درس های مقدماتی/ درس اول:  دین چیست؟ سکولاریست ها از ما چه دینی می خواهند؟

درس های مقدماتی/ درس اول:  دین چیست؟ سکولاریست ها از ما چه دینی می خواهند؟

دانلود به صورت pdf:

دانلود به صورت ورد:

درس های مقدماتی/ درس اول:  دین چیست؟ سکولاریست ها از ما چه دینی می خواهند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

“إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ ، وَنَسْتَعِينُهُ ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ”

«به راستی حمد و سپاس تنها لایق خدا است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

الله متعال می فرماید:

– یأْ أیهَاْ الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاْتِهِ وَلاَتَمُوْتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون (آل عمران /102) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید آن چنان که شایسته است، از الله پرهیز کنید و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید».
– یأْ أیهَا النَّاْسُ، اتَّقُوْاْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِنْ نَّفْسٍ وَّاحِدَةٍ وَّ خَلَقَ مِنْهَاْ زَوْجَهَاْ وَ بَثَّ مِنْهُمَاْ رِجَالاً کَثِیراً وَّ نِسَاءً وَّاتَّقُوْاْ اللهَ الَّذِی تَسَاءَلُوْنَ بِهِ وَالأرْحَاْمَ إِنّ اللهَ کَاْنَ عَلَیکُمْ رَقِیبَاً (نساء /1) «ای مردمان از پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را قطع کنید زیرا بی گمان خداوند مراقب شما است»

-یأْ أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ وَ قُوْلُوْاْ قَوْلاً سَدِیداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (احزاب / 70) «ای مؤمنان از الله پرهیز کنید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه الله اعمالتان را شایسته می گرداند و گناهانتان را می‌بخشاید. و هر کس از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست می‌یابد».

أما بعد : “إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ ” راست ترین سخن کتاب الله و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه‌ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

به دنبال تصمیم دوستان مبنی بر ارائه ی دروسی ابتدائی و پایه ای، آن هم به دور از پیچیدگی و اصطلاحات رایج فقهی و به زبان ساده که در «وضع موجود» برای آن ها، به عنوان «نیاز روز» توسط خودشان تشخیص داده شده، سعی می شود متناسب با سؤالاتی که مطرح کرده اند موضوعات مرتبط با این سؤالات به صورت ساده و قابل فهم برای همه ی دوستان توضیح داده شود. إن شاء الله

در میان سؤالات مختلفی که دوستان مطرح کرده اند، دو سؤال مرتبط با هم در مورد «دین» به عنوان اولین درس مقدماتی ما مطرح شده که سعی می شود به صورت مختصر و ساده، و در حد زمانی که در اختیار داریم توضیح داده شوند.

  • یکی این که: دسته هایی از سکولاریست ها ادعا می کنند که بی خدا هستند و  به دینی اعتقاد ندارند و یا گروهی از سکولاریست ها می گویند که فقط خدا را قبول دارند اما دین را قبول ندارند و یا دسته ای از آن ها اعلام می کنند که هم خدا را قبول دارند هم دین اسلام را و هم سکولاریست هستند!!! جریان از چه قرار است؟
  • سؤال دیگر این که: الله متعال  می فرماید: وَلا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا (بقره/۲۱۷) و «پیوسته و همیشه» [مشرکین = احزاب = سکولاریستها]با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان مرتد کنند. اما با این وجود می بینیم که در اروپا، آمریکا، روسیه، استرالیا و حتی اسرائیل و چین کمونیست هم  شخص می تواند دین خود را حفظ کند و صاحب آن همه مسجد هم شود. آیا این یک پارادوکس و تضاد در قرآن نیست؟

ظاهراً پرداختن به واژه، مفهوم و معنای «دین» ، می تواند ما را در یافتن پاسخ مناسب به هر دو سوال کمک کند. اما قبل از روشنگری در مورد کلمه  و اصطلاح «دین»، لازم است مقدماتی به عنوان پیش نیاز گفته شود، چون برداشت و تعریف هر ایدئولوژی  و نگرشی از دین با دیگری تفاوت دارد. درست مثل خدا، مثل زندگی بعد از مرگ، مثل خوب، مثل بد، مثل ارزش، مثل ضد ارزش و … .

 ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم همان نگرشی که ما نسبت به الله داریم یک یهودی، نصرانی، بودائی، سکولار و غیره داشته باشند. به همین ترتیب ممکن است خوب ها، بدها، ارزش ها و ضد ارزش ها در نگرش ما چیزی باشند و در نگرش های دیگر به شیوه ای دیگر. چون منابع ما با همدیگر فرق می کنند به همین دلیل تعاریف ما نیز متفاوت هستند؛ اما می بینیم عوام فریبان حیله گر سکولاری در میان مسلمین، بدون در نظر گرفتن این تفاوت ها، سعی می کنند منابع و باورهای کثیف سکولاریستی و منابع فاسد خود را که در پشت واژه ها مخفی کنند و با کلی گوئی در مورد این اصطلاحات و مفاهیم، مقاصد خود را به شیوه ی مرموزی به پیش ببرند.

 به عنوان مثال در کنار احزاب سکولار، دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها می گویند «دین» آزاد است، اما نمی گویند منظورشان از «دین» همان تعاریف غربی های سکولار از دین است یا تعریف الله از«دین» و باز نمی گویند آزادی این «دین» تا کجاست؟ ما به این مکرهای احزاب سکولار و دارودسته  ی منافقین یا سکولار زده داخلی سال هاست آشنائی داریم. این ها با اسم ها و اصطلاحات تا رسیدن به اهدافشان بازی می کنند. در این صورت، کلمات ممکن است صورت های مختلفی داشته باشند که عدم دقت به آن ها ممکن است شخص را به اشتباه بکشاند.

توضیح این که ما در ادبیات گفتاری خود به صورت عام دو نوع اسم داریم: اسم خاص و اسم عام، البته در کنار این دو ما به اسم هایی با معانی مختلف برخورد می کنیم:

اسم خاص یا اسم عَلَم، اسمی است که بر فردیا مکان یاحیوان یا شیئی معین و مخصوص دلالت می کند مثل:

  • اسم مخصوص انسان‌ها، مانند: محمد، سمیه، یاسر
  • اسم مخصوص اماکن مختلف جغرافیایی، مانند: اندلس، خراسان، مکه، مدینه، ترکستان، هورامان
  • اسم مخصوص حیوان‌ها، مانند: دُلدُل، رخش، پِگاز PEGASE
  • اسم مخصوص اشیائی که بیشتر از یکی نیستند، مانند: ذوالفقار، آلماسِ کوه نور

ویژگی این دسته از اسم ها این است که همیشه معرفه و شناخته شده هستند. به محض این که به آن ها اشاره می کنیم برای شخص مشخص است و نیازی به توضیح ندارد. زمانی که می گوییم واتیکان یا می گوییم ایران، برای شخص مشخص است.

 اما در کنار این اسم های شناخته شده و معلوم ما به اسم های دیگری برمی خوریم که اسم عام هستند یا اسم جنس هستند، که بین افراد، هم نوع و مشترک است و بر هر یک از این افراد هم نوع و مشترک دلالت می کند مثل اسم: مرد، پسر، اسب، کشور، درخت، کتاب، شهر، دریا، زن، دانش آموز، معلم و … .

در کنار این ها، دسته ای از اسم ها وجود دارند که با آن که ممکن است دارای تلفظ یکسانی باشند، اما معانی مختلفی دارند. مثلاً:

  • سیر؛ هم به نوعی پیازچه اشاره دارد مثل پیاز، هم به کسی که گرسنه نیست می گویند سیر؛ دو تا معنی دارد.
  • –          یا مثلاً زبان؛ یا آن عضوی که در دهان است، یا زبان گفتاری منظور است.
  • –          یا خیر؛ هم به معنی نه به کار می رود، هم به معنی خوبی.
  • یا شير؛ شیر به معنی حيوان درنده، به معنی شیر خوردن، به معنی شیر قطع و وصل جریان مایعات و گاز است.

این دسته از اسم ها را می توانیم در جمله تشخیص دهیم که منظور کدام معنی آن ها است. مثلاً در جمله می توانیم بفهمیم منظور کدام شیراست. به عنوان مثال در ادبیات می خوانیم: «آن یکی شیر است اندر بادیه» که «بادیه» به دو معنای «صحرا» و «کاسه» است. حالا این شیری است که در کاسه نوشیده می شود؟ یا شیری درنده است در صحرا؟ در حالت نوشتاری یا کسی که این جمله را می خواند باز فهم این ها به جملات قبل و پس از آن بستگی دارد، و اگر توضیحی داده نشود نمی توان از این جملات، تنها یک معنی را برداشت کرد. پس، به نوعی پیچیدگی برخورد می کنیم اما با این وجود، این لغات معمولاً عمومی هستند و مختص یک علم یا فن خاصی نیستند و همه از آن ها استفاده می کنند. اما باز دیده می شود که اگر دقت نشود ممکن است انسان در فهم آن ها دچار اشتباه شود.

با این حال، عده ای از علمای سوء و عوام فریبان سکولار از جملات چند معنائی استفاده می کنند که به راحتی برای شنونده قابل فهم نیستند. این ها یک معنی را در نظر دارند، شنونده یک معنی دیگری را در نظر دارد که برای قرنها از عقاید و گذشتگانش به وی رسیده است؛ ولی برایش روشن نمی کنند؛ چرا؟ چون به ضررشان است، و هدف هم این است که شنونده را به عنوان یک ابزار برای اهدافی خاص وارد میدان کنند و خرجشان کنند.

در کنار این لغات عمومی، ما شاهد اصطلاحاتی هستیم که حالت تخصصی دارند. این اصطلاحات را یا الله به بندگانش ارائه داده یا ممکن است خود انسان ها متناسب با تخصصی که دارند تولید کرده باشند. این اصطلاحات تخصصی را معمولاً صنف مخصوصی از انسان ها از آن ها استفاده می کنند، مثلاً بعضی از اصطلاحات را صنف مسلمین استفاده می کنند، بعضی از اصطلاحات را سکولار سوسیالیست ها یا سکولار لیبرال ها و … استفاده می کنند، اما به تدریج در میان مردم مورد استفاده قرار گرفته و حالت عمومیت و فرهنگی به خود می گیرند، هر چند ممکن است همگی معنی دقیق آن را ندانند، یا فرهنگی برداشت خاصی از این اصطلاحات داشته باشد و فرهنگی دیگر برداشت دیگری. مثل:

– کلمه ی اسلام؛ که در لغت به معنای تسلیم و گردن نهادن، انقیاد، اطاعت از امر و نهی بدون هیچ گونه اعتراض است و در اصطلاح قرآن، در معنی عام آن به دین واحد تمام پیامبران در طول تاریخ گفته می شود و در معنی خاص آن بر شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم اطلاق می شود.

 -لغت سکولار، که از ریشه ی لاتینى (suecularis) و (sueeculum) به معنای روزگار یا دنیا ریشه می گیرد. اما، امروزه به صورت اصطلاحی درآمده است که به جاى «دنیوى» در مقابل «دین آسمانی» به کارمی رود و جایگزینی برای اصطلاح «مشرک» در ادبیات فقهی مسلمین شده است. به همین ترتیب ما کلمات دیگری را داریم که در فرهنگ های مختلف از همین اصطلاحات در معانی مختلفی استفاده می شود.

مثل زندگی پس از مرگ یا زندگی بعدی؛ مرگ از لحاظ لغوی یعنی مردن و از بین رفتن جسم و حیات دنیوی و انتقال روح فنا ناپذیر از این زندگی دنیوی به «زندگی دیگر» یا «زندگی بعدی». این جمله را تقریباً تمام انسان ها غیر از مشتی «دهری» یه به زبان روز مشتی سکولار ماتریالیست و آتئیست پذیرفته اند. اما، در نوع و ماهیت «زندگی دیگر» یا «زندگی بعدی» با هم اختلافات عمیقی دارند. به عنوان مثال:

آیین هندو یا هندوئیسم: براساس این آیین، حیاتِ پس از مرگ و فنا ناپذیری و جاودانگیِ روح را در قالب نظریه ی تناسخ یا تولّد دوباره که وجه مشخّص و مشترک این آیین است عرضه می کند. تناسخ بدین معناست که روح پس از مرگ بدن کنونی، برحسَب اعمال گذشته ی خود در یکی از چهار قالب جدید یا جمادات، یا نباتات، یا حیوانات یا انسان ها حلول می کند. یعنی جسم از قالبی در یکی از این چهار قالب می رود. و این گردونه و این دوران تناسخ و تولدهای مکرر تا زمان رسیدن به موکشَه یعنی «رهایی» که مرتبه ی روحانی کمال محض است، همواره در این دنیا ادامه دارد. در این صورت، با این که آن ها می گویند زندگی پس از مرگ، اما به جهان آخرت باور ندارند.

آئین بودیسم نیز به زندگی پس از مرگ و روح اعتقاد دارد اما، در همان قالب تناسخ و «دونادونی» که علی الهی ها و یزیدی ها و مشابهین آن به آن اعتقاد دارند. این ها مثل هندوها معتقد به بقای روح دراین جهان اند، آن هم در کالبدهای گوناگون تا این که به همان «رهائی» یا نیروانا می رسد. این ها هم به جهان آخرت باور ندارند.

حالا باید زمانی که یک سکولار یزیدی،علوی یا علی اللهی حزب سکولار و ناسیوسیال سوسیالیست کارگران اوجالان می گوید «شهیدنامرن» یعنی شهید نمی میرد، بفهمیم منظور او از گفتن این جمله و واژه ی «شهید» چیست؟ بدون شک منظور او نمی تواند شهید موردنظر اسلام باشد، در اسلام «شهید» در عالیترین درجات شهداء: یعنی شخص با خونش شاهدی می دهد که اسلام و قانون شریعت الله بهتر از تمام قوانین و برنامه های دیگر است؛ اما، این ناسیوسیال سوسیالیست – یا همان به تعبیر عوام نازیسم که حزب کارگران اوجالان آن را ترویج می دهد- معتقد است که با خونش دارد شاهدی می دهد که قوانین شیطان و سکولاریسم، برتر و بهتر از قوانین شریعت الله است؛ دو تعریف کاملاً متضاد از شهید.

–        زرتشتی های شبه اهل کتاب هم به همین ترتیب به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارند اما آن زندگی بعد از مرگ آن ها چگونه است؟ آن ها هم بهشت یا دوزخ را برای پیروان خود ابدی نمی دانند و بر این باورند که جهنمی ها را در لحظه ی پایان جهان از دوزخ بیرون می آورند و از گناهان خود پاک می شوند و پس از تطهیر به ارواح درست کار ملحق می شوند و دور جدیدی روی زمین آغاز می شود که ابدی است، و غیر از خیر و خوشی، در آن هیچ گونه شر و رنجی وجود ندارد.

–        یهودیان به همین ترتیب درمورد زندگی پس از مرگ دیدگاه هایی دارند. با آنکه در کتاب مقدس یهودیان اطلاعات دقیقی درمورد زندگی پس از مرگ به دست نمی آید اما در تِلمود که تفسیر تورات است مطالبی گفته می شود. با این وجود گروهی از یهودیان به نام صدوقیان عقیده به رستاخیز مردگان را مردود می دانستند؛ چون معتقد بودند که از این موضوع در اسفار خمسه تورات سخنی به میان نیامده است. غیر از این گروه، بقیّه ی یهودیان اصل اعتقادی رستاخیز را باور دارند. با وجود این، گروهی از یهود رستاخیز را از آنِ همه و گروهی دیگر زندگی آینده و پاداش را از آنِ عادلان و نیکوکاران می دانند و معتقدند آدم های بد و شریر با مرگ جسمانی برای همیشه نابود می شوند.

–        در نصرانیت هم (یا همان چیزی که در میان مردم به مسیحیت مشهور شده) به همین شیوه است، آن ها هم به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند ولی زندگی پس از مرگ آن ها چه معنایی می دهد؟ چه تفسیری از آن دارند؟ آن ها بر این باورند شخص پس ازمرگ در دو دادگاه حضور پیدا می کند، در قضاوت و داوری اوّلیه  یا «داوری خاص»، نیکان و پاکان به بهشت می روند و گناهکاران هم سریعاً به جهنم فرستاده می شوند. امّا کسانی که تکلیفشان مشخّص نیست، ابتدائاً به برزخ فرستاده می شوند و پس از پاک شدن به بهشت می روند. اما داوری نهایی یا «داوری عام»، پس از پایان جهان و رستاخیز مردگان انجام می شود. در این مرحله نصرانی ها برای همیشه به بهشت می روند و غیر نصرانی ها برای همیشه به جهنم.  بر این اساس است که الله تعالی به صراحت می فرماید: قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ‏(توبه/29)[1] یعنی اینها نه به اللهی که خودش را معرفی کرده و نه به قیامت مورد نظر الله ایمان ندارند، و یعنی با وجود تصوراتی که از خدا و روز قیامت دارند اما این تصورات از آنها پذیرفته نمی شود و از نگاه الله اینها نه به الله و نه به روز قیامت ایمان ندارند.

تفاوت را نگاه کنید!، «زندگی دیگر» یا «زندگی بعدی» یک اصطلاح است اما، در اینجا مشاهده می کنیم که با آنکه میان هندوئیسم، بودیسم، زرتشتی گری، یهودیت و نصرانیت در اعتقاد به زندگی پس از مرگ اتفاق نظر وجود دارد، اما تعریف هر یک از این منهج ها در مورد «زندگی دیگر» یا «زندگی بعدی» با دیگری تفاوت های آشکار و غیر قابل انکاری دارد، به گونه ای که نمی توان با وجود اشتراکاتی که در بعضی از آن ها دیده می شود، با تعریف یکی از این ها به قضاوت در مورد سایرین در مورد «زندگی دیگر» یا «زندگی بعدی» نیز دست پیدا کرد، بلکه باید به صورت موردی و مشخص به تعریف این اصطلاح بپردازیم. مثلاً بگوییم: از نگاه بودیسم، یا یهودیت یا ناسیونال سوسیالیست های کافر و مرتد کردستان و … معنی این اصطلاح می شود این.

کلمه ی خدا هم، همین طور است. هر کسی یک تعریف و یک تصوری از آن دارد. برای همین یک مسلمان همان «الله» یی را قبول دارد که خودش در قرآن و از طریق پیامبرش خودش را معرفی کرده.

«دین» هم یکی از همین اصطلاحات مشترک میان تمام انسان هاست که برای پی بردن به معنی و مفهوم آن،  ناچاراً باید به منبع خاصش در همان عقیده و مسلک مراجعه کرد. یعنی «دین»  ممکن است در نزد سکولاریست ها (به زبان عربی = مشرکین، احزاب) یک معنی بدهد و نزد شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم معنی متفاوت تری را مشاهده کنیم.

به عنوان مثال: سکولاریست ها، «دین»  را از واژه ی فرانسوی religion به معنای «جامعه ی دینی» و واژه  ی لاتین religionem  به معنای «احترام به چیزی مقدس، احترام به الهه ها، رابطه ی بین بشر و خدایان» تعریف کرده اند که البته ریشه در واژه ی لاتین religio دارد.

امیل دورکیم که نزد عده ای به بنیان‌گذارجامعه‌ شناسی سکولار در غرب شناخته شده، به صورت ساده و با تکیه بر همین معنی لغوی و لاتینی آن، «دین» را دسته ای هم بسته از عقاید و باورهای مربوط به عالم غير مادی و امورغیر قابل حس با حواس، و امور غیر قابل رؤيت با چشم، یا همان امور لاهوتی می داند. یعنی«دین» در تعریف سکولاریستی او، ارتباطی به دنیا و عالم ماده ندارد. این تعریف، برداشت و انتظار تمام سکولارها از «دین» است.

اصطلاح دین در ادبیات عرب و آیات قرآن:

امروزه بر خلاف عصر نبوت و حتی قرون بعد از آن ما مجبوریم الفاظ و اصطلاحات و مفاهیمی چون اله، رب، طاغوت، دین، بدعت، مشرک و… را به عنوان مقدمه ی ورود به مباحث اصلی توضیح دهیم که در عصر نبوت برای هر انسان باسواد و بی سوادی که رسول الله صلی الله علیه وسلم او را به اسلام دعوت می کرد قابل درک و لمس بود چون قرآن با زبانی ساده و به زبان آنها نازل شده است .

کلمه ی «دین» در شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم ریشه ی عربی دارد نه لاتینی، نه هندی و چینی و ایرانی. برای همین چاره ای نیست که جهت شناخت آن، باید به منابع عربی و دینی آن مراجعه کرد. تنها در صورت شناخت دقیق «دین» از منابع اصلی می توان فهمید که این واژه چه انتظاراتی از مخاطبین خود دارد.  

به قول ابن فارس، «دین» از جنس فرمانبرداری و فروتنی است. زمانی که برای یک عرب، کلمه ی دین ذکر می شد چهار معنی را برای خودش تجسم می کرد:

  1. به معنی چیرگی، قدرت، حکمرانی، فرمانروایی، کسی را به زور  مجبور به اطاعت کردن، به کارگیری قوه ی قاهره، به بندگی کشیدن و مطیع ساختن. در یک کلمه، «قدرت حاکمیت».

زمانی که می گویند: دان النّاسَ: یعنی مردم را مجبور به اطاعت از خودش کرد. همچنین در پندی آموزنده آمده است: الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ. یعنی: آدم زرنگ، کسی است که بر نفس خود مسلط شود و آن را رام خودش کند و برای بعد از مرگ بکوشد. علاوه بر این، در کلام عرب، حاکمی را که استیلای کامل بر یک کشور، ملت یا قبیله داشته باشد «دیّان» می گویند .به معنی قدرت و حاکمیت، در یک کلمه : قدرت فرمانروایی

  • شرع، قانون، برنامه، آداب و رسوم، ارزش ها، بایدها، طریقت، مذهب، عادت، ملت. در یک کلمه به معنای «قانون و برنامه».

ما زالَ ذلک دینی: یعنی آن کار همواره رسم و عادت من است. دانَ، زمانی گفته می شود که شخصی به کار خیر یا شر عادت پیدا می کند. آمده که: کانت قُرَیشُ ومَنْ دانَ بِدِینِهم. یعنی: قریش و هر کسی که بر راه و روش و عادت آنان باشد. همچنین در گفتار دیگر آمده است که: أنه علیه السلام کان علی دین قومه.  یعنی: پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم قبل از بعثت (در اموری مانند ازدواج، طلاق، ارث و سایر امور مدنی و اجتماعی) تابع حدود، مقررات و قوانین قوم خویش بود.

  • اطاعت، بندگی، خدمت کردن، کاملاً در اختیار کسی بودن، فرمانبرداری کردن، پذیرفتن ذلت، خضوع کردن در برابر قدرت و سیطره ی فردی خاص. در یک کلام یعنی «اطاعت کردن و فرمانبرداری کردن».

دِنتُهُم فدانوا: بر آنان تسلط یافتم که در نتیجه از من اطاعت کردند؛ و با همین معنا در حدیث خوارج آمده است که پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم فرمودند: «یَمْرُقُونَ مِنْ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِیَّةِ»  یعنی: خوارج از دین خارج می شوند آن چنان که تیر از کمان خارج می شود. معنای حدیث به این شکل نیست که خوارج به طور کلی از دین به معنای ملت (اسلام) خارج خواهند شد و مرتد می شوند؛ چون زمانی که از علی بن ابی طالب رضی الله عنه پرسیدند که: آیا خوارج کافر بودند؟ در پاسخ گفت: آنان از کفر فرار کردند. و باز هم پرسیدند که آیا خوارج منافق بودند؟ گفت: منافقان، خدا را بسیار کم یاد می کنند در حالی که آنان صبح و شب به ذکر الله مشغولند. از این فرموده های علی بن ابی طالب رضی الله عنه به خوبی معلوم می شود که در این جا، مراد از واژه ی دین، اطاعت بر امام بر حق است، اطاعت وفرمانبرداری کردن .

  • مجازات کردن، پاداش دادن، قضاوت کردن، حساب کردن.

در ضرب المثل های عربی آمده است که: کما تُدینُ تُدانُ. یعنی: هرگونه که با مردم رفتار کنی به همان شکل نیز با تو رفتار خواهند کرد. یا الله متعال می فرماید: مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ‏(فاتحه/4) مالک روز محاسبه و مجازات و پاداش است.‏

در این صورت، یک عرب با شنیدن کلمه ی دین، چهار معنای پایه ای و اساسی در ذهنش شکل می گرفت:

  1. قدرت و حاکمیت.
  2. قوانین، حدود و راه و روشی که مردمان تحت نفوذ این حاکمیت از آن پیروی می کنند.
  3. اطاعت و فرمانبرداری از قدرت حاکمیت و قانونی که اجرا می کند.
  4. و در نهایت محاسبه، قضاوت، پاداش دادن یا مجازات کردن.

در این صورت، «دین» یعنی مجموعه ی قدرت حکومتی، که با قوانین و مقرراتی که تصویب کرده شهروندان را به اطاعت و فرمانبرداری از این مجموعه قوانین مجبور می کند، و بر اساس میزان اطاعت یا سرپیچی از این قوانین و حدود، آن ها را محاسبه می کند و به آن ها پاداش می دهد یا آن ها را مجازات می کند.

این همان چیزی بود که یک عرب و بعدها یک مسلمان غیر عرب، به محض شنیدن دین برایش تداعی می شد و زمانی که می گفتند: تابع فلان دین شو، می فهمید که چه چیزی را می پذیرد به همین دلیل آگاهانه آن را می پذیرفت یا رد می کرد.

الان برویم سراغ معنی دین در قرآن:

کلمه ی دین در قرآن کریم بسیار کامل تر از معنای لغوی آن به کار رفته و توضیح داده شده است؛ که متشکل از چهار رکن مهم است:

  1. حاکمیت و سلطه ی برتر
  2. اطاعت کردن و پذیرفتن سلطه ای که به واسطه ی قدرت آن حاکمیت به وجود آمده است.
  3. یک نظام فکری وعملی، قوانین و احکامی که به واسطه ی قدرت آن حاکمیت به وجود آمده است.
  4. پاداشی که قدرت حاکمیت و سلطه ی برتر به افراد، برای پیروی از آن نظام می دهد و یا مجازاتی که در مورد هرگونه تمرد و سرپیچی اعمال می کند.

قرآن کریم، گاهی واژه ی «دین» را بر دو معنای اول اطلاق می کند، یعنی حاکمیت و اطاعت کردن؛ گاهی نیز «دین» را فقط در یکی از دو معنای سوم و چهارم به کار می برد یعنی قوانین و احکام پاداش دادن و مجازات کردن، و در بعضی موارد هم کلمه ی«دین» را به کار برده و همزمان هر چهار معنای آن را اراده می کند.

 برای روشن شدن هر چه بیشتر این مطلب، بهتر است نگاهی به آیات قرآن بیندازیم:

دین با معنای اول و دوم: (حاکمیت و اطاعت کردن)

الله متعال می فرماید:

–        وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ (بینه/۵)  در حالي كه جز اين بديشان دستور داده نشده است مگر بر اینكه مخلصانه و حق گرايانه الله را عبادت کنند و تنها شريعت او را دین (خود) بدانند، و نماز را برپای دارند، و زكات را بپردازند. دین درست و ارزشمند اين است و بس.

در این آیه و آیات مشابه، کلمه ی دین به معنای قدرت برتر، فرمانبرداری از سلطه ی او و در نهایت پذیرش اطاعت و بندگی در مقابل آن به کار رفته است؛ و مراد از خالص کردن دین برای خداوند که در آیات به آن اشاره شده این است که انسان تسلیم حاکمیت، فرمانروایی و دستور غیر خدا نشود، و اطاعت و بندگی خود را آن چنان برای خدا خالص نماید که جز او کسی را عبادت نکند و هرگز از غیر الله پیروی نکند.

دین با معنای سوم: (یک نظام فکری و عملی، یعنی قوانین و احکام)

الله متعال می فرماید:

–        إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ (یوسف/۴۰)  حکم از آن الله است و بس. الله دستور داده است كه جز او را عبادت نکنید. اين است دين راست و ثابت.

–        کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ (یوسف/۷۶)  ما اين گونه برای يوسف چاره‌سازي كرديم. چرا كه يوسف طبق قانون شاه مصر نمی‌توانست برادرش را بگيرد.

یا در جای دیگری می فرماید:

–        أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ ۚ (شوری/۲۱) شايد آنان شرکایی دارند كه براي ايشان  قوانینی از دينی را پديد آورده‌اند كه خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بی خبر است‌؟).

–        یا الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که به سکولاریستها (مشرکین یا احزاب) مکه بگوید:لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/۶) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم! ‏

واژه ی «دین» در این آیات یعنی قانون،حدود، شریعت، طریقت و یک نظام فکری و عملی که انسان خودش را نسبت به اجرای آن مقید و ملزم می داند. پس اگر انسان از سلطه، دولت و حکومتی پیروی کند که مجری قوانین دین الله است، وارد دین الله شده است؛ اما اگر آن سلطه بر اساس قوانین ساخته شده توسط بشر باشد، بی تردید انسان داخل «دین» ساخته شده توسط بشر یا سکولاریسم شده است. خلاصه ی کلام این که هرگاه  انسان، قدرتی را بالاترین مرجع و نیز مافوق خودش فرض کند و حکمش را مطلقاً لازم الاجرا بداند و به موجب آن از راه و روشی که برایش تعیین می شود پیروی کند، بدون شک داخل «دین» همان شخص و مرجع شده است.

دین با معنای چهارم: (پاداش دادن و مجازات کردن)

الله متعال می فرماید:

–        إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ* وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ (ذاریات/۶-۵) مسلّماً چيزی كه بدان وعده داده می‌شويد، راست و قطعي است ‏و روز جزا(محاسبه و پاداش دادن و مجازات کردن) حتماً وقوع پيدا مي‌كند و مي‌آيد. ‏

یا در جای دیگری می فرماید:

–        أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ* فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ* وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ (ماعون/۳-۱)‏ كسانی كه به دين ، و سزا و جزا ايمان ندارند، می فهمي كه چگونه كساني اند؟ ‏‏ آنان کسانیند که یتیم را سخت از پیش خود می‌رانند.‏ و به خوراك دادن به مسکینها تشويق و ترغيب نمي‌ کنند. ‏

یا در جای دیگری می فرماید:

–        وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ* ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ*یوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ (انفطار/۱۹-۱۷)‏ (اي انسان!) تو چه می‌دانی كه روز جزا(محاسبه و پاداش دادن و مجازات کردن) چگونه است‌؟ ‏روزي است كه هيچ كسی براي هيچ كسي كاری نمی ‌تواند بكند و از دست كسی برای كسی كاری ساخته نيست، و در آن روز فرمان، فرمان خداست و بس، و كار و بار كلّاً به الله واگذار می شود.

واژه ی «دین» در این آیات به معنای محاسبه، قضاوت کردن در مورد اعمال انسان، مجازات کردن و پاداش دادن است.

دین به عنوان اصطلاحی جامع و فراگیر:

 تا به این جا، سخن قرآن کریم کلمه ی «دین» را بیشتر با چهار معنای رایجی که اعراب آن را می فهمیدند، به کار می برد؛ اما از این جا به بعد، این واژه را به عنوان اصطلاحی جامع و فراگیر برای تعبیر از نظامی به کار می گیرد که در آن، شخص یک قدرت حاکمیتی خاصی را برتر از تمامی سلطه ها تلقی می کند؛ اطاعت و پیروی از دستوراتش را بر خودش لازم می داند؛ در زندگی مقید به حدود، قوانین و قواعد آن سلطه ی برتر است؛ با اطاعت از آن سلطه، امید دست یافتن به عزت، پیشرفت و پاداش نیک را در سر می پروراند و با سرپیچی در برابرش از ذلت، خواری و عاقبت شری خودش هراس دارد.

شاید بتوان گفت، در هیچ یک از زبان های دنیا اصطلاحی این چنین جامع و فراگیر، که تمام این مفاهیم را فقط با یک واژه بیان کند، وجود ندارد.  به عنوان مثال در این معنی و مفهوم گسترده ی «دین» الله تعالی می فرماید:  

–        إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل عمران/۱۹) بي گمان دين در نزد الله اسلام است.

–        وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (آل عمران/۸۵) و كسی كه غير از اسلام، دین دیگری را انتخاب کند، از او پذيرفته نمی شود و او در آخرت از زمره‌ ی ضررمندان خواهد بود.

الله تعالی در این دو آیه می فرماید که از دید او، یک نظام سالم و پسندیده برای زندگی دنیوی انسان ها، نظامی است که مبتنی بر اطاعت از قوانین الله و بندگی الله باشد و به این ترتیب، سایر نظام هایی که مبتنی بر اطاعت از سلطه ی غیر الله است، مردود و باطل هستند و طبیعتاً مورد رضایت الله نیستند؛ زیرا الله برای انسانی که مخلوق، مملوک، بنده و تربیت شده ی اوست و در ملکوت او مثل سایر مردمان زندگی می کند، هرگز راضی نیست که این انسان، این حق را به خود بدهد، در زیر سایه ی اطاعتِ از سلطه و قانون غیر خدا و بندگی غیر خدا زندگی کند و پیرو دستورات و قوانین و برنامه های غیر او باشد.

الله متعال در جای دیگری می فرماید:

–        هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ( توبه/۳۳)  الله است كه پيغمبر خود (محمّد) را همراه با هدايت و دين راستين فرستاده است تا اين دین كامل را بر همه‌ي دین ها پيروز کند هرچند كه مشركین (سکولاریستها) خوششان نیاید و چنین چیزی را نپسندند.

خدای عزوجل در این آیه می فرماید که او پیامبرش را با همان نظام حقی (اسلام) فرستاده است که صحیح ترین نظام ها برای زندگی انسان هاست وهدف رسالتش نیز این است که اسلام را بر سایر نظام ها و سیستم ها برتری دهد و پیروزش کند. در جای دیگر الله متعال می فرماید:

–        ‏وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‏ (انفال/۳۹)  و با آنان (مشرکین = سکولاریستها)جنگ كنيد تا فتنه‌ای باقي نماند و دين، خالصانه از آن الله بشود؛ پس، اگردست کشیدند و دین اسلام را قبول کردند، دست از آن ها برداريد، چرا كه الله مي‌بيند چيزهایی را كه انجام می دهند.

در این آیه نیز الله تعالی به مسلمانان دستورمی دهد که برای ریشه کنی دین سکولاریستها و برپایی دین اسلام تا جایی بجنگند که هیچ فتنه ای در زمین باقی نماند؛ به عبارتی دیگر، تا زمانی بجنگند که تمام نظام های مبتنی بر بغی و تمرد تولید شده توسط بشر در برابر دستورات خداوند از کره ی زمین برچیده شوند، و همه ی مردمان، خالصانه مطیع و بنده ی قوانین و برنامه های شریعت خدای متعال شوند و تنها یک دین بماند آنهم دین اسلام. در جای دیگر الله متعال می فرماید:

–        إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ* وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا* فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا (نصر/1- 3) هنگامی كه ياری الله و پيروزي (و فتح مكّه) فرا مي‌رسد. ‏و مردم را مي‌بيني كه دسته دسته و گروه گروه داخل دين الله مي‌شوند (و به اسلام ايمان مي‌آورند). پروردگار خود را سپاس و ستايش كن، و از او آمرزش بخواه. الله بسيار توبه ‌پذير است.

این آیه دقیقاً زمانی پیامبرش را مورد خطاب قرار می دهد که رسول الله صلی الله علیه و سلم پس از بیست و سه سال تلاش و مبارزات مستمر، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده و اسلام عملاً به عنوان نظام و قدرت حکومتی، دولتی عقیدتی، فکری، اخلاقی، تربیتی، مدنی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را با تمامی اجزا و تفاصیل آن مستقر کرده و پس از آن بود که هیئت های سیاسی قبایل سکولار (مشرک) عرب، پیاپی از نواحی مختلف شبه جزیره ی عربستان به سوی رسول الله صلی الله علیه و سلم می آمدند و مسلمان می شدند؛ این گونه بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم رسالتی را که برای اجرای آن مبعوث شده بود، کاملاً ادا کرد!”

مراد از واژه ی «دین» در این آیاتی که ذکر کردم همان نظام کاملی است که شامل تمام جنبه ها و ابعاد مختلف زندگی انسان همچون امور حکومتی، قانونی، اعتقادی، فکری، اخلاقی، عملی و اطاعت کردن و مجازات و پاداش دادن است.

هر کسی که واژه ی«دین» را در قرآن به صورت معرفه یا نکره و مجرد یا مضاف، مورد بررسی قرار بدهد، علاوه بر این چهار معنی جزئی که تا الان بیان شده، متوجه سه معنی کلی هم می شود که  وضع و ساختار آن را مشخص می‌نماید:

  1. دين واحد نزد الله، اسلام است: إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ(آل عمران/ ۱۹)  بي گمان دين در پيشگاه خدا اسلام است. 
  2. هدف از بیان واژه ی «دین» ، اصول عقاید و قوانین دینی اسلام است، همان‌گونه که در این فرموده ی الله تعالی آمده است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَاتَتَفَرَّقُوا فِیهِ … (شوری/۱۳)  الله دینی را برای شما (مؤمنان) بيان داشته و روشن کرده است كه آن را به نوح توصيه كرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهيم و موسی و عيسی سفارش کرده‌ايم (به همه‌ی آن ها سفارش كرده‌ايم كه) دين را برپا داريد و در آن تفرقه نكنيد.
  3. همچنین گاهی مراد از واژه ی«دین»، اعتقاد به قوانين، برنامه ها و باورهای پذیرفته شده ی ملتی از ملت‌هاست، صرف نظر از درست یا غلط بودن آن باورها. همان‌گونه که الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داده که به کافران مشرک (سکولار) بگوید: لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/6) دین خودتان برای خودتان، و دین خودم برای خودم! ‏

سؤالی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که آیا واژه ی «دین» تنها برای دین حق به کار می رود؟

همچنان که اشاره شد، گاهی مراد از واژه ی «دین» در قرآن، باورهای پذیرفته شده ی ملتی از ملت‌هاست، صرف نظر از درست یا نادرست بودن آن. همان‌گونه که در این آیه ی «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» (کافرون/6) دین تان از آن خودتان و دین من نیز برای خودم. در این جا مشخص است که واژه ی «دین»  صرفاً برای «دین» حق به کار نمی‌رود، بلکه به آن چه که مردم درست یا نادرست به آن گرایش پیدا کرده اند و اعتقاد پیدا کرده اند، به کار می‌رود. غیر ممکن است که سکولاریسم و بت پرستی از طرف الله نازل شده باشد و الله تعالی سکولاریسم و بت پرستی را به پیامبری وحی کرده باشد تا به مردم آموزش بدهد. اما با این وجود، الله تعالی باورهای مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها را «دین» می داند.

به همین دلیل است که فرعون نیز باورهای غلط و کفریات موجود در میان مردم را «دین» می دانست و خود را مدافع «دین»ی می دانست که موسی (علیه السلام) علیه آن قیام کرده بود. یعنی در واقع، «دین» تولید شده توسط بشر در برابر «دین» نازل شده توسط الله در برابر هم قرار گرفته بودند. الله متعال می فرماید: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ (غافر/26)، ‏فرعون (به اطرافيان و مشاوران خود) گفت: مرا رها کنید تا من موسي را بكشم و او پروردگارش را (برای نجات خود از دست من) به فرياد بخواند. من از اين می‌ترسم كه دین شما را تغيير دهد، يا اين كه در زمين فساد را گسترش دهد.

قرآن به وجود «دین»ی غیر از «دین» اسلام در معنی خاص و عام آن اعتراف می‌کند، هر چند ما آن ها را باطل به شمار بیاوریم؛ امّا «دین»ی است که وجود دارد و پیروانی هم دارد. در این صورت، واژه ی «دین» شامل آن چه را که حقّ است مانند دینی که رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم آورده، و آن چه را که باطل است مانند دین مشرکین (یا احزاب یا سکولاریستها) می‌شود.

بر همین اساس، الله تعالی در برابر پیروان «دین» ساخته شده توسط انسان یا سکولاریسم می فرماید: أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ (آل‌عمران/۸۳)، آیا جز «دین» الله چیز دیگری را مى‏خواهید؟ دنبال چیز دیگری هستید؟ همچنین فرموده‌: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ (توبه/33، فتح/۲۸، صف/۹) خداست كه پيغمبر خود (محمّد) را همراه با هدايت و «دین» راستين روانه كرده است. یا می فرماید: وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ (نساء/146) ‏و دین خود را خالصانه از آن الله كنید.  ‏

به همین دلیل است که خداوند تأکید می کند، که در برابر تمام شریعت های نسخ شده و «دین» سکولاریسم که دین احزاب مشرک (سکولار) است، تنها «دین» اسلام نزد الله پذیرفتنی است و می فرماید: إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل‌عمران/۱۹) بدون شک دین نزد الله همان اسلام است. و همچنین می فرماید: وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ (آل عمران/۸۵) هر كسی غير از دین اسلام، دین دیگری را انتخاب کند، از او قبول نمی شود و پذيرفته نمي‌شود.

در این صورت، می توان گفت که دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است؛ یعنی پیامبری آمده و هر چه آورده از طرف «الله» سرچشمه گرفته، یا «آسمانی» نیست، یعنی حاصل افکار و عقاید ساخته شده توسط خود انسان است. البته شریعت های منحرف شده از اسلام مثل یهودیت و نصرانیت که مسیر انحراف را طی کرده اند و آلوده شده اند ترکیبی از این دو«دین» شده اند اما با این وجود در معنی عام آن منحرفین دین اسلام هستند و به آنها سفارش می شود که به ناحق در دین خود که همان اسلام است دچار غلو و انحراف نشوند و به راه راستی برگردند که پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نشان داده است: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ (مائده/77) بگو: ای اهل کتاب! به ناحق در دین خود راه افراط مپوئید و از اهواء و امیال گروهی که پیش از این گمراه شده‌اند و بسیاری را گمراه کرده‌اند و از راه راست منحرف گشته‌اند ، پیروی منمائید .‏

در هر صورت، «دین» بشری، ساخته ی انسان است و انسان به سبب برخی نیازهای روانی و اجتماعی به پیروی از برخی باورها کشیده شده است، مانند اعتقاد به نیروی جادویی یا تولید خدا و بهشت و جهنم و دونادون خیالی و يا توليد قوانيني جهت اداره ی امور زندگی روزمره ی خود. پیروان «دین» ساخته شده توسط بشر در ادبیات قرآنی تنها با لفظ «مشرکین یا احزاب» نام گذاری شده اند، یعنی هر جا کلمه ی «احزاب» یا «مشرکین»  و «الذین اشرکوا» به تنهایی در قرآن به کار رفته منظور کفار اهل کتاب یا شبه اهل کتاب نیستند، بلکه در میان فقها  با همان لفظ «مشرکین» شناخته شده اند[2] البته لازم به ذکر است که بعضی از فقها از عبارت مشرکین غیر اهل کتاب هم برای سکولاریستها استفاده کرده اند که در برابر این، اصطلاح مشرکین اهل کتاب هم به کار رفته که منظور این بزرگواران از به کار گیری لفظ مشرکین برای کفار اهل کتاب و شبهه اهل کتاب «لفظی» و «لغوی» بوده نه «شرعی».

«مشرکین یا احزاب» در واقع كسانی هستند كه «آشکارا و واضح» اقرار می کنند که قوانین خودشان را از شریعتهای آسمانی نگرفته اند بلکه افكار، تصورات و انديشه‌های خودشان در مورد خدا و جهان غیب و بهشت و جهنم و بشريت و جهان اطراف را، معيار قانون گذاری و تنظيم روابط خود با ديگران و محيط اطراف و ماوراءالطبيعه می‌دانند، و از هيچ يك از قوانين و احكام الهی تبعيت و پيروی نمي‌كردند؛ و جهت حفظ منافع و طبقه‌ی مادی و معنوی خودشان، حتی از پذيرش کامل احکام و برنامه های شریعت های آسمانی كه انديشه‌های بشری زيادی در آن ها رسوخ كرده است و تقريباً قالب تحريفی به خود گرفته و بيشتر به انديشه‌های بشری شباهت دارد تا كلام و پيام الهی، از آن هم خودداري می کنند.

اينگونه افراد در امور مربوط به روابط درون اجتماعی خودشان اعم از روابط خانوادگی، ديدگاهشان نسبت به زن، فرزند، بزرگسالان، آموزش و پرورش و روش تعليم، اقتصاد، روابط اقتصادی و تجاری با همديگر و ديگران، داشتن مذاهب خرافی و پرستش انواع،  يا دهری و آتئیست بودن و ديگر مسائل مربوط به زندگی بشری درون گروهی و تمام ارتباطات سياسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و … با ديگر جوامع نيز از قوانين و احكامی پيروی مي‌كردند كه خود آن ها آن را وضع کرده بودند، و به اصطلاح روز از مترقی ترين و پيشرفته ترين افكار و ترقيات فكري خودشان پيروی می كردند، که یا از اجداد خود گرفته بودند یا خودشان بر اساس خواسته هایشان تولید کرده بودند و هیچ یک از این احزاب مختلف سکولار چه در گذشته و چه در حال و چه در آینده نگفته و نخواهند گفت که ما این قوانین را از الله و یکی از شریعتهای آسمانی گرفته ایم بلکه واضح و آشکارا بیان می کنند که هیچ یک از قوانین شریعتهای آسمانی را به جای قوانین تولید شده ی خودمان قبول نداریم.

به همين دليل، علاوه بر آن كه از پذيرش احكام و دستورات الهی در امور زندگی خود سرپيچی كردند، بلكه آن ها را اساطير الاولين، داستان‌های كهنه و قديمی، احكام مربوط به افراد پست و عقب مانده‌ی جامعه، سحر و جادو و … می دانستند واز قوانين ساخته‌ی دست خودشان كه نشان از ترقی و پيشرفت به شمار می‌رفت پيروی می‌کردند. این روش ثابتی است که ما در کل تاریخ بشریت در قرآن، و تاریخ احزاب یا «مشرکین» یا سکولاریستها از قبل از قریش تاکنون، مشاهده کرده ایم.

با وجود این تولیداتِ احزاب مختلف سکولار یا «مشرکین»، در عوض، ما به شهادت قرآن مشاهده می کنیم غير از تك و توكی دهری (ماتریالیست یا آتئیست)، همه ی سکولاریستها یا «مشرکین» با آلودگی هائی قبول داشتند كه خالق و رازقی با قدرتی مشخص در کنار «اله» های مختلف و متعدد آنها وجود دارد. آن ها در مسائلی چون باران باریدن و رزق دادن و فرزند دادن و در كل هر آنچه از بالا به پايين می‌آمد (توحيد ربوبيت) با آلودگی های واضحی به صورت ضعیف و متزلزل الله را در کنار سایر قانون گذاران و مراکز جلب منفعت و دفع ضرر قبول داشتند و حتی عده ای از آنها باورهائی از نصرانیت و صابئین و… را نیز در مسائل شخصی پذیرفته بودند و بت پرستی را سبک مغزی و حماقت می دانستند که به حنیفها مشهور بودند اما نکته ی مشترک همه ی احزاب مختلف سکولار در طول تاریخ این بوده است که هرگز زير بار احكام و قوانین الله به صورت کامل كه می‌بايستی خود از پايين به بالا (توحيد الوهيت) می فرستادند نمی رفتند، كه به عنوان اطاعت از اوامر الهی به شمار می‌رفت. پس آن ها با آلودگی های واضح و انحرافاتی آشکار ربوبیت را قبول داشتند و همین انحرافات در ربوبیت بود که آنها را به انحراف در الوهیت کشانده بود.

احزاب یا مشرکین یا به زبان امروزین سکولاریستها نمی پذيرند كه حاکمیت، قانون گذاری، اطاعت و فرمانبرداری، و جزا و پاداش در این دنیا از انسان گرفته شود و تماماً در اختيار الله تعالی قرار بگيرد. و بر همين اساس است كه با اساس توحيد و لا اله – الا الله يعني ابتدا نفی تمام اله‌ها و كفر به طاغوت و تمام قانون گذارانی كه پا را از گليم خود دراز كرده و در حيطه ی الهی و حتی بر خلاف اوامر الهی،  قانون ساخته  و اجرا نموده‌ بودند از يك طرف یعنی (لا اله)، و اثبات يگانگی الله در حاکمیت، قانون گذاری، اطاعت و اجرای پاداش، عبادت و فريادرسی از طرف دیگر، به مبارزه و مخالفت برخاستند. این ها با همین موارد می جنگیدند. «لا اله» و «الا الله» به این معنی.

در این صورت، با پیگیری منابع واژه شناسی و آیات صریح قرآن به این حقیقت غیر قابل انکار می رسیم که: دین «احزاب» یا «مشرکین» یا «سکولاریستها» دینی است که توسط بشر ساخته شده است که به تعبیر امروزین به آن «سکولاریسم» گفته می شود و دینی است مانند دین اسلام در اجزایِ کارکردیِ دنیوی اون، نه در ارزش و جایگاه.

ویلسون در کتاب فرهنگ و دین، می نویسد: دنیوی گری یا قول به اصالت دنیا یک ایدئولوژی و دین است. قائلان و مبلغان این ایدئولوژی، آگاهانه همه ی اَشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماورای طبیعی و وسائط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند.

ویلیام مک دونالد به صراحت اعلام می کند که: «سکولاریسم» در یک معناى گسترده، نوعى دین است، روشن است در چنین کاربردی هیچ گونه تعارض و تقابلی بین سکولاریسم و دین وجود ندارد.

در این صورت، با این تعاریفی که خود کفار سکولار هم به آن اعتراف دارند باید بگوییم «سکولاریسم» نیز دینی است در برابر دین اسلام با تمام شریعتهایش، و زمانی که الله تعالی امر می کند که به احزاب سکولار گفته شود: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» یعنی چه؟ یعنی:

–        قرار نیست تمام ادیان از جانب الله آمده باشند .  بلکه بشر هم می تواند خودش تولید کننده ی دین باشد. اشتباهی که خیلی ها به علت نا آگاهی به معنی صحیح دین در آن می افتند این است که خیال می کنند دین حتماً از طرف الله آمده. نه اینگونه نیست.

–        “لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ” یعنی چه؟ یعنی برنامه ی خودساخته ی احزاب سکولار یا «مشرکین» یا «سکولاریست ها» نیز دین است دینی در برابر دین اسلام. این چیزی است که خیلی ساده می توان از “لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ” و آیات مشابه آن در قرآن به دست آورد.

حالا خاستگاه و منشأ پیدایش «دین سکولاریسم» به کجا و چه تاریخی بر می گردد؟ «دین سکولاریسم» ریشه اش کجاست و از کجا ریشه گرفت؟ ابتدای آن کجا بود؟

چنانچه ما به قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم مراجعه کنیم به روشنی متوجه می شویم که منشأ «دین سکولاریسم» به زمان پیدایش انسان و جایگزینی حکم و قانونی به جای حکم و قانون الله بر می گردد؛ و اولین کسی که حکمی را جایگزین حکم الله کرد شیطان است. که با بهانه های نفسانی، از دستور الله مبنی بر سجده ی بر آدم سرپیچی کرد؛ و به دنبال آن شیطان محرک آدم جهت کنار گذاشتن قانون و دستور الله و اخراج آدم از بهشت شد. 

در این نگاه، می توان بنیانگذار «دین سکولاریسم» را شیطان دانست که در دوره های مختلف و با توجه به زمینه هایی که خود انسان ها فراهم کرده اند، به نسبت های مختلف، این دین توانسته در میان انسان ها و در برابر دین اسلام ابراز وجود کند.  خیلی ساده است: شیطان واضح و آشکارا حکم و دستور الله را به دلایل نفسانی و نژادی قبول نکرد تمام سکولاریستها هم واضح و آشکارا قوانین ودستورات الله را قبول ندارند و از رهبر خودشان شیطان پیروی و تقلید می کنند.

با این توضیح ما به پاسخ بخشی از سؤال اولمان رسیدیم و آن این که: سکولاریست ها نیز دین دارند، دینی که خودشان تولید کرده اند؛ که بر اساس آن هر چهار معنی دین را تطبیق می دهند و در زندگی اجرا می کنند. یعنی:

  1. حاکمیت و قدرت حکومتی خاص خود را دارند.
  2. قانون، برنامه، بایدها و نبایدهای خاص خود را دارند.
  3. از شهروندان خود می خواهند که در برابر این قوانین و احکام حکومتی، اطاعت کنند و فرمانبردار باشند.
  4. سیستم قضایی و جزا و پاداش دارند و متناسب با احکام خود جزا و پاداش می دهند.       

هر چهار معنی و مفهوم دین را سکولاریست ها دارند. در این صورت، «دین سکولاریسم» در برابر «دین اسلام» قرار می گیرد و کسی نمی تواند هم «دین سکولاریسم» داشته باشد و هم «دین اسلام» را. نمی تواند هم از قوانین شیطان پیروی کند هم از قوانین الله، نمی تواند هم حاکمیت الله را بپذیرد هم حاکمیت شیطان را. الله تعالی دو قلب را در درون کسی قرار نداده است که یکی از این قلبها را به کفارسکولار بدهی و یکی را به دین اسلام :  مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ (احزاب/4) در انتخاب این دو راه، انسان یا مسلمان است یا سکولار(مشرک)؛ و چیز ترکیبی از کفر و ایمان، مسلمان و کافر وجود ندارد. نمی توان با ترکیب بعضی از حق با بعضی از کفر یک معجون جدید ساخت یا با ترکیب مسلمان با یکی از کفار 5 گانه ی اصلی 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا، ترکیباتی خنده دار و جاهلانه مثل مسلمان یهودی یا مسلمان صابئی یا مسلمان نصرانی یا مسلمان مجوسی یا مسلمان مشرک ساخت؛ و تنها کسانی مرتکب چنین ترکیبی می شوند که یا مومن هستند اما به منابع شرعی جاهل، یا دشمنی آگاه هستند که قصد مدیریت جنگ روانی بر علیه مسلمین و تولید تفرق و جنگ داخلی و مشغول کردن مسلمین به مسلمین را دارند و یا اینکه کسانی هستند که قصد دارند از این ترکیب، یک راه سوم و بینابینی مرکب از الله با شیطان، برای خود درست کنند مثلاً فلانی می گوید هم مسلمان است هم سکولار(مشرک) که الله متعال در مورد این ترکیبی ها می فرماید: أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا (نساء/151). آنان جملگی بیگمان کافرند، و ما برای کافران عذاب خوارکننده‌ای فراهم آورده‌ایم .‏

زمانی که الله متعال پس از آمدن آخرین فرستاده صلی الله علیه و سلم به حکم تورات و انجیلی راضی نیست که قبلاً خودش آن را بر سیدنا موسی و عیسی علیهما السلام نازل نموده، حالا چگونه الله متعال به حکم و قانون دین سکولاریسم در برابر دین اسلام راضی می شود؟ سکولاریسمی که به هیچ شیوه ای اجازه نمی دهد حکم الله در یک خانواده یا یک روستا یا حتی محله ای در روی کره ی زمین حکمفرما شود؟

می دانید چرا الله متعال اجازه نمی دهد که به تورات و انجیل حکم شود؟ چون هوی و خواسته های نفسانی انسان در قالب «دین سکولاریسم» را با وحی الله مخلوط کرده اند، و معجونی دستکاری شده و ناخالصی تولید شده، و همین معجون دستکاری شده باقی مانده. یعنی این شریعت ها بخشی از «دین سکولاریسم» را پذیرفته اند و با شریعت خود قاطی کرده اند و مخلوطی از شریعت الله و «دین سکولاریسم» را تولید کرده اند. برای همین هم پیامبر جدید آمد، آمدن پیامبر جدید  به خاطر همین تحریفات و تولیدات این ها بود، به خاطر همین معجونی بود که این ها تولید کرده بودند. بعثت رسول الله صلی الله علیه و سلم به خاطر تولیدات و انحرافات این ها بود.

حالا چگونه الله متعال به دین سکولاریسمی راضی می شود که تمام قوانین و برنامه های آن بر اساس هوای نفس و عقل ناقص بندگانش پایه گذاری شده، و احزاب سکولار و سکولاریستها قوانین شریعت الله را نیز به صورت کامل در اداره ی زندگی انسان ها مردود می شمارند؟

آیا شنیده ای که یک حزب یا دولت سکولار به شریعت الله حکم کند؟ پس، چرا شما به عنوان یک مسلمان، چنین توهمی به سرت زده است که می توان به «دین سکولاریسم» حکم کرد؟ این چه توهمی است که به سرت زده؟

فکر کرده ای که چرا الله متعال این همه قانون و برنامه ی زندگی را در شریعت های خود برای ما فرستاده؟ اندیشیده ای که چرا قبله ی تو از مسجدالاقصی به کعبه تغییر پیدا کرد؟ حالا چه شده که عده ای سعی دارند شما، به عنوان یک مسلمان، قبله ی خودت را از کعبه به کاخ سفید، به لندن و کرملین و چین و … تغییر بدهی؟

به تنهائی، و به دور از جنگ نرم و روانی یاوران شیطان، کمی فکر کن و خودت را از شر دو دلی نجات بده، چون تنها دو راه برای انتخاب داری:

  1. پیروی ازقانون و برنامه ی تولید شده ی مشترک شیاطن انس و جن (یعنی دین سکولاریسم) و در نهایت پرستش شیطان.
  2. پیروی از قانون و برنامه ی الله متعال (یعنی دین اسلام) و پرستش الله به تنهائی.

مخلوط نمودن این دو نیز غیر ممکن است، چون تنها دو تا چیز را تنها می توان با هم مخلوط کرد که ترکیباتی نزدیک به هم داشته باشند یا شبیه به هم باشند. هرگز درجه ی الله متعال با درجه ی انس و جن مساوی نیست و هیچ چیزی شبیه الله یا قوانین الله نیست تا بتوان آن ها را با هم مخلوط کرد.

علاوه بر آن، الله متعال ضمانت محافظت از آخرین شریعتش را تا روز قیامت کرده و اگر کسانی تلاش کنند همان مسیر یهود و نصارا را طی کنند، و مثل تورات و انجیل شریعت الله را نیز با عقل بشری مخلوط نمایند و مردمانی را با آن فریب بدهند، این عوام فریبی و خیانت به صورت مقطعی است و  دیر یا زود رسوا می شوند. هر چند ممکن است انسان های زیادی را هم عاقبت به شر و نابود کنند.

شما خواهر و برادر مسلمان، باید هوشیار باشید که سکولاریست ها در طول تاریخ همیشه سعی کرده اند ابتدا از کانال ملاهای دین فروش و تفاسیر غلطِ از دین اسلام افکار بشری را با اسلام مخلوط کنند، و در نهایت با سست کردن ایمان مردم، به کلی قانون شریعت الله را از اداره ی زندگی انسان کنار بگذارند. «دین سکولاریسم» همیشه از مذاهب فاسد، همیشه از افکار فاسد و دیدگاه های دینی فاسد علیه شریعت و دین اسلام استفاده کرده تا این که بتواند به صورت تدریجی قانون شریعت الله را به طور کامل از زندگی انسان ها کنار بگذارد و خودش جایگزین شود.

در اینجا، لازم است قبل از پرداختن به سؤالات دوستان یادآوری شوم که کفار سکولار به دو دسته ی عمده تقسیم می شوند:

  1. کفار سکولار آشکار . مثل: سکولارهای قریش در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم، یا سکولارهای آمریکا، انگلیس، چین، اتحادیه ی اروپا، ترکیه و یا احزاب مختلف سکولار محلی سرزمینهای اسلامی که  قواره و موجودیت جداگانه ی آشکاری دارند و آشکارا دین خود را بیان می کنند و با مخالفین «دین سکولاریسم» در دو قالب جنگ روانی و جنگ گرم می جنگند.
  2. کفار سکولار پنهان داخلی. که در ادبیات قرآنی به منافقین (کفار پنهان داخلی) شناخته شده اند. این دسته در ظاهر خودشان را شبیه مسلمین می کنند و متناسب با قدرت حکومتی و نظامی مسلمین، عقاید و اهداف واقعی خود را آشکار می کنند.  یعنی به هر میزان قدرت مسلمین بیشتر باشد این ها بیشتر در لاک نفاق خود فرو می روند، و هر میزان قدرت مسلمین کمتر باشد ابراز وجود این ها بیشتر می شود. رابطه ای معکوس در این میان، میان قدرت مسلمین و اعلام موجودیت آن ها حاکم است.

یعنی حتی در خانواده ای که قدرت دین اسلام قوی باشد این ها بیش از اندازه محافظه کار و با احتیاط می شوند و به شدت مواظب زبان و کردار خود هستند. در یک روستا، محله، شهر، دانشگاه و غیره هم قاعده همین است. به هر میزان در یک خانواده یا روستا یا جمع دوستانه یا مدارس و غیره قدرت دین اسلام کاهش پیدا می کند ظهور این ها پررنگ تر می شود و ما بیشتر افکار کثیف آن ها را در قالب گفته ها و رفتارهایشان می بینیم که قبلاً پنهان کرده بودند و نمی توانستیم ببینیم. ضعف مسلمین باعث می شود که این ها خودشان را نشان دهند.

این ها بی عرضه تر و بی غیرت تر از آن هستند که در میان مسلمین جرأت داشته باشند مثل کفار آشکار اعلام موجودیت کنند و همیشه دنبال موقعیت می گردند، یا این که در پناه کفار سکولار آشکار اقدام به شبهه پراکنی و دروغ پراکنی می کنند که اکثر شبهات سکولاریست ها نیز توسط همین دسته مطرح می شود – کاری که هم اکنون از دور در شبکه های ماهواره ای و از طریق اینترنت و فضای مجازی در پناه کفار سکولار آشکار آمریکا و اروپا و غیره آن را انجام می دهند- یا این کارها را در پناه یک حاکم طاغوت و ظالم و دست نشانده ی محلی یا منحرف محلی انجام می دهند یا در پناه یه امیر، رئیس و مجری فاسد اداره ی محلی دارالاسلام انجام می دهند.

خوب با این توضیحات لازم، می رسیم به سؤالات دوستان :

در مورد بخش اول سؤال مبنی بر این که سکولارها ادعا دارند که: «بی خدا هستند و به دینی اعتقاد ندارند»، الان برای شما هم روشن شده که، این هم نشان از جهالت و نفهمی آن ها و جزو همان توهمات بی پایه و اساس آن هاست و هم می خواهند شما را فریب بدهند که شما به نفع آن ها، دست از دینتان بکشید. قبلاً ثابت کردیم که این ها به دین اعتقاد دارند، اما دینی غیر از دین الله، که محصول مشترک انسان با شیطان است و صدها حزب مختلف دارد که در قرآن یکی از اسمهای مشرکین یا سکولاریستها «احزاب» است . یعنی با آنکه همگی جزو حزب الشیطان هستند اما هرگز به میل خود یک حزب نمی شوند بلکه همیشه در احزاب مختلفی باقی می مانند چون مرجع مشترکی غیر از هوای نفس ندارند و هوای نفس هم به تعداد انسانها و گروهها و احزاب مختلف است به همین دلیل سکولاریستها هرگز یکی نمی شوند به همین دلیل سیستم دموکراسی را پذیرفته اند با پذیرش رای اکثریت و سایر متعلقاتش.

البته این درست است که در طول تاریخ کسانی وجود داشته اند که همچون آئتیست های یونان باستان، یا جین ها در میان بودیسم، یا دهری های قبل و بعد ازعصر رسول الله صلی الله علیه و سلم اعتقادی به الله نداشتند، اما به صورت امروزی و مدرن آن، کسانی در قرن 18 و در اروپا خود را بی خدا نامیده اند و هم اکنون جمعیت کثیری از کشورهایی چون انگلیس، هلند، سوئد، دانمارک، نروژ، فنلاند، استونی، ژاپن، چین و … نیز رسماً خود را بی خدا می نامند. این ها می گویند ما الله را قبول نداریم همان اللهی که خودش خودش را از طریق آخرین فرستاده اش معرفی کرده، این الله را قبول ندارند. این دسته از سکولاریست ها در واقع به جای الله چیزها و اله های دیگری چون: هوای نفس، خواهش های نفسانی خود، شیطان، ملیت، حزب، آداب و رسوم اجتماعی، انسان های دیگر مثل خودشان، طبیعت و … را خدا و اله کرده اند و به پرستش آن می پردازند.

ادعای این ها در مورد عدم قبول الله را می توان پذیرفت، همان اللهی که خودش را در قرآن و از طریق آخرین پیامبرش معرفی کرده، اما، نمی توان پذیرفت که این ها اله هائی برای خود قرار نداده باشند و یا همچون اکثریت بودایی ها، دهری ها، و سایر مشرکین بی دین باشند. این ها هم دین دارند. انسان هم می تواند الله را قبول نداشته باشد و چیزهای دیگری به جای الله را قبول داشته باشد و هم دیندار باشد. در هر صورت انسان بی دین وجود ندارد.

در مورد شبهه ی دسته ی دیگر که می گویند: «فقط خدا را قبول دارند اما دین را قبول ندارند» باید بگوییم: در مورد عدم پذیرش دین، این ها هم همان حرف های مفت دسته ی قبل را می زنند، که باز نیازی به توضیح ندارد. اما در مورد پذیرش الله توسط این ها می شود به این نکته ی اساسی اشاره کرد که:

«دین سکولاریسم» با ترویج پراگماتیک، یا به اصطلاح خودشان، بی خدایی عملی، تصوری را ترویج می کنند که طی آن، افراد را جوری وارد زندگی می کنند، جوری بار می آورند که انگار الله صاحب هیچ حاکمیت، قدرت، برنامه، قانون، فرمان پذیری و جزا و پاداشی در این دنیا نیست؛ و اصلاً خدایی در اداره ی زندگی دنیوی و اجتماعی انسان ها وجود ندارد، و امور زندگی دنیوی انسان ها را بدون توسل به قوانین و برنامه های الله می توانند توضیح دهند و برایش قانون تدوین کنند.  این گروه، مستقیماً الله را رد نمی کنند اما، در زندگی دنیوی انسان ها، چون  الله در امور اجرایی حکومتی و نهادهای مرتبط با آن، امور اقتصادی، خانوادگی، حقوقی و … غیر ضروری و بیهوده نگریسته می شود، مستقیماً تأثیر الله بر زندگی دنیوی انسان ها را از بین می برند و «عملاً» تفاوتی با گروه قبلی ندارند.

چنین افرادی اومانیسم  یا به زبان فارسی، انسانیت را جایگزین الله و قوانین او نموده اند. ما انسان های زیادی را دیده ایم که به جای این که بنویسند یا بگویند: به نام خدا، مطالب خود را با عبارت به نام انسانیت شروع کرده اند، یا افراد زیادی را دیده ایم که به جای الله، به انسانیت قسم می خورند که درواقع قسم به همان اومانیسم مورد پذیرش سکولاریستهاست. اومانیسم یعنی انسان محوری به جای الله محوری.

پیام اصلی و عملی این ها، کنار گذاشتن «الله» و حل مشکلات جامعه بدون توسل به الله و بدون توسل به قوانین شریعت الله است. کسانی چون راسل، سارتر، فویرباخ، فروید، نیچه و … مبلّغ این نگرش بودند، که کارل مارکس و مریدان او، آن را به شکلی صریح و نوین تئوریزه کردند.

این ها کدام خدا را قبول دارند که دینش را قبول ندارند؟ خدایی که می گوید: أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (اعراف/54) یا خدائی که خود برای خود تراشیده اند؟!

این ها دروغ گو هستند، این ها از خدایی که برای خود تراشیده اند چه هوای نفس، پارلمان سکولاریستی، یا برنامه های حزبی، حکومتی، قوانینی که خودشان تراشیده اند و آداب و رسوم جاهلی که وجود دارد و … با کمال میل اطاعت می کنند؛ و حاکمیت، قوانین و سیستم قضایی و جزایی و پاداش آن را می پذیرند و فرمانبردار آن هستند.

این شخصی که تنها قانون شریعت الله را رد کرده، و اظهار می کند که فقط الله را قبول دارد، در واقع می گوید: نعوذ بالله – الله، شایستگی آن را ندارد که من حاکمیتم را به قوانین او بسپارم، نعوذ بالله – الله، شایستگی آن را ندارد که سیستم جزا و پاداش خود را بر اساس قوانین آن بنیان بگذارم، نعوذ بالله – الله، شایستگی آن را ندارد و ارزش آن را ندارد که اطاعت و فرمانبرداری خود را به او تقدیم کنم، بلکه هوای نفس و سایر خدایان و اله هائی که برای خود اتخاب کرده ام  دارای چنین شایستگی هستند.

چنین شخص دروغگو و حقه بازی، در واقع، اللهی که خودش  را در قرآنش و از طریق پیامبرش صلی الله علیه و سلم معرفی کرده قبول ندارد، بلکه تابع خدایان و اله های دروغینی است که برای خود تراشیده.

در مورد سؤال دوم شما در مورد آیه: وَلا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا (بقره/۲۱۷) و «پیوسته و همیشه» با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان مرتد کنند، در بخش دیگر سوالات گفته بودید: ” اما با این وجود می بینیم که در اروپا، آمریکا، روسیه، استرالیا و حتی اسرائیل و چین کمونیست هم  شخص می تواند دین خود را حفظ کند و صاحب آن همه مسجد هم شود. آیا این یک پارادوکس و تضاد در قرآن نیست؟”

اگر در معانی چهار گانه ی دین دقت کنید می فهمید که این یک پارادوکس و تضاد نیست، بلکه بیان یک واقعیت و حقیقت زندگی است.

امام طبری رحمه الله با واسطه هایی از مجاهد روایت می کند که این جنگجویان با مسلمین در کلام الله عزوجل که می فرماید: “وَلایَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا” کفار قریش هستند، یعنی این جنگجویانی که همیشه با مسلمین می جنگند تا زمانی که مسلمین دست از دینشان بکشند و مرتد شوند، احزاب سکولار یا «مشرکین» و به زبان امروزی «سکولاریست ها» هستند.

این جنگ مسلحانه و درگیری، پیوسته و همیشه بین سکولاریست ها و قانون شریعت الله تا روز قیامت باقی می ماند. توجه شود، این پیوستگی شامل سکولاریست هاست، نه جامعه ی کفار یهود و نصارا و شبه اهل کتاب. این نکته ی حساس و اساسی در دشمن شناسی است که بسیاری از مسلمین از آن غافل شده اند. هر کدوم از شماها و پدران شماها چند سال سن دارید؟ در طول زندگی که کرده اید تنها یک روز را بیاورید که سکولاریستهای خارجی یا داخلی با مسلمین جنگ مسلحانه نکرده باشند، چنین روزی وجود ندارد، اما من می توانم برای شما بیاورم که قرنهاست نصرانی ها و مجوس و صابئین و اکثریت قاطع یهودیان با مسلمین جنگ مسلحانه ای نداشته اند، و اگر جنگی شده که اینها به همراه مسلمان زاده ها در آن شرکت داشته اند رهبریت در دست سکولاریستها بوده و اینها تنها نقش ابزار را داشته اند .

حالا سکولاریست ها از شما چه می خواهند؟ آن ها از پیروان شریعت های آسمانی و بخصوص شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم می خواهند که دست از مفاهیم چهار گانه ی دین اسلام و در واقع محتوای دین اسلام بردارند، همین و بس. برای همین هم، قتال و جنگ مسلحانه را همیشه بر مسلمین تحمیل کرده اند.

تمام فرق و مذاهب اسلامی بر این باورند که هرکسی که «آگاهانه» به بعضی از شریعت پیامبر خاتم  صلی الله علیه و سلم ایمان نداشته باشد، مانند کسی است که تمام دین را قبول نکرده و به آن کفر ورزیده است.

در این صورت، اگه کسی شهادتین بیارود اما 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» منکر نماز شود، کافر است؛ و اگر ضمن شهادتین، نماز هم به جای آورد، اما باز 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» واجب بودن زکات را انکار کند، باز کافر می شود؛ و در صورت اقرار به شهادتین، نماز و زکات، اگر 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» واجب بودن روزه را انکار کند، باز کافر است و در صورت اقرار و عمل به همه ی این ها، اگر 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» واجب بودن تطبیق شریعت الله در مورد «أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ» و یا « آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ» و امور حکومتی و اجرائی جامعه را انکار کند، باز کافر می شود. در اینجاست که به این جمله ی بنیادین پی می بریم که «یا اسلام کامل یا هیچ». البته اگر کسی تمام این ها را قبول کند اما عمداً و به میل خودش داخل یکی از گروه ها یا احزاب سکولاری مانند مسیلمه ی کذاب وارد شود، آگاه باشد یا ناآگاه باشد باز هم کافر می شود. چون جامعه ی متمایز و مشخص کفار اصلی و مرتدین مسأله ی آگاه بودن یا نا آگاه بودن، عذر به جهل داشتن یا نداشتن برای آن ها مطرح نیست.

دین الله، مجموعه ای از تمام این جزئیاتی است که بیان شد و جزئیات دیگری که در آن هست، حالا چگونه است اگر کسی 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» چیزی از این امور را انکار کند کافر می شود، هر چند به تمام آنچه در دین است عمل کند؛ اما در صورت انکار «1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « اختیاری»  کل قوانین دین اسلام در امور زندگی دنیوی و جایگزین کردن قوانین دین سکولاریسم به جای قوانین دین اسلام، کافر نمی شود؟ سبحان الله! این جهالت و حماقت چقدر تعجب آور است؟!

اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم را نگاه کنید، در حالی با قبایل پیرو امثال مسیلمه ی کذاب جنگیدند که افراد این قبایل شهادتین را بر زبان می آوردند، نماز می خواندند و سایر امور شرعی را انجام می دادند، تنها کاری که آن ها را مستحق کفر کرد این بود که مردی را تا مرتبه ی نبوت بالا بردند.

حالا، الله متعال همچنان که خلق کردن را حق خودش دانسته، حکم کردن و قانون گذاری را هم حق خودش می داند، اما کسی 1- «آگاهانه»، 2- «عمداً» و 3- « به میل خودش و اختیاراً» یکی از بندگانش را در امر قانون گذاری جانشین الله قرار می دهد. در این صورت، در مورد کسی که مخلوقی را تا مرتبه ی خالق آسمان ها و زمین بالا می برد، چه باید گفت؟ آیا این شخص شایسته تر به کفر نیست، به نسبت کسی که مخلوقی را تا مرتبه ی مخلوقی دیگر مثل پیامبر بالا می برد؟

زمانی که شما از قدرت حکومتی، قانون و برنامه ی شریعت الله، اطاعت و پیروی از این قانون و برنامه و مجازات کردن و پاداش دادن بر اساس این برنامه دست بکشید، آن وقت دست از محتوای دین خود نکشیده اید؟ خوب، سکولارها همین را از شما می خواهند، و برای همین همیشه با شما قتال می کنند و می جنگند.

دقت کنید، تا رسیدن به این هدف با شما گفتگو نمی کنند، قتال می کنند و جنگ مسلحانه. گفتگوی آن ها جنگ روانی جهت تضعیف ایمان شما و پشتیبانی از جنگ گرم آن هاست.

کمی فکر کنید، ببینید اگر برای مسلمان عذرهای شرعی نیاوریم و مسائلی چون خطا، شبهه، تأویل، شروط و موانع تکفیر و مسائلی چون اقامه ی حجه ی نبوی و عوامل تداوم جهل چون نبود حکومت اسلامی و نهادهای تحت پوشش آن و مسائلی از این دست را برای مسلمین در نظر نگیریم، چه میزان از مسلمینی که صاحب اسلام حکمی هستند، صاحب ایمان اسلامی می گردند؟

زمانی که امروزه از ارتداد عمومی در میان اقوامی خاص صحبت به میان می آید، بیشتر منظور دست کشیدن 1- «آگاهانه»، 2- «عمدی» و 3- «اختیاری» از معانی چهارگانه ی دین و محتوای اساسی دین اسلام و یا پیوستن به احزاب  سکولار است. زمانی که شخص به چنین درجه ای می رسد، سکولاریست ها نیز دست از جنگ و قتال با آن ها برمی دارند، و در چارچوب قوانین سکولاریستی خود، همچون هم جنس بازها، گروه های شیطان پرست، بودایی ها و سایر عقاید، در قالب آزادی های شخصی به آن ها امتیازاتی شبه برابر می دهند چون به اینها امتیازات برابر نمی دهند، این افراد در سایه ی این حداقل آزادی ها می توانند برای خودشان مسجد بسازند، ریش بگذارند، حج بروند، روزه بگیرند، اعتکاف کنند و سایر امور شخصی شان را در دل خودشان نگه دارند و انجام دهند، همچنان که یک شیطان پرست و نصرانی هم می تواند برای خودش مکان هایی داشته باشد و مراسم های خودش را در مراکز خودش انجام بدهد.

در اینجا، آشکارا «دین سکولاریسم» یک دیکتاتوری نظامی و مسلحانه ای است در برابر هر قانون و برنامه ای غیر از قوانین و برنامه های سکولاریستی، و تا زمانی با شما خواهند جنگید که شما از محتوا و مفاهیم دین در اسلام دست بکشید و این مفاهیم چهار گانه را به دین سکولاریسم بدهید و خود شما چیزی شوید شبیه اناری که آب و محتوای آن را گرفته اند و تنها ظاهری به نام انار باقی گذاشته اند. این همان دین حداقلی و تحریف شده ی تو خالی است که اخوان الشیاطین (شاخه ی انحرافی جریان اخوان المسلمین) و نجدی های درباری و رسمی آل سعود و سایر دین فروشان و ملاهای وعاظ السلاطین منتسب به تصوف و تشیع و غیره به حمایت از کفار سکولار اشغالگر خارجی و طاغوت های محلی، مسلمین را به سوی آن دعوت می کنند. تا زمانی که مسلمین را به این درجه نرسانیده اند با آن ها خواهند جنگید آن هم جنگی مسلحانه با پشتیبانی جنگ نرم و روانی.  

از الله متعال خواستاریم ما و شما را بر دین خود ثابت قدم نگه دارد و عاقبتمان را به خیر کند.

سُبْحَانَك َاللَّهُم َّوَبِحَمْدِكَ،لاَإِلَه َإِلاّ َأَنْتَ، أَسْتَغْفِرُك َوَأَتُوب ُإِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته[3]


[1]  با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا ، و نه به روز جزا ایمان دارند ، و نه چیزی را که خدا ( در قرآن ) و فرستاده‌اش ( در سنّت خود ) تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند ، و نه آئین حق را می‌پذیرند ، پیکار و کارزار کنید تا زمانی که ( اسلام را گردن می‌نهند ، و یا این که ) خاضعانه به اندازه توانائی ، جزیه را می‌پردازند.

[2] بعضی از فقها از عبارت مشرکین غیر اهل کتاب استفاده کرده اند که در برابر این اصطلاح مشرکین اهل کتاب هم به کار رفته که سازگاری با منابع اصلی شرعی ندارد.هر چند که امثال ما هم مدتها در این اشتباه رایج افتاده بودیم اما جامعه ی کفار اهل کتاب یا شبهه اهل کتاب جوامعی متمایز از جامعه ی کفار «مشرک» و مشرکین بوده و هست.

[3] پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *