اصل تامین امنیت (2) (قسمت19)

اصل تامین امنیت (2) (قسمت19)

اصل تامین امنیت (2) (قسمت19)

(متن کامل مطلب)

الله تعالی در مورد دیپلماسی  و زبان گفتگوی کفار سکولار (یا به زبان عربی = مشرک) می فرماید: ولَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ (بقره/217)  سکولاریستها ( یا به زبان عربی= مشرکان ) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند. یعنی سکولاریستها همیشه با ما جنگ مسلحانه خواهند کرد که ما « 4معنی و مفهوم»[1]  دین را به آنها بدهیم و دین خود را از این 4 معنی تهی کنیم و تسلیم این 4 معنی دین سکولاریسم شویم که این حدیه که سکولاریستهای لیبرال به آن قناعت می کنند اما دسته هائی دیگر از سکولاریستها مثل سکولاریستهای چپ و کمونیست علاوه بر این اگر از دستشان بر آمد کلاً  می خواهند این قالب تهی را نیز از مسلمین بگیرند.

همسو با سنت الله و استراتژی امنیتی و حاکمیت خارجی اسلام و دارالاسلام  در برخورد با سکولاریستها، رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز امر می کند: جَاهِدُوا اَلْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ، وَأَنْفُسِكُمْ، وَأَلْسِنَتِكُمْ [2] با مال و جان و زبانتان با سکولاریستها ( یا به زبان عربی = مشرکین) جهاد کنید.

 در کنار این کفار سکولار، سایر کفار نیز هرگز به میل خود راضی به حاکمیت آخرین شریعت دین اسلام و از بین رفتن حاکمیت خودشان و زیردست دارالاسلام شدن نیستند، به همین دلیل در طول تاریخ در کنار مشرکین یا به تنهائی، با دارالاسلام و مومنین جنگیده اند.

این یک طرف نساله است، طرف دیگر قضیه این است که الله تعالی می فرماید:«قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (اعراف/ 158) اي پيغمبر ! بگو: ای مردم من فرستاده‌ي الله به سوي جملگي شما هستم؛ یعنی این، آخرین «قانون اساسی» بشریت است و جنبه ی جهانی دارد و مختص قوم و نژاد و منطقه ی خاصی نیست و باید بر تمام انسانها حاکمیت پیدا کند و «قانون اساسی» تمام انسانها شود . «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/ 25) ‏ ما پيغمبران خود را همراه با دلائل روشن فرستاده ایم، و با آنان كتاب و موازين (شناسائي حق و عدالت) نازل نموده‌ايم تا مردمان (برابر آن در ميان خود) دادگرانه رفتار كنند.

حالا اگر مانعی وجود داشت که اجازه نداد قانون شریعت الله در زمین – به عنوان تنها «قانون اساسی» –  حاکم بر انسانها شود چاره اي جز برداشتن موانع از طريق مبارزات مسلحانه و رها کردن مردم وجود ندارد، اما برداشتن این موانع هم تابع «میزان قدرت نظامی» دارالاسلام است که، از این جهاد «رهایی‌‌بخش» تحت عنوان «جهاد طلب» یا «جهاد دعوت» یا «جهاد ابتدائی» هم نام برده شده است .

جابر بن عبدالله  در تفسير آيه ي : لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.( الحدید/25) با يكي از دستهايش قرآن را بر داشته و در دست ديگرش نيز شمشيري داشت و مي فرمود: أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَضْرِبَ بِهَذَا مَنْ عَدَلَ عَنْ هَذَا. [3]  رسول الله صلی الله علیه وسلم  به ما دستور داده است كه با اين شمشير گردن كساني را بزنيم كه از اين قرآن  سرپيچي کنند.

امام شافعی رحمه الله می گوید: این جهاد فرض شده تا تعدادی برای آن قیام کنند … پس هرگاه این تعداد کافی ازمسلمانان به جهاد قیام کردند گناه از بقیه ساقط می شود اما فضل وبرتری برای مجاهدان است”[4]

این جهاد طلب یا دعوت یا ابتدائی  به اتفاق تمام علمای مذاهب مختلف اسلامی و بنا بر قول جمهور علما فرض کفایه است نه سنت. چون الله تعالی صراحتا  می فرماید :« كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ » جهاد برشما فرض شده است. «كُتِبَ» به معنای فرض شده است همچنان که همین لفظ برای واجب شدن روزه« كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ » روزه برشما فرض گشته وقصاص « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى » قصاص برشما فرض گشته وحتی نماز « إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا »  بکار رفته است.

ابن عابدین حنفی رحمه الله می گوید: علمای اسلام گفته اند که رهبر دارالاسلام مؤظف است که در طول سال یک یا دو سریه ارتش را  به دارالحرب اعزام کند وامّت اسلامی هم به آن کمک کرده وپشتیبانی خود را اعلام نمایند؛ واگر رهبر دارالاسلام از ارسال ارتش امتناع ورزیدند، یا مردم پشیبانی نکردند هر دو گناهکارمی شوند.[5]  الشروانی هم در «حاشیه تحفة المحتاج في شرح المنهاج» می گوید اصولیون می گویند: جهاد، دعوت مسلحانه ای است که به اندازه ی توان واجب است آن را انجام داد تا زمانی که بر روی زمین غیر از مسلمان یا کافر مسالم کسی باقی نماند. [6]

در این جنگ «رهایی‌‌بخشِ» دارالاسلام، انسانها از قید و بندها رها می شوند و غیر از سکولاریستها(به زبان عربی = مشرکین) عقیده بر کسی تحمیل نمی شود. سکولاریستها کسانی هستند که الله تعالی آنها را نجس نامیده «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» (توبه/28)  این سکولاریستها لکه های چرکینی هستند که به هر قیمتی یا باید با شوینده ای به نام اسلام پاک شوند و مسلمان شوند یا باید «متناسب با قدرت نظامی دارالاسلام» از روی زمین برداشته شوندو نابود شوند. این سنت الله تعالی در مورد آنها و استراتژی عمل تمام پیامبران و پیروان آنها با تمام مشرکین در طول تاریخ بوده است که الله تعالی از زبان آخرین فرستاده اش و خطاب به کفار سکولار (مشرک) می فرماید به آنها بگو : قُل لِلَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ (ای پیغمبر!) به کافران بگو:  (درگاه توبه همیشه باز است و) اگر ( از کفر و عناد) دست بردارند، گذشته اعمالشان بخشوده می‌شود، وَإِنْ یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینِ ‏ (انفال/38) و اگر هم ( به کفر) برگردند قانون خدا درباره پیشینیان از مدّنظر گذشته است و به یقین، سنّت [الله در برخورد با مشرکین همان روش برخورد با] پیشینیان گذشته است  و با همان روشی که با گذشتگان هم فکر آنها برخورد شده با آنها برخورد می شود و همان سنت و همان قانون هم درباره آنان اجرا می‌ شود و سنّت الهى در برخورد با گذشتگان، (درباره‏ آنان نیز) جارى است و این سنت خداست که بر پیشینیان نیز گذشته است؛ یعنی سزای مشرکان (سکولاریستها) نابودی است و ایشان هم نابود می‌شوند و به سرنوشت مشرکان در طول تاریخ دچار می شوند.‏ گزینه ی سومی برای سکولاریستها وجود ندارد، مگر در حالت ضعف قدرت حکومتی و ضرورت و اضطرار که ممکن است جهت تجریه ی دشمن با آنها بر علیه دشمن اصلی پیمانی بسته شود.

اگر سرنوشت مشرکین در طول تاریخ قرآن را نگاه کنید که چگونه توسط الله تعالی با باد و طوفان و رعد و برق و سایر بلایای طبیعی نابود شده اند یا چگونه الله تعالی آنها را توسط فرستاده گان و پیامبران و مومنین نابود کرده است متوجه خواهید شد که اگر سکولاریستها تابع شریعت الله تعالی نشوند همینجوری رها نمی شوند و مسیری غیر از نابودی در انتظار آنها نیست؛ این طرز رفتار یکی از سنتهای الله تعالی در چگونگی برخورد با سکولاریستها در طول تاریخ بوده و ثابت، که هیچ تغییر و دگرگونی در آن وجود ندارد . به همین دلیل است که الله تعالی در مورد سکولاریستهای قریش می فرماید: فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ آیا آنان انتظار دارند سرنوشتی جز سرنوشت پیشینیان را داشته باشند؟! فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً هرگز دگرگونی و تبدیلی در شیوه رفتار و سنت خدا نخواهی یافت، وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً ‏(فاطر/43) و هرگز نخواهی دید که روش و سنت خدا تغییر مسیر و تغییر جهت دهد.‏

به همین دلیل الله تعالی در مورد سکولاریستها امر می کند: وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبة/ 36) (ای مؤمنان) با همه سکولاریستها(مشرکان) بجنگید همان گونه که آنان همگی با شما می‌جنگند، و بدانید که (لطف و یاری) خدا با پرهیزگاران است.‏

این استراتژی و سنت ثابت الله تعالی در چگونگی برخورد با کفار سکولار است. حتی اگر زمان اجرای آن هم نرسیده باشد باز باید مثل برائت از مشرکین و سکولاریستها و سایر مسائل منهجی این استراتژی  و سنت الله هم مثل سایر آیات و سنتهای الله تعالی در قرآن بیان شود و نباید این سنت الله را مخفی کرد و دچار کتمان در دین شد.  ابراهیم علیه السلام  یکی از اسوه ها و الگوهای حسنه ی ما،  در دوران ضعف و اوج قدرت نظامی دارالکفر مشرکین به سکولاریستها اعلام می کند : إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ما از شما و از چیزهائی که بغیر از خدا عبادت می کنید، بیزار و گریزانیم،  كَفَرْنَا بِكُمْ شما را قبول نداریم و در حق شما بی‌اعتنائیم و به شما کفر کرده ایم، وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/4) و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید و او را به یگانگی می‌پرستید.

باز در مورد یکی دیگر از اسوه های ما می بینیم که در دوران ضعف مسلمین در دارالکفر مکه و قبل از هجرت به دارالاسلام مدینه و کسب قدرت حکومتی، عبدالله بن عمرو روایت می کند که  یک بار رسول الله صلی الله علیه وسلم از کنار مشرکین قریش رد شد و به آنها فرمود: أتَسْمَعُونَ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ، ای جماعت قریش آیا گوشتان با من است؟  وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَقَدْ جِئْتُكُمْ بِالذَّبْحِ.[7] سوگند به کسی که جان محمد در دستش است من برای سربریدن شما آمده ام.

این سکولاریستها  زمانی که قدرت نابودی دعوتگران و مومنین را مثل در آتش انداختن ابراهیم علیه السلام را نداشته باشند اهل سازش و تنازل هستند و به هر قیمتی می خواهند در برابر این سیل و طوفان سهمگین اسلام از موجودیت خود و عقایدشان محافظت کنند، و با سفارشاتی که به رسول الله صلی الله علیه وسلم و تمام مومنین در طول تاریخ و بخصوص در عصر حاضر داده اند و می دهند، برای مومنین اسلامی ناقص و توخالی از آن 4 معنی و مفهوم را می خواهند؛ اما الله تعالی جهت تامین صلح دائمی و آزاد سازی سرزمینها از اشغال دارالکفرهای تحت حاکمیت این کفار سکولار و مختص کردن دین برای الله تعالی آشکار امر می کند : وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه و با آنان (کفار سکولار = مشرک) جنگ مسلحانه کنید تا فتنه‌ای باقی نماند و دین خالصانه از آن خدا شود و دین همه مخصوص و برای الله شود و دین، یکسره براى خدا باشد و دین در روی زمین تنها مختص دین اسلام شود. (حالا یا دین اسلام بر اساس آخرین شریعتش باشد یا شریعتهای تحریف شده ای مثل یهودیت و نصرانیت هم در کنارش باقی بمانند، مهم این است در کل همه شریعتهای آسمانی از دین اسلام هستند و می توانند با هم طبق پیمانهائی با هم زندگی مسلمان آمیزی داشته باشند و الله تعالی می فرماید باید دین تماماً متعلق به الله شود و دین سکولاریستها نابود شود.

 در دارالاسلام و با وجود قدرت حکومتی و عزت اسلامی دیگر مثل دوران ضعف و ذلیلی سکونت در دارالکفر به سکولاریستها گفته نمی شود « لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»  بلکه گفته می شود: تنها یک دین آنهم دین اسلام وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه. فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‏ (انفال/39) پس اگر از (عقیده ی خود) دست برداشتند ( و مسلمان شدند، دست از آنان بدارید، چرا که) خدا می‌بیند چیزهائی را که انجام می دهند.

در این راستا الله تعالی می فرماید: ‏سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً در دلهای کافران رُعْب و هراس و ترس خواهیم انداخت، به این دلیل که چیزهائی را شریک الله کرده اند که خداوند دلیل و برهانی (بر انجام این شرکیات) فرو نفرستاده است، وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ ‏(آل عمران / 150- 151) و جایگاه آنان آتش (جهنم) است، و جایگاه ستمکاران و ظالمین چه بد جایگاهی است.‏

با آنکه خود الله تعالی به عنوان امدادی غیبی برای مومنین و جهت پشتیبانی و یاری رساندن به مومنین در دل این کفار رعب و هراس و ترس قرار می دهد به مومنین هم امر می کند: وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ برای (جهاد با) آنان تا آنجا که می‌توانید نیرو و قوت و (از جمله) اسبهای ورزیده آماده کنید،  تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ ۚ (انفال/60) تا با آن ( آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید و بترسانید که ایشان را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد.

در این صورت ترساندن «کفار 6گانه» ی آشکار که آنها را می شناسیم و ترساندن کفار پنهان داخلی که آنها را نمی شناسیم و تنها دارودسته ی آنها را می شناسیم و ترساندن کسانی از مومنین هم که ممکن است دچار بغی و ظلم شوند در شریعت الله تعلی یک فریضه و واجبی در کنار سایر واجبات است و کسی که با این امر و دستور واجب الله تعالی سر جنگ دارد و یا آنرا انکار می کند دقیقاً حکم آن مثل کسی است که با واجبی مثل نماز یا روزه و حج و سایر واحبات سر ناسازگاری دارد و آنها را انکار می کند. 

انکارِ فریضه ی واجبِ ترساندن دشمنان با تهیه  تجهیزات نظامی و با پشتوانه ی قدرت نظامی مثل انکار کردن نماز و سایر واجبات است. الله تعالی می فرماید: وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ همچنین ما کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده‌ایم و کسانی که پیش از این ، کتاب (مثل تورات و انجیل را) برای آنان فرو فرستاده‌ایم به این کتاب (قرآن) ایمان می‌آورند، وَمِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ بِهِ و از میان اینان (مشرکان = سکولاریستها، همچنین) کسانی بدان ایمان می آورند، وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الْکَافِرُونَ ‏ (عنکبوت/47) و آیات ما را جز کافران انکار نمی‌کنند.

همچنین الله تعالی می فرماید : وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ آخر چه کسی ستمگرتر از کسی است که بر خدا دروغ بندد، و یا ( دین ) حق را چون بدو رسد تکذیب کند؟! أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ‏(عنکبوت/68) آیا جایگاه کافران دوزخ نیست‌؟‏

در این صورت هر کسی را دیدید که می گوید اسلام از ترساندن کفار آشکار و پنهان و سایر دشمنان بری است یا یکی از دارودسته ی منافقین (= سکولارزده ها) است و دارد بر الله تعالی دروغ می بندد یا یکی از کفار است و آشکارا یکی از آیات و احکام الله را تکذیب می کند.

  سخن اینها مثل این است که بگویند اسلام از نماز و روزه و حج و سایر واجبات و فرایض بری است، و کسانی که می گویند ما با ارهاب می جنگیم در واقع دارند با یکی از واجبات اسلام مثل نماز می جنگند با این تفاوت که واجبی چون ترساندن دشمنان علاوه بر جنبه ی فردی داشتن به جنبه ی اجتماعی و عمومی مسلمین و به خود دارالاسلام و سایر ضروریات ربط پیدا می کند و این ترساندن نیز تنها از کانال نظامی و تجهیزات نظامی انجام می شود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم بر منبر تلاوت نمودند: «وَأَعِدُّوا لهمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِن قُوَّةٍ» و فرمود:  «أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ»[8] آگاه باشيد كه منظور از قوت در اين آيه تير اندازی است، آگاه باشيد كه منظور از قوت در اين آيه تير اندازی است، آگاه باشيد كه منظور از قوت در اين آيه تير اندازی است. یعنی از نگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم  الله تعالی ابتدا امر به تهیه ی تجهیزات نظامی و اسلحه کرده و این تجهیزات نظامی هستند که باعث می شوند کفار بترسند. دقت کردید؟ تنها علم زیاد شما و ثروت زیاد شما و حکمت و فضیلت والای شما نمی توانند حتی یک دزد ساده را بترساند که به شما حمله نکند و اموال شما را ندزدد، بلکه هر چه مال شما بیشتر باشد طمع و جرئت دزد در حمله به شما بیشتر می شود؛ تنها اسلحه و قدرت نظامی می تواند در دل این دزد ترس ایجاد کند و مانع از حمله ی این دزد به شما شود و بعد از الله تعالی تنها قدرت نظامی است که می تواند از ما و شما در برابر این دزدان محافظت کند حالا چه رسد به مجرمین و دزدان بزرگی که به دین و دارالاسلام و جان و ناموس و آبروی  و  منابع مادی مسلمین طمع دارند.

البته باید بدانیم که این جنگ مسلحانه هم با دو همراه همیشگی همراه است 1- قدرت اقتصادی و مالی 2- قدرت تبلیغی و زبانی. و این سه از هم قابل تجزیه نیستند و هر گاه از هم جدا شدند و هر کدام مسیری جداگانه را طی کردند همه به بن بست می رسند و شکست . به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد جهاد با سکولاریستها می فرماید: جَاهِدُوا اَلْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ، وَأَنْفُسِكُمْ، وَأَلْسِنَتِكُمْ [9] با مال و جان و زبانتان با سکولاریستها ( یا به زبان عربی = مشرکین) جهاد کنید.

«أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ» تفسیر همان پیامبری است که الله تعالی در وصف او و کسانی که با او هستند می فرماید : مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ (فتح/29) محمد فرستاده خدا است، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. البته این قدرت نظامی و شدت عمل مومنین در برابر کفار و رشد و قدرت گیری مومنین و دارالاسلام باعث خشمگین شدن دشمنان الله و مومنین می شود: لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ (فتح/29) تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. چون این کفار می دانند نمی توانند بر مسلمین چیره شوند و حتی امکان نابودی خودشان هم وجود دارد به همین دلیل خشم آنها را می گیرد.

پس افزایش قدرت نظامی دارالاسلام و رها سازی روز افزون سرزمینهای تحت اشغال «کفار6گانه» ی آشکار و رشد روز افزون مومنین باعث ترس و خشمگین شدن بیشتر این کفار می شود . مگر ندیدیم زمانی که دارالاسلام به یک موشک یا تجهیزات پیشرفته ی نظامی دست پیدا می کند ترس تمام وجود «کفار6گانه» ی آشکار و دارودسته ی منافقین داخلی را می گیرد و با صدها شبهه شروع می کنند به جنگ روانی که به راحتی می توان ترس و خشم را در گفتار و رفتار آنها مشاهده کرد. باید به کفار پنهان داخلی و سایر کفار آشکار بگوئیم : قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ (آل عمران/119) بگو: با (درد همین) خشمی که دارید، بمیرید.

علاوه بر این جهت برپائی صلح دائمی راهی غیر از جهاد دعوت یا طلب یا ابتدائی و آزاد سازی زمین الله از کفار وجود ندارد . صلح  پایدار تنها در پرتو عدالت استقرار پیدا می کند و لازمه تثبیت عدالت، ظلم زدائی است که  ظلم زدائی هم مستلزم جهاد اسلامی است.[10] جهادی که الله تعالی بنا به سرشت انسانها در موردش می فرماید : كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ جنگ بر شما واجب گشته است، و حال آن كه از آن بيزاريد، وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ليكن چه بسا چيزي را دوست نمي‌داريد و آن چيز براي شما نيك باشد، و چه بسا چيزي را دوست داشته باشيد و آن چيز براي شما بد باشد،  وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ… (البقره / 216) و خدا مي‌داند و شما نمي‌دانيد .

نکته ی دیگر اینکه : این جهاد با کفار هم محدود به زمان خاصی نیست[11] و اگر به نامه ی کوتاه و مهیب سلیمان به دارالکفر سکولار و دمکرات – لیبرال سبأ نگاه کنیم یا به نامه های رسول الله صلی الله علیه وسلم به شاهان روم و ایران و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که جهاد به عنوان سهل ترین راه دیپلماسی بوده و دعوت بر آن مقدم بوده است و رسول الله صلی الله علیه وسلم ادامه دهنده گان مسیرش با هیچ قوم و دارالکفری هیچ جنگی را شروع نکرده اند مگر اینکه قبل از جنگ آنها را دعوت داده اند، ابن عباس رضی الله عنهما می گوید :  مَا قَاتَلَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم قَوْماً قَطُّ إِلاَّ دَعَاهُمْ.[12] اما باید در مدت زمان این دعوت هم دقت کرد که فریب مخذلین و شکست خوردگان درونی و بخصوص فریب دارودسته ی منافقین را نخورید که مدت زمان این دعوت قبل از جنگ مسلحانه و رها سازی سرزمینهای تحت اشغال کفار را قرنها طولانی می کنند انگار خیال می کنند مردمان امروز هم به اندازه ی  قوم نوح عمر می کنند یا این کفار قرنها طول عمر دارند . اما باید بدانید که خروجی این دسیسه این است که در عمر این کفار و در این نسل کاری بر علیه ی کفار انجام نمی شود و نسلهای بعدی هم برای خودشان کارها و برنامه هائی دارند که از کنترل و مدیرت این نسل قبلی خارج است. در هر صورت سودش به طاغوتها و کفار و ضررش به تمام کسانی بر می گردد که تحت حاکمیت این کفار مرده اند.

سلیمان با یک نامه و رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای پس از وی با یک نامه و پیام قبل از جنگ رسالت دعوت را به کفار و دارالکفرها رساندند و گاه فاصله ی نامه با جهاد رهائی بخش تنها به اندازه ی رساندن پیام بوده. از بین بردن موانع و تامین امنیت فوری و رفاه تدرجی برای همه با توهم و خیال انجام نمی گیرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم در راستای رسالت جهانی اسلام و به منظور تامین امنیت و گسترش صلح در میان سایر ملل آن روز متناسب با میزان قدرت گیری نظامی خودش وارد عمل شد، و متناسب با میزان قدرتی که داشت اقوام و قبایل عرب و سپس سایر ملت های آن روز را تحت حاکمیت واحد دارااسلام  جمع کرد، و باستثنای سکولاریستها با تامین امنیت فوری برای همه و تامین رفاه تدریجی برای همه از بروز درگیری های ممتد و طولانی در سرزمینهای تحت حاکمیت دارالاسلام جلوگیری کرد. این همان کاری بود که پس از ایشان خلفای راشده انجام دادند تا زمانی فتنه ی تفرق و جنگهای داخلی و «بدعت» شاهیگری به جای «سنت» حکومت اسلامی بر منهاج نبوت پیش آمد.

البته رسول الله صلی الله علیه وسلم علاوه بر نشان دادن مسیر صحیح دیپلماسی، در سطح دارالکفرهای کوچک قبایل جزیره العرب بسیار موفق بود، چون «میزان قدرت نظامی» و پشتوانه ی قدرت نظامی ایشان تا این اندازه را اجازه می داد، اما در دراز مدت با حرکت صحیح خلفای پس از ایشان در همان مسیر اعلام شده توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم ما شاهد موفقیت بیشتر دیپلماسی رهائی بخش اسلام در سطح دولتهای بزرگی چون ساسانیان و روم و غیره بودیم.

پس از رحلت رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه در شرایطی قدرت حکومتی دارالاسلام را به دست گرفت که  امنیت داخلی دارالاسلام توسط مانعین زکات و منکرین زکات و مدعیان نبوت مورد تهدید بود و تهدیدات خارجی قدرتهای بزرگ کفار نصرانی روم و کفار مجوس ساسانی هم وجود داشت با این وجود در اولین سخنرانی پس از قبول خلافت محور سیاست خارجی خود با دارالکفرها را چنین اعلام کرد: مَا تَرَكَ قَوْمٌ الْجِهَادَ إلاّ ذُلّوا [13]«هیچ قومی جهاد را ترک نکردند مگر آن که ذلیل شدند» .

بر این اساس دیپلماسی خلفای نخستین در روابط خارجی با دارالکفرها همان دیپلماسی رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که با محوریت ایمان و دعوت بر اساس صراحت، قاطعیت و شفافیت بنا شده بود و کاملاً رنگ و ماهیت نظامی داشت.

در همین راستا ابوبکر صدیق رضی الله عنه همان ارتش اسامه بن زید رضی الله عنهما را به دارالکفر روم روانه کرد و حول و حوش 19 ارتش کوچک و بزرگ هم  جهت تامین امنیت داخلی و جنگ با دارالکفرهای طاری مرتدین و مانعین زکات ارسال کرد، وبه دنبال سرکوب جبهه ی مرتدین و مخالفین داخلی، ارتش دارالاسلام را جهت آزاد سازی دارالکفرهای ساسانی و روم روانه ی عراق و شام کرد. همین سیاست متکی بر اصل جنگ در روابط با دارالکفرها  به دلیل افزایش «میزان قدرت نظامی دارالاسلام» با سرعت عمل و تحرک بیشتری در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه ادامه پیدا کرد.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1]  1- قدرت حکومتی 2- قانون و برنامه 3- اطاعت کردن و فرمانبرداری 4- مجازات و پاداش

[2] أحمد وأبو داود والنسائي والحاكم (3578/3) ، وهو في صحيح الجامع برقم/3085

[3]الحاكم في المستدرك ج 3 ص 436 / ابن عساكر (39/322) تاريخ مدينة دمشق ج 52 ص 279 / ابن شبة النميري في تاريخ المدينة ج 3 ص 1134/  ابن تيمية ،  قواعد الملة و مقاصد الدين ، (ص641) / باب تفسير اية لقد أرسلنا رسلنا بالبينات ؛ السياسة الشرعية

[4]   أبو عبد الله محمد بن إدريس الشافعي القرشي المطلبي ، الأم ، المحقق: رفعت فوزي عبد المطلب ،الاسکندریه ،  دار الوفاء 1422 ق – ، 4/176

[5] ابن عابدین ، حاشیه ، 3/138

[6] حاشية الشرواني وابن القاسم على تحفة المحتاج على المنهاج [9/213] الجهاد دعوة قهریة فتجب اقامه بقدر الامکان حتی لا یبقی الا مسلم اومسالم

[7] صحیح: امام احمد در مسند ش آنرا به شماره (6854) روایت نموده است ، همچنین ابن حبان در (سنن) و (التاریخ)  بە شماره (6671) آنرا آورده است، همچنین امام (بیهقی) در (دلائل النبوە) آنرا نقل نموده است ، همچنین شیخ آلبانی در (صحیح السیرە النبوی)آنرا صحیح دانسته و می گویند که این حدیثی صحیح است به شماره  (149) ، در ضمن حدیث یاد شده طولانی است و شما می توانید به مسند امام احمد با تحقیق شیخ احمد شاکر حدیث شناس مراجعه نمائید .

[8] صحیح مسلم1917 / صحیح ابی داود 2514

[9] أحمد وأبو داود والنسائي والحاكم (3578/3) ، وهو في صحيح الجامع برقم/3085

[10]سیدقطب، اسلام وصلح جهانی، ترجمه زین‌العابدین قربانی و هادی خسروشاهی، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1368، 144

[11] صحیح نسائی 3563 / صحيح ابن حبان 7307 / كنتُ جالسًا عندَ رسولِ اللَّهِ صلَّى اللَّهُ عليْهِ وسلَّمَ فقالَ رجلٌ: يا رسولَ اللَّهِ أذالَ النَّاسُ الخيلَ ووضعوا السِّلاحَ وقالوا: لا جِهادَ قد وَضعتِ الحربُ أوزارَها فأقبلَ رسولُ اللَّهِ صلَّى اللَّهُ عليْهِ وسلَّمَ بوجهِهِ قال: كذبوا الآنَ ، الآنَ جاءَ القتالُ، ولا يزالُ من أمَّتي أمةٌ يقاتِلونَ على الحقِّ

[12] أخرجه أحمد (مسند بنی هاشم 3/354) 2105/  والدارمي. ابویعلی فی مسنده (4/462)  2591

[13]حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده  ، تهران: کتاب فروشی اسلامیه، 1338 ، ج 1، ص 206

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *