر کس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست می‌یابد».

اما بعد: راستترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی در آتش است.[2]

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

درس امروز ما، در مورد: شناخت جاهلیت نوین دین سکولاریسم، به عنوان یک ضرورت جهت حفظ ایمان و جهاد و پرهیز از شرک است.

مسلم و بخاری از حذیفه رضی الله عنه نقل کرده اند که می‌ گوید: «مردم از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد خیر و خوبی می‌پرسیدند اما من  در مورد شرّ و بدی؛ چون می‌ترسیدم که مبادا گرفتار آن شوم».

در این صورت، تنها شناسایی خیر و حق کافی نیست. چون، اگر تنها خیر و خوبی را بشناسیم ممکن است گرفتار بدی و شر شویم و ندانیم این کاری که دچارش شده ایم شر و بدی است. مثل اکثر مسلمان زاده هایی که دچار جاهلیت و آفات دین سکولاریسم شده اند اما از حقیقت آن بی خبر هستند.

بر این اساس است که عمربن خطاب می گوید: «زنجیر اسلام حلقه حلقه گسسته می‌شود (پاره می شود،) چه وقت؟ هرگاه در اسلام کسانی رشد و به وجودبیایند که جاهلیت را نمی‌شناسند».

صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم خیر و شر را کاملاً می شناختند چون در آن (شر) پرورش یافته بودند و قاطعانه خیر را دوست داشتند و از شر بیزار بودند. چون زیبایی و خوبی ایمان و عمل صالح و زشتی و پلیدی کفر و گناهان را می دانستند. به همین دلیل بود که ایمان آنها و فهم و درایت آنها از کسانی که پس از آن ها آمدند قوی تر و باصلابت تر و محکم تر بود و کسانی چون سمیه، خدیجه، مصعب، بلال و … از چنان جاهلیتی ظهور کردند و به چنان درجه ای از قدرت ایمان، صلابت و استقامت رسیدند.

 در زمانهای بعد هم، کسانی که جاهلیت را خوب فهمیدند، از کسانی که قبلاً از پدر و مادری مسلمان به دنیا آمدند و جاهلیت را نشناختند اسلام را هم بهتر فهمیدند، و در راه ایمان و جهاد، مسیرشان به صحابه نزدیکتر بوده، در این صورت، زمانی که یک مسلمان می گوید «لا اله» و کفر به طاغوت می کند، باید قبل از گفتن «الا الله» و گردن نهادن به دستورات و قانون شریعت الله، شناخت صحیحی از «لا اله» و کفر به طاغوت و جاهلیت داشته باشد.

«جهل» به معنی پیروی نکردن از حق می آید؛ کسی که عملی برخلاف حق انجام داد، چه نسبت به آن عمل آگاه باشد یا نباشد، به چنین شخصی جاهل گفته می شود. به همین دلیل، علمای گذشته چون آلوسی و ابن منظورگفته اند: هرکسی به علمی که دارد، عمل نکند جاهل است.

حالا کسانی که عملی بر خلاف حق انجام دهند که قبلاً در آن زمینه آگاهی کسب نکرده باشند و واقعاًبه آن آگاه نباشند، مثل کسی که یک آدم نیازمندی را می بیند اما چون آن نیازمند، نیاز خودش را آشکار نمی کند، آن شخص خیال می کند که این نیازمند، شخص غنی و ثروتمندی است. الله متعال چنین شخصی که حق را نفهمیده باز جاهل می داند و می فرماید: يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ(بقره/273) نيازمندانی هستند که به خاطر آبرومندی و خويشتنداری که می کنندشخص جاهل آن ها را دارا و غنی به حساب می آورد.

تا اینجا منظور از جهل و جاهل کسانی هستند که ممکن است مسلمان باشندکه نسبت به احکامی خاص جاهل باشند اما، در سایر موارد عالم باشند، یا ممکن است غیر مسلمانی باشد که علاوه بر جهالتش در مورد سایر احکام حق، در این مورد مشخص هم جاهل باشد.

 در این صورت، این غیر مسلمان بیماری جهل او شدت گرفته و این جهل تبدیل به حالت، راه، روش و آداب و رسومی شده که حالت فرهنگ عمومی به خودش گرفته؛ و این فرهنگ عمومی ارزشها و ضد ارزشها، باید و نبایدها، قوانین و نگرش او به دنیا را تعیین می کند، و برای شخص عقاید و رفتار خاصی را به ارمغان می آوردکه جهان بینی آن شخص را شکل میدهد.

زمانی که جهل در جامعه ای به این درجه ارتقاء پیدا میکند و به این درجه می رسد، الله متعال در توصیف این جامعه از کلمه ی جاهلیت استفاده می کند، و موارد استعمال و زوایای کلی این جاهلیت را در چهار سوره ی مدنی برای ما روشن می کند:

  •  در آیه 154 آل عمران،از ظن و گمان جاهلی در اندیشه و قلب صحبت می کند و می فرماید: “یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه” (آل عمران/154) درباره‌ ی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهليّت داشتند.

شک جاهلیت، به مفهوم حاکم شدن ظن و گمان و شکاکیت در عقاید و جهانبینی است. آنچه امروزه در گردهمایی های باسوادها وعوام سکولار دیده می شود. بنیان گذاری عقاید و باورهایشان در مورد خلقت انسان، موجودات، خدا، بهشت و امور غیبی بر اساس توهمات است؛ یعنی باورهای آنها توهم و شک و گمان زیربنای آن است، نه یقین و اطمینان .

  • بعد از گمان و شک در درون و در فکر و قلب، ما در آیه ی 50 سوره ی مائده به یکی از زوایای عمده و زیربنایی جاهلیت اشاره می کنیم یعنی، حکم جاهلی و جاهلیت در مسأله ی قانونگذاری. چیزی که ما امروزه در قوانین تمام کشورها و احزاب سکولار آن را مشاهده می کنیم. می توان گفت که هیچ یک از قوانین زیربنایی دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن از شریعت و قانون الله گرفته نشده اند، بلکه برضد این شریعت الله و در راستای نابودی قوانین الله به وجود آمده اند.الله متعال می فرمایند: “أَفَحُکْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّه حُکْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ” (مائده/50)، آيا جويای حكم جاهليّت هستند؟ آيا چه كسی برای افراد معتقد، بهتر از خدا حكم می‌كند؟
  • زمانی که این شک و گمانهای جاهلی، تبدیل به قانون و حکم میشوند،پس از کنار نهادن قانون الله، یکی از بارزترین نمادهای جاهلیت، ظاهر شدن و خودنمایی جاهلی زنان در ملأ عام است.

 این همان چیزی است که ما در زمان آتاتورک، رضاخان و سایر حکومتهای سکولار و حتی احزاب سکولار محلی خودمان یا کشورهای دیگر، در قالب کشف حجاب یا در معنی دقیق آن، کشف عورت دیده ایم و هنوز هم داریم می بینیم. در مورد بی حیایی و بي پروايی زنان در جامعه و خوآرائی آن ها و نشان دادن آنچه خداگفته باید پوشیده باشد نياز به جستجو و تحقیق و توضیح زیادی ندارد، چون همه در اطراف خود یا در کانالهای ماهواره ای و اجتماعی آن را مشاهده می کنند.

کشف عورت، لخت شدن آدم وحوا، همان نتیجه ی عملی وسوسه هایی بود که شیطان به آن دست یافت. شیطان و پیروان آن سعی دارند با لخت کردن زن، برای انسانهایی که در آن جامعه ی جاهلی و جاهلیت به سر می برند چیزی غیر از یک شکم و یک شهوت باقی نگذارند. این یکی از مقاصد شیطان و یکی از کانالهایی بوده که شیطان و یارانش سعی کرده اند در کنار آن بقیه ی قوانین خودشان را به پیش ببرند.

شما تصور کنید امام مسلم در صحیح خود حدیثی به شماره ی 3028 می آورد که نشان میدهد علاوه بر مردها، زنها هم به صورت لخت کعبه را طواف می کردند. برای همین، الله متعال در جاهای مختلف ضمن اشاره به نعمت لباس و کارکردهای آن،در آیه ی 27 سوره ی اعراف به بنی آدم هشدار میدهد که هوشیار باشند همان بلایی که شیطان بر سر آدم آورد بر سر شما هم نیاورد و با وسوسه هایش لختتان نکند.

 با درک این واقعیت متوجه می شویم که  تلاش برای برهنه کردن آدم ها، یکی از اهداف شیطان بوده و قدمتی به دیرینگی خلقت انسان دارد. و باز متوجه میشویم که عملی کردن این مرحله  و برهنه کردن انسانها یکی از نقشه های استراتژیک شیطان و یارانش علیه فرزندان آدم بوده است. الله متعال هم در آیه ی ۳۳ سوره احزاب به این رفتار جاهلی اشاره کرده و می فرماید: وَلاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِيَّةِ الأولى”(احزاب/33) و همچون جاهليّت پيشين در ميان مردم ظاهر نشويد و خودنمائی نكنيد.

این موارد سه گانه ای که مطرح شد بر اساس جهل و نفهمی بنا شده اند، و نمیشود با راستی و حقیقت از آن ها دفاع کرد؛ کسی نمی تواندبر اساس راستی، حقیقت و استدلال درست از آنها دفاع و پاسداری کند. به همین دلیل،جاهلها در این گونه جوامع جاهلی تنها براساس تعصب، کله خشکی، خودسری، لجبازی و یک دندگی و با توسل به زور اسلحه با مخالفین خود برخورد می کنند. الله متعال در آیه ی ۲۶ سوره فتح جاهلیت را به معنی حميّت و تعصب به کار می برد و می فرمایند: إِذْ جَعَلَ الَّذينَ کَفَرُوافي‏قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ. 

تأكيد بر خواسته هاي نابجا، تعصب درباره ی نژاد و قوم وقبیله، آگاهی های ناچيز و جانبداری بی دليل از عقايد و انديشه ها، معني حميت و تعصب جاهليت است.

در این صورت، ما جاهلیت را در درون و افکارافراد، در قوانین و احکام حاکم بر آنها،در ظهور این افکار و قوانین به صورت عملی در جامعه و درشیوه ی برخورد این جاهلیت با مخالفین شان مشاهده می کنیم. این، چهار اسلوب و چهار مفهوم جاهلیت بوده که این آیات به آن اشاره می کند.

از نظر زمانی هم، دوران قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم را دوران جاهلیت اولی اسم گذاری کردند. البته با آیاتی که ذکر شد – و آیات مشابه در این زمینه که در قرآن می آید-  مشخص می شود که الله متعال وجود این دوره را تأیید می کندکه عده ای 150 تا 200 سال قبل از بعثت را مشمول این دوره می دانند.

با این وصف جاهلیت یک مفهوم است، و در اصطلاح شرعی یعنی دور شدن از حق و عدم آگاهی به توحید و دین اسلام. پس، نمی شود جاهلیت را به معنی دوری از علوم تجربی روز و دانشهای تجربی بشری دانست، بلکه جاهلیت مفهومی است به معنی دوری از قوانین و ارزشهای شریعت الله. با این نگرش است که می فهمیم چرا ابوالحکم پروفسور و دانشمندِ بزرگِ آن زمانِ آن جامعه ملقب به ابوجهل می شود.

با آنکه اعراب ممکن است در زمینه های علوم تجربی نسبت به اقوام اطراف خودشان مانند رومی ها و مثل ایرانی ها عقب مانده تر بوده باشند اما در علومی نیز برتری های داشتند. مثل ستاره شناسی، جغرافیای طبیعی، باد شناسی، نسب شناسی، ادبیات و شعر و … . پس جاهلیت آن ها مترادف نادانی به علوم روز و متضاد علوم تجربی و سواد و آگاهی های تجربی نبود؛ بلکه جاهلیت در مقابل قانون شریعت الله و ارزشهای دینی بود. برای همین الله متعال در قالب سؤال می فرمایند: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّهِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛ آيا دنبال حكم جاهليت هستند؟ برای مردمی كه اهل يقين هستند چه حكمی بهتراز حکم خداست؟

آیه به صورت واضح و آشکارا به ما میگوید که جاهلیت مفهومی در برابر حکم و قانون خداست، نه موضوع و مفهومی در برابر سواد و تمدن وتکنولوژی و پیشرفت های فنی و تولید و فرد فراوانی توليد.

زمانی که هدف تمام پیامبران کفر به طاغوت و به دنبال آن ایمان به قانون و شریعت الله مطرح می شود، باید فهمید مسأله بر سر باسواد بودن یا نبودن یا آگاهی یا عدم آگاهی بر علوم تجربی نیست بلکه، مسأله به منهج به جهانبینی و به قانون و برنامه ای بر می گردد که آنها برای خودشان انتخاب کرده اند.

الله متعال می فرمایند:

– وَلَقَدْ بَعَثْنا في‏کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ(نحل/36)، ما  ميان هر ملّتی پيغمبری را فرستاده‌ايم (و محتوای دعوت همه‌ی پيغمبران اين بوده است) كه خدا را بپرستيد (عبادت یعنی تمام افعالی که انسان براساس قانون شریعت الله انجام می دهد که عبادتان فقط برای الله باشد)  و از طاغوت دوری كنيد.

در جای دیگری هم می فرمایند:

– فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقداستَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏لاَانْفِصامَ لَها(بقره/256)،كسی كه از طاغوت  (کفر کند به طاغوت و طاغوت را زیر پا بگذارد) و نافرماني طاغوت كند و به خدا ايمان بياورد، به محكم‌ترين دستاويز چنگ زده است (و او را از سقوط و هلاكت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد.  

کفر به طاغوت یعنی «لا اله» و ایمان به قانون شریعت الله یعنی «الا الله». بر همین اساس بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید.

با این وجود، نکته ای که برای من جالب است و می تواندمفهوم جاهل و جاهلیت را عینی تر کند، به کار بردن کلمه ی عالم و علماء برای مسلمانان اهل توحیدی چون سمیه و یاسر و عمار وبلال و … است که تمام این عزیزان از خواندن و نوشتن بی بهره و در واقع بی سواد بودند؛ و در مقابل، به کار بردن کلمه ی جاهل برای کسی چون ابوالحکم است که چنانچه گفته شد دانشمند و سرآمد سواد و دانشهای آن روزگار بود.

در این صورت، شخص می تواند باسواد، لیسانس، فوق لیسانس، دانشمند و دکتر و پروفسور باشد اما جاهل؛ و شخص می توانددر برابر بی سواد باشد اما عالم. این نگرش قرآنی است، این نگرشی است که الله متعال به ما درمورد عالم و جاهل یاد می دهد. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هم بی سواد بود، این نکته ایست که خیلی ها نمی خواهند به آن دقت کنند، و طبیعی است که همچون اطرافیانش نسبت به علوم تجربی رایج آن زمان از آگاهی چندانی برخوردار نبود اما، عالمی بود به تمام معنا.

پس، جاهلیت نمی تواند در برابر سواد و علوم تجربی قرار بگیرد. بلکه، جاهلیت حکم و قانونی است که در برابر حکم و قانون اسلام قرار گرفته باشد. به همین دلیل، اسلام مرگ جاهلیت را مقدمه ی ظهور و غالب شدن قوانین شریعت الله می داند،در این جا جاهلیت در برابر اسلام  قرار می گیرد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامی كه «معاذ بن جبل» را به یمن اعزام می کند، به او دستور می دهد: «أَمِتْ أَمْرَ اَلْجَاهِلِيَّةِ إِلاَّ مَا سَنَّهُ اَلْإِسْلاَمُ وَ أَظْهِرْ أَمْرَ اَلْإِسْلاَمِ كُلَّهُ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ[3]؛ امور عصر جاهليت را، جز آنچه اسلام تأييدش کرده، ريشه كن کن و بمیران، و امر اسلام را، چه كوچك و چه بزرگ، علني ساز و حاکم گردان. رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر اعرابی كه سالیان سال فرهنگ و قوانین جاهلی و عقاید خرافی بر آن ها حكومت كرده بود؛ چنین می گفت: «کُلُّ مَأْثَرَهٍ فِی الْجاهِلِیَّهِ تَحْتَ قَدَمی».[4] تمام آنچه از جاهلیت است زیر پای من قرار گرفت. بله، تمام آنچه جاهلیت است باید زیر پا بگذاریم. پس، جاهلیت به معنی جهل به علوم تجربی و فنون و تکنولوژی نیست، بلکه جهل به قانون شریعت الله و جهل به دستور شریعت الله است، و فرق نمی کند این جاهل یک پروفسور و دانشمند باشد، یا آدم باسوادی باشد یا بی سواد.

نکته ی دیگر اینکه آیا می شود جاهلیت را در زمان و مکانی خاص، چون عصر قبل از رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم منحصر کرد؟

به صورت کلی می توان گفت که جاهلیت مفهومی است که به زمان و مکان خاصی نمی شودآن را محدودکرد، بلکه حالت و کیفیت خاصی است که در هر مکان و زمانی می تواند به وجود بیاد و تکرار شود.

سید قطب رحمه الله می گوید:”فهم جاهلیت به این معنی که تنها دوره ی زمانی قبل از بعثت پیامبرخاتم بوده اشتباه می باشد، بلکه جاهلیت تمام مکاتب و راههایی است که بندگی بنده برای بندگان باشد، این صفت هم در تمام مکاتب بشری امروز وجود دارد. در تمام مکاتب بشری -بدون استثناء- انسانها چندین قانون و برنامه های زندگی شان را از انسانهایی مانند خود دریافت می کنند که این هم با تمام مشخصاتش یعنی جاهلیت؛ جاهلیت این است که زمانی انسانها دربخشی از عبادات و قوانین زندگی برای همدیگر بندگی انجام می دهند، نه اینکه عده ای عده ی دیگر را به جز خدا بپرستند.

معنی جاهلیت مختص به زمان و مکان مشخص یا قوم مشخصی نیست. بلکه، روند مشخصی است که هرگاه انجام پذیرفت جاهلیت است بدون مشخص کردن زمان و مکان و قوم. با این معیار اکثر جامعه های کنونی در جاهلیت به سر می برند”.[5]  

در این صورت،جاهليت برهه ای از تاريخ و قطعه ای از زمان نيست كه طی شده باشد و قابل بازگشت نباشد.

ميزان و مقياسی كه قرآن حيات بشر را با آن مي سنجد حكومت قوانین غیر الهی يا حكومت قوانین خداست، و در هر زمان و مكانی كه قانون بشر و هوی به جای قانون شریعت الله حكومت كند،آن زمان، زمان جاهليت و آن مكان، مكان جاهليت است، خواه در سرزمين عربستان قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد خواه در ساير نقاط زمين و در قرن جديد هم باشد.

جاهلیت به یک دوره ی مشخص یا به یک شرایط معین منحصر نمی شود، بلکه در هر دوره و زمانی حتی در اوج پیشرفت تکنولوژی و تمدن بشری، هرگاه چنین افکار و اندیشه هایی در جامعه ی بشری ظهور پیدا کند دوران جاهلیت بار دیگر آغاز شده. به همین دلیل، جاهلیت دارای ماهیت مشترکی است با وجود این که، ملتها اگه قرن ها با هم فاصله داشته باشند امادر صفات با آن گذشتگان خود دارای ماهیت مشترکی بودند و جزو جاهلیت محسوب می شوند.

به دیگر سخن این که، جاهليت منحصر به جاهليت عربی و عصر و زمان معيني نيست، بلکه عادات، برنامه ها، قوانین و حالتي است که می تواند در هر زمان و مکانی به وجود بیاید؛ جاهلیت بیماری واگیری است که می تواند در ميان هر قوم و نژادی، در هر پايه ای از تمدن و پیشرفت، و در هر سطحی از ترقی فکری، سياسی، اجتماعی و انسانی که انسان ها رسيدند، منتقل و همه گیر شود؛ چون اساس و ريشه ی جاهليت ها، پيروی از دین سکولاریسم و انحراف از اسلام و سرپيچی از قوانین خدا و رویگردانی از پذيرش حکومت قوانین خداست.

برای چندمین بار باید تأکید شود که جاهليت يعنی دوری از قوانین شریعت الله و پیروی کردن از قوانین بشری. جاهليت در برابر تمدن نيست، و جاهلیت از جهل به معنای علوم تجربی اخذ نشده. جهل در جاهليت به معنای فرومایگی و سبک مغزی نسبت به قوانین الله است. لذا، مي تواند در هر زمان و مکانی اتفاق بیفتد و تکرار شود. امروزه، تمدن سکولار غرب اگرچه از نظر علم تجربی بسيار پيشرفت کرده، اما هنوز در جاهليت به سر می برد و با شدت هر چه تمامتر در برابر قوانین الله صف آرائی کرده و ایستاده، مگر نمی بینیم؟

با این نگرش است که ما در کل، جوامع را به دو دسته ی جامعه ی اسلامی یا دارالاسلام یا جوامع جاهلی یا دارالکفر می توانیم تقسیم می کنیم. دارالاسلام، جامعه ای است که قانون اساسی آن طبق شریعت الله، طبق دین اسلام یا یکی از مذاهب اسلامی حاکم باشد و رهبر آن هم مسلمان باشد، هر چند که اکثر ساکنین آن مسلمان نباشند؛ مثل هند و اکثر جاهایی که الان هم غیر مسلمان هستند ولی قبلاً جزء دارالاسلام بودند؛ و دارالکفر، جامعه ای است که قانون اساسی آن بر اساس شریعت الله نباشد، هر چند که اکثر ساکنین آن هم مسلمان باشند. در اینجا حکم «دار» ارتباطی به ساکنین ندارد. وقتی می گوییم دارلکفر است قرار نیست حتما ساکنین آن هم کافر باشند، یا می گوییم دارالاسلام، قرار نیست همه ی ساکنین آن هم حتماً مسلمان باشند.

همین دور ماندن از قوانین شریعت الله و ایجاد جوامع جاهلی منشأ بسياری از تبهکاریها، عصيانها، نابسامانی ها، حکم و حکومت ناحق، رفتار خلاف قانون الهی و مبتنی برهوی و هوس و رويگردانی از دستورات الهی، بی توجهی به وعده های الهی، بدانديشی درباره ی افعال خداوند، پافشاری بر خواسته های نا به جا، تعصب و جانبداری بی دليل از عقايد و انديشه های باطل، نژادپرستی و برتری قوم و قبيله بدون دليل شرعی، فساد اخلاقی، جنگ و غارتگری، و نيز عامل اکثریت انحطاط ها و عقب ماندگی های ملل و جوامع بشری بوده؛ در نتيجه جاهليت يک مفهوم است كه محدوده ی زمانی و مکانی ندارد.

جاهلیت، برای نخستین بار از طرف الله نسبت به دوران قبل از بعثت به کار رفته، و قرآن به اين دليل عرب را اهل جاهليت خوانده که آنها حکومت هوای نفسانی و تمايلات خودشان را به جای حکومت خدا پذيرفته بودند.

در یک جمع بندی می توان چنین نتيجه گرفت که، در هر زمان و مکانی که خواسته ها و خواهشهای نفسانی به جای خدا حکومت کند، آن زمان، زمان جاهليت و آن مکان، مکان جاهليت است؛ خواه در سرزمين عربستان قبل از اسلام باشد و خواه در ساير نقاط زمين و خواه در قرن بيست و چندم باشد.

در واقع، جاهليت مدرنی که توسط «دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن» به وجود آمده خلاصه ای از جاهليت های قديم و چيزی بيشتر از آنهاست! زيرا در اين جاهليت،ارثیه ی جاهليتهای يونان و روم و چین و هند و عرب جاهلی و قرون وسطی و ایران باستان و… وجود دارد، و فرآورده هايی از عصر جديد هم توسط متفکرين سکولارچاشنی آن شده و به آن اضافه شده، سازماندهی شده، منظم شده، تئوریزه شده. این جاهلیتی است که الان بر جامعه حاکم است، خشن تر از تمام جاهلیت هایی که در طول تاریخ، بشریت به خودش دیده و منظم تر.

حالا مشخصه های جاهلیت قبل از بعثت چه چیزهایی بودند؟ این جاهلیت را با چه علائمی می توانیم بشناسیم؟

به صورت کلی می توان گفت، هر آنچه که الله متعال در شریعتش حرام کرده، از مشخصه های جاهلیت محسوب میشود. تمام آنچه الله متعال در قانونش، در شریعتش، در قرآنش حرام کرده از مشخصه و علایم جاهلیت محسوب می شود. که یکی از این صحنه ها را در گفتگوی میان أسَدُ بن زُرَارَة و رسول الله صلی الله علیه وسلم خودش را نشان می دهد. رسول الله صلی الله علیه وسلم با استناد به آیات 152 و 153، از سوره ی انعام به این شکل سخن خودش را ادامه می دهد: قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ … که در ادامه، بخشی از آن چیزهایی را که الله متعال بر آن ها حرام کرده را بیان می کند. مضمون این دو آیه و آیات مشابه نشان می دهد که قوانین منفی یاد شده، از نشانه های عرب جاهلی و جاهلیت عرب صدر اسلام بوده است.

جاهلیت در افکار و عقاید و پیروی از شک و گمان که الله متعال تحت عنوان ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ از آن یاد می کند، و جاهلیت در حکم و قانون و پیروی از قوانین و احکام ساخته شده توسط بشر که الله متعال از آن تحت عنوان حُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ از آن نام میبرد، و جاهلیت خودنمائی و سوء استفاده از طبقه ی زنان به عنوان یک ابزار جهت فساد اخلاقی و جنسی که الله متعال تحت عنوان تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ از آن یاد میکند، و در نهایت جاهلیت، تعصب، کله خشکی، خودسری، لجبازی و یک دندگی و با توسل به زور اسلحه عقیده ی خود را تحمیل کردن که الله متعال از آن به عنوان حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ یاد کرده، اینها موارد چهار گانه ی کلی هستند که از این موارد، در عمل زیر مجموعه ها و موارد جزئی زیادی را می توان نام برد. مثل:

  1. عقاید و باروهایشان در مورد تاریخ، قیامت، بهشت و جهنم، عالم غیب و هرآنچه با تجربه به دست نمی آید را بر اساس شک و گمان تأسیس کردند و به آن ایمان آوردند، نه بر اساس یقین. حتی خدایی غیر از اللهی که خودش خودش را در قرآن معرفی کرده برای خود تراشیده بودند. خدایان زیادی را اینگونه تراشیده بودند که تماماً بر اساس شک و گمان بود، حالا چه رسد به مواردی چون بهشت و جهنم و قیامت و تاریخ گذشتگان خودشان و تاریخ ملل دیگر و … . به همین دلیل، به شدت در این زمینه ها تابع خرافات و افسانه ها بودند و مغز خودشان را با این خرافات و افسانه ها پر کرده بودند. همین چیزی که سکولاریست های خودمان در مورد تاریخ و موارد دیگر مغز خودشان و دیگران را به آن مشغول کرده اند بر اساس شک و گمان و ظن است و یقینی در آن ها نیست. از اولین مورخشان «هرودت» گرفته که به پدر دروغ معروف است تا دیگر مستشرقینی که برایشان از همین شک و گمان ها، خرافه ها و افسانه ها بافته اند، و آن ها هم برای مردم به زبان محلی خوشان می بافند و عقایدشان را روی همین چیزها بنا کرده اند.
  2. از قوانینی غیر از قوانین شریعت الله پیروی می کنند . از همان زیرمجموعه هایی که از این چهار مورد می شود استنباط کرد.
  3. تعصب و  لجاجت و حمیت جاهلی آن ها بود که باعث شده بود حق گریز و حق ستیز شوند.

پیروی از قوانین غیر شرعی و لجاجت آن ها باعث شده بود که در انواع گناهان و کارهای حرام بیافتند. مثل: قتل و کشتار نابجا، غارت و چپاول اموال همدیگر، کینه و غضب، سنگ دلی و بی رحمی، ربا گرفتن، کم فروشی، رواج رشوه، نوشیدن مشروبات مست کننده وسایر امور حرامی که در قرآن و سنت به آن ها اشاره شده است.

  • استفاده ی ابزاری از زنان و انحطاط اخلاقی بود که منجر شده بود روابط جنسی فاسدی میان زن و مرد به وجود بیاید.
  • نگاه تحقیر آمیزی به جنس زن داشتند و در همان حد کالا و ابزار به آن نگاه می کردند.
  • نسبت به نژاد و قبیله ی خود تعصب خاصی داشتند که ناسیونالیسم و ملیت، ابزاری است برای دست یافتن به هویت. و الان هم جایگزینی برای دین اسلام است. هویت دینی را از مسلمین می گیرند و هویت نژاد و قبیله ای را می خواهند جایگزین آن کنند همان چیزی که از مشخصه های عرب جاهلی قبلی بود.

و موارد متعدد دیگری که نمی توان در این فرصت کوتاه به آن ها اشاره کرد. اما می تونیم در این فرصت جهت روشن شدن مسأله، دست به مقایسه ی جاهلیت اولی در صدر اسلام با جاهلیت کنونی دین سکولاریسم بزنیم:

اینکه سکولاریستهای عصر ما قوانین و احکام تولید شده توسط یکی از مذاهب دین سکولاریسم را «عملاً»، دوباره تأکید می کنم «عملاً»، بسیار پخته تر و کارآمدتر از قانون شریعت الله می دانند، واقعیتی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد و ما روزانه با این توهم در تمام رسانه های آن ها و سخنان طرفدارانشان سروکار داریم که می گوید سکولاریسم به درد ما می خورد. الان باید جامعه، سکولارباشد. یعنی چه؟ یعنی این ها عملاً بهتر از قوانین شریعت الله هستند، یعنی عملاً این قانون الله به درد الان نمی خورد، قوانینش مال قرن ها پیش است، آن ها کهنه هستند، عملاً این را می گویند خدا به درد الان نمی خورد، قوانینش به درد الان نمی خورد، بلکه قوانینی که خودمان تراشیده ایم و دیگران تراشیده اند به درد الان می خورند و الان باید اجرا شوند.

اینها «عملاً»، یکی از مذاهب دین سکولاریسم چون لیبرالیسم سرمایه داری، یا کمونیسم، یا سوسیال دموکراسی، یا ناسیونال سوسیالیسم و … را تنها راه چاره برای اداره ی امور زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزش و پرورش و سایر شئون زندگی بشر می دانند، هرچند که این احکام کاملاً مخالف قانون شریعت الله باشند. چون، این قوانین در اساس جهت جایگزین شدن با قوانین دنیوی و حکومتی دین اسلام تولید شده اند. در طول تاریخ بشریت هم هدف از تولید قوانین همین بوده است . شیطان وقتی که آن قوانین را درست کرد در واقع قانونی را جای قانون خدا گذاشت. خدا گفت سجده کن گفت سجده نمی کنم. به دلایلی نژادگرایانه و متکبرانه قانونش را جای قانون خدا گذاشت. در عصر الان هم در اطراف ما هم عملاً فرقی بین دین سکولاریسم با شیطان نیست. این هم قوانینی را عملاً جایگزین قانون خدا می کند و ممکن است خدا را هم قبول داشته باشد مثل شیطان، ولی خدا را در جایگاهی نمی بیند که سخنانش برتر و بالاتر از سخنان مخلوقات باشد.

در این صورت، معلوم است که جاهلیت صدر اسلام با جاهلیت کنونی در اعتقادات و باورهایشان و مخالفت با قانون شریعت الله کاملاً مشترک هستند فرقی با همدیگر ندارند بلکه، می توان گفت با آنکه در ارزشهایشان هم مشترکاتی چون سود بیشتر و لذت بیشتر دیده میشود اما، جاهلیت معاصر بسیار سختگیرتر و غیر قابل انعطاف تر بوده و از بسیاری از ارزشهای خوبی هم که آن جاهلیت برخوردار بود نیز دست کشیده است. این جاهلیت از آن خوبی ها هم دست کشیده، تنها اختلاف این دو جاهلیت در مصادیق، نمونه ها و نمادهای آن است. تفاوت در مصادیق، مثل:

در جاهلیت صدر اسلام  دختران رازنده به گور می کردند الان آن ها را سقط و کورتاژ می کنند، در جاهلیت صدر اسلام  شراب انگور و خرما میخوردند الان انواع مست کننده هارا می خورند و انواع مواد مخدر آمده، در جاهلیت صدر اسلام جنگ و خونریزی قبیله ای رواج داشت الان جنگهای جهانی و قتل عام بی سابقه ی انسانها و…رایج شده؛ البته اگر به چند مورد دیگرکه بتواند میان این دو جاهلیت، مقایسه ای ایجاد کند اشاره شود، کمک خوبی برای ملموس کردن جاهلیت تازه ای که مردم با آن در قالب مدرنیزم، در قالب پیشرفت، در قالب ترقی با آن دست و پنجه نرم می کنند باشد:

  • جاهليت عرب، صورتی ساده و شكلی واضح و صريح و روراست داشت، یعنی طوری بود که ما در دارالکفر مکه که کفار آن کافر آشکار بودند و آشکارا کفر می کردند کافر پنهان داخلی یا همان منافق نداریم؛ بلکه، همگی کافر آشکاری هستند که يک نوع جاهليت ساده و کم عمقی را جهت حفظ منافع طبقاتی شان نمایندگی می کردند و در امور شخصی و چگونگی عبادت اشخاص و تنظیم خانواده های افراد دخالتی نمی کردند. قبلاً به حنیفها که بتها را قبول نداشتند کاری نداشتند. به پیامبر هم که تا سه سال در رد بتها و احوال شخصی تبلیغ می کرد باز کاری نداشتند تا اینکه مسأله ی احکام و قوانین مطرح شد و با منافع طبقاتی آن ها تضاد پیدا کرد اما، جاهليت اين قرن بسيار عميق و سرسخت تر از جاهليت عرب است؛ چون اين جاهليت، جاهليت حيله و جاهلیت علم است و سازماندهی شده است و مدیریت دقیق و فراگیری دارد که قوانینش تا عمق خانواده ها و رفتارهای شخصی افراد عمق پیدا کرده است و سطحی نیست.
  • از ویژگیهای دیگر جاهلیت عرب، خونریزی های زیاد بود. اگر خونریزی در جاهلیت عرب وجود داشت، در جاهلیت امروز هم وجود دارد؛ خونریزی هایی که امروز توسط سکولاریستهای جهانی و چه نوکران محلی شان صورت می گیرد از خونریزی زمان جاهلیت بسیار بدتر و فجیع تر است؛ امااین بار با شعار دموکراسی، عدالتخواهی و بشر دوستی و حقوق بشر و مبارزه با تروریسم و اسلام سیاسی و حکومت اسلامی و … .
  • مسائل مربوط به کشف عورت و لختی گری و سوءاستفاده ی جنسی از زنها و انحرافات جنسی نیز ازنشانه های جاهلیت عرب دوران جاهلیت بود. آیا برهنگی و سوءاستفاده  از زنها و انحرافات جنسی زنها و مردان در عصر ما بدتر است یا در آن زمان؟ در جاهلیت عرب جاهلی کجا زن با زن و مرد با مرد و انسان با حیوان به صورت قانونی ازدواج می کرد؟ در برخی از کشورهای سکولار دموکراسی خواه  کارها و فسادهایی به صورت علنی و قانونی تحت عنوان آزادیهای شخصی انجام می شود که زبان از بیان آن ها شرم دارد؛ اما شما همه ی این انحرافات را می بینید و از عمق آن باخبر هستید. یقیناً در این مورد هم جاهلیت امروز و مدرن به مراتب بدتر از جاهلیت قبل از اسلام است.
  • در جاهليت آن روز، هم جنس بازی ممنوع و جرم بود؛ اما امروز در مترقی ترين کشورهای سکولار جهان، هم جنس بازی را به صورت فرهنگ پذیرفته اند وآن را عادی مطرح می کنند و جنبه ی قانونی به آن بخشيده اند. چیزی که ما به صورت بی سابقه ای در ترکیه و کردستان عراق و در میان احزاب سکولار کوردی و در اکثر کشورها آن را مشاهده می کنیم. 
  • اگر در عصر جاهلیت عرب، زنده به گور کردن دختران از علائم شناسایی آن به شمار می رفت، در دنیای کنونی سکولاریستها نیز مسأله ی سقط جنین و کورتاژ وجود دارد؛ باید این سؤال را مطرح کرد که سقط جنین چه تفاوتی با زنده به گور کردن دارد؟ و متأسفانه در بسیاری از کشورهای سکولار دنیا به یک امر قانونی تبدیل شده است. قبل از اسلام فرزندان بی گناه زنده به گور می شدند؛ فرزندان امروز هم، به دنیا نیامده سقط می شوند و از بین می روند.
  • علاوه بر آن جاهلیت مدرن زنها و دختران را چند باره زنده به گور می کند؛ علاوه بر جسم آن ها، کسانی که زنده مانده اند روح و روان وشخصیت و عفت آن ها را به کرات زنده به گور می کنند. در جاهلیت صدر اسلام، فقط بعضی از خانواده ها به علت فقر يا ترس از اينکه در آينده دچار فقر و بی آبرویی شوند اقدام  به زنده به گور کردن دختران می کردند، بی آبرویی از این بابت که می گفتند قبیله ای به ما حمله می کند و دختر ما را می برد و ممکن است باعث بی آبرویی ما شود. اما طبقات ديگر که قدرت یا ثروت داشتند آن ها را نکوهش و سرزنش می کردند و عمل آن هارا شرم آور می دانستند؛ اما امروزه بعضی از نويسنده ها و به اصطلاح روشنفکران، از طريق کتب و رسانه های گروهی از زنده به گورکردن دختران و پسران دفاع می کنند. آن هم با دلایل پوچی چون: آهنگ رشد جمعيت از رشد اقتصاد بیشتر است، برای همین چاره ای جز کنترل جمعيت نیست هرچند که از طریق سقط جنين و کورتاژ هم باشد. حتی بعضی از کشورها مثل چین و امثال آن اجازه ی یک یا دو تا بچه بیشتر را به خانواده ها نمی دهند. اگر خانمی باردار شد چه می شود؟ این خانم برخلاف قانون عمل کرده و باید بچه اش کشته شود در قالب مدرنیزم، در قالب تمدن، در قالب سوسیالیسم و دموکراسی در کشورهای سوسیالیست، و در قالب همان شعارها در کشورهای سکولار و لیبرال غربی.
  • در جاهلیت صدر اسلام، تنها پدر جاهل، دست خود را به قتل نوزادش آلوده می کرد مادر این کار را نمی کرد؛ در حالي که در جاهلیت امروزه، کانونهای عواطف به وجود آمده اند، يعني مادرانی هم در تيپ تحصيل کرده، تن به قتل دختر و فرزند خود می دهند. کدامیک خشن تر و بی رحم تر شده؟ جاهلیت صدر اسلام یا جاهلیت کنونی؟

در جاهلیت صدر اسلام، اعراب از روی قساوت و سنگدلی دختران خود را زنده به گور و يا از بالای کوهی پرت می کردند و در ميان آب غرق و خفه می کردند؛ جاهلیت امروز گامي به پيش برداشته،خیلی جلوتر رفته و در همان دوران جنينی به زندگی کودک دختر یا پسر خود، خاتمه می دهد و با کمال قساوت جگرگوشه ی خودش را قطعه قطعه از رحم بيرون می کشد.

  • در جاهليت صدر اسلام، عده ای از ارباب ها، کنيزان خود را مجبور می کردند که برای آن ها درآمد کسب کنند و خود فروشی کنند. در جاهلیت امروزه هم در کشورهای سکولاری که دم از تمدن و حقـوق بشر می زنند اين عمل را به شدت ادامه می دهند و آن را قانونی کرده اند و تحت عنوان کارگران جنسی از این زنان که آزادانه برده ی جنسی شده اند سود کسب می کنند، و چون دولتها از آنها ماليات مي گيرند، کارها و فعالیت های آنها را هم قانونی کرده اند و خدماتی هم به آن ها ارائه می دهند .خدمات، نه خدماتی که آن ارباب ارائه می داد، ارباب در گذشته به او خانه و سرپناه می داد، خوراک و پوشاک او را تأمین می کرد، امنیت او را تأمین می کرد. اما الان چی؟ تنها از او مالیات می گیرند و آن ها را تحت عنوان آزادی به صورت کارگران جنسی درآورده اند و منبع درآمدی برای همین حکومت ها به عنوان جایگزین های اربابان قبلی شده اند. کدامیک خشن تر است؟
  • در جاهليت صدر اسلام، مسأله ی «اخـدان» یعنی رفيق و دوست پنهانی دو جنس مخالف مطرح بود و تقریباً در میان مردم دوست پنهان داشتن وجود داشت، زن با مرد دوست پنهانی بودند، درجاهلیت الان، آشکار آنرا هم بی مانع می دانند، و حتی با نهايت وقاحت و پستی به آن هم افتخار مي کنندکه دوست پنهانی دارند، و آن را آشکار می کنند.
  • در جاهلیت مدرن ما شاهد شکنجه ی ضعیفان هستیم، همان بلایی که بر سر بلال و یاسر و عمار و امثال آن می آمد؛ اما این بار در زندان های ابوغریب یا گوانتانامو،یا بورمه، یاآفریقای مرکزی، یا بگرام و تمام زندانهای کفار سکولار جهانی که مکان خیلی از آن ها را هم هیچ کسی نمی داند و زندانهای همین طواغیت محلی که به شیوه ای دست نشانده ی همان کفار سکولار جهانی چون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و امثال آن شده اند که هزاران بار بدتر و زجرآورتر از شکنجه های عرب جاهلی صدر اسلام است.
  • در جاهلیت عصر جدید هم بر سر پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم دوباره خاکستر می ریزند، توهین می کنند، بی ادبی می کنند اما به شیوه ی مدرن آن؛ با کتاب، با کاریکاتور، فیلم سازی، اهانت کردن، هتاکی کردن و … . اگر سلمان رشدی را می بینیم، اگر کاریکاتورست های اروپا و دانمارکی را می بینیم، مریوان حلبچه ای های مرتد هم در کردستان عراق آزادانه دارند همین کار را انجام می دهند و امثال آن که به کرات آنها را مشاهده می کنیم.
  • خرافه گرایی و خرافه پذیری همچنان که گفته شد نیز از علائم و نشانه های عرب جاهلی صدر اسلام به شمار می رفت اما، در حال حاضر نیز خرافات غوغا می کنند، برنامه های شیطان پرستی، فراماسونری و دیگر خرافاتی که از غرب و دنیای به اصطلاح متمدن سکولار شروع شده و در سرزمینهای مسلمان نشین ما هم رخنه کرده اند، بدترین نوع خرافات هستند. دنیای سکولار امروز با فرهنگ منحط و ناسالم خود جاهلیت مدرن را به نمایش گذاشته است و تمام خرافات مرده و جاهلیت مرده را دوباره زنده کرده آن هم تحت عنوان آزادی های شخصی و آزادی عقیده و آزادی بیان و گفتار و امثال آن، آزادی کفر.
  • مردم سکولارتا پیش ازظهور اسلام،بت پرست بودند؛ بشر سکولار امروز نیز ثروت، مقام، ابزار وانواع طاغوتها و مجالس را معبود و بت خود کرده و به پرستش آن ها مشغول هستند.
  • مردان جاهلی قبلاً افراد را یکی یکی، با شمشیروکمان می کشتند؛ اما ابرقدرتهای جاهل و سکولارکنونی و دست نشانده های محلی آن ها در مدت خیلی کوتاه، ملتی را با خاک وخون یکسان می کنند و با انواع بمب های شیمیایی و فسفری و اتمی از بین می برند .

حکومت سکولار فرانسه در جنگ با مردم الجزاير از ۴۰ هزار الجزايری به عنوان موش آزمايشگاهی استفاده كرد و اولين بمب اتم را بر سر مردم بی گناه آنجا ريخت تا اثرات آن بمب و تشعشعات راديواكتيو آن را بر روی انسان ها ببيند .این رابرای نمونه آوردم چون خیلی ها از این نمونه بی خبرهستند اما، سایر موارد رادر کارنامه ی سیاه سکولاریستهای آمریکا و ناتو و … خودتان دیده اید و هم اکنون هم در عراق، سوریه، یمن، افغانستان و … شاهد آن هستید.

اگر كسانی در عصر جاهلیت قبل از اسلام خون چند نفر را به ناحق می ريختند و جنگ های قبيله ای ونژاد پرستانه به راه می انداختند که طی آن انسان ها و خانواده هایی را آواره و نابود می كردند، امروزه جاهلیت نوین سکولاریستها و نوکرانشان با ريختن بمب ها بر سر مردم بی گناه، مردم را ميليون ميليون مي كشند. در جاهليت کهن قبايل اوس و خزرج بيش از 200 سال به بهانه ی تلف شدن علف های مزرعه ی يکی توسط شتر ديگری، يکديگر را مي کشتند. و اگر در سراسر اين جهالت طولانی، هر سال صدها قربانی داشته، امروز يک بمب افکن مدرن، با يک پرواز چند دقيقه ای، دهها برابر آن را به ديار نيستی می فرستد؛ که انصافاً آن کشتار قبيله ای بسی موجه تر و معقول تر است، چرا که اولين قتل، در ازای گرفتن حقی صورت گرفته،شترش علف دیگری را خورده؛ ولی کشتار بی گناه مردم حلبچه، بوسنی و هرزگوين، الجزاير، سوریه، عراق، افغانستان، یمن و از همه رسواتر مردم مسلمان فلسطين، برمه و آفریقای مرکزی و وضع موجود عراق و سوریه در پی احقاق کدام حق است؟

نزاع قبيله های اوس و خزرج در آن دوران در شهر يثرب که بعدها مدینه نامیده شد، مدلهای بسيار بسيار كوچك شده ی جنگهای ن‍ژاد پرستانه ی امروز هستند. جنگهای اول و دوم جهانی سکولاریستها و دیگر جنگهای دامنه دار آن ها در سرزمینهای مسلمان نشین و … ، تاکنون فاجعه ای است که هرگز با جاهلیت صدر اسلام قابل مقایسه نیست. انسان هايی که در جنگ جهانی اول و دوم توسط سکولاریستها به خاک و خون کشيده شدند، از تمام کشته های طول تاريخ بشريت بيشتر بودند و کاری که دو بمب اتمی در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن کرد، به تنهايی از تمام کشته های زمان جاهليت عرب بیشتر است. بعد از گذشت اين همه سال از جنگ ويتنام با آمريكا و ريختن آن همه بمب شيميايی بر سر مردم بیگناه، هنوز كودكانی ناقص الخلقه به دنيا می آیند. این هم یکی از نشانه های جنایت کاران سکولاری است که آن زمان چند کشور رهبریت شان را دست آمریکا داده بودند، مثل الان که کشورها رهبریت شان را دست آمریکا داده اند.

  • اگر در جاهليت عرب، زنانی بودند که آلوده بودند و «ذوات الاعلام»، پرچم هايی را بر در خانه هایشان می زدند تا افراد را به سوی خودشان دعوت كنند! به اصطلاح خانه های فاسد بودند، در جاهليت قرن ما افرادی هستند كه در روزنامه ها، کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای و هزاران سایت و شبکه ی اجتماعی در دنیای مجازی اینترنت و … تبلیغات و مطالبی را در اين زمينه مطرح می كنند که در طول تاریخ بشریت بی سابقه بوده است. پس جاهلیت الان در این زمینه هم بالاتر از جاهلیت همان خانم هایی است که پرچم بر در خانه هایشان می زدند.
  • در عصر جاهليت قدیم، برخی از رؤسای قبايل، سرزمين های سرسبز و خرم را با کلبه ای که درآن درست می کردند، به انحصار خود درمی آوردند؛ امروز نيز بسياری از سرمايه داران جهان سرزمینهای وسیع و برخی محصولات و حتی بازارهای جهان رابه انحصار خود درآورده اند .
  • در جاهليت قديم گاه اتفاق مي افتاد كه فردی با تكيه بر زور و غلبه، انسانی را مي دزديد و او را به بردگی می كشيد، اين امر در همه جای جهان و در ميان تمام ملت ها سابقه داشته و هم اكنون نيز آدم ربايی و قاچاق انسان، روشن ترين نمونه ی بردگی به شيوه ی سنتی در جهان معاصر است كه از اين راه سود سرشاری رانصيب خودشان می کنند بدون این که کوچک ترین خدمتی که قبلاً ارباب ها به برده ها می کردند را انجام دهند. قبلاً ارباب ها خانه ی آنها را تأمین می کردند، پوشاک آن ها را تأمین می کردند، خوراک آن ها را تأمین می کردند. الان چه؟
  • در عصر جاهليت، ايسار يا مؤسسه ی قمار و فال گيری را ازلام مي گفتند که امروزه چنين مؤسساتی را عنوان لاتاری گذاشته اند. چه فرقی کرده؟ هیچ فرقی نکرده.
  • در جاهليت عرب قدیم، طاغوتها را در هيچ دوره ی تاریخی اينگونه انبوه، متنوع و متحد  ندیده ایم كه امروزه يكجا تمام طاغوتهای سکولار سرمايه دار و سوسیالیست و نوکرانشان، با وجود تمام اختلافاتی که با همدیگر دارند، حول مصالح مشترک و جنگ با قانون شریعت الله با هم متحد شده اند. در عصر جاهلیت صدر اسلام تمام دشمنان قانون شریعت الله در چند قبیله ی مکه و اطراف آن محدود و خلاصه می شدند. این فاجعه ای است که الان با آن سر و کله می زنیم.
  • در جاهليت آن روز، منشأ حكومت زور اسلحه و قوانین سکولاریستی ساخته ی دست بشر بود، اكنون هم ملاك حكومت، همان زور اسلحه وقوانین سکولاریستی است که آزادی هایش برای مخالفین بسیار کمتر از جاهلیت عرب است. در جاهلیت قدیم عرب، یهودیها طبق قوانین خود حکم می کردند، حنیفها هم همینجوری بودند، نصرانیها و مسلمین هم از آزادیهای بیشتری برخوردار بودند. اما حالا چه؟ تصور کنید سکولاریسم نوین حتی در نوع پوشاک و حجاب زنها و روش تربیتی فرزندان و هر آنچه به زندگی دو انسان با هم مربوط می شود دخالت می کند و اجازه نمی دهد شریعت الله در زندگی دنیوی انسانها دخالت داشته باشد.
  • معیار دوستی و دشمنی در جاهلیت صدر اسلام، منافع قوم و قبیله بود؛ در جاهلیت الان هم، منافع طبقه ی سرمایه داری و بعد از آن، منافع ملی در اولویت قرار گرفته است. در اینجا طبقه ی سرمایه دار در اولویت قرار گرفته اند. در حالی که قبلاً رئیس قبیله و بزرگان قبیله خودشان را به خاطر منافع قومشان فدا می کردند؛ الان برعکس، قبیله، قوم و نژاد به خاطر منافع یک طبقه ی خاصی قربانی می شوند.

در جاهلیت صدر اسلام با تمام اختلافاتی که با همدیگر داشتند، زمانی که اسلام و قوانین آن ظهور کردند مبنای دوستی ها و دشمنی ها وحدت با همدیگر و مخالفت با قوانین شریعت شد؛ در جاهلیت الان هم، با تمام اختلافاتی که با همدیگر دارند زمانی که اسلام و قوانین آن اعلام موجودیت دوباره کرده، باز مبنای دوستی ها و دشمنی ها وحدت با همدیگر و مخالفت با قوانین شریعت الله شده است.

  • مکان قانون گذاری عرب، مکانی که سیستم سکولاریسم قوانین را تولید می کند، در عرب جاهلیت در قریش اسم این مکان را «دارالندوه» گذاشته بودند. در قبایل دیگرهم هرقبیله مکان خاصی برای خودش داشت. مثلاً در مدینه که اسمش «سقیفه ی بنی ساعده» بود.در جاهلیت کنونی، این مکان تصمیم گیری کجاست؟ اسم آن را گذاشته اند پارلمان. پارلمان با  سقیفه با دارالندوه کارکردشان هیچ تفاوتی با هم ندارد.

مغز متفکرهای جاهلیت صدر اسلام که برای مردم قانون می گذاشتند و قضاوت می کردند کسانی چون : حاجب بن زراره، أقرع بن حابس، ربیعه بن مخاشن، غیلان بن سلمه، عبدالمطلب، عاص بن وائل، علاء بن حارثه، ربیعه و سلمی بن نوفل و … بودند که بعضی از این قانون گذاران مورد اعتماد قبیله ی خودشان بودند و برای قبیله ی خودشان قانون می گذاشتند، بعضی ها هم برای منطقه ی خاصی قانون می گذاشتند و عده ای از این ها مورد اعتماد تمام عرب بودند و گفته های آن ها برای همه حکم قانون داشت.

اما مغز متفکرهای جاهلیت نوین که مرجع قوانین هستند چه کسانی اند؟ محلی ها را ول کنیم، کسانی هستند که جنبه ی جهانی دارند مثل: آگوست کنت، فروید، کارل مارکس و دیگران.

در کل؛ هدف زندگی مردم سکولار و سکولارزده ها همان هدفی است که در دوران جاهلیت صدر اسلام دنبال می کردند، با اين فرق که امروزه جاهلیت مدرن اکثریت صفات پسندیده ی جاهلیت اولی را دور ریخته اند و این جاهلیت جدید بدتر و خشن تر از جاهلیت عرب قبل از بعثت مرتکب همان صفتها و اعمال جاهلی می شوندکه تفاوتی با آن ها ندارند. فقط کلمه ی مُد و فرهنگ و تمدن و دموکراسی و آزادی را در کنار کارهایی که انجام می دهند قرار می دهند و با اين تعبيرها، حسّ بَد بودن آن را در خودشان می خواهند از بین ببرند.

جاهليت امروز چنان که مشاهده کردیم و می بینیم، نه به دلیل نبود يا کمبود علوم تجربی و سواد به وجود آمده، بلکه از فراوانی اطلاعات و علم بی سابقه ی تجربی به وجود آمده است. بنابراين، جاهليت امروز، جاهليت مدرن است؛ يعنی با علم، همان روش و دین تاریخی سکولاریسم را در پيش گرفته اند. همان فسادها و فحشاها در جهان غرب وجود دارد. غارت به نام گسترش تمدن، دموکراسی و دفاع از حقوق بشر، و سوءاستفاده از زن به نام شغل و تبليغات برای فروش هر چه بيشتر محصولات، رواج فساد به نام آزادی و زير سؤال بردن مفاهيم شریعت اسلام به اسم عقل و آزادی کفر به نام آزادی فکر. همه و همه جاهليت مدرن است؛ يعني همان کارها و رفتارها، اما با عناوين زيبا و انسانی، و در پشت پرده و رسماً، نفی تمام قوانین الله در زندگی اجتماعی بشر.

همین جاهلیت مدرنی که امروزه در جوامع غربی به طور کامل دیده می شود در طول یکی دو قرن گذشته به صورت تدریجی و در اثر جنگهای اشغالگری و جنگ نرم و روانی همین کفار، به سرزمینهای مسلمان نشین هم سرایت کرده است. و این جاهلیت تأثیرات عمیقی در عقاید، فرهنگ، اخلاق، اقتصاد، حقوق و سایر امور زندگی مسلمین گذاشته است. دین سکولاریسم و جاهلیت نوینی که به وجود آورده، تهدیدی جدی برای سرزمینهای مسلمان نشین محسوب می شود و چنانچه جلوی این انحراف آشکار گرفته نشود جامعه را به بدترین اماکن فساد و تاریکی تبدیل می کند.

سید قطب رحمه الله با اشراف کامل بر جاهلیت اعراب قبل از بعثت می گوید: “ما امروز در جاهلیتی همانند جاهلیت قبل از اسلام و بلکه وحشتناک تر از آن، گرفتار شده ایم. هرچه در پیرامون ما است همه جاهلیت است. ایده ها و عقاید مردم، عادات و تقالید، منافع فرهنگی، هنرها و ادبیات، شریعت و قوانین و حتی سهم عمده ای از آنچه که ما فرهنگ اسلامی و منابع اسلامی و فلسفه ی اسلامی و طرز فکر اسلامی می نامیم، همه ساخته ی همین جاهلیت هستند! به همین دلیل است که در دلهایمان ارزش های اسلامی، استقرار پیدا نمی کنند و جهان بینی اسلامی در افکار و اندیشه هایمان خود را نشان نمی دهد و در میان ما نسلی مثل آن نسل که اسلام نخستین بار پدید آورد، شکل نمی گیرد.

ما برای پیاده کردن برنامه حرکت اسلامی ناگزیریم در مرحله ی پرورش و تکوین، از تمام عوامل موثر جاهلی که تحت تأثیرشان زندگی می کنیم و از آنها خط مشی می گیریم، خود را برهانیم، ما ابتدا باید به همان سرچشمه ی نابی بازگردیم که رادمردان صدر اسلام خط مشی خودشان را از آن می گرفتند. سرچشمه ای که با هیچ عیب و لکه ای آلوده و همرنگ نگشت. باید برگردیم و اندیشه ی خود را در مورد حقیقت جهان هستی، حقیقت وجود انسان، روابط این دو با وجود خدای متعال، دیدگاهمان در مورد زندگی و ارزش ها و اخلاق و اسلوب های حکومتی و سیاسی و اقتصادی و تمامی اصول زندگی را از همان سرچشمه برگیریم.

هنگام بازگشت، باید با این احساس و شعور بازگردیم که آموختن را برای به کاربستن، بخواهیم؛ و پژوهش و کسب معلومات را هدف قرار ندهیم. بازگشت ما باید برای آن باشد که بدانیم قرآن می خواهد چگونه باشیم و ما نیز همان گونه باشیم… 

با این احوال، ممکن است یک مسلمان در موارد جزئی به بیماری جهل و جاهلیت گرفتار شود. همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم به ابوذر گفت: «إنّكَ امْرُؤٌ فِيكَ جَاهِلِيَّةٌ»مسلمان ممکن است بعضی از صفت های جاهلی را هنوز در خودش داشته باشد، یا از قبل با خودش آورده باشد، یا از دیگران گرفته باشد.

یا خیلی از مسلمین کنونی ما، این هایی که ما می بینیم ممکن است مثل ابوذر و … ، بر اثر پرورش در جامعه ی جاهلی یا بر اثر جنگ روانی احزاب سکولاریست واخوان الشیاطین و علمای سوء درباری، و دین فروشان خائن دچار یکی از بیماریهای متعدد دین سکولاریسم شده باشند و به این بیماری هم جاهل باشند، در این صورت تکلیف چیست؟

مسلمین برخلاف کفار از امتیاز عذر به جهل برخوردار هستند به صورت شرعی آن؛ و می توانند در دنیا با توبه از این امتیاز برخوردار باشند الله متعال می فرمایند: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ (نساء/17)، بی شک، الله، تنها توبه‌ی كسانی را می‌پذيرد كه از روی نادانی به كار زشت دست می زنند.[6]

اما، نکته ی اساسی شناخت جاهلیت است و مهم تصفیه ی خود از آلودگیهای جاهلیت نوین فرهنگی دین سکولاریسم است و پس از این شناخت و تصفیه امر مهم عمل به مفاد و مفاهیم شریعت است. شناخت جاهلیت نوین در میزان پایبندی اساسی و مخلصانه به قانون شریعت الله تأثیر به سزائی دارد.

هر مسلمانی که «آگاهانه» وارد یکی از بندها و مفاد جاهلیت می شود، حداقل جرمش از گناهی شروع می شود که با وجود این گناه باز در دایره ی اسلام باقی می ماند، مثل کسی که دچار دزدی، شراب خوری و سایر گناهان می شود تا زمانی آن ها را حلال نداند و حداکثر جرم وی به چنان درجه ای می رسد، یعنی وقتی وارد یکی از بندهای جاهلیت می شود به چنان درجه ای می رسد که شخص را وارد دایره ی ارتداد می کند و از دایره ی اسلام او را خارج می کند. مثل کسی که یکی از قوانین دین سکولاریسم و فرهنگ جاهلی آن رابهتر از قوانین دین اسلام بداند و یا از یکی از حکومتها و احزاب سکولار حمایت کند هر چند که با قلبش باشد. از حکومت ها و احزاب سکولار و کافر و مرتد علیه مسلمین حمایت کند یا خودش را در داخل آن ها قرار دهد، یا از آن ها حمایت کند ولو باقلبش باشد؛ چه برسد به این که با کلمه باشد و با زبانش از آن ها طرفداری بکند یا از لحاظ جانی و مالی به آن ها خدمتی برساند، این دیگر حسابش پاک است. چنین شخصی هیچ ارتباطی با اسلام ندارد.

زمانی که شخص مسلمان «آگاهانه» و «به میل خودش» به این درجه می رسد و قوانین دین سکولاریسم یا قوانین یکی از مذاهب آن را بهتر از قوانین الله می داند، چه بخواهد چه نخواهد وارد دایره ی شرک و جاهلیت شده، بیچاره مرتکب گناهی شده که بزرگترین گناهی است که یک شخص ممکن است مرتکب آن شود و خودش را مستحق مجازاتی کرده که در دنیا و قیامت هیچ جرم دیگری چنین مجازاتی ندارد. او خودش را مرتد کرده، این بیچاره ی احمق اگر دزدی می کرد، آدم می کشت، زنا می کرد، مال مردم را می خورد و جرم های این چنینی را مرتکب می شد به شرطی که آن ها را حلال نمی دانست حداقل در دنیا سودی برایش داشت و با این ها کافر نمی شد. اما او هیچ کدام از این ها را انجام نمی دهد با زبان، یا با قلبش از این قوانین سکولاریستی و احزاب سکولار حمایت کند چنین شخصی هیچ ارتباطی به اسلام ندارد و وارد دایره ی شرک شده است.

الله متعال در قیامت هرگز گناه چنین مشرکی (سکولاریستی) را نمی بخشد، مگر اینکه در دنیا قبل از فرا رسیدن سکرات مرگش توبه کرده باشد. در این صورت، مسلمان برایش ضروری و حیاتی است که از شرک بترسد و از آن دوری کند و از هرچیزی که او را به دایره ی کفر و ارتداد نزدیک میکند دوری کند تا در آن نیفتد.

در این صورت، شناخت جاهلیت نوینی که دین سکولاریسم آن را به صورت عقیده و فرهنگ در آورده یک ضرورت جهت حفظ ایمان و پرهیز از شرکی است که الله متعال در موردش فرموده: إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ (نساء/ ۴۸)

از الله متعال خواستاریم که پاک از چنین شرکی، او را در قیامت ملاقات کنیم وما و شما را بر دین خود ثابت قدم نگه دارد و عاقبتمان را به خیر کند.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ،لاَإِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته[7]


[1] (پیاده شده از نوار صوتی  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی)

[2] این مقدمه را رسول الله صلی الله علیه وسلم قبل از هر خطبه و سخنرانی ایراد می فرموند.

[3]– حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول، مترجم صادق حسین زاده، قم، انتشارات ال علی،1382، ص 25؛ نیز:ابن هشام –السيرة النبوية، انتشارات دار احياء التراث، چاپ دوم، 1013هـ/1333م، ج3، ص 412

[4]– همان

[5]– محمد قطب، رؤية إسلامية لأحوال العالم المعاصر، الناشر: مكتبة السنة، الطبعة الأولى 1411هـ-1991م، ص 248

[6] البته مسأله ی عذر به جهل و اقامه ی حجه ی نبوی خودش بحث جداگانه ای است که ان شاءالله در زمان خودش به آن می پردازیم.

[7] پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *