
خائنین آفتهای تهدید کننده دارالاسلام افغانستان و انتظار مومنین از مسئولین دارالاسلام ایران و افغانستان
( قسمت – 6 )
این را بدانیم کسانی که دچار «خیانت» می شوند:
- اولاً به خیانتی که می کنند علم دارند یعنی می دانند که کارشان «خیانت» است اما آگاهانه، عمداً و به میل خودشان دچارش می شوند. زمانی که الله تعالی می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (انفال/27) ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (همچنین) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است) در اینجا شخص می داند که حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم این است اما با سرپیچی از این حکم، به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم «خیانت» می کند؛ یا می داند که امانتی به دست او سپرده شده است که نباید در آن «خیانت» کند اما آگاهانه، عمداً و به میل خودش در آن «خیانت» می کند.
- ثانیاً سعی می کنند این «خیانت» خود را از مردم پنهان کنند و حتی در پنهان کردن این «خیانت» از مردم هم ممکن است موفق شوند: یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ (نساء/108) مگر نمی بینیم که در کنار جبهه ی جنگ روانی و مسلحانه ی کفار اشغالگر و سایر جنایتکاران سکولار قرار گرفته اند اما تحت عنوان آزادی بیان و جمهوریت و دموکراسی و حقوق اقلیتها و افغان شمولی و ایران شمولی و فدارلیسم و صداها شعار و دروغ و مکر و نیرنگ دیگر در حال پوشاندن این جرم و «خیانت» آشکار خود از مردم هستند؟
لازم است اشاره کنم که «خیانت» شخص می تواند نسبت به خودش باشد: الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ (نساء/ 107) یا به الله و پیامبرش صلی الله علیه وسلم و یا نسبت به اماناتی مالی یا غیر مالیِ شخصی یا اجتماعی که به او سپرده شده است باشد که الله تعالی می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (انفال/27) ابی لُبابه رضی الله عنه در مورد خائنین یهودی بنی قریظه[1] تنها در یک خبر اجتماعی و امنیتی حکومتی دارالاسلام که جزو امانتهائی است و باید حفظ شوند و از افشای آن خود داری شود دچار خیانت شد، آنهم با یک اشاره دست.
ابولُبابه انصاری که جانشین رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه پایتخت دارالاسلام در هنگام غزوه بدر[2] و غزوه سویق[3] و غزوه بنی قینقاع[4]شده بود، هم پیمان بنیقریظه بود، و اموال و فرزندان او در منطقه آنان بود. یهودیان همینكه ابولُبابه را دیدند، مردانشان دست به دامان او شدند، و زنان و کودکانشان از جا بلند شده و روبروی او به گریه و زاری پرداختند. ابولُبابه دلش به حال آنان سوخت. گفتند: ابولُبابه! فکر میکنی اگر ما به حکم محمد گردن نهیم…؟ گفت: بله! و با دست خود به گلویش اشاره کرد. منظورش این بود که گردن همه ی شما را خواهد زد!
ابولُبابه فوراً متوجه شد که با فاش کردن این راز حکومتی دارالاسلام به الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم خیانت کرده است، از همان راهی که آمده بود برگشت، ولی به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم بازنگشت، بلکه به مسجد النبی در مدینه رفت، و خودش را به ستون مسجد بست که به ستون توبه مشهور شد[5]، و سوگند یاد کرد که کسی جز رسول الله صلی الله علیه و سلم با دستان مبارکشان بند او را باز نکند و تا ابد پای به سرزمین بنیقریظه نگذارد.[6]
برای مومنی که به دارالاسلام بیعت داده، یا حتی برای یکی از کفار 5 گانه ی 1- الَّذِينَ هَادُوا (یهودی ها) 2- وَالصَّابِئِينَ (مندائیان که خود را پیرو یحیی علیه السلام می دانند) 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها) که بر اساس پیمانی سرنوشت خودش را با سرنوشت دارالاسلام گره زده: آزادی بیان او تا حدی است که به منافع دارالاسلام صدمه ای نزند، چه با اشاره و زبان بدن باشد مثل ابولُبابه چه با یک پیام باشد مثل حاطِب بن ابی بلتعه؛ آنچه او باید بیان کند باید همانی باشد که دارالاسلام میخواهد حتی اگر در این جنگ روانی و مسلحانه آن چیزی که بیان می کند دروغی باشد که امثال نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی ساخته اند[7]؛ البته تمام کشورها اطلاعات طبقه بندی شده ای دارند که هر کسی زودتر از زمانی که تعیین کرده اند اقدام به انتشار و افشای اسناد محرمانه و سری دولتی کند به عنوان خائن و مخل امنیت ملی مجازاتش میکنند حتی برای محافظت از حقوق معنوی و فردی اشخاص با پزشکهائی که اسرار بیماران را نشر دهند برخورد می شود.
(ادامه دارد…..)
[1] ابن کثیر، تفسير ابن كثير، ج4ص41، تفسير سورة الأنفال، تفسير قوله تعالى ” يا أيها الذين آمنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونوا أماناتكم “
[2] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۵۷ / طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۷۸ / ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۰۷۴/ ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۱، ص۴۰۳/ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹
[3] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۰
[4] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۱
[5] ابن خُزَیمه نیشابوری، ابو بکر محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۰۶۷/ ابو بکر بیهقی، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، ج۵، ص۴۰۵
[6] واقدی، محمدبن عمر، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م. ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۸- ۲۴۹ (در منابع شیعیان جعفری نیز: بحار الانوار، ج 22، ص 67، 93 و 94، و ج 21، ص201 ; تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج 1، ص 303 و 304)
[7] واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، سیرة النبویة ؛ ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛/ الطبري٬ أبو جعفر محمد بن جرير٬ تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، ۱۳۷۸ق. ص۵۷۸ـ۵۷۹.