رهبریت در دارالاسلام

رهبریت در دارالاسلام

(2-قسمت)

در این صورت سه شرط ( مومن بودن + حکم کردن و حاکمیت بر اساس قانون شریعت الله + دادگاه جهت قضاوت که فقط قرآن و سنت باشد) از هم جدا شدنی نیستند، و کسی که بخواهد یکی از این سه شرط را جدا کند از او پذیرفته نمی شود، چون دستکاری کردن در شروطی است که الله تعالی برای رهبریت قرار داده است.

 اگر بر اثر تبلیغات علمای سوء درباری و دغلبازی و اداها و دلقک بازی های شبه اسلامی طاغوتهائی که بر اساس یکی از مذاهب دین سکولاریسم بر مسلمین حاکمیت می کنند برای شخصی شک و شبهه ای در کافر بودن این طاغوتهاوجود داشته باشد، اما هیچ مسلمانی شک ندارد که شروط دوم و سوم در این طاغوتها وجود ندارد . چون نه بر اساس قرآن و سنت حکم می کنند و نه در هنگام مشکلات به قضاوت دادگاه اسلام یعنی قرآن و سنت مراجعه می کنند، بلکه همواضح و آشکارا ادعای سکولاریسم و دموکراسی دارند و بر اساس قوانین سکولاریستی حکم می کنند و هم در هنگام مشکلات به همین قوانین و دموکراسی سکولاریستی و اربابان طاغوت سکولار جهانی و منطقه ای که دارند مراجعه می کنند.

در همین ابتدای امر هر مسلمان آگاهی متوجه می شود که سرزمین تحت حاکمیت اینها «دارالاسلام» نیست، چون مناط و معیار و ملاک «دارالاسلام» بودن سرزمینی «قانون و حکم» است که آشکارا توسط این طاغوتها «قانون و حکم»  شریعت الله کنار زده شده و«قانون و حکم» سکولاریستی حاکم شده است.

دسته ای از این دجالان درباری،کسانی هستند که پشت سر ملای بیچاره ی مسجدی که به نظرشان دارای عقاید صوفیانه است یا وابسته به فلان جماعت و جریان اسلامی است نماز نمی خوانند و به امامت او در مسجد اعتراف نمی کنند، اما به رهبریت یک طاغوت سکولار بر جامعه اعتراف می کنند، و این طاغوت سکولار را ولی امر و امام خودشان می دانند،و با هر مسلمان شریعت گرائی که مخالف این ولی امر و رهبرشان باشد دشمنی و مخالفت می کنند.

 این علمایان درباری ولی امر را تنها از لحاظ لغوی به معنی «صاحب حکم » بررسی می کنند و به آن سه شرط الله تعالی هیچ اشاره ای ندارند، مثل کسانی که صلاة را تنها از لحاظ لغوی به معنی «دعا» بررسی کرده اند و از نگاه شرعی به آن نگاه نکرده اند و به همین سادگی اقامه ی نماز به این سبک مسلمین را ترک کرده اند. 

این مُلاهای درباری به مردم چنین می فهمانند که «صاحب حکم » یعنی ولی امر و باید از وی اطاعت شود، حالا مهم نیست این صاحب حکم کافری باشد که بر اساس قوانین کفری حکم می کند؛ مهم این است که  «صاحب حکم » است. این یعنی کتمان آیات و شروط الله و تحریف مبانی شریعت الله به نفع طواغیت.

  • در این نگرش فاسد اگر کافری مثل رژیم صهیونیستی سرزمین مسلمین را اشغال کرد و احکام خاص خودش را بر مسلمین تحمیل کرد «صاحب حکم » است و باید از چنین صاحب امری اطاعت شود همچنانکه عده ای همین کار را می کنند و حتی در ارتش رژیم اشغالگر فلسطین گردانهائی مسلح تشکیل داده اند و حتی نماز هم می خوانند و بارها امثال سدیس گفته اند که قدس مساله ی داخلی رژیم صهیونیستی است و ربطی به دیگران ندارد .
  • در این نگرش فاسد اشغالگران کمونیست چینی در ترکستان شرقی و غیره «صاحب حکم » و ولی امر هستند هر چند کفاری باشند که به حکم کفری حاکمیت کنند.
  • در این نگرش فاسد تمام طاغوتهای جهان ولی امر هستند و باید از آنها اطاعت شود حتی اگر مجری قوانین شریعت الله نباشند مادام که اجازه می دهند نماز بخوانیم و مسجد و اذان وجود دارد کافی است !

(ادامه دارد…..)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *