حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (2) (قسمت 23)

حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (2) (قسمت 23)

(متن کامل مطلب)

اگر دقت کنیم متوجه می شویم که الله تعالی هرگز به کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب لقب «حزب»  نمی دهد هر چند اینها انشعاباتی تحریف شده از اسلام بوده اند. الله تعالی می فرماید : وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ، کسانی که کتاب (آسمانی) بدیشان داده‌ایم (و منصف هستند) از آنچه بر تو نازل شده است خوشحالند، وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ ‏(رعد/36) و از میان «احزاب» کسانی هستند که قسمتی از آن را نمی‌پذیرند. ( که بعداً روشن می شود هر جا در قرآن کلمه ی «احزاب» آمده منظور سکولاریستها (به زبان عربی = مشرکین) هستند.)

«حزب» درواقع یعنی داشتن «اله» و مرجعی مستقل از دیگران و داشتن نگرشی«مستقل» از دیگران،  مثل نگرش حزب کمونیسم از نگرش حزبی لیبرال و سرمایه دار. اینها در واقع دو نگرش کاملاً متمایز در داخل دین سکولاریسم هستند. یا نگرش حزب فمنیستها و مرد سالاران، یا نگرش ناسیونالیستها با اینتر ناسیونالیستها و…. تمامی اینها با آنکه مذاهبی در داخل دین سکولاریسم هستند اما هر یک مستقل از دیگران جهانبینی خاص خودش را دارند، در واقع «اله» خاص خودش را تولید کرده و با «اله» های دیگران فرق دارد و مستقل است.

در این صورت «احزاب» با اهل کتاب فرق دارند. احزاب و حزب گرایان، سکولاریستها (به زبان عربی = مشرکین) هستند؛ و در میان مسلمین هم منافقین و دارودسته ی سکولار زده ها گرایش به «حزب» سازی دارند، چون بخش بی غیرت و بی عرضه ی سکولاریستها در دارالاسلام هستند، که با دیکتاتوری هر چه تمامتر از تشکیل «حزب» آنها در میان مسلمین ممانعت و جلوگیری به عمل می آید، و آنچه که سکولاریستها قبلاً هم تشکیل داده اند باید نابود شود مگر کسانی از مشرکین که با مومنین پیمانی داشته باشند.

اهل کتاب در دارالاسلام همچون صنف و سندیکائی در میان مسلمین محسوب می شوند که در چارچوب قانون اساسی جامعه و طبق پیمانی که دارند به زندگی فردی و اجتماعی خود می پردازند و هرگز اهداف حزبی را در دارالاسلام دنبال نمی کنند. یعنی هرگز در تلاش نیستند که آشکارا حزبی برای نابودی حزب الله و در دست گرفتن قدرت حکومتی در دارالاسلام تشکیل بدهند و فعالیت حزبی انجام بدهند.

در واقع اهل کتاب هدفی غیر از رضایت الله ندارند و خیال می کنند در همان مسیری حرکت می کنند که الله دستورش را داده است اما مسیر را اشتباهی و انحرافی می روند و… به همین دلیل در دارالاسلام مورد سرپرستی و حمایت قرار می گیرند و به آنها فرصت فکر کردن و تعقل و فهم آزاد داده میشود تا بلکه به مسیر صحیح دین اسلام که از آن منحرف شده اند برگردند و این کفار اهل ذمه طبق پیمانها و شروطی در دارالاسلام به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه می دهند.

در این صورت زمانی که کفار اهل کتاب جزو احزاب محسوب نمی شوند واضح است که قبایلی مومن چون اوس و خزرج و حتی نژادهائی چون عرب و قبطی و کورد و مالایی و تورک و غیره نیز جزو «حزب» محسوب نمی شوند، به همین شکل کسانی هم که می خواهند مهاجرین و انصار را در مفهوم و معنی حزبگرائی دو «حزب» به حساب بیاورند باز تلاش بیهوده ای می کنند که تنها ریشه در جهالت آنها به معنی «حزب» و جایگاه احزاب در قرآن دارد، یا آگاهانه به این تحریف واضح جهت عوام فریبی دست می زنند، چون تعریف حزب و حزبگرائی در ادبیات علمی امروزه ی دنیا هم واضح و روشن است.

در همین راستا باز نمی توان خوارج را نیز «حزب» معرفی کرد، اهل بغی ممکن است باشگاه‌ها و مجموعه هائی برای کسب قدرت و کشمکش قدرت باشند و از طیفهای مختلفی شکل گرفته باشند اما تنها سکولاریستهای میان آنها هستند که جزو احزاب محسوب می شوند و اهداف حزبی را دنبال می کنند.

بر این اساس  الله تعالی امر می کند:  مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏(روم/31) به سوی خدا برگشته، و از او پرهیز کنید، و نماز را برپای دارید، و از زمره سکولاریستها (مشرکان) نگردید .‏ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/32)‏ از آن کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کرده‌اند و به دسته‌ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده‌اند. هر حزبی هم از روش و آنچه که دارد خرسند و خوشحال است.‏ ( دین سکولاریسم هرگز در طول تاریخ بشریت واحد نبوده و هرگز نتوانسته امت واحدی تشکیل دهد بلکه همیشه در حزبهای مختلف و امتهای مختلف به حیات خود ادامه داده است و هر حزبی هم به آنچه داشته خوشحال و راضی بوده است . الان هم همینگونه است. )

در قرآن؛ نظام سیاسی و اجتماعی اسلام کاملا مشخص است و تنها غیر مومنین و فریب خورده های میان مسلمین از این نظام دارالاسلام گریزانند. ایجاد تفرق و «حزب» سازی یعنی کاشتن ویروسهای نابود گر در دارالاسلام جهت از بین بردن اتحاد موجود در دارالاسلام ، و از بین بردن وحدت میان مومنین، و ایجاد تضاد و کشمکش و جنگ قدرت دائمی و سهم خواهی و ویژه خواری و… در میان مسلمین، و مشغول سازی مسلمین به ایجاد طرفدار و حامی برای احزاب مختلف و متفرق و در نهایت: تضعیف و چپاول سهل و گاه بی دغدغه ی ثروتهای دارالاسلام و تولید موانع مختلف جهت در جا زدن و عقب گرد دارالاسلام و حتی متلاشی کردن قدرت حکومتی دارالاسلام .

حزب گرائی از امور جاهلیت و از بدهیات میان سکولاریستها(به زبان عربی = مشرکین) در طول تاریخ و عصر حاضر بوده است و هر کسی که به این امر جاهلی و یا تشکیل سندیکاها و حلفها و انجمنهای مردمیِ جاهلی دعوت دهد مشمول سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم می شود که می فرماید: أَلَا آمُرُكُمْ بِخَمْسِ كَلِمَاتٍ أَمَرَنِي اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ؟: الْجَمَاعَةِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَالْهِجْرَةِ وَالْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ، آگاه باشید من شما را به پنج کلمه ای که الله سبحانه و تعالي مرا به آن امر کرده است امر مي کنم: جماعت(يعني همراه جماعت مسلمانان بودن و دوری از تفرق)، شنیدن، اطاعت کردن، و هجرت، وجهاد در راه خدا، فَمَنْ خَرَجَ مِنَ الْجَمَاعَةِ قَيْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ رَأْسِهِ إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ، هر كس از جماعت به اندازه يك وجب فاصله گيرد و جدا شود، رشته اسلام را از گردنش كنده است، مگر اینکه دوباره به جماعت برگردد.، وَمَنْ دَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مِنْ جُثَاءِ جَهَنَّمَ . و هر کسی که به سنت و کار جاهلی دعوت بدهد همانا او از اجساد جهنمی هست. قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى؟ قَالَ: وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى، پرسیدند: يَا رَسُولَ اللَّهِ حتی اگر نماز به جا بیاورد و روزه بگیرد؟ فرمود: حتی اگر نماز به جا بیاورد و روزه بگیرد. ادْعُوا بِدَعْوَى اللَّهِ الَّذِي سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَادَ اللَّهِ[1] پس بندگان الله، به اوامر الله چنگ بزنید که به خاطر آن پروردگارتان شما را مسلمین و مومنین نام گذاشت.

در این صورت روش برخورد دارالاسلام با حزب سازان و تفرقه اندازان کاملاً واضح و روشن است، همان برخوردی است که با سکولاریستها (مشرکین) می شود. زمانی که در شریعت تعدد امام و رهبر منع می شود به دلیل جلوگیری از تعدد جماعات و محافظت از وحدت مسلمین است.  حالا اگر مسلمانی بخواهد به این وحدت ضربه ای بزند در دو مرحله از سوی دارالاسلام با او برخورد می شود:

  1. در مرحله تشکیل گروه و دسته های غیر مسلح و تاسیس مرکز حزبی، که مثل مسجد «ضرار» تخریب می شود و گروه و دسته ی «غیر رسمی» آنها متفرق می شود.
  2. در مرحله ی جدا شدن از دارالاسلام که با اسلحه مدیریت می شوند. چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّهُ سَتَكُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هَذِهِ الأُمَّةِ وَهْىَ جَمِيعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِنًا مَنْ كَانَ [2]«در آینده مشکلات و کاستی ها پی درپی می آید پس کسی که بخواهد در کار این امت تفرقه بیندازد در حالی که دور هم جمع هستند،‌ هر کسی که بود او را با شمشیر بزنید.»

این دو دسته از مسلمین معمولاً دو گروه هستند:

  1. گروه منافقین که به محض جدا شدن از حاکمیت دارالاسلام مثل سکولاریستها (مشرکین) با آنها برخورد می شود . چون  اینها در اصل سکولار زده هائی هستند که سکولاریسم خود را آشکار کرده اند.
  2. گروه خوارج و سایر گروههای اهل بغی هم که باز اگر به حاکمیت واحد رهبریت دارالاسلام تن ندادند و مسلحانه اقدامات مسلحانه انجام دادند باز مسلحانه برگردانده می شوند، و در هر صورت با آنها همچون یک مسلمان برخورد می شود که جرمی مرتکب شده است.  

البته تمام این تلاشها به این معنی نیست که می توان در دارالکفرها از تولید فرقه ها و حتی حزبهای مختلف دارودسته ی منافقین یا مرتدین فراری جلوگیری کرد. من مخالف وجود حزبهای خارج نشین نیستم به شرطی که خوب مدیریت شوند. دارالکفرها در چنین حالاتی حکم زباله دانی های  دارالاسلام ما  را دارند، کسانی که فاسد هستند به این مکانها ریخته می شوند.

من وجود اینها را خارج از دارالاسلام تا حدودی مناسب می بینم به شرطی که با آنها هم در جنگ روانی و هم در مدیریت فیزیکی از سوی مسئولین جنگ روانی و امنیتی دارالاسلام برنامه ریزی شده و سیستماتیک عمل شود.

اینکه دیده می شود که کشورهائی ویزا را برای رفتن به ترکیه برداشته اند در واقع یکی از اهداف آنها هدایت فاسدین به این مکان است و اینکه مثلاً حزبهای سکولار و مرتدی چون کومله ها و دمکراتها و پ.ک.ک ها با واسطه هائی سرپا نگه داشته می شوند در واقع هدایت مفسدین عقیدتی و رفتاری به این مکانهاست. پس وجود دستشوئی هائی خارج از ساختمان دارالاسلام می تواند کارکردهایی داشته باشد اگر اهل مدیریت باشیم.

البته مخالفت با حزب سازی به معنی مخالفت با کار جمعی و عدم ضرورت کار جماعتی نیست.

مومنینی که از میدانهای دعوت و جهاد دوری نکرده باشند و از نزدیک به امر دعوت و جهاد مشغول شده باشند دیده اند که ما الحمد لله از لحاظ مجاهدین شجاع و صالحی که مال و جانشان را در راه الله و تحکیم قانون شریعت الله بدهند در مضیقه و کمبود نبوده ایم، اما تنها با یک بررسی مختصر متوجه می شویم که تنها با اسلحه ی شجاعت و پاکی و صداقت و جب جهاد و آرزوی شهادت در راه الله و سایر صفات نیکوی شخصی، دین الله تعالی با آن  «4 معنی و مفهوم» ش بر دشمنان متحد جهانی و منطقه ای پیروز نمی شود و نمی توان دشمن را تنها با این صفات پسندیده ی فردی – که لازم هستند اما کافی نیستند – شکست داد.

به عنوان مثال با آنکه طبق آیه ی : «فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ‏» (نساء/ ۸۴)در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي) تو جز مسؤول (اعمال) خود نيستي؛ حتی به تنهائی هم باید فرض عین جهاد کنونی با کفار سکولار و اشغالگر جهانی و مرتدین محلی را انجام داد و عمل شخص عملی صالح و مشروع و انجام یک فریضه است.

مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت ای رسول خدا به من بگو اگرکسی آمد و خواست مالم را بگیرد چکار کنم؟ فرمود : مالت را به او نده، گفت : پس اگر با من جنگید چطور؟ فرمود با او بجنگ، گفت : اگر مرا کشت چی؟ فرمود : تو شهید هستی، گفت : اگر اورا کشتم چی؟ فرمود : او در آتش است».[3]

در اینجا دفاع از نفس «دفاع مشروع»ی است که نیازی به اجازه ی دیگران ندارد، پس دفاع از دین و دارالاسلام و جان و ناموس و آبرو و مال که در معرض تهدید کفار اشغالگر خارجی قرار گرفته باشد چه؟ اینکه وجود گروههای مختلف در دارالاسلام نیست که باید از همه دوری کرد بلکه واجبی است که حتی به صورت شخصی و فردی هم باید به آن اقدام کرد.

در این حالت انگار جماعتی برای برپائی نماز جماعت وجود ندارد و کسی هم نیست که به شخص یاری برساند و مصداقی باشد برای : «مَنْ يَتَصَدَّقُ عَلَى هَذَا فَيُصَلِّيَ مَعَهُ» : «چه کسی به این شخص صدقه می‌دهد تا با او نماز بخواند. (به او ملحق شود تا ثواب جماعت به دست آورد) در چنین حالتی شما به فرادا نمازت را بر پای میداری، اما در انجام این فریضه ی دعوت و جهاد آنچه کامل تر و اصلح تر  و مورد توجه است و الله تعالی آن را برای اهل دعوت و جهاد می پسندد این است که انجام این دو و بخصوص انجام فریضه ی قتال و  جنگ مسلحانه از کانال یک «امت» و طبعاً با رعایت وحدت فرماندهی و وحدت دستور و در قالب یک صف باشد همان گونه که خداوند تعالی آن را «صف» نامیده و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ‏» (صف/ ۴) خداوند كساني را دوست مي‌دارد كه در راه او متّحد و يكپارچه در خطّ و صفّ واحدي مي جنگند، انگار ديوار سربي بزرگي هستند.

در این صورت روش کارجمعی و داشتن نظم  و تولید صف و امتی واحد از کانالی که شریعت الله دستور داده است یک ضرورت است. تمام اسلام بر نظم استوار است حالا چه رسد به امور مهم دعوت و جهاد و امور مهم متعلق به حاکمیت دولت و حکومت اسلامی در دارالاسلام که با بقای عزتمندانه ی مومنین در دنیا و گاه با زندگی مومنین گروه خورده است.

أَبِي سَعِيد الْخُدْرِيّ  رضی الله عنه روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ»[4] و راویان دیگری این لفظ را نیز از رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده اند که : « مَنْ ضَارَّ، ضَارَّ اللَّهُ بِهِ، وَمَنْ شَاقَّ، شَقَّ اللَّهُ عَلَيْهِ »[5] «هرکس ضرر رسان باشد، خداوند به او ضرر می رساند، و هرکس دشمنی کند خداوند بر او دشمنی می گیرد» بدون شک بعد از تولید ام الفسادی به نام ملوکیت و انحراف از حکومت بر منهاج نبوت، و بعد از انهدام شورای اولی الامر و پیدایش انحرافات منهجی و عقیدتی در امور دعوت و جهاد و امور متعلق به تامین سلامت امنیتی دارالاسلام، ضرری بزرگتر و شدیدتر از تفرق وجود ندارد که ثمره ی طبیعی این دو آفت است.  

مسلمین موظف به پاسداری از زمین هستند تا اینکه توسط «کفار6گانه»ی آشکار و دارودسته ی منافقین و مسلمین مجرم فساد زمین را فرا نگیرد، چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ ( بقره /۲۵۱) و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله‌ي برخي ديگر دفع نكند، فساد زمين را فرا مي‌گيرد. حالا زمانی که با چشمان خود می بینیم که هم اکنون کفار سکولار و مشرک متحداً با ما وارد جنگ مسلحانه شده اند آیا ما هم متحدانه با اینها وارد جنگ مسلحانه شده ایم و به دستور الله تعالی عمل کرده ایم که می فرماید:  وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکينَ کَافَّةً کَما يُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً (توبه/36)  (ای مومنین متفقاً همه) با همه ی سکولاریستها ( به زبان عربی = مشرکان) بجنگید همانگونه که آنها  همگی به صورت دسته جمعی با شما می‌جنگند.

اگر چنین نکرده ایم : بدون شک باید دو پیامد مهم را بپذیریم :

  1. در بخشی از جرم و گناه فساد زمین شریک هستیم و مسئول بخش زیادی از این فساد هستیم
  2. هر چه کفار از بلا و مصیبت بر سرمان می آورند نتیجه و ثمره ی انحرافات منهجی و حرکتی و فرقه بازی ها و تفرق و بی ابهتی و سستی خودمان است : «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ  (شوری/ ۳۰) آنچه از مصائب و بلا به شما مي‌رسد، به خاطر كارهائي است كه خود كرده‌ايد .

در چنین فضائی : شکی نیست که عده ای به امر دعوت علاقه دارند اما:

  • یا عده ای علم کافی ندارند
  • یا عده ای در جلو خود به عنوان موانعی دارودسته ی منافقینی را می بینند که بر منابر و شوراها تسلط پیدا کرده اند و مثل «زنانی با ریش و عمامه» عمل می کنند که «شبیه مردان هستند اما مرد نیستند، مانند کودکان فکر می کند و عقولشان مانند زنان حجله نشین است!»[6] و چنان دل نازک هستند که حتی سخنان و رفتارهای دارودسته ی منافقین آنها را به عقب نشنی و … وادار می کند
  • و یا عده ای تسلیم جنگ روانی دشمنان در مورد دارالاسلام شده اند و نزدیکی به شوراها و نهادهای رسمی را نوعی جرم و ضد ارزش می دانند.

به همین دلیل به جای حرکت در مسیر «امت واحد» و تلاش جهت تصفیه ی امت از آلودگی ها، خود اقدام به تولید امم مختلفی می کنند؛ و دعوت فردی یا در قالب گروههای متفرق را بر دعوت از کانال شورا و امت واحد ترجیح می دهند و خیال می کنند اینگونه مردمی تر می شوند، اما در واقع باید گفت که عوام زدگی و حرکت طبق نقشه های دشمنان اسلام آنها را به سمت و سوی شرک تفرق کشانده و در واقع اینها انسانهای کم علم یا ترسو و ضعیف و سست بنیه ای هستند که حتی توانائی برداشتن دارودسته ی منافقین از منبر مسجد محله ی خودشان را ندارند چه رسد به برداشتن طاغوتهای حاکم بر جامعه و پاک کردن زمین از طاغوتهای 6گانه. و یا به همین سادگی تسلیم جو به وجود آمده توسط رسانه های کفار و جنگ روانی دشمنان قانون شریعت الله و دارالاسلام شده اند.  اینها بدون شک نمی توانند حاملان دین الله و دعوتگران دین با مفاهیم 4گانه ی آن در برابر دنیای کفر جهانی و ارتداد محلی باشند، اینها با در دست داشتن آدرس درست دارند مسیر اشتباهی را طی می کنند.

البته باید در نظر داشت که طبق فرموده ی الله تعالی که می فرماید: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى (سبأ/46) بگو: من شما را تنها یک نصیحت می‌کنم، و آن این است که : خالصانه برای خدا، دو نفر دو نفر، و یا یک نفر یک نفر، برخیزید؛ و طبق فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم  که می فرماید: بَلِّغُوا عَنِّي ولو آيَةً [7] از من برسانید اگر چه یک آیه باشد؛ هر شخصی می تواند بر اساس آنچه که «امت واحد» ارائه داده است به اندازه ی توان و وسعت خودش به صورت فردی یا جمعی دین الله تعالی را برساند و خودش را مشمول این دعای رسول الله صلی الله علیه وسلم کند که می فرماید: نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَحَفِظَهَا وَبَلَّغَهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ[8] خداوند ‏فردی را شاد و شادمان کند که سخنی از من شنیده و حفظ کرده و همانطور که شنیده است آنرا بیان کند. چه بسا حامل فقهی که روایات را به فقیه تر از خود منتقل سازند.

 اما در اموری که تنها به صورت جمعی می توانند به «نیازهای روز» پاسخ دهند و تک روی نوعی تولید مانع محسوب می شود شورا سالاری جایگزین و بدیل حزب سالاری در دارالاسلام است.

تحزب در میان انسانها تنها با عقیده ای واحد و از کانال ابزاری به نام شورا  از بین می رود  و گرنه در جوامع لیبرال حزب سالاری و حزب گرائی امری اجتناب ناپذیر و پایان ناپذیر است که حداکثر فایده احزاب این است که در صورت حضور آنها در جامعه، سایر بازیگران سیاسی نمی توانند بدون در نظر گرفتن آنها به بازی ادامه بدهند و اینها هم بخشی از بازی می شوند.

زمانی که عقیده ی واحدی وجود نداشته باشد هر حزبی خودش را بر حق می داند و به داشته های خودش ایمان دارد و سرخوش است که تنها راه نجات گفتمان درست پیش اوست ، و سایر احزاب را بر باطل و داشته های آنها را نمی پذیرد، و حتی در برابر سایر احزاب دچار کوری و کری می شوند و مثل خوک صفتان تنها موارد منفی و آلوده ی احزاب مخالف را می بینند. 

اما همین احزاب بر محور باطل و دشمنی با قانون شریعت الله با هم متحد می شوند و هرگز احزاب بر مدار حقی نیستند که الله تعالی فرستاده است، چون سکولاریستها (مشرکین) هرگز در این مسیر نیستند.

در هر صورت شوراهای مختلف قویترین ابزارها جهت تحکیم اقتدار مردم و دارالاسلام و بهترین ابزار جهت مشارکت طیفهای مختلف جامعه در امور اجرائی دارالاسلام و اهمیت دادن به نقش مردم در سرنوشت خویش، و مطمئن ترین حلقه برای پیوند طیفهای مختلف اولی الامر در دارالاسلام است.

این طیفهای مختلف در شوراهای مختلف و حتی در حلفها و سندیکاهها و سایر ارگانهای مردم نهاد می توانند یکی از محورهای رشد و پیشرفت دارالاسلام را از منابع شرعی استخراج، تئوریزه و در سطح عملیاتی برنامه ریزی کند و در معاونت با شوراها و حلفهای دیگر بر دو اصل « وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ» ، پازل نظام سازی دولت و حکومت اسلامی در دارالاسلام را تکمیل کرده و به پیش بروند. در اینجا به دلیل تعدد واجبات و تعدد تخصصهای مختلف و پر کردن خلأ و انجام فرضهای کفایه، تعدد انوع شوراها و حلفها و سندیکاهها و انجمنهای مردم نهاد وجود دارد. 

در این دسته از امور مومنین می توانند با هم وارد مسابقه هم شوند همچنانکه اوس و خزرج در کار خیر با هم مسابقه می‌دادند و به همان صورت که در جنگ تبوک عمر رضی الله عنه خواست از ابوبکر رضی الله سبقت گیرد و به همین خاطر نصف مالش را آورد ولی ابوبکر همه‌ی مالش را آورد اینجا بود که عمر رضی الله عنه گفت: لا أُسابِقُكَ إلى شيءٍ أبَدًا[9]  هرگز با تو مسابقه نمی‌دهم.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ 

  والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1] المعجم الكبير للطبراني – مَنِ اسْمُهُ الْحَارِثُ 3355 / مسند أحمد ابن حنبل – مُسْنَدُ الْأَنْصَارِ 22398 /  أَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ آمُرُكُمْ: بِالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ ، وَالْجَمَاعَةِ ، وَالْهِجْرَةِ ، وَالْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ . فَمَنْ خَرَجَ مِنَ الْجَمَاعَةِ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ رَأْسِهِ . وَمَنْ دَعَا دَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ جُثَاءُ جَهَنَّمَ . قَالَ رَجُلٌ : يَا رَسُولَ اللَّهِ ، وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى ؟ قَالَ : نَعَمْ . وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى ، وَلَكِنْ تَسَمَّوْا بِاسْمِ اللَّهِ الَّذِي سَمَّاكُمْ عِبَادَ اللَّهِ الْمُسْلِمِينَ الْمُؤْمِنِينَ / ترمذی 2863 /

[2] مسلم 1852 / صحيح الجامع2393

[3] مسلم 140 / نسائی (114/7). متفق علیه : جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ، فقالَ: يا رَسولَ اللهِ، أرَأَيْتَ إنْ جاءَ رَجُلٌ يُرِيدُ أخْذَ مالِي؟ قالَ: فلا تُعْطِهِ مالَكَ قالَ: أرَأَيْتَ إنْ قاتَلَنِي؟ قالَ: قاتِلْهُ قالَ: أرَأَيْتَ إنْ قَتَلَنِي؟ قالَ: فأنْتَ شَهِيدٌ، قالَ: أرَأَيْتَ إنْ قَتَلْتُهُ؟ قالَ: هو في النَّارِ. / همچنین : من قاتل دون مالِه، فقُتل فهو شهيدٌ، ومن قاتل دونَ دمِه، فهو شهيدٌ، ومن قاتل دونَ أهلِه، فهو شهيدٌ (نسائی4105)/ مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ فهوَ شَهيدٌ . ومَنْ قُتِلَ دُونَ دِينِهِ فهوَ شَهيدٌ . ومَنْ قُتِلَ دُونَ دَمِهِ فهوَ شَهيدٌ ، ومَنْ قُتِلَ دُونَ أهلِهِ فهوَ شَهيدٌ (ترمذی 1421)

[4] رَوَاهُ ابْنُ مَاجَهْ [راجع رقم:2341]، وَالدَّارَقُطْنِيّ [رقم:4/228]، وَغَيْرُهُمَا مُسْنَدًا. وَرَوَاهُ مَالِكٌ [2/746] فِي “الْمُوَطَّإِ” / النووي، الأربعون النووية 32 / الألباني، صحيح ابن ماجه1909

[5] روى أبو داود (3635) ، والترمذي (1940) ، وابن ماجة (2342) ، وأحمد (15755) والطبراني في “الكبير” (830) ، والبيهقي في “سننه” (11386) ، والخرائطي في “مساوئ الأخلاق” (583)

[6] نایف معروف، الأدب الإسلامی، ص 58 .  از سخنان علی بن ابی طالب رضی الله عنه

[7] بخاری 3461 / صحيح ابن حبان 6256/ حلية الأولياء6/80

[8] الترمذي (2658) / وأبو يعلى في ((المعجم)) (219)، /والطبراني في ((المعجم الأوسط)) (5179)./ ابن ماجه 2498

[9] أبو داود (1678)، والترمذي (3675) والدارمي (1/ 480).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *