وظایف مومنین در برابر دارالاسلام
(3-قسمت)
بدون شک ایمان آوردن و فرار از کفر به سوی الله و رسولش اساس و زیر بنای همه چیز است و مهمترین اتفاقی است که برای زندگی هر شخصی رخ می دهد اما با این وجود زمانی که در مورد هجرت و مهاجر در آیات قرآن صحبت می شود که به دارالاسلام ربط دارد منظور هجرت ظاهری از مکانی به مکان دیگر جهت محافظت از این ایمان و عمل کردن به دستورات شریعت الله است. چنانچه به عنوان مثال فرموده ی الله متعال است که: وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ (نساء/ 100). «و کسیکه به قصد هجرت به سوی الله و پیامبرش، از خانه خود بیرون رود، آنگاه مرگش فرا رسد، قطعاً پاداشش بر الله است».
هجرت از دارالکفر به «دارالاسلام» نماد و نشانه ی مومن بودن شخص به شمار می رود غیر از کسانی که اهل عذر هستند. چون جهاد فی سبیل الله نماد و نشانه ی اصلی مومن بودن شخص بعد از تشکیل «دارالاسلام» است و بدون هجرت و تحت حاکمیت «دارالاسلام» قرار گرفتن این جهاد صورت نمی گیرد. پس بدون هجرت امر واجب جهاد هم صورت نمی گیرد « وَمَا لاَ يَتِمُّ الْوَاجِبُ إِلاَّ بِهِ؛ فَهُوَ وَاجِبٌ» در این صورت برای اینکه شخص هم امکان جهاد کردن را بیابد و هم موجب کثرت مسلمین شود هجرت بر وی از دارالکفر به «دارالاسلام» نزد تمام مذاهب اسلامی واجب است[1] مگر اینکه شخص دارای عذر باشد یا از سوی مسئولین «دارالاسلام» به وی ماموریتی در دارالکفر محول شده باشد و ماندن او برای اسلام و مسلمین نفعش بیشتر از هجرت باشد و بتواند در آنجا نیز به وظایف جهادی خود عمل کند.
کفاری هم که مسلمان می شدند و به جای هجرت به مدینه در سرزمین خود می ماندند و زکات می دادند در واقع سرزمین آنها بخشی از «دارالاسلام» شده بود که معمولاً مرزهای تازه آزاد شده ی «دارالاسلام» بود و در معرض حملات کفار خارج از مرزها هم قرار می گرفت اینها مختار بودند که در سرزمین خود بمانند یا به درون «دارالاسلام» و یا پایتخت «دارالاسلام» نقل مکان کنند. نقل مکان از بخشی از «دارالاسلام» به بخشی دیگر از «دارالاسلام» . بر همین اساس الماوردي در الحاوي می گوید: فَأَمَّا الْهِجْرَةُ فِي زَمَانِنَا فَتَخْتَصُّ بِمَنْ أَسْلَمَ فِي دَارِ الْحَرْبِ فِي الْهِجْرَةِ مِنْهَا إِلَى دَارِ إِسْلَامٍ، وَلَا تَخْتَصُّ بِدَارِ الْإِمَامِ . هجرت در زمان ما مختص کسی است که در دارالحرب مسلمان می شود و از آنجا به «دارالاسلام» هجرت می کند، و مختص به سرزمین رهبر و امام نیست.
امام شوکانی رحمه الله نقل می کند که ابن العربی در “البحر” می گوید: هجرت از دارالکفر به دارالاسلام به اجماع مسلمین واجب است و در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم فرض بود.[2]
شخص مومن بر اساس آیات قرآن و سنت صحیح نسبت به امر هجرت ممکن است در دو حالت قرار بگیرد :
- توانائی آشکار کردن دین و عمل کردن به قانون شریعت الله در دارالکفر را نداشته باشد، اما توانائی هجرت داشته باشد.
الشوكاني از ابن العربي و او هم از ابی بکر احمد بن عمرو البزار صاحب كتاب البَحر الزَّخَّار معروف به «مسند بزار» از اتفاقی شبیه به اجماع تمام علماء صحبت می کنند که هجرت در چنین حالتی «واجب عینی» است و اگر کسی هجرت نکند باید منتظر عواقب آن در دنیا و قیامت باشد که الله تعالی در مورد سرانجام این قوم بعد از زندگی دنیوی می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ بیگمان کسانی که فرشتگان ( برای قبض روح در واپسین لحظات زندگی ) به سراغشان میروند و ( میبینند که به سبب ماندن با کفّار در کفرستان ، و هجرت نکردن به سرزمین ایمان ) بر خود ستم کردهاند ، بدیشان میگویند : کجا بودهاید ( که اینک چنین بیدین و توشه مردهاید و بدبخت شدهاید ؟ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ عذرخواهان ) گویند : ما بیچارگانی در سرزمین ( کفر ) بودیم ( و چنان که باید به انجام دستورات دین نرسیدیم ! قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرا. (نساء/97) فرشتگان بدیشان ) گویند : مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن ( بتوانید بار سفر بندید و به جای دیگری ) کوچ کنید ؟ جایگاه آنان دوزخ است ، و چه بد جایگاهی و چه بد سرانجامی !
در چنین حالتی حتی اگر دختر یا زنی محرمی نیافت که با او هجرت کند و از مسیر هجرت مطمئن بود و در طول مسیر (هجرت) از جانش امین باشد یا حتی خطرات و مشکلات هجرت کمتر از خطرات و مشکلات ناشی از سکونت در دارالکفر بود هجرت مثل نماز و روزه بر وی واجب عینی می گردد به تنهائی هجرت کند. چون در حفظ دین و انجام واجبهای عینی مثل نماز و روزه نیازی به اجازه ی کسی نیست و فرقی بین زن و مرد وجود ندارد.
(ادامه دارد…..)
[1] كشاف القناع 3/ 43 / منصور البهوتي می گوید: “وتجب الهجرة على من يعجز عن إظهار دينه بدار الحرب وهى ما يغلب فيها حكم الكفر”
[2] صاحب نيل الأوطار زیر مساله ی “مساكنة الكفار” می گوید: وقال ابن العربي: الهجرة هي الخروج من دار الحرب إلى دار الإسلام، وكانت فرضا في عهد النبي صلى الله عليه وسلم واستمرت بعده لمن خاف على نفسه والتي انقطعت أصلا هي القصد إلى حيث كان. امام شوکانی نقل می کند که ابن العربی در “البحر” می گوید: أن الهجرة عن دار الكفر واجبة إجماعا، حيث حمل على معصية فعل أو ترك أو طلبها الإمام بقوته لسلطانه، وقد ذهب جعفر بن مبشر وبعض الهادوية إلى وجوب الهجرة عن دار الفسق، قياسا على دار الكفر، وهو قياس مع الفارق، والحق؛ عدم وجوبها من دار الفسق لأنها دار إسلام، وإلحاق دار الإسلام بدار الكفر بمجرد وقوع المعاصي فيها على وجه الظهور ليس بمناسب لعلم الرواية ولا لعلم الدراية، وللفقهاء في تفاصيل الدور والأعذار المسوغة لترك الهجرة مباحث ليس هذا محل بسطها