
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(58- قسمت)
این ها موارد عمومی بودند که شخص می تواند حد خود را بداند، میزان علم خود را بداند و به همان اندازه ای که الله تعالی به او علم داده بتواند در مورد آن ها صحبت کند.
پایین ترین درجه ی تکفیر هم در مواردی است که در آن اختلاف وجود دارد. کمی بالاتر از آن این است که فرد تخصص ندارد که او دیگر قطعاً وارد آن نمی شود. در آن علم و تخصص ندارد، ویژه است، مربوط به قضات خاصی می شود و هر کسی نمی تواند وارد آن شود.
در حال حاضر هم در مورد امورات دنیوی، پرونده هایی هستند که هر کسی نمی تواند وارد آن شود و نیاز به تخصص ویژه و قاضیان ویژه ای دارد حتی قاضیان هم در این زمینه با یکدیگر متفاوت هستند. اما، پایین ترین درجه ی تکفیر هم در مواردی است که در آن اختلاف وجود دارد. مانند اینکه کسی که نماز نمی خواند کافر می شود یا نه؟ و موارد دیگری که این ها نیاز به تخصص خاص توسط قاضیانی خاص دارد و هر کسی نمی تواند در این مسائل تخصصی رأی بدهد. موارد در این زمینه زیاد بودند اما، تصور کنید شخصی چون منصور حلاج معتقد به حلول بود و می گفت: در داخل این لباس من غیرِ الله چیزی در آن نیست، من و الله یکی شدیم. این حرف را آشکارا بین همه می گفت. تصور کنید محاکمه ی او هفت سال و نیم طول کشید، آن هم نه این که در زندان باشد بلکه، آزادانه زندگی خودش را می گذراند. در نهایت، 21 سر مذهب امضاء کردند که این شخص مرتد شده و الان کشتن او جایز است. این یعنی، مواردی پیش می آیند که فقط متخصصین می توانند در مورد آن رأی بدهند و قرار نیست همه در آن رأی دهند. پس، تو هم نگاه کن تخصص تو چقدر است همان اندازه برو جلو، و روی سلامت اسلام خودت ریسک الکی نکن، و روی اسلامت قمار نکن.
نکته ای که در مورد منصور حلاج لازم است دوباره یادآوری شود گفتیم که 21 سر مذهب امضاء کردند یعنی چه؟ یعنی در آن زمان، 21 مذهب زنده وجود داشتند. در حال حاضر که این تعداد هم نیستند. نکته ی دیگر این که همان 21 سر مذهب امضاء کردند یعنی به اجماع همه امضاء کردند که این فرد به چنین درجه ای رسیده است. متخصصین همه ی مذاهب نه فقط یک مذهب، یک سر مذهب یا یک مجتهد چنین حرفی را زده باشد. الان در یک مذهب خاص صدها مجتهد وجود دارند که شخص حرف یکی از آن ها را می گیرد و با حرف همان یک نفر، هیچ که 100 سر مذهب درون مذهب خودش را می کوبد، کل مذاهب دیگر را با همان یکی که گرفته می زند با تأویل همان یک نفر که گرفته است.
پس، مسأله خیلی خطرناک است. نگاه کن میزان معلومات تو چقدر است و چقدر مثل خورشید در روز صاف در وسط آسمان برایت معلوم شده و هیچ شک و شبهه ای برایت باقی نمانده که فلانی کافر و مرتد شده، آنوقت بگو فلانی کافر و مرتد شده است. ببین، همان طوری که میدانی شیطان، فرعون، یهودی، نصرانی، مجوس و صابئی و یک مشرک سکولار، کافر هستند به همان میزان یقین داری که فلان مسلمانی که دچار فلان جرم شده باز کافر شده است؟ اگر نیستی پیش نرو، زبانت را قیچی کنی بهتر از این است که آن را با تکفیر مسلمانی بچرخانی که کافر نباشد یا حتی در کفر او شک داشته باشی؛ حتی اگر این شک هم یک ذره باشد.
در این زمینه، باید نهایت دقت را به کار برد و تا زمانی که مثل آفتاب در آسمان صاف کافر بودن مسلمانی آشکار نشده است نباید در تکفیر او عجله کرد. چون تکفیر ناحق مسلمان، گناهی است که هیچ گناه کبیره ای با آن قابل مقایسه نیست. خطری است که در صورت عدم تخصص، تنها انسانهای نامیزان و نامتعادل به آن اقدام می کنند.
(ادامه دارد…….)