«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

سپر قرار گرفتن مال و تترس به مال

قبل از  پرداختن به بحث تترس به مال لازم است که مختصری از جایگاه مال درمنابع اسلامی را مشخص کنیم.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ[1] خون و مال و شرف و ناموس هر مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. و در جای دیگری می فرماید: إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ [2]

بر این اساس است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با تأکید بر مال می فرماید: أَلَا لا تَظْلِموا، أَلَا لا يَحِلُّ مالُ امرِىءٍ [و در لفظی دیگر «مالُ امرِيءٍ مُسلمٍ»[3]] إلا بِطِيبِ نفسٍ مِنهُ .[4] آگاه باشید و ظلم نکنید، آگاه باشید که مال شخصی (در لفظی مال شخص مسلمان)حلال نیست مگر اینکه او طیب نفس و رضایت خاطر داشته باشد.

به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که مسلمان: حُرمةُ مالِه كحُرمةِ دمِه [5] حرام بودن مالش مثل حرام بودن خونش است.

فقهاء رحمهم الله نیز اتفاق دارند که مال مسلمان و اهل ذمه حرام است و غصب و تسلط بر آن مجاز نیست و هدر دادن و ضرر رساندن به این مال و تلف کردن آن غیر از حالت ضرورت و اضطرار به هر نحوی که باشد مجاز نیست حتی اگر کوچک و ناچیز باشد. [6] چون حرام بودن مال مسلمان مثل حرام بودن خون و ناموس و آبروی مسلمان است هر چند که در درجات مختلفی قرار گرفته باشند.

فقهای مذاهب مختلف اسلامی نیز به خاطر جایگاه مهم و اساسی مفهوم «المال» سعی کرده اند از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعاریف شرعی از آن ارائه دهند، چون به آن احکامی تعلق می گیرد، و برای مسلمین لازم است بدانند که چه چیزهائی در داخل مفهوم «المال» جای می گیرد و چه چیزهائی خارج از آن؟

از لحاظ لغوی مال شامل تمام اشیاء می شود و برای زن و مرد به یکسان به کار می رود[7] مثلاً گفته می شود مال فلان زن یا مال فلان مرد.  در مورد اصطلاح مال هم حنفی ها [8] و مالکی ها[9]و جعفری ها[10] و شافعی ها [11] و حنبلی ها[12] و سایر مذاهب اسلامی تعریف مفصلی ارائه داده اند که در تعریفی جامع و مانع می توان گفت المال : آن چیزی است که در آن منفعتی باشد و مباح باشد و در مالکیت شخص در آید و قیمتی بر آن گذاشته شود و یا برای برطرف کردن نیازی و رفع ضرورتی از آن استفاده شود.

غیر از آنچه در مساله ی مال برای همه بواح و آشکار است و نیاز به توضیح ندارد، این تعریف را با مثالهائی روشن می کنم:  مثلاً الخمر دارای منافعی است اما شرعاً غیر مباح است و جزو مال مسلمان محسوب نمی شود و تلف کردن آن جایز است. یا سگ شکاری و نگهبان در آن منفعتی وجود دارد و شرعاً هم به کارگیری آن جایز است اما به خاطر نیاز. یا گوشت مردار برای خوردن که منافعی در آن جهت حفظ جان وجود دارد و شرعاً هم مباح است اما در حالتی که شخص در ضرورت می افتد.

حالا آیا می توان مال مسلمان را به عنوان سپر قرار داد و به مال مسلمان تترس کرد؟  تترس به مال مسلمان در حالت ضرورت یا با اجازه ی صاحب مال جایز است، همچنانکه در حالت ضرورت خوردن مال دیگران به اتفاق فقهاء جایز است. [13] اما در غیر حالت ضرورت تترس به مال مسلمان جایز نیست، چون مال معصوم و به زبانی دیگر حرام است، و برداشتن آن بدون اجازه ی صاحبش جایز نیست. [14]

حالا اگر دشمن به مال مسلمین تترس کند و مال مسلمین را به عنوان سپر قرار دهد، در چنین حالتی ضرر رساندن به مال مسلمان که مانع دست یابی به کفار شده است جایز است؟

مفهوم سخن حنفی ها و حنبلی ها[15] و ظاهر قول مذهب شافعی و مالکی[16] می رساند که در حالت ضرورت اگر کفار مال مسلمان را به عنوان سپر قرار دهند می توان به این سپر مالی حمله کرد هر چند منجر به تلف شدن مال مسلمان شود؛ اما در عین حال باید تلاش کرد که هدف کفاری باشند که این مال را سپر قرار داده اند و تا جائی که امکان دارد از صدمه زدن به مال مسلمان پرهیز کرد.

البته با قیاس به زدن کفاری که سپر انسانی از مسلمین به وجود آورده اند و صدمه دیدن این سپر انسانی در حالت ضرورت، پس حمله به سپر مالی که در ضروریات در جایگاهی پائینتر از  همه قرار دارد قطعاً در این حالت ضرورتی که پیش آمده مجاز است. [17]در اینجا هم باز با تحمل ضرر و شر کوچک ضرر و شر بزرگتر دفع می شود و ضرر خاص به خاطر دفع ضرر عام تحمل می شود.

حالا اگر این حالت ضرورت از بین برود آیا باز می توان به این سپر مالی که دشمن از مال مسلمین برای خود ساخته صدمه زد؟ مفهوم سخن دسته ای از حنفی ها می رساند که اگر مانع جهاد و منجر به تعطیل جهاد شود می توان به آن صدمه زد. [18]

از مفهوم سخن مالکی ها و حنبلی ها[19] متوجه می شویم که اگر ضرورتی وجود نداشته باشد چون مال معصوم است پس تلف کردن به ناحق آن جایز نیست، و شافعی ها نیز به تاکید می گویند که اتلاف مال غیر از حالت نیاز و ضرورت حرام است. [20]

اما اگر همین کافر محارب مال کافر محارب دیگری را به عنوان سپر قرار داده باشد فقهاء رحمهم الله اتفاق دارند که تلف کردن چنین مالی به دلیل نیاز جنگ و پیروز شدن بر دشمن مجاز است و فرق ندارد این مال جماد باشد یا حیوان.[21]  ابن رشد رحمه الله می گوید که عوام فقهاء بر به کارگیری منجنیق در تیر اندازی به قلعه ها اتفاق دارند[22] و قطعاً در داخل این قلعه هائی که دشمن در آن تحصن کرده مال و حتی درختان و حیوانات و انسانهای نظامی و غیر نظامی صدمه می بینند و ابن قدامه هم به کار گیری منجنیق و سایر اموری که منجر به اتلاف مال این کفار شود را مجاز دانسته و می گوید تا آنجائی که می دانم کسی با این مخالفت نکرده است. [23]

اما سپر قرار دادن مال کفار محارب توسط مسلمین و تترس مسلمین به مال کافر محارب قطعاً جایز است، اما فقهاء رحمهم الله بر حرام بودن اموال کفار أهل الذمة اتفاق دارند و عصمت امول أهل الذمة همچون عصمت اموال مسلمین است  و گرفتن و ضرر رساندن به اموال أهل الذمة  بغیر طیب نفس و رضایتش حرام است و هر کسی مرتکب این کار شود مرتکب ظلم و گناه شده است و موجب الضمان می شود. [24]

در مغنی المحتاج آمده است که: بر ما لازم است که بعد از عقد الذمة صحیح برای کفار از جان و مال آنها دست کشیده شود، و اسرای آنها هم آزاد شوند، و مالی هم که از آنها گرفته شده است به آنها برگردانده شود. [25]

به این شکل اهل علم بر حرام بودن گرفتن به ناحق و بدون رضایت خاطر مال اجماع دارند و هر کسی به این شکل مالی را بگیرد با این کار گناهکار شده  و با گرفتنش ظالم شده است. [26] 

پس در جنگ و در غیر حالت ضرورت تلف کردن اموال أهل الذمة  همچون تلف کردن اموال مسلمین مجاز نیست، اما اگر دشمن اموال کفار أهل الذمة را به عنوان سپر مورد استفاده قرار دهد و به اصطلاح به مال الذمی تترس کند در حالت ضرورت و نیاز همچون اموال مسلمین به این اموالی که دشمن به آن پناه برده است و خود را پشت آن مخفی کرده یا در آن پحش شده است حمله می شود.   

مسلمین هم در حالت ضرورت، یا با اجازه ی صاحب مال، می توانند به اموال أهل الذمة تترس کنند و از این اموال به عنوان سپر استفاده کنند همچنانکه با همین شرایط می توانند اموال مسلمین را نیز به عنوان سپر قرار دهند، اما به محض برداشته شدن حالت ضرورت، تترس به اموال أهل الذمة  جایز نیست، چون مالش همچون مال مسلمین معصوم است و بدون اجازه ی صاحبش گرفتن یا در معرض صدمه رساندن به آن جایز نیست. 

البته اگر کفار محارب به مال کافری که بین ما و آنها عهد و ذمه ای وجود ندارد تترس کنند و این اموال را به عنوان سپر قرار دهند حمله به این اموال جایز است هر چند که منجر به تلف شدن این اموال شود، چون مال این کفار معصوم نیست  و عصمت تنها با دین اسلام و عهد به وجود می آید که اینها هیچ یک را ندارند، به همین شکل مسلمین هم می توانند چه در حالت ضرورت و چه غیر ضروری به اموال این دسته از کفار غیر معاهد تترس کنند و از این اموال به عنوان سپر استفاده کنند چون این کفار برای مسلمین دارای عصمت در مالشان نیستند. [27]

در غیر حالت تترس و صرفاً به دلیل ضرورت و نیاز جنگی هم باز می بینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم «قَطَع نَخلَ بَني النَّضيرِ وحَرَّقَهُ»[28] نخلهای قوم یهودی بنی نضیر را قطع کرد و آتش زد . بر این اساس حنفی ها[29]، مالکی ها[30]، شافعی ها[31]، حنبلی ها[32] ، جعفری ها، ظاهری ها و… در چنین حالاتی تلف کردن مال کفار محارب را مباح دانسته اند. 

شیوه ی برخورد با انواع سپرهای انسانی

به صورت عادی و معمول و در شکل کلان آن«التَتَرُّس» در دو قالب خودش را نشان می دهد:

  1. زمانی که قصد آزاد سازی و حمله به دارالکفر را داریم مثال مکه که مسلمین و مشرکین با هم مخلوط بودند یا زنان و بچه ها و پیران غیر جنگجوی اهل کتاب یا زنان و غیر بالغین غیر جنگجوی مشرک با جنگجوها مخلوط هستند و در حالت تهاجم و جهاد طلب و رها سازی دارالکفرها قرار گرفته ایم که مشخص است و شکل و قالب و هیمنه خاص خودش را دارد. اما در مساله ی نکایه چه؟ این مهم است که در نکایه هم می توان همان قواعد جهاد طلب جهت آزاد سازی را به کار برد؟ چون نکایه یعنی ضربه زدن به دشمن نه ضربه زدن به مومنینی که از وجود آنها یقین داری.
  2. زمانی که کفار قصد اشغال دارالاسلام را دارند و اسرائی از مسلمین و اهل ذمه یا زنان و فرزندان خودشان را به عنوان سپر قرار می دهند

تترس کفار با کفار غیر محارب

گاه دیده می شود که کفار جنگجو سعی می کنند سایر کفاری که با مسلمین در حال جنگ نیستند را به اشکال مختلفی به عنوان تترس و سپر انسانی استفاده کنند. به عنوان مثال زمانی که جورج بوش سگ آمریکا جنگ سکولاریستی خود بر مسلمین را شروع می کند در حیله ای کثیف جنگ خود را جنگی صلیبی اعلام می کند و به این شکل سعی می کند نصرانی ها را به عنوان تترس و سپر انسانی بین سکولاریستها و مسلمین قرار دهد که متاسفانه عده ای داوطلبانه فریب خورده اند و بدون وجود کوچکترین ضرورتی به این سپر انسانی از نصرانی ها در سراسر جهان جنگ روانی و گاه مسلحانه را تحمیل کرده اند و آنها را به اشکال مختلف مورد هدف قرار داده اند و توهم آنها را برداشته که مثلاً با آمریکای سکولار و یا روسیه ی سکولار و یا ناتوی سکولار و یا اتحادیه ی آفریقای سکولاردر حال جنگ هستند.  

به هر حال کفار جنگ طلب:

  • گاه کفاری را به عنوان سپر قرار می دهند که با دارالاسلام و «3ابزار» دارای عهد و پیمان[33] یا ذمه[34] و امانی[35] هستند این دسته کسانی هستند که علماء اتفاق دارند بموجب عقد معاهده  بر مسلمین واجب است دست از جنگ با اهل عهد بکشند و با همین پیمانها خون و ناموس و مال این کفار در امان می ماند[36]
  • و گاه کفار جنگ طلب کفاری را به عنوان تترس و سپر انتخاب می کنند که با  «3ابزار» و دارالاسلام دارای عهد و پیمانی نیستند.

فقهاء رحم الله اتفاق دارند که اگر کفار در حالت ضرورت اهل ذمه و پیمان و امان را به عنوان تترس و سپر انسانی مورد استفاده قرار دهند در چنین حالت ضرورتی می توان این کفار اهل عهد و پیمان را به عنوان «أخفَّ الضررين» مورد هدف قرار داد [37] همچنانکه مسلمین سپر شده هم در چنین حالت ضرورتی بالاجبار مورد هدف قرار می گیرند چون حفظ اسلام و دارالاسلام  و مسلمین و ارتش مسلمین[38] مهمتر است.

چنانچه ضرروت از بین برود مالکی ها و شافعی ها و حنبلی ها به صراحت مورد هدف قرار دادن این سپرهای انسانی را حرام و ممنوع می دانند.[39] چون در حالت عادی  کشتن اینها حرام است و اینها به خاطر عهد، خونشان معصوم و حرام است. [40] البته دسته هائی از حنفی ها معتقد هستند حتی در حالت رفع ضرورت هم تیر اندازی به سوی این اهل ذمه ای که به عنوان سپر انسانی و تترس مورد استفاده قرار می گیرند جایز است.[41] دلیل این دسته هم این است که عدم هدف قرار دادن این کفار اهل ذمه باعث ایجاد مانع و سد در برابر باب جهاد و تعطیل شدن جهاد می شود و ضرر بزرگتری متوجه مسلمین می شود.

اما این مانع همچون بسیاری از موانع به خاطر ظروف و شرایط خاصی به صورت موقت به وجود آمده و موقتی است و زمانی که کفار جنگ طلب از کفار اهل عهد و پیمان جدا شدند بار دیگر جهاد بر علیه آنها شروع می شود.

حکم کفار اهل ذمه و حرمت خون این دسته از کفار با زنان و کودکان کفار محارب فرق دارد و نمی توان این دو را با هم قیاس کرد و حکم زنان و اطفال کفار محارب را بر کفار اهل ذمه ای که خونشان حرام است تحمیل کرد و حرمت کفار اهل ذمه در خون و ناموس و اموالشان همچون مسلمین است و هر چه در این زمینه در مورد مسلمین باید رعایت کرد در مورد کفار اهل ذمه هم باید رعایت کرد. 

حالا اگر کفار محارب دسته ای از سایر کفار را به عنوان تترس و سپر قرار دهند که با «3ابزار» و دارالاسلام عهد و پیمانی ندارند و اهل ذمه نیستند:

  • اگر جنگجو باشند کشتن آنها مجاز است چون تمام کسانی که اهل جنگ باشند کشته می شوند حتی اگر به عنوان سپر انسانی از آنها استفاده شده باشد.
  • اگر  این سپرهای انسانی از کفار غیر جنگجو باشند کشتن آنها در حالت ضرورت مجاز است اما اگر حالت ضرورت برداشته شد حکم راجح این است که حکم اینها مثل حکم زنان و کودکان است و همچون زنان و کودکان کشته نمی شوند.

تترس کفار به زنان و فرزندانشان :

واقعیت این است که جلو ضرر را قبل از وقوع باید گرفت حالا اگر نتوانیم جلو ضرر را به طور کامل بگیریم ضرر به اندازه ی توانائی و امکان دفع می شود و ما هم به اندازه ای که در توانمان باشد می توانیم جهت برداشتن ضرر جلو برویم و قدمهائی برداریم و الله تعالی نیز می فرماید: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (تغابن/16) پس آن قدر که در توان دارید از الله پرهیز کنید و پرهیزگاری کنید.

حالا الله تعالی زمانی که جنگ شروع می شود می فرماید: وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ ‏(بقره/190) و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می‌جنگند. و تجاوز و تعدّی نکنید. زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمی‌دارد .‏

در اینجا حکم این است که باید با همان گروه و دسته و حزب و جبهه ای جنگید که با ما وارد جنگ شده است و نباید جبهات بی خود دیگری را باز کرد و همچنین در زمان شروع جنگ با کسانی جنگید که در حال جنگیدن باشند.

 به همین شکل الله تعالی از کانال رسول الله صلی الله علیه وسلم برای اهل ذمه و کسانی که مشمول ذمی بودن نمی شوند برای زنان و کودکان و پیران آنها قوانینی گذاشته است که باید با احتیاط  و در حالتهای عادی و استثنائی که به خاطر ضرورت به وجود آید از این قوانین تبعیت کرد.

 در حالت اضطرار و ضرورتی چون شبیخون زدن یا تترس و اختلاط و متحصن شدن، فقهاء رحمهم الله اتفاق دارند که شلیک به سوی آنها و کشتن آنها مجاز است اما باز باید دقت کرد تا جائی که ممکن است از صدمه زدن به زنان و کودکانی که به عنوان سپر انسانی توسط کفار مورد استفاده قرار می گیرند یا کفار غیر محارب معصوم الدمی که در میان آنها مخلوط شده و متحصن شده اند دوری کرد. [42]

آیا همین یک فقره برای کسانی که  بی ظابطه زنان و کودکان و پیران و جوانان مسلمین را به بهانه ی تترس در خیابانها و مراکز عمومی و حتی مساجد و… به دلیل عبور فلان کافر یا مرتد مورد هدف قرار می دهند کافی نیست بیدار شوند و در افکار خود تجدید نظری داشته باشند؟

در زمانی که کفار می دانند که مسلمین زنان و کودکان را مورد هدف قرار نمی دهند و به عنوان حیله ای زنان و کودکان خودشان را به عنوان سپر انسانی به کار می گیرند[43] طبق قاعده ی «يُتَحَمَّلُ الضَّرَرُ الْخَاصُّ لِدَفْعِ ضَرَرٍ عَامٍ» [44] کل جبهه ی کفار مورد هدف قرار می گیرد[45] و با تحمل ضرر خاص سعی می شود جلو ضررِ عامِ قطعیِ کلی که شکست ارتش مسلمین و یا تعطیل شدن جهاد است گرفته شود[46] و به این شکل «اَلضَّرَرُ الْأَشَدُّ يُزَالُ بِالضَّرَرِ الْأَخَفِ» [47] ضرر بزرگتر با ضرر کوچکتر برداشته و حذف می شود.

در قیاس هم نگاه کنیم متوجه می شویم زمانی که در حالت ضرورت شلیک به سوی سپر انسانی از اسرای مسلمین جایز است پس هدف قرار دادن سپرهای انسانی جامعه ی کفار از باب اولی مجاز است. چون حرمت مسلمین به خاطر دینش است و حرمت زنان و کودکان کفار به خاطر حفظ حق الغانمين و غنیمت گیرندگان و مال و عدم توانائی آنها بر جنگ مسلحانه است. در این صورت در حالت ضرورت با احتیاط حداکثری و پرهیز از کشتن این سپرهای انسانی به قصد هدف قرار دادن کفار جنگجو شلیک به سوی آنها جایز است[48] و این رأی مذاهب الثوری و حنفی  و مالکی و شافعی و حنبلی و جعفری است. [49]

در اینجا می توان گفت عدم شلیک به سوی جبهه ی کفار به این دلیل باعث تعطیل شدن جهاد می شود و راهی می شود جهت پیروزی بر مسلمین؛ چون زمانی که این کفار جنگ طلب فهمیدند که مسلمین به این بهانه به آنها حمله نمی کنند در زمان ترس و شکست فوراً زنان و کودکان خود را به عنوان سپر انسانی قرار می دهند و به این شکل جهاد قطع می شود. [50]

شیعیان 12 امامی مثل محمد حسن نجفی و حلی و دیگران نیز می گویند: اگر کفار در جنگ زنان و بچه های خود وکسانی که کشتن آنها جایز نیست همچون مجانین را سپر قرار دهند، اگر امکان دسترسی به کفار بدون کشتن این افراد باشد، باید از کشتن افرادی که سپر قرار داده شده اند، خودداری کرد در غیر این صورت کشتن آنها جایز است خصوصاً زمانی که رها کردن کفار موجب غلبه آنها بر مسلمانها بشود … و همچنین است اگر اسیران مسلمان را سپر قرار بدهند، که در صورتی که امکان جهاد با آنها بدون قتل این افراد امکان پذیر نباشد، هدف قرار دادن آنها جایز است.[51]

سپر قرار دادن اسرای کفار توسط مسلمین یا تترس مسلمین به اسرای کفار:

زمانی که اسرای جنگجو از کفار ریختن خونشان حلال است طبعاً سپر قرار دادن این جنگجویان جهت محافظت از اسلام و دارالاسلام و مسلمین و ارتش مسلمین نیز مجاز است چه در حالت ضرورت و چه در حالتهای عادی و نیاز جنگی . 

سپرهای امروزین:

اگر دقت کنیم امروزه به سبک جنگ تیرو کمان و شمشیر و نیزه در زمانهای قدیم، دشمن اکثراً از اسرا به عنوان سپر انسانی در جنگها استفاده نمی کند، بلکه زندانهای مخوفی را در جاهای مختلفی جدا از پایگاههای نظامی و خارج از محل عبور ارتش و نیروهای نظامی ساخته است و اینجوری هم نیست که مثل صده های گذشته در جلو سربازان خود مسلمین اسیر شده را قرار داده باشند، چون چنین کاری در وضع موجود با چنین تکنولوژی نظامی و اسلحه های مختلفی که از زمین و هوا کارائی دارند برایشان به صرفه نیست و این سپر انسانی نه تنها نمی تواند از آنها محافظت کند بلکه برای آنها حکم یک مانع را بازی می کند به همین دلیل فوراً اسرائی را که نکشته باشند به زندانهای دور از میدانهای جنگ منتقل می کنند.

البته این به این معنی نیست که دشمن هرگز از سپرهای انسانی به همان سبک قدیم خود استفاده نمی کند، چرا؛ از این سپرهای انسانی گاه به عنوان یک تاکتیک استفاده کرده است به عنوان مثال:

  • صدام حسین سکولار سوسیالیست هم تلاش کرد که آمریکائی های غیر نظامی را به عنوان سپرهای انسانی در فرودگاههای خود قرار دهد تا مانع از حملات آمریکا به این فرودگاهها شود اما دیدیم که به خاطر فشار افکار عمومی جهانی مجبور به آزاد کردن این اسرا شد.   
  • بعد از اشغال عراق توسط نیروهای کفار سکولار آمریکائی و انگلیسی و استرالیائی و لهستانی در ۲۷ اسفند ۱۳۸۱ش  نیروهای اشغالگر در بین کودکان عراقی شیرینی پخش می کردند و آنها را دور و بر تاکنها و نفربرهای خود به عنوان سپرهای انسانی جمع می کنند به امید آنکه از حملات نیروهای جهادی در امان بمانند.[52] 
  • در الانتفاضة دوم فلسطین که از 1379 تا 1384ش (2000 – 2005ن) طول کشید بر اساس گفته های خود صهیونیستها و سازمان عفو بین الملل و سازمان هیومن رایتس واچ نیروهای اشغالگر قدس غیر نظامیان فلسطینی را 1200 بار به عنوان سپرهای انسانی به کار گرفته اند.
  • در هنگام جنگ غزه در سال 1387 و 88 ش سازمان عفو بین المللی اعلام کرد که رژیم صهیونیستی غیر نظامیان و از جمله کودکان را به عنوان سپرهای انسانی به کار گرفته و از این سپرهای انسانی در هنگام یورش به منازلی که گمان می رفت بمب گذاری شده اند استفاده کرده است. علاوه بر این در جنگ 1393ش در غزه مجلس حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحده اعلام کرد که رژیم صهیونیستی از کودکان فلسطینی به عنوان سپرهای انسانی استفاده می کند و این کودکان را مجبور می کند که همچون راهنما در جلو و اطراف تانکها و نفر برها و نیروهایش حرکت کنند. 
  • در همین جنگ سوریه نیز دیدیم که به محض اوج گرفتن قیام مردمی، حکومت بشار اسد به عنوان تاکتیکی همیشگی و رایج میان طاغوتها جهت ضربه زدن به انقلابیون و خنثی کردن مخالفین با مخالفین  و ناامید و جدا کردن عوام اهل سنت از انقلابیون، بزرگان تفکر نجدیت را همچون ابزاری جهت تزریق زهر به مخالفین از زندانهایش رها کرد. همان بازی که آمریکا در افغانستان و لیبی و عراق و یمن و … انجام داده است.

 یکی از این افراد زهران علوش بود که در سال 1390ش (2011ن) رهبریت جیش الاسلام را به عهده گرفت و به عنوان یکی از بازوهای تفکر نجدیت وابسته به آل سعود شروع به جنگ با سایر گروههای مسلح نجدی و غیر نجدی و ارتش حکومت بشار اسد کرد. این شخص در مهر 1394ش تعدادی از مردان را به همراه زنانشان بر پشت بام منازل شهر دوما به عنوان سپرهای انسانی قرار داد به امید آنکه از بمباران هوائی حکومت بشار و متحدینش جلوگیری کند. ابتدا اعلام کرد که این مردان و زنان سپر شده از شیعیان ایرانی هستند اما مشخص شد اینها از گروههای مخالف خودش و یا از طرفداران حکومت بشار اسد و تقریباً همه از خانواده های اهل سنت بودند.  

در کنار مواردی از این دست باز می بینیم که امروزه دشمن به سبک دیگری زنان و کودکان و پیران و جوانان و  اموال و حتی حیوانات و محیط زیست مسلمین را به عنوان سپر قرار می دهد و آنهم به این شکل است که اگر مجاهدین یکی از پایگاههای نظامی آنها را مورد هدف قرار دهند این کفار کورکوانه شهرها و روستاها و هر آنچه در آنها هست را بمباران می کنند و یا با دستگیری های کورکوانه و اعدامها و زندان کردنها و شکنجه دادنهای غیر نظامیان و یا با تجاوز به نوامیس مسلمین سعی می کنند جلو حملات مجاهدین را بگیرند و با این اعمال برای خود سپر بسازند.

حالا اگر چند ماشین نظامی از همین کفار اصلی و یا مرتدین و مزدوران آنها از خیابان یا یکی از مکانهای عمومی مسلمین عبور کرد که هدف قرار دادن آن منجر به قتل عام مسلمین رهگذر توسط این عملیات شما یا توسط تیراندازی های کورکورانه و دیوانه وار سربازان دشمن و یا بمبارانهای کورکورانه ی دشمن شود، در چنین حالتی انجام این عملیات جایز نیست چون :

  • مانع از اشغال دارالاسلام و پیشروی آن نمی شود. دشمن آن را اشغال کرده است
  • راههای مختلف دیگری جهت هدف قرار دادن این کفار عبوری در مکانهای دیگری وجود دارد که در آن از صدمه زدن به جان و مال مسلمین پرهیز می شود یا این صدمات را به حداقل آن می رساند، هر چند نیاز به دقت عمل و برنامه ریزی دقیق و به روز شده دارد؛ به این شکل ضرورت قطعیِ کلی در تعریف شرعی آن جهت مباح کردن خونها و مالهای حرام شده وجود ندارد و کسانی که در غیر حالت ضرورت تعریف شده توسط شریعت، آگاهانه و عمداً و به میل خودشان دچار قتل نفس حرام شده یا دچار تلف کردن مال حرام شده می شوند کار حرامی را انجام داده اند که باید تاوانش را پس بدهند .

امام شافعی رحمه الله می گوید: که اگر شخص مسلمان در دارالحرب تیر اندازی کند (و به قول امروز عملیاتی انجام دهد) که طی آن مسلمان مستأمن یا اسیر شده یا کافری که مسلمان شده است را بکشد «وَلَوْ رَمَى فِي بِلَادِ الْحَرْبِ فَأَصَابَ مُسْلِمًا مُسْتَأْمَنًا أَوْ أَسِيرًا أَوْ كَافِرًا أَسْلَمَ» اگر هدفش از تیر انداختن چنین شخصی نبوده باشد و او را ندیده باشد بر او آزاد کردن یک برده واجب است نه دیه . و اگر او را دیده باشد و مکانی که در آن قرار گرفته است را بداند و به سوی او تیر اندازی کند در حالی که به تیر اندازی ضرورت داشته باشد و در حالت اضطرار قرر گرفته باشد و در چنین حالتی او را بکشد بر او دیه و کفاره واجب است. اما اگر بداند که چنین شخصی مسلمان است و عمداً بدون وجود ضرورت یا خطأ او را بکشد قتلش قتل عمد محسوب می شود و او باید قصاص شود.[53]

امام نووی رحمه الله هم باز همین دیدگاه را از امام بغوی رحمه الله نسبت به خون یک مسلمان در دارالحرب بیان می کند.[54] این در مورد مسلمین موجود در دارالحربها گفته شده است «وَلَوْ رَمَى فِي بِلَادِ الْحَرْبِ» حالا به خودت بیا : در مورد خون و حقوق مسلمین تحت ستم موجود در دارالاسلام اشغال شده که از مسلمان بودن آنها اطمینان و یقین داریم و مطمئن هستیم که اینها مسلمان هستند و در جلو چشمان ما قرار دارند و راههای مختلف دیگری هم جهت انجام عملیات بر علیه این کفار سکولار خارجی و مزدوران محلی آنها وجود دارد و اصلاً در موضع شرعی ضرورت و اضطرار قرار نگرفته ایم و جهاد هم به چنین حرام و فجایعی نیاز ندارد وکشتن این مسلمین حکم قتل عمد را دارد و… حالا بگو اگر در قتل مسلمین موجود در دارالحرب کفاره و دیه و گاه قصاص بر قاتل واجب می شود آیا در این دارالاسلام اشغال شده واجب نمی شود؟

خوب دقت کنید: در مرحله ی دوم غزوه ی احد «الیمان بن حُسَیل» رضی الله عنه پدر حذیفة رضی الله عنه  به خطأ توسط عبدالله بن مسعود رضی الله عنه کشته می شود. عبدالله بن مسعود خیال می کند که  پدر حذیفه رضی الله عنهما یکی از سربازان کفار سکولار قریش است به همین دلیل بر رویش اسلحه می کشد و به او ضرباتی وارد می کند حذیفه رضی الله عنه از دور داد می زند «پدر، پدر، او پدرم است» اما زمانی که سر رسید امر الله تعالی اجرا شده بود و ایشان شهید شده بود، مجاهدین از این اتفاق خیلی نگران شدند  حذیفه رضی الله عنه دلسوزانه گفت : يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ . در برابر این قتل خطأ مسلمان – آنهم در میدانهای جنگ – رسول الله صلی الله علیه وسلم دیه را واجب دانست و حذیفه رضی الله عنه این دیه را بین مسلمین تقسیم کرد.[55] متوجه شدید؟  میدان جنگ هم  و ضرورت جنگی هم باعث اسقاط دیه و حکم شریعت الله تعالی نسبت به خون مسلمان نشد و حق مسلمان را پایمال نکرد چون اصل بر این سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم است که: الْعَمْدُ قَوَدٌ، وَالْخَطَأُ دِيَةٌ.[56] مجازات قتل عمد، قصاص؛ و قتل خطا، دیه است.

اینکه به قول امام نووی[57] و ابن اسحاق و سایر اهل علم رحمهم الله این کشته ها باذن الله جزو شهداء هستند امری مربوط به خودشان است، به آنچه که به تو ربط دارد فکر کن که با این اعمالی که انجام می دهی سرانجامت در دنیا و قیامت با ریختن خون حرام شده به کجا ختم می شود؟  باعث پیروزی ارتش مسلمین نمی شود، بلکه با صدماتی که این عملیاتهای غیر شرعی بر پروسه ی جهاد و مسلمین وارد کرده اند باعث انحراف مسیر جهاد و نا امیدی و جدا شدن مسلمین از اهل جهاد و در نهایت باعث سستی و شکست اهل جهاد و تقویت پایه های طاغوتهای جهانی و مزدوران محلی آنها شده اند.

 در مساله ی تترس: این اسیرانی که به عنوان سپر انسانی از آنها استفاده می شود هیچ اختیاری ندارند و نمی توانند از میان کفار بیرون بروند، و هیچ راهی هم برایشان وجود ندارد که خودشان را از تیر اندازی و حملات مجاهدین در امان نگه دارند، و این کسانی که آنها را اسیر کرده اند عمداً آنها را در چنین جایگاهی و در تیر رس مجاهدین قرار داده اند تا به این وسیله بتوانند با سپر قرار دادن این اسیران خودشان را از تیررس و حملات مجاهدین در امان نگه دارند.

یا مسلمینی مستضعف هم وجو دارند که ایمان خود را کتمان کرده و بالاجبار در میان قوم کافر خود مانده و به دارالاسلام مهاجرت نکرده اند چون هیچ راهی برای هجرت پیدا نکرده اند یا مثل صلح حدیبیه درهای هجرت به دارالاسلام در منطقه ی آنها بسته می شود و عده ای به هر حال مجبور به اقامت میان کفار و دارالکفر هستند و با آنها مخلوط شده اند و راه چاره ای هم ندارند: إِلَّا ٱلْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلْوِلْدَٰنِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا (نساء/98) مگر بیچاره هائی از مردان و زنان و کودکانی که کاری از آنان ساخته نیست و راه چاره‌ای نمی‌دانند .‏

حالت دوم زمانی است که عده ای از مسلمین اختیاراً و به میل خودشان در دارالکفر تحت حاکمیت کفار مانده اند و ماندن یا نماندن آنها در تیررس مجاهدین به میل خودشان است، و یا به صورت عبوری و مسافر در میان کفار مانده اند و با کفار مخلوط شده اند و کفار این دسته را به عنوان سپر انسانی قرار نداده اند و اکثراً مجاهدین نمی توانند آنها را شناسائی کنند و تنها می دانند که هستند به همین دلیل از حمله به چنین مکانهائی معمولاً صرفنظر می شود که در واقع این مسلمین ناخواسته  باعث محافظت از کفار شده اند و مانع جنگ مسلمین بر علیه این کفار شده اند، اما زمانی که ضرورت جهاد طلب پیش آمد این دسته هم گاه در شبیخون و سایر حملات مجاهدین به همراه مومنین غیر مهاجر مستضعف و زنان و کودکان و پیران و بیماران و راهبها و مردان دینی که خون آنها معصوم است مورد هدف قرار می گیرند.

تحمل ضرر عظیم کشتن مسلمین تنها جهت کشتن کفار:

قاعده ی اصلی در «تترس» که در ضرورت و اضطرار ریختن خون مسلمان و غیر مسلمین معصوم الدم را مباح می کند جهت دفع ضرر حتمی و عام به دین اسلام و دارالاسلام و مسلمین و ارتش مسلمین است نه صرفاً جهت کشتن فلان کافری که ضرر این کافر تحت هیچ شرایطی با ضرر ریختن خون مسلمان برابری نمی کند چه رسد به اینکه بیشتر از آن باشد؛ ریختن به ناحق خون مسلمان بزرگترین حرام در حق مسلمین است و کشتن کافر مباح است، چون امیر و رهبر می تواند این کافر حربی را بکشد یا در برابر فدیه آزاد کند.

در اینجا واضح است که این ضرری که بر مسلمین تحمیل می شود با ضرری که بر دشمن وارد می شود مساوی و یکسان هم نیست. چون اگر یکسان بود باز طبق قاعده ی فقهی : اَلضَّرَرُ لاَ يُزَالُ بِمِثْلِهِ.[58] ضرر با بوجود آوردن ضرری همانند آن از بین نمی رود؛ انجام این کار غیر شرعی و ناجایز بود حالا چه رسد به اینکه ضرر وارده به مسلمین بالاتر از ضرر وارده به کفار باشد. ضرر وارده به مسلمین حرامی قطعی و یقینی و صریح و بواح است که «لَزَوَالُ الدُّنْيَا» نابودی و از بین رفتن تمام دنیا «أَهْوَنُ عَلَى اللهِ» بر خدا آسانتر است «مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِغَيرِ حَقٍّ »[59] از کشتن شخص مسلمانی به ناحق، اما ضرر وارده به کفار تنها امری مباح است.

در این صورت به قول ابن نجیم رحمه الله اهل علم مقرر کرده اند که تنها در صورتی می توان به سپر انسانی و مالی مسلمین و حتی کفار اهل ذمه و پیمان صدمه زد و مسلمانی را کشت که با ترک کشتن این سپر انسانی و این مسلمان  به دیگران ضرری بزرگتر برسد، چنانچه در حالی که کفار به مسلمین تترس کرده باشند به دلیل ترک جنگیدن با کفار ضرری به اسلام و مسلمین نرسد حکم کشتن کسانی که به عنوان سپر انسانی به کار گرفته شده اند بر اصل آن باقی می ماند که حرام بودن ریختن خون مسلمان و حتی کفار اهل ذمه و پیمان است.

 در این صورت مجاز بودن کشتن سپر انسانی به دلیل«ضرورت» است نه به «إطلاق» [و آزاد و به طور کلی و بدون قید و رها شده] این شرط «ضرورت» باید وجود داشته باشد و کل حکم، تطبیق قاعده ی دفع ضررعام با ارتکاب ضرر خاص است.[60] که باز به همان قول امام قرطبی رحمه الله می رسیم که تنها در صورتی کشتن سپر انسانی مجاز است که در آن مصلحتی ضروری قطعی و همگانی وجود داشته باشد، که در این صورت هیچ عاقلی نمی گوید که نباید این سپر کشته شود، چون به هر حال هم سپر انسانی و هم اسلام مسلمین از بین می رود.[61]

حالا اگر کفار توانسته باشند که مسلمین را به عنوان سپر انسانی خود به کار بگیرند اما با بقای این کفار ترسی بر از بین رفتن اسلام و دارالاسلام و سایر مسلمین و مسلمین سپر شده وجود نداشته باشد و شخصی صرفاً جهت کشتن کفار به این سپرهای انسانی صدمه بزند در واقع قاعده ای که حکم مجاز بودن کشتن سپرهای انسانی بر آن بنا شده است را باطل کرده است، چون  تحمل ضرر عظیم کشتن مسلمین[62] تنها جهت کشتن کفار است نه دفع ضرر عام[63] و جلب مصلحت ضروری و کلی.

در اینجا طبق قاعده ی «دَرءُ المفاسدِ مقدمٌ على جلبِ المصالحِ»[64] یا « دَرءُ المفاسدِ أولى من جلبِ المصالحِ [و المنافع]»[65] اقدام به صدمه زدن و یا قتل مسلمان حرام است، و ترک کشتن کافری جائز است و مفسده ی کشتن مسلمانی بالاتر از مصلحت کشتن کافر است به همین دلیل مراعات کردن حال مسلمان مهمتر است. [66]

در المغنی آمده است که امام لیث بن سعد رحمه الله می گوید: دست کشیدن از فتح قلعه ای که قادر به فتح آن باشی بهتر از کشتن به ناحق یک مسلمان است. و امام الأوزاعي رحمه الله نیز می گوید: چگونه تیر اندازی می کنید در حالی که هدف را نمی بینید؟ به درستی که آنها کودکان مسلمین را تیرباران می کنند و به سوی کودکان مسلمین تیراندازی می کنند. [67]

التترس مفهومی است متعلق به رویاروئی جنگی و در اساس بر هدف قرار دادن کفار تمرکز دارد، پس این حق همه ست که بپرسند :

  • این ضرورت در کشتن مسلمینی که در کوچه و خیابانها و بازارها و مکانهای عمومی در حال تردد یا زندگی کردن هستند کجاست که به خاطر وجود چند هدف متحرک از کفار که چندین مجال دیگر برای کشتن و دفع آنها وجود دارد باید کشته شوند؟ این مسلمین نزد کفار اسیر نیستند بلکه شهروندانی هستند مثل مجاهدین که در کنار مجاهدین زندگی می کنند و مثل مجاهدین در این جامعه هر کدام هیچ ربطی به این اشغالگران ندارند و اینگونه هم نیست که صفها مشخص باشد و اینها در ارتش کفار یا در قلعه ی کفار باشند که بتوانند با هشدار مجاهدین خود را از میدانهای جنگ و از تیر رس مجاهدین دور کنند. 
  • و کشتن این سپرهای انسانی تنها زمانی مجاز است که کشتن کفار تنها بعد از کشتن این سپرهای انسانی صورت گیرد. من به عنوان کسی که در میدانهای جهاد حضور داشته و اهل ثغور را لمس کرده ام و تجربیات کافی در این زمینه ها دارم از اهل جهاد می پرسم: آیا چندین راه دیگر وجود ندارد که بتوان کفار را کشت و به این مسلمین رهگذر یا ساکن در منطقه صدمه ای نزد؟
  • مگر تترس مختص حالتهای جنگی و میدانهای جنگ نیست؟ حالا چه کسانی جنگ را از پایگاههای ثابت دشمن به داخل منازل و کوچه ها و خیابانها و مکانهای عمومی کشانده اند و در واقع از مسلمین و غیر نظامیان به عنوان سپرهای انسانی و مالی جهت پنهان کردن و گم کردن و استتار خود استفاده می کنند؟

طبیعت جغرافیائی بسیاری از سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین باعث شده است که جائی مثل کوههای افغانستان یا جنگلهای چچن برای پناه گرفتن مجاهدین وجود نداشته باشد به همین دلیل در داخل شهر ها و روستاهای محل سکونت خود و در میان سایر مسلمین غیر نظامی خودشان را پنهان کرده اند و در واقع حالت «تترس» در شکل قدیمی و سنتی آن بیشتر مشمول همین مجاهدین شده است که خودشان را در میان سایر مسلمین پنهان کرده اند، و این مسلمین برای آنها حکم سپر و مانعی جهت جلوگیری از شناخته شدن و دست یافتن کفار به آنها شده اند.

  • سپرهای انسانی معمولاً اسرای نزد کفار هستند و غالباً منتظر مرگ و کشته شدن توسط همین کفار هستند؛ که مسلمین سعی می کنند تا حد امکان از کشتن این سپرهای انسانی دوری و پرهیز کنند، حالا این چه ربطی به حمله به مسلمین آزاد و در حال گذر از مکانهای عمومی دارد که باید به خاطر یک هدف متحرک از کفار، آگاهانه مورد هدف قرار گیرند و کشته شوند؟ حالا این هدف متحرک از دشمن هم صدمه ببیند یا نبیند اما به صورت کلی صدمات وارده به مسلمین صدها برابر بیشتر از کفار بوده است.  
  • اگر کشتن مسلمینی در میان کفاری چون مکه که دارای قلعه و دژ نبوده و «مجاهد آنها را نمی شناخت»[68] باعث « فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ »(فتح/25) رسیدن عیب و عار و زیان و ضرری ناآگاهانه به مومنین مجاهد می شود و الله تعالی جهت احترام به مومنین کفار را رعایت می کند، به نظر شما کشتن مسلمین که همه آنها را می شناسند و حتی ممکن است یکی از اعضای خانواده و کوچه و محله ی خودت باشند باعث عیب و عار و ننگ برای شخص و جماعتی که به آن متصل می شود نیست؟

در این صورت واضح است که کشتن این مسلمین و قیاس آن با مساله ی تترس غیر شرعی و نادرست است و در صورت آگاهی مجاهد به فقه و منهج اهل سنت، جرمی عمدی است که مشمول ضمان و جبران خسارت می شود. 

شبیخون زدن و بمباران قلعه ی مشرکین (سکولاریستها)

دقت داشته باشید که حصن یا قلعه ای که دور آن دیوار کشیده شده و بر روی آن برج و باروهای نظامی درست شده است کلاً حکم یک سنگر نظامی را دارد که در این سنگر هر کسی که توان جابجا کردن یک سنگ یا یک سطل آب جوش یا هیزم و امثالهم را داشته باشد می تواند بخشی از ارتش شود و تمام کسانی که در این سنگر می مانند بخشی از این مشرکین هستند و می توان گفت:  هُمْ منهمْ [69] چه در هنگام شبیخون زدن و چه در هنگام حمله با منجنیق و موشک و انواع سلاحهای جنگی به این سنگرهای عمومی مشرکین.

البته باید دقت داشته باشیم که به قول امام جصاص: منظور قول رسول الله صلی الله علیه وسلم از «هُمْ منهمْ »[70] این نیست که کودکان نابالغ در کفر جزو این کفار هستند، چون کودکان در حقیقت نمی توانند کافر باشند و جزو کفار نیستند و به دلیل کاروالدین و آباء خود مستحق قتل نمی شوند. [71]

امام سرخسی رحمه الله می گوید: به ما روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر طائف منجنیق بست و به اسامه بن زید رضی الله عنهما نیز دستور داد  که آتش بزند و قلعه ی عوف بن مالک را آتش زد.[72]

   امام جصاص رحمه الله می گوید: ابوحنیفه و ابویوسف و زُفَر، محمد و الثوری می گویند: تیر اندازی به قلعه های مشرکین اشکالی ندارد، هر چند که در این قلعه ها اسرائی از مسلمین و اطفال مسلمین هم وجود داشته باشند، و اشکالی ندارد این قلعه ها را آتش زد و هدف از این آتش زدن مشرکین باشند، به همین شکل اگر کفار اطفال مسلمین را سپر خود قرار دادند به سوی مشرکین تیر اندازی می شود.[73] و در هر دو حالت قصد و هدف از تیر اندازی و شلیک مشرکین هستند نه مسلمین [74] امام کاسانی حنفی باز چنین دیدگاهی را در مورد سپرهای انسانی از مسلمین بیان می کند. [75] و امام مرغینانی رحمه الله هدف قرار دادن کفار در چنین حالاتی که منجر به صدمه دیدن این سپرهای انسانی و مالی  می شود را جهت «دفع ضرر عام از اسلام  با تحمل ضرر خاص» می داند.[76]

اما امام شافعی رحمه الله در الأم می گوید: اگر در مکانی یا منزلی اسرائی از مسلمین یا تجارِ دارای امان وجود داشتند، شلیک به سوی آنها و آتش زدن و غرق کردن و هر چه شبیه اینها باشد کراهیت دارد … هر چند کفار به اینها تترس کرده باشند [و از اینها به عنوان سپرهای انسانی جهت محافظت از خود استفاده کنند] باید از چنین حملاتی دست کشید مگر زمانی که ارتش مسلمین در حال درگیری و جنگ باشد.[77]

اگر دقت کنیم رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها قلعه ی مشرکین (سکولاریستها) را با منجنیق سنگباران یا به زبان امروزین بمباران کرد نه قلعه ی کفار اهل کتاب را. چون چندین قلعه ی کفار اهل کتاب یهودی نیز بارها محاصره شد و مورد حمله قرار گرفتند. 

اما نکته ی مشترک در مورد قلعه ها این است که تمام کفاری که توان جنگیدن دارند و در سنگر قلعه قرار گرفته اند و سنگر بندی کرده اند مشمول یک حکم می شوند همچنانکه زنان و کودکان این کفار هم باز شامل یک حکم می شوند.

یعنی زمانی که یهودیانِ صاحب رای و جنگجوی قلعه ی بنی قینقاع خیانت می کنند همه ی ساکنان این سنگر بزرگ شریک جرم محسوب می شوند که با وساطتت عبدالله بن ابی از مدینه اخراج می شوند، همه ی ساکنان قلعه ی بنی‌النضیر هم بعد از مدتی محاصره به همین شکل اخراج می شوند، تمام  یهودیان بنی قریظه هم که در سنگر قلعه ی خود در محاصره قرار گرفته بودند به عنوان شریک جرم سرنوشتی بدتر داشتند.

پس سنگر یا یک نفره و دو نفره است یا چند صد نفره و گاه چند هزار نفره. مهم این است که اینها در سنگری واضح و آشکار به نام قلعه و دژ، و در حین جنگ، سنگر بندی کرده اند.

امام نووی رحمه الله زمانی که در مورد محاصره و اجرای اموری چون منع عبور و مرور از قلعه ها و دژها و سرزمینهای محل سکونت افراد محاصره شده و حتی پرتاب گلوله های آتشین و پرتاب نفت به سوی آنها و یا جاری کردن آب جهت غرق کردن ساکنین این مکانها که ممکن است زنان و کودکان هم در آن سکونت داشته باشند صحبت می کند چنین اعمالی را مختص کفار آنهم در سرزمینها و قلعه ها و دژهای محل سکونتشان می داند.[78] و شما در آثار هیچ یک از ائمه ی ما نمی بینید که انجام چنین اعمالی را در حق مسلمین جایز دانسته باشند حتی اگر اهل بغی بوده باشند.

به همین دلیل می بینیم که محمد بن أحمد الشربيني رحمه الله می گوید این سخن امام نووی در مورد ویران کردن منازل آنها و قطع آب بر آنها و…  بر اساس قول الله تعالی است که می فرماید : فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ (توبه/5) و اینکه در صحیحین آمده است که رسول الله  صلى الله عليه وسلم طائف را محاصره کردو بیهقی روایت می کند که طائف را با منجنیق هدف قرار داد.[79]  هم آیه ی قرآن و هم عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم نشان می دهد که این افعال تنها در مورد سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) صورت می گیرد و در مورد کفار اهل کتاب (یهود و نصارا) و کفار شبه اهل کتاب (مجوس و صابئین) نیست حالا چه رسد به مسلمین.  

امام نووی رحمه الله باز با آوردن قولی می گوید: اگر در همین محل سکونت سکولاریستها (مشرکین) چه قلعه باشد یا دژ و غیره اگر تعداد ساکنین آن با سکولاریستها (مشرکین) برابر باشد تیراندازی به سوی آنها جایز نیست.[80]

حالا تصور کنید که عده ای در مکانهائی که متعلق به مسلمین است و اکثریت مطلق این ساکنین هم مسلمان هستند به دلیل وجود یکی دو نفر یا چند نفر از کفار اصلی یا مرتدین محلی این مناطق مسکونی را به موشک و گلوله می بندند یا در آن انفجاراتی را انجام می دهند که همگی ثمرات فاجعه بار آن برای مسلمین را دیده ایم.

باز امام قرطبی رحمه الله هم زمانی که در مورد هدف قرار دادن قلعه ها و مکانهای مسکونی صحبت می کند که در آن حتی به مسلمین تترس کرده باشند و مسلمین را به عنوان سپر قرار داده باشند می گوید: ابوحنیفه و اصحابش و الثوری تیر اندازی به سوی قلعه های مشرکین را جایز دانسته اند.[81]

نکته ی قابل توجه اینکه : در گذشته تیر و کمان بوده و امروزه انواع اسلحه های دقیق تک تیر و خودکار وجود دارند و به جای منجنیق و گلوله های آتش زا انواع بمبها و خمپاره ها وجود دارند . در این صورت با تغییر تکنولوژی جنگی مکان استفاده ی آنها تغییر نکرده است. یعنی استفاده از منجنیق و بمبها و خمپاره ها که امکان کشته شدن و صدمه دیدن همه وجود دارد مختص سنگرهای کفار است حالا چه سنگر چند نفره باشد یا سنگر بزرگ قلعه ی کفار، نه برای در هم کوبیدن مسلمین حتی اگر این مسلمین، اهل بغی چون ارتش معاویه در برابر ارتش خلیفه ی مسلمین باشد.

شبیخون :

رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی در جبهه ی مرتدین سفارش می کرد که مجاهدین مواظب باشند به مسلمین شبیخون نزنند. چون در این جبهه کسانی وجود داشتند که بر ایمان خود ثابت قدم مانده بودند. به همین ترتیب صحابه هم در جنگهای رده همین قاعده را رعایت می کردند و به این شکل در تاریخ صدر اسلام دیده نمی شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم یا یکی خلفای راشده به مسلمین شبیخون زده باشند بلکه شبیخون در واقع مختص دارالکفرهای اصلی است، آنهم به قول امام ماوردی رحمه الله : مختص دارالکفرهائی است که پیام اسلام به آنها رسیده باشد و از پذیرش آن شانه خالی کرده باشند، نه دارالکفرهائی که پیام اسلام به آنها نرسیده باشد و باید قبل از حمله آنها را با « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(نحل/129) دعوت داد[82] و حتی اهل علم گفته اند که اگر قبل از دعوت با اینها جنگ شود مجاهدین گناهکار می شوند، اما باز تأکید کرده اند که در اطراف آنها در آن زمان جائی نبوده که اسلام به آن نرسیده باشد.[83]

در مورد این دسته از کفاری که پیام اسلام به آنها رسیده و از پذیرش آن امتناع کرده اند امام شافعی رحمه الله می گوید: مسلمین می توانند شب و روز بر کفار حمله کنند و اگر زنان و کودکان آنها نیز صدمه دیدند مجاهدین مشمول دیه و کفاره نمی شوند و به سوالی استناد می کند که در مورد اهل منزل مشرکین (سکولاریستها) از رسول الله صلی الله علیه وسلم می شود که در شبیخون این زنان و کودکان صدمه می بینند و رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «هم منهم» یا «هم من آبائهم»؛ و در مورد اینکه می توان به کفار سکولار (مشرک) شبیخون زد به واقعه ی غزوه ی بنی مُصْطَلِق و ترور ابن أبي الحقيق و كعب بن الأشرف اشاره می کند. و اینکه گاه دیده شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم تا سپیده دم صبر کرده و بعد شبیخون زده به این دلیل بوده تا جنگجو از غیر جنگجو تشخیص داده شود و تا اینکه مجاهدین هم به دلیل تاریکی به خیال اینکه طرف مقابل آنها از سکولاریستها (مشرکین) است همدیگر را نکشند و این به معنی حرام بودن شبیخون در شب نیست[84]

امام احمد بن حنبل رحمه الله نیز می گوید: شبیخون زدن مشکلی ندارد، آیا حمله به روم به چیزی غیر از شبیخون زدن انجام گرفت؟ و کسی را نمی شناسم که شبیخون زدن به دشمن را بد بداند … و اگر گفته شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم از کشتن زنان و کودکان نهی کرده است ، گفته ایم این محمول بر تعمد است، و عمداً کشتن آنها نهی شده است، و چنانچه عمداً کشته شوند صحیح نیست.[85] به این شکل شبیخون زدن به کفار مجاز است اگر قصد و هدف، کشتن زنان و کودکان نباشد[86]

امام شافعی رحمه الله می گوید : اگر یکی بگوید چگونه تیر اندازی و حمله با منجنیق و آتش بر جماعت مشرکین جایز است در حالی که در میان آنها زنان و کودکان وجود دارند و این زنان و کودکان از کشتن آنها نهی شده است؟ گفته می شود: با آنچه که وصف کردیم به ما اجازه داده شده است، و اینکه: نبی صلی الله علیه وسلم دوبار بر بنی مُصْطَلِق حمله برد و به شبیخون و آتش زدن امر کرد، و این آشکار است که در میان آنها زنان و کودکان هم وجود داشتند، چون سرزمین و الدار، دار شرک است و انجام این اعمال غیر ممنوع است، و زمانی که شخص مجاهد بتواند واضح این زنان و کودکان را تشخیص دهد نباید قصد کشتن آنها را داشته باشد، چون رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را به عنوان اسیر گرفت و آنها را به عنوان مال قرار داد. … اما زمانی مسلمان که خونش حرام است در میان آنها باشد احتیاطاً حمله کراهت دارد و زمانی بر ما مباح بود که مسلمانی در میان آنها نباشد … و تنها در هنگام رویاروی جنگی با وجود سپرهای انسانی از مسلمین به سوی این کفار تیراندازی و حمله می شود که باز باید به اندازه ی توان از آسیب زدن به این سپرهای انسانی و فرزندان و زنان کفار دوری شود. [87]

مرجع مدیریت کننده ضرورت پیش آمده و چگونگی برخورد با مساله ی تترس

تا اینجا متوجه شدیم همچنانکه برای طعام و خوراک و بسیاری از امور دیگر حالت ضرورت و اضطرار وجود دارد در زمینه ی خون حرامی که نباید ریخته شود نیز ضروتهائی به وجود می آید که ریختن چنین خونهای حرامی را مباح می کند . و این ضرورت هم دارای شرایط و قیودی است مثل:

  1. ضرورت «قائمةً بالفعل» باشد و اتفاق افتاده باشد و چیزی توهمی یا چیزی که در انتظار وقوع آن باشیم نباشد، چون بر توهم و توقع و انتظار نمی توان احکام را تخفیف داد.
  2. ضرورت به گونه ای باشد که تلف شدن نفس یا از بین رفتن مصالح ضروری چون الدِّين والنفس والمال والعقل والعِرْض حتمی و قطعی باشد.
  3. شخصی که در معرض ضرورت قرار گرفته است برای دور کردن ضرر از خودش راه و وسیله ی دیگری از مباحات را پیدا نکرده باشد و ناچار باشد که با این امر غیر شرعی ضرر را دفع کند.
  4. قاعده ی «الضَّرُورَاتُ تُبِيحُ المَحْظُورَاتِ» را با قاعده ی «تُقَدَّرُ الضَّرُورَاتُ بِقَدْرِهَا» مقید کند و تنها به اندازه ی کمترین حد ممکن که ضرر را دفع کند از این امر حرام شده استفاده کند.
  5. تنها تا زمانی می تواند از این امر حرام شده استفاده کند که عذری که امر حرام شده را مباح کرده وجود داشته باشد و زمانی که عذر از بین رفت حکم بر اساس قواعد فقهی چون : «إِذَا زَالَ الخَطَرُ عَادَ الحَظْرُ» یا «إِذَا زَالَ المَانِعُ عَادَ المَمْنُوعُ» یا «مَا جَازَ لِعُذْرٍ بَطَلَ بِزَوَالِهِ» بر اصل آن بر می گردد، یعنی حکم باز بر حرام بودن آن بر می گردد و دیگر مباح نیست.

امام شافعی رحمه الله در الأم می گوید:هر چیزی که از حرام در معنیّ حلال می شود تنها در آن معنی خاص حلال می شود، پس زمانی که آن معنی از بین رفت حکم به اصل التحریم و حرام بودن بر می گردد. [88]  

یعنی خانمی که در هنگام عمل جراحی مجبور می شود بخشی از بدن خودش را به نامحرم نشان دهد این کار تنها مختص همین مکان و تنها مختص به همان زمان مشخص است، و زمانی که ضرورت در زمان و مکان خاص تمام شد حکم به همان حالت حرام قبلی بر می گردد و چنین شخصی نمی تواند با قیاس به این ضرورت در سایر حالات هم اندام خود را به نمایش بگذارد و مروج « تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ » باشد. یا مجاهدی که ضرورت تعریف شده ی جنگی در شریعت از بین رفته است دیگر نمی تواند به بهانه ی تترس خونهای حرام شده را برای خود مباح کند.

  • کاری که شخص در هنگام ضرورت انجام می دهد از ضرری که در هنگام ضررورت وجود دارد کمتر باشد، و چنانچه کمتر از ضرر اصلی نباشد یا حتی با آن مساوی باشد این حرام مباح نمی شود. مثل اکراه و مجبور کردن شخص به کشتن مومنین . چون جان کسی که کشته می شود کمتر از جان قاتل نیست. بلکه با هم مساوی هستند و این جایز نیست «الضَّرَرَ لَا يُزَالُ بِمِثْلِهِ».

حالا چه مرجعی برای مدیریت این تخصص و ضرورت پیش آمده وجود دارد که می تواند در مساله ی مهم تترس به عنوان بزرگترین و عظیم ترین ضرورت زندگی اجتماعی انسانها که به مصالح مرسله گره و اجتهاد خورده است رای و حکم صادر کند؟

آنچه ما بیان می کنیم در واقع چنگ زدن به کتاب و سنت است و تطبیق قرآن و سنت صحیح در امور تخصصی بر وضع موجود و پاسخ دادن به نیازهای روز مسلمین امری اجتهادی و در واقع امانتی است که باید به اهل آن و متخصصین امر واگذار شود؛ چنانچه الله تعالی می فرماید: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا (نساء/58) بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور می‌دهد که امانتها را ( اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و چه چیزهائی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانید.

در این صورت درک مصلحت، عمدتاً از طریق شوراهای مصلحتی صورت می گیرد[89] و نیاز به خرد و اجتهاد جمعی دارد و رأی واحد این شورا که قطعاً بخشی از «3ابزار» و مراجع ذی صلاح و مورد تأئید«3ابزار» است معیار عمل می گردد نه رای افراد و گروههای متفرق.

 البته تمام کشورهای دنیا مصالح خودشان را از کانال شوراهای خاص خودشان تحت عنوان مجلس نمایندگان یا مجلس سنا یا مجلس سناتورها یا مجلس مصلحت نظام و … تعیین می کنند و اجازه نمی دهند افراد متفرق و گروهها و احزاب خارج از این شوراهای تخصصی رأی خود را جایگزین رأی آنها کنند.

به صورت ریزتر و به عنوان مثال همچنانکه اهل فقه تنها قبل از دمیدن روح در جنین در مورد سقط جنین اختلاف دارند اما بعد از نفخ روح همه ی فقهای فرق معروف به اهل سنت اتفاق دارند که جنین مانند سایر انسانها قابل احترام است و کشتن آن قتل عمد می باشد.[90] با این وجود به قول کسانی چون امام زرکشی رحمه الله  در حالت اضطرار و ضرورت اگر دو پزشک حاذق و ماهر مسلمان با  قطعیتی اجتناب ناپذیر بگویند که با تولد فرزند مرگ مادر قطعی و (100%) است می توان این قتل عمد را انجام داد و بچه را سقط نمود.

در اینجا با کلیاتی که اهل فقه بیان کرده اند اما در «عمل» و «اجتهاد» تنها مرجع مدیرت کننده ی این ضرورت، و تصمیم گیرنده در فدا کردن جان این بچه در برابر جان این مادر، شورای متخصصین اولی الامر پزشکان مورد اعتماد است نه فلان گروه و یا حتی پدر و مادری که بچه از آنهاست.

در مساله ی التترس نیز فقهاء به صورت کلی صورتهائی از ضرورت و اضطرار را ذکر کرده اند که خون حرام شده مباح می شود، به عنوان مثال: 

  1. مسلمین در هنگام جنگ با دشمن باشند، به نحوی که اگر به خاطر «این سپر انسانی» که ضرر خاص است دست از جنگ با آنها بردارند مسلمین نابود می شوند یا شکست می خورند و یا صدمات آنها بیشتر می شود. [91] و به این شکل ضرری عام متوجه اسلام و مسلمین و دارالاسلام و ارتش مسلمین می شود؛ [92] در حالی که در هنگام رویاروئی و جنگ حفظ ارتش مهمتر است. [93]
  2. دشمن در میان زنان و کودکان یا در میان اسرای مسلمان متحصن شده باشد و با این کار ضرر بیشتری بر مسلمین وارد کند [94] و یا مانع انجام فریضه ی جهاد شود،[95] و به این شکل جهاد تعطیل شود. [96]

با این وجود باز در زمین واقع و در «عمل» آنچه که در تشخیص «الضرورة» و «اندازه ی ضرورت» و چگونگی مدیریت مساله ی «تترس» نیز بسیار مهم است اینکه این تشخیص و حق دستور به رهبریت «3ابزار» و به دنبال آن به امرائی برمی گردد که توسط این رهبریت«3ابزار» با اختیاراتی مشخص تعیین شده اند، نه افراد و گروهها و احزاب متفرقی که همیشه مسبب جنگ داخلی و ریخته شدن به ناحق خون انسانها و پیام آور«فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ»(انفال/46) و بی ابهتی و سستی و شکست و ذلیلی بوده اند. 

پس تطبیق قاعده ی «الضَّرُورَاتُ تُبِيحُ المَحْظُورَاتِ» به همراه «تُقَدَّرُ الضُّرُورَاتُ بِقَدَرِهَا» تنها متعلق به رهبریت«3ابزار» و نماینده ی رسمی شورای مورد پذیرش چنین رهبریتی است، نه انسانهای غیر متخصص در امور نظامی و سیاستهای متعلق به امور جنگی، و یا انسانهای دور از میدان جنگ؛ چون شنیدن خبر هرگز مثل دیدن واقعه نیست.

البته باید واضح باشد که درک این مصلحت و ضرورت امری اجتهادی و در حیطه ی مصالح مرسله است و تمام امور اجتهادی در امور اجرائی نیز تاریخ مصرف خاص زمانی و مکانی دارند و به درد هر زمان و مکانی نمی خورند، به همین دلیل کسی چون امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید:  مَا جَاءَ عَنْ الرَّسُولِ – صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – فَعَلَى الرَّأْسِ وَالعَيْنِ، وَمَا جَاءَ عَنْ الصَّحَابِيِّ تَخَيَّرْنَا مِنْهُ، وَأَمَّا مَا جَاءَ عَنْ التَّابِعِينَ فَهُمْ رِجَالٌ وَنَحْنُ رِجَالٌ. [97]آنچه كه از جانب الله باشد بر سر و چشم مي گذاريم و آنچه از رسول الله به ما برسد آن را بر سر و چشم مي گذاريم و آنچه كه از صحابه به ما برسد آن را نيز می پذیریم، ولي آنچه كه از تابعين به ما ميرسد پس آنها هم مرداني هستند و ما نيز مرداني هستيم .

يعني آنها استنباط كرده اند و ما نيز استنباط مي كنيم و باید هر مجتهدی احکام را در ظروف زمانی خودش ببیند و به خودش حق اجتهاد بدهد. در اینجا سه نکته ی زیبا نهفته است :

  1. امام ابوحنيفه رحمه الله به هيچ وجه رأي و قياس را بر حديث صحيح و حتی قول متفق اصحاب مقدم نمي شمرد.
  2. امام ابوحنیفه رحمه الله از أنس بن مالك، و عطاء بن أبي رباح، نافع مولى ابن عمر، وعكرمة مولى ابن عباس و غیره از صحابی را دیده[98] و خودش جزو تابعین بوده و در مورد هم رده های خودش صحبت کرده به همین دلیل گفته : مَا جَاءَ عَنْ التَّابِعِينَ فَهُمْ رِجَالٌ وَنَحْنُ رِجَالٌ. آنچه كه از تابعين به ما ميرسد پس آنها هم مرداني هستند و ما نيز مرداني هستيم .
  3. اینکه در مورد مجتهد صحبت شده است نه هر شخصی، و کسانی می توانند چنین ادعائی داشته باشند که از نظر علم فقهی و اجتهاد در ردیف امثال امام حنفی رحمه الله قرار گرفته باشند.

این را عرض کردم چون امروزه این عبارت «فَهُمْ رِجَالٌ وَنَحْنُ رِجَالٌ» توسط عده ای جاهل به فقه مورد سوء استفاده قرار گرفته و می توان گفت از سوی دارودسته ی منافقین «خود روشنفکر بین» و دسته هائی از مومنین جاهل، به ابتذال کشیده شده است و با بر زبان آوردن «فَهُمْ رِجَالٌ وَنَحْنُ رِجَالٌ» می خواهند بدون رسیدن به جایگاه علمی اهل فقه و نظر، خود را اهل نظر و اجتهاد و نقد جلوه دهند که همیشه مسبب انحراف و تفرق بوده اند، چون اینها منفردینی هستند که هرگز نمی توانند از کانال شورای متخصصین اولی الامر «3ابزار» فعالیت کنند.

به هر حال در مصالح مرسله اجماع شورائی معیار است که حکمش از زبان رهبریت «3ابزار» یا مراجع ذی صلاح تحت مدیریت آن بیان می شود [99] نه رأی افراد متفرقه و بخصوص احزاب رنگارنگ متفرق.

صدمه زدن به سپرهای انسانی و مالی نزد فقهاء رحمهم الله

الإمام أبو بكر الجصاص رحمه الله  روایت می کند که امام مالک می گوید: زمانی که مسلمین اسیر شده در کشتی کفار باشند آتش زده نمی شود، به دلیل سخن الله تعالی : وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً  (فتح/25)اگر مردان و زنان مؤمنی را لگدمال نمی‌کردید که (در میان آنان هستند و) شما ایشان را نمی‌شناسید و از این راه عیب و عار و زیان و ضرری ناآگاهانه به شما نمی‌رسید (خداوند هرگز مانع این جنگ نمی‌شد. دست شما را از ایشان کوتاه کرد) تا خدا هر که را بخواهد غرق رحمت خود سازد. اگر (کافران و مؤمنان ضعیفی که در مکه نهانی ایمان آورده‌اند) از یکدیگر جدا می‌بودند، کافران ایشان را (با غلبه شما بر آنان) به عذاب دردناکی گرفتار می‌کردیم .‏

زمانی که در میان این کفار چنین مسلمینی وجود داشتند رسول الله صلی الله علیه وسلم از حمله به این کفار صرفنظر کرد، و چنانچه کفار از مسلمین جدا می شدند کفار را عذاب می داند. و اوزاعی می گوید: به دلیل قول الله تعالی : وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ (فتح/25)اگر کفار به فرزندان مسلمین تترس کنند به سوی آنها تیر اندازی نمی شود، و وسیله ی حمل و نقلی که در آن اسرای مسلمین باشد آتش زده نمی شود، قول لیث بن سعد هم این است که قلعه ها با منجنیق مورد حمله قرار می گیرند و چنانچه اسرای مسلمین در آن باشند و آسیبی ببینند حکم «خطأ» را دارد و چنانچه کفار به این اسرای مسلمان تترس کنند به سوی آنها تیر اندازی می شود و هدف و قصد دشمن است.[100]

امام الصنعاني رحمه الله هم در «سُبُل السَّلام» می گوید: مالک و اوزاعی بر این باورند که کشتن زنان و کودکان [مسلمان]به هیچ عنوان جایز نیست، حتی اگر کفار اهل جنگ به زنان و کودکان تترس کنند (و از آنها به عنوان سپرهای انسانی استفاده کنند) یا در قلعه یا کشتی که این زنان و کودکان با آنها هستند تحصن کرده باشند، در چنین حالاتی باز جنگیدن با آنها یا غرق کردن آنها جایز نیست.[101]

امام شافعی رحمه الله در مورد هدف قرار دادن قلعه ها با منجنیق که در آنها زنان و کودکان کفار و یا اسرای مسلمین وجود دارند می گوید: اگر در قلعه ی مشرکین زنان و کودکان و اسرای مسلمین وجود داشت، هدف قرار دادن قلعه با منجنیق مشکلی ندارد بدون آنکه منازل مسکونی هدف قرار گرفته شوند، مگر اینکه رویاروئی و جنگ مسلمین از قلعه نزدیک باشد که در این صورت دیوار و ساختمان قلعه مورد هدف قرار می گیرد، اما چنانچه افراد داخل قلعه نیز در جنگ شرکت کردند در این صورت منازل و افراد داخل قلعه هم مورد هدف قرار می گیرند، و چنانچه در حین جنگ و درگیری و رویاروئی مسلمین، کفار کودکان مسلمین یا غیر مسلمین را به عنوان سپر خود قرار دادند اشکالی ندارد با کفار جنگ شود و به صورت عمد جنگجوهای کفار مورد هدف قرار گیرند؛ اگر جنگ و درگیری وجود نداشت دوست دارم از آنها دست برداشته شود تا اینکه امکان اینکه جنگ با آنها بدون این سپرهای انسانی وجود داشته باشد ممکن شود.[102]

ابن قدامة الحنبلي رحمه الله نیز می گوید: و اگر مسلمین را به عنوان سپر انسانی قرار دادند و به دلیل اینکه جنگ شروع نشده است، یا امکان اینکه بدون صدمه زدن به این سپرهای انسانی بر دشمن پیروز شد وجود دارد، یا اینکه از شر آنها در امان باشیم، در چنین حالاتی نیازی به تیر اندازی به سوی آنها وجود ندارد؛ و اگر مجاهدی در چنین حالاتی تیر اندازی کند و مسلمانی را بکشد بر مسلمان تیر انداز «ضمان» و جبران خسارت واجب می شود، اما اگر به دلیل ترس بر مسلمین نیاز به تیر اندازی شد به نیت کشتن کفار به سوی آنها تیر اندازی می شود چون حالت ضرورت پیش آمده است. [103]

امام المرداوي الحنبلي رحمه الله روایت می کند: اگر کفار از مسلمین به عنوان سپر انسانی استفاده کردند تیر انداختن به سوی آنها جایز نیست، مگر اینکه  خوف آن برود که به مسلمین ضرری وارد شود که در چنین حالتی به قصد و نیت هدف قرار دادن کفار به سوی آنها تیر اندازی می شود … در حالت برپا شدن جنگ به قصد زدن کفار به سوی این سپرهای انسانی تیر اندازی می شود، چون عدم حمله منجر به تعطیل شدن جهاد می شود … در این صورت اگر ترس صدمه دیدن ارتش یا از دست رفتن فتح و پیروزی برود به قصد کفار حمله و تیر اندازی می شود.[104]

صاحب «مغني المحتاج» هم می گوید که رای اصح این است که در هنگام ضرورت و شرایط جنگی اگر ما به این سپرهای انسانی حمله نکنیم باعث پیروزی دشمن بر ما و زیاد شدن صدمات دشمن به ما شود می توان به اندازه ی توان با پرهیز از صدمه زدن به مسلمین و اهل ذمه، به کفار حمله کرد و به سوی آنها تیر انداخت، چون مفسده ی عدم جنگ و صرفنظر از دشمن به خاطر این مسلمین سپر شده بزرگتر از مفسده ی اقدام به جنگ است؛ و مردن گروهی جهت مراعات امور کلی و دور کردن ضرر از کلیت اسلام تحمل می شود.[105]

در فتح القدیر از کتب حنفی ها آمده است که : نزد امامان سه گانه تیر اندازی به سوی مسلمینی که در حالت تترس توسط کفار به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار گرفته اند جایز نیست مگر اینکه اگر در چنین حالتی دست از جنگ با کفار کشیده شود منجر به شکست مسلمین شود و این قول الحسن بن زیاد هم هست.[106]

اتفاق فقهاء بر این است که طبق شروطی که تعیین شده است می توان به سپرهای انسانی و مالی حمله کرد.[107] که در الموسوعةُ الفقهية [108] نیز باز به این اتفاق فقهاء اشاره شده است. [109]

در این صورت اتفاق علماء بر حمله به این دشمنی که پشت این سپرهای انسانی و مالی پناه گرفته وجود دارد هر چند به این سپرهای انسانی و مالی هم صدمه وارد شود، [110] چون دفع ضرر و فتنه ی کفر تنها به این شکل امکان دارد و راه دیگری برای دفع این ضرر بزرگ وجود ندارد.[111]

علاوه بر این در زمانی که در حالت ضرورت جهاد دفاعی و طلب قرار می گیریم چنانچه به خاطر این سپرهای انسانی و مالی عقب نشینی کنیم چنین تاکتیکی منجر به صدمه زدن به استراتژی اصلی ما و به قول امام کاسانی رحمه الله منجر به انسداد  و بسته شدن باب جهاد می شود،[112] در حالی که چنین جهادی فرض است چه جهاد دفع و چه جهاد طلب، و هم اکنون در اکثر سرزمینهای اسلامی جهاد فرض عین شده است و شروطی (مثل اذن والدین یا پرداخت بدهی و قرض و…) که برای جهاد طلب و کفایه وجود دارد برای انجام این فرض عین وجود ندارد و باید همچون نماز به هر شیوه ی ممکنی انجام شود؛[113] به قول امام سرخسی رحمه الله چنانچه مسلمین به دلیل وجود این سپرهای انسانی و مالی دست از جهاد بکشند متحمل ضرر می شوند و جرئت دشمن در صدمه زدن به مسلمین بیشتر می شود.[114]

در تمام این موارد، جهت کسب مصلحت ضروی و قطعیِ عمومی، مومنین مرتکب مفسده ی خاص شده اند. باید دقت کرد: مفسده ی خاص.[115] نه اینکه مثل جنگ روانی مثلث دروغساز که سعی دارد مسلمین را به خاطر مفاسد کوچک اداری و اجرائی موجود در دارالاسلام به مفسده ی بزرگ و عمومی دارالکفر و ارتداد به دین سکولاریسم گرفتار کند، و عده ای عملاً در جبهه ی کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی جهت ضربه زدن به مفاهیم چهار گانه ی دین اسلام و ضربه زدن به منافع عمومی دارالاسلام و مسلمین در حرکت هستند.

دفع کردن دشمنی که برای دین و دنیای ما مفسد است و  بزرگترین ضرر است و هیچ راه دیگری برای دفع آن غیر از تحمل ضرر صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مالی وجود ندارد[116] در این حالت ضرورت تمام ائمه از جمله ابن سلمه[117] و ابوحنیفه [118]و زُفَر بن هزیل حنفی[119] والثوري[120]  و القاضي أبو يوسف ، ومحمد بن الحسن الشيباني[121] و الشافعی[122] و أشهب مالکی[123] و احمد بن حنبل[124] و المُزَنی[125] و القرطبی[126] و الجصاص[127] و الغزالی[128] و البغوی[129] و النووی[130]  و ابن الهمام[131] و القاضی[132] و ابن قدامه [133]و … صدمه زدن از روی ناچاری به این سپرها را مباح دانسته اند.

سرزمین خودت و دیگر سرزمینهای اسلامی را قبل و بعد از تسلط و نفوذ کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی با هم مقایسه کن و ببین چند سرزمین قبلاً به خاطر حاکمیت اسلام و قوانین شریعت الله از قلعه های دفاع از حق و مراکز علم و ادب و فرهنگ و اخلاق بودند اما بعد از تسلط این کفار بر آنها و تحمیل قوانین و فرهنگ خود بر مردم، این سرزمینها تبدیل شده اند به سرزمین کفر و مصادر شر و منابع فساد؟ این غیر از سرزمینهای اشغالی اندلس و ترکستان شرقی و فلسطین و … است که مستقیماً توسط کفار اصلی اداره می شوند.

این کفار جهانی و مرتدین سکولار محلی با بهره گیری از قدرت نظامی و زور و تحمیل مفاهیم چهارگانه ی دین سکولاریسم بر مسلمین و در پیش گرفتن پروژه ی سکولاریزاسیون جوامع مسلمان نشین و با طی کردن پروسه ی فراگیر جنگ روانی و نرم خود نسلی را تربیت کرده اند که از اسلام غیر از اسمی و اموری کاملاً شخصی چیزی نمی دانند، و در سرزمینهائی نسلی را تربیت کرده اند که در دشمنی با دارندگان «اسلام کامل» از یهود و نصارا و کفار اصلی هم گوی سبقت را ربوده اند و دشمنی اینها از یهود و نصارا هم بیشتر شده است و گاه از خود کفار اصلی که سرزمین آنها را ابتدا اشغال کرده بودند در خشونت و وحشیگری نسبت به مسلمین شریعت گرا جلوتر رفته و وحشیانه تر و درندانه تر عمل کرده اند.

این دیگر نیاز به خواندن تاریخ و رفتن به اعماق زمان در گذشته های دور ندارد فقط کافی است اطراف خودت را در میان هم زبانانت ببینی تا حقیقت برایت آشکار شود که اینها در کنار دارودسته ی منافقین با شعار تمدن و پیشرفت و باکلاس بودن و مدرن بودن و آزادی و غیره چه گندابی برای خود و اطرافیان و جامعه ی خود تولید کرده اند، چه آنهائی که صاحب قدرتی حکومتی و نظامی شده اند و چه آنهائی که از این قدرت محرومند اما در همان جبهه ی احزاب متنوع سکولار و سکولار زده قرار گرفته اند. إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ ‏(ق/37) به راستی در این، بیدارباش و پند بزرگی است برای آن که دلی (آگاه) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد.‏

نگاه کن سکولاریستهائی که صاحب قدرت حکومتی و نظامی شده اند چگونه با خرج اموال بی حد و حساب در نشر انواع شرکیات تلاش می کنند، و ارتش و نیروهای نظامی و امنیتی خود را هم جهت محافظت از این قوانین ضد اسلامی و جلوگیری از تطبیق قوانین شریعت الله به کار می گیرند، و در رسانه های خود جبهه ای از مجریان جنگ روانی سکولار و دارودسته  ی منافقین سکولار زده ای را تشکیل داده اند که به تخریب ایمان و عقاید و فرهنگ اطرافیانت مشغولند! اما در عوض به اهل بدعت و گمراهی و احزاب کفر و الحاد آزادی کامل و مطلق داده اند و راه را برای رشد همه جانبه ی آنها فراهم کرده اند.

آنهائی هم که در اطرافت هستند و صاحب چنین قدرت فراگیری نیستند و تنها بر خود یا خانواده ی خود تسلط دارند نگاه کن چه خانواده ی فاسد و چه منجلابی درست کرده اند که حتی در بسیاری از خصایص اخلاق عمومی بسیار پست از کفار اصلی در اروپا و آمریکا و سایر بلاد کفار اصلی، در غدر و خیانت و دروغگوئی و مفاسد جنسی و اخلاقی و بد دهنی و فحاشی و بی بندوباری و ریاکاری شده اند؟

فقهاء رحمه الله جهت جلوگیری از وقوع چنین ضرر حتمی و کلی فتوا داده اند که هم اکنون این ضرر به دین، عقاید، فرهنگ و دنیا و موجودیت ما زده شده است و همین الان این ضرر در سرزمینهای مختلف اسلامی و در عقاید و فرهنگ و رفتارهای بسیاری از مسلمین وجود دارد و قابل مشاهده است و هم اکنون ما از جلوگیری و دفع ضرر به  رفع و برداشتن آن، و از پیش گیری از وقوع ضرر به تلاش جهت برداشتن آن منتقل شده ایم.

حالتهائی که در آن ضرورت کشتن سپر انسانی از بین می رود و ضرورتی نمی ماند

در مغنی المحتاج آمده است که: اگر کفار به مسلمین تترس کردند و مسلمین را به عنوان سپرهای انسانی قرار دادند- حتی اگر یک مسلمان باشد- یا اینکه ذمی ها را به عنوان سپر قرار دادند، چنانچه ضرروتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود نداشته باشد به عنوان امر واجبی جهت محافظت از مسلمین و اهل ذمه دست از جنگیدن با این کفار بر می داریم.

علاوه بر این در همین منبع آمده است که اگر کفار زنان و کودکان خودشان را به عنوان سپری جهت محافظت از خودشان قرار دادند و ضرروتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود نداشت، به عنوان امر واجبی رها کردن آنها واجب است تا اینکه جنگ منجر به کشته شدن غیر ضروری این زنان و کودکان کفار نشود که از کشتن آنها نهی شده ایم … البته با ذکر رای دیگری می گوید چنانچه این حیله ی دشمن در سپر قرار دادن فرزندان و زنانشان منجر به تعطیل شدن جهاد یا محافظت از قلعه های آنها شود می توان آنها را با منجنیق مورد هدف قرار داد. [134]

فقهاء رحمهم الله  چون الإمـام مالك[135] والأوزاعي[136] والليث[137] والقَفّال[138] والبغوي[139] و شافعی و النووی[140] وابن قدامة [141]و الشربيني[142] و… حالتهائی را معرفی کرده اند که اگر اتفاق بیافتند ضرورت هم از بین می رود و نمی توان به سپر انسانی صدمه ای زد . به عنوان مثل گفته اند:

  1. اگر بین مسلمین و کفار جنگ در جریان نباشد
  2. یا  جنگ بین کفار و مسلمین كشتاری سخت  نباشد
  3. یا اینکه راهی وجود داشته باشد که بدون قتل سپر انسانی به این کفار ضربه زد و امکان ضربه زدن به دشمن از راهی غیر از کشتن سپر انسانی وجود داشته باشد.
  4. یا اینکه مسلمین از شر دشمنانشان در امان باشند و ترسی از جانب کفار بر مسلمین وجود نداشته باشد. [143]

زمانی که به این شکل ضرورت از بین می رود[144] و جنگ هم در جریان نیست یا امکان ضربه زدن به کفار بدون صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مالی مسلمین وجود دارد شافعی ها و حنبلی ها[145] و حسن بن زياد از حنفی ها و شیعیان امامی[146] می گویند صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مالی مسلمین جایز نیست.  و امام شافعی[147] رحمه الله به صراحت در الأم و امام بغوی[148] رحمه الله در التهذيب هم بیان می کنند که اگر به سوی مسلمانی در غیر حالت ضرورت تیر اندازی شود و بداند که این شخصی که به سویش تیر اندازی می کند مسلمان است شخص قاتل قصاص می شود.

امام احمد رحمه الله می گوید: اگر گفتند ما را رها کنید و بروید و گرنه اسرای شما را می کشیم در این صورت آنها را باید رها کرد و رها می شوند.[149] امام ابن نَحاس نیز می گوید که اگر کفار به زنان و کودکان مسلمین تترس کرده باشند اگر ضرورتی به تیر اندازی به کفار وجود نداشته باشد جهت محافظت و صیانت از مسلمین این کفار را رها می کنیم.[150] چون تیر اندازی و انجام عملیات باعث کشته شدن آنها در غیر حالت ضرورت خواهد شد.[151]

حتی اگر این کفار زنان و کودکان خودشان و کسانی از خودشان که خونشان نباید ریخته شود را به عنوان سپر قرار دهند در زمانی که ضرورت وجود نداشته باشد و ضرورت از بین رفته باشد نزد مالکی ها و شافعی ها باز صدمه زدن به آنها جایز نیست.[152]

امام نووی رحمه الله در روضه بیان می کند که اگر کفار به مسلمین اسیر شده و سایر مسلمین تترس کنند، نگریسته می شود اگر ضرورتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود ندارد و احتمال این هست که از تیر اندازی صرف نظر شود، تیر اندازی به سوی آنها جایز نیست، اگر تیر اندازی به سوی آنها تیر انداخت و مسلمانی را کشت بغوی می گوید: مثل آن است که مسلمانی را در دارالحرب کشته باشد، اگر می دانسته که مسلمان است قصاص بر او لازم می شود و اگر گمان کرده که کافر است قصاص نمی شود و تنها کفاره بر او واجب می شود .[153] در فاصله ی بحث بیشتر به این مساله می پردازیم . ان شاء الله.

حالا به صورت موردی : اگر چنین حالت ضرروتی با چنان شرایط کلی و قطعی و بخصوص یقینی برطرف شد و شخصی یا گروهی به این سپر انسانی صدمه ای بزند و یا خونی از این سپر انسانی بریزد حکمش چیست؟

 قول راجحمالکی ها[154]و حنبلی ها[155] این است که چنین کاری جرم و حرام است و قول شافعی ها[156] و امام الأوزاعی سندی، و امام الليث بن سعد خراسانی[157] و حسن بن زیاد حنفی[158] نیز این است که ریختن خون چنین بی گناهانی جرم و حرام است. 

این دسته از امامان جهت واضح و روشن کردن این حکم شرعی که در مورد این جرم ریختن به ناحق خون صادر کرده اند به آیات و احادیث و وقایع تاریخی استدلال کرده اند. از جمله اینکه:

الله تعالی در سوره ی فتح می فرماید: هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَن یَبْلُغَ مَحِلَّهُ (آنان همانهائی هستند که کفر ورزیده‌اند، و از ورود شما به مسجدالحرام جلوگیری کرده‌اند، و نگذاشته‌اند قربانیهائی که با خود نگاه داشته‌اید به قربانگاه برسد) وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ ۚ (اگر مردان و زنان مؤمنی را لگدمال و نابود نمی‌کردید که ( در میان آنان هستند و) شما ایشان را نمی‌شناسید و از این راه عیب و عار و زیان و ضرری ناآگاهانه به شما نمی‌رسید (خداوند هرگز مانع این جنگ نمی‌شد. دست شما را از ایشان کوتاه کرد) تا خدا هر که را بخواهد غرق رحمت خود سازد) لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ‏(فتح/25) اگر(کافران و مؤمنان ضعیفی که در مکه نهانی ایمان آورده‌اند) از یکدیگر جدا می‌بودند، کافران ایشان را (با غلبه شما بر آنان) به عذاب دردناکی گرفتار می‌کردیم.‏

این آیه که بعد از صلح حدیبیه نازل شد مجاهدین دارالاسلام  را با آوردن استدلالی محکم از جنگ با چنین کفار سکولاری منع می کند، آنهم به دلیل وجود مومنینی ناشناخته که با این کفار مخلوط شده بودند و جهت جلوگیری از صدمه دیدن این مومنین.

به نظر شما تعداد این مومنین چند نفر بوده که اینگونه الله تعالی با ذکر آیه ای از خون آنها و کسانی چون آنها در طول تاریخ محافظت کرده است؟ 7 مرد و 2 زن. [159]  ‏

در این آیه الله تعالی آشکار می کند که در میان این کفار سکولار مومنینی هستند و به مسلمین این آگاهی را می دهد که وجود دارند هر چند آنها را نمی شناسند. پس اقدام نظامی مجاهدین و صدمه زدن به این مومنین از روی جهل و خطا یا فراموشی نیست که مشمول « وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ » (احزاب/5) شوند . به عنوان مثال شما می گوئید که در میان آن باغ انسانهائی وجود دارند هر چند تو آنها را نمی بینی پس به سوی باغ شلیک نکن، اگر شلیک کردی و به یکی صدمه زدی آگاهانه، عمداً و به میل خودت دچار جرمی شده ای.

الله تعالی به این شکل مجاهدین را از اقدام یا عدم اقدام نظامی بر علیه کفار مختار نکرده است بلکه به دلیل حرام بودن خون مومنین دستور به ترک اقدام و عدم انجام عملیات مسلحانه را می دهد.

در اینجا واضح الله تعالی می فرماید که اگر مجاهدین «3ابزار» برادران و خواهران مومن خود را به دلیل مخلوط شدن آنها با کفار لگد مال کنند و صدمه ای به آنها بزنند به خاطر آن به « مَعَرَّةٌ » گرفتار می شوند. یعنی: ننگ و عار  ناشی از صدمه زدن به چنین مومنینی یا ننگ و عار ناشی از ریختن چنین خونهای به ناحقی. [160]« مَعَرَّةٌ » یعنی زیان و ضرر و کار زشتی است که موجب تأسف شود.

بعضی از فقهاء چون ابن کثیر و ابن جوزی رحمهما الله گفته اند: «مَعَرَّةٌ» یعنی گناه و دلالت بر این دارد که عاملی که باعث گناه شده است ضرر رساندن و یا کشتن مومنین قاطی شده با دشمن است، پس انجام چنین کاری مجاز نیست؛ به دلیل اینکه اگر امکان تشخیص کفار از این مومنینی که در میانشان بودند وجود داشت الله تعالی نبی صلی الله علیه وسلم و اصحابش را با کشتن و اسیر کردن این دشمنان بر آنها مسلط می کرد. [161]

باید دقت کرد که در جهاد طلب و دفع حالاتی پیش می آید که این حالات ضرورت و نیاز جنگی نیستند و در اولویتهای جنگی قرار ندارند، پس مسلمین با در اختیار داشتن گزینه های مختلفی می توانند بر اهداف خود تمرکز کنند و از گزینه های انحرافی که گاه دشمن قصد دارد آن را بر مسلمین تحمیل کند دوری کنند؛ تشخیص این حالتها و تمرکز بر هدف اصلی به معنی تبعیت از قواعد صحیح جهادی است نه تعطیل کردن جهاد طلب یا دفع. 

در روز حدیبیه هم ابوبکر رضی الله عنه بیان می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم صرفاً به خاطر حج سفر کرده است نه جنگ با مشرکین[162] و اگر در این حالت ضرورت در بیعت رضوان بیعتی بر مرگ[163] بسته می شود به دلیل تحمیل آن از سوی دشمن است و با هدفی که مسلمین از خروج از دارالاسلام مدینه برای خود انتخاب کرده بودند همخوانی نداشت به همین دلیل می بینیم که با گزینه ی دیگری چون صلح حدیبیه جایگزین می شود.

در این حالتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت جهاد با مشرکین مکه بیعت بر مرگ می گیرد می دانست که در مکه مومنینی هم وجود دارند اما حالت ضرورت و تحمیلی جنگ باعث خارج شدن وضع از حالت عادی و پیش آمدن حالت ضرورت شد، و همین، ضرورت جنگ و بیعت بر مرگ را مباح می کند، همچنانکه در سال 8هجری و تنها دو سال بعد از صلح حدیبیه و با وجود همان مسلمین در میان کفار مکه، وجود این مومنین مستضعف مانع جهاد طلب و فتح مکه نشد، چون در اساس زمانی که شبیخون زدن و حتی استفاده از منجنیق بر علیه سکولاریستها مجاز می شود امکان کشته شدن این مومنین بالا می رود و جمهور فقهاء[164] بر این باور هستند که نباید با سکولاریستها (مشرکین) مخلوط شد و نباید در میان آنها زندگی کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم  هم از خون بهای این مومنین مستضعف ساکن در میان سکولاریستها اعلام برائت کرده است و می فرماید: أنا بريءٌ من كلِّ مسلِمٍ يقيمُ بينَ أظْهُرِ المشرِكينَ .[165]

امروزه بر کسی پوشیده نیست که در اکثریت مطلق کشورهای جهان مسلمینی وجود دارند که با این کفار اصلی مخلوط شده اند و وجود این مسلمین در دارالکفرها مانعی جهت انجام اولویتهای جهادی و رفع ضرورتها و نیازهای جهادی به اندازه ی استطاعت و توانائی و مانعی جهت تعطیل شدن جهاد طلب یا دفع نمی شود.

نکته ی بعدی اینکه در این گونه مواقع هر چند کعبه هم به چنان وضعیتی درآید و پر از بت شود و ابزاری جهت استحمار آنهمه انسان مشرک و سکولار شود باز ضرروتی برای انجام چنین عملیات نظامی و صدمه زدن به آن چند مومن وجود ندارد، در حالی که مجالات و موقعیتهای مختلف دیگری برای مجاهدین وجود داشت، و ضرروتی با چنان شرایط و قیودی در کار نبود.

البته دسته ای از حنفی ها[166] و دو قول از مالکی ها و حنبلی ها[167] صرفاً به دلیل وجود مصلحت و نبود ضرورت کشتن سپر انسانی را جایز دانسته اند. یکی از دلایل آنها برای چنین کاری قیاس کشتن مسلمین مخلوط شده با کفار یا سپر انسانی مسلمین با تیر اندازی به سوی زنان و غیر نظامیان کفار در قلعه ها و در حین جنگ است در حالی که کشتن این زنان و کودکان نیز در شرع ممنوع شده است. [168]

این در واقع قیاسی مع الفارق و قیاسی نازل است. چون حرام بودن خون مسلمان بالاتر از حرام بودن خون زنان و کودکان کفار است. زنان و کودکان کفار به دلیل عدم مشارکت در جنگ هم  به عنوان غنیمت گرفته می شوند و در حالتهائی بر خلاف مسلمین تیراندازی به سوی آنها که در میان مردان جنگجوی خود قرار گرفته اند مجاز است. [169]

باز این عزیزان می گویند که ترک حمله و تیر اندازی به دشمنی که در میان مسلمین قاطی شده یا مسلمین را به عنوان سپر انسانی خودش قرار داده است سد باب جهاد می شود و در های جهاد را می بندد، چون در تیر اندازی دفع ضرر عام از اسلام و مسلمین است با الحاق ضرر خاص. [170]

اما واقعیت این است که ترک حمله و تیر اندازی و موشک پراکنی و غیره به دشمن در چنین حالتی به معنی بستن و تعطیل کردن همیشگی درهای جهاد و سد شدن در برابر جهاد با این کفار نیست، بلکه این کارِ دشمن در واقع مانعی موقتی جهت انجام فرض جهاد در این زمان و مکان مشخص با ویژگی های مشخص است، و زمانی که دشمن از مسلمین جدا شد این مانع هم برداشته می شود و جنگ مسلحانه در این جزء هم از سر گرفته می شود؛ چون مباح بودن حمله به سپر انسانی حالتی استثنائی خارج از اصل و تنها در حالت ضرورت است، و باید با فراهم شدن کوچکترین فرصت و روزنه ای، به اصل چنگ زد که حرام بودن ریختن خون است به اندازه ی توان. 

 حالا اگر ضرورت و نیاز جنگی از بین برود کشتن زنان و کودکان این کفار اهل حرب جایز نیست حتی اگر کفار اهل حرب در دارالکفر به این زنان و کودکان خودشان تترس کرده و آنها را به عنوان سپر انسانی قرار داده باشند و یا در قلعه ها متحصن شده باشند و یا در کشتی ها و سایر وسایل نقلیه و اماکن عمومی باشند که زنان و کودکان با این کفار محارب باشند؛ در چنین حالاتی تیر اندازی وانجام عملیات بر علیه آنها جایز نیست و همچنین نباید با مواد آتش زا در میان آنها آتش راه انداخت.[171] امام صنعانی هم با ذکر همین دیدگاه با نقل قول از امام ابن بَطّال رحمه الله و دیگران اتفاق تمام علماء بر عدم قصد کشتن زنان و کودکان را به دلیل نهیی که از آن شده است بیان می کند. [172]

تقلید از کفار در ریختن خونهای حرام شده و مقابله به مثل کردن

الله تعالی می فرماید: لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ ۚ (توبه/120) هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی‌رسد، و گامی به جلو برنمی‌دارند که موجب خشم کافران شود، و به دشمنان دستبرد و صدمه ای نمی‌زنند ( و ضرب و قتل و جرحی نمی‌چشانند و اسیر و غنیمتی نمی‌گیرند) مگر این که به واسطه آن، کار نیکوئی برای آنان نوشته می‌شود.

در برابر این دو تاکتیک کلی:

  • وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ
  • وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً

 در خشمگین کردن و صدمه و آسیب زدن به کفار هم شریعت الله ظوابط و مرزبندهای مشخص و دستور العمل خاص اسلام را بیان کرده است که راهنمای عمل مومنین در خشمگین کردن و صدمه زدن به کفار محارب و جنگجو است، و نمی توان جهت رسیدن به این دو هدف از هر وسیله ای استفاده کرد؛ در واقع برخلاف کفار، برای ما هدف وسیله را توجیه نمی کند.

  بر این اساس باید مواظب بود که با تفسیر اشتباه از مقابله به مثل کردن در دام شیطان در صدمه زدن به منهج اسلامیِ دعوت و جهاد نیافتیم، و کار به جائی کشیده نشود که ناخواسته الگوی عمل شما دشمنان ما شوند، و دشمنان دستور عمل برای شما صادر کنند، و به این شکل طبق نقشه ی دشمنان در ضربه زدن به منهج پاک جهاد فی سبیل الله حرکت کنید.

مذاهب حنفی[173] و مالکی[174] و شافعی[175] و حنبلی[176] و ظاهری[177] و شیعه در مورد روش برخورد با ساکنان سنگر قلعه به مواردی اشاره کرده اند که تنها در مورد ساکنین سنگر قلعه و دژها به کار می رود.

چنانچه عرض کردم در هنگام جهاد، قلعه یعنی سنگر نظامی بزرگتر؛ و تمام آنهائی که در سنگر جنگی – چه یک نفره چه دو نفره و چه چند نفره – در برابر ما قرار گرفته اند در جایگاه جنگجویانی قرار گرفته اند که باید با انواع تکنولوژی نظامی مشروع با آنها وارد جنگ شد.

در این صورت قواعدی که بر سنگرهای نظامی – چه کوچک و چه بزرگ – حاکم است فرق دارد با قواعدی که بر سایر مکانهای غیر نظامی حاکم است، به همین دلیل است که سفارش می شود که مثلاً کشاورزان را نکشید یا زنان و کودکان و راهبها و … را نکشید، اما چنانچه همین انسانها در سنگر قلعه و دژ قرار گرفتند به حکم ضرورت ممکن است صدمه ببینند همچنانکه عالم دینی و راهب قلعه ی یهودیان اطراف مدینه به همراه زنان و جنگجویان و دیگران صدمه دیدند. 

در این صورت باید در روش خود بین کسانی که در سنگر قرار گرفته اند و آنهائی که در سنگر نیستند فرق گذاشت و نباید حکمی که متعلق به سنگر نشینان است را بر سایرین تطبیق داد حتی اگر همه ی آنها کافر باشند.

متاسفانه به دلیل جهل به فقه جهاد دیده شده است که عده ای احکام متعلق به سنگر قلعه ی کفار مثل طائف و بنی نضیر و بنی قینقاع و بنی قریظه و خیبر را بر روستاها و شهرهای سرزمینهای اسلامی تحت اشغال کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی تطبیق می دهند که این اشتباه و خطائی کشنده و گاه جرمی است که صدمات آن به دعوت و جهاد در منطقه ی محل ارتکاب جرم، حداقل در یک نسل غیر قابل جبران است.

کفار سکولار (مشرک) کنونی و قبل از اینها کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب یکی از دستور العملهایشان این بوده است که غیر نظامیان و حتی منازل و حیوانات و درختان و هر آنچه متعلق به مخالفین شان بوده است را نابود کنند و … حتی نسبت به زندانی ها نیز سنت در قفس قرار دادن و انواع وحشیگری و جنایات را در زندانهائی چون ابوغریب و بوکا و گوانتامو و پلچرخی و دهها زندان مخوف دیگر زنده کردند.

حالا عده ای از مسلمین و بخصوص جوانانی که احساسات آنها بر درک فقهی وعقلشان غلبه پیدا کرده و تهور و از خود گذشتی آنها بر علم و فقه آنها پیشی و سبقت گرفته است به بهانه ی مقابله به مثل از سنت و روش چنین دشمنانی تقلید می کنند. یعنی کاری بسیار بدتر از جاهلیت عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم. چون جاهلهای آن زمان از نیاکان و پدرانشان تقلید می کردند.

 الله تعالی در موردشان می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ  (و زمانی که به آنان گفته شود : از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید،) قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ  (بقره/170) (می‌گویند : بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم .)

اما مقلدین امروزه ی از جاهلیت، به جای تقلید از سنتهای نیاکانشان که به آنها رسیده و قطعاً اسلامی است، از دشمنانشان تقلید می کنند. این یکی از فرقهای جاهلیت زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم با جاهلیت زمان ما در میان مسلمین جاهلیت زده است که متاسفانه در مواردی به صفوف اهل جهاد هم رخنه کرده است.

مقابله به مثل:

نکته ی بسیار مهمی که لازم است به آن اشاره شود اینکه با آنکه کفار آنهمه جنایت در حق زنان و کودکان و پیران و ناتوانان و علمای مسلمین مرتکب شده اند اما در کلام فقهاء صالح گذشته، شما سخنی پیدا نمی کنید که به مقابله به مثل در کشتن زنان و کودکان و پیران و راهبان و در کل غیر نظامیان اهل کتاب و شبه اهل کتابی که در سنگرها حضور نداشته باشند اشاره داشته باشد.

امروزه عده ای جاهل به فقه صحیح اسلامی با استناد به آیاتی چون: «وَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها» (شوری/40) و آیه ی : وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ (نحل/126) و آیه ی : فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ (بقره/194) به جواز مقابله به مثل در کشتن زنان و کودکان و پیران و راهبان می پردازند که در واقع استدلالی در غیر محل خودش است چون:

  1. مقابله به مثل در مجازات است، آنهم مشروط به اینکه منجر به سرپیچی از شریعت الله تعالی و گناه نشود که اگر منجر به سرپیچی از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم شود جرم است.

به عنوان مثال الله تعالی می فرماید: وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا : و در آن (تورات) بر آنان مقرّر داشتیم که :

  • أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ : انسان در برابر انسان (کشته می‌شود)
  • –          وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ : و چشم در برابر چشم (کور می‌شود)
  • وَالأَنفَ بِالأَنفِ : و بینی در برابر بینی (قطع می‌شود)
  • وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ : و گوش در برابر گوش (بریده می‌شود)
  • وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ : و دندان در برابر دندان (کشیده می‌شود)
  • وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ: و جراحتها قصاص دارد

فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ‏(مائده/45) . و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص صرف نظر کند)، این کار باعث بخشش او می‌گردد. و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند او و امثال او ستمگر بشمار می روند.‏

تمام این موارد با «ال» معرفه ذکر شده اند. یعنی اگر انسانی مشخص و معلوم یک انسان مشخص و معلومی را کشته یا به چشمش یا بینی اش یا گوشش یا دندانش یا سایر اعضای بدنش جراحاتی وارد کرده همان انسان مشخص و معلوم کشته می شود  یا به چشم و گوش و دندان و سایر اعضای بدنش صدمه وارد می شود و مقابله به مثل می شود و نمی توان شخص دیگری را به جرم این شخص جریمه و قصاص کرد . این  حکم الله در مورد کسی است که می خواهد مجرم را قصاص کند و اگر غیر از این حکم را انجام دهد او و امثال او جزو ظالمین محسوب می شوند « وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ».

پس مقابله به مثل کردن آنهم در مواردی که شرع جایز دانسته است تنها در حق خود جانی و مجرم است نه در حق دیگران، و آیات و احادیث مختلفی بیان می کنند که کسی را نمی توان به خاطر شخص دیگری که مرتکب جرم شده است مجازات کرد مادام که شریک جرم نباشد. الله تعالی می فرماید: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (فاطر/18) هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آنکه می فرماید « إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِى شَهْرِكُمْ هَذَا فِى بَلَدِكُمْ هَذَا،» می فرماید: أَلَا لَا يَجْنِي جَانٍ إِلَّا عَلَى نَفْسِهِ، أَلَا لَا يَجْنِي جَانٍ عَلَى وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ عَلَى وَالِدِهِ[178] آگاه باشید و هشدار که هرکس هر جنايتي بکند جز بر خويشتن نکرده است! آگاه باشید و هشدار که ديگر هيچ پدري به خاطر جرم فرزندش مواخذه نمی شود، و ديگر هيچ فرزندي به خاطر جرم پدرش مجازات نمی شود.

 حالا که این نزدیکترین انسانها به خاطر جرم دیگری محاکمه و مجازات نمی شود دیگر باید بدانیم که خارج از اینها قطعاً به خاطر جرم دیگران مواخذه و مجازات نمی شوند.

الله تعالی در موضعی دیگر می فرماید:

  •  إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا (نساء/58) بیگمان خداوند به شما دستور می‌دهد که امانتها را به صاحبان امانت برسانید.
  • فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ (بقره/283) و اگر برخی از شما به برخی دیگر اطمینان کرد، باید کسی که امین شمرده شده است، امانت او را بازپس دهد و از خدائی که پروردگار او است پرهیز کند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: أَدِّ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ ائْتَمَنَكَ، وَلا تَخُنْ مَنْ خَانَكَ[179] امانت را به کسی که تو را امین دانسته برگردان، و با کسی که به تو خیانت کرده خیانت نکن.

امام الشوكاني  رحمه الله می گوید: در « وَلَا تَخُنْ مَنْ خَانَكَ» دلیلی است مبنی بر اینکه نمی توان خائن را با خیانت به او جریمه کرد و این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم مخصص عمومیت قول الله تعالی است که می فرماید: «وَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»، و می فرماید: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ»  و می فرماید: فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ»

و حاصل کلام اینکه عمومیت دلایل حکم بر حرام بودن مال انسان و خونش و ناموس و آبرویش مخصص این سه آیه است[«وَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها» (شوری/40) و آیه ی : وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ (نحل/126) و آیه ی : فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ (بقره/194)] و مال انسان و ناموسش و خونش را حرام می کند مگر از کانال مجازات که مجازات کردن (بر اساس آنچه الله تعالی تعیین کرده) حلال است، اما خیانت حلال نیست[180]

البته این به معنی نگرفتن حق نیست، چرا باید حق گرفته شود، اما از کانال شرعی آن. ابن قیم رحمه الله در توضیح همین سه آیه می گوید: چون نفس خیانت از جنس حرام است و حق با حرام به دست نمی آید و خیانت از جنس دروغ است … اموری وجود دارند که قصاص در آنها مباح است مثل قتل نفس و گرفتن به ناحق مال و…؛ و اموری هم وجود دارند که قصاص در آنها مباح نیست مثل فواحش و دروغ و …. [181]

ابن قدامه رحمه الله نیز باز در همین زمینه بعد از ذکر دیدگاه امام شافعی رحمه الله و امام مالک رحمه الله با مثالهائی می گوید: اگر کسی به یکی تجاوز کرد تا مرد یا به کسی خمر نوشانید تا او را کشت یا کسی را سحر کرد تا مرد در چنین حالاتی نمی توان او را به همین شکلی که مرتکب قتل شده است قصاص کرد[182] (مثلا به او تجاوز کرد تا بمیرد یا به او مست کننده نوشاند تا بمیرد یا سحرش کرد تا بمیرد).

پس در قصاص هم باید طبق شریعت با دلایل صحیح صریح و با یقین عمل کرد و نمی توان در تمام موارد مقابله به مثل کرد. شک هم نداریم که کشتن زنان و کودکان کفار به بهانه ی اینکه آنها زنان و کودکان ما را می کشند به اجماع فقهاء رحمهم الله گناه و جرم است.

الله تعالی می فرماید:

  • وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ (انعام/151) و کسی را بدون حق (قصاص و اجرا فرمان الهی) مکشید که خداوند آن را حرام کرده است.
  • وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُوراً ‏(اسراء/33) و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را – جز به حق‌ – حرام کرده است. هر کس که مظلومانه کشته شود، به صاحب خون او قدرت را داده‌ایم ، ولی نباید او هم در کشتن اسراف کند. بی‌گمان صاحب خون یاری شونده (از سوی خدا) است.‏

بدون شک اگر در قصاص مجرمین مسیر شرعی پیموده شود در آن زندگی وجود دارد چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ‏(بقره/179) ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص ، حیات و زندگی است باشد که تقوا پیشه کنید.‏

اما اگر به بهانه ی قصاص و مقابله به مثل و جهاد، هوای نفسانی جایگزین دلایل صحیح و صریح شریعت الله شود نباید انتظار حیات و زندگی داشت، بلکه از حرکت در مسیری غیر از مسیر شریعت تنها فساد وجود دارد حتی اگر اسم جهاد هم بر آن گذاشته شود یا هر اسم و بهانه ی دیگری بر آن گذاشته شود ماهیت و ثمره یکی است. فساد.

چنانچه عرض شد، با آنکه ممکن است در حالت اضطرار و ضرورت اعمالی انجام شود اما نمی توان این اعمال را با حالتهائی که ضرورت برطرف شده و ضرورتی وجود ندارد تسری داد. مثلاً در حالت ضرورت سپر انسانی مورد هدف قرار می گیرد و خونی که حرام است ریخته می شود اما آیا در حالت عادی هم می توان همین انسانهای معصوم الدم را مورد هدف قرار داد به بهانه ی اینکه در زمانی که سپر انسانی باشند مورد هدف قرار می گیرند؟

در مساله ی قطع درختان و از بین بردن ثمره ی درختان و ویران کردن دیوارها و منازل دشمن و پر کردن چاههای آب و … در حین جنگ و حالت ضرورت و نیاز جنگ هم باز همین قاعده حاکم است و نمی توان در حالتهای عادی آن را انجام داد و به عنوان یک سبک عمل انتخابش کرد بلکه به صراحت چنین اعمالی در حالت عادی نهی شده اند و حتی نمی توان در این مسائل مقابله به مثل هم کرد. چون در امر حرام و نهی شده، مقابله به مثلی وجود ندارد؛ یعنی شما نمی توانید چون فلان کافر درخت تو را قطع کرده است یا خانه ات را تخریب کرده است شما هم مقابله به مثل کنید چون چنین کاری نهی شده است.

حالا شخص به نام جهاد و به بهانه ی جرمهائی که دشمنان انجام داده اند نه تنها منازل و درختان و … را مورد هدف قرار می دهد بلکه انسانها و حیوانات داخل این منازل را نیز با خاک و خون یکسان می کند به بهانه ی مقابله به مثل کردن. چون کفار و مزدوران محلی آنها، با هواپیماهای خود و موشکهای ویرانگر و سایر تکنولوژی نظامی خود واقعاً چنین جرمهائی را در حق مسلمین مرتکب شده و می شوند.

تاریخ هرگز جنایات آمریکا و روسیه و چین و فرانسه و انگلیس و سایر کفار سکولار و اشغالگر در حق زنان و کودکان و پیران و جوانان مسلمان را فراموش نخواهد کرد و ما هرگز داستان هزاران خواهر مسلمان خود چون دکتر عافیه صدیقی را فراموش نخواهیم کرد که همین الان هم در زندانهای آمریکا به سر می برند، اما به عنوان مثال همین مفتی های ساکن در دارالکفرهای محارب مثل عمر عثمان که – در ابتدای جدا شدن از تصوف و جماعت تبلیغ و گرایش به نجدیت به عمر السلفي مشهور شده بود و بعدها به (أبو قتادة الفلسطيني) شناخته شده است – اینهمه جنایت کفار سکولار فرانسوی و مزدوران آنها در الجزائر را دیده بودند بدون آنکه واکنشی در برابر فرانسه و متحد آن انگلیس و آمریکا نشان دهند طبق فتوائی که در اسفند سال 1373ش در مجله ی انصار متعلق به الجماعة الإسلامية المسلحة في الجزائر (الجیا) نشر شد فتوا داد که به خاطر جلوگیری از کشت و کشتار مجاهدین و هتک نوامیس مسلمین، مجاهدین مجاز هستند که فرزندان و زنان نظامیان و طرفداران حکومت الجزائر را با استدلال به جواز کشتن زنان و کودکان مشرکین در تترس و عملیاتهای شبانه و شبیخون بر منازل مشرکین به قتل برسانند و می گوید:

  1. جواز هدف قرار دادن مرتدین و کفار با اسلحه هائی که در آن موادی منفجره وجود دارد که هم آنها و هم فرزندان و زندانشان را به قتل می رساند؛ و این هم زمانی است که کفار در جنگ با زنان و کودکان و کسانی که کشتنش مجاز نیست تترس می کنند، به اضافه ی سوزاندن کشتی ها و غرق کردن آنها با تمام آنچه در آن است از جنگجویان کفار گرفته تا زنان و کودکانشان. [183]
  2. قضیه ی دیگر: جواز کشتن زنان و فرزندان در غیر حالت تترس و از روی عمد و قصد قبلی جهت دفع و جلوگیری از هتک ناموس زنان و دختران مسلمان یا جهت جلوگیری از کشتن مسلمین.[184]

و توضیح می دهد: واقعیت مساله این است که اگر ما نتوانیم مرتدین را از کشتن اسیران نظامی و غیر نظامی منع کنیم مگر با تهدید این مرتدین به کشتن زنان و فرزندانشان پس چنین کاری اگر واجب نباشد جایز است، و همچنین اگر نتوانیم مرتدین را از تجاوز به نوامیس مسلمین و بازی با زنان منع کنیم مگر با تهدید آنها به قتل فرزندان و زنانشان پس چنین کاری بدون شک جایز است اگر واجب هم نباشد؛ در این صورت مصلحت زنده نگهداشتن مسلمین و حفظ نوامیس آنها شدیدتر و مهمتر از توصل به کشتن مرتدینی است که با زنان و کودکانشان تترس کرده اند. [185]

در اینجا اصلاً تترسی وجود ندارد، بلکه به عنوان مثال دشمن یک مجاهد را کشته و در برابر به این مجاهد سفارش شده برو زنش و بچه هایش و اعضای خانواده اش را بکش، دشمن به ناموس یک مسلمان تجاوز کرده و در برابر به این مجاهد سفارش شده برو زن و فرزندانش و خانواده اش را بکش. بعد: جالب است دو نکته ی مهم را در این مورد مشخص الجزائر بدانید:

  1. عجیب و غریب اینکه هیچ موردی از کشتن زنان و کودکان مسئولین حکومت دست نشانده ی الجزائر و حکومت فرانسه نه در الجزائر و نه در فرانسه ثبت نشده است و وجود ندارد و در عوض تمام کشته ها متعلق به غیر نظامیان پراکنده در شهرها و بخصوص روستاهای دور افتاده بود و ارتش الجزائر و گروههای مسلح نجدی نوبتی همدیگر را متهم به ارتکاب این جنایات در حق اهل سنت می کردند. 
  2. در اجرای این فتوا و کشتن زنان و کودکان مرتدین و اهل سنت  بیگناه که شبهه ی طرفداری و حمایت از حکومت مرکزی را داشتند هم دولت فرانسه مشارکت کرد و هم حکومت مرکزی الجزائر و هم گروههای مسلح نجدی که تابع فتوای این مفتی ها بودند، و این مثلث ناتو و حکومت مرکزی و گروههای مسلح به اصطلاح جهادی نجدی در قتل عام مسلمین الجزائر این فتوای جنایتکارانه ی غیر شرعی را در زمین واقع پیاده کردند، و به این شکل شدیترین ضربات را بر جهاد الجزائر و مسلمین الجزائر وارد کردند و در عوض بزرگترین خدمت را به کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی و نا امید کردن و جدا کردن مسلمین از جهاد و مجاهدین انجام دادند.

این شخص و امثال این شخص که مارینزهای بخش جنگ روانی دشمن هستند، حکمی که متعلق به حالت ضرورت و اضطرار آنهم در مورد کفار است را بر حالتهای عادی آنهم در مورد مسلمین تعمیم می دهند و مسلمین جاهل اما مشتاق جهاد و عدالت را اینگونه با بازی با اصطلاحات و مفاهیم شرعی به بیراهه و فساد و جنایت سوق می دهند بدون اینکه بفهمند. 

در حالی که ارتش دشمن در تمام سرزمین اشغال شده ی مسلمین منتشر شده اند و پایگاهها و مکانهای نظامی و امنیتی آنها برای همه شناخته شده است و راههای زیادی هم برای هدف قرار دادن و کشتن این کفار اشغالگر و مزدوران محلی آنها وجود دارد – همچنانکه مجاهدین بارها و بارها در مناطق مختلف این را ثابت کرده اند- پس راه انداختن چنین جویهای خون از مسلمین آنهم زنان و کودکان بی گناه چه معنی دارد غیر از جنایت و فساد و ضربه زدن به جهاد؟

این اعمال مجرمانه هیچ ربطی به تترس در منابع شرعی ندارد. شما فقط تصور کنید که در خانواده ای که یکی از اعضای آن عضو این احزاب سکولار و مرتد یا از طرفداران آن باشد و با مواد منفجره تمام اعضای خانواده به خاطر همین یک مجرم قتل عام شوند آنوقت میزان و عمق جنایت نسبت مسلمین را خودتان متوجه شوید، چون اکثر ما هم گاه که با خانواده های خود جمع می شویم یکی یا چند نفر از همین نخاله و لکه های ننگ را در جمع خود می بینیم.

یا شما تصور کنید که در بازاری چند هزار نفره در حال تردد هستید و کافر سکولار و اشغالگری یا مرتدی سکولار و مزدور هم از این بازار می خواهد عبور کند و آنوقت بمبی برای شکار این کفار عبوری قرار داده باشند و طی آن صدها بی گناه هم کشته یا زخمی شوند حالا چه این کافر اشغالگر یا مرتد محلی کشته شود یا نشود. به نظر شما این جنایت آشکار در حق مسلمین و غیر نظامیان چه ربطی به تترس خواسته شده در منابع شرعی دارد؟

یا تصور کنید که شما برای ادای نماز به مسجدی می روید که در این مسجد هم یکی از این سکولاریستهای مرتد حضور دارد و آنوقت به خاطر همین انسان خبیث انفجاری در مسجد رخ دهد و آنهمه نماز گذار قتل عام شوند!! یا حتی در کعبه آنهمه بت قرار داشته باشد و ابولهب و زنش و چندین ساحر و مشرک دیگر هم در آن قرار گرفته اند و مسلمین هم به همراه مشرکین در حال ادای نماز و حج و عمره باشند و یکی از این اهل جهاد نا آگاه به خاطر وجود این بتها و کفار محارب و جهنمی مثل ابولهب و زنش در آن بمب گذای انجام دهد آنوقت ثمره چه خواهد بود؟

به همین دلیل می بینیم که کلاً مسیر عوض می شود و به جای اینکه طی عملیاتهای دقیق و برنامه ریزی شده و نقشه های حساب شده ای نظامی ها و پایگاههای آنها مورد هدف قرار گیرد اینها به خود زحمت نمی دهند و سهل ترین و ساده ترین و بی زحمت ترین هدفها را انتخاب می کنند و اصل می شود هدف قرار دادن غیر نظامی ها به بهانه ی ترساندن نظامی ها. یعنی کاری بر عکس تترس شرعی که در آن، هدف قرار دادن نظامی ها و نجات سپرهای انسانی و غیر نظامیان در دستور کار قرار می گیرد.

 زمانی که تترس را اینگونه از قالب و مفهوم شرعی آن خارج کردند و بدعت را جایگزین آن کردند  پیاده کردن همان سیاستی که کفار نسبت به مسلمین انجام داده اند در دستور کار قرار می گیرد: قتل عام زنان و کودکان و پیران و جوانان و نابودی منازل و منابع مادی و کشاورزی مسلمین با بمبهای چند تنی و حتی فسفری و شیمیائی و غیره جهت ترساندن مسلمین.

 این روش کفار است نه مسلمین، اما توسط مجریان جنگ روانی کفار  چون ابوقتاده فلسطینی و امثالهم برای مسلمین تئوریزه می شود و لباسی شبه اسلامی هم بر تن آن می کنند آنهم صرفاً جهت صدمه زدن به مسلمین .

یعنی هم کفار و هم مجریان جنگ روانی دشمن در قالب «الْأَئِمَّةَ الْمُضِلِّينَ»[186] و «دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ»[187] و «الرُّوَيْبِضَة»[188] و «عُلَمَاءِ السَّوْءِ» و هم  این فریب خورده ها  در حق دارالاسلام و مسلمین و جهاد مرتکب یک جنایت واحد می شوند اما با اسامی مختلف و از کاناهای مختلف. یکی با نام تترس این جنایات را مرتکب می شود و خواسته یا ناخواسته در نابودی دارالاسلام و مسلمین و جهاد حرکت می کند و دیگری آگاهانه و عمداً و برنامه ریزی شده به نام مبارزه با تروریسم اسلامی و گسترش دموکراسی و نهادینه کردن سکولاریسم سعی در نابودی دارالاسلام و مسلمین و جهاد مومنین دارد. 

به نظر شما این جنایت گروههای مسلح نجدی چه ربطی به تترس شرعی دارد؟ 

حالا که متوجه شدیم این افعال مجرمانه هیچ ربطی به تترس خواسته شده در منابع شرعی ندارد حداقلش این است که این مریدان چشم و گوش بسته ی نجدی آنها باید بپرسند امثال ابوقتاده فلسطینی که سرزمینهای تحت حاکمیت طالبان و گروههائی در سوریه و یمن و سومالی و غیره را دارالاسلام می دانند و هجرت از دارالکفر به دارالاسلام را واجب و جهاد بر علیه اشغالگران سکولار خارجی را فرض عین می دانند چرا به این مناطق آزاد شده ی دارالاسلام نمی روند و در دارالکفرهای دارالحربی چون انگلیس و کانادا و اردن و ترکیه و سایر دارالکفرهای دارالحرب زندگی می کنند؟

در مساجد تحت کنترل این دسته در اطراف لندن تنها سخن از جنگ با آمریکا و ناتو و سایر اشغالگر زده می شود و اینکه آمریکا و ناتو و متحدین آنها دشمن الله هستند و جهاد بر علیه آنها فرض عین است و سخنان آنها فوراً در رسانه های مختلف جهانی نشر می شود و در اختیار همه قرار می گیرد اما در زمین واقع شما هرگز عملیاتی از سوی پیروان اینها در آمریکا و کانادا و اتحادیه ی اروپا ندیده و نخواهید دید و تمام این شعارها زبانی است اما در عوض به کرات ریختن خونهای معصوم و حرام شده را توسط مریدان اینها در اکثر شهرها و روستاهای الجزائر و یمن و سوریه و عراق و افغانستان و لیبی و سینا و ایران و… دیده و می بینیم.  

همین عمرعثمان یا عمرسلفی یا ابوقتاده فلسطینی تا کنون با وجود آنهمه روشنگری علمائی چون ابومصعب سوری رحمه الله و تذکرات شرعی که به وی داده شده است از این فتواهای ویرانگر دست نکشیده است و از دارالکفرها بر علیه دارالاسلامها در حال جنگ روانی و تخریب است که دیده ایم غیر از فساد نسل و حرث ثمره ای برای مسلمین در بر نداشته است.

 اینها را می توان مصداق آنهائی دانست که الله تعالی در موردشان می فرماید: ‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ‏(بقره/204) ‏در میان مردم کسی یافته می‌شود که سخن او در زندگی دنیا ، تو را به شگفت می‌اندازد و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه می‌گیرد. و حال آن که او سرسخت‌ترین دشمنان است .  وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ ‏(بقره/205) و هنگامی که پشت می‌کند و می‌رود ( و یا به ریاست و حکومتی می‌رسد)، در زمین به تلاش می‌افتد تا در آن فساد و تباهی ورزد و زرع و نسل (انسانها و حیوانات) را نابود کند، و خداوند فساد و تباهی را دوست نمی‌دارد .‏ وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ‏(بقره/206)و هنگامی که بدو گفته می‌شود: از خدا بترس (و به جای افساد اصلاح کن)، عظمت (و نخوت، سراپای) او را فرا می‌گیرد و گناه می‌کند. پس جهنم او را بسنده است و چه بد جایگاهی است.‏

البته نجدی های درباری هم به همین شکل جنایات طاغوتهائی چون رژیم فاسد آل سعود و امارات در قتل عام اهل سنت در یمن و عراق و سوریه و سومالی و غیره را لباسی شبه اسلامی در قالب تترس می پوشانند و مرتکب آنهمه جنایت شده اند که هنوز داریم می بینیم.

متوجه شدیم : تترسی که در نصوص شرعی و سخنان فقهاء رحمهم الله آمده است یعنی اینکه: دشمن به اسرای مسلمین یا اسرای اهل ذمه و یا به غیر نظامیان دارالاسلام و یا به غیر نظامیان دارالکفر و حتی به خانواده ی خودشان و یا به مال اعضای دارالاسلام یا دارالکفر به عنوان یک سپر انسانی و یا مالی جهت محافظت از خود و ضربه زدن و قتل عام بیشتر مسلمین و دارالاسلام استفاده کنند و در این حالت ضرورت و نیازی که در «حین جنگ» پیش آمده هیچ راهی جهت دست یابی به این کفار وجود نداشته باشد مگر از طریق صدمه زدن به این سپرهای انسانی یا مادی، و مجاهدین اجباراً و از روی اکراه و ناچاری طبق شروطی با پرهیز حداکثری از صدمه زدن به این سپرها، مجبور به صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مادی شوند، حالا این تترس مورد نظر فقهاء در «جهاد» هجومی و دفاعی در میدانهای جنگ کجا و آن تترس در «فساد» کجا که این مجریان جنگ روانی دشمن در جائی غیر از میدانهای جنگ بر مسلمین جاهل تحمیل کرده اند و بیشترین قربانیان آن نیز از مسلمین هستند؟! استفاده ی غلط اینها از تترس من را یاد استفاده ی غلط صدام حسین سکولار از کلمه ی انفال جهت قتل عام کوردها و استفاده ی جورج بوش سکولار از اصطلاح جنگهای صلیبی جهت محافظت از سکولاریستها و سپر قرار دادن نصرانی ها می اندازد.

این جرم و جنایت و فسادی که با نقاب و شعار تترس و جهاد توسط این نجدی های مسلح جهادی و درباری زمان ما تولید شده است در واقع «بدعت»ی است که عده ای به آن عادت کرده اند و اهل این بدعت شده اند و افکار و رفتار این اهل بدعت ربطی به منهج صحیح اسلامی در این زمینه ندارد.

نکته ی دیگری که در آن مقابله به مثل جایز نیست اما همین اهل بدعت مرتکب آن می شوند کشتن راهبان و  نابودن کردن مکانهای عبادی آنهاست به دلیل اینکه کفار سکولار (مشرکین) و سایر سکولاریستهای(مشرکین) منطقه ای و محلی علمای ما را می کشند و مساجد ما را نابود می کنند!!

اولاً جنایات سکولاریستها (مشرکین) چه ربطی به اهل کتاب و مجوس و صابئین دارد؟ به خاطر الله کمی بیدار شوید. کفار آشکار در میان انسانها 6 دسته هستند:  1- الَّذِينَ هَادُوا  2- وَالصَّابِئِينَ  3- وَالنَّصَارَىٰ  4- وَالْمَجُوسَ  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا به همراه 6- مرتدین . و هیچ یک را به جرم آن دیگری مادام که شریک جرم نباشد نمی توان مجازات کرد. حالا شما چگونه یک راهب اهل کتاب را به جرم یه کافر مشرک (سکولار) مجازات می کنید؟ کی الله قبول می کند که شما یک عالم یهودی در یکی از قلعه های اطراف مدینه یا یک راهب نصرانی را در نجران یا یک عالم مجوسی در الاحساء را به جرمی که مشرکی چون ابولهب و ابوجهل مرتکب شده است بکشی؟

باید قبول کنی برداشتت از مشرک و مشرکین به عنوان دسته ای مشخص از کفار با احکامی مشخص اشتباه و غلط است و بعد : هدفی ساده را انتخاب کرده ای. رفتن به یک کلیسا و به بهانه ی کمک یا هر چیزی وارد یک کلیسا شدن و راهبی را کشتن هنر نیست، بلکه هنر این است که طبق فرمان الله تعالی « فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الكُفرِ »(توبه/12) با برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای رهبران اصلی جنگ روانی و مسلحانه ی این کفار سکولار و اشغالگر جهانی و منطقه ای و محلی چون ابن أبي الحقيق و كعب بن الأشرف را بکشید.

ثانیا: الله تعالی در همان آیات اولیه ای که دستور جنگ مسلحانه را می دهد می فرماید: وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ (و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند،) لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ  (دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران مى گردد) وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (حج/40) و خداوند کسانى که او را یارى کنند (و از این مکانهای عبادی و دینش دفاع نمایند) یارى مى کند؛ خداوند قوى و شکست ناپذیر است.

در این جا ما آشکارا و به روشنی می بینیم که یکی از اهداف جهاد و جنگ مسلحانه ی مسلمین، جلوگیری کردن از ویرانی دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده می شود بیان می گردد، و حتی قبل از مساجد اسم این دیرها و صومعه ها و کلسیاها و کنیسه های کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب را می آورد.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای پس از او نیز از کشتن «أَصْحَابَ ‏الصَّوَامِعِ [189]» نهی کرده اند و در تاریخ غزوات و جنگهای صدر اسلام و حتی پس از آن هم از کشتن راهبها و ویران کرد مکانهای عبادی این دسته از کفار که حکام آنها حتی در جنگ مسلحانه با مسلمین بوده اند پرهیز شده است، حالا چه رسد به کفاری که صدها و بلکه هزاران کیلومتر آن طرفتر در دیرها و صومعه ها و معابد خود مشغول عبادت باشند و ربطی به میدانهای جنگ هم نداشته باشند.

بدتر از آن اینکه چون فلان گروه اسلامی مسجد مذهب من را نابود کرده یا فلان عالم من را کشته است منم مقابله به مثل می کنم و یکی از مساجد او را نابود می کنم یا یکی از علمای او را می کشم . این یعنی عین جنایت و انحراف آشکار از اسلام و شریعت الله تعالی. 

پس در بهترین حالت به کسانی که واقعاً خود را اهل جهاد بدانند و جزو سربازان جنگ روانی و مسلحانه ی دشمن در میان مجاهدین نباشند قول رسول الله صلی الله علیه وسلم را می آوریم که می فرماید: الْغَزْوُ غَزْوَانِ؛ (جهاد بر دو نوع است) فَأَمَّا مَنْ ابْتَغَى وَجْهَ اللَّهِ وَأَطَاعَ الْإِمَامَ وَأَنْفَقَ الْكَرِيمَةَ وَيَاسَرَ الـشَّرِيكَ وَاجْتَنَبَ الْفَسَادَ،  (اگر کسی برای رضای خداوندی جهاد بکند، از رهبر اطاعت بکند، بهترین مال خود را در راه جهاد خرج بکند، سبب راحت دوستان گردد (با آنان برخورد زیبا بکند) و از فساد خودداری بکند،)  فَإِنَّ نَوْمَهُ وَنُبْهَهُ أَجْرٌ كُلُّهُ (در این صورت به تحقیق خواب و بیداری آنکس همه اش اجر و ثواب است،) وَأَمَّا مَنْ غَزَا فَخْرًا وَرِيَاءً وَسُمْعَةً وَعَصـَى الْإِمَامَ وَأَفْسَدَ فِي الْأَرْضِ فَإِنَّهُ لَمْ يَرْجِعْ بِالْكَفَافِ[190] اما اگر کسی برای تفاخر و ریاکاری جهاد بکند، از رهبر اطاعت نکند و در روی زمین فساد بکند، برای وی مزدی نیست.

پس هر کسی که بخصوص در دارالکفر دارالحربی نشسته و چند مقاله و کتاب نوشت و سخنانش در زیبائی شما را متعجب کرد همچنانکه سخن دارودسته ی منافقین و مجریان جنگ روانی بر علیه مومنین و دارالاسلام و اهل جهاد به اندازه ای زیبا و فصیح بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز متعجب کرد، ‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ‏(بقره/204) یا کسی ظاهراً اسلحه هم دستش گرفت و اعلان جهاد کرد و حتی با دشمن جنگید را نمی توان مجاهدی دانست که در مسیر صحیح جهاد فی سبیل الله و اصلاح در حرکت است و به ثواب جنگ مسلحانه ای که می کند می رسد، بلکه طی کردن راهی صحیح است که طبق نقشه ی شریعت باشد که در نهایت همین قانون شریعت الله بر دلها و زمین حاکم می گردد: مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.[191]


[1] بخاری/۶۰۶۴ – مسلم/۲۵۶۴ / أخرجه مسلم في كتاب البر والصلة والآداب ، باب تحريم ظلم المسلم وخذله واحتقاره ودمه 2/1986 رقم (2564) .

[2] صحيح الجامع 5077 / البخاري (4406 )، ومسلم (1679)/ أخرجه البخاري في كتاب العلم ، باب قول النبي ( رب مبلغ أوعى من سامع )1/37 رقم (67) ، ومسلم في كتاب القسامة والمحاربين والقصاص والديات ، باب تغليظ تحريم الدماء والأعراض والأموال 3/1305 رقم (1679) .

[3] أخرجه الإمام أحمد 5/72 رقم (20714) ، والدارقطني في سننه 3/926 رقم (91) ، والبيهقي في سننه الكبرى 6/100 رقم (11325) . الألباني: صحيح الجامع 7662

[4]  ابن حجر العسقلاني : تخريج مشكاة المصابيح 3/193 /  الألباني : تخريج مشكاة المصابيح 2875 / شیعیان جعفری هم آن را با این لفظ آورده اند «لَا يَحِلُ‌ مَالُ‌ امْرِئٍ‌ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِيبَةِ نَفْسه» (وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص572، ابواب البیع، باب90، ط آل البیت.)

[5]  البخاري (48)، ومسلم (64)، والترمذي (1983)، والنسائي (4109)، وابن ماجه (69)، وأحمد (4262) / سِبابُ المسلم أخاه فسوقٌ ، وقِتالُه كفرٌ ، وحُرمةُ مالِه كحُرمةِ دمِه

[6]بدائع الصنائع 7/178 ، مواهب الجليل 5/274 ، أسنى المطالب 2/337 ، حاشية البجيرمي 3/110 المغني 5/140 ، مطالب أولي النهى 4/4.

[7]  لسان العرب 11/635 ، 636 ، القاموس المحيط 1/1368 .

[8]  حاشية رد المحتار 4/502 .  / أن المال هو : ” ما يميل إليه الطبع ، ويمكن ادخاره لوقت الحاجة “

[9]  الموافقات في أصول الفقه  2/17. / أن المال هو : ما يقع عليه الملك ويستبد به المالك به عن غيره إذا أخذه من وجهه

[10] لنگرودي،جعفري 1387،/ المال ما ملکته من کل شیء /  المال في الأصل: الملك من الذهب و الفضه ثم أطلق على کل ما یقتنی و یملک من الأعیان.

[11] الأشباه والنظائر 328 ، وانظر الأم 5/172 . / امام الشافعي رحمه الله می گوید: المال ” ماله قيمة يباع بها , وتلزم متلفة وإن قلت , ومالا يطرحه الناس مثل الفلس وما أشبه ذلك/ و در الموافقات  2/17 نیز آمده است: ما كان منتفعاً به , أي مستعداً لأنه ينتفع به , وهو إما أعيان أو منافع

[12]  انظر الإنصاف 4/271 ، كشاف القناع 3/153 ./ ما فيه منفعة مباحة لغير حاجة أو ضرورة

[13] انظر بدائع الصنائع 5/130 ، رد المحتار 6/136 ، المنتقى 3/141 ، منح الجليل 2/460 ، روضة الطالبين 9/142 ، مطالب أولي النهى 6/321 .

[14]رد المحتار 6/136 ، مواهب الجليل 5/274 ، 275 ، منح الجليل 7/87 ، الإنصاف 6/122 المحلى 7/346 .

[15] انظر المبسوط 10/66 ، بدائع الصنائع 7/101 ، فتح القدير 5/448 ، المغني 9/232 ، مطالب أولي النهى 2/519 ، 520 .

[16] شرح مختصر خليل 3/115 ، حاشية الدسوقي 2/179 ، حاشية الصاوي 2/278 ، روضة الطالبين 10/247 ، مغني المحتاج 6/33 .

[17] نگاه کنید:  التقرير والتحبير 3/232 ، الإحكام في أصول الأحكام 4/276 ، 277 .

 [18] نگاه کنید:   المبسوط 10/66 ، بدائع الصنائع 7/101 .

 [19]  شرح مختصر خليل 3/115 ، حاشية الدسوقي 2/179 ، المغني 5/307  .

 [20]  روضة الطالبين 9/338 ، الحاوي الكبير 12/334 ، 335 .

 [21]  بدائع الصنائع 7/101 ، الجوهرة النيرة 2/259 ، رد المحتار 4/130 ، التاج والإكليل 4/545 الأم 4/258 ، مغني المحتاج 6/31 ، شرح منتهى الإرادات 1/624 ، مطالب أولي النهى 2/518 ./ المحلی لابن حزم 7/294

 [22]  بداية المجتهد 1/506 . / واتفق عوام الفقهاء على جواز رمي الحصون بالمجانيق

 [23]  المغني 9/234 ، 235 ./ ما تدعو الحاجة إلى إتلافه كالذي يقرب من حصونهم ، ويمنع من قتالهم ، أو يستترون به من المسلمين ، أو يحتاج إلى قطعة لتوسعة طريق ، أو تمكن من قتال ، أو سد بثق ، أو إصلاح طريق ، أو ستارة منجنيق ، أو غيره ، أو يكونون يفعلون ذلك بناء ، فيفعل بهم ذلك ، لينتهوا ، فهذا يجوز بغير خلاف نعلمه

 [24]  انظر مجمع الأنهر 1/635 ، 636 ، رد المحتار 4/129 ، الفواكه الدواني 1/340 ، تحفة المحتاج 9/151 ، المغني 10/324 .

 [25]  مغني المحتاج 6/76 . / يلزمنا بعد عقد الذمة الصحيح للكفار الكف عنهم نفساً ومالاً ، وخلاص من أسر منهم ، واسترجاع ما أخذ من أموالهم

 [26]   نگاه کنید به : اختلاف الفقهاء 146 .

([27])نگاه کنید به : اختلاف الفقهاء 146 .

[28] البخاري (2326)، ومسلم (1746) شعيب الأرناؤوط : تخريج مسند أبي بكر1/72

[29] الكاساني في البدائع: 9/603   (ولا بأس بقطع أشجارهم المثمرة وغير المثمرة وإفساد زروعهم، ولا بأس بإحراق حصونهم بالنار، وإغراقها بالماء وتخريبها وهدمها عليهم، ونصب المنجنيق عليهم… لأن كل ذلك من باب القتال، لما فيه من قهر العدو وكبتهم وغيظهم، ولأن حرمة الأموال لحرمة أربابها، ولا حرمة لأنفسهم حتى يقتلوا، فكيف بأموالهم؟) /  سرخسی 01/13 (ولا بأس بأن يحرقوا حصونهم ويغرقوها بالماء، ويخربوا البنيان، ويقطعوا الأشجار لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم قطع نخل بني النضير)

[30] أحكام القرآن لابن العربي/  (قال ابن العربي بعد أن ذكر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحرق نخل بني النضير: (ولكنه قطع وحرق ذلك نكاية لهم ووهنا فيهم حتى يخرجوا عنها، فإتلاف بعض المال لصلاح باقيه مصلحة جائزة شرعا مقصودة عقلا)

[31] الرملی (8/076) /  يجوز إتلاف بنائهم وشجرهم لحاجة القتال والظفر بهم، لاتباع ذلك في نخل بني النضير النازل فيه أول الحشر بما زعموه فسادا / ….. ويحرم إتلاف الحيوان المحترم بغير ذبح، ويجوز أكله حفظا لحرمة روحه، ومن ذلك امتنع على مالكه تركه بلا مؤونة وسقي بخلاف الشجر، والمقاتلين عليه؛ فيجوز لنا إتلافه لدفعهم أو الظفر بهم قياسا على ما مر في ذراريهم.. بل أولى، أو غنمناه وخفنا رجوعه إليهم وضرره فيجوز إتلافه أيضا دفعا لهذا المفسدة، أما إذا خفنا رجوعه فقط فلا يجوز إتلافه.. بل يذبح للأكل

[32] المغني 8/354 / ولا يقطع شجرهم، ولا يحرق زرعهم إلا أن كانوا يفعلون ذلك في بلادنا فيفعل ذلك بهم لينتهوا.

([33]) المغني 9/239 ./ المعاهدة : أن يعقد لأهل الحرب عقداً على ترك القتال مدة بعوض وبغير عوض

([34]) مقومات السلم 1/171 ، 172 . / الذمة : عقد معاهدة سلم دائمة مع غير المسلمين للاستيطان في دار الإسلام يعيشون في ظل الحكم الإسلامي ، يؤدون الجزية ، ولهم ذمة مؤبدة على أرواحهم وأعراضهم وأموالهم قبل المسلمين

([35]) المرجع السابق 1/189 ./ الأمان هو : رفع استباحة دم الحربي ورقِّه وماله حين قتاله أو العزم عليه ، مع استقراره تحت حكم الإسلام مدة محددة

([36]) بدائع الصنائع 7112، التاج والإكليل 4/604، المنتقى شرح الموطأ 3/170، الأم 4/209 ، 210، 219، الإنصاف 4/207 ،256 ، 257.

([37]) شرح السير الكبير 4/1448 ، روضة الطالبين 10/246 ، 247 ، تحفة المحتاج 9/243 ، مغني المحتاج 6/33 ، حاشية الجمل 5/195 ، الكافي 4/268 .

[38] ابن قدامه، الکافی 4/268

([39]) روضة الطالبين 10/246، 247 ، مغني المحتاج 6/33 ، حاشية الجمل 5/195 ، الكافي 4/268 .

([40]) انظر مغني المحتاج 6/33 ، الكافي 4/268 .

([41]) شرح السير الكبير 4/1448 .

([42]) المبسوط 10/66 فتح القدير 5/449 ، التاج والإكليل 4/546 ، حاشية الدسوقي 2/179 ، مغني المحتاج 6/32 ، المغني 9/232 ، مطالب أولي النهى 2/519 .

[43] الشربيني ، مغني المحتاج ٤ / ٢٢٤ / قال الشربيني : واحترز المصنف بقوله ( دفعوا بهم عن أنفسهم ) عما إذا فعلوا ذلـك مكـراً وخديعة ، لعلمهم بأن شرعنا يمنع من قتل نسائهم وذراريهم ، فلا يوجب ذلك تـرك حـصارهم ، ولا الامتناع من رميهم ، وإن أفضى إلى قتل من ذكر قطعاً ، قاله الماوردي

([44]) قواعد الفقه 1/139 ، شرح القواعد الفقهية 1/197  .

[45] قال ابن قدامة -رحمه الله- في “المغني”: “إِنْ تَتَرَّسُوا فِي الْحَرْبِ بِنِسَائِهِمْ وَصِبْيَانِهِمْ، جَازَ رَمْيُهُمْ، وَيَقْصِدُ الْمُقَاتِلَةَ؛ لِأَنَّ النَّبِيَّ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- رَمَاهُمْ بِالْمَنْجَنِيقِ وَمَعَهُمْ النِّسَاءُ وَالصِّبْيَانُ، وَلِأَنَّ كَفَّ الْمُسْلِمِينَ عَنْهُمْ يُفْضِي إلَى تَعْطِيلِ الْجِهَادِ، لِأَنَّهُمْ مَتَى عَلِمُوا ذَلِكَ تَتَرَّسُوا بِهِمْ عِنْدَ خَوْفِهِمْ فَيَنْقَطِعُ الْجِهَادُ

[46] ابن قدامة ، المغني ٩ / ٢٣٠  همچنین در الكافي٤ / ٢٦٨ / وقال ابن قدامة – رحمه االله -:  فصل : وإن تترسوا في الحرب بنسائهم وصبيانهم ، جـاز رميهم ، ويقصد المقاتلة ؛ لأن النبي رماهم بالمنجنيق ، ومعهم النـساء والـصبيان ، ولأن كـف المسلمين عنهم يفضي إلى تعطيل الجهاد ؛ لأنهم متى علموا ذلك تترسوا بهم ، عند حـوقهم فينقطـع الجهاد ، وسواء كانت الحرب ملتحمة أو غير ملتحمة ؛ لأن النبي  لم يكن يتحـين بـالرمي حـال التحام الحرب

([47]) قواعد الفقه 1/88 ، شرح القواعد الفقهية 1/199 .

[48] امام بغوی در التهذيب ٧ / ٤٧٣  قولی را بیان می کند در :جواز رمي الكفار إذا تترسوا بنسائهم وصبيانهم ؛ لئلا يتعطـل الجهاد ، ويتوقى الأطفال والنساء ./  الإمام النووي رحمه االله  هم در الروضة  ١٠ / ٢٤٥  و امام الشربيني رحمه الله هم در  مغني المحتاج ٤ / ١٠٨ همین رای را پذیرفته اند.

[49] التحفة للسمرقندی 3/295؛ الهدایه للمرغینانی 2/137؛ حاشیه ابن عابدین 4/129؛ الأم للشافعی 83؛ الوسیط للغزالی 7/19؛ الروضة للنووی 1/244؛  المغنی لابن قدامة 9/231 ؛ الانصاف للمرداوی 4/128؛ الشرائع للحلی 1/245

([50]) مغني المحتاج 6/32 ، المغني 9/232 ، شرح منتهى الإرادات 1/625 .

[51] نجفی ، محمد حسن ، جواهر الکلام ، بیروت ، دار احیا التراث العربی ، 1404ق ، ج‌21، ص 68/ و لو تترسوا بالنساء و الصبیان منهم و نحوهم ممن لا یجوز قتله منهم کالمجانین کف عنهم مع إمکان التوصل إلیهم بغیر ذلک للمقدمه، و إلا جاز و إن استلزم قتل الترس، خصوصا إذا خیف من الکف عنهم الغلبه… و کذا لو تترسوا بالأسارى من المسلمین و إن قتل الأسیر إذا لم یمکن جهادهم إلا کذلک.

جهت آشنایی بیشتر در مورد دیدگاه مذهب جعفری در مورد تترس به این منابع مراجعه کنید:نجفی , محمد حسن , جواهر الکلام , بیروت , دار احیا التراث العربی , 1404ق , ج‌21، ص68-69 و ج43, ص 409 / حلّى، علامه، حسن بن یوسف ، تحریر الأحکام الشرعیة على مذهب الإمامیه مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج1, ص 135, ج2, ص 143 / حلّى، علامه، حسن بن یوسف ، تذکرة الفقهاء قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج9, ص 74-77 / جمعى از پژوهشگران زیر نظر شاهرودى، سید محمود هاشمى، موسوعه الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسه دائرهالمعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج3, ص 200-202و ج5, ص 129

[52] ذكر الضابط الأمريكى سكوت إيوينغ، أنه خلال خدمته فى العراق ما بين عامى 2005 و2006، لجأت القوات الأمريكية إلى توزيع الحلوى على الأطفال العراقيين ليبقوا حول دباباتهم كنوع من الحماية ضد هجمات المقاومة.

[53] الإمام الشافعي ، الأم ٤ / ٢٤٦ ( الخلاف فيمن تؤخذ منه الجزية، ومن لا تؤخذ ) الإمام الشافعي رحمه االله تعالى می گوید: ولو رمى فـي بـلاد الحـرب فأصاب مسلماً مستأمناً أو أسيراً أو كافراً أسلم، فلم يقصد قصده بالرمية ، ولم يره ، فعليه تحرير رقبة، ولا دية له . وإن رآه وعرف مكانه ، ورمى وهو مضطر إلى الرمي فقتله ، فعليه دية وكفـارة . وإن كـان عمده ، وهو يعرفه مسلماً فعليه القصاص إذا رماه بغير ضرورة ولا خطأ ، وعمد قتله /

[54] روضة الطالبين ١٠ / ٢٤٦  / الإمام النووي از الإمام البغوي نقل می کند :  فإن رمـى رام ، فقتل مسلماً ، قال البغوي : هو كما لو قتل مسلماً في دار الحرب، إن علمه مسلماً ، لزمه القصاص ، وإن ظنـه كافراً ، فلا قصاص ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان. / الإمام البغوي در التهذيب ٧ / ٤٧٣  می گوید : وإن تترسوا بمسلم ، نظر : إن لم يكن في حال التحـام القتال : لا يجوز أن يضربه . فإن ضربه ، فقتله – فهو كما لو قتل رجلاً في دار الحرب – إن علمه مسلماً عليه القود ، وإن ظنه كافراً : فلا قود عليه ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان

[55]ابن سعد ، الطبقات ٣ / ٤٤١ . وخليفة بن خياط ، التاريخ ١ / ٦٩ . والبلاذري ، فتوح البلدان ١ / ٣٠٤ ) و کسی که او را از روی خطأ کشت عبد االله بن مسعود الهذلي رضی الله عنه بود . والطبري ، التاريخ ٢ / ٧٣ . وابن الجـوزي ، المنـتظم ٣ / ١٨٤ ( ترجمة ٣٧ ) وابن حجر ، الإصابة ٢ / ٧٤ (ترجمة ١٧٢٢ )  لقد کان حذیفة فی إیمانه وولائه قویاً، فها هو یرى والده یقتل خطأ یوم أحد بأیدی مسلمة، فقد رأى السیوف تنوشه فصاح بضاربیه: (أبی، أبی، إنه أبی!!) ولکن أمر الله قد نفذ، وحین علم المسلمون تولاهم الحزن والوجوم، لکنه نظر إلیهم إشفاقاً وقال: یغفر الله لکم، وهو أرحم الراحمین. ثم انطلق بسیفه یؤدی واجبه فی المعرکة الدائرة وبعد انتهاء المعرکة علم الرسول بذلک، فأمر بالدیة عن والد حذیفة حسیل بن جابر لکن حذیفة تصدق بها على المسلمین، فازداد الرسول له حباً وتقدیراً.

[56] أخرجه الطبراني كما في ((مجمع الزوائد)) للهيثمي (6/289)

[57]  النووي ، الروضة ٢٤٥ / ١٠ / فإن هلك منهم هالك ، فقد رزق الشهادة ، قاله أبو إسحاق

[58] الأشباه للسيوطي: 86، ابن النجيم: 86، الوجيز: 202.

[59] صحیح ترمذی 1395 / صحیح نسائی 3997/ أخرجه النسائي (3986) واللفظ له، وابن أبي حاتم في ((العلل)) (6/301)، والطبراني (13/416) (14256) باختلاف يسير. وابن ماجة في كتاب الديات ، باب التغليظ في قتل مسلم ظلماً 2/874 رقم (2619) . 

[60] ابن نجيم، الأشباه والنظائر، ص96 / ما قرره أهل العلم من أن قتل المسلمين المتترس بهم لا يجوز إلا بشرط أن يُخاف على المسلمين الآخرين الضرر بترك قتال الكفار، فإذا لم يحصل ضرر بترك قتال الكفار في حال التترس بقي حكم قتل المتترَّس بهم على الأصل وهو التحريم. فجوازه – إذاً- لأجل الضرورة، وليس بإطلاق. وهذا الشرط لا بد منه، إذ الحكم كله إعمال لقاعدة دفع الضرر العام بارتكاب ضرر خاص

[61]  القرطبي، الجامع لأحكام القرآن (16/287)،  قد يجوز قتل الترس وذلك إذا كانت المصلحة ضروريَّة كلية، ولا يتأتى لعاقل أن يقول لا يقتل الترس في هذه الصورة بوجه, لأنه يلزم منه ذهاب الترس والإسلام المسلمين

[62] تفسير السعدي، ص: 193 /   وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا (نساء/93) لم يَرِدْ في أنواع الكبائرِ دونَ الشِّركِ أعظمُ من هذا الوعيد، بل ولا مثلُه، ألَا وهو الإخبارُ بأنَّ جزاءَه جهنَّمُ خالدًا فيها، أي: فهذا الذَّنبُ العظيمُ قد انتَهضَ وَحْدَه أن يُجازَى صاحبُه بجهنَّم، بما فيها من العذابِ العظيم، والْخِزْي الْمُهِين، وسَخَطِ الجبار، وفَوَات الفوز والفلاح، وحُصُول الْخَيْبَة والْخَسَار. فعِياذًا بالله من كُلِّ سببٍ يُبْعِدُ عن رحمته

[63] ابن تيمية، مجموع الفتاوى (20/52) / ولهذا اتفق الفقهاء على أنه متى لم يمكن دفع الضرر عن المسلمين إلا بما يفضي إلى قتل أولئك المتترس بهم جاز ذلك

[64] در مورد این قاعده العز بن عبدالسلام به تفصیل در مورد آن سخن گفته است و فصل کاملی تحت عنوان “فصل في اجتماع المصالح والمفاسد” را در کتابش قواعد الأحكام (1/83) به این قاعده اختصاص داده است / همچنین تقي الدين الحصني  در كتاب القواعد (1/354) بعنوان: “اجتماع المصالح والفاسد”. از آن صحبت کرده است. و با این لفظ الونشريسي در إيضاح المسالك (ص219)، والمنجور در شرح المنهج المنتخب (ص266) سخن گفته اند.

[65] لأشباه والنظائر للسبكي (1/105)، الأشباه والنظائر للسيوطي(ص87)، الأشباه والنظائر لابن نجيم (ص99)، ترتيب اللآلي في سلك الأمالي (2/691)، شرح القواعد الفقهية للشيخ أحمد الزرقا(ص205)، الوجيز في إيضاح القواعد الفقهية(ص265)، الممتع(ص253).

([66]) المبسوط 10/66 ، فتح القدير 5/449 ، شرح منتهى الإرادات 1/625، كشاف القناع 3/52 .

([67]) المغني 9/232 .

[68] القرطبي، الجامع لأحكام القرآن 16/285 / لم تعلموهم أي لم تعرفوا أنهم مؤمنون أن تطأوهم بالقتل والإيقاع بهم…والتقدير: ولو أن تطأوا رجالاً مؤمنين ونساء مؤمنات لم تعلموهم لأذن الله لكم في دخول مكة، ولسلطكم عليهم، ولكنَّا صُنَّا من كان فيها يكتم إيمانه.

[69] البخاري (3012، 3013)، ومسلم (1193 – 1745) / مَرَّ بيَ النَّبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ بالأبْوَاءِ -أوْ بوَدَّانَ- وسُئِلَ عن أهْلِ الدَّارِ يُبَيَّتُونَ مِنَ المُشْرِكِينَ، فيُصَابُ مِن نِسَائِهِمْ وذَرَارِيِّهِمْ، قالَ: هُمْ منهمْ، وسَمِعْتُهُ يقولُ: لا حِمَى إلَّا لِلَّهِ ولِرَسولِهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ.

[70] البخاري (3012، 3013)، ومسلم (1193 – 1745) / مَرَّ بيَ النَّبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ بالأبْوَاءِ -أوْ بوَدَّانَ- وسُئِلَ عن أهْلِ الدَّارِ يُبَيَّتُونَ مِنَ المُشْرِكِينَ، فيُصَابُ مِن نِسَائِهِمْ وذَرَارِيِّهِمْ، قالَ: هُمْ منهمْ، وسَمِعْتُهُ يقولُ: لا حِمَى إلَّا لِلَّهِ ولِرَسولِهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ.

[71] الجصاص، أحكام القرآن ٥ / ٣٢٧ /  لا يجوز أن يكون مراده  في ذراريهم أنهم منهم في الكفر ؛ لأن الصغار لا يجـوز أن يكونوا كفاراً في الحقيقة ، ولا يستحقون القتل لفعل آبائهم

[72] المبسوط 10/65 / وقد روينا أن النبي صلى الله عليه وسلم نصب المنجنيق على الطائف وأمر أسامة بن يزيد رضي الله عنه بأن يحرق وحرق حصن عوف بن مالك.

[73] أحكام القرآن: 5/273./ باب: رمي حصون المشركين وفيهم أطفال المسلمين وأسراهم. قال الإمام الجصاص رحمه الله: قال أبوحنيفة وأبو يوسف وزفر ومحمد والثوري: لا بأس برمي حصون المشركين، وإن كان فيها أسارى وأطفال من المسلمين، ولا بأس بأن يحرقوا الحصون ويقصدوا به المشركين، وكذلك إن تترس الكفار بأطفال المسلمين رمي المشركون ../ فدل على أن كون المسلمين فيما بين أهل الحرب لا يمنع رميهم إذا كان القصد فيه المشركين

[74] أحكام القرآن: 5/273 / وإذا ثبت ما ذكرنا من جواز الإقدام على الكفار، مع العلم بكون المسلمين بين أظهرهم، وجب جواز مثله إذا تترسوا بالمسلمين، لأن القصد في الحالين رمي المشركين دونهم

[75] بدائع الصنائع: 7/101 / ولا بأس برميهم بالنبال وإن علموا أن فيهم مسلمين من الأسارى أوالتجار… إذ حصون الكفرة قلما تخلو من مسلم أسير أو تاجر… وكذا إذا تترسوا باطفال المسلمين؛ فلا بأس بالرمي إليهم

[76] الهداية شرح البداية 2/137  / ولا بأس برميهم، وإن كان فيهم مسلم أسير أو تاجر، لأن في الرمي دفع الضرر العام بالذب عن بيضة الإسلام وقتل الأسير والتاجر ضرر خاص

[77] الأم: 4/257 – 259 / فإن كان في الدار أسارى من المسلمين أو تجار مستأمنون؛ كرهت النصب عليهم بما يعم من التحريق والتغريق وما أشبهه… ولو تترسوا بمسلم؛ رأيت أن يكف عمن تترسوا به، إلا أن يكون المسلمون ملتحمين…)

[78] روضة الطالبین 10/245 / التاسعة :يجوز للإمام محاصرة الكفار في بلادهم والحصون والقلاع وتشديد الأمر عليهم بالمنع من الدخول والخروج وإن كان فيهم النساء والصبيان واحتمل أن يصيبهم ويجوز التحريق بإضرام النار ورمي النفط إليهم والتغريق بإرسال الماء ويبيتهم وهم غافلون

[79]محمد بن أحمد الشربيني، مغني المحتاج إلى معرفة معاني ألفاظ المنهاج ، ج ٤ – ص  296-٢٢٣ /  وما في معنى ذلك من هدم بيوتهم ، وقطع الماء عنهم وإلقاء حيات، أو عقارب عليهم، ولو كان فيهم نساء وصبيان ، لقوله تعالى ( وخذوهم واحصروهم )، وفي الصحيحين أنه صلى الله عليه وسلم حاصر الطائف وروى البيهقي أنه نصب المنجنيق.

[80] روضة الطالبین 10/245  /  إن كان عدد المسلمين الذين فيهم مثل المشركين لم يجز رميهم

[81] تفسير القرطبي 16/282 / وقد جوز أبو حنيفة وأصحابه والثوري الرمي في حصون المشركين وإن كان فيهم أسارى من المسلمين وأطفالهم.

[82]    الأحكام السلطانية للماوردي ، ص72

[83]   – الجوهرة النيرة على مختصر القدوري  ٢ /٢٥٧ / والعناية شرح الهداية  ٥ /٤٤٦ / وفتح القدیر 12/397

[84]   الأم 4/239 / قال الشافعي رحمه الله: وللمسلمين أن يشنوا عليهم الغارة ليلاً و اراً فإن أصابوا من النساء والولدان أحداً لم يكن فيه عقل ولا قود ولا كفارة فإن قال قائل ما دل على هذا قيل أخبرنا سفيان عن الزهري عن عبيد الله بن عبد الله بن عتبة عن ابن عباس رضي الله تعالى عنهما عن الصعب بن جثامة الليثي أن رسول الله صلى الله عليه وسلم سئل عن أهل الدار من المشركين يبيتون فيصاب من نسائهم وأبنائهم فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم هم منهم وربما قال سفيان في الحديث هم من آبائهم … فإن قال فهل أغار على قوم ببلد غارين ليلا أو ارا قيل نعم أخبرنا عمر ابن حبيب عن عبد الله بن عون أن نافعا مولى ابن عمر كتب إليه يخبره أن ابن عمر رضي الله تعالى عنهما أخبره أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أغار على بني المصطلق وهم غارون في نعمهم بالمريسيع فقتل المقاتلة وسبى الذرية قال الشافعي رحمه الله تعالى وفي أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم أصحابه بقتل ابن أبي الحقيق غارا دلالة على أن الغار يقتل وكذلك أمر بقتل كعب بن الأشرف فقتل غارا فإن قال قائل فقد قال أنس كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا نزل بقوم ليلا لم يغر حتى يصبح قيل له إذا كان موجودا في سنته أنه أمر بما وصفنا من قتل الغارين وأغار على الغارين ولم ينه في حديث الصعب عن البيات دل ذلك على أن حديث مخالف لهذه الأحاديث ولكنه قد يترك الغارة ليلا لأن يعرف الرجل من يقاتل أو أن لايقتل الناس بعضهم بعضا وهم يظنون أم من المشركين فلا يقتلون بين الحصن ولا في الآكام حيث لا يبصرون من قبلهم لا على معنى أنه حرم ذلك.

[85]عبد الرحمن بن قدامه، الشرح الكبير ، ج ١٠ صص390- ٣٨٩ / معنى تبييت الكفار كبسهم ليلا وقتلهم وهم غارون  : قال أحمد لا بأس بالبيات وهل غزو الروم الا بالبيات؟ قال ولا نعلم أحدا كره بيات العدو وذلك لما روى الصعب بن جثامة الليثي رضي الله عنه قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يسئل عن الديار من ديار المشركين يبيتون فيصيبون من نسائهم وذراريهم فقال (هم منهم) متفق عليه وقد قال سلمة بن الأكوع رضي الله عنه أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم أبا بكر رضي الله عنه فغزونا ناسا من المشركين فبيتناهم رواه أبو داود، فإن قيل فقد نهى النبي صلى الله عليه وسلم عن قتل النساء والذرية، قلنا هذا محمول على التعمد قتلهم (لقتلهم) قال أحمد أما ان يتعمد قتلهم فلا قال وحديث الصعب بعد نهيه وعن قتل النساء لأن نهيه عن قتل النساء حين بعث إلى ابن أبي الحقيق وعلى ان الجمع بينهما يحمل النهي على التعمد  

[86] الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف للمرداوي ٤ /١٢٦ وانظر :الإقناع في فقـه الإمام أحمد بن حنبل  ٩ /٢  / والروض المربع شرح زاد المستقنع ، ص: ٢٩٦  / والعدة شـ رح العمدة ، ص: ٦٢٨ / والمبدع في شرح المقنع  ٣ /٢٩١ / وكشاف القناع عن متن الإقناع / ٣/47

[87] الأم للشافعي، ج 2 / ص 244، طبعة دار المعرفة، بيروت / قال الشافعي رحمه الله: فإن قال قائل كيف أجزت الرمي بالمنجنيق وبالنار على جماعة المشركين فيهم الولدان والنساء وهم منهي عن قتلهم؟ قيل؛ أجزنا بما وصفنا، وبأن النبي صلى الله عليه وسلم شن الغارة على بني المصطلق غارين وأمر بالبيات وبالتحريق، والعلم يحيط أن فيهم الولدان والنساء، وذلك أن الدار دار شرك غير ممنوعة، وإنما نهى أن تقصد النساء والولدان بالقتل إذا كان قاتلهم يعرفهم بأعيانهم، للخبر عن النبي صلى الله عليه وسلم وأن النبي صلى الله عليه وسلم سباهم فجعلهم مالا، وقد كتب هذا قبل هذا، فإن كان في الدار أسارى من المسلمين أو تجار مستأمنون كرهت النصب عليهم بما يعم من التحريق والتغريق وما أشبهه، غير محرم له تحريما بيناً، وذلك أن الدار إذا كانت مباحة فلا يبين أن تحرم بأن يكون فيها مسلم يحرم دمه، وإنما كرهت ذلك احتياطاً، ولأن مباحاً لنا لو لم يكن فيها مسلم أن تجاوزها فلا نقاتلها، وإن قاتلناها؛ قاتلناها بغير ما يعم من التحريق والتغريق، ولكن لو التحم المسلمون أو بعضهم فكان الذي يرون أنه ينكأ من التحمهم يغرقوه أو يحرقوه كان ذلك، رأيت لهم أن يفعلوا ذلك، ولم أكرهه لهم بأنهم مأجورون أجرين، أحدهما؛ الدفع عن أنفسهم، والآخر؛ نكاية عدوهم، غير ملتحمين، فتترسوا بأطفال المشركين، فقد قيل؛ لا يتوقون ويضرب المتترس منهم ولا يعمد الطفل، وقد قيل يكف عن المتترس به، ولو تترسوا بمسلم؛ رأيت أن يكف عمن تترسوا به إلا أن يكون المسلمون ملتحمين، فلا يكف عن المتترس ويضرب المشرك، ويتوقى المسلم جهده، فإن أصاب في شيء من هذه الحالات مسلما أعتق رقبة

[88] محمد مصطفى الزحيلي، كتاب القواعد الفقهية وتطبيقاتها في المذاهب الأربعة، صفحة 281، جزء 1./ كلُّ ما أُحِلّ من مُحرّمٍ في معنى لا يحلّ إلّا في ذلك المعنى خاصّةً، فإذا زال ذلك المعنى عاد إلى أصل التحريم.

[89] صـدر، اقـتصادنا، ص 363

[90] القوانین الفقهیة/141

([91]) بدائع الصنائع 7/101 ، 102 فتح القدير 5/448 ، 449 ، حاشية الدسوقي 2/179 ، عقد الجواهر الثمينة 1/470 ، أسنى المطالب 4/192 ، المغني 9/232 ، مطالب أولي النهي 2/519 ، 520 ، مشارع الأشواق 1029  .

[92] الهداية في شرح بداية المبتدي 2/173./ برهان الدين أبو الحسن علي بن أبي بكر بن عبد الجليل الفرغاني حنفی رحمه الله نیز می گوید: ولا بأس برميهم وإن كان فيهم مسلم أسير أو تاجر، لأن في الرمي دفع الضرر العام بالذب عن بيضة الإسلام، وقتل الأسير والتاجر ضرر خاص، ولأنه قلما يخلو حصن من مسلم، فلو امتنع باعتباره لانسد بابه، وإن تترسوا بصبيان المسلمين أو بالأسارى؛ لم يكفوا عن رميهم لما بينا. / أبو بكر بن علي بن محمد الحدادي العبادي الحنفي رحمه الله توضیح می دهد که: قوله: “ولا بأس برميهم وإن كان فيهم مسلم أسير أو تاجر”: يعني يرميهم بالنشاب والحجارة والمنجنيق؛ لأن في الرمي دفع الضرر العام بالذب عن جماعة المسلمين، وقتل التاجر والأسير ضرر خاص. (الجوهرة النيرة على مختصر القدوري: 2/258.)

[93] الكافي: 4/ 268 / ابن قدامة  حنبلی رحمه الله نیز می گوید : وإن تترسوا بأسارى المسلمين أو أهل الذمة؛ لم يجز رميهم إلا في حال التحام الحرب والخوف على المسلمين، لأنهم معصومون لأنفسهم، فلم يبح التعرض لإتلافهم ضرورة، وفي حال الضرورة؛ يُباح رميهم لأن حفظ الجيش أهم.

([94]) شرح السير الكبير 4/1555 ، روضة الطالبين 4/14  .

[95] المبسوط: 10/53. / السرخسي حنفی رحمه الله می گوید: وكذلك إن تترسوا بأطفال المسلمين؛ فلا بأس بالرمي إليهم وإن كان الرامي يعلم أنه يصيب المسلم… نقول: القتال معهم فرض، وإذا تركنا ذلك لما فعلوا أدى إلى سد باب القتال معهم، ولأنه يتضرر المسلمون بذلك، فإنهم يمتنعون من الرمي لما أنهم تترسوا بأطفال المسلمين؛ فيجترؤن بذلك على المسلمين، وربما يصيبون منهم إذا تمكنوا من الدنو من المسلمين، والضرر مدفوع.

[96] تحفة المحتاج: 9/242. / ابن حجر الهيتمي الشافعي رحمه الله می گوید: وإن كان فيهم مسلم”؛ واحد فأكثر، “أسير أو تاجر جاز ذلك”؛ أي إحصارهم وقتلهم بما يعم، وتبييتهم في غفلة، وإن علم قتل المسلم بذلك، لكن يجب توقيه ما أمكن، “على المذهب”؛ لئلا يعطلوا الجهاد علينا بحبس مسلم عندهم.

[97] الإحكام لابن حزم (4/ 573) ،/ المدخل للسنن الكبرى، ص 111، /الانتقاء لابن عبد البر (144) ،/ المبسوط للسرخسي (11/3) ، /.ایقاظ لفلانی ص 70 /  الميزان اثر شعراني ،ج 1 صص 29 و 44 و 51

[98] شرح مسند ابی حنیفه اثر القاری ص181/ طبقات السنیه اثر الشیرازی 1/96

[99] صـدر، اقـتصادنا، ص 363

[100] أحكام القرآن، لأبي بكر الجصاص، تفسير سورة الفتح، باب ؛ رمي المشركين مع العلم بأن فيهم أطفال المسلمين وأسراهم، ج 3 / ص 395، ط دار الفكر، بيروت / وقال مالك؛ لا تحرق سفينة الكفار إذا كان فيها أسارى من المسلمين، لقوله تعالى {لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}، إنما صرف النبي صلى الله عليه وسلم عنهم لما كان فيهم من المسلمين، ولو تزيل الكفار عن المسلمين لعذب الكفار، وقال الأوزاعي؛ إذا تترس الكفار بأطفال المسلمين لم يرموا، لقوله {لَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ. . . الآية}، قال؛ ولا يحرق المركب فيه أسارى المسلمين، ويُرمى الحصن بالمنجنيق، وإن كان فيه أسارى مسلمون، فإن أصاب أحدا من المسلمين فهو خطأ، وإن جاءوا يتترسون بهم رمي وقصد العدو، وهو قول الليث بن سعد

[101] سبل السلام شرح بلوغ المرام، لمحمد بن إسماعيل الأمير الصنعاني، حديث رقم 1190، جزء 4، ص 1345، المكتبة الأثرية، لاهور / وذهب مالك والأوزاعي إلى أنه لا يجوز قتل النساء والصبيان بحال، حتى إذا تترس أهل الحرب بالنساء والصبيان، أو تحصنوا بحصن أو سفينة هما فيهما معهم، لم يجز قتالهم ولا تحريقهم

[102] الأم للشافعي، ج 2 / ص 246، طبعة دار المعرفة، بيروت / إذا كان في حصن المشركين نساء وأطفال وأسرى مسلمون، فلا بأس بأن ينصب المنجنيق على الحصن دون البيوت التي فيها الساكن، إلا أن يلتحم المسلمون قريباً من الحصن، فلا بأس أن ترمى بيوته وجدرانه، فإذا كان في الحصن مقاتلة محصنون رميت البيوت والحصون، وإذا تترسوا بالصبيان المسلمين أو غير المسلمين، والمسلمون ملتحمون، فلا بأس أن يعمدوا المقاتلة دون المسلمين والصبيان، وإن كانوا غير ملتحمين أحببت له الكف عنهم حتى يمكنهم أن يقاتلوهم غير متترسين، وهكذا إن أبرزوهم فقالوا؛ إن رميتمونا وقاتلتمونا قاتلناهم، والنفط والنار مثل المنجنيق وكذلك الماء والدخان

[103] المغني لابن قدامة المقدسي، ج 4 / ص 450 – 451، مكتبة الرياض الحديثة، بالرياض/ فصل؛ وإن تترسوا بمسلم ولم تدع حاجة إلى رميهم، لكون الحرب غير قائمة، أو لإمكان القدرة عليهم بدونه، أو للأمن من شرهم، لم يجز رميهم، فإن رماهم فأصاب مسلماً، فعليه ضمانه، وإن دعت الحاجة إلى رميهم للخوف على المسلمين؛ جاز رميهم، لأنها حال ضرورة، ويقصد الكفار، وإن لم يخف على المسلمين، لكن لم يقدر عليهم إلا بالرمي، فقال الأوزاعي والليث؛ لا يجوز رميهم، لقول الله تعالى {لَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ. . . الآية}، قال الليث؛ ترك فتح حصن يقدر على فتحه أفضل من قتل مسلم بغير حق، وقال الأوزاعي؛ كيف يرمون من لا يرونه، إنما يرمون أطفال المسلمين، وقال القاضي والشافعي؛ يجوز رميهم إذا كانت الحرب قائمة، لأن تركه يفضي إلى تعطيل الجهاد، فعلى هذا؛ إن قتل مسلماً فعليه الكفارة، وفي الدية على عاقلته روايتان، إحداهما؛ يجب، لأنه قتل مؤمنا خطأ، فيدخل في عموم قوله تعالى {وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ}، والثانية؛ لا دية له، لأنه قتل في دار الحرب برمي مباح، فيدخل في عموم قوله تعالى {فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ}، ولم يذكر دية، وقال أبو حنيفة؛ لا دية له ولا كفارة فيه، لأنه رمي أبيح مع العلم بحقيقة الحال، فلم يوجب شيئا، كرمي من أبيح دمه، ولنا؛ الآية المذكورة، وأنه قتل معصوما بالإيمان، والقاتل من أهل الضمان، فأشبه ما لو لم يتترس به

[104] الإنصاف في معرفة الخلاف على مذهب الإمام المبجل أجمد بن حنبل، تأليف : علاء الدين أبي الحسن علي بن سليمان المرداوي، تحقيق محمد حامد الفقي، ج 4 / ص 129، مكتبة السنة المحمدية، 1375 هـ، 1956 م ./ قوله؛ “وإن تترسوا بمسلمين لم يجز رميهم، إلا أن يُخاف على المسلمين، فيرميهم، ويقصد الكفار”، هذا بلا نزاع، وظاهر كلامه؛ أنه إذا لم يخف على المسلمين ولكن لا يقدر عليه إلا بالرمي؛ عدم الجواز، وهذا المهذب، نص عليه وقدمه في “الفروع” وجزم به في “الوجيز”، وقال القاضي؛ يجوز رميهم حال قيام الحرب، لأن تركه يُفضي إلى تعطيل الجهاد، وجزم به في “الرعاية الكبرى”، قال في الصغرى والحاويين؛ فإن خيف على الجيش أو فوت الفتح، رمينا بقصد الكفار.)

[105] مغني المحتاج إلى معرفة ألفاظ المنهاج، الشيخ محمد الشربيني الخطيب، مكتبة مصطفة البابي الحلبي، بمصر، 1352 هـ، 1933 م، ج 4 / ص 224، نقلاً عن الجهاد والقتال في السياسة الشرعية، للدكتور محمد خير هيكل، ج 2، ص 1332، دار البيارق، بيروت، الطبعة 1414 هـ، 1993 م / . . وإلا بأن دعت الضرورة إلى رميهم – أي رمي الكفار بالأسلحة – بأن تترسوا بهم حال التحام القتال، بحيث لو كففنا عنهم ظفروا بنا، وكثرت نكايتهم، جاز رميهم حينئذ في الأصح، ونقصد بذلك قتال المشركين ونَتَوَقى المسلمين وأهل الذمة، بحسب الإمكان، لأن مفسدة الإعراض – أي الكف عن القتال – أعظم من مفسدة الإقدام، ويُحْتَمَلُ هلاك طائفة للدفع عن بيضة الإسلام، ومراعاة الأمور الكلية، والثاني – أي القول الثاني المقابل للأصح في حكم هذه المسألة – المنعُ، إذا لم يتأتى رمي الكفار إلى برمي مسلم أو ذمي، وكالذمي؛ المستأمن

[106] فتح القدير، شرح الهداية، محمد بن عبد الواحد السيواس، المعروف بابن همام الحنفي، ج 5 / ص 448، دار الفكر، بيروت، نقلاً عن الجهاد والقتال في السياسة الشرعية، للدكتور محمد خير هيكل، ج 2، ص 1335، دار البيارق، بيروت، الطبعة 1414 هـ، 1993 م/ وعند الأئمة الثلاثة؛ لا يجوز رميهم في صورة التترس، إلا إذا كان في الكف عن رميهم في هذه الحالة انهزام المسلمين، وهو قول الحسن بن زياد

[107] المبسوط (10/65) وحاشية الدسوقي (2/178) والجامع لأحكام القرآن (16/244) والأم (4/244) والمغني (13/141) .

[108] أكبر موسوعة فقهية في العصر الحديث في صورتها الإلكترونية، وهي صياغة عصرية وموثقة لتراث الفقه الإسلامي حتى القرن الثالث عشر الهجري

[109] يتّفق الفقهاء على أنّه إذا كان في ترك الرّمي خطرٌ محقّقٌ على جماعة المسلمين، فإنّه يجوز الرّمي برغم التّترّس، لأنّ في الرّمي دفع الضّرر العامّ بالذّبّ عن بيضة الإسلام، وقتل الأسير ضررٌ خاصٌّ، ويقصد عند الرّمي الكفّار لا التّرس / القرطبي رحمه الله هم باز از عدم اختلاف فقهاء در این زمینه صحبت می کند و می گوید : (قلت: قد يجوز قتل الترس، ولا يكون فيه اختلاف إن شاء الله، وذلك إذا كانت المصلحة ضرورية كلية قطعية). ابن تیمیه هم باز اتفاق فقهای اسلامی را می آورد و می گوید : فإن الأئمة متفقون على أن الكفار لو تترسوا بمسلمين وخيف على المسلمين إذا لم يُقاتلوا، فإنه يجوز أن نرميهم ونقصد الكفار) [مجموع الفتاوى: 28 / 537]. وقال أيضاً: (وقد اتفق العلماء على أن جيش الكفار إذا تترسوا بمن عندهم من أسرى المسلمين وخيف على المسلمين الضرر إذا لم يقاتلوا، فإنهم يقاتلون وإن أفضى ذلك إلى قتل المسلمين الذين تترسوا بهم) [مجموع الفتاوى: 28/ 546]. وقال أيضاً: (ولهذا اتفق الفقهاء على أنه متى لم يمكن دفع الضرر عن المسلمين إلا بما يُفضي إلى قتل أولئك المُتترس بهم جاز ذلك) [مجموع الفتاوى: 20/52]

[110] مجموع الفتاوى: 28/546./ وقد اتفق العلماء على أن جيش الكفار إذا تترسوا بمن عندهم من أسرى المسلمين وخيف على المسلمين الضرر اذا لم يقاتلوا؛ فإنهم يقاتلون، وإن أفضى ذلك إلى قتل المسلمين الذين تترسوا بهم

[111] مجموع الفتاوى: 20/52. / وكذلك مسألة التترس التي ذكرها الفقهاء؛ فإن الجهاد هو دفع فتنة الكفر، فيحصل فيها من المضرة ما هو دونها، ولهذا اتفق الفقهاء على أنه متى لم يمكن دفع الضرر عن المسلمين إلا بما يُفضي إلى قتل أولئك المُتترس بهم جاز ذلك

[112] بدائع الصنائع: 7/100./ ولا بأس برميهم بالنبال وإن علموا أن فيهم مسلمين من الأسارى والتجار؛ لما فيه من الضرورة، إذ حصون الكفرة قلما تخلو من مسلم أسير أو تاجر، فاعتباره يؤدي إلى انسداد باب الجهاد

[113] الفتاوى الكبرى: 4/608. / وأما قتال الدفع؛ فهو أشد أنواع دفع الصائل عن الحرمة والدين، فواجب إجماعاً، فالعدو الصائل الذي يفسد الدين والدنيا لا شيء أوجب بعد الإيمان من دفعه، فلا يشترط له شرط، بل يدفع بحسب الإمكان، وقد نص على ذلك العلماء أصحابنا وغيرهم، فيجب التفريق بين دفع الصائل الظالم الكافر وبين طلبه في بلاده

[114] المبسوط: 10/65. / ولكنا نقول؛ القتال معهم فرض، وإذا تركنا ذلك لِما فعلوا أدى إلى سد باب القتال معهم، ولأنه يتضرر المسلمون بذلك، فإنهم يمتنعون من الرمي لما أنهم تترسوا بأطفال المسلمين، فيجترؤن بذلك على المسلمين، وربما يصيبون منهم إذا تمكنوا من الدنو من المسلمين، والضرر مدفوع

[115] اللباب في الجمع بين السنة والكتاب 1/78 /  وإِن كَانَ فِيهِ مفْسدة لَكِنها خاصة ،فَيجوز ارتكابها لمصلحة عامـة ،كَما إِذا تترس الْكفَّار بصبيان الْمسلمين وذراريهم فَإنا لَا نكف بِسبب ذَلِك عن قِتالهم

[116] مجموع الفتاوى: 28/540. / فإذا كان الرجل يفعل ما يعتقد أنه يُقتل به لأجل مصلحة الجهاد، مع أن قتله نفسه أعظم من قتله لغيره، كان ما يفضى إلى قتل غيره لأجل مصلحة الدين التى لا تحصل إلا بذلك ودفع ضرر العدو المفسد للدين والدنيا الذى لا يندفع إلا بذلك؛ أولى

[117] النووي، الروضة 10/246

[118] الطحاوي ، مختصر اختلاف العلمـاء ٣ / ٤٣٤ . والجـصاص ، الأحكـام ٥ / ٢٧٣ . والقرطبـي ، الجـامع ١٦ / ٢٨٧ . وابن عبد البر ، التمهيد ١٦ / ١٤٣ .

[119] الجصاص ، الأحكام ٥ / ٢٧٣ . والقرطبي ، الجامع ١٦ / ٢٨٧ . وابن عبد البر ، التمهيد ١٦ / ١٤٣

[120] الطحاوي ، مختصر اختلاف العلمـاء ٣ / ٤٣٤ . والجـصاص ، الأحكـام ٥ / ٢٧٣ . والقرطبـي ، الجـامع ١٦ / ٢٨٧ . وابن عبد البر ، التمهيد ١٦ / ١٤٣ .

[121] الجصاص ، الأحكام ٥ / ٢٧٣ . والقرطبي ، الجامع ١٦ / ٢٨٧ . وابن عبد البر ، التمهيد ١٦ / ١٤٣ 

[122] الإمام الشافعي ، الأم ٤ / ٢٤٦ . والطحاوي ، مختصر اختلاف العلماء ٣ / ٤٣٤ . والجصاص ، الأحكـام ٥ / ٢٧٣ . والقرطبي ، الجامع ١٦ / ٢٨٧ . وابن عبد البر ، التمهيد ١٦ / ١٤٣ . 

[123] العبدري ، التاج والإكليل ٣ / ٣٥١ . وانظر : الدردير ، أقرب المسالك لمذهب مالك ( ٦٩) : فأن تترسوا بهم تركوا إلا لشدة خوف ، وبمسلم قصد غیره الا لخوف علی اکثر المسلمین

[124] ابن قدامه ، الکفافی ٢٨٦ / ٤ والمبدع٣٢٤ / ٣ والمغني٢٤٦ / ٨

[125] النووي،  الروضة ٢٤٦ / ١٠

[126] القرطبي، الجامع ٢٨٦ / ١٦

[127] الجصاص،  الأحكام ٢٧٤ / ٥

[128]  الغزالي، المستصفى٢٩٤ / ١ ، والوسيط ٢٣ / ٧

[129] البغوي ، التهذيب ٧ / ٤٧٣ ، قال: إذا كان في حال الالتحام والخوف على المسلمين أن يظفـر بهـم الكفـار يجوز ؛ لأن حفظ المجاهدين أولى من حفظ من بأيديهم /. والنووي، روضة الطالبين ١٠ / ٢٤٦  

[130]  النووي، الروضة  ٢٤٦ / ١٠

[131] ابن الهمام ، التقرير والتحبير ٣ / ٢٠٠ 

[132] ابن قدامة، المبدع ٣٢٤ / ٣ ،  و المغنی ٢٣١ / ٩

[133] ابن قدامة ، الکافی 4/268 : و إن تترسوا بأسارى المسلمين ، أو أهل الذمة ، لم يجز رمـيهم إلا في حال التحام الحرب والخوف على المسلمين ؛ لأنهم معصومون لأنفسهم ، فلم يبح التعرض لإتلافهم ضرورة ، وفي حال الضرورة يباح رميهم ؛ لأن حفظ الجيش أهم

[134] مغني المحتاج إلى معرفة ألفاظ المنهاج، للشيخ محمد الشربيني الخطيب، ج 4 / ص 224، مكتبة مصطفى البابي الحلبي بمصر، 1352 هـ، 193 م، نقلاً عن الجهاد والقتال في السياسة الشرعية، للدكتور محمد خير هيكل، ج 3 / ص 1336، 1338، 1339، دار البيارق، بيروت، الطبعة 1414 هـ، 1993 ن/  وإن تترسوا بمسلمين – ولو واحداً – أو ذميين، فإن لم تدع الضرورة إلى رميهم، تركناهم وجوباً، صيانة للمسلمين وأهل الذمة…. وإن دفعوا بهم عن أنفسهم – يعني تترس الكفار بنسائهم وأولادهم، مدافعين بذلك عن أنفسهم – ولم تدع ضرورة إلى رميهم، فالأظهر تركهم وجوباً، لئلا يؤدي إلى قتلهم من غير ضرورة، وقد نُهينا عن قتلهم. . . والثاني؛ وهو المعتمد. . . جواز رميهم كما يجوز نصب المنجنيق على القلعة، وإن كان يُصيبهم، ولئلا يتخذوا ذلك ذريعة إلى تعطيل الجهاد، أو حيلة لاستبقاء القلاع لهم.

[135] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤

[136] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤

[137] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤

[138] .النووی،  الروضة 10/245 / ونقل الإمام النووي  عن  البغوي  في  التهذيب ٧ / ٤٧٣ فقال :  فـرع : لـوتترس الكفار بمسلمين من الأسارى وغيرهم ، نظر : إن لم تدع إلى رميهم ضرورة ، واحتمل الحال الإعـراض عنهم ، لم يجز رميهم . فإن رمى رام فقتل مسلماً ، قال البغوي : هو كما لو قتل مسلماً في دار الحرب ، إن علمه مسلماً ، لزمه القصاص . وإن ظنه كافراً ، فلا قصاص ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان ، ..

[139] . البغوی ، التهذيب  7/473

[140] النووی،  الروضة 10/245

[141]  ابن قدامه، المبدع 3/324 / و المغنی 9/231  که در آن آمده است : فإن رماهم، فأصاب مسلماً، فعلیه ضمانه.

[142] الشربینی ، مغنی المحتاج 4/224  /  قـال الـشربيني : إن تترسوا بمسلمين – ولو واحداً – أو ذميين ، كذلك ، فإن لم تدع ضرورة إلى رميهم تركناهم ( وجوباً) صيانة للمسلمين ، وأهل الذمة ، والنساء والصبيان على المعتمد ، بأن المسلم والذمي محقونا الـدم ، لحرمة الدين والعهد ، فلم يجز رميهم بلا ضرورة

 [143]روضة الطالبين 10/246 ، المهذب 2/234  ، المغني 9/232 ، مجموع الفتاوى 28/ 547.

[144] حاشيتا قليوبي وعميرة  ٤ /٢٢٠  / فِي هذِهِ الْحالَةِ (وإِنْ دفَعوا بِهِم عن أَنفُسِهِم ولَم تدع ضرورةٌ إلَى رميِهِم فَالْأَظْهر تركُهم) فَلَا يرمونَ  والثَّانِي جواز رميِهِم ورجحه فِي الروضةِ (وإِنْ تترسوا بِمسلِمِين فَإِنْ لَم تدع ضـرورةٌ إلَـى رمـيِهِم تركْناهم فَلَا نرمِيهِم)

[145] الكافي في فقه الإمام أحمد ٤ /١٢٦ / وإن تترسوا بأسارى المسلمين ،أو أهل الذمة ،لم يجز رميهم إلا في حال التحام الحرب،والخوف على المسلمين ؛لأم معصومون لأنفسـهم ،فلم يـبح التعرض لإتلافهم من غير ضرورة .وفي حال الضرورة ،يباح رميهم ؛لأن حفظ الجيش أهم.

[146] شرائع الاسلام للحلی 1/246

[147] الإمام الشافعي ، الأم ٤ / ٢٤٦ . وانظر كذلك : السرخسي ، المبسوط ١٠ / ٦٥ . وقال ابن قدامة في المغني9/231 : وإن تترسوا بمسلم ، ولم تدع حاجة إلى رميهم ، … ، فإن رماهم فأصاب مسلماً فعليه ضمانه  

[148] در التهذيب ٧ / ٤٧٣ می گوید :  وإن تترسوا بمسلم ، نظر : إن لم يكن في حال التحام القتال لا يجوز أن يضربه . فإن ضربه ، فقتله – فهو كما لو قتل رجلاً في دار الحرب – إن علمه مسلماً عليه القـود ، وإن ظنه كافراً : فلا قود عليه ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان.

[149] المدونة للامام مالک3/24؛ التمهید لابن عبدالبر16/1443؛ البدایة لابن رشد1/12؛ الشرح الکبیرلابن الدردیر2/178؛ الوسیط للغزالی 7/23 / اذ قالوا ارحلوا عنا و الا قتلنا اسراکم فیرحلوا عنهم

[150] في مشارع الأشواق 2/1029 / لو تترس الكفار في قلعتـهم بأسـرى المسـلمين وأطفالهم،فإن لم تدع ضرورة إلى رميهم ،تركناهم صيانة للمسلمين

[151]  – فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب 2/210

[152] فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب  ٢ /٢١١/ وحاشية البجيرمي على شرح المنـهج = التجريد لنفع العبيد ٤/٢٥٤  / وحاشية الجمل على شرح المنهج = فتوحات الوهاب بتوضيح شرح منهج الطلاب ٥ /١٩٤ /

[153] روضة الطالبين وعمدة المفتين 10/246 /  لَوْ تَتَرَّسَ الْكُفَّارُ بِمُسْلِمِينَ مِنَ الْأُسَارَى وَغَيْرِهِمْ، نُظِرَ إِنْ لَمْ تَدْعُ ضَرُورَةٌ إِلَى رَمْيِهِمْ وَاحْتَمَلَ الْحَالُ الْإِعْرَاضَ عَنْهُمْ، لَمْ يَجُزْ رَمْيُهُمْ، فَإِنْ رَمَى رَامٍ، فَقَتَلَ مُسْلِمًا قَالَ الْبَغَوِيُّ: هُوَ كَمَا لَوْ قَتَلَ مسـلِما فِـي دارِ الْحربِ،إِنْ علِمه مسلِما لَزِمه الْقِصاص، وإِنْ ظَنه كَافِرا فَلَـا قِصـاص وتجِب الْكَفَّارةُ

[154] التاج والإكليل 4/546 ، منح الجليل 3/151 ، حاشية الدسوقي 2/179 .

[155] الإنصاف 4/130 ، معونة أولي النهى 4/618 ، شرح منتهى الإرادات 1/625 ، كشاف القناع   3/ 52 .

[156] مغني المحتاج 6/33 ، المهذب 2/243 ، روضة الطالبين 10/246  .

[157] المغني 9/232 .

[158] فتح القدير 5/449 ، العناية شرح الهداية 5/448 .

[159]  تفسير ابن كثير 4/194 .

[160] زاد المسير 7/440 ، فتح القدير 5/54 ، أحكام القرآن للجصاص 3/590 .

[161] تفسير ابن كثير 4/194 ، ابن جوزی زاد المسير في علم التفسير 7/440 ، 441 . 

[162] البخاري (4178) وأبو داود (2765)  / قال ابو بَکْرٍ یا رَسُولَ اللَّهِ خَرَجْتَ عَامِدًا لِهَذَا الْبَیْتِ لَا تُرِیدُ قَتْلَ اَحَدٍ ولا حَرْبَ اَحَدٍ فَتَوَجَّهْ له فَمَنْ صَدَّنَا عنه قَاتَلْنَاهُ قال امْضُوا علی اسْمِ اللَّهِ.

[163] فتح الباري 6/117

[164] نگاه کنید به : المغني والشرح الكبير 10/505 / المجموع شرح المهذب 19/297

[165] صحيح الترمذي 1604

[166] المبسوط 10/66 ، بدائع الصنائع 7/101 ، فتح القدير 5/448 .

[167] شرح مختصر خليل 3/115 ، الإنصاف 4/130 .

[168] الأم 7/370 ، أحكام القرآن للجصاص 3/590 .

[169] مغني المحتاج 6/33 ، حاشية الجمل 5/195 ، 196 ، حاشية البجيرمي 4/255 .

[170] بدائع الصنائع 7/101 ، 102 ، العناية شرح الهداية 5/448 ، 449 .

[171] ابن حجر ، فتح الباري ٦ / ١٤٧ ح ٢٨٥٠ . والصنعاني ، سبل السلام ٤ / ١٣٤٥ حديث ١١٩١ . والشوكاني ، نيل الأوطار  8/16،73 /  وقال ابن حجر: وقال مالك والأوزاعي : لا يجوز قتل النساء والصبيان بحـال ، حتـى لـو تترس أهل الحرب بالنساء والصبيان، أو تحصنوا بحصن، أو سفينة ، وجعلوا معهم النساء والصبيان؛ لم يجز رميهم ، ولا تحريقهم

[172] الصنعاني ، سبل السلام ٤ / ١٣٤٥ حديث ١١٩١ . والشوكاني ، نيل الأوطار ٨ / ١٦ ، ٧٣  / وقد نقل هذا الصنعانی، ثم قال : ونقل ابن بطال وغيره اتفاق الجميع على عدم جواز القـصد إلى قتل النساء والصبیان للنهی عن ذلک .

[173] السرخسي نقلا عن محمد بن الحسن (شرح السير الكبير 4/1467) / ولا بأس للمسلمين أن يحرقوا حصون المشركين بالنار، أو يغرقوها بالماء، وأن ينصبوا عليها المجانيق، وأن يقطعوا عنهم الماء، وأن يجعلوا في مائهم الدم والعذرة والسم حتى يفسدوه عليهم، لأنا أمرنا بقهرهم وكسر شوكتهم؛ وجميع ما ذكرنا من تدبير الحروب مما يحصل به كسر شوكتهم، فكان راجعا إلى الامتثال، لا إلى خلاف المأمور، ثم في هذا كله نيل من العدو، وهو سبب اكتساب الثواب، قال الله تعالى: “ولا ينالون من عدو نيلا إلا كتب لهم به عمل صالح”، ولا يمتنع شيء من ذلك ما يكون للمسلمين فيهم من أسرى، أو رجالا، وإن علمنا ذلك؛ لأنه لا طريق للتحرز عن إصابتهم مع امتثال الأمر بقهر المشركين، وما لا يستطاع الامتناع منه فهو عفو.

[174] المواق فى (التاج والإكليل 4/544) / “بقطع ماء وآلة” ابن القاسم: لا بأس أن ترمى حصونهم بالمنجنيق، ويقطع عنهم المير والماء وإن كان فيهم مسلمون أو ذرية، وقاله أشهب. قال في المدونة: ولا بأس بتحريق قراهم وحصونهم، وتغريقها بالماء، وحرابتها، وقطع الشجر المثمر، وغيره؛ لقوله تعالى: “ولا يطئون موطئا”. “وقد قطع عليه السلام نخل بني النضير وأحرقها”.

[175] الامام الشافعى امام المذهب :الأم 4/257 /  وإذا تحصن العدو في جبل أو حصن أو خندق أو بحسك أو بما يتحصن به: فلا بأس أن يرموا بالمجانيق، والعرادات، والنيران، والعقارب، والحيات، وكل ما يكرهونه، وأن يبثقوا عليهم الماء ليغرقوهم، أو يوحلوهم فيه، وسواء كان معهم الأطفال والنساء والرهبان أو لم يكونوا؛ لأن الدار غير ممنوعة بإسلام ولا عهد، وكذلك لا بأس أن يحرقوا شجرهم المثمر، وغير المثمر، ويخربوا عامرهم، وكل ما لا روح فيه من أموالهم.

[176] ابن قدامة : (المغني 9/230) / مسألة: قال – يعني الخرقي –: “وإذا حورب العدو، لم يحرقوا بالنار”: أما العدو إذا قدر عليه، فلا يجوز تحريقه بالنار، بغير خلاف نعلمه، وقد كان أبو بكر الصديق رضي الله عنه يأمر بتحريق أهل الردة بالنار، وفعل ذلك خالد بن الوليد بأمره، فأما اليوم فلا أعلم فيه بين الناس خلافا… فأما رميهم قبل أخذهم بالنار، فإن أمكن أخذهم بدونها، لم يجز رميهم بها؛ لأنهم في معنى المقدور عليه، وأما عند العجز عنهم بغيرها، فجائز، في قول أكثر أهل العلم، وبه قال الثوري، والأوزاعي، والشافعي… وكذلك الحكم في فتح البثوق عليهم، ليغرقهم، إن قدر عليهم بغيره، لم يجز، إذا تضمن ذلك إتلاف النساء والذرية، الذين يحرم إتلافهم قصدا، وإن لم يقدر عليهم إلا به، جاز، كما يجوز البيات المتضمن لذلك. ويجوز نصب المنجنيق عليهم. وظاهر كلام أحمد جوازه مع الحاجة وعدمها .

[177] ابن حزم في (المحلى 5/346) : / جائز تحريق أشجار المشركين، وأطعمتهم، وزرعهم، ودورهم، وهدمها، قال الله تعالى: “ما قطعتم من لينة أو تركتموها قائمة على أصولها فبإذن الله وليخزي الفاسقين”، وقال تعالى: “ولا يطئون موطئا يغيظ الكفار ولا ينالون من عدو نيلا إلا كتب لهم به عمل صالح”، وقد أحرق رسول الله صلى الله عليه وسلم نخل بني النضير – وهي في طرف دور المدينة – وقد علم أنها تصير للمسلمين في يوم أو غده.

[178] تحفة المحتاج 2/460  / الألباني: صحيح الترمذي 3087 / ابن ماجه 2771

[179] أبو داود (3534) واللفظ له، والدولابي في ((الكنى)) (1/187)، والبيهقي (21837) الألباني : صحيح أبي داود 3534

[180]الشوكاني، نيل الأوطار ، الجزء: ٦، الناشر: دار الجيل – بيروت – لبنان، سنة الطبع: ١٩٧٣، ص 39

[181] ابن القيم، عون المعبود وحاشية – باب في الرجل يأخذ حقه من تحت يده ص327 

[182] ابن قدامه، المغني ج ٩  ص٣٩٠

[183] جواز رمي المرتدين والكفار بآلات فيها مواد متفجرة تقتلهم هم وأبناؤهم ونساؤهم، وذلك إذا تترسوا في الحرب بالنساء والصبيان ومن لا يجوز قتله، بالإضافة إلى حرق السفن وإغراقها بمن فيها من المقاتلين الكفار ونسائهم وصبيانهم

[184] والقضية الأخري: “جواز القصد إلى قتل النساء والذرية عمدا؛ دفعا لهتك أعراض المسلمات أو قتل المسلمين

[185] مجلة الأنصار، العدد 90، ص، 10 الصادرة بتاريخ 29 شوال 1415 هـ، فتوا تحت عنوان : فتوى كبيرة الشأن في جواز قتل الذرية والنسوان درءًا لخطر هتك الأعراض وقتل الإخوان./ فحقيقة المسالة أننا إن لم نستطع منع المرتدين من قتل أسارى المسلمين من مدنيين وغيرهم إلا بتهديد هؤلاء المرتدين بقتل نسائهم وأبنائهم فهو جائز إن لم يكن واجبًا، وكذلك إن لم نستطع منع المرتدين من انتهاك أعراض المسلمين  والتلعب بالنساء إلا بتهديدهم بقتل ذريتهم ونسائهم فهو جائز ولا شك إن لم يكن واجبًا؛ إذ أن مصلحه إحياء المسلمين وحفظ أعراضهم أشد وأهم من التوصل إلى قتل المرتدين  بتترسهم بنسائهم وأبنائهم” / ایمن الظواهری نجدی رهبر کودتاگر بر منهج اسامه بن لادن در القاعده نیز به سبکی دیگر همین نگرش را ارائه می دهد . نگاه کنید به کتابش : التبرئة؛ رسالة في تبرئة أمة القلم والسيف من منقصة الخوار والضعف

[186] ابی داود (4252) ، والترمذي (2229) إِنَّمَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي الْأَئِمَّةَ الْمُضِلِّينَ

[187] مسلم1847 / دُعَاةٌ علَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَن أَجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، صِفْهُمْ لَنَا، قالَ: نَعَمْ، قَوْمٌ مِن جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بأَلْسِنَتِنَا،…

[188] ابن ماجه (4036)، وأحمد (7912) / إنَّها ستَأتي على النَّاسِ سِنونَ خَدَّاعةٌ، يُصدَّقُ فيها الكاذِبُ، ويُكذَّبُ فيها الصَّادِقُ، ويُؤتمَنُ فيها الخائِنُ، ويُخَوَّنُ فيها الأَمينُ، ويَنطِقُ فيها الرُّوَيبِضَةُ. قيل: وما الرُّوَيبِضَةُ يا رسولَ اللهِ؟ قال: السَّفيهُ يتَكلَّمُ في أَمْرِ العامَّةِ.

[189] أحمد (2728)، البيهقي (17933)/ مصنّف بن أبي شيبة، كتاب الجهاد من ينهى عن قتله في دار الحرب حديث رقم 32501

[190] أبو داود (2515) واللفظ له، والنسائي (4195)، وأحمد (22095).

[191] بخاری (3126) ومسلم (1904)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *