
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(23- قسمت)
این سلفی درباری می گوید سکولاریسم کفر است، در خیلی از مطالب او هست چون، نمی تواند بگوید نیست و می گوید احزاب سکولار هم کافر هستند. خوب، حالا اگر کسی رهبر یک حزب سکولاریست شود چه؟ این سؤالی است که باید این ساحرهای درباری دین فروش جواب دهند. کسی که به رهبریت یک حزب سکولار می رسد، این یک کافر معمولی نیست بلکه «اَئِمَّةَ الکُفر» است. این «اَئِمَّةَ الکُفر» است.
آخر مگر می توانیم به استالین بگوییم این شخص کمونیست نیست در حالی که رهبر کمونیستها بوده؟ مگر می توان به قاضی محمد بگوییم دمکرات و سکولار نبوده در حالی که با حمایت استالین، بنیانگذار اولین حزب سکولار و ارتدادی در کردستان بوده؟ آیا می توان اینقدر مسلمان را احمق فرض کرده باشند که با عمامه ای که روی لباس فرم کمونیستها بر سر قاضی محمد گذاشتند خیال می کنند می توانند ما را فریب دهند؟
پس، انکار شخص تا زمانی اعتبار دارد که اولاً خودش را از مسلمین جدا نکرده باشد، و وارد کفار آشکار نشده باشد، و علاوه بر آن ضمن آگاهی بر جرم، گفتار وی با کردارش مخالف نباشد و یا در حال انجام دادن آن نباشد. مردی که در رمضان ناهار می خورد، و میبینی که دارد می خورد، اگر صاف صاف به چشم هایت نگاه کند و بگوید من غذا نمی خورم چه حالتی به شما دست می دهد؟ کسی که دستش در جیب توست و پولت را می دزدد یا به خانه ات آمده و در حال جمع کردن وسایل می باشد، اگر مچ او را بگیری و بگویی چرا دزدی میکنی؟ صاف صاف به چشم هایت نگاه کند و بگوید من دزدی نمی کنم و دزد نیستم، چه حالتی به شما دست می دهد؟
این حالت حکام طاغوت و مزدوران کفار سکولار جهانی است که انواع کفریات، جنایات، اعدامها، دزدیها، چپاولها، مسلمان کشی ها و کشتارها را انجام می دهند و صاف صاف به چشم های مردم نگاه می کنند و می گویند ما نبودیم، و ساحران و علمای درباری هم می گویند این انکار آن ها به معنی این است که راست می گویند.
به نظرمن این اَئِمَّةَ الکُفر و مفسدین را بهتر است به وقت خودش بسپاریم، و در این فرصت بر می گردیم سراغ مسلمانی که متهم شده بود به ارتکاب جرمی که در صورت عبور از مراحل خاصی که برایش تعیین شده باعث صدور حکم قطعی ارتداد شخص می شود و به سمت و سوی خطرناکی پیش می رود، مسیری که خیلی خطرناک است.
حالا، اگر شخص مسلمان اقرار کند و چیزی را انکار و رد نکند، جرم او ثابت می شود. اما، این کافی نیست و نمی توان حکم را صادر کرد، و ما تنها مرحله ی اول را طی کردیم. مرحله ی دوم این است، که باید ثابت هم بکنیم که این تهمت، جرم و کفری بوده که باعث ارتداد شخص می شود. این چیزی است که فقط و فقط از طریق نصوص قطعی قرآن و سنت صحیح ثابت می شود.
قبلاً ثابت کردیم و این فرد هم اقرار کرد که چنین حرفی را زده که به اتهام جرم او را گرفته اند ولی باید ثابت شود که حرفی را که زده جرم کفری بوده که باعث ارتداد شخص می شود، و این هم چیزی است که فقط در قرآن و سنت ثابت می شود، این هم چیزی است شبیه حلال و حرام در قرآن و در قانون شریعت الله، و فقط الله حق حلال کردن یا حرام کردن دارد، و مسلمین تنها کاری که می کنند این است که این احکام را بدون هیچ گونه دخل و تصرفی از قرآن و سنت بگیرند و به آن عمل کنند. اینجا دیگر جای اجتهاد نیست، جای تأویل و رأی انسان نیست.
(ادامه دارد…….)