خائنین آفتهای تهدید کننده دارالاسلام افغانستان و انتظار مومنین از مسئولین دارالاسلام ایران و افغانستان

خائنین آفتهای تهدید کننده دارالاسلام افغانستان و انتظار مومنین از مسئولین دارالاسلام ایران و افغانستان

( قسمت – 7 )

در هر صورت، «خیانت» به دارالاسلام، از یک اشاره بدنی شروع می شود تا یک پیام پنهانی تا پیوستن آشکارا به جنگ روانی یا مسلحانه دارالکفر ها. البته باید بدانیم که فرق خائن با جاسوس در این است که اگر یک مسلمان یا عضوی از دارالاسلام اخبار و سریات دارالاسلام را به دشمن برساند دچار «خیانت» شده است اما اگر دشمن خارجی همین اخبار و سریات دارالاسلام را بدزدد کار او «جاسوسی» است.

در کنار این باز «خیانت» شخص ممکن است نسبت به ناموس دیگران باشد یا نسبت به عهد و پیمانی باشد که بسته است و یا انواع خیانتهای دیگری که در حیطه ی شخص یا اجتماع تعریف شده اند؛ اما بزرگترین خیانتی که در اینجا مد نظر ماست و تمام خیانتهای دیگر مثل خیانت به نفس خود و خیانت به الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم و امانتها و عهد و پیمان و نوامیس و غیره  را در مجموع در خودش می گیرد «خیانت» به عهد و پیمانی است که شخص مسلمان یا شخص کافر با دارالاسلام بسته است.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالت عادی آن تحت هیچ شرایطی اشخاصی که به دارالاسلام «خیانت»  کرده و در کنار دارالکفرها قرار گرفته بودند را نبخشید؛ زمانی که یهودی های بنی نضیر[1] و بنی قینقاع و بنی قریظه و…. دچار «خیانت»  می شوند هرگز آنها را نمی بخشد و آنها را مجازات می کند.

یهودی های بنی قینقاع یک دستفروش زن مسلمان را تحت فشار قرار دادند تا نقابش را بردارد و چون این زن مومن از این کار خودداری کرد مردی یهودی دامان خواهرمان را به جايی گره می زند بدون اينكه خود زن متوجه شود، خواهرمان از جای خوش بلند شد و با کشیده شدن لباسش بخشی از بدنش برهنه شد يهوديان آن اطراف خنديدند ويكی از برادرانمان آن مرد يهودی مجرم را كشت و يهوديان نيز به صورت دسته جمعی برادر مسلمانمان را به شهادت می رسانند؛ کل طائفه ی یهودیان بنی قینقاع از این قاتلین حمایت می کنند[2] و رسول الله صلی الله علیه رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از محاصره و تسلیم شدن آنها دستور داد آنها را ببندند و بعد بكشند؛ عبدالله بن ابي رهبر دارودسته ی منافقین دخالت كرد واز رسول الله صلی الله علیه و سلم تمنا كرد آنها را نكشند. رسول الله صلی الله علیه و سلم با یک درجه تخفیف پذيرفت به شرط اينكه اموال خود را بگذارند و زن و فرزندان خويش را با خود به خارج از مدينه ببرند و آنها را تبعید کرد و این «خیانت» را نبخشید.[3]

در این صورت، اگر یک ملت در قتل یک مسلمان یا خیانتی برعلیه مسلمین سهیم باشد باید تمام افراد این ملت مجازات شوند، مثل خیانتی که ملت بنی قریظه مرتکب شده بودند که به حکم سعد بن معاذ رضی الله عنه تمام مردان بنی قریظه و پسران بالغشان، که تعداد آنان بین ششصد تا نهصد نفر گزارش شده‌است، گردن زده شدند؛ همه حکم اسلام در مورد چنین خائنینی را می دانستند و هر مومنی که قاضی و حَکَم می شد باز چنین حکمی صادر می کرد؛ مثل این است که به چند میلیلارد مسلمان بگوئی حکم مصرف کننده مسکرات چیست؟ اگر چند میلیارد مسلمان هم جداگانه قاضی و حکم شوند باز یک حکم صادر می کنند. حکم «خیانت» هم همینگونه است.

زمانی که أبا عزَّةَ سکولار در جنگ بدر دستگیر می شود و به خاطر عیالواری و دخترانش آزاد می شود و پیمان می بندد که دیگر به جنگ با مسلمین برنگردد اما به پیمانش «خیانت» می کند و دوباره در جنگ احد شرکت میکند و اسیر می شود باز برای این عهد شکن خائن فرصت دوباره ای در کار نیست و اعدام می شود.

این از قطعیات است که رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگز افراد یا حتی ملتهائی که دچار «خیانت» شده بودند را نبخشید؛ چه أبا عزَّةَ را که در جنگ بدر به خاطر دخترانش آزادش کرد و در احد به خاطر «خیانت» به عهدش با گفتن حدیث معروف «لا يُلْدَغُ المُؤْمِنُ مِن جُحْرٍ واحِدٍ مَرَّتَيْنِ»[4] مؤمن دو بار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود، گردنش را زد؛ و چه یهودی های قبایل بنی نضیر و بنی قینقاع و بنی قریظه و …  و چه حاطِب بن ابی بلتعه رضی الله عنه که اگر خیانت او ثابت می شد قطعا بخشیده نشده و جرم ارتداد کشته می شد.

 زمانی که عمر، حکم ارتداد حاطِب را صادر کرد؛ حاطِب که می دانست این «خیانت» باعث ارتداد می شود به همین دلیل از خودش در برابر حکمی که عمر صادر کرده بود گفت: من مرتد نشده ام و دلایل خودش را آورد، سوابق حاطِب و آیاتی هم که در این زمینه نازل شدند ثابت کردند که حاطِب قصد «خیانت» نداشت. یعنی تمام صحابه می دانستند که هر کسی نسبت به دارالاسلام دچار «خیانت» شود باعث ارتدادش می شود حتی اگر با یک اشاره باشد یا با یک پیام و سخن، چه رسد به همکاری با دارالکفرها بر علیه دارالاسلام.

‏فتح مکه پایتخت دارالکفر سکولاریستهای شبه جزیره عربستان نیز در نتیجه ی حمله ی دارالکفر سکولار بنی بکراز متحدین دارالکفر تحت حاکمیت سکولاریستهای قریش به دارالکفر سکولار بنی خزاعه از متحدین دارالاسلام[5] و در واقع خیانت به مفاد صلح حدیبیه بود.[6] یعنی اگر دارالاسلام با دارالکفری بر علیه دارالکفر دیگری پیمان ببندد و به این دارالکفر متحد با دارالاسلام حمله شود دارالاسلام ملزم است طبق مفاد پیمانی که بسته متناسب با قدرت نظامی که دارد با آن دارالکفر مهاجم وارد جنگ شود. در اینجا بر خلاف تصورانسانهای جاهل و کوتاه بین، دارالاسلام از کفریات و جنایات این دارالکفر متحد با خود دفاع نکرده است بلکه به دستور الله تعالی در پایبند بودن به عهد و پیمان عمل کرده است که می فرماید: وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً ‏(اسراء/34) و به عهد و پیمان وفا کنید، چرا که از عهد و پیمان پرسیده می‌شود.‏

(ادامه دارد….)


[1] طبری، ج۲، ص۵۵۱؛ /واقدی، ج۱، ص۳۶۴/ابن هشام، ج۳، ص۱۹۹ـ۲۰۰/یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۹؛/ حلبی، ج۲، ۲۶۶؛/ واقدی، ج۱، ص۳۷۲

[2] واقدی، مغازی، دکتر مارسدن جونس (تحقیق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۴ق، چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۷۶و۱۷۷/ ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۸./ طبقات الکبرى، ج ۱، ص ۲۹؛/ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۰۹

[3] ابن‌هشام،سیره النبویه ، ج ۱، ص ۴۷-۴۸٫/ ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۶۳۲./ واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۲۷.

[4] بخاری6133/ مسلم2998 / کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 241، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق./ مفید، اختصاص، ص 245، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

[5] واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ /ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۳۲، ج۴، ص۳۱ـ۳۲؛/ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۵؛ /طبری، ج۲، ص۶۳۵

[6] واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛/ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛/ طبری، ج۳، ص۴۴ـ۴۵/ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۶؛ / ابن سعد، ج۴، ص۲۹۵؛ / مسعودی، التنبیه، ص۲۶۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *