
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(142- قسمت)
يعنی اگر طعنه زدن، ناچيز شمردن، فحش دادن و به هر شيوه ای بی احترامی كردن به ذات الله، رسول الله صلی الله عليه وسلم، قرآن و هريك از قوانين شريعت الله از طرف يك شخص يا حزبی از فرق معروف به اهل سنت، باعث مرتد شدن تمام اهل سنت دنيا نمی شود، واضح است اين مورد هم شامل تمام شيعيان جهان نمی شود. یعنی اگر کسی چنین کاری را کرد شامل همه ی آن ها نمی شود. چون، در اساس شیعیان هم هرگز یک فرقه و طایفه نبوده اند و الان هم هیچ انسان سالمی نمی تواند بگوید این ها مثلاً مثل شافعی ها یا حنفی ها یا مالکی ها و دیگر فرق معروف به اهل سنت و حتی مثل خوارج، ظاهری ها و معتزله یک رساله و کتاب فقهی دارند و همه از آن پیروی می کنند، نه اینطوری نیست. حتی این ها کاری به یک مجتهد مرده ندارند و بر اساس فتواهای او عمل نمی شود. دقت کنید، پس، بر اساس فتوای یک مرده تو نمی توانی یک زنده را در این مذهب محاکمه و مؤاخذه کنی. نکته ی خیلی مهمی است در مورد این مذهب که باید فهمیده شود. در حالی که، می توانی یک شافعی یا حنفی یا مالکی و حنبلی را بر اساس فتواهای این سر مذهب ها و بزرگواران مورد مؤاخذه قرار دهی. چرا؟ چون، این فرق همین الان هم از فتاوای فقهی این فقیهان تقلید می کنند اما، یک شیعه اینطوری نیست و تنها از زنده تقلید می کند و حتی زنده ها هم با هم متفق القول نیستند بلکه، این ها متشکل از فرق گوناگون با نگرشهای گوناگونی هستند. مگر همه ی ما نمی بینیم؟حتی، در یک نگرش هم چندین مرجع تقلید وجود دارد.
تصور کنید، طرفداران برقعی رحمه الله و طباطبایی خداوند حفظش کند، خودشان چندین گروه هستند و همین الان هم طرفداران آیت الله خامنه ای یک طیف وسیعی هستند، طرفداران صادق شیرازی هم خودشان یک مسیر جداگانه ای را دارند طی می کنند و به همین ترتیب در لبنان، اروپا، ایران و در مناطق مختلف دیگر گروههای مختلف دیگر را می توان نام برد.
اولین نتیجه ای که از این بررسی به دست می آید این است که این ها یکدست نیستند و هرگز نمی توان یک حکم را بر همه ی این ها صادر کرد. واقعیت است. به همان اندازه كه ممكن است در ميان شيعيان جهان انسانهای مجرمی يافت شوند، به نسبت جمعيت می گویم، بيشتر از آن را می توان در ميان اهل سنت يافت. پس،نمی توان به دليل وجود اين انسانهای اندك و ناچيز، كل اهل سنت يا كل شيعيان جهان را مجرم و مرتد دانست.
برای خود ما هم غير ممكن است كه با وجود آنهمه اختلاف و تفاوت فكری كه در ميان محله، روستا و شهر خودِ ما وجود دارد همه ی اهالی را شامل يك حكم گردانيم؛ حالا چه رسد به ساكنان يك كشور يا پيروان يك دين و مذهب در سراسر دنيا باشند. حكم دادن بر افراد يك سرزمين با حكم دادن بر سرزمين و خاك تفاوت فاحشی دارد. شما می توانید بگویید دار الاسلام است اما ممکن است در این دارالاسلام، همه مسلمان نباشند و اهل ذمه هم باشند یا فلان جا دارالکفر است حکم بر اکثریت و بر سرزمین است اما ممکن است در میان آن ها مسلمانانی باشند که بعد از آن که شناخت و آگاهی پیدا کردیم، تحقیق دقیق کردیم متوجه شدیم که آنجا مسلمانانی هستند و آن مسلمانان را مشمول حکم مسلمین می کنیم.
خوب، در مورد آن عده ای كه دچار ارتداد شده اند به زبان دیگری آن را بیان کنیم و دچار چنین جرم بزرگی شده اند، قبلاً که چهار فیلتر را گفتیم الان برای دوستانی که دوباره سؤال کرده اند دوباره می گوییم بايد آن شروط را (مثلاً شروط تکفیر) در فاعل، فعل و در اثبات فعل يا قول باید ببینیم وجود دارند يا نه؟ چون، سومین قدم در دادن چنين حكمی به مسلمين اين است كه شروط چنين حكمی در او وجود داشته باشد و چنانچه يكی از اين موارد در شخص وجود نداشته باشد كسی نمی تواند وی را مجرم بداند بلكه، هر گونه گفته ای و هر حکمی در حد اتهام و دروغ باقی می ماند.
باز در مورد آن عده ای كه دچار چنان جرمی شده اند بايد ديد همچون شروط، آيا موانعی در دادن حكم بر وی وجود دارد يا خير؟ دوستان دقت کنید،این امتیازات مال مسلمین است نه کفار آشکار، دوباره می گویم این امتیازات مال مسلمین است نه کفار آشکار؛ حتی، الله تعالی امتیازاتی را به منافقین و سکولارزده ها داده که به کفار آشکار هم نداده است. مگر ما این را نمی دانیم؟ در درس های گذشته هم که به آن اشاره کردیم، منافقین اینهمه کفریات آشکار می کردند و با یک معذرت خواهی دروغین از آن ها گذشت می شد و آنهمه جنگ روانی و دروغ پخش می کردند و از آن ها گذشت می شد اما، آیا همین گذشت در مورد کفار آشکار می شد؟ قطعاً،انجام نمی شد و نمی شود.
حالا، بیاییم همان موانع و شروط را در مورد شیعیانی که ابوبصیر ابتدا آن ها را مسلمان دانسته و بعد آن ها را مرتد دانسته و دیگران هم آن را به مرحله ی اجرا و عمل در می آورند تطبیق دهیم :
1-موانع در فاعل
- نابالغی (به نظر شما آيا هيچ شيعه ی نابالغی وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند؟). اهل تکلیف، اگر فرد مکلف نباشد می گوییم موانع در فاعل اند. یعنی در میان شیعه این ها وجود ندارند؟ همه اهل تکلیف اند و نابالغی وجود ندارند؟
- دیوانگی ونبود عقل (آيا هيچ شيعه ی ديوانه و مستی وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند که باید برایشان عذر قائل شویم؟)
- فراموشی، چیزهایی که غیر عمد بودند (آيا هيچ شيعه ای وجود ندارد كه دچار فراموشی شود و کارهای غیر عمد انجام دهد و فقط در ميان اهل سنت هستند که این کارها را انجام می دهند و کسانی که دچار فراموشی می شوند فقط در میان اهل سنت هستند؟)
حالا، كه این سه مورد عوامل سماويه و غير ارادی را بررسی كرديم، باز بايد ببينيم که عوارض مکتسبه در فاعل که انسان در کسب آن نوعی اختیار دارد، آن ها از چه قرار است و در مواردی هم تفاوتی ميان عموم شيعه و سنی وجود دارد يا خير؟:
- خطا (به نظر شما آيا هيچ شيعه ای وجود ندارد كه دچار خطا شود و خطاكاران تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند؟)
- تأویل (با تعريفی كه درباره ی تأويل ارائه داديم، يعنی شخصی به شبهه ای در قرآن و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به تفسير و تأويل نادرست چنگ زده باشد، آيا صحيح است اگر مسلمان اهل سنتی در غير موضع خود حكم شرعی را وضع نمود يا به دليل شبهه و فكر غلط، حكمی را بر عكس فهميد و بر وی اقامه حجت نشده بود می توان برايش عذر آورد اما، برای يك شيعه نمی توان چنين ديدگاهی داشت؟ آيا تأويل برای سنی مانع تكفير است و برای شيعه نه؟ در حالی که شیعه را مسلمان دانستیم.)
- جهل (اگر جهلی كه شخص سنی مذهب نمی تواند آن را برطرف كند مانع از دادن حكم و مجرم شناختن وی می شود چرا نبايد در مورد شيعيان هم همينطور باشد؟ شیعیانی که خودت آن ها را مسلمان دانستی؟ مگر جهل و جهالت که اين شكلی باشد برای بعضی ها اشكال دارد و برای بعضی ها اشكال ندارد ؟ برای بعضی ها اشكال ندارد و برای بعضی های ديگر جرمی نابخشودنی است؟)
- اکراه… (آيا می توان تصور نمود كه دو مسلمان در شرايط يكسانی قرار گرفته باشند و بر اثر تهديد مجبور به انجام دادن جرمی گردند اما، در هنگام دادن حكم، يكی را مجرم معرفی كنيم و ديگری را بی گناه؟ یعنی می توان آن كسی كه سنی است را بی گناه بدانيم و شيعه مذهب را گناهكار و مجرم؟).
دقت کنید، کمی فکر کنید. خودتان گفتید مرتد، مرتد یعنی کسی که قبلاً مسلمان بوده است. هم برادران ما در دوله گفتند این ها منتسب به اسلام هستند و هم شما که دشمن همه ی ما هستی، ابوبصیر و امثالهم. با دادن حکم ارتدادت گفتی که آن ها قبلاً مسلمان بودند. پس، تو داری در مورد یک مسلمان صحبت می کنی. باید این موارد چهارگانه را هم در موردش رعایت کنی و او را از این فیلترها بگذرانی.
(ادامه دارد……..)