تعریف دارالاسلام و دارالکفر در مذاهب مختلف اسلامی

تعریف دارالاسلام و دارالکفر در مذاهب مختلف اسلامی

(5-قسمت)

یا در «الام» امام شافعی رحمه الله در مورد یکی از مسائل مهم متبط با خون مسلمین می گوید: مسلمان هر کجا که باشد خونش حرام است و چنانچه به عمد کسی مسلمانی را بکشد باید قصاص شود یا اگر غیر عمد بود باید کفاره و دیه بدهد در علت آن هم می گوید:  “وإنّما يَحْرُمُ الدّمُ بالإيمانِ كان المؤمنُ في دارِ حربٍ أو دارِ إسلامٍ”با ایمان خون حرام می گردد و فرق ندارد شخص مومن در دارحرب باشد یا دارالاسلام .و در جای دیگری در همین کتاب الام باز امام شافعی می گوید:”مما يَعقِلُه المسلمونَ ويجتمعون عليهِ: أنَّ الحلالَ في دارِ الإسلامِ حلالٌ في بلادِ الكفرِ، والحرامَ في بلادِ الإسلامِ حرامٌ في بلادِ الكفر”.آن چیزی که مسلمین بر اثر تعقل به آن رسیده اند و بر آن اجتماع کرده و یک رای هستند اینکه : حلالِ در دارالاسلام در دارالکفر هم حلال است ، و حرامِ در دارالاسلام در دارالکفر هم حرام است.

در اینجا تقسیم زمین به «دارین» به این معنی نیست که شریعت اسلام هم خاصیت منطقه ای و اقلیمی به خودش می گیرد.

در کل، مذهب شافعی در تعریف دارالاسلام می گوید: سرزمینی کهتحتقدرترئيسدولتاسلامیباشدواگرچهدرآنمسلمانینباشد .[1]ابن احجر عسقلانی می گوید: دارالاسلام سرزمینی است که تحت تسلط ماست هر چند ساکنین آن اهل ذمه یا اهل عهد باشند.[2]

 ابوالقاسمرافعيشافعيرحمه الله نیز می گوید: ازشروطدارالاسلامايننيستكهدرآنمسلمانیوجودداشتهباشد،بلکههمينكافی استكهدراختيارقانوناسلامورهبریمسلمانباشد.[3]

شوكاني رحمه الله هم می گوید:ملاک در تشخیص دارالاسلام از دارالکفر، ظهور کلمه است؛ اگر قوانين  و دستورات امر و نهيدر مكان و سرزميني در اختيار اهل اسلام بود به شيوه اي كه كفار نتوانند به آشكارا كفرياتشان را انجام دهند مگر از كانالي كه قانون شريعتبرايش تعيين كرده است، در اين صورت چنين سرزميني دارالاسلام است ، و چنانچه برعكس باشد در آن صورت مكان و سرزمين نيز برعكس تبديل به دارالكفر مي گردد .[4]

مذهب حنبلی :

أبو يَعْلَى الحنبلي رحمه الله می گوید:  هر سرزمین که در آن احکام اسلام-و نه احکام کفر– غلبه داشته باشد  پس آنجا دارالاسلام است و هرسرزمينیكهدرآناحکامكفر-و نهاحکاماسلام-درآنغلبهداشتهباشدپس آن)جا( دارالکفراست..[5] پس حنبلی ها در مورد دارالکفر می گویند: سرزمینی که احکام کفر بر آن غلبه و حاکمیت دارند[6]

(ادامه دارد…..)


[1]تحفة المحتاج 4/230)بأنها ما كانت تحت استيلاء رئيس الدولة الإسلامية وإن لم يکن فيها مسلم

[2]تحفة المحتاج 4/222)دار الإسلام ما كانت في قبضتنا وإن سکنها أهل ذمة أو عهد

[3]عبد الكريم بن محمد الرافعي ، شرح الوجيز ، المحقق: علي معوض – عادل عبد الموجود، بیروت ، دار الكتب العلمية ، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۷ م ج ۸ ص ۱۴٫ / وليس من شرط دار الإسلام أن يکون فيها مسلمون بل يکتفى كونها في يد الإمام وإسلامه / 

[4]محمد بن علی شوکانی ، السيل الجرار  ، قاهره  ، جنه احیاء التراث الاسلامی۱۴۳۱ق. ج ۴/۵۷۵  / أن الاعتبار بظهور الكلمة، فإن كانت الأوامر والنواهي في الدار لأهل الإسلام بحيث لا يستطيع من فيها من الكفار أن يتظاهر بكفره إلا لكونه مأذونا له بذلك من أهل الإسلام؛ فهذه دار إسلام، وإن كان الأمر بالعكس فالدار بالعكس

[5]قاضي أبي يعلى الحنبلي، المعتمد في أصول الدين، صـ 276، ط دار المشرق ببيروت 1974. / وكل دار كانت الغلبة فيها لأحكام الإسلام دون أحكام الكفر فهي دار إسلام، وكل دار كانت الغلبة فيها لأحكام الكفر دون أحكام الإسلام فهي دار كفر.

[6](المبدع3/313- الانصاف 4/121- المقنع بحاشیته 1/485- کشف القناع 3/43)  / الدار التي تغلب فيها أحکام الکفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *