س2: چرا عده ای می گویند که زنان پیامبران به آنها خیانت کرده اند و یا شیعیان جعفری می گویند که زن پیامبراسلام به ناموس پیامبر خیانت کرده؟ چرا شما سکوت کرده اید؟
ج: الله متعال می فرماید: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ (تحریم/10) الله از میان کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده است. آنان در قید نکاح دو تن از بندگان خوب ما بودند ولی (این دو زن کافر) به آن دو خیانت کردند و آن دو نتوانستند نزد الله کمترین کاری برای ایشان بکنند و (به این دو زن کافر) گفته شد: به جهنم داخل شوید همراه با همه کسانی که بدان داخل می شوند .
پس الله تعالی است می فرماید که این دو زن کافر به پیامبران به عنوان شوهران خود خیانت کرده اند. اما این خیانت در چه چیزی بوده؟ رای قاطع شیعیان جعفری بر این است که این خیانت این دو زن کافر هرگز خیانت در ناموس و انحراف از پاکدامنی نبود، و هر چند ممکن است به کفر آلوده شده باشند اما زنان تمام پیامبران از جمله پیامبر خاتم از تهمت فحشاء مبرا هستند و اگر دچار خیانتی شده اند خیانت آنها در دین و مسائلی متعلق به جنگ روانی و امنیتی و اجرائی حکومتی بود.
شیعیان جعفری اعتقاد به پاکدامن نبودن همسران پیامبران را طعن بزرگ بر انبیاء می دانند، که هست، و کسانی مثل طوسی در تفسیر التبیان می گویند: زیرا چنین مطلبی باعث نفرت از فرستاده الله و نسبت دادن ننگ و رسوایی به وی است؛ کسی که به یکی از زنان پیامبر نسبت زنا بدهد دچار خطای بسیار بزرگی شده است و کسی که تحصیل (تحقیق) کرده باشد، چنین سخنی نمیگوید. [1]
شیعیان جعفری در این زمینه به عنوان یک مبنای عقیدتی از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل می کنند که فرموده: مَا بَغَتْ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَطُّ : همسر هیچ پیامبری هرگز آلوده به عمل منافی عفت نشد و بعد با استناد به همین روایت از ابن عباس توضیح می دهند که خیانت همسر لوط این بود که با دشمنان آن پیامبر همکاری میکرد و اسرار خانه او را به دشمن میسپرد و همسر نوح نیز چنین بود.[2]
سیدمرتضی (متوفای423ش/۴۳۶ ق) [3] از فقهای بزرگ شیعه و شیخ طوسی معروف به شیخ طائفه (متوفای447ش/ ۴۶۰ ق) [4] و شیخ طبرسی (متوفای532ش/ ۵۴۸ ق)[5] و ملا محمدصالح مازندرانی (متوفای1049ش/ ۱۰۸۱ ق) [6] و دیگران با ذکر همین روایت مَا بَغَتْ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَطُّ : همسر هیچ پیامبری هرگز آلوده به عمل منافی عفت نشد از ابن عباس، خیانت این زنها را از نوع همکاری با دشمنان بر علیه دعوت پیامبران، نسبت دادن امور ناروا به پیامبران چون دیوانگی و مشارکت در جنگ روانی کفار بر علیه پیامبران و کشف اسرار پیامبران مثل نشان دادن جای مهمان لوط می دانند. و سیدعبدالحسین شرفالدین (متوفای1336ش/ ۱۳۷۷ق) می گوید: وعلی ذلک اجماع مفسری الشیعة ومتکلمیهم وسائر علمائهم[7] و تمام مفسران، متکلمان و دیگر علمای شیعه بر این مطلب اجماع دارند.
البته امام قرطبی نیز از امام قشیری روایت می کند: مفسرین بر این مطلب اجماع دارند که خیانت آن دو زن در امور دینی بوده و هر دو مشرک(سکولار) بودهاند.[8] با این وجود در کنار این اتفاق مورد پذیرش مذاهب جعفری و حنفی و مالکی و شافعی و غیره آراء شاذ دیگری هم از علمای گذشته و بخصوص از غلاة وجود دارند که نیازی به بررسی آنها نیست؛ اما چون اتهام در مورد شیعیان است لازم است اضافه کنم که علامه شهاب الدین آلوسی از علمای برجسته شافعی (متوفای1233ش/ 1270ق) و از مخالفین شیعیان جعفری است در تفسیر روح المعاني می گوید: به شیعیان نسبت داده شده است که به عائشه تهمت زنا که الله او را از آن مبرّا کرده است، زدهاند؛ در حالی که خود آنها چنین مطلبی را شدیدا انکار میکنند؛ در کتابهای مورد اعتماد آنها چنین مطلبی دیده نمیشود و اصلا اثری از آن نیست. همچنین آنها وقوع فحشا را برای عائشه بعد از وفات رسول الله انکار میکنند و از این مطلب نیز در کتابهای آنها اثری دیده نمیشود.[9]
پس متهم کردن شیعیان جعفری به چنین اتهامی در واقع یک دروغ بزرگ تاریخی است و به جای اینکه به چنین دروغی استناد کرد بهترین گزینه فاش کردن این دروغ و فاش کردن اهداف پلیدی است که «مثلث دروغساز» و سازندگان و مروجان این دروغ در تولید تفرق و جنگ داخلی میان مسلمین در پی آن هستند که پروژه ی جنگ روانی بر علیه مومنین و جنگ داخلی میان مسلمین و ضربه زدن به دارالاسلام را به پیش می برند.
شیعه جعفری یعنی:
- قرآن + سنت وعقلی که با قرآن پالفته و پذیرفته می شوند آنهم بر اساس دستور امام جعفر صادق که می گوید: « كُلُّ شَيْءٍ مَرْدُودٌ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ كُلُّ حَدِيثٍ لَا يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُف »[10] هر چیزی باید به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حدیثی که موافق کتاب الله نباشد باطل است. یا می گوید: «مَا أَتَاكُمْ عَنَّا مِنْ حَدِيثٍ لَا يُصَدِّقُهُ كِتَابُ اللهِ، فَهُوَ زُخْرُفٌ[11] [باطِلٌ]»[12] هر حديثي که از ما به شما برسد و قرآن آن را تصديق نکند، زخرف (يا باطل) است.
- همین الان. چون تشیع کلاً اجتهادات مرده ها و بخصوص مجتهدین قرون گذشته برای زنده ها را نادیده می گیرد و ما هم اکنون نیز غیر از غلاة و شیعیان انگلیسی در «کتابهای مورد اعتماد» شیعه ی جعفری کسی از اهل علم را نمی توانیم پیدا کنیم که دیدگاهی بر خلاف دیدگاه اجماع شیعیان مبنی بر پاکدامن بودن همسران تمام پیامبران از جمله پیامبر خاتم داشته باشد.
به هر حال مخالفت اصلی جعفری ها با ام المومنین عایشه به دلیل سرپیچی از حکم علی بن ابی طالب به عنوان خلیفه و امیرالمومنین و رهبر دارالاسلام و راه انداختن جنگ جمل و جنگ داخلی است نه افک و تهمت ناروای خیانت به ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم.
آنچه «در وضع موجود» برای ما مهم است و اجماع تمام مذاهب اسلامی است اینکه: حق با خلیفه و امیرالمومنین بود و اگر توسط یکی از «3ابزار»برتر دارالاسلامی وجود دارد رعایت «وحدت فرماندهی» و «وحدت دستور» بر هر مومنی واجب است و مومنین در هر درجه ای هم قرار گرفته باشند حق ندارند با گفتار و اعمال خود از جماعت مومنین فاصله بگیرند و با تولید تفرق و مشغول کردن مومنین به مومنین در برابر حرکت رو به جلو دارالاسلام و رسالت آزاد سازی زمین مانع ایجاد کنند و دست به اسلحه ببرند.
[1] الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۲، ناشر:مکتب الاعلام الاسلامی، سال چاپ:۱۴۰۹ق./ می گوید: (ضرب الله مثلا للذین کفروا امراة نوح وامراة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین) قال ابن عباس: کانت امراة نوح وامراة لوط منافقتین (فخانتاهما). قال ابن عباس: کانت امراة نوح کافرة، تقول للناس انه مجنون، وکانت امراة لوط تدل علی اضیافه، فکان ذلک خیانتهما لهما، وما زنت امراة نبی قط، لما فی ذلک من التنفیر عن الرسول والحاق الوصمة به فمن نسب احدا من زوجات النبی الی الزنا، فقد اخطا خطا عظیما، و لیس ذلک قولا لمحصل. / یعنی : ابنعباس گفت: همسر نوح و لوط منافق بودند (پس خیانت کردند). ابنعباس گفت: همسر نوح کافر بود و به مردم میگفت نوح دیوانه است. همسر ح لوط مردم را از میهمان لوط با خبر کرد. خیانت آن دو همین بود. هیچ کدام از زنان پیامبران دچار فحشاء نشدند. زیرا چنین مطلبی باعث نفرت از فرستاده خدا و نسبت دادن ننگ و رسوایی به وی میباشد؛ کسی که به یکی از زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت زنا بدهد دچار خطای بسیار بزرگی شده است و کسی که تحصیل (تحقیق) کرده باشد، چنین سخنی نمیگوید.
[2] مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ج ۲۴، ص ۳۰۲.
[3] المرتضی علمالهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین، الامالی، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵، تحقیق:السیدمحمد بدرالدین النعسانی الحلبی، ناشر:منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی قم، الطبعة الاولی، ۱۳۲۵ه ۱۹۰۷م/ می گوید : الانبیاء علیهم الصلاة والسلام یجب ان ینزَّهوا عن مثل هذه الحال، لانها تَعُرُّ وتَشِین وتَغُضُّ من القدر، وقد جنَّب الله تعالی انبیاءه علیهم الصلاة والسلام ما هو دون ذلک تعظیماً لهم وتوقیراً ونفیاً لکل ما ینفِّر عن القبول منهم. وقد حمل ابن عباس ظهور ما ذکرناه من الدلالة علی ان تاول قوله تعالی فی امراة نوح وامراة لوط فخانتاهما علی ان الخیانة لم تکن منهما بالزنا بل کانت احداهما تخبر الناس بانه مجنون والاخری تدل علی الاضیاف. / یعنی: واجب است که انبیا از چنین اموری پاک باشند؛ زیرا برای آنها ننگ و عار است و قدر و منزلت آنها را پایین میآورد؛ در حالی که خداوند به خاطر تعظیم و احترام آنان و دور کردن هر چیزی که مردم را از پذیرش سخنشان رویگردان میکند، انبیاءش را از چیزهای کمتر از این نیز منزه و پاک کرده است. ابنعباس، جمله «فخانتاهما؛ آن دو خیانت کردند» را اینگونه تفسیر کرده است که خیانت آنها زنا نبوده است؛ بلکه یکی از آنها (همسر نوح) به مردم میگفت که او دیوانه شده است و دیگری (همسر لوط) مردم از جای مهمانان آن آگاه کرد.
[4] الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۹۵، ناشر:مکتب الاعلام الاسلامی، سال چاپ:۱۴۰۹./ قال ابن عباس: (كانت امرأة نوح كافرة، تقول للناس: إنه مجنون. وكانت امرأة لوط تدل على أضيافه، فكان ذلك خيانتهما لهما، وما زنت امرأة نبي قط)؛ لما في ذلك من التنفير عن الرسول وإلحاق الوصمة به، فمن نسب أحداً من زوجات النبي إلى الزنا فقد أخطأ خطأً عظيماً، وليس ذلك قولاً لمحصِّل..
[5] الطبرسی، ابیعلی الفضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۸۵، تحقیق:لجنة من العلماء والمحققین الاخصائیین، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵ه ۱۹۹۵م./ ﴿ … فَخَانَتَاهُمَا … ﴾ بالنفاق والتظاهر على الرسولين، فامرأة نوح قالت لقومه: إنه مجنون، وامرأة لوط دلت على ضيفانه، وعن الضحاك: خانتاهما بالنميمة، إذا أوحى الله إليهما أفشتاه إلى المشركين، ولا يجوز أن يراد بالخيانة الفجور؛ لأنه نقيصة عند كل أحد، سمج في كل طبيعة، بخلاف الكفر؛ لأن الكفار لا يستسمجونه، وعن ابن عباس: ما زنت امرأة نبي قط؛ لما في ذلك من التنفير عن الرسول، وإلحاق الوصمة به./ نیز در تفسیر مجمع البیان در رد گفتار حسن بصری و مجاهد مبنی بر این که فرزند نوح، از زنا بوده است مینویسد: وهذا الوجه بعید من حیث ان فیه منافاة القرآن، لانه تعالی قال: (ونادی نوح ابنه) ولان الانبیاء یجب ان ینزهوا عن مثل هذه الحال، لانها تعیر وتشین، وقد نزه الله انبیاءه عما دون ذلک، توقیرا لهم، وتعظیما عما ینفر من القبول منهم. وروی عن ابن عباس انه قال: ما زنت امراة نبی قط، وکانت الخیانة من امراة نوح انها کانت تنسبه الی الجنون، والخیانة من امراة لوط انها کانت تدل علی اضیافه. / یعنی: این دیدگاه بعید به نظر میرسد؛ چرا که با قرآن در تضاد است؛ زیرا خداوند میفرماید که نوح او را فرزند خود خطاب کرده است و همچنین به این دلیل که واجب است انبیاء از چنین اموری پاک باشند؛ زیرا برای آنها عیب و عار است و خداوند انبیای خود را به منظور احترام و تعظیم آنها و دور کردن هرآن چه که پذیرش گفتار آنها را منفور میکند، از اموری پایینتر از آن پاک کرده است. از ابنعباس روایت شده است که زن هیچ پیامبری هرگز زنا نکرده است و خیانت همسر نوح این بود که آن به دیوانگی متهم کرده بود و خیانت همسر لوط نیز این بود که جای مهمانان را به کفار نشان داد.
[6] مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی الاصول و الروضه، ج۱۰، ص۱۰۷، چاپ:اول، سال چاپ:۱۴۲۱ – ۲۰۰۰ م، ناشر:دار احیاء التراث العربی للطباعة والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان/ در شرح کافی خود مینویسد: فامراة نوح قالت لقومه: انه مجنون، وامراة لوط دلت قومه علی ضیفانه، ولیس المراد بالخیانة البغی والزنا، اذ ما زنت امراة نبی قط. / یعنی: همسر نوح به قومش گفت که او دیوانه شده و همسر لوط قومش را از میهمانان او آگاه کرد. بنابراین مقصود از خیانت، فحشا و زنا نیست چرا که همسر هیچ پیامبری، هرگز آلوده عمل منافی عفت نشد.
[7] شرفالدین الموسوی، السیدعبدالحسین، الفصول المهمة فی تالیف الامة، ص۱۵۶، ناشر:قسم الاعلام الخارجی المؤسسة البعثة قم، الطبعة:الاولی./ بعد از نقل گفتار سیدمرتضی در دوری زنان نوح و لوط مینویسد: الی آخر کلامه الدال علی وجوب نزاهة امراة نوح وامراة لوط من الخنا، وعلی ذلک اجماع مفسری الشیعة ومتکلمیهم وسائر علمائهم./ یعنی : این گفته سید مرتضی دلالت میکند بر وجوب پاکی زن نوح و لوط از خیانت، و تمام مفسران، متکلمان و دیگر علمای شیعه بر این مطلب اجماع دارند.
[8] بوعبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبی، الوفاة:۶۷۱، تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۰۲، دار النشر:دار الشعب – القاهره./ وقال سلیمان بن رقیة عن بن عباس: کانت امراة نوح تقول للناس انه مجنون وکانت امراة لوط تخبر باضیافه وعنه: ما بغت امراة نبی قط وهذا اجماع من المفسرین فیما ذکر القشیری انما کانت خیانتهما فی الدین وکانتا مشرکتین. / یعنی : سلیمان ابنقته میگوید از ابنعباس شنیدم در حالی که در کنار کعبه بود از کلام الله (فخانتاهما) سوال شود: ابنعباس گفت: این خیانت زنا نبوده بلکه همسر نوح میگفت نوح دیوانه شده و همسر لوط قومش را از میهمانان حضرت لوط آگاه کرد. قشیری میگوید: مفسرین بر این مطلب اجماع دارند که خیانت آن دو زن در امور دینی بوده و هر دو مشرک بودهاند./ نیز: قال ابن كثير: فخانتاهما أي في الإيمان، لم يوافقاهما على الإيمان ولا صدقاهما في الرسالة… وفي أحكام القرآن لابن العربي، قال ابن عباس لما قرأ الآية: …. والله ما بغت امرأة نبي قط، ولكنهما كفرتا. ومثل هذا لا يقال بالرأي…. وقال الطبري في تفسيره: فخانتاهما قال: أما إنه لم يكن الزنا، ولكن كانت هذه تخبر الناس أنه مجنون، وكانت هذه تدل على الأضياف.
[9] آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق، ج9، ص 318./ ونسب للشیعة قذف عائشة رضی الله تعالی عنها بما براها الله تعالی منه وهم ینکرون ذلک اشد الانکار ولیس فی کتبهم المعول علیها عندهم عین منه ولا اثر اصلاً. وکذلک ینکرون ما نسب الیهم من القول بوقوع ذلک منها بعد وفاته صلی الله علیه وسلم ولیس له ایضا فی کتبهم عین ولا اثر/ نیز : في تفسير قوله تعالى ﴿ … فَخَانَتَاهُمَا … ﴾ ، حيث قال: نقل ابن عطية عن بعضٍ تفسيرَها بالكفر، والزنا، وغيره، ولعمري لا يكاد يقول بذلك إلا ابن زنا، فالحق عندي أن عهر الزوجات كعهر الأمهات من المنفرات التي قال السعد: (إن الحق منعها في حق الأنبياء عليهم السلام)، وما ينسب للشيعة مما يخالف ذلك في حق سيد الأنبياء صلى الله عليه وسلم كذب عليهم، فلا تعول عليه وإن كان شائعاً، وفي هذا على ما قيل تصوير لحال المرأتين المحاكية لحال الكفرة في خيانتهم لرسول الله صلى الله عليه وسلم بالكفر والعصيان، مع تمكنهم التام من الإيمان والطاعة (روح المعاني 28/162.)
[10] محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 1، کتاب فضلالعلم، ص 69، روایت 3.
[11] بحار الانوار، ج۲، ص ۱۸۹؛ المحاسن، ج۱، ص۲۲۱.
[12] بحار الأنوار، ج۲، ص ۲۴۲؛ المحاسن، ج۱، ص ۲۲۱.