
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(21- قسمت)
- دومین مورد برای ثابت کردن جرم شخص، گواهی و شهادت یا همان بینه های شرعی هستند که بر اساس دلایل و مدارک شرعی که حداقل توسط دو انسان عادل مورد پذیرش شرع ارائه می شوند، به عنوان موردی جهت اثبات جرم از آن استفاده می شود؛ که این دو انسان عادل هم باید مورد پذیرش شرع باشند.
یعنی اگر دو انسان عادل با شرایط خاص که شریعت تعیین کرده و با دلایل و بینه های شرعی شهادت دادند و گفتند که فلانی یهودی، نصرانی، سکولاریست،[1] مجوس و غیره شده، یا فلان گفتار یا عمل را مرتکب شده، این هم می شود یکی از ابزارهای اثبات جرم شخص. حالا، اگراقرار شخص و یا شواهد و مدارک نشان دهند که این شخص سکولار شده، همین کافی است که ارتکاب چنین جرمی را ثابت کنیم. همچنانکه گفتیم مسأله ی ارتداد در حدود مطرح می شود. مثل قتل، دزدی، زنا و سایر حدود، اثبات چنین جرمی به همان شیوه یا باید بر اساس اقرار خود شخصِ مجرم ثابت شود یا دلایل و شهادت شهود این را ثابت کنند. غیر از این، راه سومی برای اثبات جرم این شخص از آن استفاده می شود.
- سومین مورد برای ثابت کردن جرم شخص، اِستفاضه یا شايع شدن و مشهور شدن در ميان مردم است، طوری كه به اندازه ای مشهور باشد كه جايی برای انكار باقی نمانده باشد. مثل اینکه قاضی محمد بنیانگذار اولین حزب سکولار و مرتد کردستان است که تحت عنوان حزب دمکرات آن را درست کرد. ممکن است کسی هرگز او را ندیده باشد یا حتی در جایی هم نخوانده باشد اما، به واسطه ی شهرت توانسته قبول کند که قاضی محمد وجود داشته و این شخص، بنیانگذار اولین حزب مرتد کردستان است.
خوب، تا اینجا تهمتی که به شخص زده شده را ثابت کردیم، یعنی یا خودش اقرار کرده یا شاهدان با دلایلشان آن را ثابت کرده اند یا بین مردم مشهور شده و ثابت شده، و شخص به آن اقرار کرده است. چیزها و شایعاتی که هست و شاهدین گفته اند. اگر شخص گواهی دهنده یا کسانی که گواهی دادند را به همراه همین شایعاتی که در داخل مردم هستند اگر این شخص بیاید و اینها را انکار کند ما هم حرف او را می پذیریم. قبلاً هم عرض کردیم حرف او را می پذیریم. دليل اين حکم، تکذيب شاهدان عادل نيست؛ بلکه دليلش اين است که انکار ارتداد توسط این شخص، توبه و رجوع به دين اسلام محسوب می شود. یعنی وقتی که این شخص همه چیز را انکار می کند به این معنی است که او توبه کرده و مثل توبه از وی پذیرفته می شود.
انکار، به این معنی است که شخص واقعیت را می داند و در آن شک و تردیدی ندارد اما، با این وجود آن را رد میکندو به اصطلاح زیر آن میزند، یعنی اصلاًدر آن تردید ندارد و می داند واقعیت چیست اما آن را انکار میکند. قاعده ی ما در مورد مسلمان، حسن ظن و گرایش به تفسیر مسائل به سمت وسوی خوبیبرای مسلمان و آوردن عذر برای اوست تا آنجایی که امکان داشته باشد. برای همین، این انکار مسلمان را این طوری به نفع مسلمان تفسیر می کنیم که این انکار نوعی توبه است و شخص توبه کرده است.
اما، اگر همین کار را یک کافر در برابر واقعیتهای اسلام انجام دهد، می گوییم این شخص کافر در عناد و لجبازی افتاده و با وجود یقین به حقانیت قانون شریعت الله و دین اسلام اما، آن را انکار می کنند. «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها أنْفُسُهُمْ» (نمل/14)، اگر یک کافر دچار انکار، لجبازی و جحود شود ما نمی توانیم کاری برای این شخص لجباز بکنیم وتنها او را رها می کنیم.
این انکار توسط یک مسلمان یا توسط یک کافر در اموری است که درونی بوده و پنهان هستند، و ما در دنیا برای بار اول در جرمی مشخص و معلومِ مربوط به ارتداد می توانیم مسلمان را به دلیلِ جهلِ شخص به توبه تفسیر کنیم، اما بار دوم که همین جرم معلوم و مشخص را مرتکب شود دیگر عذری ندارد، بلکه آگاهانه و عمدی و به میل خود مرتکب چنین جرمی شده و انکار آن نمی تواند در این جرم مشخصی که قبلاً مرتکب آن شده بود سودی برایش داشته باشد.
(ادامه دارد……)
[1] در درسهای گذشته عرض کردیم که سکولار، معادل امروزین مشرک موجود در قرآن وفقه است، و کسی که سکولار است در واقع،همان مشرک می باشد و اسم آن عوض شده است. یعنی چیزی بسیار بدتر از کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب.