دارلاسلام و دارالکفر در احادیث و قول اصحاب

دارلاسلام و دارالکفر در احادیث و قول اصحاب

(4-قسمت)

بخاری هم از ابو هریره در داستان هجرتش می آورد که گفت: لَمَّا قَدِمْتُ علَى النبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ قُلتُ في الطَّرِيقِ:يَا لَيْلَةً مِن طُولِهَا وعَنَائِهَا… علَى أنَّهَا مِن دَارَةِ الكُفْرِ نَجَّتِ [1] چه شب طولاني و پر مشقتي را (پشت سر گذاشتم).  اما شکر خدا را كه از ديار كفر، نجات يافتم .

-عمر بن خطاب هم ارتشی را به فرماندهی سلمه بن قیس روانه می کند و می گوید: ادْعُوهُمْ إِلَى الإِسْلامِ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَاخْتَارُوا دَارَهُمْ فَعَلَيْهِمْ فِي أَمْوَالِهِمُ الزَّكَاةُ…[2] آنها را به  سوی اسلام دعوت کن اگر مسلمان شدند و سرزمین خودشان را برگزیدند و هجرت نکردند در این صورت باید زکات امول خود را بدهند….(چون در هر صورت سرزمین انها جزعی از دارالاسلام است و قوانین اسلامی باید در ان اجرا شودو بخشی از دارالاسلام است و مسلمان می تواند در ان بماند و بخشی از دارالکفر نیست که مسلماتن مجبور باشد از ان هجرت کند به سرزمینهای اسلامی )
–  ابن عباس نیز می گوید که عمربن الخطاب  می خواست سخنانی را در ایام حج بگوید اما عبد الرحمن بن عوف بر این باور بود که این سخنان باید در جمع شورای صحابه گفته شود نه در فضایی عمومی مثل حج به همین دلیل به عمربن الخطاب  گفت: يا أمِيرَ المُؤْمِنِينَ :اين كار را نكن، چرا كه اكنون موسم حجّ است، عوام مردم در اين جا جمع شده اند و از نگاه من بهتر این است که فرصت و مهلت بدهی تا به مدينه برسيم كه «فإنَّها دارُ الهِجْرَةِ والسُّنَّةِ»[3]آن جا سرزمين هجرت و سنّت است.
در نامه خالد بن ولید به اهل حیره آمده است: برای آنها قرار دادم که : پیرانی که توان کار کردن ندارند و یا کسانی که دچار بیماری شده اند یا کسی که ثروتمند بوده و بعد فقیر شده و هم کیشان او به وی صدقه می دهند جزیه ندهند و علاوه بر آن بیت المال مسلمین خودش و عیالش را تحت کفالت و حمایتهای مالی قرار داد «ما أقام بدارِالهِجْرَةِ ودارالإسلام» تا زمانی که در دار الهجرة ودار الإسلام اقامت دارد، اما « فإن خرجوا إلى غير دار الهِجْرَةِ ودار الإسلام، فليس على المسلمين النّفقةُ على عيالهم» [4] اگر به سرزمینی غیر از دار الهجرة ودار الإسلام کوچ کردند نفقه عیال آنها بر مسلمین نیست.

(ادامه دارد……)


[1]رواه البخاري 2530 (4393). قال ابن منظور (والدارة: لغة في الدار) (لسان العرب) 4/ 298،

[2] رواه أبو يوسف في ( الخراج ) ، ص 210 .

[3] أخرجه البخاري في مناقب الأنصار ، باب مقدم النبي وأصحابه المدينة : 7/7/264 .البخاري (6830). 3928 / 3745

[4]أبو يوسف في ( الخراج ) ، ص 155 156 ، وانظر ( الأموال ) لأبي عبيد ، ص 98 ، (مجموعة الوثائق السياسية) د محمد حميد الله ، ص 381 .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *