بسم الله و الحمد لله ، اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته / بخش 11 :
انواع دارالکفر و تبدیل دارالاسلام به دارالکفر (2)
(3-قسمت)
عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِت رضی الله عنه یکی از مفاد و موارد بیعتی که با رسوالله صلی الله علیه وسلم بسته بودند را اینگونه بیان می کند: وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ [1] و اینکه با حاکمان و امیران در گیر نشویم، و فرمود: مگر اینکه خودتان از آنان کفر آشکار و واضحی را مشاهده کنید که برای آن در نزد خداوند دلیل قاطعی وجود دارد.
توضیح اینکه:
رهبریت و حاکم یعنی نماینده و مجری قانون حاکم بر جامعه. زمانی که این شخص این قانون را رد کرد و مثلا مرتد شد در واقع خود را از نمایندگی چنین قانونی خلع و بری کرده است که باعث سرایت این ارتداد و کفر به زیر مجموعه هائی که تابع اون نیستند نمی گردد. در چنین شرایطی خروج و جهاد بر علیه چنین مرتد ظالمی متناسب با قدرت مسلمین لازم می گردد و با مرتد شدن چنین شخصی و با وجود قیام بر علیه چنین مرتدی توسط مردم آن سرزمین حکم «دار» و سرزمین عوض نمی شود، چون نماینده و مجری قانون حاکم بر چنین سرزمینی نیست؛ بلکه شخصی عادی مثل سایر اشخاص جامعه می شود اما ممکن است با قدرتی بیشتر.
این شخص در چنین حالتی دیگر دارای سمتی شرعی در دارالاسلام نیست و همچون یک مجرم عادی ساکن در دارالاسلام با وی معامله می شود نه همچون حاکم و رهبر و نماینده ی اجرائی قانون شریعت الله و نماینده ی مسلمین.
در چنین وضعیت اضطراری که پیش آمده دارالاسلام با کفر حاکم تبدیل به دارالکفر نمی شود، چون مسلمین در حال مبارزه با چنین حاکم کافری هستند و قوانین چنین حاکم کافری را نپذیرفته اند. در چنین حالاتی می توان سخن الدِسوقی مالکی را نیز با سخن این دسته از شافعی ها نزدیک کرد که می گوید: «اگر بلاد اسلامی به تصرف کفار درآید، تا زمانی که شعائر اسلامی در آن پابرجا باشد، به دارالکفر تبدیل نمیگردد.»[2] مثل کشور یمن، هندوستان و عراق و سوریه و اردن و مصر و الجزائر و لیبی و ترکستان شرقی و ازبکستان و تاجیکستان و … که مستعمرهی کفار سکولار بوده اند و همیشه در حال جهاد به سر برده اند.
از دیگر مواردی که می توان نام برد، دوره ای است که مغول ها، سرزمینهای اسلامی را اشغال کردند و کفار بر مسلمین حاکم شدند؛ اما علمای اسلام در آن زمان هم به سرزمین های اشغالی، بلاد کفر نگفتند چون مسلمین همیشه به نسبتهای مختلفی در حال جهاد با اشغالگران بودند.
در این صورت در مذهب شافعی چه به دیدگاه امام شافعی رحمه الله که ابن قدامه رحمه الله آن را نقل کرده استناد کنیم و چه به دیدگاه آندسته از علمای بزرگواری که معتقد هستند که دارالاسلام « صورة لا حكماً » تبدیل به دارالحرب می شود، در هر دو حالت مناط و معیار تغییر دار و سرزمین «قانون و حکم» و سلطه ای است که بر سرزمین حاکمیت پیدا کرده است. اگر سلطه و قانون مال اسلام باشد سرزمین هم دارالاسلام و اگر این سلطه و قانون توسط کفار عوض شود سرزمین هم تبدیل به سرزمین دارالحرب می شود.
(ادامه دارد……)
[1]بخاري/ 7056 / دَعَانَا النَّبِيُّ فَبَايَعْنَاهُ، فَكَانَ فِيمَا أَخَذَ عَلَيْنَا: أَنْ بَايَعَنَا عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فِي مَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا، وَعُسْرِنَا وَيُسْرِنَا، وَأَثَرَةٍ عَلَيْنَا، وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ / رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را فراخواند وبا ایشان بیعت کردیم و مضمون عهدی که از ما گرفت این بود که: در خوشی و ناخوشی و سختی وراحتی وترجیح دادن دیگران بر ما اطاعت و پیروی کنیم و اینکه با حاکمان و امیران در گیر نشویم، و فرمود: مگر اینکه خودتان از آنان کفر آشکار و واضحی را مشاهده کنید که برای آن در نزد خداوند دلیل قاطعی وجود دارد.
[2] حاشیه دسوقی، دسوقی مالکی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص188.