کافر و منافق (4)

کافر و منافق  (4)

در تطبیق « قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ » نوعی نرمشِ متناسبِ با «وضع موجود» و «نیازهای روز» مسلمین دیده می شود که توسط «مرجع ذی صلاح» به مرحله ی اجرا در می آید و به ما نشان میدهد که علاوه بر نزدیکی، ظوابط دیگری مثل «قدرت» و «خطر» و «نکایه» نیز وجود دارند که پس از بررسی های تخصصی رای نهائی در اولویت بندی های جهادی صادر می شود . بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم این مرجع ذی صلاح تنها شورای اولی الامر یکی از «3ابزار»برتر است که با اجماع واحدش رای واحدی را از زبان رهبریت جامعه ارائه می دهد.

این یعنی تفقه و فهم و حکمت در دین، چیزی که خیلی از برادران سطحی نگر ما از درک آن عاجزند، و با عدم فهم جامع شریعت، و با احساسات غیر مدیریت شده ی خودشان منبع مشکلات زیادی برای خود و سایر مسلمین و ابزاری جهت هدر دادن انرژی جهادی و مبارزاتی و اصلاحگرایانه ی مومنین مجاهد شده اند.

زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم متناسب با قدرت نظامی که داشت قبایل کافری که نزدیک و اقرب بودند اما «ضرر و خطر» کمتری داشتند را رها می کرد و به قبایل ابعد و دورتری می پرداخت که  «ضرر و خطر» بیشتری داشتند و دقت می کرد چگونه می تواند به پیکره ی دنیای کفر بیشترین «نکایه» را وارد کند ما به مقاصدی در شریعت آشنا می شویم که بر آگاهان بر اصول فقه پوشیده نیست.

به عنوان مثال امام شافعی رحمه الله در الاُم می گوید: اگر حال دشمن و توان آنها گوناگون و مختلف بود، ‌زيانبارتر وعده ای خطرناک تر بودند، امام می تواند مبارزه را با گروه خطرناک تر و یا مضرتر شروع کند و هیچ اشکالی ندارد، گرچه مسافتش از یک دشمن دورتر هم باشد. این به منزله ی ضرورت تلقی شده و هنگام ضرورت مواردی رواست، که در غیر آن جایز نیست. به رسول الله صلی الله علیه وسلم  خبر رسید که حارث بن ابی ضرار لشکری را برای حمله به ایشان تدارک می بیند، رسول الله صلی الله علیه وسلم  به او حمله کرد. و این درحالی بود که در اطراف ایشان هم، دشمنی نزدیک تر وجود داشت. وبه رسول الله صلی الله علیه وسلم  خبر رسید که خالد بن ابی سفیان بن شح، لشکری را علیه ایشان سازماندهی می کند. ابن انیس را فرستاد، ایشان او را کشتند درحالی که دشمن نزدیک تری هم در کنارشان بود.[1]

  بله، کفار با آنکه درجه بندی می شوند اما در کل جبهه ی واحدی هستند بر علیه مسلمین . ما دنیای کفار را مثل یک مجموعه نگاه می کنیم که تجزیه اونها به نفع ماست، همچنانکه سکولاریستهاهمگی برعلیه ما می جنگند « وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» و همچنانکه عموم کفار بعضی اولیای هم هستند« وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»  پس ما هم به این کلیت نگاه می کنیم و می بینیم متناسب با قدرتی که داریم : کدام یک بیشرین ضرر و خطر را برای ما دارد و سر افعی کجاست؟ و چگونه می توانیم بیشترین نکایه و ضرر را به این کلیت وارد کنیم.

حالا مرجع ذی صلاح «3ابزار» با متخصصینی که در اختیار دارد می داند که متناسب با وضع موجودی که بر دنیا حاکم است «ضرر و خطر» کدامیک بیشتر است و متناسب با «قدرت»ی که دارد چگونه در جنگ نرم و مسلحانه بیشترین «نکایه» را بر دنیای کفر جهانی و ارتداد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ی محلی وارد می کند. 

پس زمانی که در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی و پرچمدار سایر کفار تمرکز می شود و به بسیاری از کفار کوچک محلی و سکولار زده های بومی که موجودیت آنها به موجودیت این دشمن اصلی و متحدین آن بستگی دارد اهمیت کمتری داده می شود به این دلیل است «إذا سقطَ الأصلُ سقطَ الفرعُ» با از بین رفتن علت و اصل، معلول و فرع هم از بین می رود .

یک مثال برای شما بزنم. همین مزدوران سکولار اوجالان در سوریه را در نظر بگیرید. تنها چند روز توسط آمریکا و متحدینش رها شدند مگر ندیدید که فقط چند کوچه در شهر کوبانی برایشان مانده بود؟ یا مگر ندیدید که برای بار دوم هم که توسط آمریکا رها شدند چگونه توسط مزدوران حکومت سکولار ترکیه از عفرین تا راس العین رانده شدند؟

رژیم فاسد آل سعود و تمام طاغوتهای دست نشانده ی حاکم بر مسلمین نیز همین گونه اند . اینها را آمریکا و متحدینش نگه داشته اند و بدون آمریکا و متحدینش اینها خود به خود توسط ثابت قدمان همان ملت نابود می شوند و تمرکز بر آمریکا و متحدین او و بیرون راندن آنها از سرزمینهای اسلامی مساوی است با نابودی مزدورانشان. التّابِعُ يَسقُطُ بسقوطِ المتبوع.

همین چند وقت پیش بود که ترامپ از اصطلاح گاو شیرده برای رژیم دست نشانده و فاسد آل سعود استفاده کرد و در جمع راهپیمایان می سی سی پی گفت من به شاه سعودی گفتم: ” ما از شما محافظت می‌کنیم و بدون حمایت ما حتی دو هفته نیز در قدرت نخواهید بود”. إِنَّه قَدْ صَدقَ وَهُو كَذوبٌ.

پس این حاکمیتهای دست نشانده و اینهمه حزبهای رنگارنگ و متضاد سکولاریستی و احزاب متنوع دارودسته ی منافقین و سکولار زده های به ظاهر اسلامگرا معلول هستند نه علت اصلی، هر چند رابطه ی تنگاتنگی بین اینها وجود دارد.


[1] أبو عبد الله محمد بن إدريس الشافعي القرشي المطلبي ، الأم ، المحقق: رفعت فوزي عبد المطلب ،الاسکندریه ،  دار الوفاء ۱۴۲۲ ق – ،ج۴ص۱۷۷ (فان اختلف العدو فکان بعضهم أنکی من بعض أو أخوف من بعض فلیبد الامام بالعدوا الأخوف أو الأنکی و لابأس أن یفعل. وان کانت داره أبعد ان شاء الله تعالی حتی ما یخاف لمن بدأ به لما یخاف من غیره مثلاً و تکون هذه بمنزلة الضرورة لأنه یجوز فی الضرورة مالا یجوز فی غیرها. وقد بلغ النبی عن الحارث بن أبی ضرار انه مجمع له فأغار النبی وقربه عدو أقرب من و بلغه أن خالد بن أبی سفیان بن شح یجمع له فأرسل ابن أنیس فقتله و قربه عدو أقرب)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *