
حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (3) (قسمت 24)
(متن کامل مطلب)
در اینجا تعدد در حلفها و انجمنهای مردم نهاد و تولید و ابداع سنتهای حسنه باعث درست و سنجیده حرکت کردن این حلفها و انجمنها می شود وآنها را به رقابت و زیادت خیر رساندن به دارالاسلام و عمل بیشتر و حتی علاوه بر افزایش کمیت به افزودن بر کیفت نیک انجام دادن اعمال می کشاند. این حلفها حتی می توانند برای خودشان مثل انصار و مهاجر دارای پرچم و نشان و امیر خاص خود باشند.
الان باید از خودت و آنهائی که می شناسی بپرسی که چرا در دارالاسلام حلفها و سندیکاها و ان جی او ها و شوراها و… را به دشمنان سپرده ای؟ با اینهمه غرزدن و بدهکار کردن همه و از همه طلبکار شدن باید متوجه شده باشی که اکثریت این شوراها و حلفها و سندیکاها و سایر نهادهای مردم نهاد را داده ای دست دارودسته ی منافقین و حتی طرفداران آشکار سکولاریستهای مرتد محلی و جهانی .
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «لَقَدْ شَهِدْتُ فِي دَارِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جُدْعَانَ حِلْفًا مَا أَحِبُّ أَنَّ لِي بِهِ حُمْرَ النَّعَمِ، در خانه عبدالله بن جدعان در انعقاد پيماني شرکت جستم که هيچ دوست ندارم آن حضور و عضويت را با اشتران سرخ موي فراوان عوض کنم، وَلَوْ أُدْعَى بِهِ فِي الْإِسْلاَمِ لَأَجَبْتُ»[1] « وهم اينک دردوران اسلام نيز اگر مرا به سوي چنان پيماني فراخوانند، اجابت خواهم کرد» . چون الله تعالی امر کرده که :” وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . باید از میان شما امتی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند ، و آنان خود رستگارند .وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ “(آل عمران / 104، 1054) و مانند کسانی نشوید که پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند ( آن هم ) پس از آن که نشانههای روشن ( پروردگارشان ) به آنان رسید ، و ایشان را عذاب بزرگی است.
در این صورت دعوت به هر کار خیری در قالب «امت» و امر به معروف و نهی از منکر در قالب «امت» و پرهیز از تفرق و اختلافات داخلی یک دستور است . تمام شوراها و حلفها و سندیکاها و تمام نهادهای مردم نهاد جهت انجام خیر و خیر رسانی بر دو اصل « وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ» به وجود می آیند .
در امر به معروف و نهی از منکر هم باز ثمرات فعالیت از کانال جمعی بر تک روی بر کسی پوشیده نیست . یعنی زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد چگونگی برخورد با منکرات فرموده است : مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَده، فَإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وَذَلِكَ أضْعَفُ الإيمَانِ”. وفي رواية: “وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ الإيمَانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ” [2] كسيكه از شما كار زشت و منكری را ديد بايد آن را با دست خود تغيير دهد، اگر نتوانست با دست تغيير دهد، با زبان و گفتار خود تغيير دهد، و اگر نتوانست با زبان تغيير دهد، با دل خود آن را انكار كند و اين مرحله (يعنی انكار به وسيله دل) ضعيف ترين ايمان است.
این بهترین امت شدن در میان آنهمه امم یکی از وظایفش همین دعوت به کارهای خوب و ممانعت کردن از کارهای بد و غیر شرعی است، چنانچه الله تعالی می فرماید: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ…َ (آل عمران/۱۱۰) شما برترین امتی هستید که به سود مردم پدیدار شده اید- زیرا- بسوی کارهای شایسته امر می کنید و از کارهای زشت و ناپسند ممانعت می کنید.
شرط برتریت و مزیت ما در اینجا « امرکردن بسوی کارهای شایسته و بازداشتن از کارهای زشت و ناپسند» . عمر بن خطاب رضی الله عنه در تفسیر این آیه می گوید: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُوْنَ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ، فَليُؤَدِّ شَرْطَ اللهِ فِيْهَا[3] کسیکه راغب است جزء این امت محسوب شود پس شرط خداوند متعال در این خصوص( که امر به معروف و نهی از منکر) است را بایستی محقق کند.
هم اکنون بسیاری از کانالها و ابزارهای مختلف مثل شوراها و سندیکاها و حلفها و نهادهای مردمی و غیره وجود دارند که از کانال اینها می توان قدرتمندانه در امر بخ خوبی ها و نهی از بدی ها فعالیت کرد. اما نگاه کن این نهادهای قدرت را دست چه کسانی داده ای؟ البته در کنار این با انهمه ادعا و غر زدن «عملاً» تبدیل شده ای به نظارگری بیخیال که دنیا تو را به بازی گرفته و «وهن» در قلبت جای گرفته و به سادگی با «وضع موجود» ساخته ای و نمی ترسی از اینکه مشمول لعنی گردی که الله تعالی در موردش می فرماید: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ، کافران بنی اسرائیل از زبان داود و عیسی پسر مریم مورد لعن و نفرین قرار گرفتند زیرا آنها همواره نافرمانی خداوند را میکردند و پیوسته از حق و حقیقت تجاوز می نمودند ، كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (مائده/۷۸-۷۹) همدیگر را از کارهای زشتی که انجام می دادند نهی نمی کردند؛ بدون شک مرتکب چه کار بدی می شدند.
رسول الله صلى الله عليه وسلم نیز می فرماید: والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتَأْمُرُنَّ بالْمعرُوفِ، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعثَ عَلَيْكمْ عِقَاباً مِنْهُ، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلاَ يُسْتَجابُ لَكُمْ[4] سوگند به ذاتی که جانم به دست او است باید امر به معروف و نهی از منکر کنید که در غیر این صورت نزدیک است خداوند عذابی از جانب خویش بر شما مسلط گرداند، سپس -جهت برطرف شدن آن عذاب و مصیبت- دعاء کنید و دعای تان قبول نشود.
إبن العربي رحمه الله می گوید: آگاهی از این مطلب بسیار حائز اهمیت است که مجازات برخی از گناهان در دنیا تحقق می یابد و مجازات برخی دیگر به آخرت موکول می شوند و سکوت نمودن در مقابل گناه، خود گناهی است که مجازات آن در دنیا بصورت وارد شدن خسارت و زیان، در دارایی ها و جان و محصولات و مسلط شدن حاکمان و مسئولان ظالم بر سکوت کنندگان محقق می گردد.
امروزه در دارالاسلام وجود انواع شوراها و حلفها و سندیکاها و سایر نهادهای مردمی ابزارها و کانالهائی هستند که می توان با آنها به مبارزه با مفساد مختلف عقیدتی و رفتاری و اقتصادی و حکومتی و … پرداخت و با اصلاحگری از عذابهای الله تعالی مثل اینهمه جرم و جنایت و فساد و … در امان ماند و سوپاپ اطمینانی جهت نجات از اینهمه عذاب الله تعالی شد چون : وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ(هود/١١٧) چنین نبوده است که پرودگار شما سرزمین ها را ستمگرانه ویران کند در حالیکه ساکنان شان اصلاحگر باشند.
زمانی که مومنین این شوراها و سندیکاها و نهادهای مردمی را در دارالاسلام در اختیار می گیرند به سادگی می توانند ضمن اصلاحگری[5]، دارودسته ی منافقین و مفسدان عقیدتی و رفتاری را در انزوا قرار دهند و به حاشیه برانند. چون فعالیت مومنین باعث تضعیف عقاید و افکار مفسدین و رانده شدن و مفسدین از شوراها و سندیکاها و سایر نهادهای مردمی می شود، و به این شکل به تدریج می توان در امر به خوبی و نهی و جلوگیری از بدی هائی که می بینیم به وظیفه ی شرعی عمل کرد.
سفیان ثوری رحمه الله می گوید: إذا أمرتَ بالمعروفِ شددتَ ظهرَ المؤمنِ، وإذا نهيتَ عن المنكرِ أرغمتَ أنفَ المنافقِ . هنگامی که به سوی امور معروف و کار شایسته و خیر امر و دعوت کردی، مومنان را تقویت و یاری می دهی، و زمانی که به نهی کارهای ناشایست و ناپسند اقدام کردی پوزه منافق را به خاک می مالی.[6]
- پوزه ی دارودسته ی منافقینی را به خاک می مالی زمانی که در سندیکای کارگران که نهادی از دارالاسلام است اما برای کمونیسم و احزاب سکولارسوسیالیست دعوت می دهد شما وارد میدان می شوی ،
- پوزه ی دارودسته ی منافقینی را به خاک می مالی زمانی که در انجمن زنان که نهادی متعلق به دارالاسلام و مسلمین است اما برای فمنیسم سکولارها و احزاب سکولار و مرتد محلی و مخالفت با شعائر اسلامی دعوت می دهد شما وارد میدان شوی
- پوزه ی دارودسته ی منافقین را به خاک می مالی که در شوراها و انجمنهای ادبی و هنری و… وارد میدان می شوی.
امروزه این کفار و بخصوص کفار سکولار گسترش فساد و متزلزل شدن عقاید مومنین و فساد و ناکارآمدی نهادهای حکومتی و اجرائی دارالاسلام را می خواهند و می خواهند همه مثل خودشان شوند چنانچه عثمان بن عفان رضی الله عنه می گوید: زن زناکار آرزو می کند که ای کاش همه زنان زناکار می بودند.
به همین دلیل می بینی که به نسبتهای مختلفی این مفسدین در شوراها و سندیکاها و انجمنهای مردمی مختلفی رسوخ کرده اند و هر کدام به سهم خود به تخریب مشغولند و نه تنها در میان مفسدین جامعه بلکه در میان مومنین هم برای خود طرفدارانی در انجمنهای ادبی و هنری و کارگری و معلمین و… فراهم کرده اند و حتی عده ای را طرفدار احزاب سکولار کرده اند: وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ (توبة/٤٧) و در میان شما- اشخاص- ضعیف الایمانی- وجود دارند که به آنان گوش می دهند.
حالا نگاه کن بر اثر کوتاهی امثال تو چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» سندیکاهای کارگری هستند؟ چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» انجمنهای زنان هستند؟ چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» انجمنهای ادبی هستند و چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» شوراها و در سایر سندیکاها و انجمنها و نهادهای مردم نهاد هستند؟ به هوش بیا . مستی و دنباله روی بس است. شرم است کسی خودش را ادامه دهنده ی شریعت الله تعالی و حزب الله تعالی بداند اما دنباله رو حزب شیطان و احزاب متعدد آن بشود.
اگر به دقت نگاه کنی متوجه می شوی که بسیاری از شوراها، حلفها و سندیکاها و انجمنها و ان جی او ها و سایر نهادهای مردم نهاد را چنان تخریب کرده اند که بوی جاهلیت و تعفن سکولاریسم و ناسیولیسم آنها از دور پیداست؛ چنین شوراها، حلفها و انجمنها و نهادها و صنفهای جاهلی ربطی به اسلام ندارند چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد چنین نهادهائی می فرماید: لا حِلْفَ في الإسْلامِ، وأَيُّما حِلْفٍ كانَ في الجاهِلِيَّةِ لَمْ يَزِدْهُ الإسْلامُ إلَّا شِدَّةً.[7]
تمام حلف و سندیکا و انجمن و ان جی او و سایر نهادهای خودجوش مردمی که در مسیری غیر از «برادری بر اساس اسلام، و هم پیمانی بر طاعت الله تعالی، و یاری رساندن به همدیگر در دین، و تعاون بر برّ و تقوا و برپای داشتن حق و قانون شریعت الله» در حرکت باشند اعتباری ندارند و باطل هستند[8] شریعت الله تعالی هر پیمان جاهلی را باطل کرده است، هر چند به تمام خیرها اجازه و دستور داده است[9]
الله تعالی اجازه نداده است که سندیکا و صنف و انجمن و حلفی در دارالاسلام تشکیل شود اما برای اهداف حزبی جاهلیت و دشمنان قانون شریعت الله و مردمی کردن جاهلیت و حزبگرائی و فاسد کردن عقاید و فرهنگ و رفتار مسلمین و تولید تفرق و سستی و بی ابهتی مسلمین در حرکت باشد.
باید برای چندمین بار یادآوری کرد که تعدد حزب و حزب گرائی از مشخصه های کفار مشرک است نه مسلمین و مسلمین تنها یک حزب دارند و آن هم حزب الله و هر مسلمانی هم سخن الله را گوش نداد و اهل تفرق و حزب سازی شد بدون شک سخن ماها را نیز گوش نمی دهد و باید با قدرت حکومتی مراکز حزبی آنها چون ضرار نابود و ریشه کن شود اما در حد مبارزه ی منفی با حزب سازان و فرقه سازان ما خود را ملزم به این دستور الله تعالی می کنیم که می فرماید : إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ۚ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (انعام/159) كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستى، كارشان فقط با خداست. آنگاه به آنچه انجام مىدادند آگاهشان خواهد كرد.
پس مسلمین در دارالاسلام نمی توانند دو حزب داشته باشند چه برسد به تعدد احزاب مختلف، با آنکه می توانند حلفهای مختلفی در قالب سندیکا و ان جی او و … داشته باشند که در چارچوب قانون اسلامی حاکم بر دارالاسلام تعریف شده اند. و شک نداشته باشید که این حکومت بدیل اضطراری اسلامی ایران قطعاً چوب تخلف از عدم تطبیق این حکم شریعت الله را خواهد خورد «اگر» جلو زمینه های حزبی عمل کردن بسیاری از دارودسته ی منافقین در حلفهای مختلف رسمی و غیر رسمی را نگیرد.
در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده که : حاكميّت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ كس نميتواند اين حقّ الهي را از انسان سلب كند. [10] البته در اصل ۲۶ قانون اساسی در فعالیّت احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي و… نیز با احتیاط کامل و با قید سازگار با اسلام و شروطی چون عدم نقض موازین اسلامی و استقلال و… اشاره شده است[11] و به صورت مشروط و مقید تولید و فعالیت احزاب پذیرفته شده است، که باز همان معنی حاکمیت قانون شریعت الله و نفی حزب گرائی در معنی قرآنی و حتی علوم اجتماعی و سیاسی رایج در دنیای سکولار را می رساند، هر چند از اسم حزب هم استفاده شده است و تنها معنی لغوی حزب را می رساند نه معنای مفهومی و قرآنی آن را . چون دیدیم که حزب نهضت آزادی تنها به دلیل مقابله ی عملی در برابر تنها یک حکم شریعت به نام قصاص، توسط آیت الله خمینی تکفیر شد و حزب آنها نیز تعطیل شد.
در این صورت به کسانی که تحت عنوان اصلاح طلب لیبرال که در واقع سیاستهای لیبرالی سکولاریستها و اهداف حزبی سکولاریستها را جهت «اندلسی کردن» دارالاسلام پیاده می کنند اما در شعار خودشان را اسلامی و… می نامند می توان گفت: شماهائی که دیدید چگونه حزب جمهوری اسلامی منحل شد،[12] شماهائی که دیدید سایر احزاب سکولار و غیر سکولار چگونه منحل شدند که کار درست هم همین بود، و می بینید که در حاکمیتی که برای تمام صنفها از کارگر و پزشک و پرستار و معلم و آخوند و … صنف و سندیکا تشکیل داده و ان جی او ها و سایر نهادهای مردم نهاد را در اختیار مردم قرار داده، و شوراهای مختلف روستائی و شهری و استانی و کشوری و … را راه انداخته است … در چنین جامعه ای اجازه به وجود احزاب و تولید ضرارهای مختلف و رنگارنگ که ریشه در اختلافات عقیدتی و حرکتی دارد و زمینه سازی برای رشد ویروسهای ویرانگر در میان مسلمین است چه معنی می دهد؟
این تخریباتی که توسط دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها در قالب فعالیتهای لیبرالیستی سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی صورت می گیرد درهای تفرق و ذلیلی و شکست و حرکت تدریجی از تطبیق قانون شریعت الله به تطبیق قوانین دین سکولاریسم و جاهلیت را باز می کند، علاوه بر این آشکارا می توان کاهش صداقت و یکرنگی و یکدلی، و افزایش نفاق در جامعه – به ویژه در بین بیشتر سران و اعضاء حزبی به دلیل تظاهر به دینداری جهت پنهان کردن چهره اصلی خودشان – را مشاهده کرد، و چون اینها با لباسی اسلامی و ادبیاتی اسلامی ظاهر می شوند همین جو بی اعتمادی و حتی دلسردی را در جامعه فراگیر کرده اند.
صرفنظر از چند خطیب مسجد نگاه کن چه کسانی از جامعه ی اهل سنت از تخریبگران به اصطلاح اصلاح طلب لیبرال حمایت می کنند؟ ثمره ی فعالیت این تخریبگران لیبرال در میان مردم چه بوده؟
احزاب با آنکه موجب اتحاد اعضای یک حزب و افزایش مشارکت مردمی می شوند، اما غیر از دامن زدن به تفرق و چند دسته شدن مردم و دسته بندی های جدید در یک امت و جامعه و در برابر هم قرار گرفتن و پیدایش دلبستگی های باطل ارمغانی نیاورده اند؛ حتی در میان اعضاء و هواداران خودشان هم شخصیتهائی وابسته و غیر مستقل و متکی به غیر با عزت نفس پائین و حسادت شدید و لجاجت و یکدندگی و ضعف شخصیّت تولید کرده اند، و در واقع به خود باوری و اطمینان به خود و تجزیه و تحلیل مستقل این افراد لطمات گاه جبران ناپذیری وارد کرده اند که گاه دچار وارونه بینی در درک و فهم واقعیّت ها و حقایق اطراف خود، و عدم شناخت واقعی و شیفته تسلّط بر دیگران از سوی خود یا حزب مورد دلخواهش حتی اگر شده در عالم خیال شده اند.
در کنار این بیماران درونی ناشی از حزب گرائی، باز شاهد تولید انسانهای نامتعادل روحی و مشتی سکولار و سکولار زده هستیم که همچون ویروس به جان عقاید و فرهنگ و باورهای اسلامی مردم افتاده اند و «عملاً» در جبهه ی جنگ روانی دشمنان قرار گرفته اند یا حداقلش این است که از دور رگ گردن کلفت کرده و چشم قرمز می کنند و پاس می کنند و یا پاچه شریعت گرایان را می گیرند.
واضح و آشکار است که حزب گرائی مخلّ آرامش روانی مردم و ابزار تفرق و ویروس خطرناک داخلی جهت انهدام وحدت و انسجام دارالاسلام است. حزب گرائی و تحزب مثل بسیاری از مفاسد عقیدتی و اخلاقی و رفتاری از سکولاریستها (مشرکین) وارد شریعتهای آسمانی شده است که منافقین (سکولار زده ها) در دارالاسلام سعی می کنند با لباس و نقابی اسلامی و تولید احزاب متنوع و رنگارنگ همان اهداف حزبی سکولاریستها در تشکیل احزاب را پیاده کنند.
انسان باید تعجب کند که مسئولین دارالاسلام چگونه اجازه می دهند تا کفار پنهان داخلی (منافقین) بتوانند در قالب حزب گرائی انبوهی از مسلمین را با شعارهای رنگارنگ دور خود جمع کرده و به همین سادگی در حالی که در دارالاسلام زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اینها حتی اجازه ی ساختن یک مسجد را نداشتند هم اکنون با تشکیل دفاتر حزبی و حتی اختصاص بودجه هائی به آنها و… این دشمنان داخلی بتوانند با اهرم تحزب گرائی و آزادی های قانونی، دارالاسلام را متفرق و قدرت دارالاسلام را کاهش یا نابود کنند؟
تا اینجا متوجه حزب و حزب سازی در دارالاسلام شدیم اما وضعیت تشکیل حزب اسلامی در دارالکفرها چگونه است؟
دیدیم که در دارالاسلام تنها یک حزب به نام حزب الله وجود دارد و سایر فعالیتهای مسلمین در قالب حلف و سندیکا و صنف و ان جی او و بخصوص شوراها به پیش می رود اما در دارالکفر قضیه دقیقاً برعکس است ، یعنی حزب تشکیل می شود و در هیچ نهاد حکومتی کفار مشارکت نمی شود. پیشنهاد عتبة بن ربیعه نماینده ی دارالکفر مکه بیانگر واضح این استراتژی تغییر ناپذیر و ثابت اسلامی است که به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: «اجتماع ما را متفرق و دین مان را معیوب کردی و نیاکان معبودان ما را دشنام دادی و آبروی ما را در میان عرب بردی. ای مرد اگر ریاست می خواهی به تو می دهیم و بزرگ ما می شوی – یعنی رئیس حکومت یا نخست وزیر- و اگر خواستار شرف و عزّت و بزرگی و سروری بر ما هستی، تو را سرور و رهبر خود می کنیم –یعنی رئیس پارلمان و دارالندوه ای که داشتند- و اگر خواهان پادشاهی هستی تو را حاکم و فرمانروا و پادشاه خود می کنیم – یعنی رهبر یا رئیس جمهور یا پادشاه » اما رسول الله صلی الله علیه وسلم با قاطعیت این سفارشها را رد کرد و در عوض آیات اولیه ی سوره فصلّت را برای این نماینده ی سکولاریستها تلاوت کرد.[13]
پس حزب، یعنی همان حزب الله انقلابی که با کفر به طاغوت و برائت از«احزاب» یا «سکولاریستها» یا «مشرکین» به چیزی غیر از اختصاص دادن «4 معنی و مفهوم» دین به دین الله و خالص کردن دین برای الله راضی نیست؛ همان حزبی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در دارالکفر مکه آن را به دستور الله تعالی اعلام کرد؛ چون ما در دارالکفرها اهداف حزبی و انقلابی داریم نه اهداف سندیکائی و صنفی و اصلاحگری و رفورمیستی.
سکولاریستها نیز در دارالاسلام تماماً اهداف حزبی دارند و زمانی که به آنها اجازه ی تشکیل حزب و احزاب داده نمی شود با یک قدم عقب نشینی از کانال سندیکاهها و حلفها و انجمنها و سایر نهادهای مردمی که جای پائی باز کرده اند باز اهداف حزبی را دنبال می کنند.
اینها جهت رسیدن به اهدافی که دارند از هر وسیله ای استفاده می کنند و اهل مداهنه و تنازل و سازش و امتیازدهی به قیمت حفظ موجودیت خود هستند اما مومنین با کفر به طاغوت و بخصوص با برائت از سکولاریستها (مشرکین) در هیچ نهاد حکومتی و قانونی آنها وارد فعالیت نمی شوند و فعالیت حزبی آنها نیز خارج از چارچوبه ی قوانین کفری آنهاست.
یعنی اگر مسلمانی به هر نحوی وارد یکی از ادارات و بخشهای ادرای یا نظامی یا اقتصادی و اجتماعی کفار شود صرفنظر از صدماتی که به خود و مسلمین در تقویت کفار و تخریب دنیا و قیامت خود وارد می کند برای دارالکفرهای اصلی و حتی دارالکفرهای طاری حکم «بوگیر» پیدا می کنند. چرا بوگیر؟ چون اینها با قوانین و ارزشها و فرهنگ اسلامی پرورش پیدا کرده اند و در بسیاری از امور در میان طاغوتها برتر و برجسته هستند و امور را با صداقت و امانت و پاکدامنی بهتری انجام می دهند.
این بوگیرهای دستشوئی در ارتش مغول هم وارد شده بودند، در ارتش انگلیس در هند و سایر مستعمرات و در ارتش فرانسه و در ارتش موسولینی و هیتلر هم باز یافت می شدند. این بوگیرهای دستشوئی در ارتش حزب کمونیست شوروی هم فعالیت گسترده داشتند و حتي يك گردان 5000نفري از مسلمان زاده های ارتش سرخ وجود داشتند، آنها در تصرف كاخ پادشاهي قديم تزار در پتروگراد شركت داشتند؛ این بوگیرهای دستشوئی در ارتش حزب کمونیست مائو هم وجود داشتند و برخورد اخلاقی آنها بخصوص میان زن و مرد به اندازه ای زیبا بود که مائو دستورالعلمی عمومی برای کل ارتش صادر کرد. [14]
ما نیز این بوگیرهای دستشوئی را در احزاب مسلح و حتی غیر مسلح سکولار و مرتد محلی دیده ایم، همین الان هم در ارتش رژیم صهیونیستی و آمریکا و سایر طاغوتها این بوگیرهای دستشوئی به وفور یافت می شوند. البته بوگیرهای دستشوئی تنها محدود به نهادهای نظامی و امنیتی نشده اند بلکه در سایر نهادهای اداری و اقتصادی و اجتماعی و رفاهی و خدماتی و حتی آموزشی و علمی و صنعتی و تجاری و…. در دارالکفرها به وفور دیده می شوند.
اگر حضور کفار و بخصوص حضور کفار سکولار در نهادهای اداری مسلمین و در حلفها و سندیکاهها و سایر نهادهای مردم نهاد دارالاسلام حکم «بوگندوها» را دارند اما حضور مسلمین در نهادهای دارالکفرها حکم «بوگیرها» را پیدا می کنند، در نتیجه مسلمین حق ندارند در دارالکفرها با شرکت در نهادهای حکومتی و قانونی دارالکفرها چنین جایگاه پستی را برای خود رقم بزنند، بلکه باید از کانال یکی از «3ابزار» برتر مستقلاً به تشکیل «حزب» اقدام کنند و اهداف حزبی و انقلابی خود را به پیش ببرند که در منابع شرعی به تفصیل در مورد آنها صحبت شده است.
در این صورت ما با همان شریعت الله تعالی می توانیم در دارالکفر خود را به یکی از «3ابزار»برتر متصل کنیم و در بدترین حالت و در صورت عدم وجود قدرت حکومتی اسلامی، «حزب» خاص خودمان را داشته باشیم که به عنوان یکی از «3ابزار» به آن پرداخته ایم. یعنی مجلس واحد شورای مجاهدین . یعنی در دارالکفر هم ما حق نداریم دچار شرک تفرق شویم و باید «حزب» ما یکی و امت واحدی باشد که جماعت واحدی را نمایندگی می کند. اما در دارالکفرها چون قدرت حکومتی پشتیبان وحدت مسلمین نیست قطعاً دو جریان وجود خواهند داشت:
- جریانی که در قالب وحدت به امر دعوت و جهاد می پردازد و تا آنجا که مرزهای جغرافیائی و رسانه ای اجازه می دهند می توانند در همین قالب به زندگی جهادی خود ادامه دهند و تنها در حالت اضطرار و ضرورت است که متناسب با «وضع موجود» حاکم بر دارالکفرها ممکن است جماعتهای متعددی داشته باشند.
- جریانی که متعلق به دارودسته ی منافقین است و ممکن است دهها و بلکه صدها فرقه و گروه باشند.
در این صورت واضح است که در دارالکفر برای مومنین پدیده ای به نام حضور در نظام حکومتی و اداری کفار و حضور در سندیکاهها و انجمنها و سایر نهادهای مردم نهاد کفار وجود ندارد بلکه تنها حزب است که رسمیت می یابد اما در دارالاسلام برعکس این برای مسلمین حاکم است؛ یعنی: اسلام پدیده ای به نام تعدد احزاب در دارالاسلام و حتی در دارالکفر برای مومنین را به رسمیت نمی شناسد و به جای تشکیل احزاب مختلف ما بدیلهائی چون انواع شوراها و حلفها و سندیکاها و ان جی او ها و نهادهای مختلفی مردم را داریم که در چارچوبه ی قانون شریعت الله می توانند فعالیت کنند و نباید گول کسانی را خورد که قصد دارند با نام شورا و سندیکا و حلفها و اقوام و طائفه ها و غیره که همگی حلال هستند امری حرام چون تعدد احزاب را در میان مسلمین جا بیندازند. اینها کسانی هستند که منکر را انجام می دهند و تنها اسم آن را عوض می کنند .
- حزب تشکیل می دهند و اهداف حزبی دارند اما تعریف چیز دیگری مثل جناح، جبهه، گروه، فرقه و انجمن و سندیکا و صنف و غیره برایش می آورند.
- سکولاریسم (دین مشرکین) و دموکراسی را می پذیرند و قوانین شریعت الله را کنار می زنند و تعریف دیگری برای سکولاریسم و دموکراسی می آورند.
عمل اینها مثل عمل کسانی است که الله تعالی در موردشان می گوید: «قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» (بقره/ 275) میگویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن که خداوند خرید و فروش را حلال کرده است و ربا را حرام نموده است.
پس بدانید که شوراها و حلفها و انجمنهای مردمی مثل احزاب نیستند، الله تعالی با اعلام اصل برائت از احزاب (سکولاریستها = مشرکین) وجود احزاب در میان مومنین و دارالاسلام را حرام کرده است و امر کرده است که بعد از داشتن حزب الله ما در فرقه بازی و حزب سازی در زمره ی سکولاریستها و احزاب نباشیم:… وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (روم/31) مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/32) مشخص است که شرک تفرق و تعدد حزب و سایر محرمات از وسایل و ابزارهای دعوت به سوی الله تعالی نیستند و هر چه بعد از ابزارهای مشروع وجود دارد همگی سرگردانی و گمراهی هستند. « فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ، و بعد از حق چه باشد غیر از گمراهی؟ بعد از حق ، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟!، فَأَنَّى تُصْرَفُونَ » (یونس/ 32) پس به کجا میبرندتان و از راه حق به کجا منحرف می شوید؟ و چگونه شما را از حق بازمی گردانند و چگونه باید از راه به در برده شوید؟
الله تعالی پاک و منزه است که بعد از داشتن حزبی واحد و امتی واحد و جماعتی واحد با احزاب و حزبگرائی و سایر شرکیات مشرکین و سکولاریستها به سوی او دعوت شود : قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (یوسف/ 108) بگو: این راه من است که من با آگاهی و بینش به سوی خدا میخوانم و پیروان من هم (چنین میباشند)، و خدا را منزّه میدانم، و من از زمره سکولاریستها (مشرکان) نیستم. (پس هر کسی شما را به حزبگرائی دعوت کرد در واقع می خواهد شما را به شرک دعوت کند و می خواهد شما را در زمره ی سکولاریستها (= مشرکین) قرار دهد)
در برابر الله تعالی یکی از صفات مومنین را به کارگیری شورا «وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ» (شوری/38) و تشکیل «أُمَّةً وَاحِدَةً» دانسته است و در مشروعیت حلفها و سندیکاهها و انجمنهای مردم نهاد در دارالاسلام رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید اگر در اسلام نیز به حلفی مثل حلف الفضول دعوت شود به آن می پیوندد و پیوستن به چنین انجمن مردمی و سندیکا و ان جی او و انجمنی را رد نمی کند و می فرماید: وَلَوْ أُدْعَى بِهِ فِي الْإِسْلاَمِ لَأَجَبْتُ»[15] « و اگر دردوران اسلام نيز مرا به سوي چنان پيماني فراخوانند، اجابت خواهم کرد»
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] ابن هشام : 1/133 / ابن الملقن، البدر المنير7/325 / مختصر سيرة الرسول، شيخ عبد الله نجدي ص 30- 31.
[2] ابن كثير ( التفسير) : 2/91
[3] جامع البیان(۷/۱۰۲)
[4] امام احمد در مسند (٢٢٧٩٠) و امام ترمذی در سنن (٢١٩٦)
[5] «اصلاح طلبي يك روحية اسلامي است. هر مسلماني به حكم اينكه مسلمان است خواه و ناخواه، اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبي است. زيرا اصلاح طلبي هم به عنوان يك شأن پيامبري مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي اسلام است» (مطهري، مرتضي، نهضت هاي اسلامي در صد سالة اخير، انتشارات صدرا، ص7.)
[6] الأمر بالمعروف خلال (٤٨)
[7] مسلم2530 / ابوداود 2925 / ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود : لا حِلْفَ في الإسلامِ، وكلُّ حِلْفٍ كان في الجاهليَّةِ فلم يَزِدْهُ الإسلامُ إلَّا شدَّةً. وما يسُرُّني أنَّ لي حُمْرَ النَّعَمِ، وأني نقضْتُ الحِلْفَ الَّذي كان في دارِ النَّدوةِ . (ابن جرير الطبري ، تفسير الطبري 4/1/77) / شهدتُ مع عمومتي حِلفَ الْمَطَيِّبينَ ، فما أُحِبُّ أن أنكُثَه وأنَّ لي حُمْرُ النَّعَمِ (صحيح الأدب المفرد441) /
[8] وقال النووي في شرحه على مسلم (16/81): “أما ما يتعلق بالإرث؛ فيُستحب فيه المخالفة عند جماهير العلماء، وأما المؤاخاة في الإسلام والمحالفة على طاعة الله تعالى، والتناصر في الدين، والتعاون على البر والتقوى، وإقامة الحق؛ فهذا باقٍ لم يُنسَخ، وهذا معنى قوله صلى الله عليه وسلم في هذه الأحاديث (وإيّما حلفٍ كان في الجاهلية لم يزدْه الإسلام إلا شدة)، وأما قوله صلى الله عليه وسلم: (لا حلف في الإسلام) فالمراد به حلفُ التوارث، والحِلف على ما منع الشرع منه، والله أعلم” اهـ.
[9] ابن جوزی رحمه الله می گوید: وقال: “أصل الْحلف: المعاقدة والمعاهدة على المعاضدة، فما كان منه في الجاهلية على القتال والغارات؛ فذلك الذي أبْطلهُ الشرع بقوله (لا حلف فِي الإسلام)، وما كان منه في الجاهلية على نصر المظلوم وصلة الأرحام؛ فهو الذي لم يزدْه الإسلام إلا شدة” (ابن الجوزي في “كشف المشكل من حديث الصحيحين” (4/48))
[10] اصل 56 قانون اساسی / حاكميّت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ كس نميتواند اين حقّ الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملّت اين حقّ خداداد را از طرقي كه در اصول بعد ميآيد اعمال ميكند.
[11] اصل ۲۶ قانون اساسی در فعالیّت احزاب و…؛ / احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملّي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچكس را نميتوان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.”
[12] آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی طی نامه ای به آیت الله خمینی در خصوص انحلال حزب جمهوری به مسائل مهمی در این خصوص اشاره کردند:«احساس می شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته، و بعکس، ممکن است تحزب در شرایط کنونی بهانه ای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت گردد، و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثی سازی یکدیگر کند. لذا، همان طور که قبلا نیز کرارا عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفا با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که “حزب جمهوری اسلامی” تعطیل و فعالیتهای آن بکلی متوقف گردد.»
این نامه با موافقت آیت الله خمینی مواجه شد و پس از آن بود که رسما انحلال حزب جمهوری در خرداد ۶۶ اعلام شد.
[13] ابن اسحاق در باب مغازی جلد1 صفحه 185 از سیره ی ابن هشام.
و عبد بن حمید و ابویعلی و البغوی به صورت دیگر از حدیث جابر همانطور که در تفسیر ابن کثیر جلد4 صفحه¬ی 19 و 90 آمده است، آن را روایت کرده¬اند و سند آن إن شاء الله حسن است و برخی از علمای معاصر سیره نیز غیر از او (ابن اسحاق) آن را صحیح دانسته¬اند.
[14] شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی. ص410 )
[15] ابن هشام : 1/133 / ابن الملقن، البدر المنير7/325 / مختصر سيرة الرسول، شيخ عبد الله نجدي ص 30- 31.