درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین(قسمت 4 و پایانی/ به همراه pdf و ورد تمام قسمتها)

  1. جریان چیست؟ شما شیعه را از رافضی جدا می کنید، چه فرقی بین اینها وجود دارد؟ اصلاً مگر می دانید رافضی یعنی چه؟ 

جریان برای کسی که با نگرش قرآنی به منابع دقت کرده باشد خیلی ساده است و به راحتی متوجه می شود که تفاوت اساسی و فاحشی بین لفظ شیعه و لفظ رافضه وجود دارد. شیعه یک جریان تاریخی است که فِرق زیادی را در خود جا داده و رافضی هم صفت است که امکان دارد در هر دین، مذهب، طبقه، حزب، حکومت و جامعه ای کسانی باشند که بتوان به آن ها گفت رافضی. این برای اهل ادب هم در قرون گذشته عادی بوده:

منتسب بر هر طویله رایضی          *          جز به دستوری نیاید رافضی

از هوس، ‌گر از طویله بگسلد         *          در طویله ی دیگران سر در کند

این نمونه شعر است و اشعاری از این قبیل زیادند. شیعه در کتب محدثین جریانی هستند که خود را پیرو علی می دانستند و تمام اختلافشان با گروههای مخالف فقط در مسائل مربوط به سیاستهای حکومتداری بود و هیچ اختلاف عقیدتی یا فقهی با دیگران نداشتند. چون، اصلاً مذاهب فقهی درست نشده بودند. برای همین، طیف وسیعی از مسلمین را در بر می گرفت که این مسلمین مخالف سیاستهای حکومتی امویان و پس از آن ها بودند و از هرگونه همکاری با این حکومتها دوری می کردند و سعی می نمودند به چنین نظامهایی نزدیک نشوند و از هر نهضتی که بتواند حکومت را به سبک اسلامی آن بر گرداند حمایت می کردند. برای همین است که اکثر بزرگان و بخصوص اهل علم  از دست حکومتها دل خوشی نداشته اند و دوری و پرهیز از آن ها را سفارش می کردند. حکومت های ظالمی که به جای حکومت شورای اسلامی نشسته بودند.

اما، این جریان شیعیان علی یکدست نبودند، دسته ای از آن ها بودند که خود ائمه ی شیعه هم دل خوشی از آن ها نداشتند و در نهج البلاغه و تقریباً تمام منابع شیعی که وجود دارد ائمه از دست این دسته ی بی وفا نالیده اند. این دسته، چون همین ائمه را در موقعیتهای حساس رها می کردند و آن ها را رد می نمودند و پشتشان را خالی می کردند به رافضی معروف شدند. یعنی، کسانی که ائمه و رهبران مسلمین را رد کردند.

این دسته تقریباً همه ی رهبران اسلام را رد کردند و کاری به رفض ابوبکر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه ندارد. چون، این کلمه قبل از زید بن علی رضی الله عنهما بر همین ها اطلاق می شد و سابقه ی این کلمه به قبل از زید رضی الله عنه بر می گردد. زمانی که زید رضی الله عنه به این ها می گوید شما بروید و شما رافضی هستید مثل این است که الان شما به کسی بگویید برو تو خوارج هستی یا مرجئه یا مدخلی هستی. این گروهها قبلاً هم وجود داشتند.

این روافض کلاً عقاید غلات را با خود داشتند. اکثراً صفاتشان هم همان صفات منافقین یا سکولارزده ها بود که قبلاً در درس های گذشته به آن ها اشاره کردیم. این ها وقتی عقاید غالی گرانه ی خودشان را مشخص و رو می کردند به کرات از طرف خود ائمه ی شیعه تکفیر هم شدند. این برائت ائمه و تکفیر و لعن ائمه ی شیعه از این ها، دیگر از واضحات تاریخ است و کسی نمی تواند چنین واضحاتی را انکار کند واقعیتی است که نمی توان آن را انکار نمود. کسانی چون ابوحنیفه رحمه الله، مالک و امام احمد رحمهما الله هم این ها را به نحوی تکفیر کردند و امام شافعی فقط فرقه ی خطابیه را به عنوان شاهد قبول نداشته است و از امام شافعى نيز نقل شده كه گفته: من شهادت پيروان مذاهب اسلامى جز فرقه‏ى خطّابيه را رد نمى‏كنم. خطابیه مشهور بودند.

ابن تیمیه رحمه الله هم این تمایز فاحش بین شیعه و غلات را می بیند، شیعه و روافض را می بیند و در مورد غلات قِرمِطی هم می گوید: «أن كثيرا من الناس لا يعلم باطن حال القرامطة لأنهم إنما يظهرون موالاة آل محمد صلى الله عليه وسلم ولا ريب أن كل مؤمن يجب عليه أن يواليهم وأن اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة»، بسیاری از مردم باطن حال قرامطه را نمی‌دانند برای اینکه آنان موالات آل محمد را آشکار می‌کنند و شکی نیست که بر هر مؤمنی واجب است که با آنان موالات کند و اگرچه هم، چیزی از تشیع باطل را آشکار کنند که شیعه با آن موافق هستند، يوافقهم عليه الشيعة.

در اینجا واضح است که ابن تیمیه از تشیع باطلی در برابر شیعه صحبت می کند، «التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة تشیع» باطلی را آشکار کنند که شیعه با آن در مواردی هم موافق هستند ما هم با موالات اهل بیت موافقیم و هر جایی و بخصوص در منهاج السنه در مورد روافض صحبت کرده منظورش غلات منتسب به تشیع بوده که در آثارش واضح است. واضح و روشن است که در مورد عقاید چه کسانی صحبت می کند و عقاید چه کسانی را نقد می کند، اما بسیاری از دوستان ما دقت کمتری نشان می دهند و دچار اشتباه می شوند و کلمات ترکیبی از شیعه، رافضی، مرتد، مشرک، یهودی، مجوس، نصرانی و غیره تولید کرده اند که همه ی ما می بینیم و می شنویم و با همان آلودگیهایی که ممکن است در همه ی فرق دیگر هم وجود داشته باشد با همان آلودگی ها به جنگ با اصل آن ها مشغول می شوند. آلودگی در فرق دیگر هم هست و قرار نیست با آلودگی آن فرق به اصل فرقه ی آن ها خودمان را مشغول کنیم.

امروزه هم کسانی که سعی دارند واژه ی کمونیستهای اسلامی، سوسیالیستهای اسلامی و سکولاریستهای اسلامی و غیره را تولید کنند سعی دارند مخلوطی از واژه ی شیعه ی 12 امامی  و واژه ی رافضی، مجوس و غیره را تولید نمایند و با عقاید غلات به شیعه ی 12 امامی حمله کنند. مثل اینکه کسی بیاید با استفاده از عبارت کمونیستهای مسلمان و باعقاید کمونیستها به عقاید اسلام حمله نماید یا کسانی که می گویند سکولاریست اسلامی هستند، کسی بیاید با عقاید سکولاریستی به اسلام حمله کند.این نهایت دشمنی، ظلم و بی انصافی و گاه می توان گفت خباثت و پستی است. 

 برگردیم به کلمه ی رافضی، امام طبری به صراحت می گوید: فرزندنش جعفر بن محمد باقر زنده بود گفتند جعفر امروز بعد از پدرش اماممان است او بعد از پدرش شایسته تر است و از زید بن علی تبعیت نمی کنیم و زید امام نیست. زید هم اسم آن ها را گذاشت الرافضة،«فسماهم زيد الرافضة».

امروزه آن ها خیال می کنند کسی که اسم آن ها را گذاشته رافضه، المغيره است زمانی که از او جدا شدند.[1] یعنی امام طبری می گوید این ها چون از غالی مشهور مغیره بن سعید جدا شدند و مغیره هم آن ها را رافضی نامیده؛ پس، کسی که این اسم رابر روی آن ها گذاشته مغیره است. یعنی آن ها خیال می کنند چون از مغیره جدا شدند مغیره این اسم را روی آن ها گذاشته در حالی که زید این اسم را روی آن ها گذاشته بود. مغیره بن سعید يكی از خطرناك‌ترين غلات بود. این ها در عصر امام طبری چنین برداشتی داشتند

شیعیان آن زمان که دیگران به آن ها می گفتند رافضی خیال می کردند چنین اسمی را مغیره روی آن ها گذاشته است. مغیره اول خودش را نائب باقرعلیه السلام معرفی كرد و سپس باقر رحمه الله را به حد خدايی رساند و خودش را پيامبر و امام از طرف او به مردم معرفی کرد. این شخص کسانی را که از این کفریاتش توبه کردند و او را رد نمودند رافضی نامید. به آن ها گفت شما رافضی هستید و تا عصر ابن تیمیه هم آن ها خیال می کردند چون او به آن ها گفته رافضی؛ پس، خودش این کلمه را برایشان تولید کرده است. در هر صورت، همه می دانستند که رافضی یعنی کسی که امیرش را، حزبش را، گروهش را، حکومتش را تنها می گذارد و او را رد می کند حالا، فرق نمی کند این امیر خوب باشد یا بد.

البته، در تاریخ یافعی هم آمده زمانی که زید رحمه الله قیام کرد گروهی پیش اوآمده و به او گفتند: از ابوبکر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه اعلام برائت کن تا به تو بیعت بدهیم. گفت از آن ها برائت نمی کنم. گفتند: پس، ما هم تو را رفض می کنیم، تو را رد می کنیم. زید گفت: بروید شما رافضه هستید. اذهبوا فأنتم الرافضة[2].

به سخن دیگر یعنی، شما همان هایی هستید که جعفر صادق را رفض کردید و حالا منم رفض کردید. زید عموی جعفر صادق علیه السلام بود. یعنی به آن ها می گوید شما همان کسانی هستید که قبلاً آن ها را هم رفض کردید فأنتم الرافضة، شما همان رافضی ها هستید. مثل این که امروزه به کسی بگویی برو تو همان مدخلی هستی یا تو همان اخوان الشیاطین هستی یا تو همان سلفی حیض و نفاس و دستشویی هستی، تو همان سلفی مدخلی هستی یا تو فلانی هستی، یعنی سابقه اش مشخص است.

اکثر علماء این ترک و رفض اهل کوفه از زید بن علی علیه السلام را علت این نامگذاری می دانند. در حالی که، این نمی تواند با واقعیتهای تاریخی و عقیدتی روافض از نگاه زیدی ها و آنچه این عزیزان برداشت کرده اند تطبیق داشته باشد. مشخص است که در زمان امام زید علیه السلام دسته ای از اهل کوفه بودند که اسم رافضه بر آن ها اطلاق شده چون، خود زید رحمه الله هم شیعه بوده است. حالا این ها کدام دسته بودند؟ دسته ی ابوالخطاب. کدام دسته بودند کسانی که زید رحمه الله به آن ها گفت شما رافضی هستید؟ زید که خودش شیعه بود. کدام دسته بودند که به آن ها گفت رافضی؟ دسته ی ابوالخطاب بودند.

خوب، این ابوالخطاب کیست؟ ابوالخطاب یکی از منافقین و رهبران غلات بود که ابتدا از اصحاب جعفر صادق علیه السلام بود، ولی پس از چندی مهم‌ترين و خطرناکترین فرقه ی غاليه را تشكيل داد؛ یعنی به گونه‌ای كه همه ی فرقه‌های قبل و بعد از خودش را تحت الشعاع قرار داد و بسياری از غلات پس از او، تاکنون هم عقايد خودشان را از او اقتباس كرده اند. يكی از بدترين كارهايی كه ابوالخطاب به پيروی از مغيرة بن سعيد انجام داد، اين بود كه احاديثی با سند صحیح جعل می كرد و آنها را در كتب شیعه و به نام ائمه رحمهم الله جای می‌داد.خیلی خطرناک است. پاک سازی این روایتهای دروغین هنوز هم تمام نشده است.

ائمه ی شیعه، هم مغیره و هم ابوالخطاب را تکفیر کردند و حتی کسی چون جواد، یکی از ائمه ی شیعه رحمه الله می گوید: لعنت خداوند بر ابوالخطاب و اصحاب او و كسانی كه درباره ی لعن او توقف كرده و يا تردید مى كنند. نگاه کنید، این نمونه ای از واکنش های این بزرگواران در برابر این غلات و روافض تکفیری است که إن شاءالله در بحث فرق بین فِرَق، بیشتر و ریزتر در این زمینه صحبت خواهیم کرد.

در هر صورت، می دانیم که جعفر صادق علیه السلام در سال 114 جای پدرش را می گیرد و امام می شود زید بن علی علیه السلام رحمه الله هم سال ۱۲۰ قمری به نیت انقلاب علیه نظام بنی امیه وارد کوفه می شود و صفر 121 قیامش را شروع  می کند. در این صورت، از زمان امامت جعفر صادق رحمه الله تا قیام زید رحمه الله حول و حوش 6-7 سال فاصله بوده، درست است؟ در این زمان گروه ابوالخطاب بیعت چه کسی در گردنشان بوده؟ برای چه به جعفر صادق رحمه الله بیعت ندادند یا بیعت دادند و بیعت شکنی کردند و او را رفض نمودند؟ بله، این ها قبلاً جعفر صادق رحمه الله را رفض کردند و دچار جرم رافضی گری شده بودند؛ به همین دلیل است که زید هم به آن ها می گوید بروید شما همان رافضی ها هستید. مثل کسی که قبلاً سابقه ی چیزی داشته و حالا که این را به هر بهانه ای تکرار می کند به او می گویید برو بابا، تو همان فلانی هستی که بودی و سابقه اش را به او یادآوری می کنی.

همان سناریوی رفض، ترک کردن و تنها گذاشتن رهبری که اهل کوفه در زمان امام حسین و سایر ائمه آن را انجام داده بودند، دوباره در زمان زید رحمه الله هم آن را تکرار کردند. 40 هزار به او بیعت دادند اما 150-180 نفر یا500 نفر بیشتر با اونماندند. چون روایتها مختلف اند که تعدادشان چند است، نهایتش این اندازه شدند.

برای همین زمانی که زید رحمه الله تیر می خورد می گوید: «کجاست آن کسی که راجع به ابوبکر و عمر از من پرسش می‌کرد. آن ها مرا به این روز و حال کشاندند».[3] دوباره نگاه می کنیم رافضه یعنی همان هایی که امامان خودشان را در زمانهای حساس، ضروری و لازم به بهانه های بی ارزش ترک می کنند و با ترک ائمه ی خودشان آن ها را یا به مصالحه و سکوت می کشانند و به ذلیلی می کشانند یا آن ها را به کشتن می دهند. نمونه ها زیاد بودند.

اما، نکته ای که جالب است بدانید این کلمه ی رافضه به قبل از 119 قمری و 122 قمری بر می گردد که امام زید رحمه الله از آن استفاده کرده است. الشعبی که در سال 104 قمری فوت کرده به یکی گفت: ائتني بشيعي صغير، أخرج لك منه رافضياً كبيراً[4].خوب، او در سال 104فوت کرده یا در جای دیگری باز، الشعبی می گوید:أحبب آل محمد ولا تكن رافضياً*وأثبت وعيد الله، ولا تكن مرجئياً. [5] آل محمد را دوست داشته باش اما رافضی نباش. وعیدهای الله را هم برای خودت ثابت کن اما مرجئه نباش.

اما، باز مزید بر این شواهد تاریخی نشان می دهند که این کلمه کلاً به همان دهه های اولیه ی صدر اسلام و قبل از سال 100 قمری هم برمی گردد. امام بیهقی می گوید: زمانی کهفَرَزْدَق شاعر مشهورعرب عصر اموی ابیات مشهورش را در زمان ورود زین العابدین رحمه الله سرود، عبدالملک بن مروان که در سال 86 قمری فوت کرده به او می گوید:أرافضيٌ أنتَ يافَرَزْدَق؟![6]رافضی شدی فرزدق؟ تو رافضی هستی؟ این مربوط به عبدالملک بن مروان است که در سال 86 قمری فوت کرده. پس، نشان می دهد که سابقه ی این کلمه به خیلی قبل از آن برمی گردد.

 در هر صورت، واضح و روشن است که این کلمه ی رافضی به چندین دهه قبل از داستان امام زید رحمه الله ومغيرة بن سعيد غالی مشهور برمی گردد و سابقه ی قبلی داشته است.

 اما، این لقب در منابع تاریخی خود شیعیان هم باز به وقایعی برمی گردد که به جنگ جمل مربوط می شود و ما می توانیم در بازگویی وقایع مربوط به جنگ جمل چنین چیزی را مشاهده کنیم که معاویه نزد آن عده که از جنگ جمل سالم مانده بودند ونزد او رفته بودند، چون همه که به مدینه برنگشتند خیلی از آن ها از جنگ جمل فرار کردند و پیش معاویه رفتند. رهبریتشان را مروان بن حکم بر عهده داشت، معاویه طی نامه ای به عمروعاص می گوید: أما بعد، فأنه كان من أمر علي وطلحه والزبير ما قد بلغك وقد سقط إلينا مروان بن الحكم في رافضة أهل البصرة ووفداً علينا جرير بن عبدالله في بيعة علی.[7]في رافضة أهل البصرة ؛ یعنی از رافضه ی اهل بصره صحبت می کند.

در اینجا، واضح است که الرافضه کسانی هستند که علی را رفض کردند، علی را ترک کردند و به معاویه پیوستند. به همین دلیل است که،در همین دست از منابع، معاویه با خیال راحت می گوید کسانی که دوروبر علی را گرفته اند رافضی هائی از حجاز، یمن، بصره و کوفه هستند: إن علي بن أبي طالب قد أجتمع إليه رافضة أهل الحجاز وأهل اليمن والبصرة والكوفه وقد وجه إلينا رسوله جرير بن عبدالله ولم أجبه.[8]

خوب، می گوید رافضه ی کجا؟ رافضة أهل الحجاز وأهل اليمن والبصرة والكوفه. این بخشی از سابقه ی تاریخی این کلمه است که واضح نشان می دهد این کلمه سابقه ای قدیمی تر از سخن امام زید رحمه الله دارد. اما، اگر این تعریف زیدی ها را از روافض(رفض ) بپذیریم، باید این را هم قبول کنیم که زیدی ها تمام مذاهب دیگر را رافضی می دانند فرقی نمی کند کدام مذهب باشند.

احمد المترضی در شرح الازهار می گوید: روافض قوم مشخصی هستند که از تشیع جدا شدند و اینها ابوالخطاب و اصحابش هستند که زید را رفض کردند و امامتش را نپذیرفتند. دقت کنید دوستان، ببینید منابع تاریخی چه به ما می گوید. احمد المترضی ادامه می دهد: در این صورت، در نگاه زیدیها الرافضة یعنی هر کسی با ائمه ی زیدی که از عترت پاک هستند بغض داشته باشد و فرقی ندارد چه کسی باشد، یکی باشد که خودش را مثل غلات یا امامیه یا اسماعیله شیعه می نامد یا هر کس دیگری باشد. سواء كان من المتسمين بالتشيع مثل الغلاة والامامية والاسماعيلية أو من غيرهم.[9] در این صورت، در نگاه زیدی ها هر کسی امامت زید را رد کند رافضی است.

رفض در اینجا یعنی: رویگردانی، رد کردن، سرپیچی، خودداری کردن. الروافض هم در اینجا یعنی: سربازهایی که رهبر خودشان را ترک کردند و به او پشت نمودند. هر یک از این ها را رافضی هم می گویند.
داستان امام شافعی در یمن می تواند کمک خوبی برای تصور زیدی ها از رافضی بودن داشته باشد. یعنی می تواند تصور خوبی به ما بدهد و واقعیت ها را به ما نشان دهد. زمانی که امام شافعی رحمه الله به یمن سفر می کند زیدی های آنجا که خودشان را شیعه می دانستند به امام شافعی و اهل او می گفتند شما رافضی هستید. البته، فقط شافعی رحمه الله را رافضی نمی گفتند بلکه، سایر مذاهب و فرق کنونی معروف به اهل سنت را هم باز رافضی می گفتند. چون، تمام این فرق از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمایت می کردند. این بیت منسوب است به شافعی که گفته:

إن كـان رَفْـضاً حُـبُّ آلِ مـحـمـدٍ فـلْـيَـشْـهَـدِ الـثـقلانِ أنّي رافـضـي [10]

در اینجا، روشن است که مشکل بر سر رفض ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نیست، چون شافعی رحمه الله هم همان دیدگاه آن ها را در مورد ابوبکر و عمر رضی الله عنهما دارد و داشت؛ بلکه، مشکل در اینجا بر سر بیان حقیقت دیگری است که اصلاً ارتباطی به  ابوبکر و عمر رضی الله عنهما ندارد. رافضی بودن کاری به رفض کردن این دو شخصیت ندارد. دوستان، دقت کنید رافضی بودن کاری به رفض این دو شخصیت ندارد، می تواند هر کسی باشد که از امیرش و رهبرش سرپیچی کند.

شافعی رحمه الله روشن می کند که آن ها مطلب را اشتباهی فهمیدند و با روشنگریهایی که درفرق بین رافضی ها و محبان ثابت قدم و واقعی اهل بیت ارائه می دهد باعث می شود که خیلی از مردم شیعه مذهب زیدی، مذهب او را قبول کنند و الان هم می بینیم که اکثریت قاطع یمنی ها، شافعی مذهب هستند.

زمانی که مذاهب فقهی تدوین شدند و مذاهب به وجود آمدند شیعیان علی هم چند دسته شدند، و همین روافض هم برای خودشان به صدها فرقه تقسیم شدند و عقاید مختلف و متنوعی را برای خودشان تولید کردند و حتی مسائل فقهی خاصی را هم برای خودشان به وجود آوردند، وچون این ها زمینه برایشان باز بود.

 گفتیم که منافقین و سکولارزده ها زمانی که کفر خودشان را آشکار می کنند و در قالب همین غلات خودشان را نشان می دهند یا آشکارِ آشکار می شوند به خاطر خلأ قدرت است. خلأ قدرتی در همین زمان به وجود می آید مخصوصاً بین امویان و عباسیان و این ها ابراز وجود می کنند و حدیث سازی می کنند و کار به جایی کشیده شد که مردم را به رافضی گری هم تشویق می کردند و برای تشویق به رافضی گری حدیث و روایت هم می ساختند. فقال أبو جعفر علیه السلام بيده إلى صدره: وأنا من الرافضة، روایت ها از این ها خیلی زیاد است.

 به دلیل اینکه شیعیان 12 امامی هم ازقدرت حکومتی محروم بودند و این ها از کسی ترس و واهمه ای نداشتند تا جایی که توانستند در کتب شیعه های 12 امامی دخل و تصرف کردند. نسخه برداری می کردند، در نسخه ها دست کاری می نمودند بدون این که کسی بفهمد و همین نسخه ها را مثل الان نبود که اینترنت را سرچ کنی و اصلش را بفهمی و همین نسخه های دست کاری شده را که نسخه برداری می کردند و از روی آن می نوشتند این ها را به شهرهای مختلف و دور دستی می فرستادند و همین باعث وارد شدن روایت های غلط در میان این کتب شیعه شده که تاکنون هم مشغول پالفتن این روایت ها هستند وهنوز هم مشغول اند و هنوز هم نتوانسته اند آن را تمام کنند. خوب، این دخل و تصرف این ها که بر کسی پوشیده نیست و این ها به راحتی می توانستند شیعیان را فریب دهند: شَرِيك بن عبدالله النَّخَعي که قاضی، عالم، فقیه و محدث شیعه ی معروفی بود در مورد اینها می گوید: «إحمِل (أي الحديث) عن كل من لقيت إلا الرافضة، فإنهم يضعون الحديث و يتخذونه ديناً».[11]

این یک شیعه است که در مورد رافضه صحبت می کند. خوب، همین غلات، همین روافضی که عقاید غلاتی را مثل ابوالخطاب بودند، گفتیم ادامه دهندگان ابوالخطاب بودند. خودتان بروید تحقیقات بیشتری انجام دهید، إن شاءالله در درس بعدی در مورد فرق بین فِرَق، بیشتر در مورد این شخص و تخریباتش صحبت خواهیم کرد. بروید صحبت کنید. این ها سفارش هم می کردند که باید رافضی شوید و رافضی بودن هم خوب است و حتی روایت هایی هم ساختند در مدح رافضی گری. تمام روایت هایی که به مدح و ستایش روافض در منابع شیعه آمده، توسط کسانی ساخته شده  که ضعیف هستند و سند ضعیفی دارند و نمی توان به آن ها استناد کردند. مثل تمام روایت های ضعیف سایر فرق معروف به اهل سنت.

بر این اساس، همچنانکه فرق معروف به اهل سنت از دستبرد، دستکاری و تولید احادیث دروغین و گروههای غلات در امان نبوده و همین الان هم نیستند، شیعیان 12 امامی هم بیشتر در معرض چنین بیماریهایی قرار گرفتند. چون، کمتر از سایر فرق از قدرت حکومتی برخوردار بودند. الان، خود ما می بینیم که باورها و رفتارهای اکثر حنفی ها، شافعی ها، مالکی ها، حنبلی ها و حتی خوارج هم با باورها و رفتارها و دستورات امامان سرمذهبشان هم تفاوتهای فاحشی دارد. حالا، یکی کمتر و یکی بیشتر؛ اما، اختلاف یک پیرو با سرمذهبش گاه به حدی است که خیال می کنی این ها دو مذهب جداگانه هستند و دو مسیر جداگانه را طی می کنند.

هر چه این مذاهب از نعمت قدرت حکومتی محرومتر می شوند و قانون شریعت بر اساس مذهب آن ها پیاده نمی شود به همان میزان گروهها و احزاب فاسد و عقاید فاسد بیشتری در بین آن ها به وجود می آید و رشد می کند. چیزی که در این چند ساله ی اخیر هم به دلیل قدرت گیری سکولاریستهای کافر و مرتد در سرزمینهای مسلمان نشین شاهد آن بوده و هستیم. و تنها چیزی که می تواند در حالت اضطرار ناپاکی ها را کمتر کند قدرت حکومتی بر اساس همان مذهب است که همان منطقه بر آن مذهب است و در حالت عادی آن تنها چیزی که می تواند کل مسلمین را از شر تمام ناپاکی ها خلاص کند، تشکیل شورای اولی الامری است که امت واحدی را به وجود می آورد، که از این امت هم اجماع واحدی بیرون می آید و مسلمین دوباره از جویبارهای ضعیف و پراکنده به رودخانه ها که بعضی از آن ها به خشک زارها و به سرزمین های لم یزرع منتهی می شوند و در زمین فرو می روند خلاص پیدا می کنند و دوباره به رودخانه ی خروشان و دریای اسلام برمی گردند و از شرک فرقه گرایی و از شر شرک تفرق و سایر بیماریهایی که منشأ اکثریت آن ها به ظهور منافقین و کفار آشکار برمی گردد خلاص می شوند. نبود حکومت اسلامی و ظهور این ها مصیبت هایی را به بار آورده که نمی توان آن ها را در تاریخ انکار کرد.

خوب، حالا، با این توضیحات به نظر شما در میان تمام گروهها، مذهبها و حکومتها رافضی وجود ندارد؟ چرا، هست. هرکسی که به رهبرش پشت کند و رهایش کند رافضی است. حالا می خواهد شافعی باشد یا حنفی یا 12 امامی یا سلفی یا هر فرقه ی اسلامی و یا حتی در میان هر یک از کفار آشکار و حتی پنهان هم باشد. فرق ندارد این که به رهبرش پشت می کند یک مسلمان است یا یک کمونیست، در هر صورت، یک رافضی است. امروزه، کمونیستها از کلمه ی اپورتونیست استفاده می کنند که همان معنی رافضی را می دهد. چگونه قبلاً گفتیم که در دوره های زندیق همان معنی منافقین را می داد و امروزه سکولارزده ها معنی منافقین را می دهد، کلمه به روز آن همین است. سکولاریسم معنی مشرکین را می دهد. امروزه هم، کمونیستها از کلمه ی اپورتونیست استفاده می کنند که همان معنی رافضی را می دهد و لیبرالیستها یعنی سکولاریست های لیبرال هم به روافض خودشان می گویند اپوزیسیون. نگاه کنید، کلمه ی امروزین آن چیست؟ زید رحمه الله آن هایی را که پشت کردند و او را رد نمودند، این ها را رافضی می گوید. مغیرة بن سعید، یک غالی که او را هم تکفیر کردند، آن هایی که به او پشت کردند و او را رد نمودند را باز رافضی می گوید. دیدیم که تا زمان طبری هم رحمه الله همان شیعیان خیال می کردند این را مغیرة بن سعید درست کرده است. پس، رافضی، اپورتونیست و اپوزیسیون کلمه ای نیست که مختص یک مذهب یا حتی دین خاصی باشد. امیدوارم که خوب مطلب را گرفته باشید و متوجه شده باشید، چون مطلب خیلی مهمی است و خیلی هم از آن سوء استفاده می شود.

 امیدوارم که مسلمین دوباره به همان شناخت گذشتگان صالح خودشان برگردند و متناسب با نیازهای روز و وضع موجودشان با چراغ علم، شناخت و آگاهی به پیش بروند و اجازه ندهند دیگران از جهالتشان سوء استفاده کنند.

  • سلام، قیاس یعنی چه؟

قیاس یعنی دوچیز را با هم بسنجی، آن ها را با هم مقایسه کنی. یعنی استخراج حکمی از حکم دیگری. یعنی اگر دو موضوع در یک حکمی مشترک بودند حکم از یکی به آن یکی هم سرایت پیدا می کند. می گویی این هم مثل آن است پس، حکمشان یکی است. مثلاً شراب انگور مست می کند حرام است، عرق و سایر مست کننده های امروزی هم همان کار را می کنند. پس، حکم همه ی آن ها مثل هم است. البته، دوستان سعی کنید سؤالاتی را که به من می دهید سؤالات فقهی غیر مرتبط را بگذارید برای یک وقتی که جلسه ی ما تمام می شود و چیزهایی که مربوط به درسمان است را ارائه دهید. جزاکم الله خیرا.

  • امام اعظم گفته شیعه ها و صوفی ها مرتد هستند شما آن را قبول ندارید؟

دوست گرامی، امام حنفی رحمه الله چند کتاب به ایشان منسوب است مثل: 1- فقه اکبر 2- فقه ابسط 3- عالم و متعلم 4- الرد علی القدریه 5- الوصیة و چیزهای دیگری هم شاید باشد. حالا،در کدام کتابش چنین فتوایی داده است؟ شاگردان مخصوص او هم که مثل أبو یوسف رحمه الله و امثالهم این ها هم برای خودشان آثاری دارند. کجاست؟ این کجاست؟ این حکمش کجاست؟ خوب، نیست. پس، حالا که نیست. حالا اگر به فرض محال هم هست تو باید مشخص کنی کدام طایفه و گروه از غلات شیعه را منظورش بوده؟ چون بدون استثناء هر طایفه ای از غلات منتسب به شیعه که توسط امامان فرق معروف به اهل سنت تکفیر شده اند، قبل از آن توسط ائمه و امامان مورد پذیرش شیعه تکفیر شده اند و حتی شدیدتر هم با آن ها برخورد شده است و روایت های خیلی بیشتری هم در مورد آن ها وجود دارد. مشخص کن دقیقاً منظورت چیست؟ کدام گروه است؟

به دنبال این، باید مشخص کنی دلایلشان در تکفیر این گروه خاص و مشخص چه بوده است؟ چون، امام شافعی رحمه الله می گوید: «لیس لأحد دون رسول الله صلی الله علیه وسلم الا بالاستدلال». غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ شخص دیگری حق ندارد بدون ارائه ی دلیل نظر بدهد.

 یعنی اعتبار شرعی فتوا و نظر اشخاص تنها مبتنی بر دلایل و استدلال است نه خود اشخاص؛ و بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ شخصی چنان جایگاهی ندارد و نخواهد داشت که شخصیتش پشتوانه ی صحت نظراتش باشد. ما تابع نظرات و دلایل این عزیزان و عالمان عامل هستیم نه تابع شخصیت آن ها و اسم و رسم این بزرگواران. خودشان هم همین را خواسته اند و همین را تبلیغ کردند. خداوند همه ی آن ها را رحمت کند.

من با شناختی که از این امام بزرگوار و سایر ائمه دارم هرگز ندیده ام که این امام بزرگوار کل شیعیان یا کل صوفی ها را تکفیر کرده باشد. بدون شک، این ادعای شما اتهام بزرگی به این امام بزرگ است که باید آن را ثابت کنید. شما مدعی چنین اتهامی هستید و باید با دلایل و مدارک آشکار آن را ثابت و روشن کنید، این وظیفه ی شماست «الْبَيِّنَةُ عَلَى الْمُدَّعِي، وَالْيَمِينُ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ».

امام ابوحنیفه رحمه الله یکی از نوابغ روزگار و یکی از بزرگترین علمائی بود که در جلسات مختلفش مناظراتی با خوارج داشت و حتی به این منظور سفرهایی هم به بصره کرد. امام ابوحنیفه رحمه الله به صراحت می­گفت که تکفیر اهل قبله جایز نیست:«لا نکفر احدا من اهل القبله بذنب مالم یستحله»؛ ما هیچ کس از اهل قبله را به سبب گناه و معصیت آن تکفیر نمی‌کنیم تا زمانی که آن را حلال نداند».[12]

اما، این را بدانید که امام ابوحنیفه رحمه الله، این عالمِ عامل، خیلی مهم است عالمِ عامل، کسی بود که از تمام نهضتهای شیعی علیه حکومت موروثی بنی امیه و بنی عباس حمایت کرد. ایشان خلافت را موروثی نمی دانست بلکه، معتقد بود باید به سبک اسلامی و شورایی آن برگردد و از میان نوادگان علی و فاطمه یکی انتخاب شود و قیام علیه امام جائر را واجب می دانست. برای همین، فتوا به خروج و قیام مسلحانه علیه این حکومتهای ظالم را صادر می کند و علناً از قیام زید بن علی شیعه حمایت و پشتیبانی می کند و حتی، برایش کمک مادی هم می فرستد و می گوید اگر می دانستم کسانی که با ایشان هستند مثل حسین رضی الله عنه او را رها نمی کنند من هم با او قیام می کردم. یعنی این را هم می دانست کسانی که با او هستند مثل حسین او را رها می کنند ولی به او کمک مادی می فرستد. علت زندانی شدنش هم همین اندیشه های انقلابی او برای بازگرداندن حکومت اسلامی و انتخاب شخصی از قریش و خانواده ی علی و دوری از دم و دستگاه و حاکمیتی بود که آن را شرعی نمی دانست که در همین زندان هم او را مسموم می کنند و جانش را برای اثبات عقایدش می دهد و با جانش به حقانیت راهش شاهدی و گواهی می دهد. امام ابوحنیفه رحمه الله عالمِ عاملی بود که از بسیاری از اتهاماتی که به او وارد می کنند بری است.[13]

  • السلام علیکم، علت اساسی حاکمیت پیدا کردن مرتدین بر مسلمین چیست؟

به صورت مختصر می توان گفت از مهمترین علل تسلط مرتدین بر مسلمین:

  • یکی نبود حکومت اسلامی، قدرت حکومتی اسلامی است که خلأ قدرتی بزرگی ایجاد کرده و بزرگترین فرصت برای ظهور مرتدین در طول تاریخ بوده است.
  • یکی دیگر از علل خود مردم اند که به بیماری شرک آلود تفرق مبتلا شده اند. نمی بینید پس از قرنها هنوز هم یکدیگر را می کشند؟ نمی بینید پس از قرنها هنوز هم بین هم کشتار دارند؟ این ها گناهکارند و مرتکب بدترین گناهان یعنی تفرق و عدم قدرت شدند. ذلیل و سست شدند و نمی توانند از طریق شورا با هم وحدت پیدا کنند و روی نقاط مشترک و منافع مشترک شرعی شان تشکیل قدرت واحدی بدهند. برای همین است که بی ابهتی و سستی و ذلیلی آن ها را در برابر مرتدین متحد، همین طوری قرار داده و حاکمیت مرتدین متحد مثل عذابی بر آن ها ادامه پیدا می کند تا زمانی آن ها در این وضعیت باشند و خودشان را اصلاح نکنند و در مسیر صحیح کسب قدرت قرار نگیرند، این مصیبت همین طور ادامه پیدا خواهد کرد. والجزاء من جنس العمل.
  • یکی دیگر از علل به پشتیبانی بی دریغ و بی سابقه ی کفار آشکاربخصوص کفار آشکار خارجی که در قالب قدرت های سکولاریست جهانی نمود پیدا کرده اند از مرتدین است.
  • سلام، ردّه حدی از حدود شرعی است یا یکی از تعزیرات حکومتی؟  

با اينكه در رده مجازات مجرم كشته شدن و مرگ است و كسی در آن شك و اختلافی ندارد اما، عده ای از علما بر اين باورند كه رده با اينكه حكمش مرگ است اما، حدی از حدود شرعی نيست بلكه، نوعی تعزير است؛ اما رأی غالب بر اين است كه اين حکم هم حدی از حدود شرعی است و حدود بر 7 بخش هستند كه جهت محافظت ضروریات زندگی دنيوی اجرا می شوند:

  1. اجرای حد رده و مرتدين برای محافظت از قانون شريعت الله و قدرت اجرایی آن در جامعه و محافظت از سلامت ایمانی مسلمین
  2. اجرای حد قصاص برای محافظت از جان انسانها
  3. اجرای حد زنا برای جلوگیری از فحشا و محافظت از نسل
  4. اجرای حد تهمت زدن (القَذَفُ) برای محافظت از ناموس و آبرو
  5. اجرای حد مست كننده و از هوش برنده ها برای محافظت از عقل و سلامت فكری جامعه
  6. اجرای حد سرقت و دزدی (السَّرِقةُ) برای محافظت از مال و ثروت
  7. اجرای حد گردنه گيری (الحَرّابة) برای محافظت از جان و مال

در این صورت، می توان گفت که رده هم حدی از حدود شرعی است که متناسب با میزان قدرت حکومت اسلامی یا میزان قدرت جماعت های اسلامی اگر حکومت اسلامی نداشته باشیم و بر اساس تشخیص و رأی امیر و رهبر مسلمین در زمان و مکان و موقعیتهای مناسب که ایشان تشخیص داده اند به اجرا درمی آید. خیلی مهم است در اجرای حد مرتد به رأی رهبر، موقعیت و ظروفی که تشخیص داده اند دقت شود.

  • سلام، این مرتد فطری و ملی چیست برادر؟ ما نفهمیدیم این از کجا آمده و فرقشان با هم چیست؟

این از فقه شیعه آمده، آن ها می گویند مرتد دو نوع است: مرتد فطری، کسی است که یکی از پدر یا مادرش یا هر دو درحال انعقاد نطفه ی او یا هنگام ولادت او مسلمان بوده باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار اسلام کند و به دنبال آن از اسلام خارج شود. این مرتد فطری است. مرتد ملی هم کسی است که پدر و مادرش درحال انعقاد نطفه ی او کافر باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار کفر نماید و بعد اسلام بیاورد و سپس از اسلام برگردد و اظهار کفر کند، مثلاً یک یهودی، مسلمان شود بعد دوباره یهودی شود. خوب، به این مرتد ملی می گویند.

فرقشان در این است که نزد شیعه به آن مسلمان زاده ای که مرتد شده و به او می گویند مرتد فطری توبه اش به حسب ظاهر و در دنیا قبول نیست و باید کشته شود (هرچند ممکن است نزد خدا پذیرفته هم شود) اما توبه ی مرتد ملی یا کافر زاده پذیرفته می شود.فرقشان در همین است.

  • اگر کسی نسبت به مجازات و کشتن شخص مرتد انکار داشته باشد و آن را انکار کند حکمش چیست؟

اگر شخص بدون هیچ شک و شبهه ای توسط قضات متخصص و از کانالهای چهارگانه، فیلترهای چهارگانه رد شده باشد و شخص یقین داشته باشد و برایش معلوم و مشخص شده باشد که فلانی بر اساس شریعت الله مرتد است اما، عمداً و با میل خود آن را انکار کند، دقت کنید به کلمات، خوب دقت کنید: آگاهانه، عمداً و با میل خود آن را انکار کند، حکمش مثل کسی است که یکی از احکام الله را انکار کرده است. ابن حزم اندلسی رحمه الله می گوید: «از كفرهای صريح و آشكار اينكه، عقيده ات اينگونه باشد يا گمان بری كه می شود حكم واجب كشتن مرتد را بر كافری كه می دانی مرتد شده است تعطيل كنی. سپس به اين هم قانع نباشی بلكه، بر او نماز هم بخوانی و برايش دعای بخشش و مغفرت نمایی در حالی كه می دانی چنين شخصی كافر است». خوب، این حال و وضع اکثر علمای سوء، ملاهای دین فروش و خائن و وعاظ السلاطین است که به کرات نمونه هایش را دیده ایم. 

  • سلام، چرا امام علی علیه السلام در جنگ با مرتدین به همراه سایر خلفاء شرکت نکرده است؟

 چرا؟على رضی الله عنه هم مثل سایر صحابه در جنگ با مرتدين مشارکت کرد و کنيزى از افراد اسير شده ی بنى‌حنيفه هم به او رسید که از او صاحب فرزندى به نام محمد حنفيه شد.درست است یا نه؟ این نشان می دهد که علی رضی الله عنه هم با سایر صحابه رضی الله عنهم در جنگ با مرتدین هم رأی بوده و از ديدگاه على رضی الله عنه، جنگ با این جبهه ی مرتدین درست بوده و اگر درست نمى‌بود، بدون شک علی رضی الله عنه در چنین جنگی شرکت نمی کرد.

  • سلام، من یک شیعه ی علی هستم و از غلات بیزار هستم، فرق نمی کند از میان شیعه باشند یا از میان اهل سنت. من درسهای شما را دنبال کردم. من شنیدم که داعش[14] همه ی طوایف شیعه و سنی های ایران را منتسب به اسلام می داند نه اهل اسلام. اما، برای غیر شیعیان عذرهایی می آورد اما برای شیعیان نمی آورد، آیا این یک بام و دو هوا نیست؟

خوب، بله، تو جزوه ای که مرکز البحوث و دراسات دوله تحت عنوان حکم شرع در مورد طوایف شیعه فکر کنم در تیر 96 نشر داده بودآمده که: “طوایف شیعه به اسلام «منتسب» هستند و به لا اله الا الله نطق می کنند و نماز می خوانند و زکات می دهند و در رمضان روزه می گیرند و حج می کنند”.خوب، به این دلایلی که گفته بود انجام می دهد گفته بود این ها طوایف شیعه به اسلام «منتسب »هستند. دیوان رسانه ی دوله هم درهفته نامه ی نبأ، در چند روز گذشته فکر کنم درشماره 113که در دیماه1396 بود، طی بیانیه ای تحت عنوان «ای اهل ایران به دستاویز محکم چنگ زنید»، باز در مورد  حنفی ها و شافعی ها و در کل همه ی فرق معروف به اهل سنت ایران، این ها را تحت عنوان «منتسبین» به اسلام و سنت نام می برد و می گوید: چه مناطقی که شیعیان رافضی و مشرک ساکن آنند و چه مناطقی که در آن «مُنتَسبین» به اسلام وسنت (اهلسنت( سکونت می کنند”. بنده خدایی که ترجمه کرده داخل پرانتز نوشته اهل سنت.

یعنی از نگاه این برادران ما، تمام طوایف شیعه «منتسب» به اسلام هستند، در حالی که ما خیلی از آن ها را غلات می دانیم. خوب، از نگاه این ها تمام طوایف شیعه «منتسب» به اسلام هستند و فرق معروف به اهل سنت ایران باز «منتسب»  به اسلام و سنت هستند نه اهل اسلام و نه اهل سنت. چون اهل ایران چیزی است و اهل سنت و اهل اسلام چیز دیگری هستند. کسانی که این کلمات را به کار می برند افراد عادی نیستند، می دانند کلمات را کجا قرار دهند. وقتی که می گویی اهل ایران فرق می کند، درست است؟ و وقتی که می گویی مُنتَسبین به اسلام وسنت یا مُنتَسب به اسلام فرق می کند با اهل اسلام. خوب، در این نگرش این ها منتسب به اسلام و سنت هستند نه اهل آن، و یک شافعی با یک شیعه ی 12 امامی با یک حنفی، سلفی و اخوانی و غیره این ها با هم برایشان فرقی ندارد همگی «منتسب» به اسلام و سنت هستند نه اهل آن.

«منتسِب» یعنی، نسبت داده شده. الان این احتمال هست که درست باشد یا غلط. و در مواردی با تحقیق و پژوهش دقیقتر احتمال اشتباه بودن این انتساب بیشتر می شود. یعنی وقتی که نسبت داده شده است یک شکی در آن هست که درست است یا غلط ؟

اما، اهل یعنی، شک و گمانی در آن نیست و معمولاً به معنی مقیم و ساکن می آید. خوب، به معنی خانواده می آید، به معنی سزاوار، شایسته :

  • ساکن، مقیم مثل این که: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ» (بقره/آیه 126)، آن گاه را که ابراهیم گفت: خدای من! این (سرزمین) را شهر پر از امن و امانی گردان، و اهل آن را کسانی که از ایشان به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند از میوه‌ها روزیشان رسان و بهره‌مندشان گردان. وَارْزُقْ أَهْلَهُ، یعنی ساکن، مال این شهر.
  • یا در مورد خانواده می گوید، اهل به معنی خانواده هم هست: «إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَاراً» (نمل/ آیه 7)،زمانی را که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی می‌بینم.

اهل مثلاً: اهل اسلام = مسلمین، کسانی که داخل اسلام ساکن شدند که سرزمین محل سکونتشان هم دارالسلام است؛ درست است؟ اهل اسلام، مسلمین هستند. سرزمینشان هم دارالسلام است. یا می گویی اهل کفر= کافران، کسانی که در کفر ساکن و مقیم شدند که به سرزمینشان هم می گویند دارالکفر. اهل رده = مرتدین، کسانی که در رده ساکن شدند، اهل ذمه = کسانی که شایستگی ذمه بودن هستند یا مردمان ذمی. اهل سنت هم = مقیمین سنت، ساکنین سنت، کسانی که با سنت شناخته می شوند و موافق آن هستند.

در این موارد شک و گمانی نیست. تو مطمئنی که الان اینجا ساکن هستی و اهل اینجا یا اهل فلان جا هستی. شک که نداری؟ داری؟ نداری؟ شک هم نداری که همسرت، برادر و خواهرت جزو خانواده ات هستند. اهل تو هستند.

خوب، حالا که همه «منتسب» به اسلام هستند و فرقی بین طوایف شیعه با شافعی ها و حنفی ها و غیره نیست؛ در این صورت، باید برای تکفیر آن ها هم به صورت یکسان با ایشان برخورد شود. هر چه باعث می شود یک حنفی یا شافعی در اسلام باقی بماند همان چیزها هم باعث می شوند یک شیعه ی 12 امامی در اسلام باقی بماند. اگربرای یک حنفی یا شافعی و سلفی و غیره عذری وجود دارد، برای این ها هم وجود دارد، برای شیعه ی 12 امامی هم وجود دارد. اگر باید برای یک شخص از فرقه ی معروف به اهل سنت چهار مرحله، چهار فیلتر و قاضیانی متخصص گذاشته شود تا آلودگی شخص تشخیص داده شود برای یک شیعه ی 12 امامی هم باید گذاشته شود. در واقع، طبق همین حکمِ دوله باید با کل اهل قبله که «منتسب» به اسلام هستند به یکسان برخورد کرد. الان اگر می بینیم که در این بیانیه ها تضادی دیده می شود یا مشکلاتی دیده می شود احتمال می دهیم شاید دقت بیشتری نکرده اند و اشتباه کرده اند یا ممکن است دلایل دیگری داشته باشد که ما نمی دانیم.

  1. شما چرا از منابع شیعی دلیل می آورید و رأی آنها را هم بیان می کنید؟

چون، بزرگان دین هر جا لازم بوده از آن ها دلیل آورده اند. به عنوان مثال، امام ابن حزم رحمه الله می گوید: «اتّفق جَمِيع أهل السّنة وَجَمِيع المرجئة وَجَمِيع الشِّيعَة وَجَمِيع الْخَوَارِج على وجوب الْإِمَامَة».[15]به عنوان نمونه می گویم: جمیع اهل سنت، جمیع مرجئه، جمیع شیعه و جمیع خوارج را هم می آورد یعنی، همه‌ی اهل سنت، همه‌ی مرجئه، همه‌ی شيعه و همه‌ی خوارج بر وجوب امامت اتفاق نموده اند. نمونه در این زمینه زیاد است. در اینجا اگر دقت کنید از کلمه ی شیعه استفاده شده نه روافض و یا غلات. من هم از شیعه دلیل آوردم نه از روافض یا غلات. شیعه هم که تاریخش مشخص است و فرقه ای است مانند تمام فرق دیگر.

 این یک طرفش که شیعه هم  فرقه ای است مانند تمام فرق دیگر، با این وجود می بینیم که در قرآن هم حرف حق به زبان هر کسی بیان شده الله تعالی آن را بیان کرده است. مهم نیست این حرف حق را فرعون گفته باشد یا یکی دیگر از کفار یا حتی شیطان گفته باشد. مهم این است که حرف حقی را گفته است. همان داستان ابوهریره و شیطان مشهور است که گفت این کلمات را به تو یاد می دهم که بگویی و شیطان به تو نزدیک نمی شود. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: صَدَقَهُ وَ هُوَ کَذبه. این دروغگو راست گفت. مهم نیست حرف حق را از چه کسی بشنوی از یکی از فرق اسلامی بشنویم آن را روایت می کنیم از خود شیطان هم باشد حرف حق باشد آن را روایت می کنیم. مهم نیست. این روشی است که دین، قرآن و سنت صحیح پیامبر صلی الله علیه و سلم به ما یاد می دهد. الان فِرق شیعه هم مثل تمام فِرق دیگر نکات مثبت خوبی دارند ما از آن ها یاد می کنیم همچنان که از تمام فِرق دیگر یاد می کنیم.

  1. سلام، خدا دستور می دهد از مسیحی ها، یهودی ها و زرتشتی ها جزیه بگیرید اما، در جای دیگری دستور می دهد مشرکین را هر جا پیدا کردید آنها را بکشید. آیا این تضاد نیست؟

نه دوست گرامی، فکر کنم در مصادیق مشرک و مشرکین دچار اشتباه شده اید. یهودی ها و نصرانی ها جزو اهل کتاب هستند و مجوس هم شبه اهل کتاب. این ها قوانین خاص خودشان را دارند، اسلام قوانین خاصی برای این ها تصویب کرده است.در برابر این ها مشرکین هستند که به زبان امروزین به آن ها می گوییم سکولاریست که این ها هم قوانین خاص خودشان را دارند. فکر کنم در چند درس گذشته مان در این زمینه به صورت مفصل صحبت کرده ایم. شما اگر به این درس ها مراجعه کنید بهتر متوجه می شوید.

مشرکین که امروزه به نام سکولاریست شناخته شده اند بین اسلام یا مرگ باید یکی را انتخاب کنند. به همین دلیل است که اگر این ها تسلیم قانون شریعت الله نشوند مشمول «فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ‏» می شوند. دقت کردید؟ به جای کلمه ی مسیحی هم اگر نصرانی به کار ببرید بهتر است. الله تعالی این را به کار برده و این هم صحیح تر است. همه هم می دانیم که طبق سؤال شما از مشرکین در هیچ دوره ای جزیه پذیرفته نشده است تا این که بگویند جزیه بدهید اما هر جا آن ها را پیدا کردید آن ها را بکشید. مشرکین هیچ وقت مشمول جزیه نبودند قانون هم مشمول این ها نیست بلکه مشمول کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب است.

  1. السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، می خواستم از ماموستا بپرسم آیا می توانیم بچه های مرتدین رامثل منافقی که هرگز ایمان نیاورده، مرتد حکمی دانست و حکم مرتدین را بر او اجرا کنیم؟

فکر کنم شما دوست عزیز مرتد حکمی و این ها را به خوبی متوجه نشده اید به درس مراجعه کنید بهتر است که من دوباره توضیح ندهم. مرتد حکمی و مرتد حقیقی که یک قیاسی است علماء درست کرده اند یک چیز دیگر است. اما برای چه چنین حکمی را باید بدهیم؟ یعنی چرا برای بچه های مرتدین باید حکم مرتد حکمی بدهیم؟ برای چه چنین حکمی را باید بدهیم؟ دلیلتان چیست؟ این بچه ها از چه چیزی برگشتند؟ مگر این ها مسلمان بودند که برگشته باشند؟ مگر این ها مسلمان بودند و از اسلام برگشتند؟ اگر این بچه ها مسلمان بودند شما همان چهار مرحله مثل شروط و موانع تکفیر را در موردشان رعایت کردی و بعد حکم ارتداد حکمی آن ها را صادر کردی؟ یا نه همین طور کیلویی؟

اگر مسلمان نبودند و از بچگی بر دین کفری والدینشان که یکی از عقاید کفار اصلی و آشکار است رشد کردند و بعد از بلوغ هم همان عقاید کفری را داشته و خودش را جزو همان کفار آشکار می داند، در این صورت جزو همین کفار اصلی است، و کسی که از کفار اصلی برگردد یا از یکی از کفار آشکار به یکی دیگر تغییر صندلی بدهد ما نمی توانیم او را مرتد بدانیم. او از همان ابتدای سفر خودش در همان اتوبوس و قطار کفار آشکار است و با این ها در حال حرکت است و تغییر صندلی او باعث نمی شود او را مرتد بدانیم.

مرتد از نگاه شریعت الله یعنی بازگشت از اسلام به کفار، از ایمان به کفر. این بچه ی مرتد هرگز داخل قطار اسلام نبوده تا در یک ایستگاهی پیاده شده باشد و برگشته باشد و سوار قطار کفار آشکار شده باشد و به این شیوه، مرتد شده باشد.

این را با منافقی که در صف مسلمین بوده و این شخص هرگز وارد دایره ی اسلام نشده و در مرحله ای به صف کفار آشکار می پیوندد و مرتد می شود نباید قاطی کنیم. بابا، ما از کجا بدانیم که همین منافق از اول کافر بوده یا نبوده، به دلیل همین جهلمان ما او را جزو مسلمین حساب کردیم، درست است. نه این بچه، اسلام را داشته؛ نه این منافق کافر پنهانی که در مسلمین گم بوده، ما هرگز نتوانسته و نخواهیم توانست این کافر را تشخیص بدهیم که در میان مسلمین پنهان شده است. برای همین به حکم شریعت الله ما او را جزو مسلمین قرار می دهیم و او را از حقوق مسلمین برخوردار می کنیم، و زمانی که مرتد هم می شود ما باز حکم الله را که در مورد احکام مرتدین است در مورد او پیاده می کنیم که مثل سایر مسلمین با او برخورد می کنیم. یعنی وقتی از اسلام مرتد می شود می گوییم آقا یک مسلمانی مرتد شده ما از کجا بدانیم این بنده خدا از اول هم مسلمان نبوده حکم او هم مثل کسانی است که گولش را خوردند و ممکن است کسانی هم باشند که گول این را خوردند و بعد از اسلام یا بعد از ایمان هم حتی مرتد شده باشند. این حکم شرع است. این اطاعت از حکم الله و اطاعت از حکم الله، عبادت است.

اما، یک بچه مرتد چه؟ مگر ما نمی توانیم آشکارا و روشن  تشخیص بدهیم که این شخص قبلاً مسلمان نبوده؟ مگر نمی توانیم تشخیص بدهیم که این شخص هرگز اسلام را رد نکرده؟ مگر نمی توانیم بفهمیم این شخص از بچگی بر اساس عقاید یکی از کفار آشکار و اصلی رشد کرده؟ مگر نمی توانیم بفهمیم که اسلام از طریق امور جنسی به این بچه منتقل نمی شود؟ چرا می توانیم. این که کار سختی نیست. 

جهل، باعث شده که ما نتوانیم یک منافق را از صف مسلمین بیرون بکشیم برای همین به دستور الله ما حکم او را مثل حکم سایر مسلمین می دانیم. اما، در مورد این بچه ای که مثل سایر بچه های کفار آشکار بر اساس عقاید کفار اصلی رشد کرده، اطلاعات و آگاهی کافی داریم، و اینکه بچه را مشمول حکم مرتدین کنیم هم غیر شرعی است، هم ظلم آشکاری است در حق این بچه، و الله متعال از ظلم به بنده هایش پاک و بری است.

  1. سلام، اما کسانی چون امام طلحه بن مصرف و احمد بن یوسف رافضی ها را مرتد دانسته اند. 

بله، در منابع آمده که این ها رافضی های کوفه را مرتد دانسته اند. بله،ابو محمد طلحةبن مصرف، یک تابعی بوده و در کوفه بوده است. فکر کنم در سال 112 هجری قمری هم فوت می کند و هم عصر کسانی مثل حجاج بن یوسف سقفی و از دشمنان سرسخت شیعیان و کسانی بوده که با حجاج بن یوسف سقفی ظاهراً درگیری هایی هم داشته اند.

حالا، من از شما می پرسم شما می دانید که روافض اولاً با شیعیان فرق داشتند؟ که ما قبلاً در مورد آن صحبت کردیم. این را باید بدانید و برای خودتان روشن کنید. این را می دانید که غلات هم چیز دیگری بودند؟ شما می دانید همان روافضی که در زمان این بزرگوار رحمه الله در کوفه بودند چه باورهایی داشتند؟ چکار کرده بودند که آن ها را تکفیر کرده بود و گفت مرتد هستند؟ کدام دسته بودند؟ شما باید خودتان بروید در آن زمان و آن زمان را درک کنید. 

احمد بن یوسف رحمه الله هم که کمی بعد از فوت أبو محمد طلحة به دنیا می آید و از علم بالایی هم برخوردار بوده که حتی عده ای به او لقب شیخ الاسلام هم دادند، ایشان هم باز اهل کوفه بوده و در همان جو حاکم بر کوفه فتوا داده است. باید مشخص کنی کدام دسته از روافض را تکفیر کرده؟ چون، در آن زمان فرقه های غالی چون فرقه ی مغیرة بن سعید و ابوالخطاب بودند که حتی خود ائمه ی شیعه کسی را که در تکفیر آن ها شک می کرده را هم تکفیر و لعن می کردند. خوب، این گروه های غالی طرفداران ابوالخطاب کسی در کفر و ارتداد آن ها شک ندارد و کوفه هم یکی از مراکز ابوالخطاب بوده است. باید دقیقاً روشن بکنی که این عالم بزرگوار در آن سال منظورش کدام دسته هستند با کدام عقاید و باورها، و آن را تعمیم ندهی؛ چون از علم و عدالت به دور است.

  1. آیا تنها با گفتن بر کفار اقامه ی حجت می شود؟

رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها با یک پیام به شاهان کافر ایران وروم وغیره اقامه ی حجت کرد. آمدن رسول الله و قرآن برای کفار اقامه ی حجت است. دقت کنید، برای کفار اقامه ی حجت است. پس، مهم رساندن پیام است. مهم رساندن حق است. مهم این است که به عنوان انسان صادقی بگویی فلان جا جشن است شما هم دعوتید، یا یک انسان صادقی یا کسی که متهم به دروغگویی نیست بگوید فلان جا مین گذاری شده است به سمت آن نروید. حالا، تصمیم با طرف مقابل است می خواهد چکار کند؟ شما اقامه ی حجت کردید. فهم آن و عمل کردن به چیزی که شما به او گفتید با خودش است.

 دقت کنید دوستان، اقامه ی حجت بر کفار با اقامه ی حجت روش و چگونگی اقامه ی حجت با مسلمین، ریزه کاری هایی دارد که باید دقت بیشتری روی آن انجام دهید و تفاوت هایی هم با همدیگر دارند. خوب، برای کفار همین آمدن رسول الله صلی الله علیه و سلم و قرآن برایشان اقامه ی حجت است و آن ها را می توانیم کافر بدانیم. چون، الله آن ها را کافر دانسته حتی قبل از این که پیام به آن ها برسد و انسان های جاهلی هم بودند. در حالی که، اهل قبله تا قبل از اقامه ی حجت به شیوه ی نبوی آن و گذراندن آن ها از مراحل چهارگانه نمی توان آن ها را از دایره ی اسلام خارج کرد.

  1. سلام، در چه زمانهایی است که خدا توبه را قبول نمی کند؟

یکی زمانی است که شخص مجرم، فرشته ی مرگ را می بیند و یقین پیدا می کند که می میرد و روح به حلقومش رسیده؛ و دیگری زمانی است که خورشید از غروب طلوع می کند و قیامت بر پا می شود.

  1. شیعیانِ رافضیِ مشرکِ مجوسِ یهودی به اصحاب پیامبر توهین می کنند و حتی آنها را تکفیر می کنند حکم این ها چیست؟ غیر از ارتداد حکم دیگری دارند؟

بله، دارند. اولاً، شیعه چیزی است؛ رافضی چیز دیگری است. مشرک هم باز چیز دیگری است، یهودی هم چیز دیگری است و مجوس هم باز چیز دیگری. سبحان الله، شما معجونی ساخته اید که شامل مخلوطی از مسلمین، منافقین، سکولاریستها، یهودیان اهل کتاب، مجوس شبه اهل کتاب، کفار مشرک و شامل همه می شود و ترکیبی درست کرده اید که اصلاً نمی توان در مورد آن صحبت کرد از بس آشفته است. چون، هر یک از این ها یک حکم جداگانه ای دارند. بلا تشبیه شما گفته اید که انسانِ ماهیِ پرنده ی خزنده، نمی دانم باور کن خیلی خنده دار است. انسانِ ماهیِ پرنده ی خزنده یعنی چه؟ این نشان تنفر است که شما را از عدالت دور کرده است، برادر یا خواهر گرامی : «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده/8)، ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا (چیزهایی که بر شما واجب کرده) مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی و شاهدی دهید، و دشمنی با قومی شما را مجبور و وادار نکند که (با ایشان) عدالت نکنید. دادگری و عدالت کنید که عدالت (به ویژه حتی با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر است. از خدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام می‌دهید.

اما، در مورد کسانی که به اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می کنند و یا آن ها را تکفیر می کند باید ببینیم آن ها چه کسانی هستند؟ این خیلی مهم است، آن ها را تجزیه کنیم.چون، این ها خودشان چند دسته هستند. عده ای مثل خوارج اند و طبعاً حکمشان هم مثل حکم خوارج است و تکفیر نمی شوند؛ همچنانکه علی رضی الله عنه و امثال او تاکنون آن ها را تکفیر نکرده اند.

دسته ی دیگر، غلاتی چون دارودسته ی مغیرة بن سعید و ابوالخطاب هستند که خودِ جعفر صادق علیه السلام و پدرش باقر رحمه الله و تمام ائمه ی بعد از آن ها این دسته از غلات را تکفیر کرده اند و علمای فرق دیگر هم آن ها را طبعاً تکفیر کرده اند. تکفیر این ها صرفاً به دلیل تکفیر صحابه نبوده یعنی، تکفیر این ها فقط به این دلیل نبوده که این ها صحابه را تکفیر کردند و صرفاً به این دلیل آن ها را تکفیر نکرده اند، بلکه، به دلیل عقاید دیگری که داشتند آن ها تکفیر شدند و این هم یکی از باورهایشان بوده است.[16] برای همین، زمانی که می دانی فلان عالم در فلان عصر و فلان مکان گروهی از غلات شیعه یا حتی فرق دیگر را تکفیر می کند؛ دقیقاً متوجه باش این هایی که در این مذهب تکفیر شدند کدامها هستند و حکم را بر همه تعمیم نده. مثلاً در همین چند دهه ی گذشته علمای حنفی آمدند و قادیانی هایی که از میان حنفی ها برخاسته بودند را تکفیر کردند، خود حنفی ها در هند و پاکستان آن ها را تکفیر کردند. حالا تو نیا و به بهانه ی قادیانی ها همه ی حنفی ها را تکفیر کن. دقت کن، ببین داری چکار می کنی؟

یا در همین چند دهه ی گذشته در سودان از میان مالکی ها گروهی تحت عنوان الأخوان الجمهوريون توسط یک صوفی منحرف حلولی به نام محمود محمد طه به وجود آمد، که ابتدا این شخص ادعای پیامبری کرد و بعد ادعای خدایی کرد و مثل اکثر غلات حکم داد که نماز از او و مریدانش برداشته شده و تمام شده و نیازی نیست نماز بخوانند. اما، همان علمای مالکی سودان حکم به کفر او دادند و در زمان رئیس جمهوری نمیری به قتل رسید و خیلی از مریدانش را دیدیم که به آمریکا و کانادا پناهنده شدند و خیلی از آن ها هم در گروههای سکولار و سکولارزده ها در رسانه ها هنوز مشغول تخریبات خاص خودشان هستند. نگاه کن ببین حکم در مورد کدام گروه است؟ دلیل تکفیرشان چه بوده؟ دلیل تکفیرشان، این نبوده که این ها مالکی بودند، دلیل تکفیر قادیانی ها هم این نبوده که این ها حنفی بودند، نه.
یا در همین چند دهه ی گذشته در میان کُردهای شافعی هم شخصی به نام سید مصطفی ظهور کرد و ابتدا ادعای مهدویت کرد و می خواست در ایران کسانی را جمع کند که نشد و به دنبال آن ادعای نبوت کرد و با خودش قرآنی جدید به نام کلمات الله آورد که این شخص هم توسط مجاهدین ما در در نزدیکی های هورامان غربی به قتل رسید. بهائی ها و بابی ها هم در ایران همین مسیر را رفتند. 

گروههای منحرف در همه ی مذاهب وجود داشته و الان هم دارند و به دلیل نبود قدرت بازدارندگی حکومت اسلامی در اکثر سرزمین های مسلمان نشین و زمینه سازی های دین سکولاریسم روز به روز در حال تولید شدن هستند، به نام آزادی های شخصی، آزادی های عقیده و آزادی کفر از آن ها حمایت می شود. قرار نیست اگر دسته ای از میان یک مذهب جدا شدند و تکفیر شدند تو هم آنها و هم مذهبی که از آن جدا شدند را همه با هم تکفیر کنی.

خوب، الان دسته ای دیگر هم هستند از همین ها که صحابه را تکفیر می کنند دسته ی دیگری هم هستند که می دانند و یقین دارند که الله پیامبر را فرستاده و می دانند که الله در کتابش در مورد صحابه و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم چه چیزی گفته؛ با این وجود، به دلیل مخالفت با الله و لجبازی با الله و دین اسلام، اصحابش را تکفیر می کنند. مثل اهل کتاب، آن ها به ما می گویند کافر:«الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (بقره/146) آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم، او (پیامبر صلی الله علیه وسلم) را می‌شناسند، همان طور که پسران خود را می‌شناسند، و برخی از آنان بی‌گمان حق را پنهان می‌کنند، در حالی که می‌دانند، وَهُمْ يَعْلَمُونَ.‏

خوب، این ها دسته ای هستند که صحابه را تکفیر می کنند ما را هم تکفیر می کنند، این هم گروه دیگری هستند.

در هر صورت، باید نگاه کنی ببینی که این هایی که به اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می کنند کدام دسته هستند و حکمی متناسب با آن ها را صادر کن.اگر یهودی است اهل ذمه است، نصرانی است اهل ذمه است، اهل کتاب و شبه اهل کتاب، مجوس، صابئی است اهل ذمه است. برادر: آن ها همه ما را کافر می دانند اما، در میان ما هم زندگی می کنند ما امنیت آن ها را هم حفظ می کنیم. تصور کن، عمر بن خطاب در معاهده ای که با نصرانی های بیت المقدس می بندد حتی محافظت از صلیبی که ما آن را بت می دانیم محافظت از آن را هم ضمانت می کند، محافظت از چنین بت آن ها را هم ضمانت می کند از مال اهل کتاب.

خوب، خوارج هم هزاران صحابی و ما را کافر و مرتد می دانند. دلیلی ندارد هر کسی که ما را کافر و مرتد دانست آن ها را بکشی یا حکم ارتداد آن ها را صادر کنی یا طور دیگری با او برخورد کنی. باید ببینی کسانی که به اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می کنند کدام دسته هستند و حکمی متناسب با آن ها را صادر کنی.

مسلمینی چون خوارج که تأویل کردند و صحابه را تکفیر می کنند را مثل علی رضی الله عنه و سایر اصحاب رضی الله عنهم، برادران خودت بدان و بگو: «إخواننا بَغوا عَلَينَا» یا «قَومٌ بَغوا عَلَينَا».دقت کردید، از روی تأویل، صحابه را تکفیر می کنند، هزاران صحابی را تکفیر می کنند. امام علی رضی الله عنه با این خوارجی که او و هزاران صحابی دیگر را از روی تأویل اشتباه تکفیر کردند همان برخوردی را دارد که با سپاه جملی دارد که ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها در آن است و همه را مسلمان می داند. چون این ها عذر دارند، برای این که این ها را تکفیر کنی باید از آن چهار مرحله و چهار فیلتر بگذرانی. خوب، علی بهتر از من و تو و هزاران نفر مثل من و تو واردتر به شریعت است و شریعت را بهتر می داند. بر غلات هم حکم مخصوص خودشان را صادر کن و بر اهل کتاب هم حکم مخصوص خودشان را، هر چند که هر سه در تکفیر صحابه وجه مشترک دارند اما، هر کدام مشمول یک حکمی می شوند.

سؤالاتتان زیاد است. این ها چند سؤال در مورد صوفیها و گروههای مختلف جهادی هست اما، تقریباً اکثر سؤالات شما در مورد شیعه و غلات شیعه است، این درمورد خمس است، این هم در مورد امامت و ولایت، این هم در مورد صیغه و تقیه است و… . انگار بحث در مورد شیعه نیاز روز و مد روز شده. خوب، اشکالی ندارد تنفسی بدهیم و من هم مثل شما یک کیک و شربتی بخورم بعد آن هایی که مربوط به درس ارتدادمان است را امروز جواب می دهیم بقیه که در مورد سایر عقاید شیعه است را می گذاریم برای درس مفصل فرق بین فِرقمان، ان شاء الله.

 ***

بیشتر سؤالات متأسفانه یا خوشبختانه به هر دلیلی در مورد ارتداد عموم شیعیان 12 امامی است و بیشتر سؤالات در همین زمینه است. انگار گفتم که سؤال روز هم شده و نیاز روز هم شده که باید به شیوه ای به آن پاسخ داده شود. من تمام سؤالاتی که در مورد ارتداد عموم شیعیان 12 امامی با نقاب روافض مطرح شده بود همه ی این ها را مطالعه کردم، فکر کنم ریشه ی تمام این معضلات و سؤالات به جای مشخصی برمی گردد که با هم آن را بررسی می کنیم و در نهایت باید بفهمیم این فتوا به نفع اهل قبله بوده یا به نفع دشمنان اهل قبله؛ دشمنان اهل قبله ای چون کفار آشکار خارجی، کفار پنهان داخلی و مرتدین محلی و بومی؟ کفار پنهان داخلی که همان منافقین و سکولارزده ها هستند.

خوب، در برداشت تنگ نظرانه و محدودبین هم باز باید ضمن بررسی این سناریو و توطئه بفهمیم این فتوا به نفع فِرق معروف به اهل سنت بوده و به آن ها خدمت کرده یا به شیعیان 12 امامی؟ مطرح شدن سناریو و توطئه ی ارتداد عموم شیعیان 12 امامی طبق شریعت الله بوده و خدمت به فِرق معروف به اهل سنت بوده یا خدمت به شیعیان 12 امامی؟ این دربرداشت تنگنظرانه ی کسانی است که پشت مذهبی موضع گیری کرده اند و صرفاً به مذهب و نگرش و تفسیر خاص خودشان اهمیت می دهند، این ها هم برایشان مفید است که متوجه شوند که آیا در این برداشت تنگ نظرانه و محدود بینشان باز این به نفع مذهبشان بوده یا به ضرر مذهبشان بوده؟

اگرامکان دارد همان کتاب ابوبصیر رادر لپ تاپتان باز کنید و به من بدهید، جزاک الله خیراً.

با این چند جلسه ای که در مورد مرتدین به عنوان یکی از دشمنان سرسخت مسلمین داشتیم لازم است که به یک مثال عملی و زنده ی روز در این زمینه اشاره کنیم که سؤالات شما هم در همین زمینه است و نشان دهیم که چگونه دشمنان ما در صورت جهل ما می توانند برای ما تئوریسین و مرجع فکری باشند و مرموزانه اقدامات ما را در همان مسیری که می خواهند هدایت کنند، و به این صورت یک مسلمان طبق برنامه و نقشه ای عمل می کند که دشمنش برایش کشیده است. این خیلی خطرناک است.

 یکی از این مواردی که دشمنان به واسطه ی جهل مسلمین توانسته اند از آن سوءاستفاده کنندهمین کلمه ی مرتدین است.[17]مثالها زیاد است. اما آنی که بیشتر از همه در این چند سال گذشته از طرف جناحهایی برجسته شده یکی مسأله ی خوارج است به دروغ به بسیاری از برادران ما نسبت داده اند و دیگری اصطلاح «مشرکین» و «اهل بدعت» است که به غلط از آن استفاده شده، و سومی هم مسأله ی ارتداد عموم شیعیان 12 امامی جهان است که در فتاواهای آن ها حتی یک استثنا هم وجود ندارد.

می دانیم کسی که ارائه دهنده ی این پروژه بود شخصی بود به اسم ابوبصیر طرطوسی ساکن و مقیم انگلیس و فعلاً یکی از بلندگوهای ناتو از کانال ترکیه و دشمن سرسخت تمام مخالفین حکومت سکولار ترکیه و بالطبع ناتو. چون حکومت سکولار و طاغوتی ترکیه بخشی از ارتش کفار متحد اروپاست که تحت عنوان ناتو و نماینده ی ناتو در خاک سوریه فعالیت می کند که ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه و ارتش آن، منافع، اهداف و نقشه هایش را در خاک سوریه،عراق، افغانستان و سایر مناطق به پیش می برد و به پیش برده است.

 پس، در این جا زمانی که حکومت سکولار و طاغوتی ترکیه اقدامی را در سوریه یا در یک منطقه ی دیگر انجام می دهد خیال نکنید که کشور ترکیه است که حمله می کند بلکه، ناتوست. خیلی خوب هم اگر دقت کنید می بینید که در ماه گذشته ناتو تصویب کرد که باید در سوریه دخالت کند. اعضای ناتو تصویب کردند. به دنبال تصویب ناتو بود که ترکیه آرام آرام وارد مرزهای سوریه شد، به مرزهای سوریه نزدیک شد و آرام آرام اقدامات نظامی خود را ابتدا از مناطق تحت کنترل دوله شروع کرد و الان هم به جان نوکران آمریکا که در معامله در حال خرج شدن هستند افتاده است.

در هر صورت، ابوبصیر یکی از بلندگوهای حکومت سکولار ترکیه و بالطبع ناتو شده است. ابوبصیر سابقه ای طولانی تر از این دارد. ایشان ساکن انگلیس هستند ودر زمانی که حکومتهای سکولار آمریکا و انگلیس در حال تدارک جنگ و اشغال عراق بودند در سال 1423 هـ برابر با 3/8/2002نصرانی كتابی تحت عنوان «الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ» را منتشر کرد. هدف از این کتاب این بود که زمینه ها را برای اشغال عراق فراهم کند، و هدفش مشغول کردن شیعه و سنی به هم و باز کردن میدان فعالیت و آزادی عمل برای آمریکا و انگلیس و سایر متحدین آن ها بود. این یکی از اهداف نوشتن این کتاب بود.

این را همه می دانیم که سکولاریستها کلاً از مذاهب موجود که در میان مردم هستند به عنوان یک ابزار در راستای رسیدن به اهدافشان استفاده می کنند و برایشان فرق نمی کند که در اندونزی نصرانی ها و مسلمانان همدیگر را قتل عام کنند، یا در نیجریه ی آفریقایی و آفریقای مرکزی این اتفاق میان نصرانی ها و مسلمانان اتفاق بیفتد، یا در پاکستان، عراق، لبنان، بحرین، عربستان، کشمیر، آذربایجان، سوریه، یمن و … میان شیعه و سنی  یا اینکه در ایرلند مذاهب پروتستان و کاتولیک و در روسیه ارتودوکس با کاتولیکها و یا در اسرائیل میان یهودیان و نصرانی ها یا یهودیان با مسلمین وارد درگیری فرساینده شوند . مهم برای سکولاریست ها این است که این ها به جان همدیگر بیفتند.

در تمام این حالات هدف سکولاریست ها فرسوده کردن، خسته و نا امید کردن پیروان مذاهب از جنگهای داخلی و در نهایت سر سپردگی و راضی شدن به قانون و حکم دیکتاتوری سکولاریسم و بازگذاشتن میدان برای جولان بیشتر اشغالگران کافر و نوکران محلی آن هاست. این مطلوبترین هدفی است که در طول تاریخ، پیروان شیطان آنهمه مقدمات و زمینه سازی های وحشیانه رابرایش فراهم کرده اند. زمانی که پیروان شریعتهای آسمانی و مذاهب و فرق اسلامی اینگونه به جان هم افتادند آنوقت است که سكولاريستهای مرتد داخلی و سكولاريستهای کافر جهانی به ريش همه می خندند و سود آن را به جيب می زنند.

نوشتن کتاب ابوبصیر و نشر فتاوای علمای فاسد و درباری آل سعود و امثالهم در همین راستا صورت می گیرد. اما، این کتاب در آن سالها نه از طرف سلفی های جهادی چون اسامه بن لادن رحمه الله و امثالهم مورد توجه قرار گرفت، نه از طرف سایر فرق معروف به اهل سنت. چون، در میان تمام گروههای مبارز شرعی، گروه ها، دسته ها و شرعی های بزرگی چون ابوانس شامی رحمه الله وجود داشتند و علمای کتابخانه ای چون ابوبصیر، ابوقتاده و مفتی های دربار آل سعود و امثالهم کسانی نبودند که همچون یک رهبر عقیدتی و فکری جهادی به آن ها جایگاهی داده شود. هانی السباعی عددی نبود. طارق عبدالحلیم هم عددی نبود. این ها و امثالهم عددی نبودند که کسی به آن ها اهمیت بدهد، چرا؟ چون آن زمان شرعی های بزرگی چون ابوانس شامی رحمه الله بودند که به صراحت در نوشته هایشان شیعه ها را برادر خطاب می کنند. این علمای کتابخانه ای چون ابوبصیر، ابوقتاده و علمای فاسد آل سعود هرچند که با سکوت در برابر طاغوتی به دشمنی آشکاری با طاغوت مخالف و جناح مخالف این طاغوت می پردازند اما، نوبتی به جنگ با مجریان قانون شریعت الله و آزادی خواهان پرداخته اند و می پردازند.

در هر صورت، کشته شدن شرعی ها و به وجود آمدن خلأ اینها باعث تحکیم روحیه ی نظامی گری در نهضت های جهادی شد و این بار ایدئولوژی و عقیده را اسلحه، هدایت کرد. این خیلی خطرناک است که ایدئولوژی و عقیده را، اسلحه هدایت کند؛ نه اینکه اسلحه تابع و در اختیار عقیده باشد.این خیلی خطرناک است و نکته ی خیلی مهمی هم هست. نباید ایدئولوژی و عقیده تابع اسلحه باشد بلکه، باید اسلحه تابع و در اختیار عقیده و ایدئولوژی باشد. ابومصعب زرقاوی حلقه ی اتصال این دگرگونی آشکار بود و اولین اقدام او پذیرفتن و جادادن عبارت کتاب ابوبصیر تحت عنوان «الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ» شد. ابومصعب زرقاوی حلقه ی اتصال بود بین آن چه در گذشته اتفاق افتاده بود و شرعی هایی چون ابو انس شامی رحمه الله و اسامه بن لادن رحمه الله و امثالهم آن را به وجود آورده بودند و قرن ها سابقه داشت و آن چه که ابو بصیر تدارک دیده بود. [18] ایشان عین همین «الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ» را بخشی از عقيده ی رايج گروهش کرد که تاکنون ادامه دهندگان راه او به این طرح دشمنی چون ابوبصیر و مفتی های آل سعود عمل می کنند با وجود آنکه می دانند این افراد دشمنان آشکار آن ها و خادمی در اختیار کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی هستند. 

عبارتی كه ابوبصير طرطوسی در انگليس و در هنگام زمينه سازی برای حمله به عراق آن را تولید کرده بود و علمای فاسد و درباری آل سعود هم در همین راستا فتاوای خودشان را تنظیم می کردند سابقه ای در ميان امامان فرق معروف به اهل سنت به اين شكل نداشت ندارد. طبق اين، حكم تمام شيعيان جهان ارتداد است، و كسی كه در ارتداد تمام شيعيان شك داشته باشد خودش هم مرتد می شود. حتی كسانی پيدا شدند كه تمام امامان فرق معروف به اهل سنت و کسانی چون ابن تيميه، ابن كثير، ابن حجر، نووی و غيره را هم زير سؤال بردند و شروع كردند به زبان درازی، چرا؟ چون، هيچ يك چنين عقيده ای نداشتند.

 به دنبال آن عليه تمام شيعيان دنيا اعلان جنگ شد، چه آنهایی كه با اشغالگران متحد شده و مرتد بودند و چه آنهايی كه با اشغالگران می جنگيدند و چه آنهايی كه بی طرف بودند و هزاران كيلومتر دورتر از ميدانهای جنگ به سر می بردند. تمام شيعيان تنها به دليل شيعه بودن بايد كشته می شدند و مكانهای عبادی آنهاهم باید نابود می شد، امری كه تاكنون هم ادامه دارد.

قبلاً اسامه بن لادن رحمه الله و کسانی چون ابویحیی لیبی رحمه الله هم توانستند از این جنگ انحرافی و فرسوده گر جلوگیری کنند،[19]اما، با کشته شدن این افراد و با کشته شدن شرعی های آگاه، تمام تلاشها جهت ممانعت از شعله ور شدن این جنگ انحرافی و ویرانگر بی نتيجه ماند، و جنگ مذهبی در ميان عده ای از مجاهدين تثبيت شد، و خيال کفار سکولار و اشغالگر خارجی چون انگليس، آمريكا و مرتدين محلی و مفتی های كتابخانه ای چون ابوبصير وامثالهم از اين بابت راحت شد.

اما، اين پايان كار آنها نبود بلكه، در سوريه هم بايد همين سناريو را اجرا می كردند اما نه ميان شيعه و سنی بلكه، ميان خود فرق معروف به اهل سنت؛ آنهم با فتوای بی پايه و اساس خوارج بودن و اخیراً مشرک بودن صوفی های میان فرق اهل سنت. بدون آنکه بفهمد حتی فرق بین یک کافر مشرک با یک کافر یهودی یا یک کافر نصرانی، مجوس و صابئی هم چیست.؟ جنگ به این شیوه نوبتی از جنگ بین فرق معروف به اهل سنت و فرق معروف به تشیع که وظایفشان را تقریباً انجام داده بودند به میان خود فرق معروف به اهل سنت کشیده شد.

جالب است بدانيد كه ابوبصير جزو اولين مفتی هایی (مفتی های کتابخانه ای و مفتی های انگلیس و حتی مفتی های ساکن در دار الکفرها) بود که كه برای قتل عام اهل سنت توسط همديگر، بدون ارائه دادن حتی يك دليل شرعی، اقدام به دادن فتوا مبنی بر خوارج بودن مجاهدين شريعت گرا کرد. فتوا و كلماتی كه اتحاد با كفار خارجی و مرتدين محلی را تسهيل کرد و خون و مال هزاران مجاهد مخلص را حلال نمود، كه در پی آن هزاران مجاهد مسلمان و هزاران مهاجر قتل عام شدند و هزاران زن و بچه ی مهاجرين به كام مرگ فرو رفتند و به ناموس صدها زن و دختر مهاجر تجاوز شد، در همین خاک سوریه. زمانی که فتوا علیه دوله به نتیجه رسید، نوبت رسید به همین گروه دار و دسته ی جولانی. این ها هم گفتند نه این ها همان قماش اند و دوباره به جان همین ها هم افتادند و و و به نوبتی. ببیند نیاز انگلیس و ناتو چیست و دیگران هم بفهمند نیاز طاغوت هایشان چیست متناسب با نیاز آن ها فتوا می دهند.

بدون بررسی فتاوای علمای درباری و فاسد آل سعود که اکثر صوتیات آن هم وجود دارد، سراغ دلایل هفت گانه ای می رویم که ابوبصیر طرطوسی ساکن در سرزمین دارالحرب انگلیس و مجری و سرباز جنگ روانی علیه کل مسلمین در ارتداد کل شیعیان 12 امامی آورده است که ببینیم این دلایل چه هستند:

  • أولاً: من جهة قولهم بتحريف القرآن … ! این ها معتقد به تحریف قرآن هستند.

          وتحريفهم للقرآن الكريم يأتي من جهتين، می گوید از دو جهت این ها معتقد به تحریف قرآن هستند:

  1. تحريف في التأويل والتفسير: در تأویل و تفسیر قرآن دچار تحریف شده اند. یعنی چون تفسیر دیگری بر خلاف تفسیر این شخص یا مذاهب دیگر دارند، یعنی چون در آیه یا آیاتی تأویل دیگری بر خلاف تأویل این شخص یا مذاهب دیگر دارند. پس، هر کسی که تأویل یا تفسیری بر خلاف تأویل و تفسیر دیگران داشته باشد مرتد است.چون بعد از آن هم اشاره می کنیم این شخص می گوید هر کسی که یکی از این دلایل را داشته باشد مرتد است و تمام احکام ارتداد باید روی او اجرا شود.
  2. قولهم بتحريف التنزيل صراحة: این ها به صراحت معتقدند که در نازل شدن قرآن تحریف صورت گرفته است. همه موردها را بیان می کنیم.
  3. ثانياً: يأتي كفرهم من جهة قولهم بقرآن فاطمة، ونزول الوحي عليها … !
  4. ثالثاً: يأتي كفرهم من جهة غلوهم في الأئمة، والقول بعصمتهم …!
  5. رابعاً: يأتي كفرهم من جهة تكفيرهم للصحابة، وعامة المسلمين …! 
  6. خامساً: يأتي كفرهم من جهة إنكارهم للسنة وجحودهم لها …!
  7. سادساً: يأتي كفرهم من جهة مظاهرتهم لأعداء الأمة من الكفرة والمشركين على أبناء الأمة من المسلمين الموحدين …! یعنی هر کسی از هر مذهبی، از کفار علیه مسلمین پشتیبانی کرد کل آن مذهب مرتد می شود. سبحان الله، نمی دانم چطوری مسلمانان تا به حال به این مسائل و فتواهای جنایتکارانه دقت نکرده اند.
  8. سابعاً: يأتي كفرهم من جهة وقوعهم في الشرك وتوجههم بالعبادة والدعاء للمخلوق … !

اينها تمام دلايل ابوبصير برای ارتداد تمام شيعيان همچون يك طائفه است و خودش ادعا می كند كه هر يك از اين دلايل به تنهايی می تواند باعث ارتداد تمام شيعيان 12 امامی همچون يك طائفه شود و می گوید:خلاصة القول في الشيعة الروافض: هذه هي الأوجه التي ألزمتنا بالقول: بأن الشيعة الروافض ـ الاثنى عشرية ـ طائفة شرك وردة، و واحدة من تلك الأوجه السبعة ـ الآنفة الذكر ـ تكفي للجزم بكفر وردة هذه الطائفة المارقة.[20]

با اين مقدمه می خواهد به اين نتيجه گيری برسد كه هر کسی که یکی از این دلایل در او وجود داشت مرتد می شود و بايد تمام احكام مرتدين كه در كتب حديث و فقه آمده بر آنها اجرا شود. به نظر شما اگر این حکم صحت داشته باشد که ندارد، از میان فرق معروف به اهل سنت چند نفر مسلمان باقی می مانند؟ آیا اکثریت قاطع فرق معروف به اهل سنت مرتد نمی شوند؟ کمی دقت کنید، فکر کنید. این گفته هر کسی که هر کدام از این دلایل را داشته باشد مرتد است. برای همین، می بینیم که کارش با شیعه تمام می شود به جان یک فرقه ی دیگر می افتد که باید روی آن فتوا دهد و کشته شوند، به جان دوله می افتد؛ کارش با دوله تمام می شود به جان جولانی؛ کارش با جولانی تمام می شود به جان کس دیگری می افتد. می گوید هر کسی یکی از این موارد در او باشد مرتد است. اما، فعلاً در آن زمان منظورش توجه به شیعیان بود و اعلام می کند که شيعيان همه همچون يك طائفه مرتد هستند و می گويد: وقولنا أن الشيعة الروافض طائفة شرك وردة؛ يعني أنها تُجرى عليها ـ كطائفة ـ جميع أحكام الردة ومتعلقاتها وتبعاتها المبينة والمفصلة في كتب الحديث والفقه … ! 

خیلی خطرناک است. جميع احكام رده ومتعلقات آن وتبعیات روشن ومفصل آن در كتب حديث وفقه بر آن ها اجرا می شود، تُجرى عليها كطائفة. نگاه کنید، ببینید این جنایت کار، این خون آشام، ببینید یک ذره انسانیت در وجودش هست؟. تُجرى عليها كطائفة.

قبلاً يادآور شده ايم فتوايی مبنی بر اينكه تمام و کل شيعيان 12 امامی دنيا مرتد هستند در ميان امامان اهل سنت يافت نمی شود، هیچ وقت هم در میان سلف صالح این امت وجود نداشته که تمام شیعیان دنیا مرتد باشند و مشخص هم شد كه اين فتوا چگونه از كانال انگليس و دول عربی خلیج وارد ادبيات رسانه ای و عقيدتی بخشی از مجاهدين اهل سنت شده است. البته، قبل از آن تحت عنوان کافر بودن تمام شیعیان 12 امامی توسط مفتی های سوء و علمای خائن و درباری آل سعود ارائه شده بود و کسی این حماقت را نکرده بود که از عنوان ارتداد برای مذهبی استفاده کند که دهها فرقه و گرایش مختلف و گاه متضاد در درون آن وجود دارد و هرگز یکدست نبوده اند و الان هم نیستند. همان علمای فاسد و درباری آل سعود هم از واژه ی کافر استفاده کردند نه مرتد، نمی خواستند این قدر حماقت خودشان را نشان دهند.

 پس، نمی توانیم در كتب و منابع فقهی فرق معروف به اهل سنت برایش سابقه ای پیدا کنیم اما، می توانیم پس از بررسی موردی و تاریخی این هفت دلیل از طریق منابع فرق معروف به اهل سنت و طبق اصولی كه توسط همین فرق وضع شده به فاش کردن و تشريح چنين دام و حقه ای بپردازیم كه تاکنون جويبارهايی از خون بی گناهان را در اکثر سرزمینهای مسلمان نشین با خود به ارمغان آورده و ضربات سهمگین و وحشتناکی هم به خود مجریان چنین فتوایی به بار آورده است.[21]

در همین ابتدا، باید گفته شود که تمام این دلایل هفت گانه متعلق به غلات منتسب به شیعه است نه شیعاین 12 امامی. و در تمام این موارد هفت گانه ما موضع گیری آشکار شیعیان 12 امامی را به صراحت مشاهده می کنیم که حتی در مورد یکی از این موارد ما شاهد چندین فتوای آشکار و چندین رساله و حتی کتاب مفصل در رد این موارد هفت گانه هستیم.[22]

ابو بصیر دروغ می گوید.لازم است به صورت مختصر، کمی از دروغهای ابوبصیر را فاش کنیم. چرا میگوییم دروغ؟ چون یک معلم جغرافیا دارد به شاگردش یاد می دهد مکه در شمال ایران قرار دارد، دارد یاد می دهد که چین کشوری آفریقایی است. این برای یک معلم جغرافیا خطا یا اشتباه و برداشت نادرست و تأویل غلط نیست بلکه، پنهان کردن واقعیتهای کاملاً روشن و دروغگوئی و انتقال دروغ به شاگردانش محسوب می شود. هیچ عالمی وجود ندارد که تفاوت غلات موجود در فرق معروف به اهل سنت را با خود این فرق نداند. هر چند ممکن است آلودگیهای آن ها در منابع هم وجود داشته باشد. همین الان کسی حاضر نیست که قادیانی ها را جزو اهل سنت بداند، چرا؟ چون خود این فرق از آن ها برائت کرده اند و حتی آن ها را تکفیر نموده اند. در میان شیعیان هم همین قاعده مثل روز روشن برای محققین آشکار و واضح است. برای کسی که بخواهد تحقیق کند روشن است که ابوبصیر دروغ می گوید مثل دروغی که ابوقتاده در مورد نصیری بودن کل شیعیان 12 امامی فعلی گفته است.[23]

در هر صورت، به دروغهای ابوبصیر طرطوسی می پردازیم که استارت جنایات غیر قابل انکاری را زده که هنوز هم ادامه دارد. این شخص در همان دلایلش در مرتد بودن کل شیعیان 12 امامی می گوید:

  • أولاً: من جهة قولهم بتحريف القرآن …! این ها معتقد به تحریف قرآن هستند. وتحريفهم للقرآن الكريم يأتي من جهتين:
  • تحريف في التأويل والتفسير: در تأویل و تفسیر قران دچار تحریف شده اند. یعنی چون تفسیر دیگری بر خلاف تفسیر این شخص یا مذاهب دیگر دارند؛ یعنی چون، در آیه یا آیاتی تأویل دیگری بر خلاف تأویل این شخص یا مذاهب دیگر دارند پس، این ها مرتد هستند.

در این صورت، هر کسی که تأویل یا تفسیری بر خلاف تأویل و تفسیر دیگران داشته باشد مرتد است. به نظر شما این دیوانگی و حماقت نیست؟ دیوانه و احمق تر از این، کسانی هستند که امثال این شخص را می شناسند و حرف هایش را قبول دارند و خودشان را مجری احکام شریعت هم می دانند.

ابن‌ حزم‌ اندلسی‌ رحمه الله می‌گويد:«هيچ‌ مسلمانی‌ را به‌ خاطر فتوايی يا سخنی‌ در باب‌ يك‌ اعتقاد نمی‌توان‌ تكفير كرد» و ادامه می دهد: «گروهی از علما بر این عقیده اند که هیچ مسلمانی به خاطر عقیده یا فتوایی تکفیر و تفسیق نمی شود. هرکس در مورد چیزی اجتهاد کند و معتقد باشد آنچه او بدان رسیده حق است مأجور است؛ که اگر در واقع هم به حق رسیده باشد، دو اجر و اگر از حق خطا کرده باشد، یک اجر برای او خواهد بود. این نظر ابن ابی لیلی، امام ابوحنیفه، شافعی، سفیان ثوری و داوود بن علی است. و این نظرهر صاحب نظری است که تاکنون شناخته ام از صحابه رضی الله عنهم و مخالف آن ها را تاکنون ندیده ام».[24] 

 قبول فقط این مورد از ابوبصیر و امثالهم یعنی مرتد دانستن هر مسلمانی که در اجتهاد، تفسیر یا تأویل یک آیه با شما فرق دارد، و این یعنی ایجاد جنگ درونی میان مسلمین و مشغول کردن آن ها به همدیگر.[25] این طرح مال کیست؟ این طرح به نفع کیست؟ چرا نمی خواهید کمی فکر کنید؟ شما از یک تفسیر و حتی مذهبی خوشتان نمی آید این باعث می شود که شما عدالت را کنار بگذارید و آن را مرتد بدانید؟ چرا؟ چون، تفسیر و تأویلی بر خلاف شما دارد و طبعاً او هم باید شما را مرتد بداند، چرا؟ چون تفسیر و تأویل شما هم با او در مورد فلان آیه فرق دارد.این یعنی چه؟ مگر اصحاب و تابعین و تمام ائمه ی فرق و مذاهب اسلامی در تأویل و تفسیر آیات با هم فرق نداشتند؟ آیا این باعث می شود آن ها را مرتد بدانیم، نعوذ بالله؟ 

دوستان گرامی، چندین بار گفتیم و باز هم می گوییم چون اهمیت دارد؛ ما صاحب شورای اولی الامر واحدی نیستیم که امت واحدی را به وجود بیاورد و از این امت واحد اجماع واحدی ارائه شود و مسلمین از تفرق نجات پیدا کنند. پس، وجود تفاسیر و تأویلات مختلف تا رسیدن به این نعمت، جبری است و نمی توان از دست آن خلاص شد. اگر می خواهی از دستش خلاص شوی تلاش کن حکومت اسلامی را تشکیل بدهی. اگر بدیل آن هم هست کمک کن اصلاح شود و دوباره ارتقا پیدا کند و بعد از تشکیل شورای اولی الامری که مربوط به فقهای اسلامی است به تمام این تفرقها خاتمه بده.

اما، ابوبصیر دروغگو و تمام کسانی که توطئه های این شخص را عملی می کنند دارند مسلمین را به تفرق بیشتر، ذلیلی، شکست و نرسیدن به قدرت حکومتی، شورا، امت و اجماع واحد سوق می دهند و این برخلاف منهج صحابه و تابعین و ائمه ی اسلام و بر ضد تمام منافع مسلمین است. این ها مجریان جنگ روانی علیه مسلمین هستند، سرباز پیاده ی جنگ روانی و تبلیغی دشمنان اسلام علیه مسلمین هستند. چه کسی شکی در این دارد؟ تفرق یعنی ذلیلی، وحدت یعنی قدرت. این ها در مسیر ذلیلی مسلمین دارند حرکت می کنند و اجازه نمی دهند مسلمین وحدت پیدا کنند.

ائمه و تابعین، تمام تلاش و عملکردشان بر این بود که باعث شوند کفار وارد دین اسلام شوند. اما، عده ای در پی کوچکترین بهانه ای هستند که بر پایه ی جنگ روانی دشمنانشان برادر و خواهر مسلمان خودشان را از اسلام خارج کنند و وارد دایره ی کفار نمایند. می دانید اختلاف این دسته با اصحاب و تابعین و ائمه ی بزرگوار چقدر زیاد است؟ انگار فکر می کنی این ها در جهت عکس هم حرکت می کنند. تو باید تعیین کنی در کدام جهت حرکت می کنی.

  • قولهم بتحريف التنزيل صراحة: این ها به صراحت معتقدند که در نازل شدن قرآن تحریف صورت گرفته است.

متأسفانه، من این دلیل را در اکثر منابع مکتوب و حتی تصویری و صوتی بعضی از برادران مجاهد و مسلحین می بینم که بنده  اخیراً هم به کرات آن را در منابعشان دیده ام مکتوب، صوتی و تصویری هایشان؛[26] و همین یک دلیل را دلیل ارتداد تمام شیعیان دنیا و مجوزی برای قتل عام آن ها می دانند، همین یک دلیل. یعنی می گویند کل شیعیان 12 امامی به تحرف تنزیل معتقدند. همین یک دلیل را باعث کشتار آن ها می دانند. دلیل برای کشتنشان چیست؟ همین است.

در حالی که در حال حاضر و در طی قرون گذشته رأی غالب شیعه بر عدم تحریف قرآن بوده و هست و روایات موجود را یا ضعیف دانسته اند یا جعلی و ساختگی یا غریب. در برابر یک رأی به تحریف قرآن، صدها رأی از بزرگان شیعه ی 12 امامی وجود دارد که به این رأی فاسد اعتقادی ندارند و حتی علیه آن رساله و کتاب نوشته اند. کافی است یک سرچ کوچک در اینترنت بکنید تا بدانید که چند کتاب در این زمینه در طول تاریخ تا الان نوشته شده است.[27]

بله، ممکن است بگویید خوب روایاتی در منابع آن ها وجود دارد که این را می رساند. بله، وجود دارد مثل همان روایتهای ضعیفی که در منابع سایر فرق هم وجود دارد. اما، فعلاً این فرق این روایتها راقبول ندارند و این روایتها را صحیح نمی دانند، هر چند که ممکن بوده در قرون قبلی مورد قبول همان فرقه واقع شده باشند. ما هم اکنون خیلی از روایت ها را قبول نداریم که گروه های قبلی بودند که برادران ما قبلاً ائمه ی بزرگوار ما قبلاً که رحمت خدا بر همه ی آن ها باد آن ها را قبول داشتند و به آن ها عمل کردند، ما الان می گوییم ضعیف هستند. خوب، آن ها اکنون قبول ندارند و اعتقادی به آن ندارند. چون گذشته ها که به آن عمل می کردند نمی دانستند که این روایت ها ضعیف است. شما همین الان کافی است به روایتهایی که آلبانی رحمه الله گفته ضعیف هستند نگاه کنید، بروید نگاه کنید آلبانی کدام روایت ها را گفته ضعیف هستند. ببینید چند روایت را شامل می شود و اصلاً چند جلد کتاب را شامل می شود. اما، همه ی این ها قبلاً به آن ها عمل می شد.

تصور کنید که، سیوطی رحمه الله می گوید: دو سوره ی “حَفدوخُلع”در مصحف ابی بن کعب وابن عباس نوشته شده بود.[28]یعنی چه؟

قرطبی (وفات671) در تفسير خود «الجامع لاحكام القرآن»، در اول سوره ی احزاب می نويسد: اين سوره دارای 73 آيه است، روایت هایی هم می آورد که 73 آیه است. سپس اضافه می كند: اين سوره در آغاز و به هنگام نزول، به اندازه ی سوره ی بقره بوده (یعنی 286 آيه داشته) و آيه ی رجم كه می گويد: «اگر مرد و يا زن پير زنا كردند، آن دو را سنگسار كنيد، اين انتقامی است از خدا، خدا قدرتمند و حكيم است!» در آن بوده و به دنبال آن از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت می كند: كه سوره ی احزاب در عصر پيامبر 200 آيه بوده، ولی هنگام نوشتن قرآن، جز بر آيات موجود یعنی73 آيه دست پیدا نکردند،این یعنی چه؟ دقت کنید یعنی چه؟ می گوید سوره ی احزاب 73 آیه در اصل 286 آیه بوده که به بقیه اش دست پیدا نکردند، یعنی بقیه کجا رفته؟ مسأله ی ناسخ و منسوخ هم که مطرح نیست. چون می گوید در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم بوده و در کتب و مصحف فلانی و فلانی هم بوده یا در مورد سوره ی احزاب می گوید در عصر پیامبر 200 آیه بوده و الان به 73 آیه بیشتر دسترسی پیدا نشده است.

خوب، در میان شیعه ی 12 امامی هم چنین روایتهایی و حتی بدتر هم وجود دارد. اما مهم این است که این ها را ضعیف می دانند و الان این ها را قبول ندارند و در رد این ها کتابها نوشته اند. قبلاً هم عرض کردم، یک بار دیگر هم در مورد آن صحبت کرده ام اینگونه موارد خیلی زیادند. ما در مورد منطقه ی خودمان صحبت کنیم کمی بیشتر آن را توضیح بدهم. در همین چند دهه ی گذشته مگر نبود شخصی به نام سید مصطفی برزنجی یکی از ملاهای شافعی مذهب به عنوان پیامبری جدید در شمال سلمانیه ی عراق ظهور کرد و کتابی هم با خودش آورده بود به نام «کلمات الله» همین است آن را نگاه کنید دوستان، همین که دست من است. نگاه کنید، با بسم الله شروع می شود، آیاتش را نگاه کنید این هم آیاتش، پاورقی هایش را هم نگاه کنید توضیح آیات را داده، این ها طبعش هم نوشته مال دانشگاه اربیل است، قیمتش هم نوشته، سال انتشار آن هم هست.این شخص ابتدا ادعای مهدویت داشت و می گفت می خواهد بر اساس قرآن حکم کند اما، بعداً در سال 1988 ادعای پیامبری کرد و به اصطلاح قرآن جدیدی به نام «کلمات الله»آورد. این پیامبر دروغین به ایران هم آمد اما از او استقبال نشد و دوباره به کردستان عراق برگشت و در نهایت توسط مجاهدین هورامان غربی به قتل رسید و پیروانش می گویند رفته به دوران غیبت و دوباره برمی گردد.

انسانهای اینطوری در میان غلات شیعه هم وجود داشته اند. هم انسانهای اینطوری در میان غلات شیعه هم وجود داشته اند و هم روایتهای غلطی هم وجود دارند که شیعه ی 12 امامی خودش را از این ها بری دانسته و علیه این ها کتاب و ردیه نوشته است. شما یک کتاب جزائری را می گیرید و در برابر، دهها کتاب در ردیه ی او را نگاه نمی کنید که توسط شیعیان 12 امامی نوشته شده اند. یا اصلاً به رأی بزرگان این مذهب در عصر حاضر و گذشته در عدم تحریف قرآن اصلاً توجه نمی کنید. این چه چیزی را می خواهد برساند؟ این نشانه ی عدالت است؟ یا ظلم آشکار و کتمان حقایق است؟ شما با کتمان حقایق و نشر دروغ در پی چه چیزی هستید؟ الله این را به ما یاد نداده، رسول الله صلی الله علیه و سلم این را به ما یاد نداده، صحابه ی کرام ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم، علی کرار، حسن و حسین رضی الله عنهم، شافعی و مالک و حنبل این را به ما یاد ندادند، ظلم را به ما یاد ندادند، کتمان حقایق را به ما یاد ندادند. ما واقعیت ها را می بینیم و طبق واقعیت ها صحبت می کنیم. الله ما را به عدالت دعوت کرده است.

وجود روایتهای دروغین تولید شده توسط یهودیان، نصارا، غلات و یا دوستان نادان حدیث ساز، در منابع تمام فرق به گونه ای است که کمتر فرقه ای از این بیماری در امان مانده و هیچ فرقه ای نیست که کل روایتهای موجود در تمام کتب روایی خودش را در طول تاریخ تأیید کند.

به همین دلیل است که هم در کتب فرق معروف به اهل سنت می توان مطالب انحرافی زیادی گیر آورد و هم در کتب فرق شیعه می توان به راحتی مطلب گیر آورد؛ حالا به هر دلیلی(ضعف حدیث، اجتهاد اشتباه و…) که علمای یک فرقه مطلبی را رد کنند، علمای فرقه ی مخالف نیز به همان دلایل می توانند مطالبی را رد کنند و از خودشان دور کنند هر چند که در کتب آنها هم وجود داشته باشد.  

در این صورت، گیردادن غلات شیعه به سنی و غلات سنی به شیعه بر سر این روایات دروغینی که هر دو آن هارا ضعیف و دروغین دانسته اند و بر آن ها ردیه نوشته اند چه چیزی می تواند باشد؟ غیر از مرض و ایجاد جنگ میان شیعه و به اصطلاح سنی که هم اکنون هست؟ سود این به جیب چه کسی میرود؟ دقت کنید، روی آن فکر کنید. مورد دومی که می آورد می گوید:

  • ثانياً: يأتي كفرهم من جهة قولهم بقرآن فاطمة، ونزول الوحي عليها ..!اینهم یکی از همان عقاید غلات است که هیچ پایه و اساسی در شیعیان کنونی ندارد. یعنی این ها شرم نمی کنند که می گویند با همین یک دروغ تمام شیعیان 12 امامی مرتد هستند؟ در حالی که شیعیان کنونی عموماً به همین قرآن موجود اعتقاد دارند. این ها شرم نمی کنند. گفتیم که کافر و مرتد دانستن در قرآن و سنت عبور از همان چهار فیلتر و مراحل چهارگانه مورد دوم ما بود، کجا این مراحل را رعایت کرده؟ این هیچ مسیری را این دو قدم با مسیر فرق معروف به اهل سنت و جماعت هیچ کدام دو قدم با آن ها هم نیامده، این مسیری را می رود و فرق دیگر اهل سنت و جماعت و سایر مسلمین مسیر دیگری را می روند. یعنی می گوید این ها معتقدند که قرآن فاطمه هست و این ها را باید بکشید. خوب، همین الان برو از آن ها بپرس، برو از مردم بپرس، مگر در میان مردم نیستید؟ حتی کسانی که هنوز عقاید فاسد غلات هم در میانشان مانده و هنوز بعد از هزار و خرده ای سال تصفیه نشده اند، عقایدشان پاک نشده، برو به آن ها مراجعه کنی باز هم آن ها همین قرآن را حق می دانند؛ دیگر چه برسد به علمایی که صحبت هایشان واضح است. مورد سوم می گوید:  
  • ثالثاً: يأتي كفرهم من جهة غلوهم في الأئمة، والقول بعصمتهم ..!

اگر بدون درنظر گرفتن شرایط و موانع تکفیر، غلو در ائمه و بزرگان باعث مرتد شدن شخص شود به نظر شما فرق معروف به اهل سنت در طول تاریخ که در مورد پیامبر، شیوخ، علما و ائمه ی خود دچار غلو شده اند همه مرتد نمی شوند؟ الان چه؟ چند درصد آن ها قِسِر در می روند؟ آیا اکثریت قاطع آن ها به نظر این ها مرتد نمی شوند؟ پس، تعجب نکنید که از مریدان این ها الان کسانی پیدا شده اندکه به صراحت امام نووی و ابن حجر و دیگران را تکفیر می کنند و در میان مسلمینی که بعضی از صفات متصوفه را دارند صفات ناپسند متصوفه را دارند به راحتی انفجاراتی را انجام می دهند و هیچ چیزِ مسلمین از دست و زبان آن ها در امان نیست.

این ها برای اصلاح نیامده اند، این ها برای تصفیه کردن مسلمانان از عیب هایشان، از ایرادهایشان نیامده اند. این ها نمی دانند آن مراحل چهارگانه چیست؟ آن ها برای فیلترهای چهارگانه ای که شریعت گذاشته نیامده اند، این ها فقط آمده اند مسلمان را به مسلمان مشغول کنند. بروید کل کتاب های فرق را نگاه کنید، بروید همین مسلمانانی که هستند (ما آن ها را عموماً مسلمان می دانیم) بروید آن ها را نگاه کنید، ببینید رأی آن ها در مورد فلان شیخ، فلان پیر، فلان امام، فلان چیزشان چیست؟ این ها جنایت کارند که مسلمانان بیمار را می کشند به جای این که آن ها را درمان کنند. مسلمان فقیر را می کشد به جای این که او را غنی کند. قبلاً در این زمینه مفصلاً صحبت کردیم که به همین یک دلیل، خون مسلمان ریختن را می گویند حلال است. غلوهم في الأئمة، به همین دلیل اگر آن حلال باشد به همین دلیل هم می رود مرکز صوفی ها را مگر ندیدیم در پاکستان، افغانستان، مصر، جاهای دیگر، در عراق و در جاهای دیگر منفجر می کند و مسلمینی که در داخل مسجدی رفته اند یا در مکانی جمع شده اند همه را منفجر می کنند؛ زن و مرد، پیر و جوان، همه را، کودک را، همه را زنده زنده تکه تکه می کنند. این، بر اساس این فتواست. پس، نگاه کنید این ها از کجا آب می خورند؟ به خدمت چه کسی هستند؟ این ها در خدمت مسلمین اند یا دشمنان مسلمین؟ 

  • رابعاً: يأتي كفرهم من جهة تكفيرهم للصحابة، وعامة المسلمين …! 

من قبلاً در این زمینه صحبت کرده ام. در این صورت، و در نظر این ها خوارج هم مرتد هستند، چرا؟ چون کسانی همچون علی رضی الله عنه و آنهمه صحابه رضی الله عنهم را تکفیر کردند. در حالی که پیامبر صلی الله علیه و سلم به صراحت، علی رضی الله عنه را جزو اهل بهشت معرفی کرده بود. اما، خوارج آمدند و او را به همراه هزاران صحابی تکفیر کردند. علی رضی الله عنه در برابر این ها، این ها را تکفیر نکرد بلکه، گفت این ها: اخواننا بغوا علینا یا قومٌ بغوا علینا؛برادران ما هستند که علیه ما بغی کردند. او این ها را برادر خود نامید نه کافر. هر چند که این ها به صراحت او را تکفیر کرده بودند و دستشان هم به خون صدها مسلمان آلوده شده بود و بعدها دستشان هم به خون خودش هم آلوده شد. امام علی رضی الله عنه را هم این ها کشتند.

علی بن ابی طالب رضی الله عنه برای این تکفیری ها تا زمانی که دستشان به خون مسلمین آلوده نشده بود هیچ مجازاتی قرار نداد و در مساجد آن ها و پشت سر امام آن ها نماز خوانده می شد و ممنوعیتی هم برای  نماز خواندن در مساجد آن ها وجود نداشت و آن ها هم برای آمدن به سایر مساجد محدودیتی نداشتند. اما، در بدترین حالت عده ای از فقها برای جلوگیری از افکار مخرب این ها، تعزیراتی را در نظر گرفته بودند تا دست از بددهنی خاص خودشان بردارند و ادب شوند نه اینکه مثلاً احکام مرتدین را بر آن ها اجرا کنند. این ها رامثلاً مثل کسی که به دیگران فحش و ناسزا می گوید یا به دیگران تهمت دزدی، قتل، زنا، مشروب خواری و غیره میزند مورد محاکمه قرار می گیرند، آن ها هم می گفتند باید مورد محاکمه قرار بگیرند. یعنی جرمش ناسزاگوئی، فحاشی، بددهنی و تهمت زنی است، و ادعا کرده که خواهر یا برادرش جرمی مرتکب شده اما، نتوانسته آن را ثابت کند و همچون یک دروغگو و تهمت زن و فحاش تعزیراتی چون شلاق زدن و چند روز زندانی شدن رابرایش در نظر گرفتند.

علاوه بر آن، اگر این جرم را تکرار کردند باید مثل دروغگوها، فحاشها و تهمت زنها از آن ها حذر داشت؛ یعنی همان حذری که در مورد منافقین و سکولارزده ها باید کرد. چون تو هر چه برایت مهم باشد به شدت از آن محافظت می کنی و در محافظت از آن سهل انگاری نمی کنی. این ها از اینکه کفر به خودشان برگردد ابایی ندارند، و نشان می دهند که برگشت کفر برایشان ترسناک نیست، و برایشان مهم نیست که خودشان در کفر بیفتند، برای همین سهل انگاری که می کنند و ریسکی که انجام می دهند در واقع، روی ایمانشان ریسک می کنند. در حالی که، یک مؤمن پرت شدن از روی یک کوه به پائین را بسیار بهتر می داند از اینکه دوباره به دنیای کفر برگردد؛ برای همین به شدت از ایمانش محافظت می کند.

این وضعیت خیلی از دوستان ماست که دهن لق هستند، نامیزان و نامتعادل اند و خودشان را به چیزهایی آلوده کرده اند که باید از آن ها حذر کرد. باید احتیاط کرد، باید هوشیار بود. این ها که به خودشان رحم نمی کنند هر آن ممکن است برای تو هم تهمتی درست کنند و جنگی روانی علیه تو هم تولید کنند. این هم راهی است که هم اکنون منافقین و سکولارزده ها برای ضربه زدن به مسلمین انتخاب کرده اند.

خیلی خطرناک است. باید حذر کرد، باید کمی فکر کنیم که چگونه است علی رضی الله عنه که قاضی ترین شخص میان مسلمین و جزو عشره ی مبشره است اما، خوارج را که خودش و هزاران صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم را تکفیر می کنند را برادران خودش معرفی می کند. اما، امثال ابوبصیر و مریدانش آن ها را مرتد می دانند؟ یعنی آشکارا کسانی چون علی بن ابی طالب رضی الله عنه و ابن عباس رضی الله عنه و بقیه ی مسلمین را که تاکنون آن ها را مرتد ندانستند را مرتد می دانند. چون کافری را کافر ندانستند، بلکه کافری را برادر خودشان دانستند. این همان چیزی است که الان جنگ میان خودشان است آیا عاذر عذر دارد یا ندارد؟ بین خودشان هم حتی درگیری است و خودشان هم تکه تکه شده اند. اخیراً هم دیدید که امثال ابو ویندوز و فلانی و فلانی هم که در رفتند.

فقط کافی است کمی فکر کنید دوستان. فقط کمی نیاز به فکر کردن دارد. عمل کردن به همان عدالتی است که الله به ما امر کرده. در مورد ابن تیمیه رحمه الله می گویند: به اندازه ای در قضاوت کردن در مورد نیروهای مخالف و گروه های مخالفش عدالت را برخورد می کرد و عقاید دیگران را به اندازه ای قشنگ بیان می کرد که خود هم فکرهای آن ها می آمدند در آن کلاسش که عقاید خودشان را بیان می کند می آمدند حاضر می شدند و عقاید خودشان را از ابن تیمیه که مخالف خودشان بود یاد می گرفتند. دقت کنید، عقاید خودشان را از ابن تیمیه ای که می آمد و مخالف خودشان بود یاد می گرفتند. بعد که صحبت هایشان در مورد عقاید آن ها تمام می شد می رفتند دنبال کارشان و ابن تیمیه درسش را ادامه می داد. دقت کنید، انصاف را نگاه کنید. گفتیم که ابن تیمیه هم هر جا می گوید روافض ارتباطی به شیعه ندارد. قبلاً روی آن صحبت کردیم. در مورد روافض یعنی غلات در نظر است یعنی دارد غلات را نقد می کند، در مورد غلات صحبت می کند. همان غلاتی که خود شیعه هم آن ها را تکفیر کردند. خوب، الان تصور کن، این مجنون ها، این نامیزان ها، این نامتعادل هایی که الان هستند، این ها می گویند هر کسی که مسلمانی را تکفیر کند خودش مرتد می شود و باید تمام احکام مرتدین که در قرآن و حدیث و آمده را روی او اجرا کرد. خوب، این ها می گویند هر کسی که کافر مرتدی را که خودشان مرتد می دانند را تکفیر نکند، خودش مرتد می شود. این عقیده ی اولی ها بود. این ابو بصیر و جماعتش می گوید هر کس مسلمانی را تکفیر کند یعنی آن ها می گویند چون این ها صحابه را تکفیر کردند خودشان مرتد هستند و باید تمام احکام مرتدین که در قرآن و احادیث و سنت آمده را روی او اجرا کنیم..من از شما می پرسم، آیا این درست است؟ آیا این ها آدمهای نرمالی هستند؟ اصلاً این ها می فهمند جایگاه یک مسلمان مجرم خطاکار کجاست؟ این ها خودشان تکفیر نابجا می کنند، این ها خودشان در چیزی که افتاده اند و دیگران را به آن متهم می کنند. مورد بعدی این که می گوید:

  • خامساً: يأتي كفرهم من جهة إنكارهم للسنة وجحودهم لها …!

این هم دروغ آشکار دیگری است که این شخص می گوید. هیچ شیعه ی 12 امامی وجود ندارد که بگوید من سنت را قبول ندارم. او سنت را قبول دارد اما، از کانال علمای خودش. یک حنفی سنت را قبول دارد اما، از کانال علمای مذهب خودش. سایر مذاهب هم همین طور هستند. ماقبلاً هم عرض کردیم، دوستمان هم گفتند 250 و خرده ای روایت وجود دارد که رفع یدین شود اما برادران حنفی آن را انجام نمی دهند در عوض، روایت دیگری هم آن جا وجود دارد که نشود. خوب، این سنت را قبول دارد اما از کانال مذهب خودش، از کانال علمای خودش.

اینکه این مذهب سنتی را که آن مذهب قبول کرده و نمی پذیرد باعث نمی شود او را مرتد بدانی. وقتی آن ها را مرتد دانستی همچون جنگهای وحشتناک میان حنفی با حنبلی ها و حنفی ها با شافعی ها در ری، قزوین، شیراز، خراسان، بغداد و غیره چنین جنگ هایی به وجود می آیند که نمی توان این لکه های ننگین و سیاه را از تاریخ این فرق پاک کرد. چنین جنگ هایی تولید می شوند.

 بله، آن ها سنت را قبول دارند ولی از کانال خودشان. افراد زیادی چون برقعی رحمه الله، طباطبایی خدا حفظش کند و امثالهم آمده اند و دارند پاک سازی هایی را انجام می دهند. علمای خودشان هم دارند انجام می دهند. سنت را قبول دارند از کانال خودشان. یک حنفی سنت را قبول دارد اما، از کانال خودش، یک شافعی هم همین طور. خیلی از روایت ها هستند شافعی ها قبول دارند حنفی ها قبول ندارند.حنفی ها قبول دارند شافعی ها قبول ندارند. حنبلی ها قبول دارند دیگران قبول ندارند. مالکی ها قبول دارند هیچ کدام قبول ندارند. یک واقعیت است نمی توان بگوی چون فلانی سنت من را قبول ندارد پس، مرتد است، نه این طور نیست یا بگوییم آن ها اصلاً سنت را قبول ندارند نه این طوری نیست برادر! آن ها هم سنت را قبول دارند از کانال خودشان. این مصیبتی است که درست شده تا شورای اولی الامر و اجماع واحدی درست نشود این وضع ادامه دارد.

ابو بصیر فقط کافی است بگویدکه شیعیان 12 امامی سنت را قبول دارند، اما نه سنتی که من قبول دارم. همین. چرا دروغ می گوید؟ و با نشر این دروغ، شیعه ی 12 امامی را کل آن ها را از دم مرتد می داند که باید تمام احکام مرتدین در قرآن و سنت و فقه بر آن ها اجرا شود.

بعد می گوید:

  • سادساً: يأتي كفرهم من جهة مظاهرتهم لأعداء الأمة من الكفرة والمشركين على أبناء الأمة من المسلمين الموحدين …!

این مجرمی که در اختیار ناتو در آمده حتماً خودش را جزو همین مسلمین الموحدین حساب می کند. یعنی هر کسی که از هر مذهبی، دقت کنید دوستان، یعنی چون این می گوید کل این ها را مرتد دانسته و می گوید کفرشان به این جهت است که مظاهرت، پشتیبانی می کنند دشمنان این امت را، کفار و مشرکین را علیه این امت پشتیبانی می کنند. همین الان خودش، فتواهایش را بروید نگاه کنید. بروید مذاکرات او را از حکمت سکولار و کافر ترکیه بازوی ناتو در منطقه را نگاه کنید. مگر بر اساس دیدگاه خودش ترکیه سکولاریست، کافر و طاغوت هست یا نیست؟ همین الان خودش دارد طاغوت ترکیه و ناتو را علیه مسلمین پشتیبانی می کند. اما، بر اساس همین فتوای خودش باعث می شود که چون آن از میان اهل سنت است کل اهل سنت مرتد اند؟

این فتوا را نگاه کنید، يأتي كفرهم من جهة مظاهرتهم لأعداء الأمة من الكفرة والمشركين على أبناء الأمة من المسلمين الموحدين، می گوید آن ها مرتد و کافر اند چون دشمنان این امت را از کفار و مشرکین علیه این امت پشتیبانی می کنند، حمایت می کنند. خودش الان دارد ترکیه را حمایت می کند. درع فرات را دارد حمایت می کند، خودش همین الان دارد ناتو را حمایت می کند. ناتویی که مستقیماً متحد آمریکا سایر دشمنان دین اسلام است. در نگاه این شخص یعنی هر کسی که از هر مذهبی از کفار، علیه مسلمین پشتیبانی کرد کل آن مذهب مرتد می شود. در اینجا دیگر فرقی نمی گذارد بین شخص و گروه پشتیبانی کننده با سایر افرادی که با این شخص یا گروه در مذهب شریک باشند. اما، پشتیبانی نکرده باشند.همین شراکت در مذهب باعث می شود شخص مرتد شود و ارتداد هم به آن ها منتقل شود. عجب!!! یعنی همین شراکت در مذهب باعث می شود ارتداد هم به همان شخصی که نه پشتیبانی کرده، نه حمایت کرده، نه دخالتی کرده و حتی ممکن است با این هم مخالفت کرده باشد ارتداد به او منتقل می شود.

این مجنون است. به نظر شما این جنون نیست؟ الان، مجمع به اصطلاح کنفرانس اسلامی را 56 یا 57 کشور تشکیل می دهد که هر یک از این کشورها را یکی از مذاهب اسلامی پوشش می دهد و غیر از یکی دوتایی نباشند که تنظیماتی برای خودشان کردند، همه ی این کشورها بلا استثناء، کفار را علیه اهل اسلام، حمایت و پشتیبانی می کنند. بخصوص خائنین آل سعود و اقمار آن که بلا استثناء در اختیار کفار هستند. یعنی از این 56 سرزمین به صراحت می توانیم بگوییم 54 یا 55 تای آن ها مستقیماً در اختیار کفار و مرتدین هستند و مستقیماً دارند علیه مسلمین در حال جنگ اند و مستقیما کفار اشغالگر خارجی را علیه مسلمین حمایت می کنند. حالا چون این افراد، و یا گروههایی ازهر مذهبی، کفار را علیه مسلمین پشتیبانی کردند، کل مذهبشان و تمام پیروان آن مذهب مرتد می شوند؟

 آیا می توان گفت تمام حنفی های پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان و غیره به جرم کسانی که از این مردم مرتد شدند و کفار را پشتیبانی کردند پس، هر حنفی مرتد است؟ یا به همین شیوه، کل شافعی های یمن، مصر، فلسطین و کردستان را به جرم خائنین و مرتدینشان مرتد دانست؟ یا کل مالکی های لیبی، الجزایر، مالی، تونس و غیره را به جرم خائنینشان مرتد دانست؟ یا کل سلفی های عربستان را به جرم خائنین آل سعود مرتد دانست؟ یعنی ارتداد از گروهی به گروه دیگر منتقل می شود؟ یعنی تصور کنید، شما می توانید این را قبول کنید؟

شما را به الله قسم می دهم فکر کنید، این حکم می تواند از طرف یک دوست صادر شود یا دشمن؟ این حکم می تواند از طرف یک دوست صادر شود؟ اگر بگویند به خاطر بارزانی و حزب کارگران مسلیمه ی کذاب کردستان اوجالان همه ی کردهای دنیا مرتد هستند چه حسی پیدا می کنید؟ بگویند چون آن ها مرتد هستند ارتداد از آن ها هم به ما منتقل شده، مگر جریان برق است که از یک آهن یا رسانا رد شود چون به اولش زدی به آخرش هم برسد؟ مگر همه ی ما مثل آبیم یا مثل فلز و رسانا هستیم؟ یک دست هستیم؟ باید دقت کنید دوستان.

نکته ای که باید خیلی به آن توجه کنید تا آثار گذشتگان را بفهمید و خوب آن را بفهمید تفاوت آشکار میان شیعه با روافض و غلات است. این ها کسانی هستند که همه ی فرق را با هم مخلوط می کنند و شروع می کنند به داستان سرایی و حکم صادر کردن. که گفتیم ان شاء الله در درس فِرق و مذاهب و فرق بین فرق بیشتر در این زمینه صحبت خواهیم کرد.

دقت کنید، هوشیار باشید توطئه ی بزرگی علیه شما در راه است. علیه همه ما و علیه همه ی مسلمانان. خودمان مجری نقشه های دشمنانمان نباشیم. 

 گفتیم ابوبصیر طرطوسی به عنوان تئوریسین ارتداد عموم شیعیان جهان در عصر حاضر دلیل هفتمش را اینگونه می آورد:

  • سابعاً: يأتي كفرهم من جهة وقوعهم في الشرك وتوجههم بالعبادة والدعاء للمخلوق …!

یعنی بدون در نظر گرفتن 4 فیلتر اصلی مثل شروط  و موانع تکفیر می گوید:هر کسی که در این گناهان بیفتد مرتد است. چون، خودش قبلاً گفته که این ها مسلمانند و ارتداد هم بعد از اسلام است. خوب، حالا به نظر شما آیا چهار مرحله و تمام شروط و موانع تکفیر در مورد کل شیعیان 12 امامی رعایت شده که کل آن ها را در دنیا مرتد اعلام کرده است؟

اگر همین طوری و بدون در نظر گرفتن شروط و موانع، و بدون این که شخص را از آن چهار فیلتر و از آن چهار مرحله بگذرانیم حکم ارتداد صادر شود چه اتفاقی برای فرق و مذاهب معروف به اهل سنت پیش می آید؟

قبلاً که تشیع حکومتی به این قدرتمندی نداشت تا این که فرق معروف به اهل سنت از مشغول شدن به همدیگر و کشت و کشتار همدیگر دست بکشند. زمانی که چنین قدرتی وجود نداشت حنفی ها و شافعی ها و حنبلی ها در بغداد، ری، قزوین در تاریخ مشخص است که این ها به جان هم افتاده بودند و همین طور که این بنده خدا گفته همدیگر را می کشتند و اگر روزی بیاید که از این مرحله بگذرند اگر طبق همین فتوا باشد باز به کشتن همدیگر مشغول می شوند. همان کاری که الان گفتیم که در افغانستان، بخش هایی از عراق و مناطق دیگری از سرزمین های مسلمان نشین چون فلانی فلان صفت صوفی ها را دارد، به جان هم می افتند و همدیگر را مرتد اعلام می کنند بدون این که آن شخص مسلمان را از چهار مرحله بگذرانند و از چهار فیلتر او را عبور دهند.

اینها دلایل این ابوبصیر طرطوسی در مسأله ی ارتداد است که از زمان پذیرش آن توسط ابومصعب زرقاوی، هم توسط دوستان ابوبصیر اجرا می شود و هم توسط دشمنانش. خیلی جالب است. یک تئوری را یکی می دهد هم دوستانش اجرا می کنند هم دشمنانش. آن هم تئوری که زیربنای آن بر اساس دروغ بنا شده است و اساسی در شریعت الله ندارد.

به صورت مختصر دوباره لازم می دانم توضیح بیشتری در این زمینه بدهم :[29]

یکی در تعريف رده آورده شد كه، رده عمل يا گفتار كفری است كه مسلمان مرتكب آن می شود. درست است؟ رده یا مرتد شدن، عمل يا گفتار كفری است كه مسلمان مرتكب آن می شود. پس، كسی كه حكم مرتد بودن تمام شيعيان جهان را صادر می كند، در همان ابتدای امر، از فتوای او فهميده می شود كه مسلمانی دچار گفتار يا كرداری كفری شده نه يك کافر اصلی آشکاری. درست است یا نه؟ وقتی طرف می گوید فلانی مرتد شده یعنی مسلمانی مرتکب عمل يا گفتار كفری شده است نه يك کافر اصلی آشکار.

خوب، قبلاً هم که در مورد آن صحبت کردیم و توضیحات لازم هم دادیم که آیات قرآن واحاديث هم ثابت می كنند كه مرتد كسی است كه قبلاً مسلمان بوده است نه اينكه كافراهل کتاب یا شبه اهل کتاب یا مشرك بوده باشد. برای همین بدون دخیل دانستن دیدگاه ما و طبق اين حكمی كه ابوبصيردر مورد ارتداد تمام شيعيان داده، شيعيان مسلمان هستند؛ درست است؟ و بايد همچون يك مسلمان با آنها برخورد شود. چون، رده مختص به شخص مسلمان است؛ البته، برادرانی از دوله هم که این فتوای ابوبصیر را که دشمنشان هم هست و آن را تطبیق می دهند؛ اقرار می کنند که این ها هم مثل حنفی ها و شافعی های ایران «منتسب» به اسلام هستند که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم.

پس، از نگاه هر دو طرف یعنی، بر اساس همان قاعده ای كه خود ابوبصير، مريدانش و حتی دشمنان مسلح او پذيرفته اند، استنتاج می شود كه عموم شيعيان مانند سایر فرق، اهل قبله و مسلمان هستند. زمانی كه به چنين نتيجه ای رسيده ايم، چاره ای نيست جز اينكه در اين زمينه هم، قواعد اسلامی را بر مجرمين آنها تطبيق دهیم.

 يعنی اگر طعنه زدن، ناچيز شمردن، فحش دادن و به هر شيوه ای بی احترامی كردن به ذات الله، رسول الله صلی الله عليه وسلم، قرآن و هريك از قوانين شريعت الله از طرف يك شخص يا حزبی از فرق معروف به اهل سنت، باعث مرتد شدن تمام اهل سنت دنيا نمی شود، واضح است اين مورد هم شامل تمام شيعيان جهان نمی شود. یعنی اگر کسی چنین کاری را کرد شامل همه ی آن ها نمی شود. چون، در اساس شیعیان هم هرگز یک فرقه و طایفه نبوده اند و الان هم هیچ انسان سالمی نمی تواند بگوید این ها مثلاً مثل شافعی ها یا حنفی ها یا مالکی ها و دیگر فرق معروف به اهل سنت و حتی مثل خوارج، ظاهری ها و معتزله یک رساله و کتاب فقهی دارند و همه از آن پیروی می کنند، نه اینطوری نیست. حتی این ها کاری به یک مجتهد مرده ندارند و بر اساس فتواهای او عمل نمی شود. دقت کنید، پس، بر اساس فتوای یک مرده تو نمی توانی یک زنده را در این مذهب محاکمه و مؤاخذه کنی. نکته ی خیلی مهمی است در مورد این مذهب که باید فهمیده شود. در حالی که، می توانی یک شافعی یا حنفی یا مالکی و حنبلی را بر اساس فتواهای این سر مذهب ها و بزرگواران  مورد مؤاخذه قرار دهی. چرا؟ چون، این فرق همین الان هم از فتاوای فقهی این فقیهان تقلید می کنند اما، یک شیعه اینطوری نیست و تنها از زنده تقلید می کند و حتی زنده ها هم با هم متفق القول نیستند بلکه، این ها متشکل از فرق گوناگون با نگرشهای گوناگونی هستند. مگر همه ی ما نمی بینیم؟حتی، در یک نگرش هم چندین مرجع تقلید وجود دارد.

تصور کنید، طرفداران برقعی رحمه الله و طباطبایی خداوند حفظش کند، خودشان چندین گروه هستند و همین الان هم طرفداران آیت الله خامنه ای یک طیف وسیعی هستند، طرفداران صادق شیرازی هم خودشان یک مسیر جداگانه ای را دارند طی می کنند و به همین ترتیب در لبنان، اروپا، ایران و در مناطق مختلف دیگر گروههای مختلف دیگر را می توان نام برد.

اولین نتیجه ای که از این بررسی به دست می آید این است که این ها یکدست نیستند و هرگز نمی توان یک حکم را بر همه ی این ها صادر کرد. واقعیت است. به همان اندازه كه ممكن است در ميان شيعيان جهان انسانهای مجرمی يافت شوند، به نسبت جمعيت می گویم، بيشتر از آن را می توان در ميان اهل سنت يافت. پس،نمی توان به دليل وجود اين انسانهای اندك و ناچيز، كل اهل سنت يا كل شيعيان جهان را مجرم و مرتد دانست.

برای خود ما هم غير ممكن است كه با وجود آنهمه اختلاف و تفاوت فكری كه در ميان محله، روستا و شهر خودِ ما وجود دارد همه ی اهالی را شامل يك حكم گردانيم؛ حالا چه رسد به ساكنان يك كشور يا پيروان يك دين و مذهب در سراسر دنيا باشند. حكم دادن بر افراد يك سرزمين با حكم دادن بر سرزمين و خاك تفاوت فاحشی دارد. شما می توانید بگویید دار الاسلام است اما ممکن است در این دارالاسلام، همه مسلمان نباشند و اهل ذمه هم باشند یا فلان جا دارالکفر است حکم بر اکثریت و بر سرزمین است اما ممکن است در میان آن ها مسلمانانی باشند که بعد از آن که شناخت و آگاهی پیدا کردیم، تحقیق دقیق کردیم متوجه شدیم که آنجا مسلمانانی هستند و آن مسلمانان را مشمول حکم مسلمین می کنیم.

خوب، در مورد آن عده ای كه دچار ارتداد شده اند به زبان دیگری آن را بیان کنیم و دچار چنین جرم بزرگی شده اند، قبلاً که چهار فیلتر را گفتیم الان برای دوستانی که دوباره سؤال کرده اند دوباره می گوییم بايد آن شروط را (مثلاً شروط تکفیر) در فاعل، فعل و در اثبات فعل يا قول باید ببینیم وجود دارند يا نه؟ چون، سومین قدم در دادن چنين حكمی به مسلمين اين است كه شروط چنين حكمی در او وجود داشته باشد و چنانچه يكی از اين موارد در شخص وجود نداشته باشد كسی نمی تواند وی را مجرم بداند بلكه، هر گونه گفته ای و هر حکمی در حد اتهام و دروغ باقی می ماند.

باز در مورد آن عده ای كه دچار چنان جرمی شده اند بايد ديد همچون شروط، آيا موانعی در دادن حكم بر وی وجود دارد يا خير؟ دوستان دقت کنید،این امتیازات مال مسلمین است نه کفار آشکار، دوباره می گویم این امتیازات مال مسلمین است نه کفار آشکار؛ حتی، الله تعالی امتیازاتی را به منافقین و سکولارزده ها داده که به کفار آشکار هم نداده است. مگر ما این را نمی دانیم؟ در درس های گذشته هم که به آن اشاره کردیم، منافقین اینهمه کفریات آشکار می کردند و با یک معذرت خواهی دروغین از آن ها گذشت می شد و آنهمه جنگ روانی و دروغ پخش می کردند و از آن ها گذشت می شد اما، آیا همین گذشت در مورد کفار آشکار می شد؟ قطعاً،انجام نمی شد و نمی شود.

حالا، بیاییم همان موانع و شروط را در مورد شیعیانی که ابوبصیر ابتدا آن ها را مسلمان دانسته و بعد آن ها را مرتد دانسته و دیگران هم آن را به مرحله ی اجرا و عمل در می آورند[30] تطبیق دهیم : 

1-موانع در فاعل

  • نابالغی (به نظر شما آيا هيچ شيعه ی نابالغی وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند؟). اهل تکلیف، اگر فرد مکلف نباشد می گوییم موانع در فاعل اند. یعنی در میان شیعه این ها وجود ندارند؟ همه اهل تکلیف اند و نابالغی وجود ندارند؟
  • دیوانگی ونبود عقل (آيا هيچ شيعه ی ديوانه و مستی وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند که باید برایشان عذر قائل شویم؟)
  • فراموشی، چیزهایی که غیر عمد بودند (آيا هيچ شيعه ای وجود ندارد كه دچار فراموشی شود و کارهای غیر عمد انجام دهد و فقط در ميان اهل سنت هستند که این کارها را انجام می دهند و کسانی که دچار فراموشی می شوند فقط در میان اهل سنت هستند؟)

حالا، كه این سه مورد عوامل سماويه و غير ارادی را بررسی كرديم، باز بايد ببينيم که عوارض مکتسبه در فاعل که انسان در کسب آن نوعی اختیار دارد، آن ها از چه قرار است و در مواردی هم تفاوتی ميان عموم شيعه و سنی وجود دارد يا خير؟:

  • خطا  (به نظر شما آيا هيچ شيعه ای وجود ندارد كه دچار خطا شود و خطاكاران تنها در ميان اهل سنت يافت می شوند؟)
  • تأویل (با تعريفی كه درباره ی تأويل ارائه داديم، يعنی شخصی به شبهه ای در قرآن و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به تفسير و تأويل نادرست چنگ زده باشد، آيا صحيح است اگر مسلمان اهل سنتی در غير موضع خود حكم شرعی را وضع نمود يا به دليل شبهه و فكر غلط، حكمی را بر عكس فهميد و بر وی اقامه حجت نشده بود می توان برايش عذر آورد اما، برای يك شيعه نمی توان چنين ديدگاهی داشت؟ آيا تأويل برای سنی مانع تكفير است و برای شيعه نه؟ در حالی که شیعه را مسلمان دانستیم.)
  • جهل (اگر جهلی كه شخص سنی مذهب نمی تواند آن را برطرف كند مانع از دادن حكم و مجرم شناختن وی می شود چرا نبايد در مورد شيعيان هم همينطور باشد؟ شیعیانی که خودت آن ها را مسلمان دانستی؟ مگر جهل و جهالت که اين شكلی باشد برای بعضی ها اشكال دارد و برای بعضی ها اشكال ندارد ؟ برای بعضی ها اشكال ندارد و برای بعضی های ديگر جرمی نابخشودنی است؟)
  • اکراه… (آيا می توان تصور نمود كه دو مسلمان در شرايط يكسانی قرار گرفته باشند و بر اثر تهديد مجبور به انجام دادن جرمی گردند اما، در هنگام دادن حكم، يكی را مجرم معرفی كنيم و ديگری را بی گناه؟ یعنی می توان آن كسی كه سنی است را بی گناه بدانيم و شيعه مذهب را گناهكار و مجرم؟).

دقت کنید، کمی فکر کنید. خودتان گفتید مرتد، مرتد یعنی کسی که قبلاً مسلمان بوده است. هم برادران ما در دوله گفتند این ها منتسب به اسلام هستند و هم شما که دشمن همه ی ما هستی، ابوبصیر و امثالهم. با دادن حکم ارتدادت گفتی که آن ها قبلاً مسلمان بودند. پس، تو داری در مورد یک مسلمان صحبت می کنی. باید این موارد چهارگانه را هم در موردش رعایت کنی و او را از این فیلترها بگذرانی.

2- در مورد موانع در فعل نيز بايد عدالت نمود و تنفر از اشخاص و اقوام نبايد مانع اين شود كه شخص از عدالت دوری کند. اگر قول يا فعل غير صريح بوده و يا اینکه دلیل شرعی مستدل بر آن غیر قطعی الدلالة باشد که آن فعل یا قول کفر است مانع از مجرم دانستن يك سنی می گردد به همان ترتيب بايد مانع از مجرم دانستن يك شيعه هم شود.درست است؟ شما هر دو را مسلمان دانستید.

3- در مورد موانع در ثبوت هم بايد عادل باشید يعنی، اگر جرم يك سنی ثابت نشده و ما نمی توانيم او را مجرم بدانيم به همين ترتيب، اگر جرم يك شيعه هم ثابت نشده است ما نمی توانيم وی را مجرم بدانيم. زمانی كه شخص اقرار به جرم ندارد و آن را به صراحت انكارمی كند و هيچ انسان عادلی هم عليه اين شخص شهادت نداده است و … که قبلاً روی آن صحبت کردیم،چگونه با شك و گمان و بدون دليل روشن و آشكاری چنين شخصی را غير مسلمان می دانيم در حالی كه با اطمينان و يقين مسلمان شده است و ما هم چنين اسلامی را از وی قبول كرده ايم؟ تو حکم اسلام دادی یعنی چه؟ یعنی این شخص با یقین مسلمان شده است. چون تو گفتی که این موارد را بر زبان می آورند، این کارها را انجام می دهند.

خوب، حالا این ها را بیان کردیم باید بگوییم آیا ذكر اين موارد به اين معنی است كه در ميان شيعيان جهان، مجرم و مرتد و غلات وجود ندارد و اين مصيبت و بلا مختص مذاهب معروف اهل سنت است؟ قطعاً نه. زمانی كه در جمعيت چند هزار نفری عصر رسول الله صلی الله عليه وسلم هم منافق وجود داشت هم مرتد، شرابخوار، زناكار و غيره، چگونه ممكن است جامعه ی بالای یک میلیارد و نصف مسلمین خالی از چنين عارضه ای باشد؟ پس، انكار وجود مجرم در جمعیت بالای صد ميليونی شیعیان 12 امامی هم هدف ما نیست و نمی تواند هدف ما باشد. ما بارها و بارها از غلات موجود در فرق معروف به اهل سنت و شیعیان اعلام  بیزاری کرده ایم و می کنیم.

ما زمانی که به روشنگری در مورد چنین سناریویی می پردازیم در واقع، هدفمان روشن و خنثی  کردن توطئه و سناريوی خطرناك و كثيفی است كه از طرف كفار سكولارجهانی به رهبری آمريكا، ناتو، انگليس، لابی های صهيونيستی و رژیم فاسد آل سعود جهت ايجاد فتنه و جنگ داخلی ميان مذاهب و اديان طراحی شده است و در اين راه، اقدام به پرورش علمايی  کرده اند كه از كانال آنها و با ادبيات آنها، چنين پروژه ای را برای فلج کردن، هدر دادن و منحرف کردن انرژی مبارزاتی مسلمين عملی می سازند. این جنگ روانی آن هاست که از کانال سربازان چکمه پوش خودشان در قالب مفتی، شیخ و ملاهای دین فروش راه انداخته اند. این یکی از کانال های جنگ نرم آن هاست.

همين يك مسأله بايد برای عاقلان (کسانی که اهل عقل هستند و خدا امر کرد که اهل تعقل باشند) كافی است كه دادن حكم ارتداد برتمام شيعيان جهان نه شرعی است و نه عقلانی. بلكه، سناريويی خطرناك علیه اهل سنت است که در این سناریو بازنده ی اصلی و بازنده ی اول و کسی که بیشترین صدمات را می بیند فرقی هستند که خودشان را اهل سنت می دانند. این سناریو علاوه بر آنکه به تولید جنگهای انحرافی برای کفار سکولار آشکار دامن می زند و طرح توطئه علیه تمام فرق اسلامی و مخالفین این حکومت های کفار سکولار است . این طرح توطئه علیه تمام کسانی است که با این کفار سکولار اشغالگر به پا خاسته اند و می خواهند وحدت پیدا کننداما، این سناریو اجازه نمی دهد. 

اجازه دهید با توضیح مختصری در مورد دشمن صائل برایتان توضیح بدهم که چگونه این فتوا کلاً علیه اهل سنت و تماماً علیه منافع کسانی که خودشان را اهل سنت می دانند تمام شد و کل سودش هم به کفار اشغالگر خارجی رسید. هر چند که گفتم در آن دیدگاه تنگ نظرانه هم نگاه بکنیم اگر ببینیم بین فرق معروف به اهل سنت و شیعیان کدام یک سود برده اند در این میان می توانیم راحت بگوییم که فرق معروف به اهل سنت، در دیدگاه تنگ نظرانه کلاً بازنده بوده اند و اهل تشیع 12 امامی و سایر شیعیان کلاً برنده بوده اند. این فتوا این تأثیرات را داشته است.

دشمن صائل: ممکن است برادرت باشد که از یک رحم بودید، یا ممکن است پسر عمو یا پسر دائی یا یکی از اقوام هم مذهب، نژاد و هم زبان شما باشد یا هر کس دیگری باشد. اگر یکی از این ها با تو جنگید همه ی خانواده، قبیله، هم نژادها و هم مذهبانش را مشمول حکم او نکن. بلکه، همان یک نفر یا همان گروه و حزب را هدف قرار بده.

وقتی که همه ی خانواده یا اقوام یا هم مذهبها یا هم زبانها و هم نژادهایت را به جرم همان شخص یا گروه مورد هدف قرار دادی، در واقع مثل دیوانه ها بر خلاف شریعت الله عمل کرده ای، و دستور الله را انجام نداده ای، و خودت مجرمی، و علاوه بر این تلاش کرده ای که همه راعلیه خودت متحد کنی. چرا این را نمی فهمی؟

این کار یک مبارز آگاه نیست بلکه، کار یک انسان نامیزان و دشمنی است که تلاش دارد همه را علیه شما متحد کند. وحدت پیدا کردن آن ها با این شخص مجرمی که با تو می جنگد یعنی کسب قدرت برای این مجرم و این دشمن تو. دقت کردی؟ قدرتی که اساس هرگونه تغییر و تحولی است. این ها تمام اختلافات خودشان را کنار می گذارند و همگی با هم متحد می شوند و پشت این دشمن تو صف می کشند و پشت این دشمن تو را می گیرند. الان فهمیدی چه شد؟ بعد، وقتی این گند را بالا آوردی شروع می کنی به مظلوم نمایی و فرار از واقعیت که بله همه علیه من شدند و از این سیاه بازی هایی که خیلی ها را دیدیم. این نمی خواهد قبول کند که همه را خودش جاهلانه علیه خودش متحد کرده است.

این چیزی است که هر مجرمی آرزویش را دارد و برایش میلیاردها دلار در جنگ روانی خرج می کند تا اقوام یا همزبانهایش یا هم مذهب هایش را فریب دهد و به آن ها به دروغ بفهماند که این شخصی که با من می جنگد هدفش فقط من نیستم بلکه، هدفش شما هم هستید و اینطوری برای خودش قدرت و نیرو تهیه می کند. مگر ندیدید که فرعون هم با برجسته کردن اختلافات عقیدتی مردم با موسی علیه السلام سعی داشت به این شیوه مردم را با خودش بسیج کند و به این هدفش هم رسید؟

مگر ندیده ای که هر یک از احزاب کافر و مرتد سکولاریست کردستان هرگونه حمله به خودشان را حمله به تمام کُردها تبلیغ می کنند؟ فکر نکردی چرا؟ مگر یک مشت کُرد سکولار و کافر حزب کارگران اوجالان مساوی می شود با کل کُردها؟ یا حمله به بارزانی های سکولار و کافر مساوی میشود با کل کُردها؟ و حمله به دمکراتها، کومله ها و سایر سکولاریست های مرتد و غیره مساوی میشود با کل کُردها؟ دقت کن!

همین الان هم تبلیغ می کنند که صدام به کُردها حمله کرد، در حالی که دروغ می گویند؛ صدام به کُردهای طرفدار حزب دمکرات بارزانی و اتحادیه ی طالبانی حمله کرد. یا می گویند ایران به کُردها حمله کرد، در حالی که دروغ می گویند. ایران به حزب دمکرات، حزب کومله و متحدین ترک و فارس و عرب آن ها حمله کرد نه به کُردها.

چرا شما به این توطئه پی نمی برید و خودتان بدون هزینه این توطئه را علیه خودتان عملی می کنید؟ توطئه ای که توسط دشمنانتان طرح ریزی شده است. مگر کدام یک از شما شک دارید که ابوبصیر طرطوسی یکی از دشمنان شما نیست؟ چه کسی شک می کند که ابوبصیردشمنش نباشد؟ دشمن همه ی ماست. مگر کدام یک از شما شک دارید که مفتی های درباری و خائن آل سعود دشمن شما نباشند؟ همه دشمن ما و شما و کل مسلمین هستند. همه یقین دارید و شک ندارید که هم ابوبصیر و هم قطاران او دشمنان شما هستند و هم علمای فاسد و درباری آل سعود دشمنان قسم خورده ی شما و تمام مسلمین آزادیخواه دنیا هستند.

مگر امکان دارد مسلمان تا این حد جاهل باشد و زود فریب بخورد؟ آنهم در چیزی فریب بخورد که اصول و منابعش جلو دست اوست. چگونه یک مسلمان می تواند به خودش بقبولاند که شیعه ها مسلمانند اما، یکهو و آنی مرتد شدند؟ و آن ها را از چهار مرحله نباید بگذراند، هیچی. می گوید مسلمانند و منتسب به اسلام هستند اما، یکهو و آنی مرتد شدند.

 به نظر شما انسان مسلمان حق طلبی باقی می ماند كه به خودش بقبولاند كه تمام شيعيان مرتد هستند و بايد احكام مرتدين را بر آنها اجرا كرد؟ آيا چنين مطلبی نمی تواند ماهيت مفتيانی چون ابوبصير و و ابوقتاده و امثالهم را روشن کند؟ آيا اينها دلسوزان اسلام هستند يا دشمنان مسلمين؟ آيا در چنين وضعيتی اگر مسلمانی به فتواهای مخرب آنها عمل كند به خاطر تنفر از شیعه یا فلان قوم و صوفی، فلانی و فلانی اگر به این ها عمل کند خواسته يا ناخواسته در صف کفار سکولار آمريكا، انگليس،لابیهای صهيونيستی و دست نشاندگان منطقه ای آنها و مرتدین قرار نگرفته است؟ در صف آن ها قرار نگرفته؟ در جبهه ی آن ها قرار نگرفته؟ به نفع آن ها کار نمی کند؟ مسلمان باید هوشیار باشد.

کسانی از فرق معروف به اهل سنت که قصد ندارند در این حد به منافع مسلمین فکر کنند، و از افق دید وسیعی برخوردار نیستند، حداقل باید این را بدانند که عمل کردن به فتوای ارتداد کل شیعیان 12 امامی در واقع خیانت آشکاری است به فرقه ی خودشان. به فرقه ای که ادعای آن را دارند، از آن دفاع می کنند. خیانت به فرقه ی اهل سنتی است که ادعا دارد از اهل سنت است، چرا؟ چون همه را علیه خودشان متحد می کند. چون همه را علیه فرقه ی خود متحد می کند.

این کاری بود که میلیاردها دلار هزینه و آنهمه تبلیغات رسانه ای نتوانست در عراق آن را انجام دهد و در زمانی که در بصره به کنسولگری ایران حمله می شد و پیروان آیت الله محمود الحسن الصرخی در بابل و کربلا و سایر شهرها با حکوت عراق درگیر بودند و گروههای منشعب از گروه جماعت صدر در حال جنگ با نیروهای آمریکایی و انگلیسی بودند، این گفته ی ابومصعب زرقاوی که از ابوبصیر گرفته بود «الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ» در یک شب، همه را با هم متحد کرد، و همین یک جمله ی ابوبصیر طرطوسی که از زبان ابومصعب زرقاوی خارج شد ( که دقیقاً از عنوان کتاب ابوبصیر طرطوسی به عاریت گرفته بود) کاری کرد که هیچ قدرت و مرجع شیعی در عراق نتوانسته بود انجامش دهد، هیچ قدرت و مرجع شیعی در عراق نتوانسته بود برای اتحاد و وحدت میان همه ی شیعیان آن را انجام دهد.

فهمیدید چه شد؟ دیدید چه شد؟ این یکی از ثمرات و خدمات فتوای دروغین ابوبصیر طرطوسی مبنی بر مرتد بودن تمام شیعیان 12 امامی دنیا بود، که در غیاب و مرگ علمای شرع دانی چون ابوانس رحمه الله و امثالهم برای شیعیان 12 امامی چنان خدمت شایانی نمود. بله، به آن ها خدمت کرد. میلیاردها دلار نتوانست این خدمت را به آن ها انجام دهد و تمام ماهواره های رسانه ای و تمام تبلیغات شان نتوانستند این خدمت را به آن ها انجام دهند. تمام مراجعشان هم نتوانستند این کار را بکنند و با هم متحد شوند. ابوانس رحمه الله به صراحت شیعیان را با عنوان برادر مورد خطاب قرار می دهد و آن ها را به وحدت دعوت می کرد و حتی در مراحلی به همراه نیروهای شیعه مذهب در کربلا و نجف و سایر مناطق متحداً علیه آمریکاییان می جنگیدند. مگر ما خودمان این را ندیدیم؟

امروزه، عده ای از مسلمین با تحقیقات خود متوجه شده اند که فتوای ارتداد کل شیعیان 12 امامی نمی تواند شرعی باشد، برای همین کسانی که در دارالحرب سکونت دارند و نوبتی و بر اساس نیاز کفار سکولار اشغالگرعلیه مسلمین تبلیغ می کنند دستپاچه شدند و کسی چون ابوقتاده ی فلسطینی زود دست به کار شد و در پیامی تصویری فتوا داد که، شیعیان 12 امامی همان نُصِیری ها هستند. اینهم خیانت دیگری بود به فرق اهل سنت اما با یک اسم دیگر.

در حالی که همه ی ما می دانیم نصیری ها به صراحت توسط ائمه ی شیعه و منابع و علمای آن ها تکفیر شده اند. در این مسأله دیگر کسی شک ندارد. این فتوا مثل این است که کسی بگوید حنفی ها همگی قادیانی هستند، یا کُردها همگی سکولار کافر هستند. بله، این دارودسته ای که در دارالکفر و تحت حاکمیت طاغوتها سکونت کرده اند قصد دارند یک قدم عقب بکشند و بگویند که همه ی شیعیان 12 امامی مرتد نیستند. اما، در برابر با زیر پاگذاشتن تمام اسناد و مدارک تاریخی و فقهی موجود می گویند که همه ی شیعیان 12 امامی کافری هستند مثل نصیری ها. باور کنید در طول تاریخ بخصوص تاریخ اسلام هیچ احمقی به خودش اجازه نداده اینگونه به خودش توهین کند و تا این اندازه حماقت به خرج نداده که مسخره ی اهل علم شود، ولی ابوقتاده ی فلسطینی و امثالهم از هیچ چیزی شرم و حیا ندارند برای همین دست به هر کاری می زنند. این هم مصیبت جدیدی است که تولید شده، درست است که همه متوجه شده اند که این مسأله ی ارتداد عموم شیعیان 12 امامی دروغ است، و این سخن ابوبصیر دروغ است. اما، الان فتنه، داستان و سناریوی جدید ابوقتاده دارد شروع می شود. به همین دلیل فکر می کنم لازم باشد در مورد عقاید نصیری ها که به آن ها نُمِیری هم می گویند اشاراتی بکنم تا میزان اختلاف نصیری ها با شیعیان 12 امامی را تا حدودی متوجه شوید که إن شاءالله در درس های آینده مان در مورد فرق بین الفرق توضیحات مفصل تری در مورد آن ها می دهیم. إن شاءالله.

محمد بن نصير فهرى نميرى می گفت: امام دهم شیعیان، خداست. گوش دادید؟ می گفت: امام دهم شیعیان، خداست و خودش هم پیامبری از طرف این خداست. به تناسخ هم اعتقاد داشت. یهود و نصارا را بر حق می دانست. همه ی محرمات را حلال می دانست و نماز و روزه و سایر عبادات را باطل کرد و معتقد به اباحیگری و بی بندوباری جنسی بود. هم جنس بازی و لواط را جایز می داسنت و مى‏گفت از ناحيه ی مفعول، نشانه ی تواضع و فروتنى و از ناحيه ی فاعل، يكى از شهوات طيبات است و خداوند هيچ‏كدام از اين دو (تواضع و طيبات) را حرام نكرده است.حتى در بعضى از نوشته‏ها به او نسبت داده‏اند كه در بعضى از اوقات، مفعول واقع مى‏شد و آن را باعث تواضع براى خدا مى‏دانست.[31] بروید نگاه کنید.

این شخص در همان زمان و زمانهای بعد توسط ائمه ی شیعه و سایر علمای شیعه تکفیر شده، این را در دهها منبع می توان به آسانی متوجه شد. به نظر شما منظور ابوقتاده ی فلسطینی از پخش چنین دروغی آنهم در اردن که حیاط خلوت رژیم صهیونیستی و مرکز جاسوسی آمریکا محسوب می شود چه می تواند باشد؟

مگر ندیدیم که ادامه دهندگان راه این ها اگردر اینگونه موارد که مردم می بینند به بن بست می رسند زود سراغ مرده ها می روند؟ مگر بزرگانی چون نووی، ابن حجر عسقلانی و ابن قدامه مقدسی و دهها عالم دیگر را تکفیر نکردند؟ و مسلمین را اینطوری به خودشان مشغول نکردند؟

ما با این اشخاص معلوم الحال و مشابهین آن کاری نداریم اما، حق داریم از خودمان بپرسیم چرا باید اسباب بازی دست دشمنانمان شویم؟ چرا باید تمام زحماتمان را الکی هدر دهیم؟ چرا باید آشکارا در مسیر ظالمین قرار بگیریم؟ 

این بازی به دور از عدالتی است که الله تعالی ما را به سوی آن دعوت کرده، به دور از عدالت است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» ‏(مائده/8)، ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید، و کینه و دشمنی قومی شما را مجبور نکند که (با ایشان) عدالت نکنید. عدالت کنید که عدالت و دادگری (به ویژه با دشمنان چون پس و پیش آیه را وقتی نگاه می کنیم حتی با دشمنانتان) به پرهیزگاری نزدیکتر است. از خدا بترسید که خدا آگاه است از هر آن چههست و هر آن چه انجام می‌دهید.‏

‏«قَوَّامِینَ» یعنی تلاشگران راه عدل و داد. کسانی که با جدیت در انجام واجبات می‌کوشند و بر آن دوام دارند. مثل عدالت، مثل پیروی کردن از قانون شریعت الله نه قانون این دجال ها بلکه «وَمَن أحسَن قَولاً مِمَن دَعَا إلَی اللهِ وَعَمِلَ صَالِحَاً قَالَ إنّنِی مِنَ المُسلِمین». دَعَا إلَی اللهِ بکنند. در حکم تکفیر گفتیم در مرحله ی دوم باید قرآن و سنت صحیح مرجع باشد و به آن دعوت شود نه دَعَا إلَی ناتو، نه دَعَا إلَی آمریکا، نه دَعَا إلَی خودشان، نه دَعَا إلَی ابوبصیر و ابوقتاده و امثالهم. «وَمَن أحسَن قَولاً مِمَن دَعَا إلَی اللهِ وَعَمِلَ صَالِحَاً قَالَ إنّنِی مِنَ المُسلِمین» این احسن قول است.

بله، ‏«قَوَّامِینَ» یعنی راه عدل و داد که با جدیت در انجام واجبات می‌کوشند مثل عدالت و بر آن دوام دارند. «شُهَدَآءَ بِالْقِسْطِ»، گواهانی که دادگرانه گواهی می‌دهند و از این و از آن جانبداری نمی‌کنند بلکه، فقط از عدالتی طرفداری می کنند که قانون شریعت الله معرفی کرده. از حق طرفداری می کنند دَعَا إلَی اللهِ است. الله به ظلم، دروغ، فساد، کشت و کشتار بین مسلمین و بنده هایش راضی نیست و به آن امر نمی کند و ما هم به چنین چیزی گواهی نمی دهیم ، شُهَدَآءَ بِالْقِسْطِ.

الله ما را به عدالت دعوت کرده، هر چند که در مورد قومی باشد که از آن ها کینه به دل داریم یا با آن ها دشمن هستیم. چون، علاوه بر آنهمه مزایای عدالت در اطاعت از دستور الله و ثمرات آن در زندگی دنیوی باعث تقویت قدرت و نیروهای خود ما هم می شود.

به عنوان مثال، شما زمانی که به دوست خود می گویی که این نصرانی روبروی شما یک یهودی است، اولاً شما دروغ گفتید، درست است؟ و بعد تنها جهالت اطرافیانتان باعث حفظ این دروغ شما می شود به محض اینکه علم و آگاهی پیدا کردند سحر و دروغ شما باطل می شود و باعث تنفر و دلسردی نیروهایتان هم می شود؛ در طرف مقابل هم، نصرانی می گوید نگاه کنید این هایی که روبروی شما هستند چقدر دروغگو، جاهل و نفهم هستند؟ این ها با این دروغهایشان همه ی ما را هدف قرار داده اند نه گروه خاصی را. برای همین به نیروهای مخالف روحیه می دهد. یعنی شخصی که گفته فلانی یهودی است در حالی که یهودی نیست و نصرانی است باعث می شود که به نیروهای مخالف خودش نیرو و روحیه بدهد و آن ها را مصمم تر می کند که طرف مقابلشان دروغگوست و خودشان برحق اند و به خاطر این حق با هم متحد می شوند و قدرتشان چند برابر می شود.

شما که در راه حق می جنگی چه نیازی به دروغگویی داری؟ به من بگو چه نیازی به دروغگویی داری؟ تو حتی باید از دروغ دیگران هم خودت را دور کنی. چون، کسی که به تو دروغ می گوید حداقلش این است که خیر تو را نمی خواهد. زمانی که کسانی تلاش دارند ساختار دوقطبی اسلام و کفار را به هم بریزند و مفهوم کفار را به ناحق به داخل دایره ی اسلام بکشانند این ها آشکارا دارند به کفار خدمت می کنند و سعی دارند به تو بفهمانند دسته ای از مسلمین مثل ما هستند؛ پس، با آن ها بجنگ و اینطوری انرژی تو را هدر دهند. به نظر شما این ظلم آشکاری به بندگان الله و مسلمین ستمدیده ی کنونی نیست؟ بشنو ببین رسول الله صلی الله علیه وسلم چه می فرماید: «ای معاذ! بترس از دعای مظلوم که بین دعایش و الله متعال هیچ پرده‌ای نیست».

آیا این انسانهای غیر نرمال، نامتعادل، نامیزان و بیماران روانی شایسته نیست که بترسند و به خودشان بیایند و دست از ظلم به خود و دیگران بردارند؟

دوست گرامی! برادران من، خواهران و برادران مسلمانم، ترك‌ قتال‌ با هزار كافرِ واجب‌ القتل‌ آسان‌ تر است‌ از ريختن‌ به ناحق خون‌ يك‌ مسلمان حتی، اگر به اندازه ی یک استکان حجامت باشد. این ها به تو دروغ می گویند و دوست دارند تو هم این دروغ آن ها را راست بدانی و آن را تکرار کنی و به آن عمل کنی. تو باید دروغها را فاش کنی نه اینکه خودت هم مروج و پخش کننده ی دروغ باشی. یکی ازتو دزدی کرده و مالت را خورده چرا به او می گویی قاتل؟ یا یکی فقط دزدی کرده چرا به او میگویی جاسوس؟ تو با گروهی مسلمان بر سر قدرت حکومتی اختلاف دارید روی همان مسأله با او بحث کن. روی همان مسأله با او صحبت کن. اما زمانی که با گروهی مسلمان بر سر قدرت حکومتی اختلاف داری چرا به همدیگر لقب خوارج می دهید و مرتد می چسبانید در حالی که می دانید دروغ است؟ نه تو خوارجی و نه او مرتد است. تو که قدرت داری با او می جنگی اما در تاکتیک هایتان با هم اختلاف دارید. با همدیگر اتحاد ندارید. تأویل ها و اجتهادات یکی از شما اشتباه است. بر اثر اجتهاد و تأویل غلط، دارید با هم می جنگید اما در هر صورت همگی مسلمانید .

در کمترین قضاوت در مورد شما باید گفته شود زمانی که فحش و ناسزا می دهید و آشکارا دروغ می گویید شما صفات منافقین و سکولارزده ها را با خودتان حمل می کنید، و از صف اهل عدل و عدالت فاصله گرفته اید، و این در شأن یک مؤمن مجاهد و آزادیخواه نیست، و در قضاوتی عادلانه باید گفته شود که این دروغگویی آشکار شما، گناهی است آشکار که تنها به مخالفین شما خدمت می کند و به خودتان و اطرافیانتان ضرر می رساند و ظلمی است آشکار در حق خودتان و اطرافیانتان.  شما برای برداشتن ظلم قیام کرده اید نه اینکه خودتان هم ظالمی باشید مثل سایر ظالمین. الله تعالی به ظالمین کمک نمی کند و نصرتش را به ظالمین هم نازل نمی کند. چگونه به کسی نصرت بدهد که در مسیر تفرق، ذلیلی، سستی، دروغگویی و ظلم آشکار نسبت به بنده هایش در حرکت است؟

به نظر من توضیحات کامل و لازمی که در این فرصت می شد را خدمت شما ارائه دادم و سعی می کنیم درسمان در مورد شناسایی روش برخورد با مرتدین و شناسایی مرتدین و جبهه ای که مرتدین در آن قرار گرفته اند را به پایان برسانیم و سؤالات هم در اینجا چون بیشتر در مورد همین مسأله ی روز بود، اکثر آن در مورد تشیع بود بیشتر وقتمان را به همین نیاز روز دادیم  و  بقیه ی سؤالات را می گذاریم برای زمانی که خصوصی با هم هستیم و می گذاریم برای فرصتی دیگر إن شاءالله – و درسمان را به پایان می رسانیم

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.

رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.

اللَّهُمَّ رَبِّ جِبْرَائِيلَ وَمِيكَائِيلَ، وَإسْرَافِيلَ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ، عَالِمَ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيْهِ يَخْتَلِفُونَ، اهْدِنَا لِمَا اخْتُلِفَ فِيْهِ مِنَ الحَقِّ بِإذْنِكَ، إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ .

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[32]

دانلود به صورت pdf:

دانلود به صورت ورد:


[1]– الطبري، تاريخ الطبري، الجزء 5،رقم الصفحة 498

[2]– زيد بن علي،مقدمه مسند زيد بن علي، رقم الصفحة 11-4،وفي تاريخ اليافعي لما خرج زيد، أتته طائفة كبيرة قالوا له: تبرأ من أبي بكر وعمر حتى نبايعك. فقاللاأتبرأ منهما. فقالوا: اذن نرفضك. قال: اذهبوا فأنتم الرافضة. فمن ذلك الوقت سموا رافضة.

[3]– مجالس المومنین، ص۳۴۹، نامه دانشوران، ج ۵، ص ۱۰۵، سفینة البحار، ج 1، ص ۵۷۸، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۲۵

[4]– ميزان الاعتدال، طبع سنة 1963 م، ج 2، ص 584

[5]– روض الاخبار المنتخب من ربيع الابرار، ص 40

[6]– المحاسن والمساوي للبيهقي، ص 212

[7]– صر أبن مزاحم(واقعة صفين)، رقم الصفحة 34

[8]– إبن أعثم (كتاب الفتوح)، الجزء 2، رقم الصفحة 382

[9]– الإمام أحمد المرتضى(شرح الأزهار) الجزء 1، رقم الصفحة211

[10]– مناقب الشافعي للبيهقي، 2/71و طبقات الشافعية للسبكي، 1/299 ومعجم الأدباء لياقوت الحموي 17/320، تاريخ مدينة دمشق 51، 317 ترجمة الشافعي رقم (6071)، سير أعلام النبلاء 10، 58 ترجمة الشافعي.

[11]– منهاج السنة،1/38

[12]– ابی حنیفه، 1419ق، 47، الخمیس، بی­تا، 170

[13] فعلاً تنفسی بدهیم ظاهراً امروز در خدمتتان هستیم، از مسیر دور تشریف آوردید، إن شاءالله این چند ساعت که در خدمتتان هستم بقیه ی سؤالات را با هم پیش می رویم و جواب می دهیم. فقط سعی کنید سؤالاتتان را طوری تنظیم کنید که با درس امروز هماهنگ باشد و بقیه ی سؤالاتی که به درسمان مربوط نیستند إن شاءالله این ها را در فرصت های بعدی هم می توان در مورد آن ها صحبت کرد.

[14] نه داعش درست نیست، دوله، دوستان سعی کنید هر کسی یا هر شخص مسلمانی نگاه کنید و ببینید چگونه آن شخص مسلمان خودش را معرفی کرده، شما هم به همان شیوه او را معرفی کنید این به عدالت نزدیک تر است.

[15]– الفصل في الملل والأهواء والنحل4/72

[16] تکفیر صحابه هم یکی از باورهایشان بوده، اما به خاطر این یکی آن ها تکفیر نشدند بلکه، به خاطر سایر عقایدشان تکفیر شدند.

[17] خوارج هم که قبلاً ذکر کردیم یکی از همین اصطلاحاتی است که مورد سوء استفاده قرار گرفته. إن شاءالله در فرق بین فرق در مورد این مسأله هم صحبت می کنیم اما یکی از مواردی که دشمنان هم اکنون هم دارند از آن استفاده می کنند همان عبارت مرتدین است

[18] یعنی دقت کنید، ما قبل از این اقدام ابومصعب زرقاوی، چنین عقیده ای را در درون عقیده ی برادران مجاهدمان نداشتیم و بعد از این اقدام بود که ما در دولت اسلامی عراق، شورای مجاهدین قبل از آن، دولت اسلامی عراق و پس از آن دولت اسلامی عراق و شام و پس از آن و همین دوله ما چنین چیزی را شاهدهستیم.

[19] نوارهایشان معلوم است، پیام هایشان در مورد برادرانمان که در عراق دچار این اشتباه فاحش شده بودند مشخص است . 

[20] خوب، دقت کنید،هر کدام از این ها می گوید باعث می شود که این طایفه ی مارقه به قول خودش مرتد شود.

[21] آن هایی که عملاً این فتوا را اجرا کردند خودشان هم از این فتوای دروغین ضربات وحشتناکی خوردند. چون این دسیسه و توطئه است و ارتباطی به شریعت الله ندارد.

[22] کتاب نوشته اند. چندین کتاب در این زمینه نوشته شده، کسانی که می خواهند در موضوعی تحقیق کنند در موضوعی که تخصصشان است حرف می زنند باید کل سابقه ی آن را هم بلد باشند.

[23] سابقه ی جنایتکارانه ی ابوقتاده   در انقلاب الجزائر و کشتار انهمه زن و بچه و پیر و جوان اهل سنت را بررسی کنید متوجه عمق یکی از تراژدیهایی می شوید که این جنایتکاران جنگ روانی آفریده اند .

[24]– ابن‌ حزم‌، ص ‌274

[25] قبلاً هم در مورد تأویل، تفسیر، موانع تکفیر، شروط تکفیر و و و صحبت کردیم چیزهای دیگری که خود این مجنون و دروغگو خودش هم در کتاب هایش به آن ها اشاره کرده، در مورد طاغوت صحبت کرده که الان نوکر طاغوت شده است.

[26]  البته گفتم بعد از جریان ابو مصعب زرقاوی به این طرف، قبل از آن نیست. چنین چیزی در هیچ کدام از صوتیات یا تصویری های برادران مسلح ما وجود ندارد، به هیچ وجه وجود ندارد نه در صوتی ها و نه در تصویری هایشان

[27] در رد این که قرآن تحریف شده، بروید نگاه کنید.

[28]– الاتقان، ج 1،ص 65

[29] . بین تنفسی که کردیم دوستان سؤالاتی پرسیدن لازم می دانم توضیح بیشتری بدهم

[30] چون آن موجود فقط حرف می زند. به سوریه آمد اگر اهل جهاد بود همان جا می ماند؟ ولی این اهل عمل نیست، اهل حرف زدن است و عملی هم انجام نمی دهد که به نفع مسلمین باشد. بلکه، همان زمان هم با ارتش حُر و همین سکولاریست ها آمد و در پناه آن ها آمد هر چند به گروه های دیگری که هم سوی آن ها بودند سر زد.

[31]– بحار الانوار، ج 51، ص 367- 368؛ فرق الشيعه، ص 103- 102؛ معجم رجال الحديث، ج 17، ص 299 به بعد.

[32] پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *