رعایت و پایبندی به وحدت فرماندهی و وحدت دستور در تطبیق جنگ مسلحانه با «یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ»

رعایت و پایبندی به وحدت فرماندهی و وحدت دستور در تطبیق جنگ مسلحانه با «یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ»

بسم الله و الحمد لله

اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

متاسفانه جریاناتی وجود دارند که به دلیل جهل از مقاصد شریعت و دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان و یا به دلیل کنارگذاشتن عدالت و انصافِ نسبتِ به مسلمینِ مخالف خود و یا حتی به دلیل فریفته شدن توسط دشمنان آگاه و حرکت خواسته یا ناخواسته طبق نقشه ی دشمنان، با مخلوط کردن اصطلاح «العَدُوُّالقَریب»  و آیه ی «قاتِلُوا الَّذينَ يَلونَكُم مِنَ الكُفّارِ» جنگ مسلحانه و نرم خودشان را از مسیر شرعی آن و تمرکز بر دشمنان اصلی منحرف کرده و متوجه مسلمین مخالف ودسته هائی از کفار ساخته اند  که شرعاً نباید با آنها جنگ مسلحانه ای صورت بگیرد.

در ابتدا باید عرض شود که دشمنان مومنین در میان انسانها سه دسته اند:

  1. کفار آشکار که غیر از مرتدین به 5 دسته ی اصلی تقسیم می شوند: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا(حج/17)یهودی ها، صابئین، نصارا، مجوس و مشرکین
  2.  کفار پنهان داخلی یا منافقین که دارودسته ای هم برای خود از مسلمین تهیه کرده وخودشان را گم کرده اند و تشخیص آنها از مسلمین فریب خورده در دنیا برای ما غیر ممکن است.
  3. مومنین مجرمی که ممکن است به دلایلی با دیگر مومنین دشمنی کنند. وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ (حجرات/9)

حالا این دشمنی ممکن است تنها در بخش جنگ روانی و سرد باشد و یا ممکن است جنگی ترکیبی از جنگ سرد وگرم باشد،  به عنوان مثال زمانی که الله تعالی می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ (توبه/73) در اینجا اگر دقت کنید جهاد با کفار آشکار مقدم بر جهاد با منافقین داخلی است به همین دلیله اکثر اوقات دارودسته ی منافقین نادیده گرفته میشن انگار اصلاً وجود ندارند؛ و جهاد با منافقین هم در بخش تبلیغی و جنگ نرم و در پیش گرفتن عوامل بازدارنده و مدیریت داخلی اونهاست، و جنگ مسلحانه و گرمی در کار نیست، مگر اینکه جرمی مرتکب شوند که حدی بر آن تطبیق شود یا اینکه از دارالاسلام بیرون بروند که آنوقت حکمشان شبیه حکم سکولاریستها می شود.

 به همین دلیله که امام طبری رحمه الله از ابن عباس رضی الله عنهما در تفسیر «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ …» روایت می کنه که گفته: فَأَمَرَهُ اللَّهُ بِجِهَادِ الْكُفَّارِ بِالسَّيْفِ وَالْمُنَافِقِينَ بِاللِّسَانِ، وَأَذْهَبَ الرِّفْقَ عَنْهُمْ؛ خداوند به پیامبرش امر کرد که با کفار با شمشیر جهاد کند و با منافقین به وسیله‌ی زبان و بیان جهاد نماید و نرمی و مهربانی را نسبت به آنها به کار نبرد. و یا گفته: الْكُفَّار بِالْقِتَالِ، وَالْمُنَافِقِينَ : أَنْ تَغْلُظ عَلَيْهِمْ بِالْكَلَامِ. با کفار، قتال و جنگ شود و با منافقین از طریق سخن تند و غلیظ برخورد شود. یا از حسن بن علی رضی الله عنهما روایت می کنه که : جَاهِدِ الْكُفَّارَ بِالسَّيْفِ، وَالْمُنَافِقِينَ بِالْحُدُودِ، أَقِمْ عَلَيْهِمْ حُدُودَ اللَّهِ.[1]

غیر از آنهمه آیات قرآن در جنگ روانی با دارودسته ی منافقین، مگر شدت و قاطعیت و تندی رسول الله صلی الله علیه وسلم در تخریب ضرار را ندیدیم که اجرای یکی از حدود الله تعالی بر تفرقه اندازان و حزب سازان در جامعه ی اسلامی است؟

علاوه بر این، کفار پنهان داخلی که مثل کرم ابریشم به دور خود جمع کثری از مسلمین آلوده شده را جمع کرده و خودشان را در میان آنها گم و پنهان کرده اند به گونه ای که ما در دنیا تنها مخلوطی از آنها و دارودسته و سیاهی لشکرهای آنها را می بینیم و هرگز قادر به شناسائی و تفکیک خود آنها نیستیم، توطئه گران و اخلال گران و نزدیکترین دشمنان به مومنین در طول تاریخ بوده اند، با این وجود در دنیا جزو مسلمین محسوب می شوند نه کفار و باید از آنها حذر کرد: هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (منافقون/4) آنان دشمن هستند و از ایشان برحذر باش . خدا بکُشدشان ! چگونه (از حق) برگردانده و منحرف می شوند؟

خوب، حالا الله تعالی در بخشی از سوره  ی توبه پس از اشاره به «سَاعَةِ الْعُسْرَةِ» و غزوه با رومیان در تبوک و، «الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ» آن سه مومنی که در این جنگ تخلف کرده بودند و،سفارش به اینکه «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» با صادقین و راستان باشید، سفارشاتی در مورد چگونگی سمع و طاعه در سختی ها از رهبریت در امر قتال و جنگ مسلحانه و ثمرات آن را بیان می کند، و در ادامه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ(ای مؤمنان! با کافرانی بجنگید که به شما نزدیکترند،) وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً (و باید که از شما شدّت و تندی ببینند) وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ‏(توبه/123) و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.‏

اما نکته ی جالب اینه که پشت سر این دستورِ به قتالِ با نزدیکترین کفار«یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ» در مورد کفار پنهان داخلی یا منافقینی صحبت می کند که با کافری هم می میرن «وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ» و در دنیا ما آنها را جزو مسلمین محسوب می کنیم مادامی که در دارالاسلام به سر ببرند.

در این صورت واضح است که دهها نفر از دارودسته ی منافقین که در سال نهم هجری در جنگ تبوک شرکت نکردند و در میان مسلمین هم زندگی می کردند و کفار مشخص شده ی آنها را رسول الله صلی الله علیه وسلم از طریق وحی می شناخت و حتی کسانی چون عبدالله ابن ابی را همه می شناختند اما باز جنگ با کافر دور صورت می گیرد و نزدیکترین کافر رها می شود .

اگر دقت کنیم خطاب : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ»  «کفار آشکار»ی هستند که بخشی از دشمنان مومنین  را تشکیل می دهند و در اینجا در مورد «کافر قریب» صحبت شده نه «العَدُوُّالقَریب» . «دشمن» فراگیرتر و عامتر از کافر است؛ چون ممکن است که دشمن شما یکی از اقوام و نزدیکان مومن و مسلمان خود شما باشد، یا دشمن شما یکی از پیروان فرقه و مذاهب و جماعتهای اسلامی یا یکی از دارودسته ی منافقین یا یکی از کفار باشد؛ و قرار نیست هر کسی با شما دشمن بود حتماً کافر باشد.

در قتال با « يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ» و روابط خارجی با کفار هم باز ما شاهد اصول، استراتژی و دیپلماسی خارجی خاصی هستیم  که بر محوریتِ «اصلِ قدرت نظامی» می چرخند . یعنی :

  1. با پشتوانه ی قدرت نظامی اصل اول دعوت است. زمانی که قدرتی نظامی باشد که از دعوت محافظت کند و بر اثر دعوت، شخص یا جامعه ای مسلمان شد ما به هدف خود رسیده ایم.
  2. در مرحله ی دوم با پشتوانه ی قدرت نظامی و حکومتی اصل بر پیمان است، که در این پیمان یا جزیه ای گرفته می شود یا کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب و حتی مشرک  تحت شرایطی، یا به حکم ضرورت و ضعف قدرت حکومتی و نظامی مسلمین، نه تنها جزیه نمی دهند بلکه می توانند به صورت مدت دار یا نامحدود با حاکمیت مسلمین روابطی داشته باشند .
  3. در مرحله ی سوم زمانی که دعوت و پپیمان ثمره ای نداشت با پشتوانه ی میزان قدرت نظامی مسلمین اصل بر قتال و جنگ مسلحانه است. فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ (نساء/84)

زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: « لا يَجْتَمِعُ في جَزِيْرَةِ العَرَبِ دِيْنَانِ » به این معنی است که یا دین اسلام (با تمام شریعتهایش) باید وجود داشته باشد یا دین مشرکین و سکولاریستها، به همین دلیل به صراحت امر می کند: أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ[2] سکولاریستها را از جزیره العرب بیرون کنید . البته به صورت موردی برای بعضی از مناطق هم امر به اخراج یهود و نصارا می کند و می فرماید: لَأُخْرِجَنَّ الْيَهُودَ ، وَالنَّصَارَى مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ حَتَّى لَا أَدَعَ إِلَّا مُسْلِمًا [3]

حالا این مشرکین و یهودی ها و نصرانی هائی که نزدیکترین کفار به مسلمین هستند و باید اخراج شوند چه کسانی هستند؟

قطعاً کسانی نیستند که اهل پیمان باشند.« إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ [امّا کسانی که از مشرکان با آنان پیمان بسته‌اید] ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا [و ایشان چیزی از آن را ناقص نکرده‌اند ( و پیمان را کاملاً رعایت نموده‌اند )] وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا [و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده ( و او را یاری نداده‌اند )] فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ [پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کرده‌اند محترم شمارید و بدان وفا کنید]إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (توبه/4) چون کفار مشرکی مثل بنی ضَمرَة  پیمان آنها ابدی و همیشگی بود «مَا بَلّ بَحْرٌ صُوفَهً» یعنی تا زمانی که صدفی در دریا وجود دارد؛ و کفار یهودی و نصرانی هم وجود داشتند که تا زمانی بر پیمان خود بودند در امان بودند و اسلام اهل خیانت و غدر و پیمان شکنی نیست..

در این صورت این کفار مشرک یا کفار یهودی و نصرانی که باید اخراج شوند آنهائی هستند که پیمانی با حکومت اسلامی نداشتند و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: ” مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ يَرِحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ ، وَإِنَّ رِيحَهَا تُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَرْبَعِينَ عَامًا “.[4] کسی که فرد عهد بسته را به قتل برساند، بوی خوش بهشت به مشام وی نخواهد رسید. حال آن که بوی خوش بهشت از فاصله ی چهل سال به مشام میرسد.

پس اینها نزدیکترین کفار به مسلمین بودند که اینگونه با آنها معامله شد . اما در برابر، رسول الله صلی الله علیه وسلم  غزوه «دُومَةُ الجَنْدَل‏» را در سال پنجم هجری در مرزهای روم شرقی انجام میده که فاصله‏اش تا مدینه پانزده روز بود.[5] واقدی در المغازی می نویسه که از اهداف رسول الله صلی الله علیه و سلم در لشکر کشی به مرزهای روم این بوده که رومیان را بترساند[6] یعنی تطبیق قاعده ی : « تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم» با مانوری نظامی و مسلحانه.  و جالب اینه که در زمان برگشت هم با قبیله ی مشرک بنی فَزارِه از زیر شاخه های بنی غطفان پیمانی می بندد.

باز رسول الله صلی الله علیه وسلم در سال ششم هجری، عبدالرحمن بن عوف را به دُومَةُ الجَنْدَل می فرستد[7] در سال هفتم هجری هم  ارتشی را به فرماندهی جعفر بن ابی طالب روانه مرزهای روم می کند که سپاه اسلام با از دست دادن سه فرمانده ی خود شکست می خورد و توسط خالد بن ولید  برگردانده می شود .

باز می بینیم که در سال نهم هجری خود رسول الله صلی الله علیه وسلم  غزوه تبوک را در مرزهای روم راه میندازد، یعنی 610 کیلومتر دورتر از مدینه، و از تبوک خالد بن ولید را باز به دُومَةُ الجَنْدَل می فرستد و حتی در آخرین لحظات زندگی مبارکش نیز ارتشی را به فرماندهی اسامه بن زید رضی الله عنهما جهت حرکت به مرزهای روم تدارک می بینه در تمام این موارد جنگ با کافر دور شده.

حالا زمانی پیش می آید که عده ای از دارودسته ی منافقین نفاق خود را آشکار می کنند و مرتد می شوند وبه قول ابن مسعود حکم اینها می شود مثل حکم سکولاریستها یا مشرکین « أَنَّ اللَّه أَمَرَ نَبِيّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ جِهَادِ الْمُنَافِقِينَ، بِنَحْوِ الَّذِي أَمَرَهُ بِهِ مِنْ جِهَادِ الْمُشْرِكِينَ». مثل مسیلمه ی کذاب و امثالهم در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود اینها و دهها قبیله ی مشرک دیگر که نزدیکترین کفارآشکار به دارالاسلام بودند دستور تشکیل ارتش برای جنگ با کفار دور را به فرماندهی اسامه بن زید صادر می کند و برای این کفار نزدیک تنها به ثابت قدمان همان قوم دستور مقاومت و جهاد می دهد.

به دنبال فوت رسول الله صلی الله علیه وسلم عربهای بیشتری مرتد می شوند و ابوبکر صدیق رضی الله عنه باز ارتشی که به فرماندهی اسامه بن زید رضی الله عنهما برای کفار دور تهیه شده بود را روانه می کند و وجود کفار نزدیک مانع از جنگ با کفار دور نمی شود، به همین دلیل مجاهدین دولت اسلامی را در دو جبهه ی جهاد با کفار دور و نزدیک سازماندهی می کند.

یعنی در زمان خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه یهود در مسافت 180 کیلومتری مدینه در خیبر  و همچنین در یمن اقامت داشتند و نصارا نیز در نجران و مجوس هم در الأحساء به زندگی خود ادامه می دادند در حالی که ابوبکر رضی الله عنه :

  • ارتشی بزرگ به فرماندهی اسامه بن زید برای جنگ با امپراطوری روم شرقی روانه می کند
  • با منکرین زکات و مرتدین و مانعین زکات در سراسر جزیره العرب با فراهم کردن بیشتر از 19 ارتش جنگهای وسیع و دامنه داری را به پیش می برد.
  • به دنبال فراغت از سرکوب مرتدین و مانعین زکات ارتش خود را برای کفار دوری در عراق ساسانی و روم شرقی ارسال می کند.

در تمام این حالات کفار یهودی و نصرانی و مجوس که بسیار نزدیکتر بودند و در جزیره العرب نیز حضور داشتند باز اخراج نمی شوند. مگر آگاهتر از ابوبکر به سنت و دستورات رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود داشت؟

به دنبال ابوبکر و در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه باز می بینیم که یهودیان خیبر و نصارای نجران و مجوس هِجر در سرزمینهای خودشان به سر می برند و ارتش دولت اسلامی به کفار دوری در دو قاره ی آسیا و آفریقا و بخشهائی از امپراطوری روم مشغول جهاد هستند.

یعنی ارتش مسلمین هزاران کیلومتر دورتر به فتح قلمرو ساسانیان درایران زمین و فتح شام و فتح مصر وشمال آفریقا مشغول می شوند و این کفار نزدیک در سرزمینهای خود در جزیره العرب می مانند، غیر از یهود خیبر که عهد شکنی می کنند و آنها را به تَیْماء در 400 کیلومتری شهر مدینه پایتخت اسلامی می فرستد که بر سر راه ارتباطی تبوک و خیبر و مدینه و نزدیک دره ی آبادِ وادی القری قرار داشت که هم اکنون هم جزو عربست است؛ و نصرانی های نجران هم که شرط صلح با رسول الله صلی الله علیه وسلم مبنی بر عدم معامله ی ربوی را می شکنند و به خاطر این عهد شکنی آنها را کوچ می دهد. در کنار این ما می بینیم که یهودیان یمن بر پیمان خود می مانند و تا زمان حاضر نیز در یمن زندگی می کنند و مجوس الأحساء نیز به حیات خود ادامه می دهند تا اینکه سالها بعد و به تدریج مسلمان شده و در میان مسلمین حل می شوند.  این است فقه و فهم خلفای راشدین از منابع شرعی و تطبیق آن در زمین .

زمانی که این قاعده ی شرعی در زمان ما به هم می خورد:

  • جنگ بر علیه اهل کتابی که در دنیا حتی یک حکومت در اختیارش نیست و تحت حاکمیت سکولاریستها قرار گرفته اند به جای جهاد با منافقین و سکولاریستهای اشغالگر جایگزین می شود
  • به جای تمرکز جهاد بر کفار سکولار مهاجم و اشغالگر، جنگ بر علیه مذاهب اسلامی و آراء مخالف شروع می شود

البته این آشفتگی تنها متعلق به الان نیست بلکه مصیبتیه که قرنهاست مسلمین را گرفتار کرده . از زمانی که مسلمین حکومت شورائی خودشان را از دست داده و وحدت را با حاکمیت شاهیگری « مُلْكًا عَاضًّا» و « مُلْكًا جَبْرِيّاً»  و تفرق جایگزین کردند این مصیبت هست و تا زمانی که به شورای اولی الامر حکومت اسلامی بر منهاج نبوت برتر برنگردیم  این مصیبت بردوام است و عده ای مجرم و تفرقه انداز هستند که هزاران آیه و حدیث و نصیحت نمیتواند آنها را اهلی کند و تنها با قدرت نظامی مدیریت و اداره می شوند. «إنَّ اللهَ یَزَعُ بالسُّلطانِ ما لا یَزَعُ بالقرآنِ» خداوند با قدرت حکومتی، کاری را به انجام می‌رساند، که با قرآن به انجام نمی‌رساند. اینجاست که باید به این دوستان نامیزان و نامتعادل و تقریباً نیمه دیوانه گفت: تمامش کنید، زمانی که شب و روز تنها جهت تولید تفرق بیشتر و خروس جنگی نعره می کشی :” فعلَيكم بسُنَّتي وسُنَّةِ الخُلَفاءِ المَهديِّينَ الرَّاشِدينَ”[8]. در این زمینه هم روش صحیح تبعیت از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و روش این خلفاء را نیز یاد بگیر.

اگر دقت کنیم در تطبیق « قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ » نوعی نرمشِ متناسبِ با «وضع موجود» و «نیازهای روز» مسلمین دیده می شود که توسط «مرجع ذی صلاح» به مرحله ی اجرا در می آید و به ما نشان میدهد که علاوه بر نزدیکی، ظوابط دیگری مثل «قدرت» و «خطر» و «نکایه» نیز وجود دارند که پس از بررسی های تخصصی رای نهائی در اولویت بندی های جهادی صادر می شود . بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم این مرجع ذی صلاح تنها شورای اولی الامر یکی از «3ابزار»برتر است که با اجماع واحدش رای واحدی را از زبان رهبریت جامعه ارائه می دهد.

این یعنی تفقه و فهم و حکمت در دین، چیزی که خیلی از برادران سطحی نگر ما از درک آن عاجزند، و با عدم فهم جامع شریعت، و با احساسات غیر مدیریت شده ی خودشان منبع مشکلات زیادی برای خود و سایر مسلمین و ابزاری جهت هدر دادن انرژی جهادی و مبارزاتی و اصلاحگرایانه ی مومنین مجاهد شده اند.

زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم متناسب با قدرت نظامی که داشت قبایل کافری که نزدیک و اقرب بودند اما «ضرر و خطر» کمتری داشتند را رها می کرد و به قبایل ابعد و دورتری می پرداخت که  «ضرر و خطر» بیشتری داشتند و دقت می کرد چگونه می تواند به پیکره ی دنیای کفر بیشترین «نکایه» را وارد کند ما به مقاصدی در شریعت آشنا می شویم که بر آگاهان بر اصول فقه پوشیده نیست.

به عنوان مثال امام شافعی رحمه الله در الاُم می گوید: اگر حال دشمن و توان آنها گوناگون و مختلف بود، ‌زيانبارتر وعده ای خطرناک تر بودند، امام می تواند مبارزه را با گروه خطرناک تر و یا مضرتر شروع کند و هیچ اشکالی ندارد، گرچه مسافتش از یک دشمن دورتر هم باشد. این به منزله ی ضرورت تلقی شده و هنگام ضرورت مواردی رواست، که در غیر آن جایز نیست. به رسول الله صلی الله علیه وسلم  خبر رسید که حارث بن ابی ضرار لشکری را برای حمله به ایشان تدارک می بیند، رسول الله صلی الله علیه وسلم  به او حمله کرد. و این درحالی بود که در اطراف ایشان هم، دشمنی نزدیک تر وجود داشت. وبه رسول الله صلی الله علیه وسلم  خبر رسید که خالد بن ابی سفیان بن شح، لشکری را علیه ایشان سازماندهی می کند. ابن انیس را فرستاد، ایشان او را کشتند درحالی که دشمن نزدیک تری هم در کنارشان بود.[9]

  بله، کفار با آنکه درجه بندی می شوند اما در کل جبهه ی واحدی هستند بر علیه مسلمین . ما دنیای کفار را مثل یک مجموعه نگاه می کنیم که تجزیه اونها به نفع ماست، همچنانکه سکولاریستهاهمگی برعلیه ما می جنگند « وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» و همچنانکه عموم کفار بعضی اولیای هم هستند« وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»  پس ما هم به این کلیت نگاه می کنیم و می بینیم متناسب با قدرتی که داریم : کدام یک بیشرین ضرر و خطر را برای ما دارد و سر افعی کجاست؟ و چگونه می توانیم بیشترین نکایه و ضرر را به این کلیت وارد کنیم.

حالا مرجع ذی صلاح «3ابزار» با متخصصینی که در اختیار دارد می داند که متناسب با وضع موجودی که بر دنیا حاکم است «ضرر و خطر» کدامیک بیشتر است و متناسب با «قدرت»ی که دارد چگونه در جنگ نرم و مسلحانه بیشترین «نکایه» را بر دنیای کفر جهانی و ارتداد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ی محلی وارد می کند. 

پس زمانی که در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی و پرچمدار سایر کفار تمرکز می شود و به بسیاری از کفار کوچک محلی و سکولار زده های بومی که موجودیت آنها به موجودیت این دشمن اصلی و متحدین آن بستگی دارد اهمیت کمتری داده می شود به این دلیل است «إذا سقطَ الأصلُ سقطَ الفرعُ» با از بین رفتن علت و اصل، معلول و فرع هم از بین می رود .

یک مثال برای شما بزنم. همین مزدوران سکولار اوجالان در سوریه را در نظر بگیرید. تنها چند روز توسط آمریکا و متحدینش رها شدند مگر ندیدید که فقط چند کوچه در شهر کوبانی برایشان مانده بود؟ یا مگر ندیدید که برای بار دوم هم که توسط آمریکا رها شدند چگونه توسط مزدوران حکومت سکولار ترکیه از عفرین تا راس العین رانده شدند؟

رژیم فاسد آل سعود و تمام طاغوتهای دست نشانده ی حاکم بر مسلمین نیز همین گونه اند . اینها را آمریکا و متحدینش نگه داشته اند و بدون آمریکا و متحدینش اینها خود به خود توسط ثابت قدمان همان ملت نابود می شوند و تمرکز بر آمریکا و متحدین او و بیرون راندن آنها از سرزمینهای اسلامی مساوی است با نابودی مزدورانشان. التّابِعُ يَسقُطُ بسقوطِ المتبوع.

همین چند وقت پیش بود که ترامپ از اصطلاح گاو شیرده برای رژیم دست نشانده و فاسد آل سعود استفاده کرد و در جمع راهپیمایان می سی سی پی گفت من به شاه سعودی گفتم: ” ما از شما محافظت می‌کنیم و بدون حمایت ما حتی دو هفته نیز در قدرت نخواهید بود”. إِنَّه قَدْ صَدقَ وَهُو كَذوبٌ.

پس این حاکمیتهای دست نشانده و اینهمه حزبهای رنگارنگ و متضاد سکولاریستی و احزاب متنوع دارودسته ی منافقین و سکولار زده های به ظاهر اسلامگرا معلول هستند نه علت اصلی، هر چند رابطه ی تنگاتنگی بین اینها وجود دارد.

حالا ما نیز داریم می بینیم که تمام سکولاریستهای جهانی و محلی در جنگ گرم و نرم با تمام مسلمین شریعت گرا و بخصوص با حکومتهای بدیل اضطراری سالامی وارد جنگ شده اند، آیا ما طبق سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم اقدام به تجزیه و درجه بندی این دشمنان و تمرکز بر سر افعی می کنیم یا مثل بعضی از گروههای نا آگاهِ از دیپلماسیِ شرعی اسلامی مثل سرگردانان به جلوخواهیم رفت و با برداشت سطحی از آیات و احادیث و روایتهای تاریخی، فهم و فقه خواسته شده در شریعت را کنار می گذاریم و در مسیر نابودی و ضرر رساندن به خود و سایرمسلمین به پیش می رویم ؟!.

این اهل تفرق و گریزانان از عدالت و انصاف، چنان ثمرات تلخ و مصیبت باری برای جامعه ی مسلمین به بار آورده اند كه انسان صبور و بردبار هم گاه از اینهمه سطحی نگری و قشری گری ضد شرعی آنها دچار حيران و تعجب می شود که اینها چگونه با چسبیدن به یک دیپلماسی غلط ، با دین، جان، ناموس ، آبرو، عزت، مال، وطن و حتی موجودیت مومنین بازی می کنند؟ 

در کنار تجزیه و تفکیک و شناخت دقیق و درجه بندی شرعی دشمنان، باز باید دانست که دشمن از لحاظ میزان قدرت نظامی و تکنولوژی در چه سطحی قرار دارد و  اینکه خود ما نیز در چه درجه ای از قدرت نظامی و سایر قدرتهای وابسته مثل قدرت اطلاعات و تخصص و غیره برخورداریم؟ آیا باید مثل غزوه حنین از کفاری چون صفوان بن امیه مشرک اسلحه قرض بگیریم؟[10]یا مثلاً با نصرانی های نجران پیمانی مبنی بر کمکهای نظامی ببندیم؟[11]  یا در برابر ارتش دشمن حالت تهاجمی داشته باشیم مثل بدر و تبوک یا حالت تدافعی داشته باشیم مثل خندق؟

حالا چه کسی تشخیص می دهد که در وضع موجود روشها و شکلهای تطبیق قاعده ی قتال و جنگ با یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ باید چگونه باشد و کدام شکل و روش مناسب وضع موجود است؟ مشخصه که این کارِ افراد و گروههای متفرق نیست، بلکه تنها کار شورای متخصصین امور نظامی و اولی الامر این تخصص است که تابع یکی از «3ابزار»برتر هستند و رای آنها به همراه رای سایر متخصصین در سایر شئون مدیریتی جامعه از زبان رهبر به عنوان رای واحدی ارائه می شود.

تشخیص اینها تنها و تنها در حیطه ی شورای اولی الامر نظامی و امنیتی است که با ترکیب با داده های سایر شوراهای متخصصین در زمینه های تبلیغی و اقتصادی و… روح مطلب و انرژی نهائی آن توسط رهبریت که نماینده ی تمام شوراهای اولی الامر و نهادهای حکومتی است ارائه می شود.

در کل رهبریت جامعه ی اسلامی با تکیه بر نهادهای مختلف نظامی و امنیتی و اقتصادی و غیره که در اختیار دارد متناسب با «وضع موجود» ی که حاکم شده است به تجزیه و تفکیک دشمن و تمرکز بر دشمن اصلی دور یا نزدیک اقدام می کند و اینگونه بر اساس «وَما أَمَرْتُكُمْ بِهِ فأتوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ» پاسخی مناسب و شرعی برای یکی از «نیازهای روز» مومنین و دارالاسلام ارائه می دهد که متناسب با وضع موجود مومنین است. 

پس معادله همان اصل ثابت است: میزان قدرت نظامی و چگونگی توزیع و به کارگیری این قدرت نظامی توسط رهبریت .

میزان قدرت نظامی و تشخیص شورای متخصصین تحت امر رهبریت است که تعیین می کند ما «در وضع موجود» «نیازهای روزمان» را چگونه برطرف کنیم، نه آراء افراد و گروههای متفرقی که همیشه به سوی عذاب و سستی و بی ابهتی و ذلیلی و شکست دعوت کرده اند.  

اینجاست که رسول الله صلی الله علیه وسلم و به دنبال آن «یکی از 3ابزار»برتر راهکارهای شرعی را به مردم ارائه می دهند، و مسلمین در این گونه مسائل اجتهادی، قرآن و سنت صحیح را بر اساس فهم شورای متخصصین اولی الامری دریافت می کنند که متناسب با وضع موجود و نیازهای روزشان ارائه شده است.

آیا تخصصی مهمتر و حساس تر از رهبریت و فقه جهاد که « ذِروةُ سَنامِهِ» اوج قله ی رفیع اسلام است و با حفظ یا نابودی دین، جان، ناموس، عقل، آبرو، عزت، مال و وطن مسلمین سروکار دارد وجود دارد؟ پس نقشه، راهکار و مسیر صحیح حرکت را تنها از کانال شرعی و وحدت گرای رهبریت «3ابزار» برتر بگیر و اجازه هم نده اهل تفرق و ذلیلی در آن برایت سخن پراکنی شبه جهادی کنند و در مسیر اهداف دشمنان اسلام و مسلمین هدایت و خرجت کنند.

 این یعنی رعایت و پایبندی به وحدت فرماندهی و وحدت دستور به عنوان دو اصل از 9 اصل کلی جنگ در طول تاریخ بشریت.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.

رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[12]

دانلود به صورت ورد:

دانلود به صورت pdf:


[1] الطبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تأویل آیِ القرآن، دارالمعرفة، بیروت – لبنان ج10 ص183.

[2]  رواه البخاري (3168) ومسلم (1637)

[3] أخرجه مسلم (1767/ 3416).

[4] بخاری 3021

[5] الطبقات الکبری، ج 2، ص 62.

[6] واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۰۳.

[7] واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۶۰-۵۶۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۷۸.

[8] أخرجه أبو داود (4607) واللفظ له، وأحمد (17185)

[9] أبو عبد الله محمد بن إدريس الشافعي القرشي المطلبي ، الأم ، المحقق: رفعت فوزي عبد المطلب ،الاسکندریه ،  دار الوفاء ۱۴۲۲ ق – ،ج۴ص۱۷۷ (فان اختلف العدو فکان بعضهم أنکی من بعض أو أخوف من بعض فلیبد الامام بالعدوا الأخوف أو الأنکی و لابأس أن یفعل. وان کانت داره أبعد ان شاء الله تعالی حتی ما یخاف لمن بدأ به لما یخاف من غیره مثلاً و تکون هذه بمنزلة الضرورة لأنه یجوز فی الضرورة مالا یجوز فی غیرها. وقد بلغ النبی عن الحارث بن أبی ضرار انه مجمع له فأغار النبی وقربه عدو أقرب من و بلغه أن خالد بن أبی سفیان بن شح یجمع له فأرسل ابن أنیس فقتله و قربه عدو أقرب)

[10] تاریخ الطبری، ج 3، ص 73.

[11] الطبقات الکبری، ج 1، ص 220.

[12] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله تحت عنوان : رعایت و پایبندی به وحدت فرماندهی و وحدت دستور در تطبیق جنگ مسلحانه با «یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *