دانلود به صورت pdf:
دانلود به صورت ورد:
درس های مقدماتی/ درس سوم: شناخت طاغوت، اولین قدم در ورود به اسلام
بسم الله و الحمدلله
«به راستی حمد و سپاس تنها لایق خداست او را شکر میگوییم و از او درخواست کمک و آمرزش میکنیم، و پناه میبریم به خدا از شرور نفس هایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمیتواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمیتواند او را هدایت دهد و شهادت میدهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بیشریک است، و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستاده ی اوست».
- «ای کسانی که ایمان آوردهاید آن چنان که شایسته است، از الله پرهیز کنید و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید ».
- – «ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند میدهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را قطع کنید زیرا بی گمان خداوند مراقب شما است».
- – «ای مؤمنان از الله پرهیز کنید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه الله اعمالتان را شایسته می گرداند و گناهانتان را میبخشاید. و هر کس از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست مییابد».
اما بعد: راست ترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شده ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی در آتش است.
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الله متعال راز بعثت تمام فرستاده هایش را در میان تمام امتها اینگونه بیان می کند:
- وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ (نحل/36)و در ميان هر امّتى پيامبرى را برانگيختيم كه الله را عبادت کنید و از طاغوت دورى کنید.
و در مورد کسانی که این دستورش را انجام میدهند می فرماید:
- فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ(بقره/256) کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره ی محکمی چنگ زده است، که گسستن و پاره شدن برای آن نیست.
پس، تمام پیامبران در طول تاریخ برای این آمده اند که ابتدا به انسانها یاد بدهند که از طاغوت دوری کنند و کفر به طاغوت کنند، و به دنبال این امر مهم، عبادتهایشان رابه الله اختصاص دهند؛ و می دانیم عبادت،هم تمام امور زندگی انسان همچون اعمال قلبی و زبانی و بدنی و مالی از کار کردن بگیرتا اقامه ی نماز، جهاد کردن، صدقه دادن، کسب علم و … و حتی شیوه ی مردن را نیز در بر می گیرد. به همین دلیل است که الله متعال امر می کند که: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (انعام/162-163) بگو در حقيقت نماز من و عبادتها و شعائر من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است. او را شريكى نيست و بر اين [كار] دستور يافته ام و من نخستين مسلمانم.
در این صورت، کفر به طاغوت مقدمه ای برای ایمان به الله و عبادت الله می شود. ایمان به الله و عبادت الله، طبقه ی دوم ساختمان عقیده ی مسلمان را تشکیل می دهد که بر روی کفر به طاغوت و دوری از طاغوت و تولیدات عقیدتی ضد توحیدی طاغوت بنا شده است، وهمه میدانیم که روی هوا نمی توان طبقه ی دوم ساختمانی را ساخت. بلکه، اول باید پایه های طبقه ی اول را استوار کنیم، به دنبال آن سراغ طبقه ی دوم و جزئیات طبقه ی دوم برویم. هرچه پایه های طبقه ی اول مستحکم تر و از روی علم و آگاهی بنا شوند، به همان میزان طبقه ی بعدی از استحکام و امنیت بالاتری برخوردار می شود.
پس، شناخت طاغوت و کفر به آن، امر بسیار مهمی است که بخش اساسی از عقیده ی مسلمان را تشکیل می دهد؛ و نصف رسالت تمام پیامبران در طول تاریخ بشریت بوده است، اما اگر همین الان در بسیاری از جوامع بروید و بپرسید تمام پیامبران برای چه چیزی آمدند؟ ممکن است کمتر کسی بتواند جواب قرآنی به شما بدهد، و اگر از آن ها بپرسید که کفر به طاغوت چیست؟ باز ممکن است کمتر کسی بتواند جواب صحیح بدهد، در حالی که نصف عقیده ی آن ها را تشکیل می دهد.
اما، اگر از همین افراد در مورد آن 50 درصد دیگر که طبقه ی دوم عقیده است سؤال کنید، ممکن است باز در مورد نزدیک به 40 درصد آن، مثل شناخت و ایمان به اللهی که خودش خودش را در کلامش معرفی کرده، شناخت و ایمان به بهشت و جهنمی که الله در شریعتش معرفی کرده، دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان، جهاد فی سبیل الله، لزوم تحکیم شریعت الله و حکومت اسلامی، جایگاه وحدت در میان مسلمین، دوست داشتن الله و اولیای الله، چگونگی هدایت زندگی و مرگ در مسیری که الله دوست دارد و مسائل این چنینی سؤال بپرسید، باز شناخت آن ها زیاد به قرآن نزدیک نیست، و ممکن است شناخت آنچنانی نداشته باشند و بیشتر شناختشان شناخت آلوده ای باشد. اما، اگر در مورد آداب شخصی چون شیوه ی طهارت، سیواک، اذکار صبحگاهان و شامگاهان، اذکار پس از نماز، نمازهای سنت، اعتکاف، رعایت حجاب، پرهیز از نشستن بر روی قبر، و صدها مسأله ی ریز دیگر از این مسلمان سؤال شود معمولاً اطلاعات خوبی در اختیار شما قرار میدهد. عملاً این بنده خدا به شما می فهماند که مسائل دیگری را برایش مهم تر نشان داده اند، یا خودش از میان اینهمه مسائل شریعت تنها این مسائل برایش مهم هستند که از الله بگیرد و … .
و اگر از آن ها بپرسید برای چه چنین امر مهمی چون کفر به طاغوت و سایر امور عقیده را نمی دانید اکثراً می گویند نمی دانیم اصلاً طاغوت چیست که به آن کفر کنیم؟!، یا عده ای بهانه می آورند و می گویند:…مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ (مؤمنون/۲۴) «در میان پدران نخستین خود چنین [چیزی] نشنیدهایم». انگار در این جاهلیت، چون از اطرافیان خود در مورد طاغوت و کفر به طاغوت و سایر لوازم ایمان نشنیده اند پس مفهوم کفر به طاغوت نمی تواند امر مهمی باشد.
یا عده ای که معمولاً به افکار سکولاریستی و جاهلیت آلوده شده اند بحث در این زمینه را به منزله ی ویران کردن عقاید باطل و هجومی به احزاب دلخواهشان تلقی می کنند به همین دلیل بهانه می آورند چون مُلا فلانی نگفته پس ضرورتی ندارد؛ این بنده خدا فراموش کرده یا خودش را به فراموشی زده که الله متعال به انسان عقل داده و این توانائی هم به او داده که در هر رده ای از سواد یا سنی که باشد، بتواند مستقلاً در کفر به طاغوت و ایمان به الله حق را از باطل تشخیص بدهد و تحت هیچ شرایطی نباید عقل خودش را به دیگران اجاره دهد.
قرآن هم با زبان واضح و آشکار و ساده ای نازل شده است. عقاید هم خیلی ساده و به صورت تکراری و در قالب داستان و مثال و … بیان شده اند، و هر کسی می تواند به اندازه ی وسعتی که الله به او داده در آن تدبر و تعقل کند و آن را بپذیرد و به اندازه ی وسعتش سایر امور شریعت را بفهمد. در این صورت، بهانه ای برایش باقی نمی ماند و همه ی انسانهای غیر دیوانه این توانائی را دارند که لا اله – الا الله را متوجه شوند.
قرآن ساده، و برای همه قابل فهم است، و الله متعال هم در قرآن تمامی اصول عقايد را به شیوه ای ساده و قابل فهم برای همه بيان فرموده، از کفر به طاغوت به عنوان نیمی از «لا اله» و «الا الله» تا نیم دیگر آن یعنی: ايمان به خدا و فرشته ها، كتابهای آسمانی، پيامبران، روز قيامت و تقدير خير و شرهمه را بیان کرده، که مجموعاً «الّا الله» راتشکیل می دهد. عقیده، مثل اصول احكامی چون نماز، زكات، روزه، حج و … نیست که تفصيل اين موارد را سنت و احاديث به عهده گرفته باشند و انسان در آرای مختلف فقها گیر کند، بلکه بسیار ساده، روشن و کامل در قرآن بیان شده است.
اگر عقیده اینقدر ساده و برای همه قابل فهم نبود، هر کسی می توانست در قیامت بهانه بیاورد که این قرآن و عقاید آن در حد فهم من نبودند، و تنها باسوادها، جوانان، دیپلمه ها، لیسانسه ها و دکترها، ملاها، مولوی ها، شیوخ و دانشمندان آن را می فهمیدند. اما می بینیم که اینگونه نیست، و عقیده را هر انسان عاقل بالغی، در هر رده ای از تعقل که باشد می تواند بفهمد و به آن ایمان بیاورد یا آن را اصلاً قبول نکند. در اینجا، تنها دیوانه ها و کودکان عذر دارند.
نکته ی مهمتر اینکه، هر شخصی تنها و بدون حضور کسی، در قیامت محاسبه می شود و نمی تواند به بهانه ی عامی بودن، در عقیده اش، اختیار و عقلش را، به کسان دیگری اجاره بدهد، و از انسان بودن خود صرف نظر نموده و با روال عادی شریعت الله در قرآن مخالفت کند.
عقیده بسیار ساده و برای هر مکلفی قابل فهم است و تقلیدی نیست و ما نمی توانیم هیچ بهانه ای رابرای خودمان قبول کنیم. برای همین، ناچاریم که عقیده مان را از مسیر درست آن یاد بگیریم. مسلمانی که طاغوت را نشناخته و بلد نیست چگونه کفر به طاغوت کند، در واقع، مسیر را نشناخته و ممکن است به مقصد نرسد، یا در رسیدن به مقصد بامشکلات و موانع بزرگی برخورد کند، یا ممکن است در کل، مسیر را گم کند و سر از جاهای دیگری دربیاورد، همچنان که خیلی ها از جاهای دیگری سر درآورده اند که ارتباطی به دین اسلام ندارد.
صرفنظر از معانی لغوی که بسیاری از اهل علم آورده اند، طاغوت درمعنی شرعی آن یعنی «کافر» و هر جا در قرآن و سنت اسمی از طاغوت آورده شده است یعنی «کافر» که مصداق «طاغوت» ابتدا شیطان و بعد پیروان کافر او هستند که بعد از بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم تا روز قیامت در میان انسانها 5 دسته اصلی هستند: 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17)
کفر به طاغوت هم یعنی شیطان و تمام کفار را انکار کنی و نادیده بگیری. به همین سادگی می گوئیم: كَفَرْنَا بِكُمْ = شما را قبول نداریم . چرا این طاغوتها و کفار را قبول نداریم؟: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ (حج/62) این به خاطر آن است که تنها الله حقّ است و هر چه به جای او می خوانند باطل است.
این چیزهائی که این طاغوتها به جای الله به فریاد می خوانند و برای آنها از حد معمولی که الله برایشان تعیین کرده حقی قائل می شوند، به آنها «جِبْت» گفته می شود. «جِبْت» از تولیدات طاغوتها و دام طاغوتهاست و زمانی که برای این «جِبْت» حق جلب منفعت یا دفع ضرر به صورت مستقل قائل شوند این «جِبْت» تبدیل می شود به «إله» که عده ای به این «إله»ها ایمان می آورند«واتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهم يُنْصَرُونَ (یس/74) و ایمان به «جِبْت» یا «إله»ها هم خود به خود منجر به تأئید طاغوتها و ایمان به طاغوتها می شود بخصوص تأئید طاغوتها در برابر مومنین به الله. الله تعالی می فرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیباً مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً (نساء/51)آیا در شگفت نیستی از کسانی که بهرهای از کتاب (آسمانی) بدیشان رسیده است به جبت و طاغوت ایمان میآورند و درباره کافران (قریش) میگویند که اینان از مسلمانانی برحقّتر و راهیافتهترند!؟
الله تعالی مراجعه ی سکولار زده ها (دارودسته ی منافقین) به کفار یهودی تا اینکه به جای قانون شریعت الله بین آنها حکم شود را مراجعه به طاغوت معرفی می کند و می فرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً (نساء/60) (ای پیغمبر !) آیا تعجّب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند ( ولی با این و جود) میخواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند (و حکم او را به جای حکم خدا بپذیرند؟!) و حال آن که بدیشان فرمان داده شده است که به طاغوت کفر کنند. و شیطان میخواهد که ایشان را بسی گمراه کند.
پس کفربه طاغوت یعنی کفر به کفار. به همین سادگی. زمانی که می گوئی من شیطان و یهودی ها و نصرانی ها و صابئین و زرتشتی ها و سکولاریستها را قبول ندارم و عملِ: كَفَرْنَا بِكُمْ (ممتحنه/4) را با بی باور شدن و كفر به این کفار به جا می آوری و این کفار رد می شوند و زیر پا گذاشته می شوند و یا به اصطلاح به آن ها کفر می شود، به صورت خودکار به عقاید آنها نیز بی باور می شوی و تمام آنچیزهائی که به عنوان «جبت» تولید کرده و تبدیل به «إله» کرده اند را نیز رد می کنی و این یعنی نصف «لا اله- الا الله» است، و هر كسی كه بخواهد مسلمان شود اما نسبت به طاغوت بی باور نباشد و این کفار و عقایدشان در مورد«جبت» ها و «إله»ها را رها نکند باز غیر مسلمان است و وارد دايره ی اسلام نشده است.
اما طاغوت نیز مثل صلاة، جهاد، حج، زکات، مشرک و مشرکین، حدیث، سنت، رهن، وصیت و غیره دارای یک معنی لغوی نیز هست و عده ای از بزرگواران اهل علم از لحاظ لغوی آنرا به کار برده اند که در معنایی غیر از معنا و مفهوم و اصطلاح شرعی به کار می رود. عدم دقت در این زمینه باعث اشتباه واضحی در برداشت، گفتار وعمل بسیاری از عزیزان شده است که گاه سر از تکفیر نابجای اهل قبله درآورده است و لازم می دانم توضیحاتی در این زمینه ارائه دهم.
طاغوت، مصدر است اما معنی فاعلی دارد؛ یعنی طاغی. این کلمه، هشت باردر قرآن آمده و مراد از آن کفاری هستند که از حد و مرزی که الله برای مخلوقات تعیین کرده تجاوز کرده اند. طاغوت، صیغه ی مبالغه از ماده ی طغیان به معنی تعدی و تجاوز از حد و مرز است، و از لحاظ لغوی به هر چیزی که از حد و مرزی که برایش تعیین شده فراتر برود می گویند طغیان کرده است نه اینکه طاغوت شده باشد، یا مثل کسی که دچار شرک شده گفته می شود شرک کرده نه اینکه مشرک شده باشد، همچنانکه الله تعالی به اهل کتاب می فرماید: سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (توبه/31)
رودخانه که از حد معمول خود فراترمی رود می گویند طغیان کرده، و انسان که مخلوق است و باید در حد مخلوق بودن باقی بماند می خواهد ادای کار خالق را در بیاورد و می خواهد کار خالق را انجام دهد و از حد خودش فراتر می رود، این هم طغیان کرده است؛ اما هر طغیانی توسط انسانها باعث نمی شود شخص از لحاظ شرعی لقب طاغوت بگیرد همچنانکه دارا بودن بعضی از صفات منافقین هم باعث نمی شود که به شخص مسلمان گفته شود منافق یا ارتکاب شرک در اشخاص باعث نمی شود از لحاظ شرعی به آنها گفت مشرک، چون اولاً مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها گروه جداگانه و مشخصی از کفار هستند و ثانیاً در تمام این موارد باید در مورد مسلمین ظوابط تکفیر رعایت شوند و شخص از «4فیلتر» اصلیِ 1- اثبات جرم2- تأئید جرم توسط الله و رسولش صلی الله علیه وسلم 3- شروط تکفیر 4- موانع تکفیرعبور داده شود و چنانچه بدون داشتن عذر معتبر شرعی و بدون کوچکترین شک و شبهه ای و با یقین فاسد تشخیص داده شد آنوقت می توان به او گفت: مرتد. که یکی از انواع طاغوتهاست.
پس طاغوت در کل به انسان یا جن کافر گفته می شود اما سنگ یا خاک یا چوبی که ساخته شده که از آن چیزی ساخته شود؛ مثلاً با آن خانه بسازیم و کارهایمان را با آن انجام دهیم اما طاغوتی به آن سنگ یکی از ویژگیهای مخصوص الله را می دهد و از حدی که خدا برای آنها تعیین کرده فراترشان می برند، در این صورت، این سنگ و چوب و خاک با آنکه از حدی که الله برایشان تعیین کرده بالاتر برده شده اند و طاغوتها آن ها را از حدشان تجاوز داده اند اما اینها تبدیل به طاغوت نمی شوند، چون کافر نیستند بلکه «جبت»ی هستند که توسط طاغوتها تبدیل به «إله» شده اند.
کسانی می توانند ملائکه یا یکی از پیامبران، اولیای مرده، انسان صالح زنده یا هر مخلوق دیگری را از حدی که برایشان تعیین شده بالاتر ببرند و آن ها را به «اله» تبدیل کنند. در این صورت، «جبت» لغتی است عمومی و فراگیر و برای هر مخلوقی که یکی از ویژگیهای خاص الله به آن داده شده و در این ویژگی مثل خدا و جایگزین الله در خیر رساندن یا دفع ضرر تصور شده و با قدرت ربوبیتی که به این «جبت» تبدیل شده به«إله» داده اند مثل الله از آن پذیرفته میشود. همین پذیرش یعنی عبادت کردن این مخلوق دارای صفت ربوبیت در این ویژگی و صفتی که مخصوص الله است، مثل کسی که در برابر قانون الله، در پارلمان خود مثل دارالندوه قریش یا سقیفه ی بنی ساعده ی یثرب یا پارلمانهای کنونی سکولاریستها قانون درست می کند و ادای الله را در قانون گذاری درمی آورد و به پارلمان صفت الله می دهد، یعنی صفت قانونگذاری را و احکام خروجی این پارلمان را هم می پذیرد؛ در این صورت، چنین پارلمانی مثل همان سنگ، چوب و خاک تبدیل شده به «إله».
با آنکه کفار پنهان داخلی برای ما قابل تشخیص نیستند اما بعد از شیطان طاغوتهائی که باید به آنها کفر کنیم برای ما کاملاً مشخص و محدود هستند و در میان انسانها شامل 5 دسته ی اصلی: 1-الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) و دسته ی مرتدین:مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ (مائده/54) هستند که باید به آنها کفر بکنیم و مرتدین هم معمولاً بعد از ارتداد به یکی از «کفار5گانه» ی اصلی ملحق می شوند، اما «جبت» و «إله» هائی که توسط این طاغوتها تولید شده اند تعداد زیادی هستند که شاید نتوان همه ی این«إله»های تولید شده توسط تمام این کفار را برشمرد. فقط کافی است تصور کنید که در میان قریش به تعداد روزهای سال «إله» تولید شده بود و سکولاریستها (مشرکین= احزاب) قریش از اینکه اینهمه «إله» را کنار بگذارند و تسلیم یک «الله» واحد بشوند تعجب می کردند و می گفتند: أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ(ص/5) آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است و به جای اینهمه اله یک اله را قرار می دهد؟ واقعاً این (حرفی که میزند) چیز عجیبی است.
امام ماوردی رحمه الله روایت می کند که سکولاریستها(= مشرکین= احزاب) میگفتند: ما سیصد و شصت بت داریم که با همۀ آنها هنوز نیازهای ما برطرف نمیشود، حالا چگونه یک «إله» واحد نیازهای همۀ خلق را برطرف کند؟![1]
تبدیل به «جبت» یا «إله» کردن، یعنی شخصی را، قانون یا برنامه ای را، یا در کل مخلوقی را، جایگزین ذات، صفات، افعال یا یکی از ویژگیها و عبادات مختص الله کنید؛ حالا این جایگزینی در بعضی موارد باشد یا در تمام موارد. یعنی فقط یکی از ویژگیهای مختص الله را به مخلوقاتش بدهید، یا چندین ویژگی، یا تمام ویژگیهای الله را به مخلوق بدهید، در هر صورت آن چیز را در آن مورد خاص جایگزین الله کرده ای و پیرو«إله»ی غیر از الله شده ای.
در زمینه ی «إله» سازی، لازم است توضیح مختصری داده شود که الله برحق کیست؟ و خدای باطل چیست؟ مگر خدای دروغین هم داریم که الله دستور داده آن را انکار کنیم و به آن کفر کنیم؟ چگونه هر «جبت» و چیزی که تبدیل به «إله» می شود در واقع ویژگیهای الله به آن داده شده، و الله و خدای باطلی می شود در کنار الله متعال که در کفر به طاغوت و در همان قدم اول ورود به اسلام و قسمت اول شهادتین یعنی «لا اله» باید رد شود و زیر پا گذاشته شود؟
در کل، خدا یعنی آن سرچشمه ای كه منهج و قانون اداره ی زندگی درونی و دنیایی خودت را از آن گرفته ای يا يكی از عبادتهای قلبی، زبانی، بدنی و مالی خودت را برایش انجام داده ای و در موقع نیاز به او مراجعه می کنی و از او استعانت و یاری می جوئی، حالا آن «إله» وخدا، «إله» و خدای حق باشد يا باطل.
خدای حق يعنی الله؛ ذاتی كه من و شما و تمام موجودات را خلق كرده، مالك تمام جهان و مالک روز قیامت است، رازق، اداره كننده و حاکم و قانون گذار است، ميراننده و زنده كننده ی همه ی ما و تمام مخلوقاتی است که باید بمیرند و دوباره زنده شوند، و حساب و کتاب، جزاو پاداش، بهشت و جهنم هم در اختيارش قرار دارد و بر همه چيز، قدرت مطلق و نامتناهی دارد و حق قانون گذاری و تعیین حکم را هم در انحصار خودش قرار داده است.
در اين صورت، خدايی كه صاحب آن همه عظمت و قدرت باشد، تنها همين خدا شايسته ی آن است كه عبادت شود و تنها همین خدا شایستگی دارد که از او حرف شنوی شود. به همين دليل، اين الله برای آفريده ها و مخلوقاتش برنامه، قانون و شريعتی قرار داده كه اسلام است و به ما امر کرده كه تمام عبادت هایمان در این دنیا يعنی مدیریت امور درونی و زبانی و كار، زندگی شخصی، زندگی خانوادگی، زندگی اجتماعی، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و تمام امور زندگی دنیوی مان و حتی روش مرگمان هم مختص او و در مسیر قوانین اوباشد. قُلْ إِنَّ صَلاتي وَنُسُکي وَمَحْيايَ وَمَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ(انعام/۱۶۲)
پس، هر موجودی كه نتوانست خالق شود حق ندارد كه آمر(امر و نهی كننده) باشد. أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ(اعراف/54) بايد الله آمر باشد چون خالق است، خودش هر چيزی را به اندازه و كيفيتی معين خلق كرده و مشكلات و راه حل های امور اين موجودات را می داند و تنها خودش چگونگی اداره و كنترل آن ها را میداند؛ در اين صورت، موجود ديگری غير ازالله حق قانون گذاری ندارد.
«إله» و خداي ناحق و باطل هم یعنی: هوای نفس و تمام خطوات، قوانین، برنامه ها، كانال و عبادت هايی كه از جانب غير الله برای مخلوقات الله به وجود آمده اند و به جای ویژگیها و صفات الله و قوانین و برنامه های الله قرار گرفته اند که لازم می دانم به چند مورد آن اشاره کنم مثل:
- بسياری از آداب و رسوم گذشته ها یا سایر ملل در زمان حال، كه مخالفت آشكاری با قانون شريعت الله و سنت رسول الله صلی الله عليه و سلم دارند. در اين صورت، خود اين آداب و رسوم که خلاف شرع هستند، تبديل به خدا شده و عده ای از مردم جاهل هم با انجام دادن اين آداب و رسوم آن ها را عبادت می کنند. مثل سوراخ کردن بدن یا زخمی کردن آن توسط عده ای از مردم به نیت عبادت. در حالی که الله متعال به صراحت از صدمه زدن به بدن نهی کرده است. این آداب و رسوم جاهلی در اساس تحت عنوان «تایپوسام» یکی از جشنهای هندوهای مشرک یا سکولار است که اشخاص برای اینکه نشان دهند چقدر به یکی از خدایان هندوها تحت عنوان «موروگان» اعتقاد دارند چنین کارهایی را انجام می دهند.
یا عده ای با برگزاری خرافات مربوط به چهارشنبه سوری، روشن کردن آتش و پریدن روی آن یا دور آن طواف کردن به صورت عادی یا همراه با رقص و پایکوبی، یا نحس دانستن عدد 13 و پیروی از عید پوریم یهودیها که روز سیزده به در هم بیرون می روند و … توسط جاهلیتی که در قالب نوروز تبدیل به «إله» شده همه و همه می خواهند نشان دهند که برای طبیعت و سرنوشت انسانها در سال جدید، در کنار خداوند متعال اثرگذاری مستقل بر زندگی آن ها و جهان وجود دارد، می خواهند بگویند چیزهای دیگری هم هست که می تواند مستقل از الله در زندگی آن ها تأثیر بگذارد و این یعنی جاهلیت، شرک و «إله»ی در کنار الله متعال که عبادت می شود.
- یکی دیگر از خدایان دروغین، کسانی هستند که اقدام به قانونگذاری غیر شرعی می کنند. عوض کردن قانون الله با قانون و برنامه ای ديگر. قانون ساخته شده توسط بشر یا دین سکولاریسم كه عيناً چيزی مثل شرع و دين است. برنامه و قانون مكتوب شده ای بر خلاف قانون شريعت الله است، كه در آن راه و رسم اداره ی زندگی فردی، اجتماعی، اقتصادی، سياسی، آموزش و پرورش، امر و نهی، حد و حدود، ارزش و ضد ارزش، مجازات وتمام امور اجرائی مربوط به زندگی دقيقاً در آن مشخص شده است.
كسانی كه چنين قانونی را نوشته و يا در تدوين چنين قانونی مشاركت داشته اند در اين صورت، به خود صفت خدايی داده و یکی از ویژگی های خدا را به خود داده اند و تبديل به «أله» شده اند، چون چنين كاری تنها حق الله است؛ آن هايی هم كه به چنين قانونی رأی داده اند، مثل اين است كه بگویند دين و قانون الله به دردمان نمی خورد و آن را نمی خواهيم و به خدا و «إله»ی غير از الله در این مورد اعتراف کرده اند كه برایشان قانون نوشته است. در قرآن و سنت آمده است كه:
- أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (اعراف/۵۴) آگاه باشيد كه تنها او میآفريند و تنها او فرمان می دهد.
- إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ (یوسف/۷۶) تنها حكم و فرمان از آن الله است.
- أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مالَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ (شوری/۲۱) شايد آنان شرکاء و معبودهایی دارند كه برای ايشان دينی را پديد آوردهاند كه خدا بدان اجازه نداده است که برایشان شرع تعیین کند (و خدا از آن بی خبر است؟)
- وَاللَّهُ يَحْکُمُ لامُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ (رعد/۴۱) و خداوند حکم می کند و فرمانش هيچ گونه رادع و مانعی ندارد.
اما، اعضای پارلمان سکولاریستی كه از طرف مردم جاهل انتخاب شده اند راضی نيستند كه الله به تنهايی دارای اين حق قانون گذاری باشد. به همين دليل با گرفتن و اختصاص دادن حق قانون گذاري كه از صفات الله است به خود، خود را شبيه الله جا زده و به جای الله و مستقل از الله طبق خواسته های خود وهوای نفس خود و خواسته های مردم، شروع می كنند به قانون گذاری، حلال و حرام تعیین كردن، آزاد و ممنوع کردن، واجب نمودن و اجرای مجازات در صورت سرپيچی كردن از این آزاد و ممنوع و حلال حرامی که کرده اند، وبرای تمام امور زندگی قانون تعیین می کنند همچنان که الله برای تمام امور زندگی ما قانون تعیین کرده، ومردمانی هم كه با رأی خود چنين موجودات سکولاری را به عنوان نماينده ی خود انتخاب نموده اند به اين امر قانع نبوده اند كه فقط الله، خداوند آن ها باشد. به همين دليل اين خداوندان دروغین را جهت پست و مقام خدايی انتخاب می کنند، كه در عبادتگاه پارلمان دستوراتشان صادر می شود.
- مورد دیگری که توسط عده ای تبدیل به «إله» و خدای دروغین شده، قانون سكولاريستی سازمان ملل متحد است كه آن هم خدايی است و مجموعه ای از قوانين را تدوين کرده كه ملل، احزاب و گروه های متخاصم جهت حل مشكلاتشان به آن پناه می برند، به همان شيوه ای كه مسلمين در هنگام مشكلات و اختلافات شان به قانون شريعت الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و شورای اولی الامر خود پناه می برند.
الله تعالی هم می فرمايند: يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌوَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء/۵۹) ای کسانی که ایمان آوردهاید ! از خدا (قرآن) و از پیغمبر(سنّت) اطاعت کنید، و از متخصصین و صاحبان امر خود فرمانبرداری نمائید و اگر در چیزی اختلاف داشتید آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پیغمبر او(با رجوع به سنّت) برگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید . این کاربرای شما بهتر و خوش فرجامتر است.
در اینجا الله شرط گذاشته، اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد.این برایتان بهتر است. اگر به چیزهای دیگر ایمان دارید مثل طاغوتهای سکولار و یهودی و غیره این دیگر حسابش جداست. چون الله متعال فرموده:
- وَمَاكَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَامُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا (احزاب/۳۶)، هيچ مرد و زن مؤمنی، در كاری كه خدا و پيغمبرش داوری كرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند و تعیین کرده باشند) اختياری از خود در آن ندارند (و ارادهی ايشان بايد تابع ارادهی الله و رسولش باشد). هر كس هم از دستور خدا و پيغمبرش سرپيچی كند، گرفتار گمراهی و سرگردانی كاملاً آشكاری می شود.
- و در جای ديگری می فرمايند: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَايَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (نساء/۶۵)، امّا، نه! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن به شمار نمیآيند و تنها زمانی مؤمن به حساب می آیند که تو را در اختلافات و درگيری های خود به داوری بطلبند و به دنبال این داوری هیچ ملالی در دل خود از داوریکه تو کرده ای نداشته باشند و كاملاً تسليم (قضاوت تو) باشند.كاملاً تسليم قضاوت خدا و رسولش باید باشید.
برنامه ها و قوانین سازمان ملل نزد عده ای از طاغوتهای محلی سرزمینهای مسلمان نشین به چنان جایگاهی رسیده که حاضر هستند به نفع آن، قوانین و برنامه های شریعت الله را نیز کنار بگذارند، حتی کتب درسی خودشان را به نفع طاغوت سازمان ملل تغییر دهند. اگر نیم نگاهی به چگونگی تطبیق موارد 2030 درکتب درسی رژیم فاسد آل سعود بیندازید، می توانید به عمق نفوذ طاغوت سازمان ملل در یکی از اصلی ترین سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین، سرزمین وحی، سرزمین حرمین شریفین، سرزمین رسول الله صلی الله علیه و سلم که تحت اشغال دست نشانده های آمریکا و رژیم صهیونیستی درآمده پی ببرید.
- مورد دیگری که توسط عده ای تبدیل به «إله» و خدای دروغین شده نژاد و روابط خويشاوندی است. نزد عده ای از مردم نژاد و قوم و خویشی هم تبديل به بتی شده كه پرستيده می شود و برای خودش الهی شده است. بدين معنی كه چون فلانی قوم و خويش من است و از فاميل و طايفه ی من است، به همين دليل من از او خوشم می آيد و تلاش می كنم پيروز شود، هر چند كه كافر و مرتد هم باشد، كافر يا مرتد بودنش مهم نيست و تأثيری در روابط ندارد و هرگز او را به نفع شخص ديگری حتی اگر آن شخص مسلمان بوده و حق هم با او باشد رها نمی كنند و اگر به اين خويش ظالم يا كافر يا مرتد چيزی كه مستحق اوست گفته شود ناراحت و دلتنگ میشوند و واکنشهای دیگری را نشان میدهند که ما دیده ایم. در حالی که الله متعال به تأکید بیان می کند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات/10)، به درستی و به تأکید و در حقيقت، تنها مؤمنان با هم خواهر و برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و و از الله پرهیز کنید شاید مورد رحمت قرار گيريد.
در روز قیامت هم هیچ قوم وخویشی به درد کسی نمی خورد و صحنه های قیامت گویای چنین واقعیتی است و چیز دیگری را به ما نشان نمی دهد. الله متعال می فرمایند: يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ * لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ * روزى كه آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش فرار می کند، در آن روز هر كسى از آن کاری است كه او را به خودش مشغول کرده .(عبس/34-37) این وضعی است که در قیامت ما در آن می افتیم. آیا شایسته نیست که مواظب خودمان باشیم؟
- یکی دیگر از اله ها و خدایان دروغینی که توسط سکولاریستها چندی است در میان ملتهای مختلف اسلامی به عنوان هویت جهت ضربه زدن به هویت اسلامی رایج شده، عقیده ی ملي گرایی و ناسیونالیسم است که بر نژاد و آنچه که از آلت تناسلی پدران به آنها منتقل شده بنا شده است. آن هم خدای دیگری است كه بسياری از مردم آن را مي پرستند. همچون كُردی گری، عربی گری، تركی گری، هورامی گری، پشتون گری، تاجیکی گری و آمازیغی گری و طوارق گری و بنگالی گری و مالاویایی گری و… .
اولین کسی که ادعای برتری نژادی کرد شیطان بود در برابر آدم، یعنی مؤسس نژاد پرستی در برابر حکم الله شیطان بود: قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ (اعراف/12) (الله تعالی به شیطان) گفت: چه چیز تو را بازداشت و مانع از آن شد که سجده ببری، وقتی که من به تو دستور دادهام ؟ (شیطان) گفت: من از او بهترم. چرا که مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک.
به این شکل اولین جرقه های جایگزین کردن قانون و حکمی به جای قانون شریعت الله یا همان دین سکولاریسم توسط شیطان زده شد آنهم با بهانه کردن مسائل نژادی. دقیقاً همان کاری که امروزه نژادگرایان و ملی گراهای میان مسلمین جهت مقابله با قوانین شریعت الله و با پس زمینه ی یکی از احزاب متعدد دین سکولاریسم انجامش می دهند . جهت پرهیز از این جاهلیت و طاغوتی که عده ای به جای قانون الله آن را تبدیل به اله کرده اند و آن را می پرستند، الله متعال می فرمایند: یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر(حجرات/ 13)، گرامی ترین شما نزدخدا پرهیزکارترین شماست.اما عده ای با پشت کردن به این اصل مهم، طاغوت، و «أله»ی قومیت و نژاد را جایگزین می کنند، و معیار همه چیز می شود قومیت و نژاد.
براي نمونه، چون شما کُرد هستيد بر تو واجب کرده اند كه بايد كُرد را دوست داشته باشی! چرا؟ چون كُرد است، همين. حالا اين كُرد مسلمان است يا كافر و مرتد، الله پرست است يا يزيدی شيطان پرست، پاكدامن است يا بی بند و بار، ظالم است يا عادل؛ اين صفات مهم نيستند، مادام كه كُرد است از تمام حقوق برخوردار می شود و بايد پشتيبانی شود و تو هم باید برای پيروزی اش تلاش كنی، حالا اگر كسی كه در مقابل اين كُرد قرار گرفته، ستمديده ی غير كُرد يا موحد يكتاپرستی باشد كه در برابر يك مرتد سکولار كُرد یا کفار سکولار جهانی قرار گرفته و خواهان تطبيق قانون شريعت در جامعه باشد، باز باید از این کُرد سکولار و مرتد حمایت کنی، چرا؟ چون به جای قرآن و سنت صحیح و آنهمه فقه پویای مذاهب مختلف اسلامی معیار شده است «آلت تناسلی» پدرانشان که نژاد را به آنها رسانده است. واقعاً برای انسان و قومی ننگ و مایه ی خجالت است که به جای قرآن و سنت صحیح و آنهمه فقه پویای اسلامی چنین چیزی را جایگزین می کند. شما انتظار دارید الله به چنین انسان یا قوم مجرمی عزت بدهد؟ هرگز. و شما روز به روز ذلیلی بیشتر این سکولاریستهای کُرد را به عنوان یک عبرت و مثال می بینید مثل سکولارهای افغان و بلوچ و تورک و عرب و غیره.
پیام قرآن این است که دوستی با دوستان الله (مؤمنین) و دشمنی با دشمنان الله (کافران) در حالی که، ناسیونالیسم مبتنی بر قومیت و نژادپرستی مخالف با دستور پروردگار است، الان باید به این طرفداران جاهلیت و «إله» تراشان بگوییم: قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ(بقره/140) بگو آیا شما دانا ترهستید یا الله؟
چون الله تعالی بدون در نظر گرفتن نژاد و قوم و خویش می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ»(ممتحنه/1)، ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را سرپرست نگیرید که نسبت به آنها اظهار مودت کنید. «وَمَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ» (ممتحنه/1)، و هر کس از شما چنین کند، قطعاً راه راست را گم کرده است.
چون الله متعال به صراحت فرموده:لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (مجادله/22)هیچ قومی را نمی یابی که به الله و روز آخرت ایمان آورده باشند در حالی که با کسانی که با الله و رسولش مخالفت کرده اند دوستی کنند، هر چند آنها پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند.
ولاء با کفار سکولار در نهایت باعث پیروی کردن و اطاعت کردن از احزاب و حکومتهای سکولار و کافر و طاغوت محلی شده، و اینهمه مصیبتی که اقوام مختلف چون کُردها و بلوچها و اعراب و تورکها و غیره آن را مشاهده نموده اند نتیجه ی همین ولاء و در نهایت اطاعت است. الله متعال می فرمایند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ (آل عمران/149)ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید، شما را به عقب بر می گردانند و آنگاه خسارت زده باز می گردید. «بَلِ اللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ» (آل عمران/150)بلکه، فقط الله مولا و سرپرست شماست و هم او بهترین یاری کنندگان است.
در سنن ابی داود آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: لَیسَ مِنّا مَن دَعا إلی عَصَبِیةٍ، و لَیسَ مِنّا مَن قاتَلَ (عَلی) عَصَبِیةٍ، و لَیسَ مِنّا مَن ماتَ عَلی عَصَبِیةٍ[2]، از ما نیست کسی که به قوم گرایی دعوت کند، و یا در این راه بجنگد و یا با چنین تفکری بمیرد و از دنیا برود. این کلام رحمة للعالمین است برای چنین کسانی که «اله»ی به نام نژادگرائی را برای خود تراشیده اند.
زمانی که بین دو نفر از مسلمانان، یک مهاجر و یک انصارمشاجره ای در گرفت و هر کدام قوم خودش را به کمک طلبید، رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فرمود: «أَبِدَعْوَی الجَاهِلیةِ وأنا بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ[3]»آیا در حالی که من بین شما هستم فریاد جاهلانه سر می دهید؟
ما از قوم خود دفاع می کنیم تا زمانی که در مسیر شریعت الله باشند و گناهکار نباشند و خودمان با این دفاع گناهکار نشویم. در همین سنن ابی داود آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «خَیرُکمُ المُدافِعُ عَن عَشیرَتِهِ ما لَم یأثَمْ»[4]، بهترین شما کسی است که از عشیره ی خود دفاع کند، به شرط آن که با این کار مرتکب گناهی نشود.
آیا شما که از کفار و مرتدین سکولاری چون ترکیه (عضو ناتو) به بهانه ی ترک بودنش حمایت می کنی مرتکب گناهی نشدی؟ آیا شما که از احزاب کافر و مرتد سکولاری چون کومله ها، دمکراتها، پس مانده های طالبانی و گروه بارزانی و کمونیستهای حزب کارگران اوجالان و سایر احزاب خائن حمایت می کنی، دچار بزرگترین گناه در شریعت نشدی؟ آیا می دانی که هیچ گناهی در شریعت به پای این گناه حمایت از کفار سکولار و مرتدین محلی نمی رسد؟
بیچاره، اگه دوست داری گناه بکنی برو گناهی بکن که در دنیا سودی برایت داشته باشد و با آن کافر نشوی، تمام گناهان کبیره مثل: نوشیدن شراب، دزدی و مال مردم خوردن، ربا خوری، انحرافات جنسی و … را انجام بدهی مادام که آن ها را حلال ندانی کافر نمی شوی و در نهایت امر، ان شاءالله، اهل بهشت خواهی بود؛ اما اگر 1- آگاهانه 2- عمداً 3- به میل خودت و اختیاری مرتکب این گناه و جرم حمایت از کفارجهانی و مرتدین سکولار محلی شوی که همگی برعلیه قانون شریعت الله و مومنین می جنگند، از دایره ی اسلام خارج می شوی. کمی فکر کن، ببین ارزش آن را دارد؟ ارزش آن را دارد که دنیا و قیامت خود را به خاطر ایمان به «إله» ملی گرائی و ناسیونالیسم ببازی؟ ارزش آن را دارد که در کنار کسانی قرار بگیری که آلت تناسلی پدرانشان را جایگزین قرآن و سنت صحیح و سایر منابع اسلامی کرده اند؟
یادم می آید در این دیدار آخری با یکی از نزدیکانم که خود را طرفدار یکی از احزاب سکولار می داند، ایشان به صراحت می گفت که برای من ملیت و نژاد مطرح است و فلان بچه ی کُرد را از فلان صحابی پیامبر بیشتر دوست دارم، آنهم فقط به خاطر نژاد کُردی اش. صحبتهایش در مورد مومنین بسیار خشن و بسیار دور از واقعیتها، و تنها مبتنی بر دروغهای کانالهای ماهواره ای سکولاریستها و طاغوتهای محلی و جهانی بود، با شناختی که از این بنده خدا داشتم، ترجیح می دادم وارد جدل نشوم، چون تمام معلومات امثال اینها بر اساس دروغ رسانه ها و «نژاد» بنا شده به همین دلیل زمانی که این بنده خدا از سکوت بنده جهت حمله به مومنین و تطهیر کوردهای سکولار به خاطر نژادشان سوء استفاده می کرد و کلاً به ترور شخصیتی مومنین مجاهد و حمله به قانون شریعت الله می پرداخت یاد سخن امام مالک رحمه الله افتادم که می گوید: “اگر شخصی با تو جدال کرد، سنت را برای او بیان کن وبا او جدل نکن، چرا که زمانیکه سنت را برایش بیان نمودی، حجت را بر علیه او قرار داده ای، پس اگر باز جدال کرد دیگر با تو جدل نمی کند بلکه با الله جدل می کند؛ پس سنت را بیان کن و به وسیله سنت جدل نکن چرا که کسی که سنت برایش بیان شد بر اوست بی جدالی قبول کند.”
بر این اساس در این لحظه و متناسب به سخنان این قوم وخویش نزدیکم لازم بود روایتهای ابی ابن کعب از رسول الله صلی الله علیه وسلم را که امام احمد و نسائی و دیگران روایت کرده اند، برایش بخوانم که امری است از رسول الله صلی الله علیه وسلم که باید در مراحلی خاص به هر کسی که چنین به سوی جاهلیت دعوت می کند، بدون کنایه و صریح گفته شود: « فَأَعْضُوهُ بِهِنَّ أَبِيهِ وَلَا تُكَنُّوا» [5] برو آلت پدرت را گاز بگیر، و این کلام را صریح بگویید.
پیامبری که الله متعال در مورد اخلاق پسندیده اش می فرماید: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم/4) و قبل از بعثت هم کفار به اخلاق نیکوی این پیامبر گواهی داده اند، چگونه ممکن است چنین کلمه ای را برزبان بیاورد؟
زمانی که ظلم شخص به خودش و شما و دیگر مسلمین به حدی می رسد که نمی شود با مدارا و نرمش و قول لیّن با او معامله و برخورد کرد، در مراحلی لازم می شود که جهت بیداری شخص به او شوکی وارد کرد و بدیهایش را برایش به زبان بیاوری تا بفهمد که چی هست؟ و در چه جایگاهی قرار گرفته است؟ اینهم در واقع برای این اشخاص گفتمانی«بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»است. الله متعال می فرمایند:لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا (نساء/148) خداوند دوست ندارد (که افراد بشر) زبان به بدگوئی و گفتار زشت گشایند، مگر آن کسی که مورد ستم قرار گرفته باشد و خدا شنوای آگاه است.
این قوم و خویش نزدیک بنده – که از الله متعال خواستارم با این عقیده اش او را نکشد و به او فرصت توبه بدهد و هدایتش کند- درجواب گفت: من چنین پیامبری را قبول ندارم. به همین راحتی. رسول الله صلی الله علیه وسلم را رد کرد، آنهم به نفع آلت تناسلی پدرش که این نژاد را به او رسانده است.
چنانکه گفته شد، شیطان مؤسس نژادپرستی بود و این پیشنهاد و سفارش رسول الله صلی الله علیه و سلم پیامی به تمام نژادپرستان و پیروان شیطان است که با زنده نمودن و یاری رساندن به فرهنگ جاهلیت، «إله» نژاد را در برابر حکم الله می پرستند و آلت تناسلی پدرانشان را معیار قرار میدهند، نه الله و رسول الله و قانون شریعت الله را.
بله، تبدیل کردن نژاد و قومیت به جبت و اله، انسان نمازخوان و حج رو را به چنان درجه ای می رساند که محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم را رد کند. اما، این تمام آنچه نیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد کسانی گفته که نژاد و نسب را برتر از همه چیز می دانند و به آن افتخار هم می کنند:
ترمذی از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آنان که نسب را مایه ی افتخار می دانند روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:«لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ یَفْتَخِرُونَ بِآبَائِهِمْ الَّذِینَ مَاتُوا… أَوْ لَیَکُونُنَّ أَهْوَنَ عَلَی اللَّهِ مِنْ الْجُعَلِ الَّذِی یُدَهّدِهُ الْخِرَاءَ بِأَنْفِهِ»[6] کسانی که به پدران و نیاکان مرده ی خود افتخار می کنند، به قومیت و نژاد خودشان افتخار می کنند، باید از این کار دست بکشند و تمامش کنند، و در صورتی که دست بردار نباشند، نزد الله تعالی از سوسکی که سرگین و کثافت را با بینی خود می غلطاند، پست تر خواهند بود. این حرف رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
بله، نژاد پرستی و قومگرایی از ویژگیهای جوامع عقبمانده و از صفات انسانهای جاهل و نادانی محسوب میشود که جایگاه و ارزششان بیشتر از این نبوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن ها سفارش می کند و آن کار را با آلت تناسلی پدرشان انجام بدهند، و آن ها را به سوسکی تشبیه می کند که سرگین و کثافت را با بینی خود می غلطانند بلکه، از این سوسک هم نزد الله، پست تر می داند.
ابوداود از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت می کند الله متعال مسلمین را از تعصب به نژاد و قومگرایی و افتخار به نیاکان مجرم، دور کرده و انسانها یا مؤمن به قانون شریعت الله هستند یا فاجر بدبختی که به چیزهای دیگری دل خوش کرده اند. می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْکُمْ عُبِّیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ وَفَخْرَهَا بِالْآبَاءِ، إِنَّمَا هُوَ مُؤْمِنٌ تَقِیٌّ وَفَاجِرٌ شَقِیٌّ، النَّاسُ کُلُّهُمْ بَنُو آدَمَ وَآدَمُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ»الله تعالی تعصب جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور کرده است؛ فرد یا مؤمن پرهیزگار است؛ یا فاسقِ بدبخت، مردم همه از فرزندان آدم هستند و آدم از خاک آفریده شده است .
انسانها یا مؤمن به قانون شریعت الله هستند و کافر به طاغوت، یا مؤمن به طاغوت هستند و کافر به قانون و شریعت الله که صدها «إله» برای خود تولید کرده اند مثل نژاد گرائی که نسب و نژاد او را به جائی نمی رساند. چنانچه مسلم از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده که می فرماید: «مَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» کسی که عملش او را به عقب بیندازد، نسبش او را به جایی نمی رساند .قومیت گرایی شما را به جایی نمی رساند.
نمونه ی عینی این قانون و سنت الله را در دو عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم می بینیم؛ حمزه سیدالشهداء و ابولهبِ نفرین شده در قرآن و منفور نزد تمام مؤمنین وبندگان الله در همین دنیا تا روز قیامت، که در همین دنیا وعده ی آتش جهنم هم به او داده می شود.
نسب هر دو عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم یکی است، اما حمزه کفر به طاغوت می کند و به قانون شریعت الله ایمان می آورد اما، ابولهب به طاغوت ایمان می آورد و به قانون شریعت الله کافر می شود. نسب ابولهب عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم او را به جائی نرساند و نجاتش نداد بلکه خوار و ذلیلش نمود اما، کفر به طاغوت و ایمان به الله به کسانی چون سلمان فارسی رضی الله عنه و جابان الکُردی رضی الله عنه و ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه عزت و شرافت داد؛ حتی سلمان فارسی را جزء اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار داد.
سکولاریستهای قومیت گرا و نژادپرست اطراف ما به نیاکان خوب خود، چون سلمان فارسی یا جابان الکُردی یا صلاح الدین ایوبی یا صالحان قوم خود افتخار نکرده و نمی کنند. حتی اسمی هم از پدر یا پدربزرگ صالح خود هم نمی آورند. آیا دیده اید اسمی از پدربزرگ خود بیاورند حتی اگر انسان صالحی بوده است؟ نه؛ بلکه، نیاکان این ها کفار مجهولی در تاریخ باستان و آثار به جای مانده ی پر از شک و گمان و غیر یقینی جستجو می شود و قومیتی خیالی تصور میشود که در شیطان پرستان یزیدی و غلات علی اللهی و احزاب مرتد سکولار معاصر خلاصه شده است. این محتوای همان قوم گرائی و نژادپرستی است که طاغوتهای سکولار مرتد محلی به همراه دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) از طریق رسانه های ماهواره ای و کانالهای اجتماعی وارد حلقوم مسلمین کرده اند، و مسلمین را وارد دایره ی ایمان به چنین جبت، بت و الهی کرده اند.
- مورد دیگروطن پرستی و شونیسم است که این هم تبدیل به «جبت» و الهی شده است. سرزمین از نگاه شرعی یا دارالاسلام است: یعنی سرزمینی که بر اساس قانون شریعت الله اداره می شود حال، این شریعت الله یا براساس شوراست و تمام فرق اسلامی در آن دخالت دارند و اجماع واحد مسلمین است یا بر اساس یکی از مذاهب اسلامی، و رهبر چنین سرزمینی هم باید مسلمان باشد؛ یا دارالکفر است: یعنی سرزمینی که بر اساس قانون کفری یکی از کفار5گانه ی 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) اداره می شود.
معیار دارالاسلام و دارالکفر، قانون است. در اینجا مهم نیست که ساکنان دارالاسلام همه مسلمان باشند یا نه. دارالکفر هم همین طور است. مهم قانون اساسی حاکم بر آن جامعه است، نه افراد آن جامعه، و حکم شامل سرزمین می شود نه افراد جامعه. زمانی که می گوییم دارالکفر ترکیه، منظور این نیست که مردم همه کافر هستند، دارالکفر کردستان عراق منظور این نیست که مردم آن کافر هستند بلکه، قانون اساسی آن بر اساس دین سکولاریسم(=مشرکین = احزاب) و کفر بنا شده است.
حالا، شما وطنت را با تمرکز بر نژادی که از آلت تناسلی پدرت بهت رسیده به عنوان يك نقاب بر چهره می زنی و احزاب سكولار و دین فروشانی که با سکولاریست ها هستند و دین سکولاریسم را كه در پشت اين نقاب خود مخفی نموده اند ناديده بگيری، و ولاء خود را به گونه ای به اين وطن آلوده می بخشی كه حاضر می شوی جان و مال و ناموس خود را قربانش کنی، حتی دین اسلام و قرآن و سنت صحیح را در راهش می دهی، آن را مقدس می دانی تا آنجا كه عده ای از همین افراطی ها به نام وطن قسم می خورند. مثلاً می گویند به کردستان قسم، یا به خاک فلان جا قسم. بدون توجه به حق و باطل، اسلام و كفر، قانون شريعت و قانون دین سكولاريسم و… ، از دشمنانش بدت بيايد و از دوستان چنین وطنی خوشت بيايد؛ بدون در نظر گرفتن اسلام و کفر. قانون شریعت الله و قانون کفر و سکولاریسم را در نظر نگیرید از دوستان این وطن خوشت بيايد و از دشمنانش بدت بيايد هر چند كه دوستان این وطن، ملک طاووس (شيطان)، یزیدی ها، آمريكا و يا يكی از حكومت های كافر و جنايتكار منطقه ای يا جهانی باشد.
به نظر شما این مسلمان مگر نمی داند که سکولاریستها دشمن شماره یک آنها هستند. الله متعال به صراحت در این زمینه می فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی» (مائده/82)، بدون شک و به تأکید، یهودیان و سکولاریستها (= مشرکین = احزاب) را از همه ی مردم در دشمنی با مؤمنان سخت تر خواهی یافت. و همین سکولاریستها به صورت مسلحانه تا روز قیامت با ما می جنگند تا ما از «معانی و مفاهیم 4گانه» دینمان دست برداریم. الله متعال می فرمایند: «وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا» (بقره/217) و آنها (سکولاریستها) پیوسته با شما می جنگند تا اگر بتوانند، شما را از دینتان بازگردانند.
دقت کنید، الله متعال در اینجا نگفته یهود و نصارا پیوسته با شما می جنگند بلکه، گفته سکولاریست ها یا به زبان عربی مشرکین =احزاب هستند که پیوسته با ما می جنگند. مگر ندیده ایم در طول تاریخ بعد از اسلام و از زمانی که اسلام آمده تاکنون سکولاریست ها با ما جنگیده اند؟. در اطراف چین و هند یا در هر جایی که بوده ولی، در مراحلی دیدیم که نصارا با ما نجنگیدند و یهود هم در مراحلی نجنگیده، یعنی قتال نکرده اند نه این که در زبان با ما نجنگیده باشند. اما، سکولاریست ها تحت عنوان های مختلف، پیوسته با ما جنگیده اند و تا روز قیامت هم با ما خواهند جنگید تا ما از دینمان (همان مفاهیم چهارگانه ی دین یا کل اسلام) دست بکشیم.
وطن برای سکولاریستها تبدیل به «جبت» و الهی شده، تا در پشت این «إله» عامه پسند، قوانین و اهداف یکی از احزاب دین سکولاریسم را به پیش ببرند. این واقعیتی است که ما سالهاست در کفرستان عراق توسط دارو دسته ی مزدور و سکولار بارزانی و هم اکنون در کفرستان سوریه توسط مزدوران سکولار حزب کارگران اوجالان با آن دست و پنجه نرم می کنیم. یک چشم بندی و سحری که عده ی زیادی را به کام جاهلیت و ایمان به طاغوتها و جبت و عبادت «إله» نژاد و پایبندی به قوانین دین سکولاریسم کشانده است و اين كاملاً با وطن دوستی تفاوت جوهری دارد.
وطن دوستی يك احساس است، اما محتوای وطن پرستی كنونی سکولاریستها يک قانون و برنامه ای است در برابر قانون و حکم الله متعال. با اين كه هر شخصی نسبت به محل تولد و رشد خود احساس خاصی دارد اما، اين احساس باعث نمی شودکه از کفار حاکم بر آن سرزمین حمایت کند. زمانی که این کفار با دیکتاتوری سکولاریستی خود مانع زندگی اسلامی تو می شوند، و زمانی كه دستور هجرت صادر می شود، این خاک مانعی نمی شود که نتوانيد آن را ترک كنيد بلكه، با وجود احساسی كه نسبت به آن داريد، وطن شما جايی است كه قانون شريعت الله در آن پياده و تطبيق می شود. و فرق نمی کند این قانون شریعت توسط یکی از فرق و مذاهب اسلامی تطبیق و اجرا می شود یا توسط شورای تمام فرق و مذاهب اسلامی و اجماع واحد مسلمین. می دانیم که رسول الله صلی الله علیه و سلم چه احساسی نسبت به وطنش، مکه داشت با این که مردم مکه و مدینه عرب بودند، اما، این باعث نشد که از کفار حاکم بر وطن خودش دفاع کند. بلکه، زندگی در دارالاسلام را در آن شرایط پذیرفت و وطنش را رها کرد. انسان ها دو دسته بیشتر نیستند یا دوستان الله یا دشمنان الله ؛ و وطن و نژاد نمی تواند ماهیت آن ها و روش برخورد ما با آن ها را تغییر دهد.
- مورد دیگر که در میان مسلمین توسط احزاب سکولار داخلی و دارودسته ی منافقین بومی یا سکولار زده ها تبدیل به جبت و «إله» شده اند مرزهايی است كه توسط سايكس و پيكو طراحی شده اند، و پرچم هايی كه بر اين سرزمين ها تحميل شده اند؛كه بانيان جنايات و تقسيم سرزمين های مسلمين و حتی اقوام يك منطقه ی مشخص شده اند. اقوامی چون کُردها، تاجیکها، بلوچها و … . جالب است بدانید که نماد اکثر پرچمهای این کشورها هم نشان از نوعی توتم پرستی جاهلیت است. یکی بز و یکی عقاب گذاشته اند همان چیزهایی که به عنوان توتم می پرستیدند که در جاهلیت خودشان به آن احترام می گذاشتند. مثل نمادی که کُردهای سکولار ایران و عراق و … علامت و نماد شیطان پرستهای یزیدی که بر سردر لالِش استفاده می کنند را رسماً نماد پرچم خودشان کرده اند و این رسماً نماد شیطان پرستی است. همان شکلی را که به شکل خورشید درآورده اند دقیقا ً بر سردر لالِش قرار دارد که قبله ی شیطان پرست های یزیدی است و هم اکنون، مسلمان بیچاره همان را در خانه اش نگه می دارد و گاهی به آن تعظیم می کند و احترام می گذارد و آن را به عنوان نماد همنژادها و وطن خودش به جای الله پذیرفته است.
- مورد دیگرتبدیل نمودن اولیای الله و صالحین به جبت و «إله» می باشد. در حالی که این ها از چنین «إله» سازی بی خبر بوده و راضی به آن نیستند. مثل عيسی بن مريم و ساير پيامبران عليهم السلام و بسياری از عابدين و اوليای صالح الله. این ها به چنین «إله» سازی راضی نیستند و در روز قیامت هم از چنین کسانی برائت می کنند. اما کسانی در همین دنیا آن ها را تبدیل به خدا و اله کرده اند.
- حزب و مرامنامه ی حزبی که توسط عده ای تبدیل به اله و خدای دروغین شده است اینهم یکی از «إله»های نوظهور سرزمینهای اسلامی است، حزبی كه به جای الله، شريعت و قانون و برنامه ای ويژه، آن هم بر خلاف قانون شریعت الله، برای خودش نوشته و مردم را به سوی حزب و مرام نامه ی خود دعوت می كنند. مردمانی هم كه اين بخش از قوانينش را به جای قوانین الله پذيرفته اند، به همان اندازه از قوانين الله خودشان را دور کرده اند، و بدون توجه به قانون شريعت الله بنده و عبد حزب و مرامنامه ی حزبی شده اند و در راه حزب و قوانين كفری و سکولاریستی آن نیز حاضر هستند مشكلات زيادی را تحمل کنند و حتی خونشان را در راه حزب هم بدهند.
برای ما عادی شده که خیلی از اطرافیان ما به خاطر فلان حزب سکولار از ما، از خواهر و برادرشان و قوم و خویش خودشان هم می گذرند، فرد از الله و قرآن و سنت صحیح و رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنهمه ائمه و بزرگان صالح و اهل فقه به نفع یکی از احزاب دین سکولاریسم می گذرد پس گذشت از ما عادیست.
همچنان كه آشكار است، شب و روز هم حزب شان را ذكر می كنند و با مخالفين حزب شان هم مخالفت و دشمنی می کنند. مگر ما جنگهای بین سکولاریستهای کافر و مرتد کومله و دمکرات در همان اوایل انقلاب اسلامی 57 ایران در هورامانات و سایر مناطق را ندیدیم؟ و جنگهای سکولاریست های حزب کارگران اوجالان، یکیتی، بارزانی و … رامگر ندیدیم؟ مگر همین الان طرفداران جاهل و گمراه آن ها را نمی بینیم؟
ولاء و براء آن ها حول محور حزبشان می چرخد، اگر امروز حزبشان از حزب يا حكومتی خوشش آمد، آنها هم خوششان می آید و اگر روز بعد روابط حزب با همان حزب و حكومت بد شد، آنها هم اعلام برائت و بيزاری می کنند، و چنانچه با ديگر هم زبانان يا هم مذهب هایشان ادعای برادری و برابری کنند، تنها در قالب شعار باقی می ماند. برای این ها دوست و دشمن، خوب و بد، اهداف و آرزوها و … را حزب و مرامنامه ی حزبی تعيين می كند، نه الله و قانون الله .حزب برای مشتی انسان گمراه جاهل، به «إله»ی تبدیل شده که عملاً پرستیده می شود و به تعداد احزاب سکولار«إله» وجود دارد و عبادت می شوند.
- مورد مهم دیگری که تبدیل به جبت و«إله» شده اند، باسوادهای دينی هستند كه به عنوان احبار، رهبان، کاهان، شيخ، مولوی، ملا، ماموستا و … در ميان مردم شناخته شده اند. بدين معنی كه چون فلان شيخ يا ملا گفته پس كامل و تمام است. در حالی كه، مسلمان تابع دليل اشخاص است، آن هم با دلايلی از قانون شريعت الله، نه تابع خود اشخاص. اين كه فلانی گفته كه من تابع قرآن و سنتم و ريش درازی دارد، يا پاچه ی شلوارش كوتاه است و سيواك استفاده می كند، يا نزد فلان شيخ درس خوانده و سخنرانی های زيادی دارد، یا در ماهواره ها برنامه دارد و همه او را می شناسند، يا آثار متعددی دارد و …، تنها با در نظر گرفتن اين موارد، اشخاص را مفتی و همه چيز خود بداند و به بهانه ی اين كه من حوصله ی گشتن دنبال دليل ندارم خودش را در عقاید مقلد اين اشخاص کند، در حالی كه باسواد است و توان گشتن به دنبال دليل را هم دارد؛ هيچ يك از اينها نمی توانند جايگزين دليل و برهانی شوند كه اين باسواد دينی بايد در کفر به طاغوت و ایمان به الله ارائه دهد.
قرار نيست هرچه اين ها بدون دليل گفتند حلال است، تو هم آن را حلال بدانی؛ يا هر چه را حرام كردند تو هم حرامش بدانی. اين اشخاص معصوم نيستند كه هر چه گفتند همانی باشد كه الله دستور آن را داده است. هيچ يك از اينها پيامبر نيستند و الله و رسولش صلی الله علیه وسلم به ما دستور نداده اند كه تابع بدون دليل فلان شخص شویم، اگر دچار اين اشتباه شديم در اين صورت آن ها را خدا كرده ايم چه بخواهيم چه نخواهيم.
امام شافعی رحمه الله در دو جا در کتاب «الرساله» ی خود گفته اند: «لیس لأحد دون رسول الله صلی الله علیه وسلم أن یقول إلا بالإستدلال»، غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ شخص دیگری حق ندارد بدون ارائه ی دلیل نظر بدهد. یعنی اعتبار شرعی آراء و فتاوا مبتنی بر دلیل از الله و رسولش می باشد نه اشخاص؛ و بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ شخصی چنان جایگاهی نخواهد داشت که شخصیتش پشتوانه ی صحت نظراتش باشد. ما می توانیم بگوییم چون رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده پس حق است، حق هم همین است و نیازی به دلیل نداریم اما هیچ شخص دیگری اینگونه نیست و باید حتماً دلیل ارائه دهد.
یک رویداد تاریخی را در سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم برایتان بیان می کنم. دقت کنید: مفسر بزرگ امام فخرالدین رازی رحمه الله در تفسیر خودش می آورد که عدی ابن حاتم رضی الله عنه می گوید: نزد رسول الله آمدم در حالیکه در گردنم صلیبی بود؛ پیامبر به من فرمود: ای عدی این چیست؟ این بت را دور بینداز، سپس شنیدم که این آیه را می خواند «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آن ها) ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻫﺎﯾﯽ به جای ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﻭ (ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ) ﻣﺴﯿﺢ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺮﯾﻢ ﺭﺍ. گفتم ما ﺍﺣﺒﺎﺭ ﻭﺭﻫﺒﺎﻥ ﺭﺍ عبادت نمی کنیم، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: بلی (عبادت می کنید) ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﻼﻟﯽ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ می کردند ﻭﯾﺎ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ می کردند، ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ می کردند؛ این عبادت کردن آنهاست.
شرک در طاعت یعنی قرار دادن قانونگذاری برابر با الله تعالی یا قرار دادن شرکی در تشریع و قانون گذاری برای الله تعالی (مثل طواغیت سکولار عصر ما که پارلمان سکولاری به راه انداخته اند و دین فروشانی که به نفع این ها فتوا تولید می کنند)، شرک در طاعت یعنی راضی شدن به حکم چنین طواغیتی و با میل خود احکام این ها در مورد آزاد و ممنوع، حلال و حرام، حل نمودن مشکلات قضائی و … پذیرفته شوند و آگاهانه و عمداً و بدون اجباری تن به این قوانین ضد شرعی داده شود و از آن ها اعلام رضایت شود. در این صورت، باز در اطاعت از الله شرک تولید شده و الهی تراشیده شده است در برابر الله متعال.
اينها به اضافه ی هوای نفس (که شخص خودش را به واسطه ی آنچه که دارد بینیاز از الله می داند) بخشی ازجبت ها، «اله» ها و خدايانی هستند كه در فرهنگ جاهلی مردم رايج شده اند، و الله متعال هم به همراه اين خدايان دروغین و متعدد، توسط عده ی كثيری از مردم عبادت می شود!.
الله متعال در مورد سکولاریستهای دهری (یا به قول امروز ما کمونیست، ماتریالیست، آتئیست و امثال آن) که هوای نفس خودشان را «اله» و معبود خود قرار داده اند می فرماید: أفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (جاثیه/23) هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، هواپرستی می کند و به همین دلیل) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا میتواند او را راهنمائی کند ؟(و خدا هم از وی رویگردان است) آیا پند نمیگیرید؟
بعضي وقت ها انسان هايی وجود دارند، كه چند خدا را به صورت همزمان می پرستند، چند «اله» را به صورت پیوسته برای خود تراشیده اند، خدای ملیت و نژاد به همراه خدای وطن، به همراه خدای حزب و مرامنامه ی حزبی، به همراه خدای سازمان ملل، به همراه خدایی که از اولیای خدا و ملائکه و … برای خود تراشیده اند. این ها چندین خدا را به همراه الله متعال می پرستند. «لا اله الا الله» همه ی این اله ها را رد می کند همچنانکه بیشتر از 360 «اله» قریش و سایر«اله» های اقوام دیگر را رد کرد.
انسان تا زمانی كه پی نبرده است ابتدا چگونه از تمام اين خدايان دروغين برائت کند و کفر به آن ها داشته باشد و آن ها را رد کند هنوز نتوانسته خودش را به مفاد «لا اله» پایبند کند، که اولین قسمت «لا اله الا الله» است. برای همین است که نمی تواند مثل یک موحد در زندگی شخصی و اجتماعی، سياسی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، تربيتی و سایر امور زندگی مادی و معنوی اش، الله و قانون شريعت الله را به تنهايی به كار ببرد، نمی تواند و توانایی انجام آن را ندارد چون کفر به طاغوت نکرده است و طبعاً«اله»های مختلف طاغوتها را رد نکرده است به همین دلیل نمی تواند به مفاد تعهدی که درنمازش تحت عنوان «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» به الله تعالی داده پایبند باشد.
شرط است كه ابتدا شخص بايد بعد از شیطان تمام طاغوتها و«کفاراصلی 6گانه» : 1-الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) و 6- دسته ی مرتدین:مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ (مائده/54) و تمام خدايان و قوانين بشری تولید شده توسط این طاغوتها را نفی و رد كند، با طی کردن این مرحله است که نوبت به اثبات الله و ایمان به الله و قانون و شریعت الله می رسد؛ و تا زمانی كه شخص اين شرط را انجام نداده نمی تواند ادعا کند که اسلام کامل را پذیرفته است.
تنها در صورت کفربه طاغوت و رد کردن تمام اله های تولید شده توسط این طاغوتها و سپس ایمان به الله است كه «لا اله» و «الا الله» صورت واقعی و عينی به خودش می گيرد. در آیات قرآن، کلمات«لَا تُطِعْ» (احزاب/۱)، «لاتُطیعُوا» (شعراء/۱۵۱)، «لاتَتَّبِع» (مائده/۴۹) و «لاتَتَّبِعُوا» (بقره/۱۶۸) بسیار به چشم میخورد که دستور به عدم پیروی از طاغوتهاست. همچنان كه رسول الله صلی الله عليه و سلم می فرمايند: «مَنْ قال لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ محمدا رسولُ اللَّه، وَكَفَرَ بِما يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ، حَرُمَ مالُهُ وَدَمُهُ، وَحِسابُهُ على اللَّه تعالى»[7]هر كسی بگويد لا اله الا الله و محمد رسول الله، و كافر و بی باور گردد نسبت به تمام آنچه غير از الله عبادت می گردد، در اين صورت است كه خون و مالش بر مسلمين حرام میشود و درون قلبش هم امری است مربوط به الله که ما چيزی از آن نمی دانيم.
دقت کنید در مورد یک کافر صحبت می کنیم که می خواهد وارد اسلام شود نه مسلمانی که آلوده شده است. کافری که بگوید لا اله الا الله و محمد رسول الله اما نسبت به تمام آن چه غیر از الله عبادت می شود یعنی کفر به طاغوت نداشته باشد در این صورت، خون و مالش بر مسلمین حرام نمی شود؛ چون چنین شخصی اصلاً وارد اسلام نشده است. اما اگر وارد اسلام شود و بی باور به طاغوت هم نباشد ولی ما ندانیم در قلبش چه می گذرد مثل منافقین یا کفار پنهان داخلی ادای مسلمین را درعبادتهای ظاهری در بیاورد؛ در این صورت، رسول الله صلی الله عليه و سلم گفته در قلبش امری مربوط به خداست و ما چیزی از آن نمی دانیم و کاری به قلبش نداریم. اما، اگر ظاهراً و آشکارا کفر به طاغوت نداشته باشد نمی توانیم چنین شخصی را وارد دایره ی اسلام کنیم. ما نمی توانیم کسی را مسلمان بدانیم که بگوید یهودی ها یا زرتشتی ها یا سکولاریستها یا نصرانی و صابئین را قبول دارم و به آنها کفر نکرده باشد.
کفر و بی باور شدن به طاغوت، نصف، مقدمه و اولین پله و اسکلت اولین طبقه ی عقیده و اسلام بوده است؛ بر این اساس چون اعراب به الفاظ و مفاهیم و اصطلاحات قرآنی کاملاً آشنا بودند همه می دانستند كه گفتن «لا اله – الا الله» تنها به زبان آوردن يك جمله با تعدادی كلمات بی كاربرد نيست، این کلمات کاربرد دارند. چون قرآن به زبان آنها نازل شده بود و می دانستند كه «لا اله» و به دنبال آن «الا الله» از آن ها چه می خواهد؟
پس، اگر كافری قصد دارد مسلمان شود، ابتدا بايد«لا اله» را بر زبان بیاورد و تمام طاغوتها و خدايان دروغين و باطل آنها را انکار کند و به آنها کافر و بی باور شود، و به دنبال آن «الا الله» را بر زبان بیاورد و اهل توحيد شود. زمانی که تسليم چنين قانونی شد و از طاغوت دوری کرد، آن وقت است که مرحله ی بعدی پیش می آید؛ يعنی ايمان. و خداوند به چنین بندگانی بشارت داده که:وَالَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَي اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْري فَبَشِّرْعِبادِ(زمر/۱۷)، كسانی كه از عبادت طاغوت دوری می کنند، و به سوی خدا باز میگردند، ايشان را بشارت باد، پس مژده بده به بندگانم.
روشن شد، که «اله» سازی یعنی هر مخلوق یا برنامه ای را جایگزین الله و قانون و برنامه اش کنی حالا این جایگزینی در بعضی از موارد و ویژگیها باشد یا در تمام ویژگیها، که بعضی ها در ربوبیت و ذات الله جایگزینهائی قرار می دهند یا قوانین را جایگزین می کنند. در هر صورت، اولین قدم در ورود به دایره ی اسلام و مسلمین، کفر و بی باور شدن به طاغوت است. اما، کفر به طاغوت هم به همین سادگی ها نیست و کسانی هستند که سعی می کنند نگزارند مردم به درجه ی کفر به طاغوت برسند و یا اگر به این درجه رسیدند از طاغوتها حمایت کنند که علمای بزرگوار، برجسته ترین پشتیبانان طاغوتها را در مثلث «زرو زور و تزویر» نام برده اند.از «زرو زور و تزویر» به عنوان بزرگ ترین حامیان و پشتیبانان طاغوتها نام برده شده اند.
- زر: در قرآن یعنی ملأ و سرمایه داران، ثروتمندانی هستند که شرکای واقعی طاغوت ها در چپاول ثروت های مردم اند. امروزه به عنوان کارتل ها، تراست ها و …در بورژوازی، کاپیتالیسم نوین و حتی سرمایه داری دولتی مثل: چین، کوبا، کره شمالی و امثال آن مشاهده کرده اید.
- زور: از طریق نظامیان، پشتیبانان طاغوتها، نظامیان هم مدافعين طاغوت اند و در راه آن ها می جنگند. به همين دليل، در قرآن به عنوان كافر معرفی شده اند و خداوند می فرمايند: الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فيسَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ کَفَرُوا يُقاتِلُونَ فيسَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ کَيْدَ الشَّيْطانِ کانَ ضَعيفاً (نساء/۷۶) كسانی كه ايمان آوردهاند، در راه الله میجنگند و كسانی كه كفرپيشهاند، در راه شيطان می جنگند. پس، با ياران شيطان بجنگيد، بی گمان نيرنگ شيطان هميشه ضعيف بوده است.
به همين دليل است كه علمای قديم و جديد به دار و دسته و سرباز و پيروان طاغوت گفته اند: انصار الطواغیت یا أعوان الطواغیت؛ برای مثال: فرعون و سربازانش را آورده اند که الله در موردشان می فرمايد: وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ (فجر/۱۰) و فرعونی كه دارای ميخ ها بود. يعنی فرعونی كه صاحب سربازانی بود كه مثل ميخ، حكم و قدرتش را در همه جا محكم كرده بودند.
- طبقه ی سوم یا ضلع سوم را تزویر تشکیل میدهد که گاه از زر و زور هم خدماتش برای طاغوتها و ضررش برای مؤمنین بیشتر بوده است.
تزویرگران، باسوادهای شریعتهای آسمانی و سکولاریستها که به عنوان احبار، رهبان، خاخام، کاهان، مولوی، شيخ، ملا، ماموستا، استاد، دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس، دکتر و … قرنهاست در ميان مردم شناخته شده هستند. قرآن به روشنی و به تفصیل در مورد این دین فروشان و عوامفریبان سکولار صحبت کرده اما داستان و خاطرات تاریخی یکی از پزشکان مصر هم هست که این روزها میان عده ای شایع شده است و می تواند در شناخت یکی از این آفتهائی که در اختیار سکولاریستی مثل فرعون بودند در شناخت این موجودات به ما کمک کند. داستانی تحت عنوان سینوهه یا سنوحی، که گفته می شود در قرن دهم قبل از تاریخ نصرانی، یعنی حول و حوش سه هزار سال پیش زندگی کرده است.
در بخشی از این خاطرات سینوهه، ما به طاغوتی سکولار به نام «أمفسيس» و تراژدی زندگی یکی از بزرگان و اشراف مصر بنام «اِخناتون» بر می خوریم:
«سنوحی»در قسمتی از خاطرات خود چنين می نويسد: روزی مشغول قدم زدن در خيابانهای مصر بودم كه در اين زمان «اِخناتون» را كه مردی نيك صورت، شريف و ثروتمند بود در حالی كه در خون خود میغلطيد و دست و پايش را قطع كرده وبينی وی را بريده بودند، نقش بر زمين ديدم. در بدن وی هيچ جای سالمی كه از زخم تيغ و يا ضربههای شلاق در امان مانده باشد يافت نمی شد. وبا مرگ هم فاصله ی چندانی نداشت. چون «اِخناتون» را بدين حالت مشاهده نمودم، او را به مريضخانه خود بردم تا او را از مرگ نجات دهم ومی گوید نزدیک به دو ماه او به هوش نیامد. وقتیکه به هوش آمد داستان خود را اين گونه برايم بيان نمود:
«فرعون (أمفسيس) از من خواسته بود كه از كليه ی زمينها و هر چه دارد همه را به او بدهد و همچنين زنان، غلامان، کنیزان وهمه را به او ببخشد. او هم از أمفسيس می خواهد که یک دهم از ثروتش را به او ببخشد تا بتواند گذران زندگی کند اما، این فرعون سکولار که خودش را خدا می دانست راضی نمی شود. و دست ها و پاهایش را می برد و او را شلاق زده و لخت در خیابان رها می کند. روزها می گذشت و اخناتون در حالی که با فقر و بینوایی دست و پنجه نرم می کرد به انتقام از فرعون ظالم ولو به دست کس دیگری امید بسته بود. امیدوار بود که انتقامش را از او بگیرد یا به دست خودش یا کس دیگری از او انتقام بگیرد. بالاخره، فرعون مُرد. سینوهه می گوید و من هم به عنوان بزرگ و رئیس صنف پزشکان در مراسم وفات او شرکت کردم. کاهن ها در سوگواری فرعون، این راهب بزرگ، خطابه های وداع و خداحافظی می خواندند. هنوز سخنانشان را در دل دارم که می گفتند: «ای مردم مصر، آسمانها و زمين با فقدان قلبی بزرگ روبرو شد. قلبی كه به مصر و ساكنان آن اعم از انسان و حيوان و نبات و جماد عشق میورزيد. او برای يتيمان پدر، برای فقرا دست كمك، برای مردم برادر، و برای مصر مجد و عظمت بود. او عادلترين و مهربانترين خدايان بود، و بيش از ديگران مردم مصر را دوست میداشت. أمفسيس ما را ترك گفت تا به خدايان ديگر بپيوندد، و مردم را در تاريكی رها کرد.
و باز سنوحی یا سینوهه اينطور اضافه میكند: که در آن زمانی كه به سخنان كاهنان و دروغهايشان گوش مي دادم، و برای مصر و مردمش كه در زير شلاقهای فراعنه و كاهنان كمر خم كرده بودند خوشحال بودم، و در زمانی که فوج فوج مردم، همان مردمی كه هر كدام از آنان به صورتی درد تازيانه ی فرعون را چشيده بودند، گريه سر داده بودند، صدای زاری مردی را شنيدم كه مانند زنان فرزند مرده ناله سر داده بودند، و صدای گريه و نالهای شنیدم که از صدای زاری ديگران برتری گرفته بود و سخنان نامفهومی را زمزمه میكرد، حس كنجكاوی خود را با دقيق شدن به چهرهاش سيراب نمودم و در كمال ناباوری او را شناختم. او همان اِخناتون عاجز و عليل بود كه او را بر پشت الاغی بسته بودند تا به زمين نيفتد. به سوی او شتافتم تا شايد او را كمی آرام سازم، چون فكر میكردم در نتيجه ی مرگ فرعون گريه ی خوشحالی سر داده است اما … اِخناتون رشته خيالم را پنبه كرد، چون تا چشمش به من افتاد به صدای بلند فرياد زد: «ای سنوحی! هرگز فكر نمیكردم كه أمفسيس به اين اندازه عادل و بزرگ، و در حق مردم مهربان باشد، تا اينكه سخنان كاهنان را در مورد وی شنيدم. و اكنون اين منم كه می گريم. چون در طول اين سالها كينه ی اين خدای بزرگ را به جای عشق و اجلال وی در قلبم انبار كرده بودم. ای سنوحی! من چقدر گمراه بودم».
سنوحی میگويد: «هنگامی كه اِخناتون اين سخنان را با ايمانی راسخ بر زبان میراند من حيران به دست و پای بريده و صورت در هم ريخته ی او نگاه میكردم، و گويا او حيرت نگاههای من را دريافته و فكر من را خوانده بود، چون باز فرياد سر داد كه: أمفسيس حق داشت كه من را به اين روز بيندازد، چون سزای كسی كه اوامر خداوند را اجابت نكند جز اين نيست. آری، اين است سزای كسی كه خداوند خالق خود را نافرمانی كند. و چه سعادتی بالاتر از اين كه شخص سزای اعمالش را مستقيماً و بدست خود خداوند ببيند، و من از اين امر خوشحالم».
مگر ما هم اکنون در ماهواره ها و از کانال های ملاهای دین فروش و خائن چنین سناریویی را در مورد سکولاریستهای مرتدی چون جمال عبدالناصر، قاضی محمد، مصطفی بارزانی، قاسملو و اخیراًجلال طالبانی مشاهده نکرده ایم؟ مگر همین سکولاریست ها با نقاب روشنفکری همین کار کاهن ها را انجام نداده اند؟ قاضی محمد از همان ابتدابه دستور خونخوارترین کمونیست قرن گذشته، یعنی استالین، اقدام به تشکیل اولین حزب سکولار ارتدادی در میان کُردهای مسلمان نمود. تمام حزب هایی که بعد از او تا الان هستند همه پس مانده ها و انشعاباتی از همان حزب سکولار و مرتد دمکرات کردستان ایرانی هستند که همین قاضی محمد مرتد به دستور استالین بنیان گذاری کرده است. به دستور استالین و با راهکارهای باقراف اقدام به تشکیل جمهوری به سبک جمهوریهای سکولاریستی و سوسیالیستی شوروی سابق نمود و در نهایت، پس از اتمام تاریخ مصرفش توسط سکولار سوسیالیستهای شوروی دور انداخته شد و چون به دلیل روشنگری های علمای آن زمان و صدور فتوای ارتداد او توسط کسانی چون ملا خلیل رحمه الله از پشتوانه ی مردمی هم برخوردار نبود در انتهای بیچارگی و نا امیدی و ذلت دستگیر شده و توسط یک سکولاریست ایرانی دیگری که از جانب آمریکا حمایت می شد اعدام شد. او کسی بود که وقتی شوروی به او پشت کرد خیلی تلاش نمود که مردم کُرد از او حمایت کرده و به نفع او بجنگند. اما، مردم او را رها کردند. چون مردم مسلمان بودند و از نزدیک این ها را می شناختند. ملا خلیل رحمه الله علیه این ها فتوای جهاد داده بود و حکم ارتداد این ها را صادر کرده بود. ملا خلیلی که هیچ کدام از سکولاریست ها قصد ندارند او را به مردم بشناسانند تا مردم ندانندعلت این که قاضی محمد را مرتد دانست چه بود؟. قاضی محمد اینگونه در کمال ننگ و خواری و ذلت توسط رضاخان سکولار اعدام شد.
حالا، کاهانها و ساحران، این مسیلمه ی کذابی که اولین حزب ارتدادی را در میان کُردهای مسلمان درست کرد و بنیانگذار این بدعت بزرگ و سنت سئیه در میان این مسلمین شده است را به کجا رسانده اند؟ بارزانی خائن و مزدور رژیم صهیونیستی را تا کجا بالا برده اند؟ قاسملوی کمونیست و مزدور رژیم بعثی صدام حسین را به کجا رسانده اند؟ شما مگر جلال طالبانی خائن به دین و ملت کُرد را نمی شناسید؟ در مورد این جنایتکاری که تمام عمرش را در خیانت و کشتار مسلمین و رواج انواع فسادها سپری کرده، مگر نمی بینید پس از مرگش، کاهنها و ساحرانشان در رسانه های ماهواره ای چکار می کنند؟ در مورد طاغوت مصر، عبدالناصر چه؟ در مورد طاغوت ترکیه، مصطفی کمال پاشا آتاتورک چه؟ در مورد شاهان فاسد آل سعود چه؟ در مورد طاغوت کمونیست و فاسد ازبکستان کریم اف چه؟ و صدها نمونه ی دیگر که همه و همه توسط این کاهانها غسل تعمید داده می شوند و هر چند وقت یکبار این سناریوهای تکراری را مشاهده می کنیم.
بارزترین و نمونه ی زنده ی تکرار سناریوی أمفسیس و کاهانهای موجود در کردستان سوریه، ترکیه و عراق را ما سالهاست در طاغوتی سکولار و کمونیستی آتئیست مزدور به نام عبدالله اوجالان و نقش رسانه های وابسته به این جنایتکار مشاهده می کنیم. فقط کافی است که شما شناختی از باورها و عقاید این جنایتکار مزدور و تناسب آن با عقاید مسلمین کُرد داشته باشید تا به عمق خیانت کاهانها و ساحران موجود در رسانه هائی که از این جانی حمایت می کنند پی ببرید.
بله، مصيبت بزرگی كه هم اکنون مسلمین را گرفتار کرده، پیوستن علماء و ملاهای دین فروش(بلعم های باعورا) و درسخوانده های خائن و سکولار تحت عنوان روشنفکر، دکتر، لیسانس، فوق لیسانس و … به طاغوت هایی چون فرعون، احزاب سکولار، حکام طاغوت محلی تابع کفارسکولارجهانی و منطقه ای، و مسأله ی فتنه در دين و استفاده ی ابزاری احزاب سكولار بومی و جهانی، از احساسات اسلامی مردم و شبهات علمای سوء است. علمای سوئی که اکثر رسانه های ماهواره ای و منابر مساجد را هم در اختيار دارند و به ميل و آرزوی اربابان طاغوت خود با آيات، احاديث و احساسات دينی و وطن دوستی مردم در راستای اهداف اربابانشان بازی می كنند!.
با مطالعه ی داستان سینوهه، و قبل از آن و مهم تر از آن، با مطالعه ی قرآن و سخنان رسول الله صلی الله عليه و سلم متوجه می شویم که پيدايش اين موجودات چيز جديدی نيست که ما را دستپاچه کند یا نتوانیم آفت شان را برطرف كنیم، خائنین سکولار همیشه در طول تاریخ وجود داشته اند و هم اکنون هم هستند. اما، در مورد خائنین موجود در شریعتهای آسمانی و بخصوص آخرین شریعت الله که توسط رسول الله صلی الله عليه و سلم آمده پیامبر از این خائنین وعلمای سوء با عناوينی چون الرُّوَيْبِضة[8]، الأئمَّةَ المضلِّينَ[9] و دُعَاةٌ علَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ[10] ياد كرده، و شريعت راه های دفع اين آفت ها را هم نشان داده است.
این ملاهای دین فروش و علمای سوء در جنگی نرم و روانی باعث محكم كردن حكم و قدرت طاغوت ها شده اند، و بخصوص امروزه يكی از سربازان جنگ روانی طاغوتهای سکولار جهانی و محلی به حساب می آیند، كه مقدمه ی جنگ نظامی و تسلط ظاهری این کفار بر مردم را فراهم می كنند.
در اين صورت، تفاوتی ميان نیروهای مسلح، پیاده نظام، خلبان های آمريكايی، اسرائیلی، اردنی، عربستانی، ترکیه ای و … كه با گلوله و بمب عليه مسلمين می جنگند، با كسی كه با فتوا و تبلیغ در بخش روانی از طاغوت پشتيبانی می كند وجود ندارد، بلكه بايد گفت جنگ روانی بسيار خطرناك تر و مخرب تراز جنگ نظامی است. چون مكان جنگ روانی قلب، ایمان و درون انسان هاست، و زمانی كه اين مركز فاسد و نابود شد، همه چيز يک انسان نابود می شود و طاغوت ها به راحتی به اهداف خود می رسند.
حالا از شما برادران و خواهران گرامی می پرسم: آیا از خود پرسیده اید که چرا الله متعال در قرآن از کلمه ی ظلمات یعنی تاریکی ها، به صورت جمع استفاده می کند، در حالی که کلمه ی نور را به صورت مفرد آورده؟ الله متعال می فرمایند:«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَل الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ» (أنعام/ ۱) یا می فرمایند:«هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّور» (رعد/۱۶)
بله، در جاهلیت و توسط این طاغوتهای مشخص و محدود «إله»های فراوانی تولید می شوند و راههای باطل بسیار زیاد و رنگارنگ هستند،که به بخشی از این «إله»ها اشاره شد؛ اما، راه حق تنها یکی است. تنها با کفر به تمام این طاغوت ها و تمام«إله»های تولید شده توسط این طاغوتها- چه می شناسی و چه نمی شناسی، چه آن هایی که دیده ای یا ندیده ای- و بی باور شدن به این طاغوت ها و جاهلیت و تمام«إله»های تولید شده توسط این کفار، و در مرحله ی دوم ایمان به الله است که شما به حق رسیده اید. ایمان به الله نور است و یکی است.
از الله متعال خواستاریم ما و شما را همچون اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در کفر به طاغوت یعنی کفر به شیطان وکفار5گانه ی 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) و دور ریختن تمام«إله»های مختلف و رنگارنگ و متعدد تولید شده توسط این طاغوتها و سپس ایمان به الله موفق و ثابت قدم نگه دارد و عاقبتمان رابه خیر کند.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ، لاَإِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته [11]
[1] ماوردی، تفسیر النکت والعیون ، ج 6 ص 370./ لنا ثلاثمائة وستون صنماً لا تقوم بحوائجنا , فكيف يقوم إله واحِد بحوائج الخلق كلهم.
[2]– سنن أبی داوود، ج 4، ص 332، ح 5121
[3]– تفسیر ابن کثیر، 1/390 / نیز: مجموع الفتاوی، 28/328 ، 329
[4] سنن أبی داوود، ج 4، ص 332، ح 5120 – 4458 / امام السیوطی، جامع الأحاديث – الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير – قسم الأقوال الجزء الرابع/ شماره 11910-11911 / الروض الداني إلى المعجم الصغير للطبراني – ج 2 – شماره 1020/ المعجم الأوسط للطبراني 7176/ فوائد أبي العباس الأصم 15 / شعب الإيمان للبيهقي 7487 / شرح السنة امام بغوی 3447 / معرفة الصحابة لأبي نعيم الأصبهانی 3284/ والمتقي الهندي في كنز العمال حديث رقم 6932، 6961 /
[5] قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ تَعَزَّى بِعَزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَعْضُوهُ بِهِنَّ أَبِيهِ وَلَا تُكَنُّوا» رواه البخاري في (الأدب المفرد) [963/1 بتحقيقي ] ، والنسائي في (السنن الكبرى) (5/272) [8864] و (6/242) [10812] وفي (عمل اليوم والليلة) [976] ، وأحمد في (المسند) (5/136) وابنه في (زوائد المسند) (5/136) ، وابن أبي شيبة في (المصنف) (15/33) [19030] أو (7/456) [37183] ، وأبو عبيد القاسم بن سلام في (غريب الحديث) (3/163) [422] و (3/288) [467] (ط مجمع اللغة العربية) ، والحربي في (الغريب) (3/919) ، والطحاوي في (شرح مشكل الآثار) [3204] و [3207] ، والهيثم بن كليب الشاشي في (مسنده) (3/374) [1499] ، وابن حبان في [3153الإحسان] أو [736 موارد] ، والطبراني في (المعجم الكبير) (1/198-199) [532] ، والقطيعي في (جزء الألف دينار) [209] ، وأبو نعيم في (معرفة الصحابة) [756] ، والبغوي في (شرح السنة) (13/120-121) [3541] ، والضياء المقدسي في (المختارة) [1242] و [1244] ، والمزي في (تهذيب الكمال) (19/339-330) و (19/330) النسائي في ((السنن الكبرى)) (8864) واللفظ له، وأحمد (21234) / آلبانی ، تخريج مشكاة المصابيح 4828/ شعيب الأرناؤوط: تخريج المسند 21236 / الألباني ، السلسلة الصحيحة269 / تخريج صحيح ابن حبان 3153 / ابن حجر العسقلاني: تخريج مشكاة المصابيح 4/404 / الألباني : السلسلة الصحيحة1/538 / محمد الأمين الشنقيطي: أضواء البيان3/527 / السخاوي: الأجوبة المرضية2/623 / شعيب الأرناؤوط: تخريج المسند21233 / السيوطي: الجامع الصغير629 / الألباني: صحيح الجامع567 / أخرجه أحمد (21271)، والنسائي في ((السنن الكبرى)) (10810)، والطبراني (1/198) (534) باختلاف يسير. ابن تيمية في منهاج السنة:قال أهل العلم: يجوز التصريح باسم العورة للحاجة والمصلحة… كما في حديث أبي بن كعب عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من تعزى بعزاء الجاهلية فأعضوه بهن أبيه ولا تكنوا.انتهى،
[6] رواه ابو داود۴۵۱۷ و ترمذی۳۹۵۵ و بیهقی/ آلبانی، صحيح الترغيب ۲۹۶۵/ در سنن ترمذی به این شکل روایت شده. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: فرمود : لَيَنْتَهِيَنَّ أَقْوَامٌ يَفْتَخِرُونَ بِآبَائِهِمُ الَّذِينَ مَاتُوا إِنَّمَا هُمْ فَحْمُ جَهَنَّمَ أَوْ لَيَكُونَنَّ أَهْوَنَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الْجُعَلِ الَّذِى يُدَهْدِهُ الْخِرَاءَ بِأَنْفِهِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَفَخْرَهَا بِالآبَاءِ ، إِنَّمَا هُوَ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ ، النَّاسُ كُلُّهُمْ بَنُو آدَمَ وَآدَمُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ .
ترجمه : جماعتی که به پدران خود بر دیگران فخر مینمایند و پدرانشان اکنون مرده و به صورت زغال جهنم در آمده اند باید از این کار دست بردارند و الا آنان ازسوسکی که کثافت را به روی پوزه اش بلند می کند کمتر خواهند بود. خداوند رنگ و اخلاق زمان جاهلیت و افتخار به آباء و اجداد را ازشما دورساخته است هرکسی یکی از این دو حالت را دارد یا مسلمان است و پرهیزگار و یا گناه کار است و نادرست. همه مردم اولاد آدم هستند و آدم هم از خاک خلق شده است.
ابو داود هم به این گونه آورده : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ ، وَفَخْرَهَا بِالْآبَاءِ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ ، وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ ، أَنْتُمْ بَنُو آدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ ، لَيَدَعَنَّ رِجَالٌ فَخْرَهُمْ بِأَقْوَامٍ ، إِنَّمَا هُمْ فَحْمٌ مِنْ فَحْمِ جَهَنَّمَ ، أَوْ لَيَكُونُنَّ أَهْوَنَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الْجِعْلَانِ الَّتِي تَدْفَعُ بِأَنْفِهَا النَّتِنَ
آلبانی هم به این شکل روایت رو آورده : إنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ أذهبَ عنكم عُبَّيَّةِ الجاهليةِ وفخرَها بالآباءِ ، الناسُ بنو آدمَ ، وآدمُ من ترابٍ ، مؤمنٌ تقيٌّ ، وفاجرٌ شقيٌّ ، لَيَنتهينَّ أقوامٌ يفتخرون برجالٍ إنما هم فحمُ جهنَّمَ ، أو ليكوننَّ أهونَ على اللهِ من الجُعلانِ ؛ التي تدفعُ النَّتنَ بأنفِها
[7] مسلم23/ الألباني، صحيح الجامع 6438
[8] شعيب الأرناؤوط ، تخريج المسند13298 / إنَّ أمامَ الدَّجَّالِ سِنينَ خَدَّاعةً، يُكَذَّبُ فيها الصادِقُ، ويُصَدَّقُ فيها الكاذِبُ، ويُخَوَّنُ فيها الأمينُ، ويؤْتَمَنُ فيها الخائنُ، ويَتكلَّمُ فيها الرُّوَيْبِضةُ. قيل: وما الرُّوَيْبِضةُ؟ قال: الفُوَيْسِقُ يَتكلَّمُ في أمرِ العامَّةِ.
[9] تزمذی2229/ إنَّما أخافُ علَى أمَّتي الأئمَّةَ المضلِّينَ قالَ وقالَ رسولُ اللهِ صلَّى اللَّهُ عليهِ وسلَّمَ لا تزالُ طائفةٌ من أمَّتي علَى الحقِّ ظاهرينَ لا يضرُّهم من خذلُهم حتَّى يأتيَ أمرُ اللَّهِ
[10] مسلم1847/ بخاری3606/ كانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ عَنِ الخَيْرِ، وكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللَّهِ، إنَّا كُنَّا في جَاهِلِيَّةٍ وشَرٍّ، فَجَاءَنَا اللَّهُ بهذا الخَيْرِ، فَهلْ بَعْدَ هذا الخَيْرِ مِن شَرٍّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلتُ: وهلْ بَعْدَ ذلكَ الشَّرِّ مِن خَيْرٍ؟ قالَ: نَعَمْ، وفيهِ دَخَنٌ، قُلتُ: وما دَخَنُهُ؟ قالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بغيرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ منهمْ وتُنْكِرُ، قُلتُ: فَهلْ بَعْدَ ذلكَ الخَيْرِ مِن شَرٍّ؟ قالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إلى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أَجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا، قُلتُ: يا رَسولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا؟ فَقالَ: هُمْ مِن جِلْدَتِنَا، ويَتَكَلَّمُونَ بأَلْسِنَتِنَا، قُلتُ: فَما تَأْمُرُنِي إنْ أَدْرَكَنِي ذلكَ؟ قالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وإمَامَهُمْ، قُلتُ: فإنْ لَمْ يَكُنْ لهمْ جَمَاعَةٌ ولَا إمَامٌ؟ قالَ: فَاعْتَزِلْ تِلكَ الفِرَقَ كُلَّهَا، ولو أَنْ تَعَضَّ بأَصْلِ شَجَرَةٍ، حتَّى يُدْرِكَكَ المَوْتُ وأَنْتَ علَى ذلكَ.
[11] پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله