رهبریت در دارالاسلام
(13-قسمت)
تمام آنچه از آیات و احادیث و سخن اصحاب و ائمه ی مسلمین و علمای صالح مومنین در مورد «وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی» گفته ایم تنها زمانی متحقق می گردد که همه ی مسلمین دارای یک رهبر باشند و کسی در این زمینه همسان و رقیبش نباشد؛ وجود چند رهبر در یک جامعه بدون شک منجر به تفرق خواهد شد. به همین دلیل است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به صراحت می فرماید:
- إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْن،ِ فَاقْتُلُوا الآخَرَ مِنْهُمَا [1]زماني كه با دو خليفه بيعت شد خليفه دوم از ايشان را بكشيد .
- مَنْ بَايَعَ إِمَامًا فَأَعْطَاهُ صَفْقَةَ يَدِهِ وَثَمَرَةَ قَلْبِهِ فَلْيُطِعْهُ إِنِ اسْتَطَاعَ فَإِنْ جَاءَ آخَرُ يُنَازِعُهُ فَاضْرِبُوا عُنُقَ الآخَرِ [2] هر کس با امام و رهبری بیعت کند و با رضایت قلبی دستش را در دستش نهد، تا آنجا که بتواند باید از او اطاعت کند و اگر کس دیگری آمد و در این امر نزاع کرد گردنش را بزنید.
- مَنْ أَتَاكُمْ وَأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ عَلَى رَجُلٍ وَاحِدٍ يُرِيدُ أَنْ يَشُقَّ عَصَاكُمْ أَوْ يُفَرِّقَ جَمَاعَتَكُمْ فَاقْتُلُوهُ [3]«در آن حال كه زمام كارتان به صورت يكپارچه به دست يكي از شماست، هركس نزد شما بيايد و قصد ايجاد اختلاف يا تفرقه افكني در ميان جماعت يكپارچه ي شما را داشته باشد، او را بكشيد»
در اینجا فرق ندارد این اهل تفرقی که باید کشته شود انسان جائر و فاسقی است یا انسان عادلی . امام نووی رحمه الله در شرح حدیث «سَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ، فَالْأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ » [4] می گوید : در این حدیث معجزه ای از رسول الله صلی الله علیه وسلم ظاهر شده است و معنی حدیث اینست که هرگاه بعد از یک خلیفه به خلیفه ای دیگر بیعت داده شد، پس بیعت اول صحیح است و واجب است به آن وفا شود. و بیعت دوم باطل است و وفای به آن حرام است. و بر او حرام است که آن را طلب کند، و یکسان است که نفر دومی که منعقد شده است از تعیین نفر اول به عنوان امام، آگاهی داشته باشد یا نسبت به آن جاهل باشد. و فرقی نمی کند که آنها در دو سرزمین جدا باشند یا در یک سرزمین، یا یکی از آنها در سرزمین امام باشد و دیگری در جایی دیگر، این همان رأی درستی است که اصحاب ما (یعنی شافعی ها) و جماهیرعلما برآن هستند[5]… وعلما اتفاق نظر دارند بر اینکه جایز نیست در یک زمان با دو خلیفه بیعت داده شود، فرقی نمیکند دارالاسلام وسیع باشد یا نه.» [6]
در روایت دیگری آمده است که : قيلَ: يا رسولَ اللهِ، مَن نؤَمِّرُ بَعدَكَ؟ گفته شد یا رسول الله چه کسی بعد از شما أمير خواهد شد؟ قال: إنْ تؤَمِّروا أبا بكرٍ تَجِدوه أَمينًا زاهِدًا في الدُّنيا راغِبًا في الآخِرةِ، پیامبر فرمود: اگر ابوبكر را امير خود قرار دهيد او را پارسا در امر دنيا و مشتاق آخرت خواهيد يافت . وإنْ تؤَمِّروا عُمرَ تَجِدوه قَويًّا أَمينًا لا يَخافُ في اللهِ لَومةَ لائِمٍ، واگر عمر را امير خود قرار دهيد او را قوی و امين خواهيد يافت كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش گری نمی ترسد وإنْ تؤَمِّروا عليًّا – ولا أُراكُم فاعِلينَ- تَجِدوه هاديًا مَهديًّا يَأخُذُ بكُم الطَّريقَ المُستقيمَ.[7]
(ادامه دارد……)
[1]مسلم 4905 – 1853-3553
[2]مسلم 4882 / نسائی 4202
[3]مسلم 4904 – 1852 – 3552
[4]مسلم1842 / بخاری 3455
[5]النووی ، المنهاج شرح النووی علی مسلم، .232 -231 /12 / :معنى هذا الحديث إذا بُويع لخليفة بعد خليفة فبيعةالأول صحيحة يجب الوفاء بها، وبيعة الثاني باطلة يحرم الوفاء بها، ويحرم عليه طلبهاوسواء عقدوا للثاني عالمين بعقد الأول أم جاهلين، وسواءكانا في بلدين أو بلد أو أحدهمافي بلد الإمام المنفصل والآخر في غيره، هذا هو الصواب الذي عليه أصحابنا وجماهيرالعلماء
[6]النووی، صحيح مسلم به شرح نووی،ج ۱۲ ص ۲۲۱، ۲۲۲
[7] ابن حجر العسقلاني: الإصابة: 2/509 / مسند أحمد2/158 / والبزار (783)، والطبراني في المعجم الأوسط(2166)