معیار و ملاک تشخیص «دارین» در دنیا
(3-قسمت)
مثل مكه قبل از هجرت رسول الله صلي الله عليه وسلم، با وجود آنكه رسول الله صلی الله علیه وسلم و سایر مسلمين در آن زندگی می کردند اما دارالكفر بود و مکه بعد از هجرت تا زمان فتح تبدیل می شود به دارالکفری که دارالحرب هم هست چنانچه امام مالک رحمه الله می گوید: « وَكَانَتْ الدَّارُ يَوْمئِذٍ دَارَ الْحَرْبِ لِأَنَّ أَحْكَامَ الْجَاهِلِيَّةِ كانَتْ ظَاهِرَةً يَوْمئِذٍ».[1]
در برابر، خيبرِ قبل از فتح، با وجود پيمان نامه، سرزمين كفر و دارالکفر بود؛ اما پس از فتح با وجود آنكه همه ي ساكنان آن كافر و يهودي بودند جزو دارالاسلام و سرزمين اسلام گرديد. یا سرزمینی مثل هند و اکثر جاهایی که الان هم کافر هستند ولی قبلاً جزء دارالاسلام بودند. در اینجاهم مهم نیست که ساکنان دارالاسلام همه مسلمان هستند یا مثل مدینه کفار هم در آن باشند یا حتی مثل هندوستان اکثر ساکنان آن هم کافر باشند. مهم قانون جامعه و حاکمیت جامعه ست.
در اینجا مهم نیست مكانهاي خودمختاري نيز براي کفار اهل ذمه وجود داشته باشد كه به قوانين خودشان امور خود را اداره مي كنند، سرزمین کفار اهل ذمه نیز باز جزو دارالاسلام به حساب مي آيند، چون زير مجموعه ي حاكميت قانون اسلام و حکومت اسلامی هستند.
به همين دليل حكم دادن در مورد خاك و سرزميني ارتباطي با ساكنان آن ندارد و اینهمه تاکید بر این مساله به خاطر این است که نباید اجازه داد مجریان جنگ روانی دشمن با شبهات و شک و گمانهائی که تولید می کنند از این حقیقت شرعی در راستای عوام فریبی سوء استفاده کنند.
فرقه هائی چون العوفية در میان خوارج هستند که می گویند اگر رهبری کافر شد تمام رعیت و مردمان تحت حاکمیت او هم کافر می شوند[2] یا فرقه هائی چون ازارقه از خوارج هستند که أبو الحسن الأشعري نقل می کند که این گروه از خوارج بر این باور بودند و خیال می کردند که هر کسی که در دارالکفر ساکن باشد او هم کافر است.[3] و این نگرشهای منحرفانه و ضد شرعی هیچ ربطی به مذاهب 4 گانه ی کنونی معروف به اهل سنت و مذاهب 2 گانه ی کنونی معروف به تشیع ندارد.
پس تشخیص «دارالاسلام» از «دارالکفر» چه در عصر نبوت و چه در هر زمانی نیازی به تخصص خاص و حتی نیاز به سواد خواندن و نوشتن خاصی ندارد بلکه تنها نیاز به بیان شریعت و قلب و گوش حق پذیری دارد: إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (ق/37) به راستی در این بیدارباش و اندرز بزرگی است برای آن که دلی ( آگاه ) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد.
نگاه کن و ببین «قانون اساسی» کدام کشور بر اساس شریعت الله بر اساس هر یک از مذاهب اسلامی است و رهبر آن هم مسلمانی از یکی از مذاهب اسلامی است پس آن کشور دارالاسلام است و نگاه کن «قانون اساسی» کدام کشور بر اساس سکولاریسم یا بر اساس یهودیت یا نصرانیت و مجوسیت و صائبی گری است پس آن کشور و سرزمین دارالکفر است.
(ادامه دارد……)
[1]مالک بن أنس، المدوَّنة الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه ، ۱۹۹۴م. ج۲ ص ۲۲
[2]المقالات ( 1/ 194) ، الملل والنحل ( 1/ 126) ، الفرق بين الفرق (ص 109) / إذا كفر الإمام فقد كفرت الرعية الغائب منهم والشاهد
[3]مقالات الإسلاميين (1/88)”وزعمت الأزارقة أن من أقام في دار الكفر فهو كافر، لا يسعه إلا الخروج”.