از نظر علمی و مستند، استعمار یعنی چه؟
استعمار از لحاظ لغوي به معناي مهاجرت گروهي از افراد كشورهاي متمدن به سرزمينهاي خالي از سكنه يا كمرشد به منظور عمران يا متمدن كردن آن سرزمين است. لكن واقعيت پديدهي استعمار با معناي لغوي آن متفاوت است و در عمل به معناي تسلط جوامع و كشورهاي قدرتمند بر جوامع و سرزمينهاي ديگر به منظور استثمار و بهرهكشي از آنها در آمد. (مجیدرهنما،مسائل کشورهای آسیایی،آفریقایی،ص۱۵)
اصطلاح «استعمار»(colonialism) اشاره دارد به حالت زیردستى یا بندگى اجتماع، کشور یا ملتى که از لحاظ سیاسى، یا اقتصادى و یا فرهنگى زیر سلطه ى اجتماعى یا ملت پیشرفتهاى است. این اصطلاح از سوى واحدهاى ضعیف تر به کار برده مى شود تا هر گونه اقدامى را که از سوى واحدهاى ملى نیرومندتر علیه خواسته هایشان به عمل مى آید، تبیین کند.( جولیوس گولد ، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 57.)
سیاست مبتنى بر برده کردن، سودجویى از منابع طبیعى و بهره کشى از مردم و کشورهایى که از نظر اقتصادى کم رشد هستند و ممانعت از پیشرفت فنى و اقتصادى و فرهنگى آنها براى تحکیم سلطه ى سیاسى، نظامى و اقتصادى دولت استعمارگر است. به عبارت دیگر، استعمار جریانى است که از طریق آن، یک ملت قدرتمند،سلطه ى اقتصادى، نظامى، سیاسى، و اجتماعى خود را بر یک جامعه یا ملت ضعیف اعمال مى کند. این جریان ممکن است همراه با نابودى بومیان جامعه یا بهره کشى از آنان و یا به کمک و شرکت بخشى از افراد آن جامعه صورت گیرد.( آقابخشى،فرهنگ علوم سياسى،ص 95)
«استعمار» به نظر سید جمالالدین اسدآبادى، استعباد و برده ساختن آزادان و آزادگان و تخریب نزدیکتر است تا به عمران و آبادانى.( سیداحمد موثقی ،علل وعوامل ضعف وانحطاط مسلمین دراندیشههای سیاسی وآرای اصلاحی سیدجمالالدین اسدآبادی،ص 94)
با توجه به عوامل گوناگونی که مفهوم استعمار را تشکیل میدهد، تعریف ذیل میتواند به نحو جامع معنای آن را بیان کند: «استعمار رژیم سیاسی و اقتصادی است که در یک سرزمین یا کشور، از طرف یک (یا چند) دولت خارجی، برقرار میشود و از این رهگذر، دولت (یا دولتهای) خارجی، نظامی را در آن سرزمین مستقر میسازند که بدون رضایت مردم از خارج بر آنان تحمیل شده و هدف اصلی آن تامین منافع خارجیان و عمال آنان است.(مجید رهنما، پیشین،ص۱۶)
از مشخصات اصلی استعمار در وهله اول، اعمال زور در جهت حفظ منافع کشورهای اروپایی است و در وهله دوم فلج کردن صنعتگران بومی؛ که در نتیجه به توسعه کشورهای اروپایی میانجامد و به عنوان مثال میتوان به استثمار هندوستان توسط بریتانیا در نیمه دوم قرن هیجدهم میلادی اشاره کرد. (همایون الهی،امپریالیسم وعقبماندگی، ص۱۷)
بنابراين استعمار از لحاظ سياسي به معناي حاكميت گروهي از قدرتهاي خارجي بر مردم يا بر سرزمين ديگر است. ماركسيستها به جاي كلمه ي استعمار از كلمه ي مشابهي تحت عنوان «امپرياليسم» استفاده ميكنند. امپرياليسم در حقيقت به حكومتي اطلاق ميشود كه در آن يك حاكم نيرومند بر بسياري از سرزمينهاي دور و نزديك حكومت داشت، (همانند امپراطوريها) ولي بعدها به هرگونه حاكميت مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي قدرتمندو كشورهاي ديگر عنوان امپرياليسم داده شد.(مومسن ولفگانگ، نظريههاي امپرياليسم، صص 12 ـ7)