درسهای مقدماتی/درس ششم:  چه باید کرد؟ وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی (2)

درسهای مقدماتی/درس ششم:  چه باید کرد؟ وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی (2)

سومین و چهارمین پایه و مقدمه و پیش نیازهای وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی به وحدت حرکتی  و چگونگی برخورد با اهل قبله ای می پردازد که ممکن است در مواردی با ما اختلاف داشته باشند.

زمانیکه مسلمین پس از آموزش و یادگیری ایمان به قیامت شناسی شرعی و به علم و آگاهی شرعی رسیدند، و قلبها برای پذیرش ایمان باز شد، و ایمان و یقین جای خودش راگرفت، آنوقت پذیرش داوطلبانه ی قانون شریعت الله و مسابقه برای اجرا کردن و عملی کردن قانون شریعت الله امری فرهنگی و ارزشی رقابتی، و قابل معامله با جان و تمام دنیای شخص می شود.

شخص مومن تمام تلاشش این است که به آن ایدئالی برسد که قانون شریعت الله برایش درنظر گرفته است، و برای رسیدن به این ایده آل هم در دنیا با فرقه ی ناجیه و غرباء و برادران رسول الله صلی الله علیه وسلم که در تفاسیر و مذاهب و فرق و جماعتهای مختلفی پراکنده شده اند متحد و هم مسیر می شوند و با پیوستن به هم تقویت کننده و پشتیبان همدیگر می شوند. در این حرکت چون پيمانها با الله است، چون منشاء حركت از درون است برای همین سهل انگاري نيست، خيانت نيست، مكر و غدر نيست، سستي و اهمال كاري نيست، تسويه حساب نيست، سرگرداني و تعليق نیست، و در نهايت در جا زدن و سكون وجود ندارد، بلکه با همراه شدن باتمام مجاهدین فرقه ی ناجیه کلا حرکت آگاهانه است به سمت هدف.

بَدَأَ المَسَيرُ إِلَى الهَدَف،وَالحُرُّ فِي عَزمٍ زَحَفْ

وَالحُرُّ إِن بَدَأَ المَسِيرَ فَلَن يَكِلّ وَلَن يَقِفْ

  • از میان آنهمه رویدادهائی که در تاریخ اسلام وجود دارد به 3 تصویر اشاره می کنم تا متوجه بشویم که این ایمان، یقین، قیامت شناسی و آگاهیهای شرعی چه انسانهای عالم اما اکثرا بی سواد وحرکتی را تولید می کند:

از انس رضی الله عنه روایت است که می گوید:رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ بدر که اولین برخورد با سکولاریستهای قریش بود فرمود:«هیچکدام از شما به کاری اقدام نکند تا اینکه من از او به آن نزدیکتر باشم». سکولاریستهای قریش به مسلمانان نزدیک شدند و رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: قُومُوا إلى جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمواتُ وَالأَرْضُ .برخیزید به سوی بهشتی که پهنای آن به اندازه پهنایی آسمان و زمین است. عمیر بن حمام انصاری –رضي الله عنه و أرضاهگفت: یا رسول الله بهشتی که پهنای آن به اندازه‌ی آسمان و زمین است؟ فرمود: بله! عمیر گفت: به به! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «چه چیز سبب شد که به به بگوئی؟» گفت: به خدا سوگند ای رسول الله! هیچ چیز، جز امید به اینکه من هم یکی از اهل آن باشم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «همانا تو از اهل آن می‌باشی».

عمیر رضي الله عنه و أرضاه– چند دانه‌ی خرما را از غلافش بیرون آورد و شروع به خوردن آن کرد و گفت: اگر من زنده بمانم تا این چند دانه خرما را بخورم آن زندگی طولانی خواهد بود. و بعد از آن خرماهایی را که با خود داشت، دور انداخت و با مشرکان جنگید تا کشته شد.[1]

  • نمونه دیگری که به تأثیر آموزش ایمان و یقین به قیامت و وعده های الله و آگاهیهای شرعی در حرکتی بودن مومنین اشاره دارد به یک بادیه نشین بر می گردد :

این مرد بادیه‌نشین نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و ایمان آورد و با ایشان همراه شد. رسول الله صلی الله علیه و سلم به برخی از صحابه توصیه كرد تا ازاو پذیرائی و مراقبت کنند.  این بادیه‌نشین در غزوه خیبر شركت كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم از غنایم، سهمی به او داد. گفت: این چیست؟ گفتند: سهم تو از غنایم است. او آنها را برداشت و نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: ای رسول الله اینها چیست؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: سهم تو از مال غنیمت است. بادیه‌نشین گفت: من به خاطر اینها از تو پیروی نكرده‌ام؛ بلكه از تو پیروی كرده‌ام تا در مبارزه با کفار، به من تیری اصابت كند و بمیرم و وارد بهشت گردم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: اگر راست می‌گویی، خدا نیز همین طور با تو معامله خواهد كرد. او برخاست و وارد معركه شد و بعد از مدتی، جنازه‌اش را آوردند. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آیا این، همان شخص است؟ گفتند: بلی. فرمود: او در گفتار خویش صادق بود، خدا نیز با او همان طور معامله كرد. آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم این مجاهد شهید را در ردای خودش پیچید و بر او نماز خواند و برایش چنین دعا كرد: بارالها! این بنده‌ات در راه تو هجرت نمود و شهید شد و من بر او گواهم.[2]

  • نمونه ی سومی که می خواهیم به آن اشاره کنیم که چگونه پس از آموزش ایمان و علم شرعی درجه اول می تواند مومنین را حرکتی بار بیاورد به صحابی جلیل القدر عمرو بن جموح اختصاص دارد .  

عمروبن جموح  بعد از شصت و چند سال با پاي لنگ مي خواست در جنگ احد شركت كند. خداوند وي را به خاطر پاي لنگش معذور كرده بود اما به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم شتافت و گفت: مي خواهم با همين پاي لنگ در بهشت قدم بزنم و با زنش براي هميشه خداحافظي كرد و رو به قبله ايستاد و گفت: «بار خدايا مرا به درجه شهادت نايل فرما، مرا مأيوس، نوميد و دل شكسته به خانه بر مگردان»

زمانی که با بصیرت«أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ » ابتداء ایمان آموزش داده می شود، چنین انسانهائی تولید می شوند که در برخورد با قوانین و دستورات شریعت الله تنها و تنها و بدون معطلی و چک و چونه یک موقف می گیرند: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» شنیدیم و اطاعت کردیم. همین و بس.

 اینان انسانهای بی اراده ای نسیتند که کورکورانه از انسانها تبعیت کنند، اینان انسانهای مستقل و با اراده ای هستند که دقیقا می دانند چه مي كنند؟ و چرا كاري را انجام مي دهند؟ و ثمره ی این کارشان هم چیست؟  محتوا و مفاید روشن این سند معامله ی الله با مومنین را خوب بررسی کنید که در جاهای مختلفی هم به آن اشاره کرده ام. الله تعالی در این سند می فرماید:إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ‏(توبه/111) بیگمان الله (کالای) جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری می‌کند.  (آنان باید) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای است که خداوند آن را در (کتابهای آسمانی) تورات و انجیل و قرآن (به عنوان سند معتبری ثبت کرده است) و وعده راستین آن را داده است، و چه کسی از خدا به عهد خود وفاکننده‌تر است‌؟ پس به معامله‌ای که کرده‌اید شاد باشید، و این پیروزی و رستگاری بزرگیه.

چنین امتی ساکن و گندیده و بی تفاوت و بی خیال و بی غیرت نیستند، بلکه امتی حرکتی هستند، و نشان می دهند که عملگرا هستند، تنها حرف نمی زنند و تنها ادعا نمی کنند، بلکه کار انجام می دهند. زمانی که ما ایمان را به هم مسیرانمان یاد دادیم به دنبال آن است که قرآن و قوانین شریعت را به آنان ارائه می دهیم، این آموزش بر ایمان آنان اضافه می کند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(انفال/2) مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهایشان هراسان می شود (و در انجام نیکیها و خوبیها بیشتر تلاش می کنن) و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می‌شود، بر ایمانشان می‌افزاید، و بر پروردگار خود توکّل می‌کنند.

در این امت آگاهِ هدفدارِ حرکتی که به وجود آمده اند زن و مرد به صورت یکسان آگاهانه به سوی هدف واحدشان در حرکت هستند: ‏فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ:

  • هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ
  • وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي
  • وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا

لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران/195) پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچ کسی از شما را که به کار پرداخته باشد – خواه زن باشد یا مرد – ضائع نخواهم کرد. بعضی از شما ازبعضی دیگر هستید. آنان که هجرت کردند، واز خانه‌های خود رانده شدند، و در راه من اذیّت و آزارشان رساندند، و جنگیدند و کشته شدند، هر آینه گناهانشان را می‌بخشم و به بهشتشان درمی‌آورم. بهشتی که رودخانه‌ها در زیر (درختان) آن روان است . این پاداشی از سوی خدا است، و پاداش نیکو تنها نزد خدا است .‏

در این صورت پیدایش مومنینی چون ام المومنین خدیجه اولین شخصی که به پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم ایمان آورد، یا چون سمیه اولین کسی که در راه اسلام و ایمانش خون داد و شهید شد، یا کسی چون نسیبه  که  در پیمان عقبه، و غزوه اُحد و غزوه حدیبیه و غزوه حُنین و جنگ یمامه حضور پیدا می کند و جهاد و مبارزه می کند و حتی یکی از دستهایش در جنگ قطع می شود و در جنگ احد از رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت مسلحانه دفاع می کند و دهها نمونه ی دیگر آشکارا به ما می گویند که: در این حرکت آگاهانه و هدفمند، تمام مسلمین بدون محدودیت جنسیتی موضع خودشان را بدون ابهام و با صراحت در برابر قانون شریعت الله و جاهلیت حاکم می دانند، اینان بی تفاوت و تماشاگر نیستند، بلکه متناسب با توانائی هایشان نقش ایفاء می کنند و به پیش می روند.

هم اکنون ما هم که در مسیر حرکت به سمت تشکیل شورای اولی الامر واحد جهانی و امت واحد و جماعت واحد در حرکت هستیم باید به یکی دیگراز این اسبابی که لازم و ضروی است به عنوان چهارمین پیش نیاز این وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی رعایت بشوند اهمیت بدهیم – که در ضمن هم مسیر شدن و رعایت حق فرقه ی منصوره که در گروههای مختلف و مذاهب متفرقی پخش شدند و گم و غریب هستند- چگونگی برخورد با اهل قبله ای است که در مواردی با ما اختلافاتی دارند .

در این مسیر به سمت وحدت و شورای اولی الامر واحد کسی حق ندارد که در باره ی مذاهب و گروههای متعلق به اهل قبله قضاوتی اغراق آميز، منحرف و مسخ شده داشته باشد، زمانی هم یک مسلمان یا یک گروه و جماعت یا یک ائتلاف و شورای محدود اسلامی متعلق به منطقه یا مذهبی خاص،  از نگاه ما، جنبه هاي منفي هم داشته باشد و حتی امیر فاجری هم داشته باشد باز نبايد او را با دشمن در یک ردیف قرار بدهیم، و اورا با اعمال اشتباهمان به سمت و سوی طاغوتهای اشغالگر خارجی و نوکران محلی آنها سوق بدهیم.

یکی از این اعمال اشتباهی که ممکن است یک مسلمان در برابر مسلمین مخالفش مرتکب بشود پیشداوری و ذهنیگری محض و دوری از واقعیتهای موجود است .شخص  نمی تواند الان فرقه یا گروهی که با آن مواجه است را درک کند، و با ذهنیتی که فلان عالم در چند قرن گذشته در مورد این فرقه ارائه داده است در موردش صحبت می کند، و طبیعی است که این پیش داوری و ذهنیگری محض با وضع موجود نمی سازد، و شخص دچار نتیجه گیری های سبک سرانه و بی ارزشی می شود . 

این برادران نامتعادل و نامیزان ما متعلق به الان نیستند و در قرنهای گذشته زندگی می کنند، و قصد دارند با بددهنی و تهمت زنی و خشونت و لجبازی به جای آنکه کفشی به اندازه ی پا بگیرند، سعی دارند پاها را بتراشند تا اندازه ی قالب و شماره ی مورد نظر آنها بشود.  چرا؟ چون چند قرن گذشته یکی از علماء گفته است این شخص از این فرقه و گروه شماره ی پایش همین است، و الان این برادر نامیزان و نامتعادل ما خیال می کند همه ی نسل این شخص یا همه ی اعضای این فرقه ای که این شخص به آن تعلق دارد همشان شماره ی پایشان همانی است که آن عالم بزرگوار درآن قرن گفته است.

الان که ما با آموزش ایمان و آگاهیهای لازم و ضروی و به دنبال این به اهمیت و جایگاه فرقه ی ناجیه و تنها پشتیبانانمان پس از نصرت الله پی بردیم و عملا در این مسیر در حال حرکت هستیم ضروری است که  این نتیجه گیریهای سبک سرانه و به دور از واقعیت را دور بریزیم . ما امروز، و نیازهای امروز خودمان و جریان حرکتمان به سمت وسوی شورای اولی الامر واحد و امت واحد و جماعت واحد را می بینیم، و متناسب با امروزمان و حرکت به سمت هدفمان تصمیم می گیریم .

ما به پیشینه ی تمام افراد و گروهها و جماعتها و ائتلافها و شوراهای کوچک نگاه می کنیم، مدت زمان معيني آنها را مورد آزمايش قرار مي دهیم، هر وقت که اینان عملا در برابر یهودیان جنگ طلب و دین سکولاریسم و مرتدین به عنوان مثلثی که دشمن شماره یک اهل قبله هستند موضع مشخص شرعی از خودشان نشان دادند، هر گاه اینان عملا در صف اهل قبله بر علیه دشمنان شماره 1و2و3 اهل قبله موضع شرعی گرفتند، و از جریان حرکت به سمت تشکیل شوراهای بزرگتر و واحد اسلامی پشتیبانی کردند، ما می توانیم با اینان و تمام کفار اهل کتاب و شبهه اهل کتابی که با ما منافع مشترکی در جنگ با دشمن اصلی ما پیدا می کنند متحد بشویم .

ما در حین اتحاد با تمام این افراد مختلف و فرقه ها و گروههای مختلف، با رعایت اسلوب شرعی و حساس امر به معروف و نهی از منکر، و پیاده کردن اسلوب انتقاد از خود، در برابر همه موضع فعالي می گیریم، و همه با رعایت اسلوب شرعی دعوت جنبه هاي منفي  همدیگر را مورد انتقاد قرار می دهیم تا در اصلاح همدیگر به هم کمک کنیم. در عين حال به جنبه هاي مثبت همدیگر احترام می گزاریم، و آنا ن را برجسته می کنیم، و از این جنبه های مثبت همدیگر پشتيباني می کنیم. تنها در اين صورت است که می توانیم عیب هایمان را زود برطرف کنیم، و اجازه ندهیم دشمنانمان از کانال این عیبها به ما  صدمه بزنند، و تنها در این صورت است که تا زمان رسیدن به اجماع واحد می توانیم قدرتِ حرکتِ به جلوِ اسلامیمان را تقويت کنیم، و بر متحدین دین سکولاریسم باز هم ضربات  نيرومندتري وارد کنیم.

برادران نامتعادل و نامیزان و کوتاه فکرِ انقلابی ما به تغییرات گروهها و افراد و مذاهب و احزاب و تفاسیر مختلف اهمیت نمی دهند، و وضع موجود و نیازهای روز خودشان و سایر مسلمین را مورد توجه  قرار نمی دهند، برای همین است که بصورت دُگماتیک و جزمیت و پافشاری تعصب آمیز و بدون دلیل معتبر شرعی، بر درستی رای یک عالم که مربوط به قرنها پیش و زمان خودش بوده است، سعی می کنند اجتهادات آن بزرگواران در گذشته را بر وضع موجود تحمیل کنند، که با تکرار این اجتهادات غیر منطبق با وضع موجود و ارائه ی راه حلهای غیر شرعی در کوتاه مدت 3 مصیبت بر جریان رو به جلو مسلمین وارد می کنند :

  • یکی اینکه هم فکرهایشان را به اقدامات افراطی و مصیب بار وادار می کنند و انرژی این سرمایه های عظیم را  هدر می دهند.
  • مصیبت دوم اینکه جنبش مجاهدین را از انبوه مسلمین جدا می کنند و مجاهد را تبدیل می کنند به ماهی بدون آب
  • مصیبت سومی که این دوستان نامتعادل ونامیزان ما بر اهل قبله تحمیل می کنند این است که نیروهای مجاهد و آزادیخواه را منشعب و تکه تکه می کنند و غیر ممکن می سازند که ضربه ی عمده بر دشمن عمده متمرکز و وارد بشود .

ما می بینیم که دشمنان متحد ما از شکافهایی که برادران نامتعادل و نامیزان ما به وجود می آورند نهایت سوء استفاده را برای  ضربه زدن به همه می کنند، و سعی دارند از این شکافها و تکه تکه شدنهای مسلمین تجاوزات و عملياتهای راهزنانه شان را بر سر اهل قبله بيش از پيش تشديد كنند.

اینها بخشی از ثمرات این برادران نامتعادل و قاصر ماست، اما ما حق نداریم که با در پيش گرفتن مبارزه عليه  قاصرين اشتباه معمول خودشان را مرتكب بشویم و يكپارچگي را انكار كنيم، همچنين نبايد با در پيش گرفتن دفاع از يكپارچگي به خطهاي تظاهر و عوامفريبي بیافتیم كه به صرفنظر كردن مبارزه عليه كوتاه فکران و قاصرين تظاهر مي كنند. جریان اسلامی که به سمت تشکیل شورای اولی الامر در حرکت است با رعایت تمام اصول دعوت، و پرهیز از ارتکاب منکر بزرگتر به جای منکر کوچکتر، به مبارزه آشتي ناپذير و بي اماني عليه هر دو گروه پرداخته، و برای دفاع از وحدت اهل قبله و يكپارچگي جنبش اسلامي، و تکامل بخشیدن به شوراهای کوچک به شورای واحد اولی الامر جهانی از هيچ تلاشي صرفنظر نمی کند.

ما بايد دقيقاً بين دشمنان، و دوستاني كه مرتكب اشتباه شده اند فرق بگذاريم: دشمن را بايد كوبيد و مجاهدین فرقه ی ناجیه ای را كه مرتكب اشتباه شده اند را بايد با كمك «انتقاد به سبک اسلامیش» به راه راست هدايت کرد. با در پیش گرفتن اين روش بايد با نيروهاي كليه مومنین متحد شد و اتحادی عمده را در شوراهای عمده به وجود آورد تا عليه دشمنان عمده مبارزه كرد.

این اتحاد عمده ای که اهل قبله به وجود می آورند بدون شک مجموعه ای از مذاهب و تفسیرها و نظرات مختلفی هستند و موضعگيري آنها نسبت به مسائل مختلف هم ممکن است  مختلف باشد، اما آنها در هر حال وجود دارند و بر جمعيت وسيعي از مسلمین تاثير مي گذارند، برای اينكه جماعتهاي بيشتري را به جهاد در راه تحکیم قانون شریعت الله و ایجاد امت واحد و جماعت واحد از کانال حکومت اسلامی و شورای اولی الامر واحد مسلمین کشاند نبايد اتحاد مشترك با اين جمعيتها، تحت رهبري شورای واحد و حکومت اسلامی در هر سطحی را رد کرد. شایسته نیست که مومنين و بخصوص مومنین مجاهد فرقه ی ناجیه که پس از نصرت الله تنها پشتیبانان همدیگر هستند تنها به موارد اختلاف نظر چشم بدوزند، بلكه بايد به نكات مشترك بي اندازه مؤثر و قوي در تفسيرها چشم بدوزند و مورد توجه قرارشان بدهند .

اگرمومنین كناره گيري كنند تداوم انقلاب اسلامي و حرکت به سمت شورای اولی الامر واحد و امت واحد و اجماع واحد و جماعت واحد غير ممكن می شود. ما با استفاده از شورا و اتحادهاي مشترك با تفسيرهاي مختلف اسلامي مي توانيم به مردماني كه تحت هدايت آنها هستند نزديك بشویم، و مي توانيم بر آنها تاثير بگزاریم، و آنها را برای جهاد و مبارزه مشترك بر علیه دشمنان مشترک و تأمین خواسته ها و اهداف مشترکمان بسيج كنيم. رد كردن اينگونه اتحادهاي مشترك تحت نظارت شورای واحد یا حکومت اسلامی در هر سطحی به مفهوم بريدن از مردم و به راه جدا گانه قدم گذاشتن، و در حقيقت چنين كاري فقط نتايجي وخيم خواهد داشت كه به تضعيف جهاد مسلمین و حرکت به سمت جلو مسلمین، و ادامه ی فقر و گرسنگی، و ادامه ی تسلط دشمنان بر مسلمین، و به تأخیر افتادن نصرت و پیروزی الله و خلافت و حاکمیت مسلمین بر زمین منجر می شود که الله وعده اش را به مومنین داده است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ (نور/55)

اگر خواهان متحقق شدن این وعده ی الله هستیم، و اگر خواهان به تأخیر افتادن بیش از اندازه ی این وعده ها نیستیم که باعث دوام فقر و گرسنگی و تسلط دشمنان بر مسلمین می شود، باید شرایط، اسباب و پیش زمینه های تحقق این وعده و نصرت الله را فراهم  کنیم . 

زمانی که می دانیم شورا و وحدت ضامن حرکت ما به سمت جلو، و پیش زمینه ی کسب قدرت، و از اسبابهای مهم نصرت الله، و تحقق وعده های الله به حساب می آیند، دیگر مومنین نباید به خودشان اجازه بدهند که تنگ نظر باشند، بلکه باید تمام اهل قبله و تمام مخالفین دین سکولاریسم و تمام مخالفین مرتدین محلی را در شورای واحدی گرد هم جمع کنیم و با نیرویی عمده جهادی عمده را بر علیه دشمنان عمده گسترش بدهیم .

نکته ای که در اینجا لازم است به آن اشاره بشود این است که ممکن است افراد زیادی از مسلمین فریب کفار داخلی و منافقین را خورده باشند و تنها نظاره گر باشند، ما حتی الامکان باید سعی کنیم که اینا ن را حول و حوش « أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» به سمت خودمان بکشانیم، و با این مسلمین جبهه ی خودمان را گسترش بدهیم،ودربرابر، نیروهای فریب خورده و تحت فرمان اشغالگران سکولار جهانی و مرتدین محلی را حداكثر منفرد کنیم و ضربات مشتركي بر آنان وارد  کنیم.  اين است شيوه اساسي استراتژي و تاكتيك مؤمنين در حال حاضر.

بله، ما باید از ناچیز ترین امکانات هم استفاده کنیم، حتی ما می توانیم مثل عمر بن خطاب از خائنین و مرتدین عصر خودمان چون دموكراتهاي ليبرال يا نئوليبرال جدا از مردم، كمونيستها و خائنين مسلح و فكري كه در اختيار دشمن هستند، اما از خطاهاي سابق خود پشيمان شده اند و قصد دارند به نفع قانون شریعت الله و به نفع مردم و ناموس و وطن خود راه مبارزه مردمي را در پيش بگیرند، و از حق مسلم و قطعي ملت مسلمان خودشان پشتيباني كنند تا به این شکل جبران اشتباهات خودشان را بکنند، استفاده کنیم.

البته برخی از منافقین و سکولار زده هاهم ممکن است مجبور بشوند برای کسب منافع دنیوی و یا تحت فشار و تاثير افكار عمومي ملت خودشان و ديگر مؤمنين و يا مسلمين جهان به  جهاد اسلامی ملتشان ملحق بشوند، به هر حال علتش هرچه باشد باز ضرورت دارد که كليه ی اين نيروها را با درپیش گرفتن حذر کامل در مبارزه مشتركي عليه اين دشمن اشغالگر سکولار خارجی و مرتدین محلی تحت شورای واحدی متحد ساخت و جنگ را بر دشمن اصلی متمرکز کرد، همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم با بستن پیمانهائی با یهود مدینه و سایر قبایل و همراه کردن یا خنثی کردن منافقین و سکولار زده ها برای غلبه بر دشمن اصلی و تمرکز بر دشمن اصلی اتحادی فراگیر و قدرتی عمده علیه دشمن عمده فراهم کرد .

هر وقت كسي بخواهد خطاها و اشتباهات گذشته اش را دست كم در مورد مسئله قانون شریعت الله و ملت ستمديده خودش تصحيح كند بي ترديد امر خوبي است كه تنها می توانیم از آن استقبال کنیم، و هر وقت كسي حتي تحت تاثير افكار عمومي اجباراً ناگزير بشود عليه دشمن مشترک تمام شریعتهای آسمانی و مرتدین محلی و دشمن ملت خودش قیام کند، و از مسئله همنوعان به استضعاف كشيده خودش پشتيباني کند، و یا صرفا برای فراهم شدن «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» با اهل قبله متحد بشود باز در اينصورت هم به هيچ وجه زيان بخش نخواهد بود، همچنانکه نصرانیها با ارتش عمر بن خطاب رضی الله عنه در فتح فارس و روم  برای تأمین این موارد متحد شدند .

ما چاره ای نداریم جز اینکه در برنامه هایمان متناسب با وضع موجودمان و نیازهای روزمان تأمل و بازنگری کنیم، باید با برنامه ای سیتماتیک آنهائی را که به دلایلی از مبارزه اسلامي خودشان را كنار مي كشند با رفع شبهاتشان در اين مبارزه شركتشان بدهیم، و با آنهائی كه در اين جنبش عمومي و بنيادي دست روي دست مي گذارند فعالانه و به شیوه ای شرعی روبرو بشویم. ما تنها در جریان جهاد و مبارزه ی برای  بیرون راندن کفار اشغالگر سکولار خارجی و مرتدین و پس مانده های طاغوتی آنها، و در جریان تحکیم قانون شریعت الله و حرکت به سمت تکامل شوراها تا زمان رسیدن به شورای اولی الامر واحد و امت واحد و جماعت واحد است که می توانیم مرز بين يك مجاهد ومبارز واقعي ويك پندارباف حقه باز سخن سرا و مرز ميان اسلام و غير اسلام را آشکار تر کنیم.

در جريان جهاد و مبارزه واقعي است كه آشكار می شود چه كسي عليه دشمن قسم خورده خونخوار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین محلی صادقانه مبارزه مي كند و چه كسي رختخواب را ترجيح مي دهد، و چه كسي از حقوق حقه ملت مسلمان خودش پشتيباني مي كند و به آن كمك مي كند و چه كسي به آن پشت کرده  است و در توهمات خودش چهار نعل یورتمه می رود.

زمانی که ما همه ی اهل قبله را به وحدت و تمام غیر مسلمین مخالف با اشغالگران سکولار خارجی و مرتدین محلی را حول و حوش پیمانهائی با خود همراه می کنیم، و خواهان چنین وحدت فراگیری هستیم، هرگز به معناي تجمع نابخردانه و سازش بدون برنامه نيست. ما طرفدار آن هستيم كه با رعايت اصول اسلامي با نيروهاي ضد اشغالگر و ضد سکولار و ضد قانون شریعت الله همگام بشویم، و نيروها را در مبارزه عليه نيروهاي دشمنان مشترک و اصلی، و در پشتيباني از ستمدیدگان و كمك به آنهاو تحکیم عدالت اسلامی با هم متحد كنيم.

حتی ممکن است در جریان گسترش جهاد بر علیه دشمن اصلی ازعناصر ضد دشمن هم پشتيباني كنيم و  آنان را به حرکت بر علیه دشمن اصلی ترغیب کنیم. همان کاری که رسول الله با قبیله هایی چون خُزاعه بر علیه سکولاریستهای قریش کرد.

در اجرای این تاکتیکهای ضروری و لازم ممکن است بعضی از برادران نامتعادل و نامیزان ما قدرت هضم و درک آن را نداشته باشند و مرتکب گفتار یا اقداماتی احساسی و غیر شرعی بشوند، در این صورت اين ضرورت پيش می آید كه عناصر محدودبين، قاصر و يا افراطي و نامتعادل و حتی سازشکار را مورد انتقاد قراربدهیم، و اين خصلتهاي ناپسند آنها را طرد كنيم، و جریان جهادی مسلمین را با این انتقادات از بیماری و آلوده شدن به بیماریهای آنان واکسینه کنیم .

نکته ی دیگری که لازم است در روش برخورد صحیح با اهل قبله به عنوان یک پیش نیاز وحدت اگاهانه، هدفمند و حرکتی رعایت بشود مراقبت از چگونگی برخورد با علمائیه که گوشه گیری کرده اند، یا تنها به امامت و خطابه در حد اضطرار می پردازند، یا در معرض اکراه و اجبار قرار گرفته اند و چاره ای جز دفع افسد به فاسد ندارند.

در تمام این موارد و موارد مشابه که ممکن است یک مسلمان به دلیل نبود حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا به دلیل نبود حکومت بدیل اضطراری اسلامی و حتی تسلط علمای سوء و الرویبضه و منافقین و اهل بدعت بر نهادهای قدرت در جامعه در ظروف و شرایط زمانی و مکانی ویژه ای گیر کند که برای بعضی از ناظرین شبهاتی به وجود بیاید که نکند اینهم جزء همان افراد بیمار و دارودسته ی منافقین و سکولار زده باشد، قاعده کلی بر آوردن بیشترین عذرها برای مسلمان و تبرئه ی آن از جرم احتمالی از طریق شبهات و شک و شبه ست، و معیار سنجش برای آنانی که در مبارزه با جاهلیت حاکم گوشه گیری را انتخاب کردند هم این است که :مَن رَأى مِنكُم مُنكَرَاً فَليُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ، فَإِنْ لَمْ يَستَطعْفَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَستَطعْ فَبِقَلبِه وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإيمَانِ. [3]هر فردی از شما که کار گناهی را مشاهده کند بایستی با دستش مانع  انجام آن شود و اگر نتوانست  با زبانش مانع  آن گردد و اگر نمی تواند-حداقل- با قلبش- آن را انکار کند و به آن راضی نشود- و تنها صاحب ضعیف ترین ایمان است که تنها با قلب انکار می کند.

انکار با قلب یعنی مبارزه ی منفی، و در هر سه روش مبارزه با منکر،  کناره گیری و عدم همکاری با منکر و شخص مجرم وجود دارد .این قاعده ی کلی مبارزه در حالتهای عادی است، اما اگرشخص در حالتهای اضطرار قرار گرفت باید تابع قاعده ی «الضرورات تبیح المحضورات» شد. مثلا مسلمان مجبور بشود یک چیز بدتر را با یک چیز بدی دفع کند، برا ی از بین بردن یک چیز فاسد تری به چیز فاسدی چنگ بزند .

در این گونه مواردِ بسیار متعددِ اضطراری، و در چنین جوامع جاهلیت زده ای که ممکن است حد فاصل بین دارودسته ی منافقین و مومنین هم به هم بخورد، برای محافظت از مومنین به کوچکترین شبهات در رفع اتهام از مسلمین چنگ می زنیم، و به حسن ظن و گمان نیک بردن به مسلمین به عنوان یک واجب برای توجیه و تفسیر به سمت خوبی کارهای آنها چنگ می زنیم، و این کار را نوعی تقویت جبهه ی مومنین می دانیم.

 الله تعالی دوست دارد ما برای بنده هایش عذر بیاوریم و بنده هایش را با شبهات از جرم تبرئه کنیم : ادْرَءُوا الْحُدُودَ عَنِ الْمُسْلِمِينَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[4] ما هم به خاطر دوستی الله و تقویت ایمانمان تمام کینه ها و تنفر های نابجا و خطواط الشیطان را دور می ریزیم و این کارها را می کنیم .مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، و أَعْطَى لِلَّهِ، فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الإِيمَانَ[5] آنکه به خاطر خدا دوست بدارد وبه خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خداوند چیزی را ببخشد، ایمان وی کامل گشته است.» این هم تطبیق عملی و حرکتی بخشی از : «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » در زندگی دنیویمان است .

ما در پناه حکومت اسلامی علی منهاج النبوه یا بدیل اضطراری آن نیازمند تشکیل شورای اولی الامر منطقه ای و جهانی هستیم که مظهر و نماینده ی اراده ی تمام مسلمین و مستضعفین جهان باشد، و این را ضامن تشکیل و بقای امت، و این را ضامن حفظ و تقویت قدرت و پیروزی بر تمام دشمنان شماره 1و2و3و4 و اهل قبله ی مجرم می دانیم .

ما حق نداریم با اعمال جاهلانه ی خودمان اهل قبله ای که تنها برای رضایت الله آن را صبح و شام می خوانند از این اتحاد و این قدرت و این حرکت جهانی طرد کنیم و کنارشان بزنیم، هر چند که به دلایل مختلفی دارای عیبها و اشتباهات بزرگی هم باشند، ما پاسخگوی اشتباهات و عیبهایشان نیستیم، بلکه مسئول اگاه سازی آنها و فراهم کردن زمینه های توبه در آنها هستیم.

کسی که جاهلانه مرتکب جرم طرد چنین مومنین خطاکاری بشود در صدمه زدن به مسلمین و در خدمت به دشمنان آشکار و پنهان اهل قبله کار کرده است، و شکی نیست که انسان ظالمی است که طبق نقشه ی مشرکین و سکولاریستها و سایر دشمنان عمل کرده است. دقت کنید الله تعالی چه می فرماید: وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِّن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ‏(انعام/52-53)کسانی را (از پیش خود) مران که سحرگاهان و شامگاهان خدای را به فریاد می‌خوانند[« بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ» مراد، در همه اوقات است].منظورشان (تنها رضایت) او است . نه حساب ایشان بر تو است و نه حساب تو بر آنان است (و هرکس در گرو عمل خویش است). اگر (به حرف سکولاریستها درباره این گونه مؤمنان گوش دهی و از خود) آنان را برانی، از زمره ستمگران خواهی بود .‏

‏ ما حق نداریم چنین مسیری را که دشمنان ما و بخصوص دشمنان مشرک و سکولار ما رفته اند را برویم و باید : وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏(انعام/54) هرگاه مؤمنان به آیات ما به پیش تو آمدند بدیشان بگو: سلام بر شما باد ! خداوند شما بر خویشتن رحمت واجب نموده است که هرکس از شما از روی نادانی و جهالت دچار عمل و کار سوء و بدی شد، ولی بعد از آن توبه کرد و اصلاح کرد (خداوند عذر تقصیر او را می‌پذیرد) چرا که او بخشنده ایست که رحم می کند.

در اینجا مهم نیست که این عمل سوء و زشت برادرمان در چه است، مهم این است که عمل سوئی را از روی جهالت انجام داده است، و وظیفه ی ما دادن آگاهی به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم به او است تا زمینه های توبه ی اورا از این جرم برایش فراهم بشود و از این آلودگی عقیدتی یا رفتاری پاک بشود، و از این بیماری درونی یا ظاهری نجات پیدا کند .

وظیفه ی ما درمان و فراهم کردن اسباب و زمینه های نجات فقراء و بیماران است نه کشتن آنها و یا طرد کردن آنها . اگر ما دچار اشتباه طرد غیر شرعی مسلمین شدیم، و مسلمین را به دلیل جهالتشان از خودمان طرد کنیم، و جهالتشان در این جوامع جاهلی را اسبابی برای طردشان و تفرق بیشتر کردیم، و برایشان عذر به جهل در اعمال سوئی که انجام می دهند نیاوریم، آنوقت با این تفرق ویرانگری که تولید کردیم چه کسی از جانب الله پشتیبان ما خواهد بود؟ مگر الله تعالی بعد از نصرت خودش مومنین را از اسباب نصر قرار نداده؟ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ.چرا؟ مومنین بعد از نصرت الله بزرگترین اسباب قدرت گیری و نزول نصر و پیروزی هستند، ما در برابر این مسلمین جاهلی که به خاطر جهالتشان دچار اعمال سوئی شده اند طبق نقشه ی دشمنامان از کانال علمای سوء و الرویبضه و الائِمَّةَ الْمُضِلِّينَ و دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ عمل نمی کنیم، و طبق نقشه ی دشمنامان در طرد اینان و ایجاد تفرق پیش نمی رویم، بلکه از تاکتیک و سلاح مهم صبر در اصلاح این برادران مریض و آلوده مان و حفظ وحدتمان استفاده می کنیم، که صبر کار ساده ای هم نیست.بخصوص در وضع موجود اما قاعده همین است:رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ(اعراف/126)

ما در روش برخورد با برادران و خواهران مسلمانمان که دچار عمل سوء و اشتباهی شده اند به سبک صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم  از يك تا هفتاد عذر و بهانه ی شرعی می آوریم . 70 یعنی خیلی زیاد و تا آنجایی که می توانیم. حالا اگر این عذرهای ما کافی نبودند می گوییم  شايد عذر ديگري هم داشته باشد و ما از آن بي خبر باشيم. این اسلوب یک مسلمان در برابر اشتباه یک مسلمان است . آن هم در کدام مجتمع؟ در مجتمع صحابه و عصر خلفای راشدین. حالا در این جامعه ی جاهلی و بیماری که حکومتهای طاغوتی و منافقین و سکولار زده ها و علمای سوء و الرویبضه با حمایت کفار اشغالگر خارجی و آنهمه رسانه ی ماهواره ای و کانالهای اجتماعی و آموزشی و غیره اینهمه آلودگی و بیماری تولید کرده اند باید چند عذر شرعی برای مسلمین بیاوریم .

نکته ی دیگری که عده ای از برادران درآن اشتباه می کنند این است که فرقی بین عمل مجرمانه ی شخص با خود شخص نمی گزارند. نمی توانند مثل برخورد رسول الله صلی الله علیه و سلم با اشتباهات اسامه بن زید و خالد بن ولید با مسلمین دارای عمل سوء برخورد کنند.  ما باید تنها از آن عمل آن خواهر یا برادرمان اعلام برائت کنیم نه از خودشان . ما زماني که برادر یا خواهر مومنمان را می بینیم که مرتکب عمل سوء و گمراهی شده اند نباید آن را بصورت مطلق گمراهش بنامیم . بلكه در همان موضوع ایشان را جاهل و گمراه می دانیم.  مثل اتفاقی که برای خالد بن ولید یا اسامه بن زید یا مقداد یا بلال در معاوضه ی محصولش رخ داد.

مساله ی اشتباه دیگری که عده ای درآن افتاده اند این است که خیال می کنند هر کسی با آنها بجنگد حتما کافر یا مرتد یا خوارج  و صحوات و مزدوراست. در حالی که اینطوری نیست، و ممکن است به دلایل دیگری چون بغی با شما وارد جنگ شده باشد، یا اجتهاد غلطی کرده باشد، و به خاطر ایمان و اسلام با شما نجنگد، در هر صورت این جنگش باعث نمی شود صفت ایمان و اسلام را از او بگیرید: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا (حجرات/9) هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید  .

در هر صورت روش شرعی تعامل و برخورد با اهل قبله هم یکی دیگر از پیش زمینه ها و مقدمات ضروری وحدت اگاهانه، هدفمند و حرکتی است که باید مثل بقیه ی پیش زمینه ها و مقدمات توسط مجاهدین فرقه ی ناجیه رعایت بشود.

یکی دیگر از پیش شرطهای وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی «اراده ی شورائی» است . «اراده ی شورایی» به معنی قبول و پذیرش تنوع آراء، برداشت ها و تفاسیر درون شوراو تسلیم رای واحد شورا شدن است.

یعنی شورای مسلمین باید قبول کند که در درون اعضای شورا اختلاف نظر و تنوع برداشت ها، متناسب با علم نسبی و پیشرفت های فکری انسان ها برای پیشرفت و ترقی مداوم و پیوسته، وجود دارد و زمانی که شورا هم با اجماع واحداش رای خودش را صادر کرد اعضاء باید بپذیرند که باید تابع رای واحد شورا از کانال رهبریت و امیر باشند هر چند که مخالف رای آن ها باشد. تنها در پیش گرفتن این روش جهادی و مبارزاتی است که از دو بیماری حذف گرایی کور و انحصار گرایی جاهلانه، و در نهایت تفرقه و انهدامِ وحدتِ هدفمندِ اهل قبله جلوگیری می کند. تسلیم «اراده ی شورایی» شدن یعنی ضمانت یکی از پیش شرطها و پیش نیازهای وحدت اگاهانه هدفمند و حرکتی .

در درس گذشته مان در مورد دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان عرض کردیم که الله تعالی در مورد دشمنانی که آشکاراند و می شناسیمشان  و آن هایی که پنهان اند و نمی شناسیمشان امر می کند: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ (انفال/60) برای (جهاد با) آنان تا آنجا که می‌توانید نیرو، قوت واسبهای ورزیده آماده سازید، تا با آن دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد .

در درس شناسائی منافقین و سکولار زده ها عرض کردیم که عامل «قدرت» نقش کلیدی و اساسی را در برخورد با این کفار پنهان داخلی که ما نمی شناسیمشان و تنها الله آن ها را می شناسد بازی می کند، حالا الله تعالی آشکارا و واضح بیان می کند که آن چیزی که کفار آشکار را کنترل و مدیریت می کند و در برابر کفار آشکار هم حکم بازدارندگی اصلی را دارد باز«قدرت» است، و امر می کند تا آنجایی که می توانیم خودمان را به آماده کردن و تهیه کردن این «قدرت»  مشغول کنیم  تا با این «قدرت» هم دشمنان آشکار و شناخته شده را بترسانیم و هم دشمنان ناشناخته و پنهان را که تنها الله آن ها را می شناسد .

اما چه «قدرت»  است که اینان را می ترساند؟ قدرت علمی است؟ قدرت فرهنگی است؟ قدرت اقتصادی است؟ یا …؟ اجازه بدهید رسول الله صلی الله علیه وسلم جواب بدهد: رسول الله صلی الله علیه وسلم برای اینکه عده ای الرویبضه و علمای سوء نیایند معنی قوت و نیروی خواسته شده در آیه را به چیزهای دیگری تفسیر و تأویل کنند می فرماید: “أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ،أَلا إِنَّالْقُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ[6]آگاه باشيد كه منظور از قوت تير اندازی است. آگاه باشيد كه منظور از قوت تير اندازی است، آگاه باشيد كه منظور از قوت تير اندازی است .

در این صورت تنها دشمنان آشکار و پنهان الله و خودمان را تنها با قدرت اسلحه می شود ترساند، خوب،این دشمنی که روبروی ماست یک شخص است تا با قدرت شخصی آن را بترسانیم؟ آیا جماعت و گروه خاصی است که با قدرت گروه و جماعتی خاص آن را بترسانیم ؟ یا حکومت است؟ اگر حکومت نیست بلکه حکومتها هستند تنها و تنها با قدرت حکومتی است که می شود آن را ترساند نه با قدرت یک فرد مسلح یا گروه مسلحی .

راه رسیدن به این قدرت حکومتی هم از اتحاد و وحدت برای تشکیل حلف الفضول شهری و روستائی و محله ای شروع می شود تا به جماعت می رسد و تا به شورای مجاهدین می رسد و تا در نهایت به قدرت حکومتی اسلامی می رسد. هدف این است که تنها با این قدرت حکومتی است که می شود در برابر قدرت حکومتی دشمنان الله و خودمان و حتی قدرت منافقین و سکولار زده ها و آشوب طلبان مسلمان نامتعادل و نامیزان داخلی ایستاد. 

حتی اگر چنین حکومت اسلامی چون حکومت خلفای راشدین وجود نداشت و بدل اضطراری اسلامی آن وجود داشت مثل تمام حکومتهائی که پس از خلفای راشدین بر مسلمین بر اساس فقه خاص اسلامی حکم رانده اند، باز قدرت و اسلحه ، در برابر حکومت دشمنان، تنها و تنها با حکومت معنی می دهد،  و این حکومت هم تنها و تنها با وحدت به وجود می آید، برای همین است که الله تعالی برای حفظ این وحدت راهکارهائی را ارائه داده است . مثل دشمن شناسی شرعی و درجه بندی دشمنان؛ دشمن ها هم تمام تلاششان بر این است که این وحدت را به هم بزنند و تفرق رابه جایش بگذارند که نتیجه ی قهری آن نابودی قدرت حکومتی است و اولین اقدامشان برهم زدن درجه بندی دشمنان از طرق منافقین و سکولارزده ها و علمای سوء و الرویبضه و مسلمین نامتعادل و نامیزان بوده است. حتی در موارد زیادی خود مسلمین نامتعادل و نامیزان بدون دخالت دشمنان اهل قبله خودشان داوطلبانه و ناخواسته کارهائی را انجام داده اند که انگار طبق نقشه ی این دشمنان اهل قبله در حرکت اند و تمام ثمرات این کارهای این برادران نامتعادل و نامیزان ما به دشمنان ما و خودشان رسیده است .

دشمنان اهل قبله نمی خواهند مسلمین به قدرت حکومتی دست پیدا کنند و اگر هم دست پیدا کردند تمام تلاششان این است که آن را با تفرق نابود کنند. برای همین است که الله تعالی تفرق را یکی از صفات مشرکین و سکولاریستها می داند و مسلمین را از چنین شرکی برحذر می دارد : وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ * مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ  (روم/31-32) و باز سفارش می کند که :وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (انعام/153)‏ این راه (که برایتان بیان کردم) راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و از راههای ( باطل) پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده و متفرق می‌ کند . اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید.‏

حالا اگر کسی این دستورات صریح الله را گوش ندهد و خودش را به بلا و شرک تفرق گرفتار کرد، در این صورت  الله تعالی تفرقه گرا را در هیچ چیزی با پیامبر نمی داند: إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ ‏(انعام/159) بیگمان کسانی که دین خود را پراکنده می‌دارند و دسته دسته و گروه گروه می‌شوند تو به هیچ وجه از آنان نیستی و (حساب تو از آنان جدا و) سروکارشان با خدا است و خدا ایشان را از آنچه می‌کنند باخبر می‌سازد.

در این صورت پس از ایمان به عنوان یک قدرت درونی، وحدت شاه کلید قدرت دنیویه که در صورت تفرق و بدون آن با وجود پیشرفته ترین اسلحه ها و با شهامت ترین انسانها باز نتیجه ای غیر از فشل و بی ابهتی و ذلیلی در بر نخواهد داشت.  یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیراً لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ ‏* وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ‏(انفال/45-46) ‏ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی روبرو شدید، پایداری نمائید و بسیار خدا را یاد کنید تا پیروز و رستگار شوید .‏و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمائید و کشمکش می کنید،  (که اگر کشمکش کنید ) درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود (و ترس و هراسی از شما نمی‌شود) . صبر کنید که خدا با صبر کنندگان.‏

اجازه بدهید یک تمثیل و روایتی از سیدنا علی بن ابی طالب رابرایتان تعریف کنم تا متوجه بشویم که تفرق چگونه دامنگیر همه می شود، و ترو خشک را با هم می سوزاند، حتی آنهایی را به کام خودش فرو می برد که در این جریان تفرقی که توسط برادران نامتعال و نامیزان ما یا منافقین و سکولار زده ها و حتی دستهای خارجی به وجود آمده  است بی طرف بودن و تنها نظاره گر بودند:

عمیر روایت می‌کند:  روزی از روزها  علی رضی الله عنه داشت برای ما سخنرانی می کرد. در حین سخنرانی خوارج سروصدا کردند و نظم جلسه را بر هم زدند و علی مجبور شد که سخنرانی را قطع کند و از منبر پایین بیاید.علی بن ابی طالب رضی الله به خانه رفت و ما نیز به دنبالش رفتیم. ایشان ناراحت و گرفته بود و گفت: آیا می دانید که مثال من و شما و قتل عثمان مانند سه گاو و شیری است که  در جنگلی زندگی می کردند؟ 

به دنبال این ادامه داد: یکی از این گاوها سفید، یکی سیاه و دیگری حنایی بود. هرگاه شیر می‌خواست بر گاوها حمله‌ور شود آن‌ها دست‌به‌دست هم می‌دادند و همانند یک جسم واحدی جلوی شیر را می‌گرفتند و شیر نمی‌توانست هم‌زمان بر سه گاو حمله کند.

شیر به فکر چاره‌ای افتاد تا اتحاد و هم‌بستگی‌شان را در هم بشکند و از بینش ببرد؛ بنابراین پیش گاو سیاه و حنایی‌رنگ رفت و به آن‌ها گفت: این گاو سفید با آن رنگِ روشن و درخشانش، از فرسنگ‌ها دورتر به چشم می‌آید و این مسئله منجر به کشف محل اختفای ما توسط انسان‌ها می‌شود. و هنگامی که محل پنهان‌شدنِ ما لو برود همه‌ی ما نابود خواهیم شد، پس به من اجازه دهید تا شرّ این گاو سفید را از سرمان کوتاه کند و انگهی با خیال راحت، در کنار هم، و بدون این‌که خطری ما را تهدید کند، در این جنگل، با امنیت تمام زندگی می‌کنیم.

گاو سیاه و حنایی‌رنگ به شیر اجازه دادند تا دوست‌شان را تکه‌پاره کند. شیر بعد از دریافت مجوزِ قتل، با خیال راحت، و جلوی چشم دو گاوِ دیگر، گاو سفید را درید و شکمی از عزا درآورد، بدون این‌که خطری از جانب آن دو گاو دیگر او را تهدید کند.

چند روز گذشت و شیر دوباره گرسنه شد و به فکر شکار افتاد. پیش گاو حنایی رفت و گفت: رنگ من و تو نزدیک به هم است، اما این گاو سیاه، همانند لکه‌ای بزرگ از دور پیداست و محل اختفای ما را لو می‌دهد. اگر اجازه دهی من او را به قتل می‌رسانم تا محل اختفای ما کماکان از دیدِ شکارچی‌ها پنهان بماند.گاو حنایی اجازه داد و شیر، با خیال راحت شکم گاو سیاه را پاره کرد.

مدتی گذشت و شیر پیش گاو حنایی آمد و بدون مقدمه گفت: من آمده‌ام تا تو را بخورم! گاو حنایی گفت: مرا؟ شیر: بله تو را. گاو حنایی: پس اجازه بده تا قبل از کشته شدن فریادی بزنم و دلم را خالی کنم تا بغضم فرو نشیند. شیر: اجازه داری.گاو سه مرتبه با صدای بلند فریاد کشید: من همان‌روزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. من همان‌روزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. من همان‌روزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد. ألا إني أكلت يوم أكل الثور الأبيض.

علی بن ابی طالب رضی الله بعد از بیان این داستان، چنین نتیجه‌گیری کرد: “من همان روزی سست، ضعیف و بی‌کَس شدم که عثمان به قتل رسید.”[7] الا و انی لما وهنت یوم قتل عثمان .

بله، تمام مسلمین قدرت و هیبتشان در حکومتشان و رهبریت اسلامیشان خلاصه می شود، و این قدرت و هیبت است که در برابر کفار آشکار و پنهان و در برابر مسلمین نا متعادل و نامیزان باعث پیاده شدن فریضه ی ارهاب «تُرهِبونَ بِه‌ عَدُوَّ اللهِوَعَدُوَّکُم» به عنوان یک عامل بازدارنده می شود. تنها کافیه که ما در برابر دشمنان این قدرت حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا بدیل اضطراری اسلامی در برابر دشمنان الله و خودمان سکوت کنیم تا نتایج تلخ و ناگوارش را در آینده ای نزدیک خودمان و حتی نوادگانمان بچشند.

ما هم اکنون در برابر افراد نیستیم که قدرت اسلحه ی فردی ما معنی بدهد، در برابر یک گروه و دسته هم نیستیم که قدرت گروه و جماعت ما معنی بدهد، ما در برابر قدرت حکومتی و قدرت حکومتهای متحد دشمنان الله و خودمان هستیم و ما تنها در صورتی با وحدت پولادین به صورت صف واحدی در آمدیم و محبوب الله شدیم:  إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ . آنوقت است که الله ما را با وجود چنین قدرت منسجمی که با ایمان و صبر پشتیبانی می شود بر دشمنان کثیرمان پیروز می کند : كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ . در این صورت تنها راه و تنها کانال اجرای این قانون شریعت الله و این فریضه از طریق حکومت اسلامی یا بدیل اضطراری حکومت اسلامی است که بر اساس یکی از مذاهب اسلامی حکم می کند .

اگر این بدیل اضطراری هم وجود داشت تا زمانی که این حالت اضطرار از بین می رود باید از این ابزار به عنوان تنها ابزار استفاده کرد و دچار تفرق و تک روی نشد و صبر کرد. بله اینجا صبر معنی می دهد. اینجا صبر برای یک موحد بسیار تلخ تر از هر چیزی است، اما تنها کانال اجرا کردن قانون و فریضه ی ارهاب دشمنان با اسلحه همین است، و باید تا اصلاح این حکومت بدیل اضطراری اسلامی یا ارتقاء آن به حکومت اسلامی با کیفیت تری صبر کرد، و با صبر خود و پرهیز از تفرق و تک روی از الله و رسولش اطاعت کرد: وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ .

قبلا عرض کردیم که کسی چون صلاح الدین ایوبی هم از این بدیل اضطراری اسلامی در برابر صلیبی ها به عنوان یک سنگر استفاده کرد و مدت 19 سال وزارت حکومت فاطمیان شیعه مذهب مصر را قبول کرد. علت همکاری مسلمین با بنی امیه و بنی عباس و عثمانی ها هم بر علیه کفارهمین بود . علت همکاری با جماعتهای اهل بدعت حنفی دیوبندی در جنگ با کمونیستهای شوروی همین بود،علت همکاری با حکومت پر از بدعت گروههای محلی طالبان بر علیه آمریکا و متحدینش هم همین بود. علت همکاری ابن تیمیه با حکومت وقت در مبارزه با مغولهاهم همین بود. اینان کلا بدیل های حکومت اسلامی هستند که باید در صورت اضطرار با قدرت اسلحه ی چنین حکومتهائی دشمنان آشکار و پنهانِ الله و خودمان را بترسانیم، و آینده را ببینیم و مطمئن باشیم که سکوت و بی تفاوتی ما در برابر کسانی که حاکمیت اسلامی موجود را به حکومت اسلامی تری ارتقاء نمی دهند بلکه اورا به سمت حاکم کافر سکولار و مرتدین محلی سوق میدهند خیانت آشکار و ظلم آشکاری به خودمان و تمام آیندگانی است که تحت حاکمیت این حکومتهای کافر یا مرتد دچار انواع مفاسد و ظلمها و جنایات می شوند.

خوب، با این نگرش شرعی، حالا در وضع موجود، چه ما از قدرت حکومت بدیل اضطراری اسلامی برخوردار باشیم و چه از این نعمت محروم باشیم و مجلس شورای مجاهدین داشته باشیم، در هر دو حالت نکته ای که لازم است در داخل شورای تحت حاکمیت این دو ابزار به عنوان یک تجربه ی تاریخی ارزشمند به آن اهمیت عملی داده بشود که از لوازم تأمین «اراده ی شورائی» به عنوان یکی دیگر از پیش نیازها و مقدمات وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی در کنار تقویت و پشتیبانی از رهبریت از طریق یکی از ابزارهای سه گانه مطرح می شود، «استقلال درون گروهی» تفاسیر ومذاهب اسلامی در امور شخصی خودشان است .

تا زمان رسیدن به اجماع واحد و امت واحد و جماعت واحد مسلمین تكيه كردن گرايشهاي مذهبي و تفسيري بر استقلال فكري محدود خودشان يكي از مسائل مهم جنبش اسلامی است. تنها زمانی كه استقلال كليه گرايشهاي تفسيري و فقهی از دين اسلام تضمين بشود، آن زمان است که هر فرقه و مذهب و گروه و يا حزبیمی توانددر روند اتحاد با خيزش توفنده اسلامي ياري برساند و به تحقق وعده های الله و نزول نصرت و پيروزي سرعت ببخشد.

استقلال در انديشه و آزادي در بيان در چارچوب شورا و حفظ «اراده ی شورائی»حق قابل احترام و  خدشه ناپذير هر يك از گرايشهاي اسلامي است و هيچ كس حق ندارد به آن تعرض كند. هر تفسيري هم به سهم خودش مؤظفه به استقلال ساير تفاسير اسلامي احترام بگذارد. احترام گذاشتن به استقلال در انديشه و آزادي در بيان در چارچوب شورا شرط مقدم و مبناي «اراده ی شورائی»،يكپارچگي مسلمين و همكاري بين آنهاست، امر يكپارچگي و همكاري بين تفاسير برادر فقط زمانی مي تواند واقعاً اختياري، پايدار و صميمانه باشد كه كلية تفاسير و گرايشهاي مذهبي متقابلاً استقلال يكديگر رارعايت كنند. اگر اين اصل اساسي زير پا گذاشته بشود مسائل بغرنجي بين تفاسير برادر بوجود مي آيد. و «اراده ی شورائی» ويكپارچگي جنبش اسلامي از بين می رود، و مشكلات جدي بر سر راه جنبش پيشرونده بيداري اسلامي از آن سه ابزار و سه کانال شرعی حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی یا مجلس شورای مجاهدین به وجود می آید .

در همین سالهایی که در آن هستیم و در چند سال گذشته و شايد هم بشود گفت و قطعاً درست است، در قرنهاي اخير در جنبش اسلامي اين اصل در روابط بين تفاسير اسلامي زيرپا گذاشته شده است. برای همین درجنبش بين المللي و حتي منطقه اي اسلامي مسائل بغرنجي ظاهر شده، و موانع جدي بر سر راه تحقق بخشيدن به امر يكپارچگي فرق و تفاسير برادر بوجود آمده است، و مستقیما «اراده ی شورائی» و کانالها و ابزارهای حکومت اضطراری اسلامی یا مجلس شورای مجاهدین را در برابر خطرات داخلی و خارجی غیر قابل انکار، ضعیف، ناتوان و حتی سست و بی ابهت کرده، و محرک دشمنان برای گسترش جنایات و تجاوزاتشان بر سرزمینهای مسلمین شده است .

كليه گرايشات و تفاسير اسلامی که به کانالهای سه گانه به عنوان تنها ابزارهای قدرت عمده در برابر دشمنان عمده اعتقاد و یقین دارندبايد به عنوان یک پیشنیاز وحدت آگاهانه و هدفمند حرکتی به «اراده ی شورائی» و متقابلاً به همدیگراحترام بگذارند، و در اين راستا «موضع  تساوي حقوق» بگيرند، یعنی آنها حقی را که برای خودشان روا می دانند، برای سایر اهل قبله هم روا بدانند، و همه با حقوقي يكسان همچون دیواری پولادین به  اسلام ياري برسانند.

در اینجا و با وجود اینهمه فرقه و تفسیر و مذاهب سنتی و مدرن باید فهمیده باشیم که تنها راهنماي كردار و رفتار مسلمين اسلام است. و خط مشي و سياست شورای مسلمین بر اساس كاربرد خلاق  اسلام با در نظر گرفتن شرايط خاص حوزه ی فعالیت این شورا تنظيم شده است. جز اين، براي ما ايدئولوژي، جهانبيني و تئوري رهبري دیگری نمي تواند وجود داشته باشد.

مومنینی که به اهمیت شورا و جایگاه شرعی «اراده ی شورائی» در پناه یکی از سه ابزار شرعی  پی برده اند، حق ندارند نسبت به دیگر تفاسير و گرايشات برادر رفتارهای اغراق آميز داشته باشند، و تفاسیر و انديشه هاي خودشان را بر ساير فرق تحميل کنند، و یا گرايش و تفسير ساير تفاسير و گرايشات را تحت فشار قراربدهند، يا اينكه در امور داخلي آنها دخالت کنند، چون تابع اراده آنان نيستند و از تفسیر خاص آنها پيروي نمي كنند.

 با اين وجود، با قرنها تجربه و بیچارگی برای كليه مسلمين، امروز هم، در میان بعضی از جماعتهای اسلامی سرزمینهای مسلمان نشین، در بسياري از نقاط، هنوز پديده هائي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي از فرق و تفاسير قصد دارند بينشها و خط مشي دروني خودشان روبر تفاسير و گرايشات ديگر تحميل کنند، و بر آنان فشار می آورند، و در امور فردي و شخصي آنان هم دخالت می کنند. چرا؟چون اين تفاسير نمي خواهند بينشها و خط مشي هاي فردي و دروني آنها را كه خيلي جزئي هم هستند یا ارتباطی به مسائل مشترک روز اهل قبله ندارند را بپذيرند.

 البته ملت مسلمان ما هم از اين قاعده مستثني نبوده و تجربيات تلخي داشته است . اما جنبش حرکت به سمت شورای اولی الامر ما و جنبش حرکت به سمت حکومت اسلامی علی منهاج النبوه ی ما که در کنار یکی از سه ابزارها و با رعایت پیش زمینه های وحدت آگاهانه، هدفمند و آگاهانه  چون «اراده ی شورائی»، ضامن تشکیل شورای اولی الامر جهانی و ضامن تولد دوباره ی امت واحد و جماعت واحد است،  لگد جانانه اي بر عناصر فرقه ساز فرقه پرست و ضد وحدت زده است، و تفكر و انديشه های مسموم و نامتعادل و نامیزانشان را از خودش دور کرده و بيرون ریخته است. چون در اين زمان ديگربا وجود تجربيات متعدد تلخ و وحشتناك گذشته و زمان حاضر تحملش برای جنبش بيداري اسلامي و شورای مسلمین دشواراست .

تفاسیر، مذاهب، جماعتها و گرايشات اسلامي مختلف بايد مشتركاً در پناه یکی از «سه ابزار» درمورد مسائل مهم كه مورد توجه همه آنهاست بر اساس ارزيابي و نتيجه گيري هاي مشتركي كه با هم در شورای واحد به توافق رسيده اند، تصميم بگيرند و عمل كنند، فقط اینطوری وحدت اراده و وحدت عمل تضمين می شود.

هيچ جماعت و گروه و تفسیر و برداشت تابع شورا حق ندارد كه در مناسباتش با گرايشات برادر به  ذهني گري  مبتلا بشود و سبكسرانه در مورد گرايشات اسلامي برادر قضاوت كند، و بخاطر اينكه تفسيري در امور فردي خودش به حرف آنها گوش نمي دهد و تفسیر و تأویل و نظرهاي ديگری از دين اسلام  دارد نسبت به او با پيش داوري برخورد کند و به «اراده ی شورائی» اهل قبله صدمه بزند.

هيچ جماعت و گروه و تفسیر و برداشت تابع شورا مجاز نيست رفتار و كردار تفاسير برادر را فقط از اين رو چون مثلاً با  نظر آنها توافق ندارد با  اسلام  متضاد تلقي كند. همچنين هيچكس حق ندارد و مجاز نيست كه بر تفاسير و گرايشات برادري كه در پاره اي از مسائل جزئي فردي موضع مستقلي دارند از روي هوي و هوس برچسب بزند. برخي به جریان وحدت طلب جنبش شورائی مسلمین و به برخي از تفاسير اتيكت هائي مثل خوارج، تکفیری، رافضی، مرجئه، صوفیگری و غیره  مي زنند، كه اينها لاطائلات و اراجيفي بيش نيستند. که در درس قبلیمان در مورد درجه بندی دشمنان به علت و چرائی پیدایش این برچسبها اشاراتی کردیم .

در این صورت جنبش حرکت به سمت وحدت و حرکت به سمت تکامل شوراها تا شورای اولی الامر جهانی و اجماع واحد و امت واحد و جماعت واحد اسلامي قاطعانه  تنها از «اسلام» و«اراده ی شورائی» تحت پوشش ابزارهای شرعی حکومت بدیل اضطراری اسلامی یا ابزار مجلس شورای مجاهدین دفاع مي كند، از اين رو ما مسلمين عليه تمام نگرشها و دیدگاههای منحرف كننده و رنگارنگ به پا خاسته ايم و عليه آنها جهاد و مبارزه مي كنيم.

هيچ جماعت و گروه و تفسیر و برداشت تابع شورا نبايد اغراق كنند و تمام آن چیزی كه خودشان انجام مي دهند را درست بدانند و آنچه ديگران انجام مي دهند را نادرست بدانند.  بين مجاهديني كه برای امر مشتركي جهاد و مبارزه مي كنند نبايد چنين نمودها و نشانه های بسيار ناسالم را تحمل كرد. راهنماي كليه مسلمين جهان  قرآن، سنت صحيح وشورای اولی الامر واحد جهانی است.

 با وجود اين، بدليل عدم وجود شوراي اولي الامر جهاني اسلام و به دلیل نبود اجماع واحد ناشی از این شورا، آنان مي توانند كم و بيش تفاسير مختلفی در مورد اين يا آن مسئله ی جزئي داشته باشند. ولي در اين موارد هم باز لازم است که نسبت به هم با حسن تفاهم روبرو بشوند، و صادقانه مسائل را مشتركاً مطرح کنند  و برای يكپارچگي تلاش کنند. چنين رفتاري يك وظيفه ديني است كه كليه مسلمين بايد نسبت به همدیگرو پاسداری از «اراده ی شورائی» تحت پوشش یکی از «سه ابزار»ها ی شرعی رعایتش کنند.

ما نمي خواهيم در طرف كسي قرار گيريم. اگر كسي از ما بپرسد شما در كدام طرف  قرار گرفتید؟ پاسخ می دهیم: ما در موضع اسلام و در موضع جهاد اسلامی و حرکت به سمت تشکیل شورای اولی الامر جهانی و امت واحد و جماعت واحد از کانال یکی از سه ابزار شرعی قرار داريم، و بر اين باوريم كه يك خط مشي يكسان و همگون  در شورا و «اراده ی شورائی» به هيچ وجه تنوع برداشتها و تفاسير را نفي نمي كند.

تنها کسانی نمی توانند این تنوع رادر شورا قبول کنند که به نسبتهائی خودشان را به تکبر آلوده کرده باشند و روحیه ی عظمت طلبی را در خودشان مهار نکرده باشند. ما ديگر عاقل تر از آنی هستیم که  در طول اين همه سال تجربه جهادی و مبارزاتي جهان اسلام در گذشته و حال به اين امر واقف نشده باشيم كه دفاع از تفاسیر درون گروهی و جزئی خود، و مبارزه سرسختانه بخاطرآن، يكي از خصائص اصيل مسلمین شده، و بايد براساس رهنمودهای شورا و «اراده ی شورائی»خط مشي و سياست خودمان را  بطور مستقل تعيين کنیم و اجرا كنيم تا اینطوری امر جهاد و تکمیل ساختمان مجلس واحد شورای مجاهدین یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی و «اراده ی شورائی»را به پیش ببریم و این ساختمان را کاملش کنیم به نحوی که این ساختمانم مکانی امن برای همه بشود .  

این ساختمان شورا و «اراده ی شورائی»که قراراست تکمیل بشود و همه ی تفاسیر و گرایشات و مذاهب فقهی سنتی و مدرن رادر خودش جا بدهد، و در نهایت با اجماع واحدش یک رای واحدی را به همه ارائه بدهد، نمی تواند از روحیه ی جناحي طلبي مذهبی و گرايشات ناسيوناليستي برخوردار باشد، بلکه بدون در نظر گرفتن جناح مذهبی یا نژاد خاصی، تنها به روحيه همكاري و همبستگي بين مؤمنين ارزش می گذارد، و به تجربيات ديگر جنبشهاي اسلامي احترام می گذارد، و ضروري می داند که از همه بیاموزد تا رای صحیح و مناسبی را ارائه بدهد. اینهم یعنی «اراده ی شورائی» و متحد شدن با يكديگر و همكاري بر اساس حقوق يكسان و تحكيم این حقوق و همکاری. 

 اين خط مشي نه تنها با جهاد و انقلاب و ساختمان سرزمين ما بلكه با خواسته هاي شوراهای محلی و منطقه ای ساير ملل اسلامي و حتی با خواسته های غير مسلمانان اهل کتاب و شبهه اهل کتاب هم که حول و حوش « أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» با ما هم مسیر شده اند كاملاً منطبق است. علاوه بر آن، جريان و سير تكامل اوضاع انقلابي جهان اسلام و يك سلسله وقايعی كه در این چند سال گذشته در جنبشهاي اسلامي اتفاق افتاده اند برای چندمین بار و به کرات و به وضوح نشان داده اند که اين خط مشي «اراده ی شورائی» و وحدت طلب ما كمكي است به بر طرف کردن مشكلاتي كه امروزه در جنبش اسلامي مسلمین به وجود آمده است، و کمکی است به رسیدن به  يكپارچگي واقعي و رسیدن به اجماع واحد و امت واحد و جماعت واحد، و راهکار عملی است برای خلاص شدن از تفرق و امتهای متعدد و جماعتهای متعدد.

حالا تا زمان تشکیل شورای اولی الامر موحد و بازگشت اجماع واحد و جماعت واحد باید چه طوری با اختلافاتی که حتمی هستند برخورد کرد؟ و از «اراده ی شورائی»مسلمین دفاع کرد؟  این اختلافات حتمی هستند، چرا؟ چون :

  • انسانها به اندازه ی عقل و علم و وسعتی که دارند در میزان درک و اجتهاداتشان دارای قوت و ضعفهای طبیعی هستند و تنها در شوراست که این ضعفها برطرف می شوند
  • علاوه بر این انسانها متناسب با نیازهایشان در حال پیشرفت غیر قابل انکاری هستند و نمی شود جلو این پیشرفت را گرفت برای همین متناسب با وضع موجود تفاسیر و برداشتهای مختلفی از منابع شرعی به وجود می آیند، که اینهاهم تنها در شوراست که یکی می شوند.
  • حالا اگر ابزار و وسیله ای برای هماهنگ کردن این نظریات مختلف و برداشتهای متفرق و تفسیرهای گوناگون وجود نداشته باشد پیدایش اختلاف امری حتمی و غیر قابل اجتنابی می شود، و هرگز نمی شود رای و تفسیر یکی را یا رای و تفسیر مذهب و حزبی را بر رای و تفسیر دیگران تحمیل کرد .

این همان کاری بود که امام مالك رحمه الله در برابر درخواست ابوجعفرمنصورعباسی انجام داد و راضی نشد به اینکه رای و مذهب او مذهب رسمي بشود و بر دیگران تحمیل بشود  و چنین کاری را مايه فتنه و تفرق بيشتر می دانست. امام شافعي رحمه الله هم به صراحت با درك درستي كه از اسلام و شورا داشت اعلام می کند كه «راي من درست است اما احتمال اشتباه نيز دارد و راي غير من به نظرم خطاست اما احتمال صحت را نيز دارد.» يعني آقا و خانم محترم ما حجت مطلق نيستيم، من بشري هستم با خصوصيات بشري كه يكي از ويژگيهاي اين بشر نسبي بودن انديشه و برداشتها و تفاسيرش است و تنها شورا و اجماع واحد آن است که برای آن عصر حجت مطلق می شود نه رای افراد مختلف .

در چنین شرایطی مهمترین وظیفه گرایش به تشکیل جبهه ی واحد با تمام اهل قبله و حرکت به سوی شورای واحد و«اراده ی شورائی» از کانال یکی از ابزارهای شرعی مجلس شورای مجاهدین یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی است، در چنین شرایطی چون تنها از طریق وحدت و تشکیل شورا می شود به تقویت جبهه ی مسلمین کمک کرد باید قوی کردن جبهه ی اسلام از کانال یکی از این ابزارهای شرعی را بر«هر چيزي» برتري ببخشيم.

در اینجا تنها قوی کردن جبهه ی اسلام است که مهم است نه تمایلات و خواهشهای نفسانی و تکبر. زمانی که عمربن خطاب خالد بن وليد را از رهبري ارتش مسلمین عزل کرد بدون کوچکترین مخالفتی برای جانشین خودش ابوعبيده بهترين مشاور و نصيحت گر و مثل یک سرباز مطیع در برابر فرمانده ی جدیدش سمع و طاعه داشت . حالا فقط کافی است که بسیاری از دوستان کمی در ضعف ایمان خودشان شک کنند و از خودشان بپرسند در برابر نهی از تفرق و گرایش به وحدت و کسب عزت و قدرت حکومتی از کانال یکی از ابزارهای شرعی و«اراده ی شورائی» تا چه حد با اعمالشان نشان داده اند که صادق هستند و در راستای دستورات قانون شریعت الله در این زمینه حرکت می کنند؟ لازم است به خودشان بیایند و لحظه اي در اعمالشان شك کنند .

لازم است اگر یقین دارند که قوی کردن جبهه ی اسلام را بر«هرچيزي» برتري می بخشند و در برابر جبهه ی متحد دشمنان شماره یک و حتی دشمنان شماره 2 و3 قصد خدمت به جبهه ی مسلمین و«اراده ی شورائی» مسلمین از کانال یکی از سه ابزارهای شرعی را دارند:

  • باید در مواردی که اختلاف حتمی است و هنوز شورائی برای یکی کردن این اختلافات تشکیل نشده است، گذشت و امر به معروف و نهی از منکر شرعی داشته باشیم، و سخت گيري و قاطعيت رادر این مسائل اختلافی و اجتهادی صرفاً در دايرۀ وجودي خودمان محدود کنیم.
  • باید خودمان را در یادگیری آموزشها و روشهای ضروری در چگونگی بر خورد با مخالفینمان تشویق کنیم، و مسائلی چون تاب آوری، مدیریت خشم و دور ریختن لجبازی و غیره را در کارگاههای خاص آموزشی شرعی به صورت پراکتیک و عملی یاد بگیریم .
  • باید یقین داشته باشیم که هم برداشتهای ما و هم برداشتها و تفاسیر سایرین از منابع شرعی تا زمان تشكيل شوراي اولي الامر منطقه ای و جهانی حجت نسبي هستند نه مطلق، و هیچ شخص و تفسیری  قابل پرستش نیست. چون اگر هر شخص یا تفسیری را مطلق دانستید، و از دیوارعنکبوتی و بی اساس آنها رها نشدی، در واقع آنها را به جای قانون شریعت الله پرستش کردید.
  • باید اجازه ندهیم یک مثقال ذره تکبر به قلب و اعمال ما راه پیدا کند. تکبر یعنی بستن راه صلح وموده و باز کردن راههای خشونت و درگیری.
  • لازم است از سوء ظن، پیش داوری و بدون دلیل و علم به دیگران تهمت زدن،غیبت کردن و تجسس پرهیز بشود.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (حجرات/12)
  • علاوه بر این موارد، تمام امر به معروف و نهی از منکر ما باید به شیوه ای باشد که منجر به منکر بزرگتری نشود. تمام نهی از منکر های ما باید در مسیر گرایش به وحدت و پرهیز از تفرق باشد .

با بررسی مجدد سناریوی برخورد سیدنا هارون و موسی با قضیه ی گوساله پرستی قوم بنی اسرائیل آشکارا متوجه می شویم که شرک تفرق برای جامعه ی مسلمین بزرگترین منکری است که ممکن است وجود داشته باشد. بله شرک تفرق برای جامعه ی مسلمین از شرک گوساله پرستی تا رسیدن رهبر مورد قبول همه بیشتر و خطرناکتراست. و نمی شود تا زمان رسیدن این رهبریت مورد پذیرش همه با شرک بزرگتری به جنگ با شرک کوچکتری رفت و شرک بزرگتری را جایگزین شرک کوچکتری کرد . برای همین باید به خاطر منکرات بسیار جزئی و ریز و یا اختلافات فقهی و فرعي با برادر و خواهران مخالفمان، از جريحه دار کردن عواطف و احساس آنان که باعث می شود از همسفر شدن با ما به سمت وحدت و قدرت و تشکیل شورای اولی الامر واحد و حکومت اسلامی و امت واحد و اجماع واحد و جماعت واحد منصرف بشوند، و پشیمان بشوند، یا دودل بشوند، یا یک ذره شک کنند و سست بشوند و به «اراده ی شورائی» ما از کانال سه ابزار صدمه ای وارد بشود بشدت پرهيز کنیم .

  • توجه به این مهم که:  خیرالنَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ . و باید در صحبت کردن و دعوت به معروف و نهی از منکر هدف نفع رساندن باشدو اگر لذتی هست درنفع رساندن باشد نه درغلبه بر حريف و پوچ نشان دادند راه او و محکوم کردن آن. اشتباهی که خیلی ها به آن دچار می شوند.

حالا در برابر این راهکارها ممکن است دسته ای از برادران و خواهران ما که در جامعه ی جاهلی به بعضی از صفات منافقین و سکولار زده ها آلوده شده اند و هنوز نتوانسته اند خودشان را از این صفات فاسد و آلوده کننده پاک کنند، و با خودشان این آلودگیها و ویروسها را به داخل جنبش مسلمین منتقل کرده اند وجود داشته باشند که ممکن است مقدمه ی صدمات جدی به «اراده ی شورائی» و وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی مسلمین بشود .

به عنوان مثال نزد این مسلمین آلوده و مریض و ضعیف الایمان غیبت بسیار ناچیز و بی ارزش شمرده می شود و به راحتی مرتکبش می شوند، و شایعه را بدون توجه به عواقب آن به همراه غیبت دهن به دهن می چرخانند، سوء ظن با تجسس بی مورد در ریزترین حرکات برادران و خواهران به عنوان مد برایشان در می آید، اگرتابع یک تفسیر یا اجتهاد خاصی باشند اصلا چشم دیدن صادقانه ی مخالفان خودشان در یک تفسیر یا مذهب دیگررا ندارند و به محض وقوع کوچکترین اختلاف نظری به جای مدارا و نشان دادند اخوه و اذله و رحماء و برخورد مناسب با نظریات مخالف و حفظ اتحاد عمل علیه جاهلیت، در ابتدا برچسب زنی و تهمت زنی ها را آغاز می کنند، و به مرور دشمنی و کینه جای « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» و جای« رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» و جای « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» رامی گیرد، و نهایتاً با بزرگ جلوه دادن اختلافات ناچیز و جزئی با حذف گرایی یا تفرق تمام می شود. انجام این قبیل عکس العمل ها و آلودگی ها باید توسط مسلمین دور ریخته بشوند و به جامعه ی جاهلیت واگذار بشوند.

شکی نیست که  منبع و سرچشمه ی تمام این آلودگی ها و انحرافات را باید در 2 دو جا جستجو کرد:

  • یکی در میان منافقین و سکولار زده ها که عده ای از مسلمین هم به آن آلوده شده اند و با خودشان آورده اند
  • دیگری در کوتاهی شوراهای جماعتها در فرهنگی کردن آموزشهای روش انتقاد و خودانتقادی در میان هم مسیران این شورا.

خود شوراهای کوچک  در مواردی مثل احزاب و گروههای جاهلی کوچکترین اعتراضات مجاهدین و مبارزین را با روش های خشونت آمیز و ارعاب گرایانه و تهدید آمیز پاسخ داده اند، که اغلب به دلسردی مجاهد و کناره گیری و یا تفرق و جدا شدن، تفتیش نظر و به وجود آمدن مرز بندی های کاذب، خود همین شوراهای کوچک تبدیل به الگوی نامناسب شده اند، و پایه گذار سنت های غلطی شده اند که صدمات عظیمی را به «اراده ی شورائی» و کل جریان و تمام زیر مجموعه های آن شورا درآن منطقه وارد کرده، و حتی سایر مسلمین خارج از این شورا را هم با فاجعه رو به رو کرده، و در نهایت طفلی که می رفت به رشد طبیعی خودش ادامه بدهد و تبدیل به انسان توانمند و قدرتمندی بشود را سقط می کنند.

مورد دیگر که به کوتاهی شورای جماعتهای کوچک بر می گردد این است که مسلمانی که خودش را تابع این شورا و «اراده ی شورائی» می کند در واقع مثل کودک تازه به دنیا آمده ای است که نیاز به مراقبت و نگهداری و فراهم کردن اسباب رشد و ترقی، و بخصوص نیازمند «اعتماد به نفس»، و جلوگیری کردن از اسباب بیماری و ضعف است، تا بتواند به وظایف اساسیش عمل کند. «اعتماد به نفس» پس از عقیده بزرگترین عامل و ابزار ظاهری وحدت در تمام اشکال رهبریت، تنظیمات، عمل وزیر مجموعه های شوراست.

شورا لازم است که برای حفظ و نگهداری از وحدت و«اراده ی شورائی» به صورت جدی تدارکات لازم را در پناه یکی از 3 ابزار شرعی فراهم کند، و با آموزشهای عملی و کارگاههای آموزشی به صورت پراکتیک زیر مجموعه های خودش را به ضرورت حفظ وحدت و«اراده ی شورائی» ترغیب و تشویق کند، و برا ی حفظ وحدت و«اراده ی شورائی» دست به اقدامات پیشگیرانه بزند.

 سابقین و پیشتازان و شوراهای مختلف امروزه بیشتر از هر زمانی به اتحاد و عمل مشترک و «اراده ی شورائی» تحت پوشش یکی از 3 ابزارشرعی  نیازمندند، و لازم است گوشزد بشود که هر گونه کوتاهی آنها که منجر به هر گونه تفرق و چند دستگی میان اهل قبله و هم پیمانان سنتی آنها بشود در واقع جبهه جاهلیت را تقویت کرده و کل مسلمین راضعیف خواهد کرد.

سابقین و پیشتازان و شوراهای مختلف نباید فراموش کنند که تفکر و فرهنگ غالب در جامعه ی جاهلی متکی بر جاهلیت ونفهمی است، و از طرق مختلف ممکن است مبارزین بخشی از این جاهلی و نفهمی را با خود آورده باشند، این طبیعی خواهد بود که این ها صاحب برخی از صفات جاهلی باشند، و طبیعی تر و عملی تر این است که خطاها و افکار غلط عقیدتی و فرهنگی، با ارائه دلیل و برهان صحیح عقیدتی و فکری، آن هم به تدریج و در دراز مدت بر طرف می شوند. مدت بر طرف شدن این صفت های جاهلی و پاک کردن آلودگی های مخصوص کفار و منافقین و سکولار زده هاهم بستگی به میزان اخلاص، صداقت، ایمان، درک، فهم و گیرایی شخص دارد.

برای همین است که بریدن از این دسته از صفات و آلودگی ها نیازمند زمان، و تدریجی بودن، و مهمتر از آن نیازمند وجود فضایی باز، آزاد و طبیعی برای انتقاد و خود انتقادی صحیح اسلامی است. و هرگز نمی شود قبل از طی کردن و اجرایی کردن این پروسه و برنامه ی دقیق و منسجم، جدایی های کاذب و مرزبندی های غیر شرعی را دامن زد و به «اراده ی شورائی» اهل قبله در پناه 3 ابزار شرعی صدمه زد، چون در غیر این صورت پیچیدن نسخه برای تفرق،« فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ»، شکست و مصیبت و ذلیلی است. اینها برادران مریض و آلوده ی ما هستند که به صورت تدریجی و برنامه ریزی شده با توحید و قانون شریعت الله، و دلسوزانه، باید ضمن حفظ «اراده ی شورائی» و پرهیز از تفرق و در پناه 3 ابزار شرعی درمانشان کنیم .

  یکی دیگر ازپیش شرطهای وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی  «رعایت مراحل تدریجی بیان و اجرای اصلاحات ثانویه ی شریعت» است.

زمانی که الله تعالی امر می کند آموزش ایمان و یادگیری ایمان و عقیده هم باید از روی علم باشد چه رسد به سایر امور: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ (قتال/19) و امر می کند:وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(اسراء/36) در این صورت تنها ابزار رسیدن به این هدف هم تعقل، تفکر و تدبر به عنوان ابتدائی ترین حقوق هر انسانی است که باید به واسته ی این ابزار به چنان علمی رسید که الله دستورش را داده است .

 حالا جامعه ی جاهلی از یکطرف این حق تفکر و تعقل و تدبر را از شخص گرفته و مصادره اش کرده است و از طرف دیگر الله تعالی هم در آیات مختلفی به کرات می فرماید این آیات را نشانت دادم و این سفارشات را به شما کردم تا: وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(بقره/73)قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿آل عمران/ ١١٨﴾ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (أنعام/ ١٥١﴾ و به دنبال آن است که در جاهای مختلفی می پرسد: أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟؛ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ؟؛أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ؟؛ أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟

شخص چه پاسخی برای این سوالات الله تعالی دارد در حالی که جامعه ی جاهلی تمام راههای تفکر و تعقل و تدبر و یادگیری و رسیدن به علم شرعی رابرآن بسته است، و بسیاری از چیزهائی را که الله ازاوخواسته رابرایش تابو و ممنوع کرده است، و اجازه نمی دهد شخص  با عقل و تفکر و تدبر به سمت علم حرکت کند و تغییر و تحولات خواسته شده است را در خودش به وجود بیاورد .؟!

قدرت اندیشیدن و تفکر و تدبر، آن چیزی است که از شخص مسلمان دزدیده شده است و باید به او برگردانده بشود، و زمانی که این قدرت را به او برگرداندی باید زمینه ی رشد و حرکت به سمت جلو و ترقی را هم برایش فراهم کنی، و بپذیری که حرکت در مسیر کسب علم و حرکت در مسیر تقویت ایمان بدون شک به صورت تدریجی و زمانبر و اکثرا آمیخته با خطاء و اشتباه است.

باید هر جا شریعت اجازه ی پرسیدن داده است، شخص بتواند بپرسد چرا؟ و اگربا قلبش بر داده های ذهن و حواسش تعقل کرد «لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا» و با قلبش به تفقه مورد نیاز رسید و جزو :«لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا» نبود، و توانست این همکاری مخلصانه ی میان ذهن و قلب را سروسامان بدهد، درواقع کلید باز کردن تمام قفلهایی که باید باز بشوند را به دست آورده است .

امروزه جاهلیت سکولار با پروبال دادن به منافقین و سکولار زده ها و الرویبضه و علمای سوء والائِمَّهَ الْمُضِلِّینَودُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَاین کلید را از مسلمین گرفته است، و راههای پیروزی و رشد را بر مسلمین سد کرده، و آنان را عادت داده که شنونده باشند و خودشان نگردند دنبال چیزی، بلکه به صورت تر و تمیز و بسته بندی شده منتظر«جواب» آماده شده توسط آنها و لقمه های آماده ی آنها باشند و همه مصرف کننده ی تولیدات عقیدتی و فکر آنها باشند. اینطوری از درون آنها را به بند می کشند، و آزادی را ازآنها می گیرند، و بر آن قفل می زنند، و کلید این قفل هم نزد خودشان نگه می دارند و اجازه نمی دهند به این ذهن و دل اسیر و زندانی کسی بدون اجازه ی آنها سر بزند. در اینجا اشکال و عیب عمده ی این قلبهای برده و اسیر در ندانستن نیست، بلکه در اشتباه دانستن است .

  حالا در برابر این اشتباه دانستن سه طبقه ی خاص به وجود می آیند، عده ای که همینطوری با این اشتباهات ادامه می دهند و به پیش می روند و حتی در برابر درستش هم واکنش منفی نشان می دهند، عده ای دیگر می دانند اینها اشتباه و فاسد است،اما جاهلانه و بدون مراجعه به درستش در برابر اسلام صف ارائی می کنند که اغلب با پشتوانه ی شبهات منافقین و سکولار زده ها به پیش می روند،  و دسته ی سوم برادران و خواهران زیادی هستند که یا اصلاح شده اند یا با همین اشتباه دانستن به یکی از «سه ابزار حرکت آگاهانه و هدفمند» ملحق شده اند که نیاز دارند دوباره قدرت تعقل و تفکر و تدبر دزدیده شده است به آنها برگردانده بشود، و به صورت تدریجی و دلسوزانه در شتشوی آلودگیهای عقیدتی و رفتاری آنها با آنان همکاری بشود، و درتصفیه خانه ی شریعت الله ناخالصی هایشان برطرف بشود، و در مسیر رشد طبیعی که الله برایشان در نظر گرفته قرار بگیرند.  

 این برادران و خواهران در حال ترقی و پیشرفت ما همچون خود ما نیاز به رقیب ندارند، نیاز ندارند که با وجود اینهمه کافر پنهان و آشکار داخلی و خارجی هم مسیراش هم مثل یک رقیب با او برخورد کنند که هدفشان از گفتگو تنها مخالفت با او، جبهه گیری در برابر او، طفره رفتن، این شاخ و آن شاخ پریدن  و شکست دادن او است، نه روشن ساختن دلسوزانه و خیر رساندن به او .  

  ایستادن و تماشا کردن و سکوت ما در برابر چنین برخورداتی در واقع سازش و مرگ اهداف و آزادیهای ما است. این برادر و خواهر ما چقدر به محافظت و دفاع از تفکر و تعقل و تدبرش نیاز دارد ما هم به همان میزان به چنین دفاعی نیاز داریم، و نظاره گر بودن و سکوت دیگران نوعی ظلم آشکار و رضایت به دوام این جاهلیت، و آلوده کردن صف هم مسیران حرکت آگاهانه ی «سه ابزار بنیادین» و ایجاد مانع در برابر وحدت «نيرويي واحد» در پناه يك «برنامه واحد»و رسيدن به «نزديكترين هدف واحد» است. 

حالا باید ببینیم که این«سه ابزار و سه کانال اساسی» چه طوری باید این مراحل تدریجی را درک کنند و حق تدریجی حرکت کردن شخص مسلمان رابه او برگردانند؟

زمانی که مسلمین ایمان را یاد می گیرند و خودشان را شایسته ی خطاب قرآنی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» قرار می دهند یادگیری تمام احکام قرآنی نیاز به زمان و  میزان پیشرفت شخص در ساختن تعادل میان یادگیری آیات قرآن با عملش دارد، روایتهای مختلفی اشاره دارند به اینکه اصحاب بیشتر از 10 آیه را نمی گرفتند، و زمانی که در معنی این 10 آیه تدبر می کردند و یادش می گرفتند و آن را تبدیل می کردند به عمل، بعد از تطبیق این آیات بود که می رفتند سراغ 10 آیه ی دیگر . به این شیوه هم علم را یاد می گرفتند هم عمل را . 

  • عن ابن مسعود، قال: «كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا إِذَا تَعَلَّمَعَشْرَ آيَاتٍ ، لَمْ يُجَاوِزْهُنَّحَتَّى يَعْرِفَ مَعَانِيَهُنَّوَالْعَمَلَ بِهِنَّ»[8]
  • حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْ كَانَ يُقْرِئُنَا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ،:  أَنَّهُمْ كَانُوا ” يَقْتَرِئُونَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَشْرَ آيَاتٍ “، فَلَا يَأْخُذُونَ فِي الْعَشْرِ الْأُخْرَى حَتَّى يَعْلَمُوا مَا فِي هَذِهِ مِنَ الْعِلْمِ وَالْعَمَلِ، قَالُوا: فَعَلِمْنَا الْعِلْمَ وَالْعَمَلَ[9]
  • إِنَّمَا أَخَذْنَا الْقُرْآنَ عَنْ قَوْمٍ أَخْبَرُونَا أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا تَعَلَّمُوا عَشْرَ آيَاتٍ لَمْ يُجَاوِزُوهُنَّ إِلَى الْعَشْرِالْأُخِرِ حَتَّى يَعْلَمُوا مَا فِيهِنَّ مِنَ الْعَمَلِ، قَالَ: فَتَعَلَّمْنَا الْعِلْمَ وَالْعَمَلَ جَمِيعًا (وفي رواية: كنا إذا تعلمنا العشر من القرآن لم نتعلم العشرالتي بعدها حتى نتعلم حلالها وحرامها وأمرها ونهيها) وَإنَّهُ سَيَرِثُ الْقُرْآنَ بَعْدَنَا قَوْمٌ يَشْرَبُونَهُ شُرْبَ الْمَاءِ لَا يُجَاوِزُ هَذَا، وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَنَكِهِ[10]

برقرار کردن تعادل بین یادگیری ها و تبدیل کردن این علم به عمل بدون شک هم زمانبراست و هم ممکن است از شخصی به شخص دیگری در نوسان باشد، و قطعا در این زمینه همه ی مسلمین در یک سطح نیستند. علاوه بر این هر شخصی همچنانکه دوران رشد و بلوغ را باید طی کند و باید این مسیر را برود برای همین هرگز این حرکت تمامی ندارد، اگر امروز یک برادر یا خواهر این دوره را تمام می کند فردا و پس فردا و فراداهای دیگر این مسیر باید توسط خواهر برادرای کوچکترش یا فرزندان اینان و سایر مسلمین طی بشود . پس این جریان همیشگی است و اجازه نمی دهد این آب راکد بماند و بگندد .

علاوه بر این چون یادگیری قرآن به دلیل سهل بودن الفاظش و سهل بودن معنایش خیلی آسان است: وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ(قمر/ 17) به تحقیق، قرآن را برای یاد کردن آسان نموده ایم، آیا ذکر کننده ای هست؟. آنی که مشکل است عمل کردن به آن است تا اینکه شخص خودش را مخاطب آیاتی قرار ندهد که تهدید آمیزند:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ *كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ*إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ(صف/2-4)ای مؤمنان ! چرا سخنی ( به دیگران ) می‌گوئید که خودتان برابر آن عمل نمی‌کنید؟‏ اگر سخنی را بگوئید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب خشم عظیم خدا می‌گردد.‏ خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او متحد و یکپارچه در خط و صف واحدی می‌رزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند .‏ بر روی «لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ» و «الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ» کمی مکث کنید و با کمی تدبر و تعقل بر سخنان جماعتهای مسلحی فکر کنید[11] که دم از وحدت می زنند اما اعمالشان کاملا بر خلاف گفته ها و ادعاهایشان است.

در هر صورت، آگاهی های درجه سومی هم وجود دارند که به دانشهای جهادی و مبارزاتی روز شناخته شده اند که کلا تابع عملکرد هدفمند منابع شرعی از طریق شورای روز هستند و از طریق تجارب روز به وجود می آیند . در اینجا واضح است که مسلمین در یک درجه نیستند، و قطعا دارای درجات مختلف و متفاوتی از علم و تجربه هستند، و نیاز به یک بدنه ی تشکیلات و تنظیماتی هماهنگ کننده دارند که یکی از«سه ابزار» خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی یا مجلس شورای مجاهدین این وظیفه را بر عهده می گیرد.  

در این مسیر ناهموار و متناوب رشد آگاهیهای عقیدتی و مبارزاتی روز، مسیر رشد آگاهی عقیدتی و مبارزاتی مسلمین، هر طیفی از مسلمین می تواند و باید متناسب با وسعتی که الله به او داده و متناسب با تجربیاتی که کسب کرده و دانشی که دارد  برداشت متفاوتی از جهاد و مبارزات روز داشته باشد، اما در چند دهه ی گذشته ما شاهد یک ناپختگی و اتفاقات ناگواری در میان جماعتها و شوراهای مختلف در عدم درک این واقعیت طبیعی بوده ایم .

این برادران ناپخته ی ما سعی می کنند که با تفکرات تمامیت خواهی که دارند درک و فهم خودشان را بر دیگران تحمیل کنند، و دیگران را بین دو راهی قرار می دادند، و مجبورشان می کردند یا نظرات خودشان را رد کنند یا از شورای کوچک و جماعت کوچک و امت کوچکشان بزنند بیرون . 

شخص مسلمان که آزادیش مصادره می شود و نمی تواند بر اساس آنچه هست حرف بزند و عمل کند و به پیش برود و اگر اشتباهی کرد به سبک اسلامی اصلاح بشود و اینهمه محدودیت را جلوی پایش می بیند، خواسته و یا ناخواسته، در خطر خود سانسوری مداوم و در نهایت در خطر مسخ شدگی و ایستایی و عدم شکوفایی، و در اکثر موارد، در معرض بیماری مهلک حذف گرائی و تصفیه ی کور داخلی یا انشقاق و تفرق قرار می گیرد.

این قید و بندهای تحمیلی نامنطبق بر حالات طبیعی مسلمین، آن چنان فشارهایی را بر عضو خود سانسورگر و یا مسخ شده وارد می کند که عاقبت در مواردی عضو این گونه سازمان ها و جماعت ها، برای ابراز آزادانه ی نظراتش، خودش را ناچار به «قیام» در مقابل رهبریت سازمان و جماعت می بیند و به سمت و سوی تفرق هل داده می شود  .این امور مسائلی مربوط به امنیت و سیاستگذاریهای کلانی نیست که مختص به شورا و اجماع واحد آن باشد، و تنها اجماع اولی الامر بتواند واقعیت را استنباط کند و تبعیت از آن واجب باشد : وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ(نساء/83) بلکه اموری کاملا رفتاری شخصی و حتی عقیدتی هستند که شخص باید بدون تقلید از دیگران آنها را به صورت تدریجی و با گذر از اشتباه و خطاء طی کند، و این حق خودش است که این مسیر تکاملی را آزادانه و در چارچوب شرعیش طی کند و به پیش برود، این حقی است که آن «سه ابزار» باید به هم مسیرانشان برگرداندن که جاهلیت ازآنان دزدیده بود . 

زمانی که این حق به شخص بازمی گردد این شخص متوجه می شود اصلا نیازی به کناره گیری و تفرقی نیست که در نهایت به خورد شدن خودش و سستی و از بین رفتن ابهت و قدرت «همه» ختم می شود، بلکه دروازه ای برای رشد و تقویت ایمانش، و دروازه ای برای رشد روز افزون و تدریجی اندیشه ها و نظریات مفیدش با حفظ ابهت و قدرت جماعتی اش به صورت نامحدود برایش باز گذاشته شده است، و کسی مانع ترقی و پیشرفت او و جماعت واحد مسلمین نیست، و روز به روز در خودش و جماعتش احساس شکوفایی و ترقی و به روز بودن می کند، و بر قدرت جماعت که همان وحدت و انسجام و یکپارچگی آن اضافه می شود.

تنها از کانال این «سه ابزار» است که چنان فضای بازی به وجود می آید که هم در آن تمرکز فرماندهی و وحدت دستور وجود دارد هم شوری، هم انضباط وجود دارد هم آزادی، هم وحدت اراده وجود دارد هم راحتی خیال و خلاقیت فردی.

این همان وظیفه ی آشکاری است که اسلام برای رشد فرد و جماعت مسلمین، خودش را متعهد به پیاده و زمینی کردن آن کرده است، این هم مهر تأئیدی است بر این که این جامعه ی اسلامی هرگز ساکن و بی تحرک نیست بلکه همیشه در حرکت و شکوفایی است، و مهمتر اینکه هرگز گمراه و سرگردان نمی شود. چرا؟ چون امت و جماعت واحدی که از کانال یکی از این «سه ابزار» شکل گرفته هرگز گمراه نمی شود، این را الله ضمانت کرده و رسول الله صلی الله علیه وسلم به صراحت بیانش کرده است :سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ لَايَجْمَعَأُمَّتِي عَلَى ضَلَالَةٍ فَأَعْطَانِيهَا.

امت واحد و جماعت واحدی که از طریق شورای واحد اولی الامری که از کانال یکی از سه ابزارها به وجود آمده است تمام تفاسیر مختلف را با رعایت تساوی حقوق در خودش جای می دهد . در این شورا مذاهب سنتی، و حتی معاصر هم، مثل سلفیت و اخوانی گری و مکتب قرانی بودن و غیره  ممکن است سالهای سال به حیات خودشان ادامه بدهند، حیات اینان تضادی با ارائه ی رای واحد و اجماع واحد توسط شورا و تبعیت مسلمین از این رای واحد ندارد.  وجود آرای مختلف در شورا و ارائه ی آراء مختلف در شورا عامل حرکت و مانع سکون و گندیدگی این آب حیات بخش می شود، و با پایبند بودن به رای واحد شورا این آراء مختلف در داخل شورا باعث و عامل گریز از شورا و وحدت نمی شود بلکه سبب تقویت و استحکام شورا و وحدت می شود .

ما برای حفظ این وحدت بالاجبار روزانه چندین بار در نمازمان تعهد می دهیم که تابع مطلق قانون شریعت الله بشویم که یکی از مهمترین قوانین شریعت الله وحدت و پایبند بودن به او است.إِیَّاکَ نَعْبُدُ یعنیهمه ی عبادتهایم فقط و فقط برای الله باشد که می شود همان معنی :قُلْإِنَّ صَلاَتِيوَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ(انعام/162-163)

علاوه بر آن برای  اینکه قلبمان آرام بشود و از هر گونه کینه و نفرتی نسبت به خواهران و برادران مسلمانمان خالی بشود و به جایش مَوَدَّةً وپایبند بودن به اخوه و اذله و … جا بگیرد برایشان دعای خیر می کنیم و پس از بازگشت از گفتگوی با الله برایشان سلامتی و آسایش و امنیت را به ارمغان می آوریم.

بله، ما هر روز بطور واجب 17 بار مي گوئیم «اهدنا الصراط المستقيم» و 9 بار «السلام علينا» و «السلام علي عبادالله الصالحين» را بر زبان می آوریم و با تكرار حداقل 17 بار اقرار به توحيد در 5 نوبت مشخص و معين آنهم با اجبار به تكرار و عمل به آن در مسجد به همراه «جمع» و دوري از تفرق و پراكندگي و تكروي، همین خودش بيانگر زيباترين و عيني ترين و گويا ترين شكل دعوت به اتحاد ميان مسلمين و مؤمنين جهان، و تاكيد بر توحيد و پيروي مطلق از «قانون شریعت الله» است.

هدف ما رضایت الله از طریق تبعیت از قوانین شریعت الله برای بازگرداندن حکومت اسلامی است، و این هدف بسیار متعالی و ارزشمند است، همین هدفدار بودن بزرگترین محرک متحد شدن ماست، چون رسیدن به این هدف سنگینتر از آنی است که افراد متفرق یا حتی جماعتهای متفرق ازعهده ی آن برآیند. و ما برای رسیدن به این هدف بزرگ، کارآمدترین و اساسی ترین و مطمئن ترین وسیله یعنی شورا از کانال سه ابزار را در اختیار داریم .

البته اجماع واحد شورا از کانال این «سه ابزار» تنها زیر مجموعه های این ابزارها را شامل می شود. علاوه بر این در این مسیر و حتی در زمان تشکیل بدیل اضطراری حکومت اسلامی کسی نمی تواند نقش اجماع واحد را بازی کند و حق ندارد برداشت و تفسیر خودش را بر دیگران تحمیل کند. بلکه با رعایت اسلوب صحیح « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» و رعایت صحیح « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌفَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ » به بهترین شیوه ی ممکن تنها به تبلیغ رای خودش اقدام کند، و به اصل اختیار و آزادی و تساوی حقوق شرعی دیگر مسلمین اهل قبله احترام بگذارد، و هرگز فراموش نکند که اگر نابود کردن منکر کوچکی باعث جایگزینی منکر بزرگتری بشود باید تا زمان فراهم شدن اسباب و لوازم شرعی آن منکر در حین مبارزه صبر کرد. 

بعضی از منکرات را شخص می تواند از بین ببرد، بعضی از منکرات توسط حلف و سندیکا از بین می روند، بعضی از منکرها هم از طریق جماعت و حزب از بین می روند و بسیاری از منکرها هم هستند که تنها و تنها از طریق حکومت اسلامی از بین می روند و تا رسیدن به این مرحله هر فعالیتی که منجر به بدترین منکر یعنی شرک تفرق بشود در واقع جایگزین کردن یک منکر بدتر به جای یک منکر بداست .جایگزینی منکر بزرگتر به جای منکر کوچکتراست.

نبود قدرت حکومت اسلامی که تنها از طریق وحدت و پرهیز از تفرق دوباره به دست می آید غم و بلای بزرگی است که باعث می شوند بلاها وغمهای کوچک فراموش بشوند یا لا اقل زیاد به آنها اهمیت نداد: اين چنين بود «غما بغم» ‌قرآن: فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ (آل عمران/153)

غمِ بزرگِ الانِ ما نبود حکومت اسلامی علی منهاج نبوه و حتی نبود یک حکومت بدیل اضطراری اسلامی در اکثریت قاطع سرزمینهای مسلمان نشین و حتی بدتر از آن نبود یک مجلس شورای واحد مجاهدین دراین سرزمینها به دلیل عذاب تفرقه که علاوه بر دوام فقر و نا امنی و تسلط طاغوتهای محلی بر مسلمین باعث طمع و تسلط سایر کفار خارجی بر مسلمین شدهاست. برای از بین بردن این تفرقی که ناشی از اختلاف در برداشتها و تفاسیر مختلف است، و برای محافظت از وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی از کانال یکی از «سه ابزار»، لازم است به «زمان بر» بودن حل این اختلافات و حتی «زمان بر» بودن پیاده کردن اصلاحات عقیدتی و رفتاری در میان مسلمین معتقد بود.

می دانیم که بعد از آموزش ایمان که جوهره ی رسالت تمام انبیاء بوده است «وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ» و لا اله – الا الله از کانال پیامبر آن عصر، سایر احکام به صورت تدریجی از پیامبری به پیامبر دیگر در حال تکامل بوده است و اندک اندک بر ملتهای گذشته ارائه شده اند تا اینکه به عصر پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم می رسیم که به تکامل خودش می رسد.

زماني كه سیر احکام درحیات رسول الله صلي الله عليه وسلم هم مي خواست به تكامل خودش برسد، باز به صورت تدريجي و در مدت 23 سال دوره خودش راتکمیل كرد، یعنی برای یک بدن مریض و یک جامعه ی مریض که برای درمان خودش الله را به عنوان صاحب دستور و امر، و قانون شریعت الله را به عنوان نسخه و دارو برای درمان خودش پذیرفته است، و به این مسیر ایمان دارد، داروها را بایستی در مدت مثلا دوهفته یا چند ماه و حتی تا آخر عمر در زمانهای مشخصی مصرف کرد، و نمی شود همه ی داروها را یکجا مصرف کرد .  

داروهای جامعه متناسب با وضع موجود آن جامعه و نیازهای روز آن جامعه ارائه می شوند، و ممکن است که در راه رسیدن به هدف بزرگ، جنبش مجبور بشود در مراحلی از بیان بعضی از احکام شریعت الله هم خود داری کند، و مثل امام احمد بن حنبل رحمه الله در حدیث عرنیین چنین تشخیص بدهد که در این مرحله گذار هیچ نیازی به بیان آن نیست، وممکن است حتی در صورت بیان وباز شدن فعالیتهای تئوریک و یا عملی در این زمینه، بعنوان بازدارنده ای هم عمل کند، ودر مسیر مبارزه خلل وارد کند، وسد بشود.

از حدیث ام المومنین عایشه رضی الله عنها به صورت واضح روشن می شود که قبل از آموزش ایمان، ارائه و تطبیق احکامی چون شرابخوري و زنا كاري و غیره می توانست بازدارنده باشد. برای همین است می بینیم مسلمينی كه در اين دوران فوت كردند اصولاً نمي دانستند كه چنين احكامي هم وجود دارند، و برای هیچ کدام از ياران رسول الله صلي اله عليه وسلم هم تصور چنين احكام وقوانينی قابل تصور نبود.

ظاهر قضیه نشان می دهد که الله تعالي لازم هم نمي ديد كه قبل از مرحله و زمان خاص عملي شدن احكامش ، آنها را هم به صورت لفظي و تئوريك بيان کند، برای همین است که قرآن را یکجا و مثل یک کتاب بر مردم نازل نمی کند، بلكه حتي بيان ونازل کردن آيات مربوط به آنها را هم، به زمان ومكان خاص خودش موكول می کند. زمانی که ایمان آموزش داده می شود کل آیات مختص مومنین با«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»شروع می شود و بعد از ایجاد و آموزش ایمان است که شخص را مخاطب احکامش قرار می دهد.

و اگر کسی فقط مسلمان شده باشداما به درجه ی مومنین نرسیده باشد و ادعای مومن بودن بکند الله به صراحت اعلام می کند : قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ (حجرات/14)عربها می‌گویند: ایمان آورده‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، بلکه بگوئید: تسلیم و مسلمان شده‌ایم. چرا که ایمان هنوز به دلهایتان راه نیافته است.

برای همین است كه، متناسب با آنچه كه وضعيت موجود جنبش تكاملي ازما مي خواهد، اگر كسي از ما بپرسد كه برنامه شما برای چگونگی تطبیق «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ ، آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» یا برنامه ی شما برای چگونگی تطبیق «وَأَمْرُهُمْ شُورىبَيْنَهُمْ» و «إِذا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ» در آینده چیست؟ اگر ما ضمن ایمان به کلیات این احکام برای تطبیق جزئیات این احکام متناسب با نیاز روز، و وضع موجود، و میزان پیشرفت انسانها در آینده، در جواب بگوئيم كه ما فعلا چنين برنامه ای در اختيار نداريم وروز خودش همه چيز مشخص می شود، و از هر گونه اقدامات عجولانه و شعار دهی احساساتی، و ارائه ی احکام نارس و نابجا خود داری کردیم، شايد بتوانیم به خودمان بگوییم که ما در مسير جهاد و مبارزه مولد صدمه به این جریان مبارک نشدیم، و يكي از اصول اساسي آن را برای رسیدن به هدف رعايت کرده ایم.

چنانچه عرض شد این به این معنی نیست که ما نباید احکام خاص خودمان را داشته باشیم. ما اینان را داریم و خوبش هم داریم . درقرآن و سنت صحیح این احکام قرنها پیش ثبت شدند و به عنوان قانون اساسی ما در معرض دید و در اختیار دوست و دشمن قرار دارند، بلكه در اینجا هدف سخن این است که بايد با برنامه ريزي دقيق، متناسب با هر زمان و مکانی كه كوچكترين فرصت مناسبي برای كسب قدرت ایمانی و دنیویِ متناسبِ با تطبیقِ شرعیِ به روز آن حكم  بوجود آمده است، ما در همان موقعیت زمانی و مکانی، و متناسب با ابزارهای آن زمان، این حکم را تطبیق بدهیم و اجراش کنیم.

مخالفین ما هم فهمیده اند که مسلمین قوانین خاص خودشان را دارند و برای تطبیق آن هم توانائی های خاص خودشان را دارند و بدون شک شایستگی و توان در دست گرفتن قدرت حکومتی را دارند، پس مشکل بر سر وجود این قوانین منسجم نیست؛ بلکه منظور این است که تطبیق این احکام اجتهادی باید متناسب با وضع و موقعیت زمانی خودش در آینده باشد، و هم اکنون که مذاهب و تفاسیر مختلف و متعدد و امتهای کوچک متعدد، و جماعتهای کوچک متعدد، و شوراهای کوچک متعددی به وجود آمدند، و هنوز در یک سرزمین مشخص یک امت واحد و یک اجماع واحد و یک جماعت واحدی از طریق یک شورای واحدی به وجود نیامده است تا در مورد تطبیق حکم خاصی رای واحد و اجتهاد واحد خودش را متناسب با وضع موجود آن زمان ارائه بدهد، تا آن زمان گفتن و ارائه ی برداشتهای زود رس در غير زمان وفصل مناسبش، تلاش بي فايده ای است که اصلاً به درد دوره انقلابي تا قبل از كسب قدرت وتشكيل حكومت نمي خورد. ما الان باید آگاهانه و هدفمند تنها با تكيه اساسي بر مشتركات و محافظت از وفادار ماندن و ايستادگي بر حركت عمومی به سوی هدف در مسيرصحيحش به سمت پیروزی نهائی، برنامه ریزی کنیم .

زمانی که شخص در همان دوران آموزش ایمانش «لا اله» را بر زبان می آورد و كفر به طاغوت می کند یعنی در وضع موجود می گوید: من زیر بار هیچ حکمی غیر از حکم الله نمی روم، قوانین دین سکولاریسم را زیر پام می گزارم، من از دین سکولاریسم نه کمونیسمش را می خواهم نه لیبرالیسمش را، من زير بار احكام سوسيال دمكراتها هم نمی روم، من اجازه نمي دهم كه احكام سكولاريستي به جاي احكام الهی بر خانواده ام اجرا بشود، من نمي گذارم كه در پناه قوانین سکولاریستی و در پناه قدرت حکومت سکولاریستی خواهرم، زنم و دخترم تلف بشوند، من زير بار فقر وفحشاء نمي روم، من ترس ونا امني را در تمام پايه هاي زندگيم نمي خواهم، من زير بار نسبيت اخلاقي سكولاريستي مرتدین نمي روم، من تحت شعارهای فریبنده ی «آزادی کفر» یا همان بی بندوباری فکری و شخصی اجازه ی کفر گوئی و توهین به الله و رسول و قوانین شریعت الله و آیات الله را نمی دهم،  و دهها مورد دیگر که شخص مسلمان با گفتن همان لا اله و کفر به طاغوتش هیچ قانون جاهلی را در هيچ شكل وقيافه اي نمي پذيرد.

در این صورت واضح است که «نه»ای که ما می گوییم همان «نه» مردم است. و «الا الله» و ایمان به تمام احکام الله ما و «بله» گفتن ما هم با «بله» گفتن همه ی مومنین یکی است، اما در امور اجتهادی حق نداریم تا تشکیل شورای اولی الامر واحد- حالا در سرزمین واحدی باشد یا متشکل از چند سرزمین و یا جهانی باشد- بیایم و رای فردی خودمان یا دارودسته ی کوچک خودمان را به جای رای واحد و اجماع واحد شورای عمومی ارائه بدهیم و باعث ایجاد اصطکاک و باعث به وجود آمدن تفرق و تجزیه در میان مسلمینی بشویم كه رهبريتشان را به عهده گرفته ايم.

در اينجا مسئله سازش، تنزل از ثواب يا وارد آمدن خدشه بر اصول توحيد، ولاء و براء، كفر به طاغوت و ایمان به الله نیست، بلكه برعكس، جلوگيري از سازش وتجزيه و گرایش به طاغوتها و یا کناره گیری نيرو هايي است كه، قدرت وشوكت ما را اضافه می کنند وسوخت جهاد همه ی مسلمین را در غلبه بر دشمن مهاجم  و رسيدن به هدف بزرگ تامين می کنند.

اگر ماهایی که تصمیم گرفتیم با حرکت آگاهانه در این مسیر وحدت بخش رهبریت مردم را به سمت و سوی هدف شرعی و مشترکمان به عهده بگیریم، و خودمان تولید کننده ی انحراف وساز شكاري با طاغوتها نشویم، و در عوض تصمیم داریم با بصیرت و هوشیاری خود تمام آنهايي كه به سكولار هاي کافر جهانی و مرتد محلی دل بسته اند را نجات بدهیم  وبه صف مسلمین بکشانیم، لازم است در هر امر اجتهادی منابع شرعی مان را از کانال شورای واحد و از طریق اجتهاد واحد آن بگیریم، و با شورای واحدمان از کانالی یکی از«3 ابزارها» از وحدتمان محافظت کنیم .

 تنها در این صورت است که منافقین و سکولارزده ها و احزاب منحرف سازشکار با دین سکولاریسم و جاهلیت حاکم هم، شانسي برای دلسرد کردن مردم ازجهاد و وحدت، و شانسی برای فريب دادن آنها، وجدا كردنشان از وحدت آگاهانه و هدفمند مسلمین از کانال «3 ابزارها» ندارند. با بصیرت هم مسیران ماست که بر همگان مشخص می شود آن منافقین و سکولارزده هائی كه در اين گيرودار با سكولاريستهاي کافر جهانی و سکولاریستهای مرتد محلی می مانند، هرگز ضد سكولارنبوده و خواهان تطبیق قانون شریعت الله نیستند، بلكه شركاي سکولاریستها در تحميل قوانین کفری و در تحمیل فقر وترس و نا امنی وفحشاء و کشت و کشتار و ویرانی و تسلط  دشمنان بر مردم اند.

وجود همین منافقین و سکولارزده ها که با شعارهای شبه اسلامی زود رس و پرستش حزب گرائی به جای وحدت گرائی و گرایش به شورای واحد اسلامی، در نهایت همچون سکولاریستهای مرتد محلی در مسیر اهداف کفار اشغالگر و سکولار خارجی قرار گرفته اند، نوعی عدم اعتماد و اطمینان را در میان عده از مسلمین ناظر به وجود آورده است .

این دسته از مسلمین به این احزاب منجمند غیر وحدت گرا اطمینان و اعتماد ندارند نه به اسلام واحكام اسلامي، برای همین است ضمن اعتماد و اعتقاد کامل به قوانین شریعت الله اکثرا نظاره گر شده اند. البته در این بین عده ای از جماعتهای مطلق گرا و كم تجربه و برادران نامتعادل و نامیزان ما هم به این فاصله گیری و تماشاگر بودن مسلمین دامن زده اند، و رسانه های دروغگو و دروغساز هم با برجسته کردن و بزرگ نشان دادن این بیماری به این عدم اطمینان و فاصله گیری دامن زده اند .

مسلمینی که در دام تبلیغات این کفار سکولار جهانی و سکولارهای مرتد محلی و منافقین بومی قرار گرفته اند و نمی توانند واقعیتهای جریان وحدت گرای آگاهانه، هدفمند و حرکتی بودن ما را ببینند  از اين امر بيم دارند كه ماهم نتوانیم اين سیر مبارزاتي را رهبري کنیم وپس از انهدام ديكتاتوري سكولاريستی مهاجم و بیرون راندن مرتدین محلی و خنثی شدن فعالیت منافقین، نتوانیم قدرت وحكومت را به سمت اسلامی آن هدایت کنیم و مجری احکام شریعت الله بشویم .

این دسته از مسلمین هم مثل سایر مسلمین در صداقت، اخلاص وتا سرحد جان مبارزه كردن برادران ما شكي ندارند. اما دودل اند كه، آيا ما واقعا در همان مسیر شورا و اجماع واحد درحرکت هستیم؟ یا امكانش نیست بعد از در دست گرفتن قدرت شورا را بندازیم دور و اجتهاد خاص خودمان را بر اجتهاد و مذهب آنها تحمیل کنیم؟ علاوه بر آن این دسته از مسلمین در شک هستند كه آيا ما هم همان احزاب منتسب به اخوان المفسدین شاخه ی انحرافی جریان اخوان المسلمین یا سلفی های فاسد آل سعود نيستيم كه در پايان مثل سكولارهاي مرتد با کفار سکولار و اشغالگر خارجی از در سازش در آمده وتمام زحمات مردم را به باد دهيم، وباز در همان دايره ی  تنگ ديكتاتوري دین سكولاريسم ،اميد اجرائي شدن احكام الهي و ازميان رفتن فقر وترس وايجاد رفاه وامنيت به خيالي دست نيافتني مبدل بشود، و دهها شک و شبهه ی دیگر.

مردم علاوه بر سکولاریستهای مرتد محلی احزاب به ظاهر اسلام گرای زیادی چون جماعت اسلامي كردستان عراق واتحاديه اسلامي كردستان عراق، حزب اسلامي عراق، جماعت رباني، دارودسته ی سياف و گروه حکمتیاردر افغانستان و دارودسته ی عبدالله نوری در تاجیکستان و دیگران در سوریه و یمن و صومالی و سایر سرزمینها را دیده اند که دست آخر ثمره آنهمه زحمات و خونهاي پايمال شده را دو دستي تقديم ديكتاتوري دین سكولاريسم و مرتدين محلي اش کرده اند و در يك چرخش عجيب تبديل به دوستاني برای ديكتاتوري دین سكولاريسم و دشمناني برعليه مجاهدین شریعت گرا و زير پا گذاشتن تمام خواست و آرزوهاي بر حق شرعی ملت و سرزمين تحت اشغال خودشان شده اند .

اين گونه شبهات و دودلي های این دسته از مسلمین را هر چند كه سالهاست جنبش بيداري اسلامي به رهبري شورای وحدت گراء عملاً در برخورد با اوضاع مختلف در موقعيت هاي مختلف پاسخ داده، اما باز بايد برای اطلاع این دسته از مسلمین از ميزان پايبندي اين جریان به اصول زير بنايي خواسته هاي بر حق مردم، كفر به طاغوت، ولاء و براء، تبعیت آگاهانه از رای واحد شورا به سمت و سوی وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی را به زبان روز عملاً اعلام کنند و از آن تخطي نکنند و با این روش شرعی انس بگیرند و جریان فراگیر مسلمین شریعت گرا را در مسير پيروزي حتمي اش بر جاهليت  و ديكتاتوري سكولاريستي مهاجم ياري برسانند و برشوكت روز افزون آن اضافه کنند. ما متناسب با نیازهای روزمان و متناسب با زمینهائی که برای کشت فراهم کردیم – یا فراهم هستند- بذرها را می کاریم و به پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتارها و اعمالمان را قبل و بعد از كسب قدرت وحكومت تنظيم می کنیم و تصمیم گیری در این زمینه ها را به اجتهاد شورای واحد و اجماع واحد آن واگذار می کنیم .

کسی که عجله کند و متناسب با روز پیش نرود و امور مربوط به هر دوره را با هم قاطي کرده وتقديم وتاخيري درآنها به وجود بیاورد، بدون آنكه كوچكترين شكي به خودش راه بدهد باید بداند كه از مسير صحيح جهاد و حرکت آگاهانه به سمت و سوی هدف واحد لغزيده و در مسير ديگری قرار گرفته كه نياز به اصلاح وتجديد نظر دارد.

نکته ای که در توضیح تدریجی بودن حل اختلافات و حتی آلودگی های عقیدتی و رفتاری برادران و خواهرانمان لازم است به آن اشاره کنیم این است که باید به مرحله ای بودن حل مشکلات ، و مرحله ای بودن حل اختلافات، و علاوه بر این به مرحله ای اجراء کردن اصلاحات و تربیت معتقد بود . اگریک مسأله ی بزرگ یا کوچکی پیش آمد که فعلا روی آن اختلاف وجود دارد باید حل این مشکل یا اختلاف به زمانی واگذار بشود که شرایط را برای حل کردنش آماده و مهیا کرده ایم، و شرایط برای حل کردنش فراهم شده باشد، این یعنی مرحله ای پیش رفتن برای حل اختلافات و پیش بردن اصلاحات.

رسول الله صلی الله علیه وسلم چون زمان اصلاح بنای کعبه و بازسازی آن به همان شیوه ای که سیدنا ابراهیم ساخته بود نرسیده بود از این کار پرهیز می کند. ام المومنین عایشه رضی الله عنها در این زمینه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که : «أَلَمْ تَرَيْ أَنَّ قَوْمَكِ حِينَ بَنَوْا الْكَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ» فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا تَرُدُّهَا عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْلَا حِدْثَانُ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ لَفَعَلْتُ»[12]آيا نمي‌بيني قوم تو وقتي كعبه را بنا كردند، آن بناي ابراهيم را كوتاه گذاشتند. گفتم: آيا نمي‌خواهي به همان چارچوبي كه ابراهيم بنا كرده بود خانه خدا را به همان شیوه برگرداني؟ فرمود: اگر نبود كه قوم تو تازه از كفر بيرون آمده‌اند، انجامش مي‌دادم.

یا ام المومنین می فرماید: قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْلَا حَدَاثَةُ عَهْدِ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ لَنَقَضْتُ الْكَعْبَةَ، وَلَجَعَلْتُهَا عَلَى أَسَاسِ إِبْرَاهِيمَ، فَإِنَّ قُرَيْشًا حِينَ بَنَتِ الْبَيْتَ اسْتَقْصَرَتْ، وَلَجَعَلْتُ لَهَا خَلْفًا»[13]

روایتها با این مضمون زیاد هستند. در هر صورت رسول الله صلی الله علیه وسلم چون هنوز مقدمات و زمینه های این اصلاحات فراهم نشده بود، و زمانش نرسیده بود، و انجام این اصلاح پیامدهای بدتری در برداشت، و از بین بردن این منکر به منکر بزرگتری ختم می شد رسول الله صلی الله علیه وسلم از انجام آن تا فراهم شدن زمینه های اصلاح صرف نظر کرد، و دیدیم که در عمر مبارکشان هم موفق به انجام این اصلاحات درجه چندم نشدند.

در این زمینه ی تهیه ی مقدمات و فراهم شدن زمینه مناسب و رسیدن زمان مناسبش مثالها زیادند، مثلا نماز خواندن یک زن نیاز به مقدماتی دارد، مثل مردها در حالت طبیعیش باید وضو بگیرد، به سمت قبله بایستد و در شرایط ویژه زن در حالاتی قرار می گیرد که نمی تواند نماز بخواند چه رسد به سایر مواردش و تنها باید صبر کند تا زمان مناسبش برسد. این حالت جبریه و دست خود شخص نیست، اما مواردی هم پیش می آید که باز باید تا رفع شدن حالت اضطراری که پیش آمده است صبر کرد .

مثلا نمی شود انتظار داشته باشیم که مردهای اکثرا بیمار و گرسنه و نامتعادل و نامیزان از نظر جنسی اطراف ما، رابطه ای سالم با زنهای مسلمان داشته باشند . اینها هنوز از لحاظ جنسی گرسنه اند و از گرسنگی جنسی رنج می برند، یک انسان به شدت گرسنه چگونه به مواد خوراکی نگاه می کند؟ بوی مواد خوراکی را چه طوری حس می کند؟ شکل و هیبت چیزهائی که شبیه خوراک هستند را چه طوری می بیند؟ زمانی که شما گرسنه هستید یک همبرگر را بسیار کوچکتر از اندازه ی واقعیش می بینید، یک کاسه آبگوشت را بسیار کمتر از اندازه ی واقعیش می بینید، اما زمانی که سیر باشید همان همبرگر یا همان کاسه خیلی بزرگ به نظرتان می رسد، حتی ممکن است چند لقمه ی کوچک هم برای شما بزرگ به نظر برسد.

بله، هم اکنون اکثر مردهای مسلمان در این حالت گرسنگی شدید جنسی هستند، و تا زمانی که این حالت گرسنگی شدید برطرف نشود نمی شود روش ارتباط اسلامی میان زن و مرد را تطبیق داد، زنها نمی توانند در میان چنین گرسنگان و نامتعادلها و نامیزانهائی انتظار داشته باشند که مثل بازار پایتخت مسلمین در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه رئیس بازار بشوند، یا مردان صحابه چه طوری با زنان صحابه برخورد می کردند مردان الان هم همانطوری باآنان برخورد کنند. نه، بدون در نظر گرفتن استثنائات چنین انتظاری از چنین مردانی یک توهم است.چرا؟ چون بر خلاف صحابه و تابعین و حتی قرنهای بعد مردهای امروزی مریض و به شدت گرسنه هستند، ابتدا باید مردها از کانال شرعی آن سیر بشوند، و از این مرحله ی جنسی عبور کنند، بعد انتظار داشته باشیم که مثل یک انسان سالم و متعادل برخورد کنند.

 طرف به شدت به مواد مخدر معتاد است تا زمان برطرف شدن این آلودگی نمی توانید از او انتظار داشته باشید که یک وظیفه را مثل انسانهای سالم انجام بدهد، باید ابتداء زمینه های ترک اعتیادش را فراهم کنید بعد که پاک شد آنوقت است که مثل یک انسان سالم از او انتظار دارید . جامعه ی مسلمین به انواع آلودگی های عقیدتی و رفتاری معتاد شده و ترک اعتیاد اینان در زمانی که مورد انواع تهاجمات مسلحانه و تبلیغاتی کفار متحد سکولار جهانی و مرتدین محلی و منافقین و سکولار زده های بومی قرار گرفته اند بسیار مشکلتر و بسیار زمان برتر از ترک اعتیاد یک شخص به مواد مخدراست و باید به تدریج و قدم به قدم به جلو رفت.

 یا طرف افسرده ست یا ترسواست یا بدگمان است یا وسواس است یا بچه ست و شبها جایش را خیس می کند یا سایر مواردی که اصلاح آنها نیاز به زمان دارد و باید به صورت تدریجی و با فراهم شدن مقدماتی از این مرحله گذشت. کسانی که «زمانبر» بودن و «تدریجی» رد کردن این اختلالات را نمی پذیرند تنها خودشان را رنج نمی دهند بلکه زندگی را برای اطرافیانشان هم سخت و گاه غیرقابل تحمل می کنند و اجازه نمی دهند شخص مراحل تکاملش را طی کند و قصد دارند یک بچه ی شیر خواره را مجبور کنند که خودش را کثیف نکند و شیر دادن به اورا مشروط کنند به اینکه خودش را کثیف نکند .

این حالت بازدارنده و مخرب در میان شوراها و جماعتها و حکومتها به « تحکیم زودهنگام مراحل ثانوی شریعت» مشهوراست.  هدف اولیه و فوری تشکیل جامعه ی اسلامی پیاده کردن «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» یعنی از بین بردن گرسنگی و فراهم کردن رفاه عمومی با تهیه ی 5 نیاز اساسی یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و آموزش برای همه و از بین بردن ترس و ایجاد امنیت و حفظ ستونهای اساسی جامعه (دین، جان، نسل،آبرو، عقل و مال و غیره)  برای تمامی انسانهای مسلمان و حتی کافریست که در این جامعه ی مسلمین به سر می برند، و تحکیم بقیه ی موارد شریعت، جزو مواردی هستند که نیاز به تدریج و وضع موجود انسانهائی دارد که به مرور زمان توسط نهادهای تحت پوشش حکومت اسلامی و شورای اولی الامر آن آمادگیهای لازم رابرای اجرائی کردن این احکام پیدا کرده اند .

 مثل زیارت قبور که به دلیل فراهم نبودن زمینه و مقدمات آن ابتدا نهی شد و سپس اجازه داده شد “كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَة القُبُورِ فَزُوروها”[14] دلیل این اجازه را هم بیان می کند مثلا می فرماید: «فَإِنَّ فِيهَا عِبْرَةً»[15] یا می فرماید: «فَإِنَّهُ يَرِقُّ الْقَلْبَ، وَتَدْمَعُ الْعَيْنَ، وَتُذَكِّرُ الآخِرَةَ، وَلا تَقُولُوا هَجْرًا»[16]می بینیم که با این همه فوایدی که در زیارت قبور وجود دارد رسول الله صلی الله علیه وسلم تا زمان فراهم شدن مقدماتش صبر می کند، و زمانی که زمینه های عقیدتی و روانی آن را فراهم می کند اجازه می دهد در این کار خیر شرکت کنند.

این درواقع درپیش گرفتن یک روش تدریجی اصلاحگری درجامعه است. این اصلاحات با آنکه در هنگام خودش آرزوی هر مسلمان مجاهدی هستند؛ اما انجام آنها در غیر زمان خودش، با وظایف جهادی و مبارزاتی مجاهدین به هیچ وجه سازگار نیستند، و حکم تخریب و بازدارنگی را دارند.

 عده ای از برادران مخلص و صادق ما ظرفیت اینهمه صبر را ندارند و بیماری « تحکیم زودهنگام مراحل ثانوی شریعت» در ذهنشان ریشه ی عمیقی دارد، و نمی توانند تا زمان خودش برای رای شورا سمع و طاعه داشته باشند، و این بی صبری حداقلش این است که در روش برخورد با وضع موجود با سستی و کم رغبتی  تصمیمات شورا را عملی می کنند، و کجدار و مریض عمل می کنند، و حتی منجر به نوعی بیزاری نسبت به انضباط و سمع و طاعه و نوعی خود بزرگ بینی و تکبر می شود، که با تکبر هیچ وقت آرامش و صلح همراه نیست، که اکثر اوقات این دوستان نامتعادل ما انشقاق پیدا می کنند یا برای خودشان دارودسته ی دیگری می سازند که تاریخ نشان داده است همیشه منجر به شکست و دلسردی و پشیمانی آنها شده است، یا گوشه گیری می کنند و همه اش غر می زنند و ایراد می گیرند .

اما آنهائی که می مانند و کناره گیری نمی کنند یا دارودسته ی جدیدی نمی سازند، آشکارا باعث به هم خوردن استراتژیهای دور و نزدیک و حتی خنثی شدن تاکتیکهای تعین شده ی شورا و ایجاد اختلال جدی در کار سازمانهای مختلف شورا و حتی متلاشی شدن کامل آنها می شوند، روحیه ی رزمندگی و یکپارچگی میان شورا  را سست و یا حتی آن را نابود می کنند، مردمی که حکم آب برای ماهی (مجاهد) را دارند و باید طبق روش انبیاء با احتیاط و سیستماتیک با انحرافات عقیدتی و رفتاری آنها برخورد بشود را، از  شورا جدا می کنند، شورا و سازمانهای وابسته به آن را از وظایف تعیین شده ی جهادی خودش منحرف می کنند، و در نتیجه نهضت مجاهدین را به شکست می کشانند.

یکی از اسبابهای تولید بیماری « تحکیم زودهنگام مراحل ثانوی شریعت» این است که این عزیزان قبلا به شدت به «بیماری تخصص در مسائل ریز و رها کردن مسائل اساسی و استراتژیک» دچار شده اند .

این «بیماری تخصص در مسائل ریز و رها کردن مسائل اساسی و استراتژیک» در تحلیل اوضاع کلی موجود و هدایت امور مانع بزرگی ایجاد می کند. چون دچار شدن به اینگونه بیماری، ناگزیر یا به انشقاق و تجزیه منجر میشود یا به  نا امیدی و یأس و گاه به ترورهای کورداخلی. دچار شدن افراد جماعت به این«بیماری تخصص در مسائل ریز و رها کردن مسائل اساسی و استراتژیک» معمولا منتهی به پرگوئیهای بی اساس یا سوءظن نسبت به همدیگر و یا غالبا منجر به درگیرها و اختلافات غیر اصولی و از هم پاشیدگی سازمان شورا و جماعت می شود.

کسانی که به این «بیماری تخصص در مسائل ریز و رها کردن مسائل اساسی و استراتژیک» مبتلا شده اند در انتقادات خودشان مسائل اصلی وزیربنائی و اولویتهای اصلی جهاد و جماعت و شورا و حتی حکومت و «سه ابزار» را نادیده می گیرند، و توجه خودشان را فقط به مسائل فرعی و ریز درجه چندم محدود می کنند، و اگر بخواهند به تحلیل مسائلی بپردازن تحليل و ارزيابي آنها بیشتر شبیه تحلیل كوچه بازاري سبك سرانه ي مبتذل است، چرا؟ چون در این زمینه تخصص ندارند و تخصصشان در مسائل ریز، جزئی و دست چندم است که نیاز روز مسلمین نیست، و اولویت الان مسلمین نیست، و به درد الان مسلمین نمی خورد، و پاسخی برای سوال الان مسلمین نیست.

مسلمین الان می پرسند راهکار شما برای بیرون راندن اشغالگران کافر خارجی و مرتدین محلی چیست؟ این درجواب می گوید حکم فلان عالم در قرون گذشته مثل نووی و ابن حجر و غیره را می دانی؟ یا برای چه فلان شخص در قرون گذشته را کافر نمی دانی؟ مسلمین می پرسن چرا اینهمه تفرق به وجود آورده اید و باهم متحد نمی شوید در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهود مدینه و منافقین و مشرکینی چون خزاعه بر علیه مشرکین قریش متحد شد؟ این در جواب میگوید ما می خواهیم صفماون پاک و خالی از هر گونه آلودگی باشد و در نظر این برادران سیاست یا همه یا هیچ است و ناخواسته به روش قرآنی رسول الله هم ایراد می گیرند.

 انگار روایتهای آخر زمان آنها را دچار توهم و اشتباه کرده که دو جبهه وجود دارد:حَتَّى يَصِيرَ النَّاسُ إِلَى فُسْطَاطَيْنِ فُسْطَاطِ إِيمَانٍ لَا نِفَاقَ فِيهِ وَ فُسْطَاطِ نِفَاقٍ لَا إِيمَانَ فِيهِ. كار به جايي مي رسد كه تبديل به دو دسته مي شويد، دسته ي ايمان كه هيچ نفاقي در آن وجود ندارد، و گروه نفاق كه هيچ ايماني در ان وجود ندارد.

این برادران نامتعادل و نامیزان و جاهل ما از چنان افق کوتاهی برخوردارند که درک نمی کنند وظیفه ی اساسی انتقاداتشان، فقط نشان دادن اشتباهات تشکیلاتی و حرکتی در چهارچوبه ای است که شورای «سه ابزار» شرعی نیازهای مبارزاتی خودش را اولویت بندی کرده است .  به عنوان مثال شورای «سه ابزار» از کانال نماینده ی خودش که بهش می گویند رهبر(یا امیر یا خلیفه یا هر چیزی) تعین کرده که در وضع موجود و با توجه به نیازها و امکانات موجود، اولویتهای فعلی ما در مسیر جهاد و مبارزه این است که در مسائل ریز فقهی اسباب اختلاف و تفرق نشویم و باید تمام مسلمین را علیه دیکتاتوری دین سکولاریسم  و متحدین محلی آن بسیج کنیم . این دستور صریح شورای سه ابزاره که شخص باید آن را درک کند و به آن عمل کند.

این دستور به معنی تعطیل کردن امر به معروف و نهی از منکر نیست. در این مرحله برای اینکه  وحدت میان مسلمین در برابر اینهمه دشمن حفظ شود، و خاطر این برادر و خواهرمان به دلیل یک مسئله ی ریز شخصی و فقهی پریشان نشود، نباید زیاد مورد ایراد شخصی قرار بگیرند. چون قطعا عمل صحیح سایرین و جو حاکم بر مجاهدین، ناخودآگاه بسیاری از عیبها را به مرور زمان بدون کوچکترین برخوردی اصلاح می کند . این را ما به کرات دیده ایم که تنها با یک نگاه کردن به عمل فلان مسلمان، شخص به اندازه ی یک کتاب ازش یاد گرفته و تغییر رفتار داده .

اگر دامنه ی چنین انتقاداتی گسترش پیدا کند، ممکن است که توجه هم مسیران تنها فقط روی نواقص کوچک متمرکز بشود، و همه به افراد محتاط و ترسو تبدیل شوند، و وظایف اساسی و اولویتهای بنیادین شورا و جهاد به دست فراموشی سپرده شوند، و دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان به هم بخورد .

این واقعا بیماری خطرناکی است که آمریکا و آل سعود با تولید سلفیون جامی و مدخلی و غیره سعی کرده اند  آن را در میان مسلمین به شکل سازمان یافته ای پخش کنند و مسلمین را به آن آلوده کنند . در این صورت واضح و آشکاراست که «بیماری تخصص در مسائل ریز و رها کردن مسائل اساسی و استراتژیک» ساخته و پرداخته ی دشمنان اصلی قانون شریعت الله و توطئه ای آشکار بر علیه مسلمین است که عده ای از برادران ما هم به میکروب و ویروسهای این بیماری آلوده شده اند، و ناخواسته دارند بازیگر سناریویی می شوند که کارگردانش دشمنانش هستند، و ناخواسته طبق نقشه ای غلط و انحرافی حرکت می کنند که توسط دشمنانش کشیده شده است.

   این برادران نامتعادل و فریب خورده ی ما  یک بار برای همیشه باید به خودشان بفهمانند که اگر به خاطرالله چنین تخریباتی را انجام می دهند این را بدانند که الله تنها و تنها از رای شورا و امت و جماعت مسلمین حمایت می کند نه از توطئه و سناریوی دشمنان دین و بنده هایش . پس کارشان مورد پسند الله نیست بلکه از جهالت و بی صبری آنها سرچشمه گرفته، و آنها را به کارگران بی مزد دشمنانشان تبدیل کرده و آشکارا گول دشمنان قانون شریعت الله را خورده اند.

«منفردین از سه ابزار» یکی دیگر از موانع وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی   

بدون شک وجود جماعتهای مختلف تا زمانی توجیه پذیراست که چیزی جبری مثل مرزها مانع از تشکیل شورایی متشکل از تمام جماعتها و احزاب بشود و شوراها هم تنها در صورت وجود جبر جغرافیایی تعددشان توجیه پذیراست، و گرنه اگر جبری وجود نداشته باشد نه عدم تبدیل جماعتها به شورای جماعها توجیه پذیراست و نه عدم تبدیل شوراهای مختلف در شوراهای بزرگتر می تواند شرعی باشد .

با این وجود زمانی که چنین شوراهائی متحد شکل می گیرند حالا وجود حلفها و سندیکاهائی که کاملا مطیع این شوراست و قصد دارد در زمینه ای خاص فعالیت کند در واقع نوعی توزیع قدرت و مصرف قدرت است که از طرف شورا و بعدها از طرف حکومت اسلامی به افراد و گروهها داده می شود .

مثلا عده ای در زمینه جنگ روانی بر علیه دشمنا ن فعالیت می کنند، یا در زمینه ی حمایت از حقوق زنها، یا یتیمان، یا کارگان، کشاورزان، دانشجویان و سائلین ، حفظ  محیط زیست و غیره فعالیت می کنند . این همان حلفی است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود اگر کسی ایشان را در دوره ی اسلام هم به چنین فعالیتهائی دعوت کند قبولش می کنم و در آن شرکت می کنم :لَقَدْ شَهِدْتُفِيدَارِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُدْعَانَ حِلْفًا مَا أُحِبُّ أَنَّ لِي بِهِ حُمْرَ النَّعَمِ وَ لَوْ أُدْعَى بِهِ فِي الْإِسْلَامِلَأَجَبْتُ.

این روش تفاوت اساسی با وجود گروهها و احزاب مختلف در یک محدوده ی جغرافیائی و یا حتی وجود چندین شورا در همان محدوده ی جغرافیایی خاص دارد که گاه تبدیل به چیزی شبیه مذهب می شود و یکی از عوامل بزرگ تولید تفرق عمل می کند که به عنوان یک سد و مانع در راه وحدت و کسب قدرت و طی  کردن مسیر تکامل مسلمین عمل می کند.

تشکیل احزاب مختلف به بهانه های نژادی و زبانی و لهجه ای و قومی و غیره از اهداف دین سکولاریسم برای تطبیق دموکراسی مورد نظرش است . بدون احزاب مختلف، دموکراسی آن معنی پیدا نمی کند، برای همین، توحید بزرگترین دشمن دین سکولاریسم و دموکراسی آن است و تفرق و حزب حزب شدن بزرگترین آرزو و خدمت به آن است. و الله تعالی به عنوان پیشگیری امر می کند که ما مسلمین مثل مشرکین و سکولاریستها حق نداریم دینمان را فرقه قرقه کنیم: وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏* مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ‏(روم/31-32)و از زمره مشرکان نگردید، از آن کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کرده‌اند و به دسته‌ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده‌اند . هر گروهی هم از آنچه که نزدش هستخرسند و خوشحال است.

حالا عده ای از مسلمین به بلوغ نرسیده و جاهل به دلیل وجود جاهلیتهائی که در باورها و رفتارهایشان دارند خودشان با تولید چنین احزاب مختلفی و با چنین تفرقی زمینه های شکل گیری و جان دادن به دموکراسی سکولاریستها را فراهم می کنند. بدون استثناء هر جا تفرق وجود داشته و احزاب مختلفی وجود داشته اند یکی از مذاهب دین سکولاریسم حاکم شده، حالا یا این مذهب خاص دین سکولاریسم بعد از به قدرت رسیدن تمام احزاب دیگر را غیر از خودش حذف کرده مثل حکومتهای کمونیستی و سویالیستی، یا شرکت و مافیائی را پشت پرده به وجود آورده اند و در قالب احزاب با رای مردم و عقل مردم و شعور مردم بازی کرده اند و درنهایت آن پیمانکاری که این شرکت برای اجرای پروژه هایش خواسته سرکار آمده است، و در هر صورت این شورا در قالب مجلس سناتورها، یا مجلس موسسان یا ریش سفیدان و غیره بر کار این پیمانکاری که برای اجرائی شدن نقشه هایشان انتخاب شده  است و در خیمه شب بازی انتخابات هم مشروعیت مردمی گرفته نظارت می کند و نمی تواند قدمی بر خلاف رای صاحب کارهای اصلی بردارد .

این همان چیزی است که طاغوتهای سکولار فعلی برای مسلمین متفرق و چند دسته شده ی ما می خواهند، و مسلمین هم با تعدد احزاب و یا شوراهای مختلف و متعدد اسبابی می شوند که دشمنان برا ی پیاده کردن پروسه ی دموکراسی خودشان در مسلمین طمع کنند.

درسیره ی رسول الله صلي الله عليه وسلم مي بينيم كه: درغزوه  تبوك سه نفر از صحابه نافرماني کردند و به همراه منافقین و سکولارزده ها شركت نكردند، مسلمین هم آنها را تحریم کردند. يكي از آنها«كعب بن مالك»بود، پادشاه کافر«غسان» زود نامه ای را برایش می نویسد و می گوید: شنيده ام دوستت پيامبراسلام با تو بي وفايي کرده است. خدا قرار نداده تو در مملكتي باشي كه، مورد توهين وسرزنش قرارگيري، من از تو مي خواهم كه به ما ملحق شوی. وقتي كعب بن مالك رضی الله عنه نامۀ این کافر را خواند گفت:«اين هم مصيبتي اضافه برمصيبتهاي ديگر، اين بازتاب وثمره ي تخلف وعدم حضورم درجنگ وجهاد است كه مشركي در مورد من به طمع مي افتد. سپس به سوي تنوررفت وكاغذ را در آن انداخت.»

این سیاست کلی کفار در عمیق تر کردن شکاف بین مسلمین و ابزار کردن مسلمین در مسیر اهدافشان بوده و خواهد بود، و ابزاری برای به تأخیر افتادن وعده ی الله: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ .  و ابزاری است برای ادامه ی گرسنگی و فقر و تسلط دشمنان بر مسلمین .

برای همین است که با نگرشی شرعی در مورد اين همه بدبختي ناشي از تفرق، بخواهيم مطلبي را به شيوه اي پسنديده و زيبا بيان كنيم باید بگوئیم که: در تمام جهان نبايد دو حركت وجود داشته باشد، و رضايت دادن و راضي بودن به غير اين، خلاف اسلام و گناه و راضی شدن به عذابِ تفرق و شرک تفرق است.

حالا در یک سرزمین واحدی مثل ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکستان شرقی،عراق، یمن، سوریه، صومالی، لیبی، مصر، الجزائر، مالی و تركيه و غیره يا مثل كُردستان و بلوچستان و تركمن صحراء و طالش وهورامان كه محدودتر هستند، تكليف سنگين تر مي شود.

وللهی اگر دو سرزميني كه نزديك به هم هستند و موانع جغرافيايي و سياسي وجود نداشته باشد، و امکان تشکیل شورای واحد و اجماعی هرچند کوچک اما واحد وجود داشته باشد، اما چنین کاری صورت نگیرد و هر شخص و گروه و حزبی به صورت جداگانه و به میل خودش و بر اساس رای و برداشت خودش با مسلمین صحبت کند و پیام الهی را برساند، و مسلمین هم آگاهانه به چنین مفسده ی تفرقه زا و این حرکات و روشهای غیر اسلامی راضی باشند، به رب العالمین اينها همگی شرمنده و عاقبت به شرند و دست خالي نزد پروردگارشان بر مي گردند.

مسلمین باید فکر کنند  شایسته نیست که خودشان ابزاری برای رسیدن دشمناشان به اهدافشان بشوند. بت سازی حزبی، قبیله گرائی، نژادگرائی، شخصیت پرستی و سایر خطواط الشیطان دستاویزهائی برای تفرق و سوء استفاده ی دشمنان و در نهایت عقیم شدن جهاد مسلمین و تقدیم ثمرات جهاد به دشمنان و نابود کردن ایمان به جهاد و امید به تشکیل حکومتی اسلامی علی منهاج النبوه در میان مسلمین و در نهایت مستحق عذاب ناشی از تفرق شدن است که چیزی است در حد زلزله و صاعقه و بلکه بدتر، چون زلزله و صاعقه مدتش کم است و همان گروه یا نسل را می برد و کاری به نسلهای بعدی ندارد اما عذاب تفرق گاه سالها و بلکه دهه ها و قرنها طول می کشد : قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ » (انعام/65)    برا ی پرهیز از چنین تفرق و مصیبتهای پس از آن و عذابهای پس از آن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی خواندن قرآن که منجر به تفرق بشود را هم منع کرده است حالا چه رسد به وجود یا مطرح کردن اختلافات مذهبی و نژادی و حزبی و زبانی و غیره: «اقْرَءُوا الْقُرْآنَ مَا ائْتَلَفَتْ علیه قُلُوبُكُمْ فَإِذَا اخْتَلَفْتُمْ فَقُومُوا عَنْهُ» قرآن بخوانيد تا آنجا كه دلهايتان را به هم ربط مي دهد و هرگاه به اختلاف  افتاديد در همانجا توقف نماييد .

باید واضح و روشن شده باشد که تنها شورا و اجماع واحد آن تحت پوشش «3 ابزار» است که می تواند تفرق را از بین ببرد و جماعت واحد را تشکیل بدهد، رسیدن به این هدف یک پروسه ست و سیکل خاص خودش را دارد و تدریجی است. تقلید از مذاهب سنتی بدون شک به صورت تدریجی جای خودش را به تبعیت از شورای واحد و اجماع واحد می دهد و تا رسیدن به این هدف و نهادینه و مرمی و فرهنگی کردن آن باید در حین عمل صبر کرد. 

طی کردن این پروسه با وجود مذاهب سنتی بسیار آسانتر و کم ضررتر از همراه شدن با کسانی است که همین طوری کیلویی اقدام به صدور دیدگاههای خود در قالب اجتهادات فردی می کنند. در زمان حال و قبل از تشکیل شورای واحد مسلمین بدون شک «زيان تقليد از مذاهب سنتی از اجتهادات كودكانه» برای مسلمین بسیار کمتراست.

  از اجتهاد عالمان كم نظر        اقتدا بر رفتگان محفوظ تر

این اجتهادات کودکانه از جمله مشکلاتی هستند که می شود بر آنها غلبه کرد و می شود در مسیر حرکت به سمت و سوی شورای واحد و اجماع واحد و جماعت واحد اجازه نداد که این اجتهادات کودکانه برایمان سد و مانع بشوند.  اما اگر به موقع به درمان این معضل اقدام نشود، همین اجتهادات کودکانه هم ابزاری می شوند برای سوء استفاده دشمنان و طمع کردن دشمنان در استفاده ی ابزاری کردن از مسلمین .

نکته ی اساسی که لازم است به آن دقت بشود این است که احزاب و جماعتها و شورای جماعتها تنها برای کسب قدرت حکومتی به وجود می آیند، اینان مثل حلفها و سندیکاها و صنفها نیستند که مثلا برای امورخیریه یا امور تربیتی و … به وجود آمده باشند . نتیجه ی تلاش و فعالیتهای این احزاب و جماعتها و شورای جماعتها در جامعه تا رسیدن به تشکیل مجلس شورای مجاهدین یا تشکیل حکومت بدیل اضطراری یا حکومت اسلامی علی منهاج نبوه باید بسیار بهتر از مذاهب رایج باشد و باید نهایت اختلافشان با همدیگر در فروع و مسائل بسیار ریز و جزئی باشد نه  در زیر بناها و اسکلت.

 چون اگردر اسکلتها با هم دچار اختلاف بشوند دچار عقب گرد و پس روی و بدعت گذاری می شوند که بسیار بدتر از مذاهب رایج می شوند، وعلاوه بر صدمات حتمي و انكار ناپذير به جریان حرکت به سوی تشکیل حکومت یکپارچه ی اسلامی و بازگشت عزت به مسلمین، براي هميشه در تاريخ الهي روسياه می شوند و آبرویشان می رود . چرا؟ چون اینان آمدند که این مذاهب را در شورائی واحد دور هم جمع کنند، و اخلافات بسیار جزئی و شخصی مذاهب را بر اساس رای واحد شورا از بین ببرند، و در نهایت به اجماع واحدی برسند و دوباره جماعت واحد را جایگزین جماعتهای مختلف و متعدد و متضاد کنند، اما  در برابر خودشان اختلافات و تفرقی را در امور اجتماعی و فرهنگی و عقیدتی و زیر بنائی به وجود آورده ند که نتیجه اش بسیار بدتر، ویرانگرتر و اسفناکتر از اختلافات جزئی و شخصی مذاهب سنتی بوده است، و خودشان همچون مذاهب بی قواره و ناقص و دست و پاشکسته خودشان را نشان داده اند و عمل کرده اند، و در امور مربوط به عقیده اجتهاد و تأویلات غلط به کار برده اند که جایی برای اجتهاد درآن نبوده است.

 برای همین است می بینیم که هر کدام برای خودشان «مبدأيی» را به وجود آورده اند و جبرا« مسير حركتشان » هم تغییر کرده و دقیقا در مسیر دشمنان قانون شریعت الله و در مسیر کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین محلی در حرکتند، و به جای رفع تفاسیر مختلف و مذاهب مختلف از طریق شورای واحد، عملا در مسیر تکثیر احزاب و مذاهب متضاد اقدام کرده اند، و هر یک گروه و حزب خودش را به مسیری کشانده است .

این احزاب مختلف و متعدد و متضاد یا نمی خواهند بفهمند یا می فهمند اما تمایلی به حرکت در مسیر صحیح را ندارند، در هر صورت باید به خود و این گروهها و احزاب رنگارنگ متضاد فهماند که تغییر حکومت راشده به سلطنت و انهدام نهادهای تحت امر حکمت اسلامی چون شورای اولی الامر و امت واحده و اجماع واحد عامل اصلی و اساسي پايه گذاري تفرق و پيدايش مذاهب مختلف بوده، و باید با پذیرش حقایق و واقعیتهای تاریخ و جامعه بپذریم که تنها با برگشت به حکومت اسلامی و تشکیل دوباره ی نهادهای تحت امرآن است که تفرق ریشه کن می شود و تا سيستم حكومت، بروال اسلامي آن بر نگردد و شورا حاكم نشود درمان تفرق امكان پذير نيست.

در این صورت مسئولیت اساسی ما برخورد با مذاهب مختلف و تفاسیر مختلف نیست، بلکه وظیفه ی اساسی ما متوجه حرکت به سوی حکومت اسلامی علی منهاج نبوه و زنده کردن نهادهای تحت کنترل آن است، ریشه و علت و ام الفسادی که باعث تفرق و تمام مصیبتهای مسلمین تا کنون شده نبود حکومت اسلامی بوده است و سروکله زدن و ورفتن با شاخه و معلول كار بي حاصل، عبث و بازدارنده و وحشتناکی است .

این حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی هم همینطوری تولید نمی شود بلکه  تا زماني كه مسلمین به اهمیت وحدت و شورا و حدود اختیارات شورا پی نبرند، و شورا و حركت بسوي شوراي اولي الامر، بطور خالصانه رشد و جريان پیدا نکند و امت واحدی تشکیل نشود، هيچگاه تفرق و ذلیلی مسلمین از بین نمی رود، و هیچ گاه حكومت به روال اسلامي باز نخواهد گشت. و تا زماني كه وحدت و حكومت اسلامي نداشته باشيم امت واحد و جماعت واحد خوابي است رؤيايي، و در همان حد توهم و خواب و خیال می ماند.

برای همین است که هر ندائی که ما را به سمت وحدت و شورا و پیروی از شورا در هر سطحی که باشد دعوت کند، با بصیرت کامل جواب ندای او را به شیوه ای اسلامی می دهیم که : ‏وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ‏(نساء/86) هرگاه شما را تحیّت و سلامی دادند (اعم از سلام و دعا و احترام گذاردن) به گونه زیباتر و بهتر از آن یا همانند آن، آن را پاسخ گوئید.

تمام تلاشهای حلفها و جماعتها و شوراهای کوچک باید در مسیر حرکت به سمت تشکیل حکومت اسلامی و کسب قدرت حکومتی باشد، تا اینکه در نهایت به تحقق حکومت یکپارچه اسلامی بر منهج پیامبر خاتم دست یابند. « ثُمَّ تَكُونُ خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ. » [17] و این دولت به وظیفه ی حیاتی ارهاب دشمنان از طریق اسلحه عمل کند  که دستور صریح اللهِ.

حالا جماعتها و احزابی که تمایل دارند مثل یک مذهب سنتی عمل کنند و خودشان را تافته ی جدابافته و مستقل از سایر مسلمین می دانند و در مسیر هدفمند و  شورائی مسلمین به سمت تکامل و تشکیل شورای اولی الامر واحد و امت واحد و جماعت واحد قرار نمی گیرند، آشکارا و موزیانه خودشان اسباب تفرق و مانع رشد صحیح مسیر تکاملی حرکت مسلمین، و مانع  تکامل جهاد و مبارزه مسلمین به سمت تشکیل حکومت اسلامی علی منهاج نبوه، و یا حتی مانعی برای تشکیل و استحکام حکومت بدیل اضطراری مسلمین در این اوضاع بسیار خطرناک و حساس می شوند.

باید دقت کنیم که ما از حلف و سندیکا و صنف و انجمنهای خیریه و تبلیغی و امثالهم صحبت نمی کنیم، بلکه صحبت از جماعتها و احزاب و شوراهائی است که صرفا برای کسب قدرت حکومتی تولید شده اند و به دنیا آمده اند، و مسیر تکاملی مشخصی دارند که از جنینی و کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی و پیری شروع می شود تا به مرگ منتهی می شود، و ممکن است یک شورای کوچک تا به شورای اولی الامر منطقه ای یا جهانی می رسد دهها بار از جنینی شروع کند و دهها بار مرگ را تجربه کند تا به تکامل می رسد.

یک شورا ممکن است سالها در یک روستا کار کند و بعد مرگ خودش را اعلام کند و در یک شورای بزرگتر شهری حل بشود، و ممکن است این شورا هم سالها بعد یا حتی ماهها بعد مرگ خودش را اعلام کند و در شورای استانی حل بشود، و این شورا هم پس از چندی مرگ خودش را اعلام کند و در یک شورای منطقه ای حل بشود، و این شورای منطقه ای هم پس از چندی مرگ خودش را اعلام کند تا در یک شورای بزرگتر در یک کشور با مرزهای جبری و غیر انسانی حل بشود، و به همین ترتیب ممکن است دهها بار شوراها شادمانه و با افتخار مرگ خودشان را اعلام کنند  تا در نهایت به شورای اولی الامر جهانی و امت واحد و اجماع واحد و جماعت واحدی می رسند که مورد پسند الله و قانون شریعت الله است.

نکته ی مهم این است که این جنین تازه تولید شده مسیر طبیعی خود ش را طی کند و نباید در مرحله ای متوقف بشود تا اینکه به نقطه ی مرگی که برایش در نظر گرفته شده  است برسد . طبیعی این است که یک شورای کوچک در شوراهای بزرگتر حل بشود و این کار به اندازه ا ی به پیش برود تا با یک قدرت بزرگی تبدیل بشود که در نهایت به حکومت اسلامی علی منهاج نبوه  و شورای اولی الا مر جهانی ختم می شود .

حالا اگر قبل از تشکیل چنین حکومتی ما شاهد تشکیل دولت و حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی بودیم روال عادی و اسلامی آن این است که همه ی جماعتها و سازمانها و شوراها به آن بیعت بدهند، و در آن حل بشوند، و تحت رهبریت واحد، مسبب وحدت عمل همه ی مسلمین بشوند، هر چند که در پاره ای از آراء فقهی شخصی اختلافات جزئی هم با این رهبریت داشته باشند.

اگر در سرزمینی خارج از این حکومت اسلامی یا بدیل اسلامی گروهها و شوراها و احزابی وجود داشته باشند که به این درجه از فهم و شعور مبارزاتی نرسیده باشند، و کبر و بیمارهای جاهلی مثل زبان گرائی و غیره آنها را فریب داده و به بازی گرفته باشد، باز باید به عنوان یک حداقل در منطقه ی خودشان در مسیر صحیح رشد و تکامل جهاد و مبارزات قبل از تشکیل دولت و حکومت اسلامی قرار بگیرند و در هدف با سایر مسلمینی که در سرزمین دیگری از آنها جلوترند یکی بشوند. این مربوط به جماعتها و شورائی است که مریضند و در سرزمین دیگری به سر می برند نه در سرزمینی که مسلمین آن دیار موفق به تشکیل حکومتی اسلامی علی منهاج نبوه یا حکومت بدیل اسلامی شده باشند.

