
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(38- قسمت)
در هر صورت، اگر شخصی نسبت به کار مجرمانه ای که او را تا حد ارتداد پیش برده جهل معتبر داشته باشد، همین جهل معتبر برایش عذر، بهانه و دست آویزی می شود که او را از جرم ارتداد تبرئه می کند و همین جهل معتبر مانعی جهت عدم صدمه به ایمان شخص می شود و مانعی در برابر صدور حکم علیه شخص و تکفیر وی می شود، و فرقی هم نمی کند این مسأله ای که شخص نسبت به آن جهل معتبر دارد کدام بخش از شریعت الله را شامل می شود.
جهل معتبر در کل شریعت جاری است، بخصوص در عقیده که انسان نمی تواند آن را تقلیدی از دیگران بگیرد یا ارثی به او نمی رسد، و شخص باید حتماًعقیده اش را بر اساس تحقیق و جستجو، از راه آزمایش و خطا، و حرکت تدریجی از جهل به سوی علم به دست بیاورد. همین حرکت از جهل به علم، از کفر به ایمان، از جامعه ی کفار به اسلام است که به پیشرفت و عقب ماندگی مورد نظر الله معنی و مفهوم می دهد: «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْيَتَقَدَّمَأَوْيَتَأَخَّرَ». در صورت پیشرفت است که عقب ماندگی و بازگشت به عقب مشخص می شود.
نکته ای که در مورد عذر به جهل می توان به آن اشاره کرد، تقسیم دین به اصول و فروع می باشد، و عده ای قصد دارند که بگویند در اصول عذر نیست اما در فروع هست. اولاً، چنین تقسیم بندی هیچ مبنایی در قرآن و سنت صحیح ندارد. پس، خیالتان از این بایت راحت باشد. و علمائی چون ابن قیم و ابن تیمیه رحمهما الله در این زمینه گفته اند: این تقسیم (به اصول و فروع) بعد از عصر صحابه پدید آمده است، از اینرو میبینیم کسانی که به این تقسیم قائلاند بزرگترین اصول دین از جمله نماز را که رکنی از ارکان دین است جزء فروع به شمار می آورند و مسائل اعتقادی مورد اختلاف سلف را فروع به حساب میآورند. میگوییم: اگر منظور شما از اصول، مسائل عقیده است، تمام دین اصول است؛ چون ما نمیتوانیم عبادتهای مالی یا بدنی را انجام دهیم مگر آنکه معتقد باشیم که مشروعاند؛ و باید قبل از عمل، اعتقاد وجود داشته باشد و اگر چنین عقیدهای نباشد عبادت خداوند به وسیله ی عمل درست نخواهد بود.[1]. نگاه کردید، این هم دیدگاه این بزرگواران به این مسأله. پس، این تقسیم به اصول و فروع هیچ اساسی در قرآن و سنت ندارد.
در این صورت، عذر به جهل یعنی پذیرش جهل معتبر در تمام دین، نه بخشی از آن؛ و امور آشکار و بدیهی یعنی اموری که قبلاً «برای شخص» آشکار و بدیهی شده اند، نه اینکه در شریعت واضح و روشن بیان شده باشند؛ یا برای دیگران آشکار وبدیهی باشند. به همین دلیل، باید برای یک مسلمان امور را آشکار و بدیهی کرد و به دنبال این که این امور را آشکار و بدیهی کردیم آن وقت است که حکم را بر شخص مجرم با طی کردن این مراحل صادر می کنیم.
حالا، اگر مسلمانی حاضر نباشد از کانال های شرعی جهل او برطرف شود و اجازه ندهد کسی امور را برایش آشکار و روشن کند چه؟ در این صورت، چنین شخصی مثل شاگردی است که بدون این که هیچ دلیل موجهی داشته باشد سر کلاس درس حاضر نشده و از بقیه عقب مانده و طبیعی است در امتحانش هم رد و مردود شده است. این شخص، هیچ عذری ندارد چون همه چیز برایش فراهم بوده اما «به میل خودش» در کلاس شرکت نکرده و «به میل خودش» خود را از دانش و رفتن به کلاس بالاتر و پیشرفت محروم کرده است. به همین ترتیب، مسلمینی که مرتد می شوند و خودشان را جزیی از کفار سه گانه (کفار اهل کتاب، کفار شبه اهل کتاب و کفار مشرک و سکولار) قرار می دهند و خودشان را جزیی از آن ها می دانند، این ها هم عذری ندارند. چون عذر به جهل مال مسلمین است نه کفار، امتیازی است مختص مسلمین نه کفار. در هر صورت، اگر مسلمانی دارای چنین جهل معتبری باشد همین جهل معتبر مانع تکفیر او می شود و حکم از او برداشته می شود.
(ادامه دارد…….)
[1]– ابن عثیمین در قول المفید (۴۹۲/۲)