بسم الله و الحمد لله ، اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته / بخش 11 :
انواع دارالکفر و تبدیل دارالاسلام به دارالکفر (2)
(1-قسمت)
شافعی ها:
ابن قدامه رحمه الله از خود امام شافعی رحمه الله نقل می کند که : زمانی که اهل سرزمینی مرتد شوند و احکام خودشان به جای احکام شریعت الله در جامعه پیاده شود چنین سرزمینی تبدیل به دارالحرب می شود .. در غنیمت گرفتن اموالشان و .. مثل سرزمین مسلیمه ی کذاب که ابوبکر صدیق با آنها وارد جنگ شد…تا انجا که می گوید : و شافعی چنین گفت[1]
ابن حجر الهيتمي رحمه الله می گوید: و این وصف و نامیدن سرزمینی به اینکه اسلامی است یا حربی وصفی عارضی است که با تغییر تسلط احکامی که در آن اجرا می شوند تغییر می کند، و اما سخن کسی که می گوید که این وصف ثابت است و تغییر نمی کند صحیح نیست.[2]
مثل اندلس که ابتدا دارالکفر بود اما بعد از فتح تبدیل به دارالاسلام شد و بعد از تسخیر آن توسط کفار دوباره تبدیل به دارلکفر شد .البته ابن حجر الهيتمي رحمه الله در «تحفة المحتاج» خودش تنها معتقد به بخشی از این سخن است، و بر این باور است که دارالکفر به دارالاسلام تغییر پیدا می کند و دارالاسلام به دارالکفر تبدیل نمی شود و می گوید: هر سرزمینی که حکم دارالاسلام بودن بر آن داده شد بعد از آن مطلقاً تبدیل به دارالکفر نمی شود.[3]
این دوگانگی اقوال عده ای از شافعی ها به دلیل برداشت از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می فرماید:«الإسلامُ يَعْلُو و لايُعْلَى»و چنین برداشت کرده اند که در هیچ صورتی سرزمینی که قبلا دارالاسلام بوده تبدیل به دارالکفر نمی گردد. [4] مثل الشربيني الشافعي رحمه الله که می گوید : حتی اگر کفار بر سرزمینی مثل طرسوس که ساکنان آن مسلمان هستند تسلط پیدا کنند باز تبدیل به دارالحرب نمی شود .[5]
در این برداشت، سرزمینی که توسط کفار اشغال شده باید دوباره به مسلمین و قانون شریعت الله برگردد هر چند که این آزادسازی مدتها طول بکشد.تمام این کارها برای این است سرزمینی که زمانی در حاکمیت قانون شریعت الله بوده و حاکمیت آن در دست مسلمین بوده هرگز به ملکیت کفار در نمی آید بلکه سرزمین غصب شده ای است که باید روزی دوباره به مسلمین بر گردد و بار دیگر قانون شریعت الله در آن به اجرا در آمده و تحت حاکمیت مسلمین قرار گیرد و حکم این سرزمین بر همان «حکم قبلی» آن است که هنوز به تسلط کفار در نیامده بود و احکام کفری در آن اجرا نمی شد.[6]
در این صورت: بعضی از شافعی مذهبها با استناد به: الإسلامُ يَعْلُو ولا يُعْلى[7]، بر این باورند که دارالاسلام تحت هیچ شرایطی دوباره تبدیل به دارالکفر و دارالحرب نمی شودو اسلام را غالبی می دانند که هیچ گاه مغلوب نمی شود؛ حتی برخی براساس این حدیث گفته اند: اگر کفار بر منطقه ای از بلاد مسلمین سیطره پیدا کنند و مسلمانی هم در آن یافت نشود، بازهم آن منطقه به دارالکفر تبدیل نمی شود؛ چراکه حکم به استیلا و غلبهی قبلی آنان می شود. [8]
امام نووی رحمه الله هم زمانی که می خواهد احکام «لَقِيط» را بیان کند برای دارالاسلام سه حالت می آورد، در حالت سوم می گوید: دار و سرزمینی که مسلمین در آن سکونت داشتند سپس آنجا را ترک کردند و کفار بر آن سرزمین غلبه پیدا کرده اند. [9]
به دنبال این امام نووی رحمه الله تعلیقی بر همین سخن خود می زند و می گوید که بعضی از شافعی ها به این دلیل چنین سرزمینی را باز جزو دارالاسلام محسوب می کنند چون تسلط قدیم مسلمین برای ادامه و استمرا حکم کافی است و بعضی از متاخرین شافعی مذهب هم می گویند که این حکم تا زمانی است که مسلمین را منع نکنند و چنانچه مسلمین را منع کنند تبدیل به دارالکفر می شود.[10]
(ادامه دارد……)
[1]ابن قدامه ، المغني (شرح مختصر الخرقي) – ج12 ص 284(7105) / فَصْلٌ: وَمَتَى ارْتَدَّ أَهْلُ بَلَدٍ، وَجَرَتْ فِيهِ أَحْكَامُهُمْ، صَارُوا دَارَ حَرْبٍ فِي اغْتِنَامِ أَمْوَالِهِمْ، وَسَبْيِ ذَرَارِيِّهِمْ الْحَادِثِينَ بَعْدَ الرِّدَّةِ، وَعَلَى الْإِمَامِ قِتَالُهُمْ، فَإِنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ – رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ – قَاتَلَ أَهْلَ الرِّدَّةِ بِجَمَاعَةِ الصَّحَابَةِ، وَلِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَ بِقِتَالِ الْكُفَّارِ فِي مَوَاضِعَ مِنْ كِتَابِهِ، وَهَؤُلَاءِ أَحَقُّهُمْ بِالْقِتَالِ؛ لِأَنَّ تَرْكَهُمْ رُبَّمَا أَغْرَى أَمْثَالَهُمْ بِالتَّشَبُّهِ بِهِمْ وَالِارْتِدَادِ مَعَهُمْ، فَيَكْثُرُ الضَّرَرُ بِهِمْ. وَإِذَا قَاتَلَهُمْ، قَتَلَ مَنْ قَدَرَ عَلَيْهِ، وَيَتْبَعُ مُدْبِرَهُمْ، وَيُجْهِزُ عَلَى جَرِيحِهِمْ، وَتُغْنَمُ أَمْوَالُهُمْ. وَبِهَذَا قَالَ الشَّافِعِيُّ.
[2] «تحفة المحتاج بشرح المنهاج» (12/108-109) /وهذا الوصف للدار -وهو كونها إسلاميّة أو حربيّة- وصفٌ عارضٌ يتغير بتغير غلبة الأحكام التي تجري فيها، وأما قول من قال إنها ثابتة لا تتغير فغير صحيح.
[3]تحفة المحتاج في شرح المنهاج، أحمد بن حجر الهيتمي، تحقيق جماعة من العلماء، المكتبة التجارية الكبرى، القاهرة./ (9/269)./ ما حُكم بأنّه دارُ إسلامٍ لا يصير بعد ذلك دارَ كفرٍ مطلقًا
[4] “تحفة المحتاج” (8 / 82)، و”أسنى المطالب” (4 / 204)
[5]شمس الدین محمد الخطیب الشربینی ، مغني المحتاج إلى معرفة معاني ألفاظ المنهاج – ج 2 ص465 / ولو غلب الكفار على بلدة يسكنها المسلمون كطرسوس لا تصير دار حرب .
[6]و الرّملي در “نهاية المحتاج”می گوید: “ومِنها -أي: مِن دار الإسلام- ما عُلم كونُه مسكنًا للمسلمين، ولو في زمنٍ قديمٍ، فغلب عليه الكفّارُ كقرطبةَ؛ نظرًا لاستيلائنا القديم”.
[7] أخرجه الروياني في ((مسنده)) (783)، والدارقطني (3/252)، وأبو نعيم في ((تاريخ أصبهان)) (1/92)
[8] هیتمی، ابنحجر، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج9، ص269.
[9]العزيز شرح الوجيز (الشرح الكبير) 1-14 ج7 / کتاب القطی – احکام القیط ص 403 / أحدها : دار يسكنها المسلمون فاللقيط الموجود فيها مسلم وإن كان فيها أهل ذمة تغليباً للإسلام. الثاني : دار فتحها المسلمون وأقروها في يد الكفار بجزية فقد ملكوها أو صالحوهم ولم يملكوها ، فاللقيط فيها مسلم إن كان فيها مسلم واحد فأكثر، وإلا فكافر على الصحيح . الثالث : دار كان المسلمون يسكنونها ثم جلوا عنها وغلب عليها الكفار
[10] وأما عد الأصحاب الضرب الثالث دار إسلام فقد يوجد في كلامهم ما يقتضي أن الاستيلاء القديم يكفي لاستمرار الحكم ، ورأيت لبعض المتأخرين تنزيل ما ذكروه على ما إذا كانوا لا يمنعون المسلمين منها فإن منعوهم فهي دار كفر