در اینجا ما می توانیم درپیش رو بودن یا پسرو بودن و عقب ماندن یک جماعت و یک شورا  و در ائمه ی هدایت یا گمراهی رهبران این جماعتها و شوراها معیاری ارزشمند را به دست بیاوریم، و به راحتی با چنین معیاری بتوانیم بگوییم این گروه یا شورا در مسیر شرعی قرار گرفته اند و زیر مجموعه و اعضایش را به سمت تکامل و هدف شرعی به پیش می برد یا دارد مسیر را اشتباه می رود و زیر مجموعه و اعضایش را به سمت و سوی گمراهی و ضلالت و سرگردانی هدایت می کند .

به هر میزانی که اینان در مسیر تکامل از کوچک به بزرگ قرار گرفته باشند تا در نهایت به حکومت در هر سطحی منتهی می شوند به همین اندازه می توانیم بگوییم که اینان هم مسیران واقعی انبیاء و صالحین و شهداء و صدیقین هستند یا نه؟ به هر میزانی که اینان با تبیعیت از تکبر و هواهای نفسانی و پیروی از دامهای جاهلیت از حل شدن در یک شورای بزرگتر یا حل شدن در شورای اولی الامر حکومتی و تشکیل امت واحد و جماعت واحد سرسختی و مقاومت نشان بدهند به همان اندازه ما آنها را در جهاد و مبارزه ناپخته و منحرف از مسیر صحیح مبارزه، و امامانی به سمت و سوی سرگردانی می دانیم .

در این مسیر ممکن است در جوامع و مراحلی خاص جماعتها و شوراهائی آگاهانه با کمترین خطر یا فداکاری پیشرونده بشوند، و امکان هم دارد افراد و جماعتهایی دیگر با تن دادن به خطرات بزرگ و فداکاری و دادن خونهای حماسه آفرین جاهلانه درجا بزنند و در این مسیر پیشرفتی نصیبشان نشود و حتی به عقب هم برگردند و در نهایت تبدیل به سد و مانع و عاملی اساسی برای پس رفت و دور شدن از هدف بزرگ مسلمین درحوزه ی تحت فعالیت خودشان بشوند .

معمولا اکثر افراد تا مراحل تشکیل گروه و شورای کوچک خوب پیش می روند اما در مراحل بعدی، اداره صحیح جماعت و شورا و هدایت امروزی آن به سمت شوراهای بزرگتر تا کسب قدرت سیاسی و انهدام مجریان قوانین بشری و طواغیت، دچار اشتباهات فاحشی می شوند و اکثر به بیماری «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» مبتلا می شوند ودر جا می زنند .

اشتباهات اکثریت این گونه جماعتها و شوراهای جهادی بر اثر اختلاف در عقیده و منهج نیست، بلکه جهالت به سیر تکاملی شورا و اشتباه در ارزیابی از شرایط روزاست. بعضی از برادران مجاهد ما علاوه بر آنکه به جایگاه جماعت و شورا و سیر تکاملی آن و ابزاری بودن آن جاهل و نا اگاه هستند و جاهلانه به حزب جنبه تقدس و ثبوت می دهند و اجازه نمی دهند طی آنتی تزی مناسب سنتزی شرعی به وجود بیاید، اشتباه بزرگ دیگر شان این است که در تحلیل و ارزیابی شرایط روز با دیگر برادرانشان دچار تفرق می شوند. قطعا آنی که در سرزمینی واحد تک روی می کند و ساز مخالف می زند و در مسیر طبیعی و تکاملی شوراها قرار نمی گیرد به همین سادگی از مسیر اصلی منحرف می شود و هدایت وحدت تمامی گروههای مجاهد و مبارز به سوی تسخیر قدرت حکومتی را دچار تزلزل و گاه انحراف می کند .

یکی از موانعی که نمی گزارد این شوراهای کوچک مرگ خودشان را اعلام کنند و در شورای بزرگتر زندگی کنند این است که اعضای خودشان را وارد بحثهای قدیمی می کنند و به این بحثهای مرده مشغولشان می کنند که غیر از کینه و دامن زدن به تفرق بیشتر هیچ فایده ای برای مسائل روز آنها ندارد . اینها باید به اموری تکیه کنند که برای مسائل روز آنها پاسخی داشته باشند.

 البته این به این معنا نیست که نباید به مسائل گذشته و تاریخ پرداخت، بلکه منظور این است که  یک مجاهد مبارز همچون یک مورخ و تاریخ نگار و یا فقیهی جامع نیاز ندارد که حتما باید تمامی موارد و جزئیات تاریخی و یا مسائل فقهی چون آداب توالت و حیض و نفاس و دیگر مجادلات میان فقهای گذشته و اختلافات بسیار زیاد آنها را مورد بررسی و بحث قرار بدهد و بعد جانب یکی از آنها را بگیرد، بلکه از تاریخ و فقه تنها آن چیزی را می گیرد که امروز به آن نیاز دارد، و امروز به دردش بخورد، و برای مسائل روز پاسخ داشته باشد، باید اولویت خودش را تشخیص بدهد، الان خانه اش توسط دشمنان کافر آشکار خارجی و مرتدین محلی آتش گرفته و نیاز هست که با همکاری اهل محل این آتش خاموش بشود و نیازی به بررسی کارنامه ی اجداد این شخص یا بررسی مذهب و حتی در مواردی چون جنگ قادسیه نیازی به بررسی نصرانیت یا مجوسیت شخص نیست. نیاز روز مسلمین آن زمان خاموش کردن جاهلیتی است که بر ایرانیان حاکم است، و نیاز امروز ما خاموش کردن جاهلیت دین سکولاریسمی است که بر اکثریت قاطع سرزمینهای مسلمان نشین حاکم است و عقاید و رفتار مسلمین را آلوده کرده است . همین .  

ما در همین چند دهه ی گذشته و بخصوص در همین چند سال گذشته شاهد جریانات و جماعتها و شوراهای اسلامی زیادی بوده ایم که در عقیده ی پاک و صحیح اسلامی آنها، و در اخلاص و مبارزه آنها تا پای جان، وعدم سازش با کفارو مرتدین، و استقلال و عدم وابستگی آنها به هیچ قدرت طاغوتی، و جدیت در مبارزه، و اینکه حرفی را که می زدند بهایش را هم می پرداختند، شکی نداریم. آنها با آنکه در مبارزات کوه، بیابان، جنگل یا شهری در مراحلی از مبارزه متوقف شدند، اما جامعه ای که سالهاست که همه اش شکست می خورد و طعم شکست در برابر حکومتهای ظالم و سکولارهای مرتد را می چشد، می بیند که گروهی پیدا شده اند که تا پای جان وبدون هیچ چشم داشتی از مردم،  مقاومت و مبارزه ی مخلصانه می کند. این گروهها به این شکل پیام خودشان را می رسانند، و می بینیم که جامعه هم به خوبی پیامش را می گیرد.

این پیام بسیار رسا و تکان دهنده بوده که مسلمانان مجاهد و مردم مسلمان از یک طرف، و سکولارها و کفار عالمی و مرتدین و منافقین محلی از طرف دیگر، هر یک واکنشی خاص به آن نشان داده اند. و کمترین آن از جانب مسلمانان آگاه، پس از کشته شدن آنها، این است که شخص در خانه فقط ناراحت می شود. اما در هر صورت در ذهنیت و روانشناسی جامعه و گروههای مجاهد مبارز، تأثیر خودش را گذاشته است. اما این عزیزان به دلایل زیاد و منجمله به دلیل عدم حرکت در مسیر وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی و عدم تحمل دیدگاهها و شوراها ی دیگرو تفاسیر دیگر در نهایت نتوانستند تبدیل بشوند به قدرت برتر، و با تمام سروصدائی که به راه انداخته بودند و با تمام پیش روی های موقتی که کردند به صورت تدریجی مجبور به پس روی و عقب گرد و جمود شدند. قضاوت ما در تداوم مبارزه آنان نقش به سزایی دارد، ما باید کاری کنیم که تداوم مبارزه آنها را تضمین کند، و این هم تنها با پرهیز از اشتباهات این برادرانمان است، و حرکتمان است به سمت شوراهای بزرگتر.

نکته ی دیگری که ممکن است عده ای از برادران نامیزان و نامتعال ما را از پیوستن به شوراهای بزرگتر منع کند نادیده گرفتن عمل، و تأکید صرف آنها بر گفتار مردگان شورای مخالف، یا حتی بر گفتار زنده های آنهاست که در شرایطی خاص آنهم برای موقعیتهایی خاص گفته شده یا ممکن است دلیل دیگری داشته باشد که ما ندانیم . 

اگر به عنوان مثال به کارنامه ی یهود در قران نگاه کنیم و اگر به سیر تدریجی برخورد رسول الله صلی الله علیه وسلم با این دشمن شماره یک نگاه کنیم، یا اگر به کارنامه ی سیاه منافقین دقت کنیم و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنها را بررسی کنیم می بینیم قاعده ی کلی علاوه بر عقیده و گفتار«عمل» آنها بود، این در مورد کفار آشکار و پنهان داخلی است، در مورد یک شورای مجاهدین مومن اهل قبله چیست؟

 امروزه و در این حالت اضطراری که برای همه ی مسلمین پیش آمده است عده ای روشنفکرنمای درسخوانده و مردمان دنباله رو شبکه های ماهواره ای، و عده ای از برادران نامتعادل و نامیزان خودمان هم تنها گفتار و حرفها را معیار قرار داده اند. می گویند فلان فرد یا جماعت و حزب و مذهب  بد است. بپرسی چرا؟ می گویند: مگر ندیدی که در فلان کتابشان در فلان قرن چه گفتند؟ مگر نشنیدی چه گفت؟ مگر نخواندی چه نوشته بود؟ و هیچ عذری برای مسلمان در این حالت اضطراری قائل نیستند . در حالی که ممکن است به عنوان مثال خیلی از این گفتارها و صحبتها توسط کسانی چون نعیم بن مسعودرضی الله عنه گفته شود که اطرافیان آنها درحالت جنگ احزاب قرار گرفته باشند، یا ممکن است به دهها دلیل دیگر باشد که ما اطلاع نداشته باشم.

در این برهه که دشمنان ما میلیاردها دلار برای جنگ روانی و سرد و نرم بر علیه ما خرج می کنند، ایجاد جنگ روانی ما بر علیه آنها نمی تواند عجیب باشد؛ عجیب این است که یک مسلمان نداند که چرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به نعیم بن مسعودرضی الله عنه فرمود:«الْحَرْبُ خُدْعَةٌ» جنگ فریب است و اگرمسلمانی ازآن استفاده کرد زود به انواع برچسبها متهم بشود .

قاعده این است که بر اساس «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» ما به دور از تمامی بیماریهایی که ممکن است درقضاوت و یا در نشان دادن راه پیش بیاید، منابع شرعیمان را بر فهم شورای ذی صلاحمان ارائه می دهیم، اگرشخص در قضاوتهایش اشتباه کند رای واحد شورا می تواند آن را بر گرداند اما اگر این شورای کوچک خودش دچار اشتباه بشود آنوقت است که یا درجا می زند یا به عقب بر می گردد یا جنینی که قرار است به تکاملش برسد را سقط می کنند و به تدریج کارکرد شرعی خودشان را از دست می دهند .  اکثر اشتباهات شوراهای کوچک هم به بیماریهای کبر و تبعیت از هواهای نفسانی و عدم درک مراحل رشد و تکامل و مرگهای متعدد شوراها بر می گردد.

معیار سنجش ما میزان رغبت آنها در نزدیک شدن به تشکیل شوراهای بزرگتر و تشکیل حکومت مجری قوانین شریعت الله، یا دور شدن از صف واحدی است که الله به آن راضی است را در مبارزه چراغ راه خود قرار می دهیم، و تمامی جماعتها را در میزان نزدیک یا دور شدن از تشکیل جماعتی متحد و موحد که خدا آنها را دوست دارد:إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ. با همین معیار ثابت می گویم که این شخص یا جماعت یا شورا در مسیر صحیح قرار دارد یا نه و مسیر را دارد اشتباهی می رود؟. یا حتی با توجه به یک آیه ی قبل از این می توانیم بگویم که این گروه و جماعت در ادعایش راستگوئه یا جزو آنهائی است که دیگران را به وحدت دعوت می کنند اما خودشان مسیر تفرق و ذلیلی را می روند و جزو آنانی هستند که الله تعالی در موردشان می فرمایند:يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد؟

یعنی اینها به هر اندازه در مسیر تکاملی خود از فرد به جماعت و شورای کوچک و از جماعت و شورای کوچک به شوراهای بزرگتر و جماعتهای بزرگتر و در نهایت به سمت مجلس شورای مجاهدین یا حکومت و شورای واحد و جماعت واحد و امت واحد بصورت غیر منقطع به پیش بروند آنها را مفید برای هدف می دانیم و راستگوی در ادعاهایشان می دانیم، و هر چند اعمالشان را از این مسیر منحرف بدانیم، آنها را مضر برای هدف قلمداد می کنیم و می گوییم اینان به هدفمان صدمه می زنند و در مسیر تفرق و هدر دادن انرژی مسلمین و سرگردان کردن مسلمین هستند و علاوه بر این سخنانشان با کردارشان مخالف است و نمی شود به سخناشان اعتماد کرد.

معیار میزان دوری ویا نزدیکی و تمایل فرد مسلمان به شوراهای بزرگتر و در نهایت حکومت اسلامی علی منهاج نبوه یا حکومت بدیل اضطراری اسلامی و شورای اولی الامر و امت واحد و جماعت واحد است.

در مرحله ی اول،  مفید بودن یا نبودن فرد توحیدی برای هدف را در میزان دوری یا نزدیکی وی به تشکیل یا پیوستن به جماعت و شورای اسلامی می دانیم، و پس از تشکیل جماعت و شورای منسجم،  میزان مفید یا غیر مفید بودن آنرا در میزان تلاش و اعمالش جهت تشکیل شوراهای بزرگتر و در نهایت تشکیل حکومتی اسلامی مجری احکام شرعی و کسب قدرت و تشکیل شورای اولی الامر واحد و جماعتی واحد و امتی واحد می دانیم . می سنجیم که اعمال این جماعت و شورا در نهایت به تشکیل حکومتی اسلامی مجری احکام شریعت و امت واحده و جماعت واحد نزدیک می شود یا در مسیر جاهلیت قرار گرفته و از هدف بزرگ دورتر می شود.

اینطوری برای شخص مسلمان، ابزار اولیه برای رسیدن به هدف اصلی، تشکیل یک جماعت شورائی، یا در صورت وجود، ملحق شدن به یک جماعت شورائی است، ابزار ثانویه ی او ملحق شدن و حل شدن در شورای بزرگتری است که از شوراهای کوچکتری به وجود آمدند و به اصطلاح به آن می گویند مجلس شورا و هدف نهایی او در این مجلس شورای به وجود آمده هم تشکیل حکومتی اسلامی و کسب قدرت اجرایی جامعه و در نهایت تشکیل شورای اولی الامر جهانی و اجماع واحد و امتی واحد و جماعتی واحد است.

زمانی که این حکومت اسلامی هم تشکیل می شود جماعت و شورای جماعتها خود به خود کارائی خودشان را از دست می دهند، چون برای چیزی درست شده بودند که حالا درست شده است، و اصرار بر حفظ جماعتها و شوراهای کوچک جماعتها نوعی پس رفت و مانع در جهت وحدت محسوب می شود. هر شخصی در چنین فضائی می تواند در حلفها و صنفها و سندیکاها و امثال اینان فعالیت کند نه در احزاب مختلف و جماعتهای مختلف که نوعی مسخره و توهین به شعور مسلمین و حرکت مجدد به سمت و سوی تفرقه است. 

به هر میزان که شخص و جماعت شورائی کوچک به تدریج و با حل شدن در شوراهای بزرگتر  اعمالشان منجر به رسیدن به تشکیل حکومتی اسلامی و کسب قدرت اجرایی جامعه و در نهایت تشکیل شورای اولی الامر جهانی و اجماع واحد و امتی واحد و جماعتی واحده بشوند یا از آن دور بشوند، به همان میزان برای هدف متعالی کل ستمدیدگان و مستضعفین جهان مفید یا مضرند. و هرگز نباید فراموش کرد که آینده از آن کسانی است که آگاهانه و هدفمند به استقبالش می روند و احتیاط بیش از حد باعث از بین رفتن فرصتها می شود، و سعی کنیم با اعمالمان پدران و مادرانی باشیم که در همین دنیا فرزندان و نوه هایمان به ما افتخار کنند و در قیامت رضای الله را به دست آورده باشیم.

قدرت اساسی جامعه از کوچکترین شوراهای موجود در جامعه سرچشمه می گیرد تا به تدریج به شوراهای بزرگتر و در نهایت به شورای اولی الامر واحد مسلمین ختم می شود. ما به ایجاد و نگهداری از شوراهای کوچک اهمیت بالائی می دهیم به شرطی که این شوراها مثل جویبارهای کوچک به هم ملحق بشوند و در یک مسیر و با استفاده از قدرت همدیگر به حرکتشان ادامه بدهند . 

اگراین شوراهای کوچک آگاهانه و هدفمند با هم متحد نشوند مثل جویبارهای کوچک چند متر آنطرفتر در زمین فرو می روند و گم و نابود می شوند. از متحد شدن آگاهانه و هدفمند شوراهای کوچک و هم مسیراست که شوراهای بزرگ و قدرت بزرگ و پیروزی بزرگ به دست می آید .

شکی نیست که در مبارزه و جهاد با جاهلیت متحد موجود تنها اتحاد آگاهانه، هدفمند و حرکتی هم  از طریق «سه کانال» است که می تواند مسلمین را به نتیجه نزدیک کند، اگرحکومت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِالنُّبُوَّةِ وجود داشته باشد این بهترین و سالم ترین کانال است و اگر نبود حکومت بدیل اسلامی بهترین جایگزین است و اگر این هم وجود نداشت تنها وحدت آگاهانه و هدفمند در یک مجلس شورای واحد تمام گروهها و جماعتهای مجاهد است که می تواند در ردیف سوم قرار بگیرد که ما از این «سه کانال» به عنوان «سه ابزار» یاد می کنیم و تمام کسانی که در هر شکل و قالبی خارج از این «سه ابزار» فعالیتهای خودشان را به پیش برند «منفردین از سه ابزار» نامیده می شوند و تاریخ نشان داده  است که هر کسی از کانالی غیر از این سه کانال به پیش رفته هرگز به نتایج شرعی جهاد دست پیدا نکرده است.

   این را تقریبا همه ی «أُولِي الْأَلْبَاب» و علمای متخصص جهاد و انقلاب قبولش کرده اند، اما خیلی ها باز مسیر را به عمد یا غیر عمد اشتباه می روند که از دو طریق ممکن است این اشتباهات خودشان را نشان بدهند: یکی از طرف دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها که کلا عمدی مسیر را اشتباه می روند، و به این بهانه و با تولید شبهات شبهه اسلامی احزاب مختلف و رنگارنگی را می سازند، و قصد دارند طبق قوانین سکولاریستی و بابسیج بخشهایی از مسلمین در بازیهای سکولاریستی کفار اشغالگر خارجی و مرتدین محلی و طاغوتهای بومی شرکت کنند، و دیگری مجاهدین شریعت گرائی هستند که با ساختن جماعتهای متفرقی، به تنهائی و منفرد از جامعه و «3 ابزار» شرعی، مسیری را جدا از مردم و سایر جماعتهای شریعت گرا و «3 ابزار» شرعی برای خودشان انتخاب می کنند، که این هم تفرق آشکاری است اما به سبک دیگر .

این تفرق و چند دستگی میان مسلمین چه توسط سکولار زده ها و منافقین انجام بشود و چه توسط مجاهدین شریعت گرا در هر صورت خدمت آشکاری است به دین سکولاریسم و نوکران محلی آن. چون اشغالگران سکولار خارجی و نوکران محلی آنان برای بقای خودشان، و مبارزه ی با توحید و یکپارچگی مسلمین، و تمرکز بر شریعت گرایانِ وحدت گرا و هدفمند، نیاز به وجود چند دستگی، احزاب مختلف و جماعتهای رنگارنگ آنهم تحت شعار فریبنده ی آزادی بیان و دموکراسی دارند . اما از آنجایی که قادر نیستند خودشان چنین پروسه ی ویرانگری را مستقیما به مرحله ی اجرا در بیاورند تلاش می کنند با میدان دادن به جریانات منحرف منافقین و سکولار زده های موجود در میان مسلمین آنتی تزی را تولید کنند که به  منجلاب تفرق مورد نظرش منجر بشود، هدایت مسلمین تحت حاکمیت آنها به این سمت و سو  یک موفقیت بزرگی برایشان محسوب می شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلَامِ النُّبُوَّةِ : إِذَا لَمْ تَسْتَحْيِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ.[18]یکی از سخنانی که مردم از پیامبران گذشته دریافته اند این است که: اگر حیا نداری، هرچه خواهی کن. ما هم چیزی غیر از این برای این بی حیاهای سکولار زده نداریم که اسباب دست کفار جهانی و مرتدین محلی شده اند.

 اما موفقیت بزرگتر برای کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی و منافقین و سکولارزده های بومی این است که مجاهدین مسلح شریعت گرا هم با عدم هوشیاری  باز در این منجلاب و مردابی بیافتند  که مُد روز شده است، و هر کسی برای خودش کلاس می گذارد که حزبی دارد و گروهی جدا گانه دارد، و ممکن است این مدگرائی برای عده ای طولانی تر بشود و بیدار نشوند و برایشان تبدیل بشود به مردابی مرگبار که به صورت تدریجی و فریبنده مجاهدین شریعت گرا را به کام تفرق و جنگهای داخلی یا حداقلش به عدم وحدت فرماندهی و وحدت عمل بکشاند، و آنانی که از جنگ داخلی با هم قِسِر در رفتند چند متر آن طرفتر مثل جویبارهای کوچک نابود بشوند و در زمین فرو بروند، یا برای حفظ بقای خودشان  مجبور به سازش با طاغوتها بشوند و به جاری شدن در فاضلاب جاهلیت رضایت بدهند.

این برادران ما در جریانات مسلح شریعت گرا از اینکه به این نتیجه رسیده اند که باید از فردی عمل کردن به جمع گرائی در قالب یک جماعت متحد بشوند، قدم بزرگی را برداشته اند، اما اکثریت این برادران ما همین جماعت کوچکشان هم تابع شورا نیست بلکه حول محوریت یک شخص می چرخد که به نحوی باز همان فرد گرائی محسوب می شود، یا اگرحول شورائی فرمایشی هم باشد باز رهبر در دهها انتخابات هم باز همانی است که بوده است، و اگر یک بار هم برود کمی خستگی در کند باز برمی گردد سرجای اولش و حزب و جماعتشان در همین حد متوقف می شود و یک حالت تقدس مآبانه و مذهبی به حزب خودشان می دهند، و در همین مرحله می مانند و حاضر نمی شوند با جماعتهای دیگر یک شورای بزرگتری را تشکیل بدهند، و یا اگرحکومت بدیل اسلامی هم وجود دارد حاضر نمی شوند به نفع این حکومت خودشان را حل کنند و انرژیشان را در اختیار قدرت بزرگتر برای رسیدن به هدف بزرگتری متمرکز کنند .

این برادران «منفرد از سه ابزار» ما که در احزاب و جماعتهای مختلفی به کرات دیده می شوند اگربه فاضلاب جاهلیت و دست نشاندگان دین سکولاریسم برای حفظ بقایشان جاری نشد – که معمولا می شوند- تابع هیجانات زود گذر و احساسی هستند که تنها به «نکایه» دل خوش می کنند نه «تمکین»، و بیشتر در جستجوی غارت و چپاول و خراب کاری هستند که برای انجام این کار هم البته نیازی به یدک کشیدن آرزوهای بازگرداندن امت واحده و جماعت واحده و بازگرداندن حکومت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ از طریق وحدت و بسیج عموم مسلمین ندارند . چون مسیر حرکتی و عملی این برادران «منفرد از سه ابزار»ما کلا بر خلاف این مسیراست، و اگر در صحبتهایشان هم ادعای وحدت و حرکت به سوی امت واحد و جماعت واحد و حکومت اسلامی داشته باشند بیشتر به شعارهای تو خالی نمایندگان مجالس جاهلی در هنگام انتخابات شبیه است تا به وعده های یک مجاهد شریعت گرا  و به صراحت تضاد میان گفتار و عمل اینها را می شود تشخیص داد که چگونه خودشان را مشمول لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ‏ کرده اند و خوشان را مشمول خشم و کینه ی الله کرده اند کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ‏ و آشکار خودشان را از آنانی که الله دوستشان دارد و در یک صف واحد و پولادینی می جنگند جدا می کنند چون: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ .‏

روشن تر و جزئی تر خدمتتان عرض کنم: الان برای کشتن یک مقام نظامی یا اداری نیازی به  وحدت و سازماندهی  و مردم سازمان یافته نیازی نیست. هم اسلحه و هم مواد منفجره و روش کاربرد آن در اختیار همه وجود دارد، و یک عکس العمل فیزیکی است که در سراسر جهان یک شکل ثابتی دارد، که در شکل ظاهریش بسیار پرهیجان است، اما در واقع این عمل به تنهایی برا ی سیستم حاکمه کاملا بی زیان است. چرا؟ الان توضیح می دهم ان شاء الله .

مسلمین پس از اسلام آوردن عمر بن خطاب به صورت یکدست و شبیه راهپیمائی می آیند به سمت کعبه، این ابراز قدرت است. زمانی که ابوبصیررضی الله عنه طبق معاهده ی حدیبیه به سکولاریستهای قریش تحویل داده می شود و بعد فراری می شود و در ساحل دریا یک جنگ مستقل چریکی بر علیه دشمن اصلی و مشترک راه می ندازد و پایگاه بدیل و اضطراری در کنار مدینه برای مسلمین ستمدیده ی مکه به وجود می آورد این هم چنان قدرتی است که سکولاریستهای قریش را مجبور به عقب نشینی می کند و سکولاریستهای قریش اعلام می کنند ما از این شرط بازگرداندن مسلمین فراری دست کشیدیم وهرمسلمانانی که می خواهد به مدینه برود می تواند برود و ما با او کاری نداریم. و رسول الله صلی الله علیه وسلم این گروه چریکی و پایگاه موازی را به مدینه دعوت می کند، و با بر داشته شدن حالت اضطرار، این گروه هم منحل می شود و درمسلمین دیگر حل می شوند، این قدرت آشکاری است که درخدمت هدف اصلی و بر علیه دشمن اصلی انجام وظیفه می کند .

در جوامع جاهلی و سکولار هم اعتصاب بسیار معتدل یک صنف محدود در جامعه نتایج مهمی چون تقویت اعتماد به نفس اعضای صنف، رشد اتحادیه های صنفی، تغییر در شرایط نامطلوب حاکمه و غیره را برای صنف یاد شده در بر دارد؛ در صورتی که تنها قتل یک مامور حکومتی صرفا جو را پلیسی تر می کند، و یا در نهایت یک مأمور دیگری را به جایش می گذارند که خالی از ارزش اجتماعی اساسی است، و در بهترین حالت مثل شکست سر فلان مشرک توسط سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه می شود برایش ارزش گذاری کرد، که ارزش و سود آن در حد یک انتقام شخصی باقی می ماند که کل سودش هم به جیب جمع مسلمین می رود، اما در وضع موجود عواقب و زیانهای این انتقام شخصی در حد از دست رفتن زندگی مسلمین زیادی در جامعه گسترش پیدا می کند و این معامله ی صد درصد زیانباری است، چون زندگی یک مسلمان ارزش زندگی هزاران کافر اصلی واجب القتل را دارد حالا چه رسد به اینکه به خاطر کشته شدن یک کافر زندگی چندین مسلمان از دست برود . این معاوضه ی خوبی نیست . اگرزندگی تمام مسلمین در راهی صرف بشود که به حکومت اسلامی و شورای اولی الامر واحد و امت واحد و جماعت واحد منتهی می شود ارزش دارد اما در یک انتقام گیری شبهه جهادی چنین معاوضه ای نمی تواند سودمند باشد.   

 البته امکانش هست که یک اقدام موفقیت آمیز نظامی تحت شرایط سیاسی خاصی  طبقه ی حاکمه در یک شهر یا استان و حتی در یک کشور را دچار سردرگمی و گیجی کند؛ اما این اغتشاش در سیستم حاکمه، کوتاه مدت خواهد بود . سیستم حکومتی جاهلی تنها متکی بر چند مامور در نقطه ای محدود و جابه جا شدن چند وزیر نیست، و با کشته شدن آنان هم از بین نمی رود. حکومت با زمینه های مردمی که دارد و با نیروهائی که در اختیار دارد همیشه قادراست مهره های جدیدی را پیدا کند و به راحتی جایگزین کند . اینطوری سیستم حکومتی مثل قبل به کارش ادامه می دهد و حتی آسیب ناپذیر هم می شود . چون اینجور کارهای کوچک او را بیشتر واکسینه می کند و در برابر اتفاقات هوشیار تر هم می کند، و این یکی از خدمات آشکار این گروههای منفرد از مردم به چنین سیستمی است.

در برابر چنین اقدامات منفردانه در قالب شخصی و یا گروهها و احزاب «منفرد از سه ابزار» هم صدمات جدی و تاثیرات منفی عمیقی بر پایه های  جریان مجاهدین شریعت گرائی می زند که آگاهانه و هدفمند در حال حرکت به سمت و سوی وحدت فراگیر اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِالنُّبُوَّةِ هستند.

اگر قراراست که شخصی با یک اسلحه ی سبک یا بمبی دست ساز بتواند اهداف یک ملت را به نتیجه برساند، پس چه دلیلی برای تشکیل شورا و جماعت موحد شوراها و جهاد عمومی مسلمین وجود دارد؟ آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم با ترور ابوجهل یا ابولهب در همان ابتدای امر نمی توانست به هدف خودش برسد و این همه شکنجه و آوارگی و مشکلات را تا زمان تشکیل حکومت اسلامی مدینه تحمل نکند؟

 اگر قرار است بدون حضور قدرت آگاهانه و هدفمند عموم مسلمین، مقداری باروت و یک تکه سرب  رقیب را از میدان به در کند و حکومت اسلامی را تشکیل بدهد، پس چه نیازی به مردم و هجرت و سازماندهی سابقون الاولون درشوراهای موحد و اینهمه مشکلات هست؟ اگر صحیح باشد که با کشته شدن چند سرباز و کارمند دولتی و یا انفجار چند بمب،  مقامات برجسته ی حکومتهای طاغوتی و بخصوص سکولاریستهای اشغالگر خارجی و مرتدین سکولار محلی و منافقین و سکولار زده های تحت پوشش سکولاریستهای جهانی از اشتباهات خودشان پشیمان می شوند و با عذر خواهی از مردم تسلیم خواسته های آنان می شوند و اجازه می دهند مسلمین قانون شریعت الله را اجراء کنند، یا دمشان را رو کولشان می گذارند و سرزمینهای مسلمین را ترک می کنند، در این صورت چه نیازی به جریان مجاهدین شریعت گرای وحدت گرا و هدفمند و توسعه ی سازمان انقلابی مجاهدین، و چه نیازی به جلسات عقیدتی و منهجی، تحریض مردم، تحمل مصائب بسیج عمومی و غیره  وجود دارد؟ 

این اقدامات «منفردین از سه ابزار» واضح و روشن است که مثل دستورات حکومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ترور مخالفین نیست که کل قدرت و ثمره اش به جیب مسلمین می رود هر چند که توسط یک نفر هم انجام بشود، حتی این اقدام از سوی حکومتهای بدیل اسلامی هم صورت نمی گیرد و یا در صورت عدم وجود چنین حکومتهائی حتی از طرف شورای موحد مسلمین هم انجام نمی شود. پس نمی شود با قیاس به چنین اقداماتی این برادرانمان عمل خودشان را توجیه کنند.

 این اقدامات فردی «منفردین از سه ابزار» و ترورهای کور و بمب گذاری هایی که به نیت نکایه انجام می شوند اما از این سه منبع صادر نمی شوند، و از زمینه های بسیج عمومی هم محرومند، نمی توانند قابل قبول باشند، چون اولا سودش به این سه منبع بر نمی گردد تا باعث تقویت حرکت به جلو مسلمین بشود و به آن انرژی بدهد، و ثانیا در بهترین حالت به جایگزین شدن یک جاهلیت به جای جاهلیت فعلی و جایگزین شدن یک طاغوت دیگربه جای طاغوت فعلی منجر می شود که اکثرا از طاغوت قبلی هم بدتر بوده و هست، و ثالثا اهمیت آموزش ایمان به مسلمین و نقش آگاهی های منهجی مسلمین را ناچیز و بی اهمیت نشان می دهد، و مسلمین را  بی قدرت و ضعیف نشان می دهد و عملا به مسلمین می فهماند که چشم امید شان به یک انتقام جو و نجات دهنده ای باشد که مثل قهرمان هر چند وقت یک بار ظاهر می شود و آنان را از شر دشمناشان نجات می دهد.

  اما همیشه گرد و غبار ناشی از عملیاتهای احساسی جدای از شورای موحد یا حکومت بدیل اسلامی یا حکومت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فرو می نشیند، ترس و واهمه ی مدیران و مامورین حکومتهای طاغوتی و سکولاریستهای اشغالگر هم از بین می رود، مامور و نظامی مقتول جایگزین می شود، زندگی کما فی السابق به حرکت خودش ادامه می دهد و سیاستهای حکومتی هم با احتیاط بیشتر و آمادگیهای بیشتر دوباره بر می گردد. در مقابل، اختناق و فشار امنیتی و پلیسی افزایش پیدا می کند و با ابعادی خشن تر و بی پرواتر به پیاده کردن نقشه های خودشان بر مسلمین دامن می زنند. سرانجام به جای امیدهای آتشین و هیجانات زودگذر و احساساتی، دل سردی و نا امیدی عمومی در میان مسلمین ظاهر می شود و این یکی از نتایج زیانبار این گونه حرکات مستانه ی «منفردین از سه ابزار»است.

 در اینجا ممکن است هنوز برا ی عده ای  این سوال پیش بیاید که اگر حکومت طاغوتها دارای ابزار سرکوب قوی است و اقدامات «منفردین از سه ابزار» هم چنان نتایج منفی برای عموم و جریان مجاهدین شریعت گرای وحدت گرا  به بار می آورد، پس در این صورت برآورده شدن خواسته های مسلمین و عوض شدن وضع موجود چه می شود؟ آیا با چنین توصیفی احتمال تغییرات بنیادین وجود دارد؟ بله؛ به طور قطع وجود دارد.

ما حداقل یکی از «سه ابزار» قوی و ارزشمند را در اختیار داریم. این را بزرگان ما پس از ازبین رفتن خلافت راشده تا یکی دو قرن گذشته می دانستند و به آن عمل کردند، اینها تنها ابزارهای حرکت آگاهانه و هدفمند ما هستند و هیچ بدیل شرعی ندارند و نباید دنبال بدیل دیگری گشت و باز ادعا نمود ما به سمت و سوی تشکیل حکومت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ و تشکیل امت واحده و جماعت واحده در حرکت هستیم . کسی که از این «سه ابزار» استفاده نکند و چنین ادعایی داشته باشند یا یکی ازمنافقین و سکولار زده های خائن و جنایتکار است یا یک برادر جاهل و سرگردانی است که باید درمان و راهنمائی بشود.

ما همیشه در برابر مهملات یاوه سرایان به اصطلاح اخلاقی و به اصطلاح متمدنی، چون اخوان المفلسین (شاخه ی انحرافی اخوان المسلمین)که غیر قابل قبول بودن شدت عمل و به کار گیری اسلحه در برابر کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین محلی را به کلی زشت می دانند و در برابر ، از هر گونه خشونت نظامی در برابر مجاهدین حمایت و همکاری می کنند و عملاً در خدمت دشمنان دین و قانون شریعت قرار گرفته اند ایستاده ایم . بگذار منافقین و سکولار زده ها و ریاکاران و تاجران دین و مردم هر چه می خواهند بگویند، بدون تردید در بسیاری موارد عمل جراحی مرحله ای حیاتی و حساس برای برگرداندن زندگی است، و حس انتقام جویی مثبت هم یکی از ابزارهای درونی برپایی عدالت و حقی انکار ناپذیراست .

انتقام نشان دهنده ی این است که مومن در باره ی آنچه که در این دنیا می گذرد بی تفاوت نیست و همین احساس موجب تقویت روحیه و موجب تقویت امیدش می شود. وظیفه ی  این «سه کانال» و این «سه ابزار» ارزشمند این است که نه تنها آتش انتقام جویی مومنین را خاموش نکنند بلکه آن راهرچه بیشتر شعله ور تر و عمیق تر نگه دارند، و این آتش انتقام را با راهنمایی قانون شریعت الله در مسیر نابودی منبع واقعی کلیه ی بی عدالتی ها، طاغوتها و ظلمها  هدایت و مدیریت کنند .

یکی دیگراز علل مخالفت جریان مبارزین شریعت گرا با «منفردین از سه ابزار» به دلیل انتقام  فردی آنان از فرد ظالم دیگری نیست، بلکه در این حقیقت نهفته است که تسویه حساب کردن با کل سیستم موجود بسیار مهمتر از تسویه حساب کردن با یک مامور و خدمت گذار سیستم موجود است. بله «فَوَ الله لَنثأرنّ! والله لَنثأرنّ ولو بعد حين» و فقط الله می داند که ما باید چقدر از کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی به خاطر جنایاتشان انتقام بگیریم، و رسیدن به این هدف عالی هم بعد از قدرت ایمان تنها و تنها از کانال آن «سه ابزار»  تحقق پیدا می کند .

باید یاد بگیریم که تمام ظلمها، جنایات و بی عدالتی های  جسمی و روانی بر علیه  مومنین نتیجه ی سیستم و قدرت حکومت طاغوتی موجوداست. باید یاد بگیریم که در برابر این قدرت حکومت طاغوتی موجود که از پشتوانه ی قدرت سکولاریستهای اشغالگر و متحد جهانی هم برخوردار است باید تمام انرژی  و انتقام خودمان را متمرکز کنیم  و حملات عمده ای را بر علیه دشمن عمده سازماندهی کنیم و این تنها از طریق یکی از آن «سه ابزار» انجام می شود و بس.

اجازه دهید که منفردین آزادیخواه و برادران محدود بین و تک رو ما که ممکن است دارو دسته ای هم برای خودشان ترتیب داده باشند هر اندازه که دوست دارند در مورد تاثیرات مفید این گونه عملیاتهای نظامی احساسی و محدود و منفردشان داستان سرایی و اغراق کنند. تجارب تاریخی و آزمایشات مکرر چند دهه ی گذشته  و ملاحضات منهجی، عقیدتی، تئوریک و علمی انقلاب اسلامی پیامبران و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین و تمام کسانی که به احسان از اینها تبعیت کرده اند خلاف این باورها را به اثبات رسانده است، و همه ی رسولان و پیروانشان تنها و تنها مسیر وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی را طی کرده اند، و تنها با حرکت در مسیر صحیح، نتیجه را در چنین حالتی، سپرده اند به الله .

اما برادران «منفرد از سه ابزار» ما در بهترین حالتها توانسته اند در کنار سایر گروههای جاهل مخالف صدماتی را به دشمن مشترکشان وارد کنند، اما در تمام موارد بدون حتی یک استثناء تمام سود خونها و ناموسها و مالها و سرزمینهایشان به جیب مرتدین محلی و منافقین و سکولار زده های محلی و در نهایت به جیب کفار سکولار جهانی رفته، و سر اینان و تمام شریعت گراها بی کلاه مانده است، و ثمره ی خون این عزیزان جایگزین کردن یک طاغوت به جای یک طاغوت دیگر و گاه عوض کردن اربابان این طاغوتها بوده است.  به همین دلیل است که سید قطب رحمه الله با توضیحاتی در مورد ولاء و براء، جامعه ی جاهلی، طاغوت و غیره فریاد میزند که ما دیگر نمی خواهیم ثمره ی کار ما در جیب دیگران برود بلکه ما می خواهیم ثمره ی جهادمان منتهی بشود به تشکیل حکومت اسلامی و تطبیق قانون شریعت الله .

این حق خودمان است ثمره ی محصولاتی که کاشتیم را خودمان جمع آوری کنیم و این کار را با استفاده از آن «سه ابزار» و از آن سه کانال انجام می دهیم.  کم تجربه ترین و نا آگاه ترین مسلمان که از هم اکنون چشمش به زندگی امن تر، مرفه تر و فعالتری در دنیا و سعادت بی پایان قیامت باز شده است وحدت تمام احزاب و جماعتهای مجاهد شریعت گرا و سرزمینهای مسلمان نشین را در عالم آرزو و تصورات خودش می بیند و حرکات «منفردین از سه ابزار» را ناپسند می دانند.

 مسلمین امیدوراند که از طریق یکی از این ابزارها ضربات مهلکی را کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین محلی وارد کنند و به تدریج بر ظرفیت مقاومتشان در پیمودن این مسیر مبارک اضافه کنند هر چند که نسلهای بعدی هم این وظیفه ی مهم را به سرانجام برسانند مهم این است که اینان درمسیر صحیحی قرار گرفته اند چه ثمره را در دنیا ببینند چه نبینند باز پیروزند . قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ (توبه/52) بگو: آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید: ( یا پیروزی و غنیمت در دنیا، و یا شهادت و بهشت در آخرت)

 بله مسلمین تصمیم گرفته اند از این پس ارزش برنامه های قانون شریعت الله و وعده های الله و رسیدن به یکی از دو خوبی ها را با تجربه ی شخصی خودشان امتحان کنند و  قاطعانه در جهت ایجاد جبهه ی واحد مسلمین، یعنی تشکیل بلوک مقتدری از جماعتها و سرزمینهای مختلف اسلامی با شورای مرکزی مسلمین،  حرکت می کنند . از این لحاظ این آرزوها نشان دهنده ی خود پیشرفته است.

اگر مسلمین از کانال یکی از این سه ابزار نتوانند خودشان را سازماندهی کنند، و موفق نشوند مثل نسل اول صحابه متحدا جاهلیت حاکم را در سرزمینهای مسلمان نشین جارو کنند، مدتی طول نمی کشد که چندین جنگ ویرانگر دیگرهمچون جنگهای عراق و سوریه و افغانستان و یمن و صومال و لیبی و مالی و مصر و فلسطین و میانمار و آفریقای مرکزی و کشمیر و غیره از طریق سکولاریستهای کافر و اشغالگر جهانی و مرتدین محلی بر مسلمین تحمیل خواهد شد و تمامی ندارد، چون سکولاریستها پیوسته و همیشه با ما خواهند جنگید تا ما دست از آن 4 مفهوم دینمان برداریم و از درون تهی بشویم و بشویم شبیه آنها . وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَکُمْ حَتَّي يَرُدُّوکُمْ عَنْ دينِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا (بقره/217)(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.

بله، الله تعالی برای مقابله و دفع این جنگ تحمیلی و همیشگی سکولاریستها تا روز قیامت بر مسلمین، تنها با جماعت است، و جماعت مسلمین هم تنها از طریق یکی از آن 3 کانال تحقق پیدا می کند . یعنی اگرحکومت اسلامیعَلَى مِنْهَاجِالنُّبُوَّةِ باشد دیگرحکومت بدیل اسلامی معنی ندارد و زمانی که حکومت بدیل اسلامی وجود داشته باشد دیگر شورای جماعتها و مجاهدین معنی ندارد، تنها زمانی شورای مجاهدین معنی پیدا می کند که حکومت بدیل اسلامی وجود نداشته باشد و تنها زمانی حکومت بدیل اسلامی معنی داردکه حکومت اسلامیعَلَى مِنْهَاجِالنُّبُوَّةِ وجود نداشته باشد . دومی به خاطر نبود اولی و سومی به خاطر نبود اولی و دومی در حالت اضطرار معنی پیدا می کند. یعنی وقتی که اولی بود باید دومی و سومی را رها کنید و اگر اولی نبود و دومی بود باید سومی را رها کنید و تنها در صورت نبود اولی و دومی است که می توانید از سومی استفاده کنید و پائین تر از این راهی وجود ندارد.

حالا اگر کسی بداند که مسیر وابزار صحیح همین است و بس اما آگاهانه و به میل خودش از این ابزارها دوری کند و از دور ساز خودشان را بزند باید به خودش مراجعه کند و بفهمد چه چیزی اورا به چنان مسیری کشانده است که مسیر و ابزار شرعی را رها کند و بچسبد به ابزار و مسیری دیگری؟ چون در قیامت بر اساس همان نیت محاسبه می شود : 

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ” اولین مردی که در روز قیامت بازخواست می­شود، مردی است که شهید شده است، او را می­آورند و نعمتهایش را به او معرفی می­کنند و او آن­ها را می­شناسد. می­پرسند: تو با آن­ها چه کار کردی؟ می­گوید: در راه تو جنگیدم تا اینکه شهید شدم گفته می­شود «كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لِأَنْ يُقَالَ جَرِيءٌ فَقَدْ قِيلَ ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ» دروغ می­گویی! تو جنگیدی تا به تو گفته شود شجاع ، پس به تو گفته شد. سپس خداوند دستور می­دهد او را با چهره به زمین بکشند تا به آتش اندا خته شود.

 مردی را می­آورند که علم آموخته است و آن را یاد داده و قرآن می­خوانده است. به او گفته می­شود: تو با آن چه کردی؟ می­گوید: من آن را یاد گرفتم و یاد دادم و به خاطر تو قرآن خواندم. گفته می­شود «كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ تَعَلَّمْتَ الْعِلْمَ لِيُقَالَ عَالِمٌ وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ هُوَ قَارِئٌ فَقَدْ قِيلَ ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ» دروغ می­گویی! تو علم را آموختی تا به تو گفته شود عالم ، و قرآن خواندی تا به تو گفته شود قاری، پس به تو گفته شد. سپس خداوند دستور می­دهد با چهره به زمین کشیده شود و به آتش انداخته شود؛

 و مردی را می­آورند که خدا به او روزی زیاد داد و مال زیادی را به عطا کرد. در روز قیامت نعمتهایش را به او معرفی کردند، آن­ها را می­شناسد پرسیده می­شود: با آن چه کردی؟ می­گوید: آن را در راه خدا انفاق کردم گفته می­شود: «كَذَبْتَ وَلَكِنَّكَ فَعَلْتَ لِيُقَالَ هُوَ جَوَادٌ فَقَدْ قِيلَ ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَـسُحِبَ عَـلَى وَجْهِهِ ثُمَّ أُلْقِيَ فِي النَّارِ» دروغ می­گویی! تو این کار را انجام دادی تا به تو بگویند چقدر بخشنده است. پس گفته شد ، سپس خداوند امر می­کند و او را با چهره به زمین بکشند و به آتش بیاندازند”.[19]

قَالَ أَعْرَابِيٌّ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الرَّجُلُ يُقَاتِلُ لِلْمَغْنَمِ، وَالرَّجُلُ يُقَاتِلُ لِيُذْكَرَ، وَالرَّجُلُ يُقَاتِلُ لِيُرَى مَكَانُهُ، وفي رواية: (الرَّجُلِ يُقَاتِلُ شَجَاعَةً، وَ يُقَاتِلُ حَمِيَّةً) وفي رواية: (وَ يُقَاتِلُ غضباً)  فمَنْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؟، فَقَالَ مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ[20]بادیه نشینی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا- مردی به خاطر ثروت می­جنگد و مردی برای کسب نام و مردی برای به دست آوردن مقام وارد میدان جنگ می­شود. در روایتی( به خاطر ابراز شجاعت و به دست آوردن پشتیبان می­جنگد) و در روایتی دیگر(به خاطر خشم می­جنگد) پس چه کسی در راه خدا می­جنگد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: هرکس به خاطر اعتلای کلمه بجنگد، پس آن در راه خداست .

بله، الله تعالی تنها امت و جماعت را تأئید می کند و نصرتش را هم تنها برای چنین امت و جماعت متحدی می فرستد، پس برادر گرامی زمانی که الله تعالی می فرماید: وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ(بینه/5) و به صراحت اعلام می کند که :أَلَالِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُۚ (زمر/3)  و امر می کند: فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (غافر/14) و روزانه چندین بار تعهد می دهی که:إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(فاتحه/5) دوباره به خودت مراجعه کن که چه چیز نفسانی باعث شده است که آلودگی در جهادت به وجود بیاید . دهها بار خودت را محاکمه کن و نیتت را تنها وتنها برای خشنودی الله تنظیم کن و بس. مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَأَبْغَضَ لِلَّهِ وَأَعْطَى لِلَّهِ وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدْ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ[21] که تنفسیر و روشنگری است در مورد بخشی از آیه ی: إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ .و لازم است خودمان را برای روزی آماده کنیم که:  يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/88-89)آن روزی که اموال و اولاد سودی نمی‌رساند .‏ بلکه تنها کسی ( نجات پیدا می‌کند) که با دل سالم به پیشگاه خدا آمده باشد .‏


[1]رواه مسلم/ ۱۹۰۱

[2]نسائی، ج 4، ص 60 – شرح معانی الآثار، طحاوی، ج 1، ص

[3]صحیح  مسلم حديث ٤٩

[4]أخرجه الترمذي في كتاب الحدود، باب ما جاء في درء الحدود، برقم 1344، والبيهقي في السنن الكبرى كتاب الحدود، باب ما جاء في درء الحدود بالشبهات 8/238.

[5]الألباني في “السلسلة الصحيحة” 1 / 657 : أخرجه أبو داود ( 4681 ) و ابن عساكر في ” تاريخ دمشق ” ( 6 / 16 / 2 ، 9 / 396 / 2

[6]رواه مسلم

[7] ابن ابی شیبه، المصنف، (متولد 159 قمری- وفات 235 قمری) باب 3، کتاب الجمل، شماره روایت 39088 صفحه  457؛ انتشارات : عربستان سعودی، جدة، شرکه دارالقبلة، / سوریه، دمشق، موسسه علوم القرآن، (1427قمری-2006 نصرانی) / قامت بطباعته و اخراجه: لبنان، بیروت، دارالقرطبه   / أنبأنا عبد الوهاب بن المبارك قال‏:‏ أنبأنا أبو الفتح أحمد بن محمد الحداد قال‏:‏ أخبرنا أبو بكر أحمد بن علي بن إبراهيم بن منجويه أن الحاكم أبا أحمد محمد بن أحمد بن إسحاق الحافظ أخبرهم قال‏:‏ أخبرنا عبد الله بن سليمان بن الأشعث قال‏:‏ حدثنا الحسين بن عرفة قال‏:‏ حدثنا عباد بن عباد بن حبيب بن المهلب بن أبي صفرة عن مجالد بن سعيد عن عمير بن زودي.

[8] أثر صحيح: رواه ابن جرير الطبري في تفسيره، وأشار إلى صحته ،

[9] مسند الإمام أحمد بن حنبل ج5/ص410

[10] صحيح مروي عن عطاء بن السائب عن أبي عبد الرحمن السلمي: رواه الفريابي في “فضائل القرآن”، وأبو الفضل الرازي في ” فضائل القرآن وتلاوته”، وابن سعد في “الطبقات”، وابن وضاح في “البدع والنهي عنها”كلهم من طريق حماد بن زيد. ورواه عبد الرزاق في المصنف ومن طريقه المستغفري في “فضائل القرآن”. وراه الطحاوي أيضا من طريقي سفيان الثوري وهمام بن يحيى.
وهؤلاء روواعن عطاء قبل أن يختلط.ورواه أحمد، وابن أبي شيبة في “المصنف” وفي “المسند”، والمستغفري في “فضائل القرآن”، من طريق محمد بن فضيل. ورواه الطحاوي في”شرح مشكل الآثار”، والحاكم في “المستدرك”، والبيهقي في”شعب الإيمان” و”السنن الكبرى”، من طريق شريك بن عبد الله.وراه الطبري في “جامع البيان” من طريق جرير بن عبد الحميد.

[11] چون اینها را در مسیر فرقه ی ناجیه می دانم و مسیر فعالیت گروههای به اصطلاح سیاسی به ظاهر اسلام گرای موجود در نظامهای کفری سکولاریستی سرزمینهای مسلمان شنین ربطی به ما ندارد .

[12]صحيح البخاري – (4506) . صحيح مسلم – الحج (1333) . سنن الترمذي – الحج (875)  . سنن النسائي – مناسك الحج (2901)

[13]صحيح البخاري – العلم (126). صحيح مسلم – الحج (1333) سنن الترمذي – الحج (875)



[14]أخرجه الترمذي، أبواب الجنائز عن رسول الله -صلى الله عليه وسلم-، باب ما جاء في الرخصة في زيارة القبور، برقم (1054)، والنسائي، كتاب الأشربة، باب الإذن في شيء منها، برقم (5652)، وابن ماجه، أبواب الجنائز، باب ما جاء في زيارة قبور المشركين، برقم (1571)، وصححه الألباني في صحيح الجامع، برقم (2475).

[15]مسند الإمام أحمد (3/ 38) ومستدرك الحاكم (1/ 708) برقم 1426، وقال الحاكم: صحيح على شرط مسلم ووافقه الذهبي، قال الشيخ محمد ناصر الدين الألباني رحمه الله في أحكام الجنائز وبدعها، ص228: وهو كما قالا.

[16](1/ 711)فقد روى الحاكم في المستدرك من حديث أنس بن مالك رضي الله عنه وأصله في صحيح مسلمبرقم 1433، وقال محققوه: هو حديث حسن صحيح

[17] رواه امام احمد عن حذيفه بن اليمان

[18]البخاري عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ

[19] رواه مسلم

[20] متفق علیه

[21]  رواه أبو داود/ آلبانی ،صحيح الجامع 5965

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *