
درسهای مقدماتی/درس ششم: چه باید کرد؟ وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(11-قسمت)
در اینجا یک خلیفه که در همه چیز بر معاویه بر تری داشت، تنها در مسأله ی حکمرانی به دلایلی مشخص و از روی ناچاری و اضطرار جای خودش را به این شاه می دهد. این یکی از دلایلی بود که صحابه همگی منجمله حسن و حسین و دیگران به چنین حکومتی بیعت دادند.
در واقع نباید چنین تصور بشود که مثلا یک انقلاب رخ داده است و حکومت از ریشه دگروگون شده است، نه اینطوری نبود، چون اگر اینطوری بود نه حسن و حسین و نه هیچ صحابه ای به قیمت جانشان هم تمام می شد اجازه ی چنین کاری را نمی دادند، اینها هم با وجود چنین بزرگانی جرئت چنین تغییراتی را نداشتند. دلیلش هم قیام حسین رضی الله عنه بر علیه حاکمیت یزید بود، چون از زمان یزید به بعد است که ما با نوساناتی شاهد تغییر در سایر نهادهای حکومتی و مردمی و در نهایت شاهد آنهمه تفرق و نابسامانی و رکود بوده ایم .
بله، به مرور زمان و بر اثر وفات و قربانی شدن این شیر مردان بود که ما شاهد تغییرات و نواقص اساسی هستیم، زمانی که در زمان عبدالملک بن مروان اکثرتابعین هم از دنیا رفته بودند این ناقص سازی گسترش بیشتری پیدا می کند، که اینهم از شاهی به شاه دیگرفرق داشت. عمر بن عبدالعزیز یک چیزی بود مروان بن محمد هم چیز دیگری بود .
ابن خلدون، که ادامه دهنده ی راه کسانی چون ابوبکر الطُرطوشی اندلسی در نگرش علمی به جامعه و تاریخ است و از او به عنوان پدر جامعه شناسی هم نام برده می شود، در مورد این انتقال قدرت از خلافت به پادشاهی می گوید: هرچند نظام خلافت به نظامی پادشاهی تغییر یافت، اما این تحول، محدود بود و بسیاری از موازین و زیرساختهای خلافت اسلامی همچنان در نظام پادشاهی اجرا ميشد.[1] رسول الله صلی الله علیه وسلم قبلا در این زمینه فرموده بود که : «ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ، وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ المُسْلِمِينَ».[2]«اين فرزندم، آقا و سرور است و چه بسا خداوند، به وسيلهي او، ميان دو گروه عظيم از مسلمانان، اصلاح برقرار سازد». و حسن بن علی رضی الله عنهما هم اینطوری این مشکل به وجود آمده را اصلاح کرد اما باز می فرماید: «همانا من، در حالي كه بیش از هر کسی، سزاوار خلافت بودم، (از آن كنارهگيري کردم) و با معاويه بيعت کردم و نميدانم كه سرانجام اين بيعت، موجب به وجودآمدن فتنهاي ميان شما خواهد شد و يا تا مدتي برايتان سودمند خواهد بود» [3]
حسن بن علی رضی الله عنهما مثل پدرش هم حاکم مشروع مسلمین بود و هم حاکمیت حجاز و عراق و یمن را پس از پدرش در اختیار داشت و در موضع قدرتی بود که پدرش بود. اما مجبور می شود برای اصلاح بین این دو گروه عظیم از مسلمین بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند؛ اما همین بده بعدها بدتر و بدترین هم ازآن بیرون آمد که تا الان هم ادامه دارد.
زمانی هم که حسن بن علی رضی الله عنهما حکومت را به معاویه می سپارد می گوید: : «اي معاويه! خداوند، زمام امور امت محمد را به تو سپرد و نميدانم واقعاً رسیدن به این مقام، به خاطر صفت خوبی بود كه در تو وجود داشت و يا اینکه برعكس، به خاطر وجود شری در تو بود». آنگاه این آیه را تلاوت کرد که:«وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» (انبياء/111) «من نميدانم، شايد اين، آزموني براي شما باشد و (شايد شما را) تا مدتي بهرهمند سازد (و برایتان مفید باشد)[4]
در واقع حکومت معاویه استارت تغییر خلافت به پادشاهی و یک مرحله ی گذار محسوب می شود، این تغییر حاکمیت از خلافت به شاهیگری از زمان خودش شروع می شود و با موروثی شدن حاکمیت تثبیت می شود، از نگاه ابوالاعلی مودودی انتخاب یزید از اشتباهات فاحش معاویه و قدم گذاشتن حقیقی از خلافت به ملوکیت و شاهیگری بود . از نگاه فرق کنونی معروف به اهل سنت آن چیزی که بنیاد مشروعیت خلفای راشدین تلقی می شود اجماع اهل حل و عقد و شورای اولی الامر واحد مسلمین است. این شوراست که از ابوبکر تا حسن بن علی رضی الله عنهما را انتخاب می کند و این را علی رضی الله عنه در نامه هایش به معاویه یادآوری می کند و در اینجا این شورای اولی الامراست که توسط معاویه ضعیف و سپس نابود می شود .
اما می دانیم این هم باز به معنی تهی شدن از مفاهیم و اهداف و مقاصد خلافت نبود، بلکه در نظام شاهیگری بنی امیه و بنی عباس و عثمانیها هم این اهداف در شکل ضعیفتر و ناقصتری دنبال می شدند، و تمام تلاش اینها هم در مسیر پیاده کردن قوانین شریعت بود اما بر اساس تفسیر و مذهبی خاص نه بر اساس رای امت واحد و جماعت واحدی که اجماع واحدی را ارائه بدهد، چون امت واحد و جماعت واحد نابود شده بود و پس از فوت صحابه و تابعین به جایش امتهای متعدد و جماعتهای متعددی به وجود آمدند و شورای اولی الامری نبود که اینها را دور هم جمع کند . در این صورت این نظامهای شاهیگری مثل امویان و عباسیان و عثمانیها را می شود ترکیبی از نظام خلافت و شاهیگری دانست که به سبک خودشان و به نسبتهای مختلفی اهداف و مقاصد اسلامی را دنبال می کردند.
به دنبال این سبکهای حکومتی یکپارچه و ترکیبی ما شاهد خورده شاهانی بوده ایم و الان هم در قالب شاه و رئیس جمهور و غیره هستیم که هدفشان تنها شاهیگری و حکمرانی خودشان بوده است نه اهداف و مقاصد اسلام، و اکثرا اسلام را هم قربانی شاهیگری و حکمرانی و مقاصد و اهداف دنیوی خودشان کرده اند، و از اسلام به عنوان یک ابزار استفاده کرده اند، و به کلی پس مانده های نظام خلافت و مفاهیم و اهداف و مقاصد شریعت کنار نهاده شد و همگی قربانی قدرت طلبی و جاه طلبی حاکمان شد.
خلافت حسن بن علی رضی الله عنهما همچون حکومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه وسلم یکی از بزرگترین نعمتهائی بود که الله به مسلمین بخشیده بود، علت اساسی که حسن بن علی رضی الله عنهما را از روی ناچاری مجبور به واگذاری قدرت به معاویه و تغییر این نعمت و از دست رفتن این نعمت در میان مسلمین کرد را باید به تغییراتی ربط داد که مسلمین در خودشان به وجود آورده بودند چون: ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال/53) این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است تغییر نمیدهد مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند (و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند) و بیگمان خداوند شنوای (اقوال و) آگاه (از افعال مردمان) است .
(ادامه دارد…….)
[1]النظریات السیاسیۀ، اثر ریس، ص194 به نقل از: المقدمۀ از ابن خلدون.
[2] صحيح البخاري – التوحيد (7109) سنن النسائي – الأذان (644) مسند أحمد – باقي مسند المكثرين (3/6) مسند أحمد – باقي مسند المكثرين (3/35) مسند أحمد – باقي مسند المكثرين (3/43) مستدرك الحاكم : 3 / 174
[3]فضائل الصحابۀ (2/769). سند اين روايت صحيح است.
[4]المعجم الكبير (3/26). سند اين روايت حسن است.