
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(46- قسمت)
در اینجا، الله تعالی واضح و روشن با ذکر این مثالها به ما می رساند که تنها راه تبدیل شدن به امت واحده، عبادت الله متعال از کانال شریعت آخرین فرستاده ی اوست که این فرستاده هم با پیروی از شریعت و با بیان دستور الله، شورای اولی الامرِ تحت پوشش دولت اسلامی را یگانه ابزار و ضامن حفظ این امت واحده معرفی می کند:«الَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (شوری/38).
بله، قبل از انهدام شورای اولی الامر، اختلاف تنوع بود نه تضاد، و تنوع همیشه مصدر ثروت و برکت بوده و هست، و زمانی که اختلافات مسلمین مسیر اشتباهی را طی می کرد در همان دایره ی نسیان، خطا و فراموشی باقی می ماند، و با مراجعه به شورای مسلمین، اینهم رفع می شد؛ به گونه ای که ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها درباره ی برخی از صحابه که با آنان در آرائی اختلاف داشت، فرمود: او دروغ نگفته است، ممکن است فراموش کرده یا اشتباه می کند، یا مطلب را اشتباهی متوجه شده است. در چنین جامعه ای، بعضی از افراد در مسائل قابل اجتهاد، در حالی متفاوت به نظر می رسند که از جهت اعتقادِ به حكم و صورتِ مسأله با دیگران اختلافی ندارند بلکه، تنها فرقشان با دیگران در شيوه ی بيان آن و عرضه كردن آن است. این ها در شيوه ی بيان و عرضه كردن حکم با دیگران اختلاف دارند نه در اعتقاد به حکم و صورتِ مسأله.
البته، قبلاً هم چندین بارعرض کردیم که تأويل اشتباه نسبت به نصوص شرعی در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابه هم رخ داده، حتی تأویلی در حد تحلیل و تحریم که قدامه رضی الله عنه و همراهانش مرتکب آن شدند. اما، با وجود حکومت اسلامی و شورای صحابه، تا زمانی كه «حجتِ نبوی» بر شخص اقامه نشده بود و از کانال شرعی آن جهلش رفع نشده و از آن ها طلب توبه نشده بود، قدامه رضی الله عنه و همراهانش به واسطه ی تأویل اشتباه از آیات و منابع شرعی تکفیر نشدند.
در مورد همین نمونه ای که ما بارها و بارها درمورد خوارج بارها و بارها آن را بیان می کنیم در المغنی می خوانیم که: “اگر شخص، کشتن بی گناهان و گرفتن اموالشان را بدون هیچگونه شبهه و تأویلی جایز بداند کافر می شود، ولی اگر چون خوارج برای انجام آن تأویل داشته باشند بیشتر فقهاء آنها را هر چند ریختن خون مسلمانان و گرفتن اموالشان را مباح دانسته و آن ها را به قصد نزدیکی به خدا انجام داده اند، تکفیر نکرده اند”. و در ادامه می گوید: “از جمله موارد شناخته شده در مذهب خوارج، تکفیر بسیاری از صحابه ، تابعین و همچنین خون و مالشان را حلال و کشتن آنها را وسیله ی تقرب به خدا قرار داده بودند، ولی علی رغم همه ی این مسائل، فقهاء به خاطر تأویلاتشان حکم به کفر آن ها صادر نکردند”.
نگاه کنید دوستان، می گوید خوارج بسیاری از صحابه را تکفیر کردند، بسیاری از تابعین را تکفیر کردند، خون مال آن ها را حلال کردند، کشتن آنها را وسیله ی تقرب به خدا می دانستند. خیال می کردند اگر این ها امام علی رضی الله عنه را بکشند به خدا نزدیک تر می شوند. این ها کشتن امام علی را که عشره ی مبشره بوده، آن جایگاه بزرگ را در شریعت الله داشته، باز می بینیم کشتن چنین شخصی را باعث تقرب خودشان به الله می دانستند و با این وجود، کسی آن ها را تکفیر نکرد. چرا؟ چون تأویل کردند.
پس دقت کنید دوستان، بزرگواران ما کسانی که اصحاب و تابعین را تکفیر کردند کسی آن ها را به جرم تکفیر اصحاب و تابعین تکفیر نکرده است. این ها در حق خودشان ظلم کرده اند تو حق نداری به خودت ظلم کنی. چون اگر تو هم آن ها را تکفیر کنی چیزی می شوی مثل آن ها، ظالمی می شوی مثل آن ها. برای همین، صاحب المغنی می گوید: هیچ کسی که اصحاب و تابعین را تکفیر کردند و خون و مالشان را حلال دانستند برای این که به خدا نزدیک شوند و به خدا تقرب پیدا کنند هیچ کسی آن ها را تکفیر نکرده است.
(ادامه دارد…….)