اصل رعايت احترام متقابل و نزاکت بين المللي (بخش ۱۵
(متن کامل مطلب)
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «إنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلَامِ النُّبُوَّةِ الْأُولَى: إذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْت»[۱] آنچه را مردم از سخنان پيامبران پیشین درک نموده اند اينست که هرگاه حيا نداشته باشی (شرم و حیا نکردی) هر کاری را که می خواهی انجام بده.
به دلیل همین حیاء بود که ابوسفیان در دربار روم بر علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم دروغ نمی گوید[۲] در این صورت صفات پسندیده ای در اخلاق و رفتار ملل وجود دارد که از پس مانده های تعالیم انبیاء بوده است و فطرتهای سالم به چنین اخلاقیات و رفتارهائی پاسخ مثبت داده اند و اینکه مسلمین هم به این اخلاقیات و رفتارها پایبند باشند که آخرین شریعت الله هم بر این رفتارها مهر تائید گذاشته امر تازه و عجیبی نیست چون در اساس ما به تمام انبیاء و پس مانده ی تعالیم آنها که مورد تائید آخرین شریعت الله است ایمان داریم و بین هیچ یک فرقی قائل نیستیم: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ فرستاده ( خدا ، محمّد ) معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است و مؤمنان ( نیز ) بدان باور دارند . كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته ( و میگویند:) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم. وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ (بقره/۲۸۵) و میگویند: ( اوامر و نواهی ربّانی را توسّط محمّد) شنیدیم و اطاعت کردیم . پروردگارا ! آمرزش تو را خواهانیم ، و بازگشت به سوی تو است .
در این اخلاق عمومی ما شاهد اخلاقیاتی در شکل حکومتی و روابط بین الملل هستیم که باز مورد تائید آخرین شریعت الله بوده و بسیاری از ملل دیگر هم به این رفتارها و اخلاقیات پایبند هستند. یکی از این رفتارها اصل رعايت احترام متقابل و نزاکت در روابط بين الملل است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم در برخورد با سفرا و نمایندگان همه ی ملل با مروت و احترام برخورد می کرد. بدتر از مرتدین وجود ندارند، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم باز با سفیر مسیلمه ی کذاب کوچکترین بی احترامی نشان نمی دهد و طبق رسوم آن زمان سفیر این مرتد را می پذیرد و در کمال امنیت او را روانه می کند و درمقام توصيه در برخورد با سفرا و نمایندگان ملل غیر مسلمان، به اصحاب خود در اين مهم مي فرمود:«پس ازمن نيز بدين گونه عمل کنيد»[۳]
در این صورت اصل رعایت احترام و نزاکت بین المللی که از پس مانده های تعالیم انبیاء گذشته در میان ملل مختلف بوده و مخالفتی هم با آخرین شریعت اسلام ندارد یکی از همان مواردی است که در دیپلماسی رسول الله صلی الله علیه وسلم و ادامه دهندگان منهجش به عنوان یک اصل در برخورد با دارالکفرها به آن اهمیت داده شده است .
اصل رفتار متقابل
در کنار اصل احترام متقابل ما شاهد اصل دیگری تحت عنوان اصل رفتار متقابل هستیم .
یعنی اگر مصونیت سفیران و احترام متقابل اصل پذیرفته شده ای در روابط بین الملل است به همین ترتیب اصل رفتار متقابل در مورد توقیف نمایندگان و سفرای اسلامی و شهروندان دارالاسلام نیز امری پذیرفته شده در حقوق اسلامی و رفتار مومنین بوده است . یعنی اگر دارالکفر اقدامی منفی و سیئه ای در برابر یکی از اعضای دارالسلام انجام داد حق دارالاسلام است که در محدوده ی شریعت الله مقابله به مثل کند و رفتاری متقابل داشته باشد . وَجَزَٰٓؤُاْ سَيِّئَةٍۢ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا (شوری/۴۰) جزاء هر بدی ، جزائی همانند آن است .
جانب دیگر در اصل رفتار متقابل قدرشناسی و باصفت بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسئولین دارالاسلام در برخورد با کفار دارالکفر است که در حق مومنین نیکی کرده اند حتی اگر این کفار، محاربان سکولار و مشرکی باشند که در میدانهای جنگ بر علیه مسلمین به سر برند. مُطعَم بن عَدّی مشرکی بود که به رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام بازگشت از طائف پناه داده بود و به همراه ابوالبَخْتَری بنهشام و دیگران در شکسته شدن پیمان ظالمانه ی محاصره ی اقتصادی و اجتماعی شعبت ابی طالب سهم فعالی داشت.
ابوالبَخْتَری در غزوه ی بدر بر علیه مسلمین می جنگید اما رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داد به دلیل خدماتش در دوران محاصرة اقتصادی مسلمانان در شِعب ابی طالب در صورت اسارت کسی به او آسیبی نرساند. یا در قضیه ی حدیبیه گوشتهای قربانی را برای کسی از کفار می فرستد که دارای صفات نیکوئی از تعالیم به جای مانده از انبیاء گذشته بود و به این شکل چنان تاثیری در نگرش این شخص کافر می گذارد که این شخص کافر می گوید: فكر نمیكنم كه خوب باشد جلوی آنان را بگیریم (بهتر است كه مانع حج ایشان نشویم .)[۴] در این صورت ممکن است در دارالکفرها کسانی باشند که مخالف اشغالگری و قتل عام مسلمین و مخالف تاراج منابع مسلمین و مخالف محاصره ی اقتصادی مسلمین و … باشند . بدون شک این افراد و نهادی مردمی نزد مسئولین دارالاسلام نیکی های آنها با نیکی پاسخ داده خواهد شد.
اصل وفاي به عهد و احترام به قراردادها و پيمان ها
الله تعالی با مخاطب قرار دادن مومنین می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ … (مائده /۱) اي مؤمنان ! به پيمانها و قراردادها وفا كنيد . مومنین هم به دستور الله تعالی زمانی که عهدی می بندند وفاکنندگان به عهد و پیمان خود هستند : الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا …(بقره/۱۷۷) وفاكنندگان به پيمان خود بوده هنگامي كه پيمان بندند. الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ .( رعد/۲۰) آن كساني كه به عهد خدا وفا ميكنند ، و پيمان را نميشكنند .
اصل وفای به عهد و پیمان در روابط داخلی و خارجی مومنین یکی از مهمترین اصول راهبردی و بلند مدتی است که تنها در صورت نقض آن توسط دیگران و یا ترس از پیمان شکنی دیگران: « وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (انفال/۵۸) و یا به میدان آمدن اصل نفی سبیل شکسته می شود و گرنه مومنین هرگز پیمان شکنی نمی کنند چون در برابر این پیمانها و عهدها در برابر الله و دین الله و بندگان الله و قیامت خود مسول هستند: وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا .( اسراء/۳۴) و به عهد و پيمان وفا كنيد ، چرا كه از عهد و پيمان پرسيده ميشود
رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید : لاَ إِيْمَانَ لِمَنْ لاَ أَمَانَةَ لَهُ، وَلاَ دِيْنَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَهُ [۵] کسی که پایبند به امانت نیست ایمان کامل ندارد و کسی که پایبند به عهد و پیمان نیست دین کامل ندارد. یعنی نه قدرت حکومتی با او همراه است و نه قانون و برنامه ی اسلامی از او حمایتی می کند و اطاعت او هم از چنین حاکمیت و قانونی ناقص است و از مجازات در دنیا هم در امان نیست و قیامت خوبی هم ندارد و از مجازات در قیامت هم در امان نیست. در این صورت دین با چنین عهد شکنی با آن چهار معنی و مفهومش سازگار نیست. علاوه بر این مومنین نمی توانند بدون داشتن عذر شرعی حتی یکی از شروط پیمانها و قراردادهای خود با دیگران را بشکنند چون « المسلمونَ على شروطِهم»[۶]
در این صورت می توان گفت در روابط خارجی قراردادها و پیمانهائی که دارالاسلام و دولت اسلامی با دارالکفرها و جوامع کفار می بندد می توانند زمینه های توافق بر رسیدن به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و حتی بلند مدت دولت اسلامی و یا رساندن آزادانه ی دعوت و عمل به اسلام کامل به مردم بدون انتخاب گزینه ی جنگ مسلحانه را فراهم کنند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم با پیمانهای عقبه ی اول (بیعت النساء / چون قراری بر جنگ مسلحانه نبود) و عقبه ی دوم (بیعت بر قتال و جنگ مسلحانه) در واقع بدون کوچکترین جنگ مسلحانه ای زمینه ی های شکل گیری دارالاسلام و دولت و حکومت اسلامی را با ایمان آوردن مومنین مدینه فراهم کرد که رسول الله صلی الله علیه و سلم خطاب به انصار مدینه فرمود: خون و جان ما در گرو یکدیگر است. شما از من و من از شمایم با هر که جنگ کنید، می جنگم و با هر که صلح کنید، صلح می کنم.[۷]
پیمان مدینه با کفار یهودی و مشرک دارالاسلام نیز این تحاکم اسلامی را استحکام بخشید. به دنبال این ما شاهد پیمان با نصرانی های نجران و مجوس الاحساء و سایر قبایل مشرک جهت تجریه ی دشمنان و تمرکز بر دشمن اصلی هستیم .[۸]
در سال دوم هجری رسول الله صلی الله علیه وسلم با سکولاریستهای بنی ضمره پیمانی می بندد که تاریخی برای آن تعیین نمی شود، یعنی مادام که عهد شکنی نکرده اند پیمان آنها همیشگی است «تا در دیا صدفی هست» و یا در همان سال دوم هجری پیمان عدم تجاوز با سکولاریستهای بنی مدلج بسته می شود. در پی این دسته از پیمانها هم دعوت بدون جنگ وارد این سرزمینها می شود و هر کسی از مردمان این سرزمینها مسلمان شود می تواند به تمام اسلام در کمال امنیت عمل کند و هم صف کفار تجزیه می شود و هم اینکه دشمن اصلی در انزوا قرار داده می شود.
در سال ششم هجری هم به دلیل حالت اضطرار و ضرورت دارالاسلام و دولت اسلامی ضمن مذاکراتی پیمان حدیبیه اتفاق افتاد. باید بدانیم که مذاکره یعنی چانه زنی و متقاعد کردن طرف مقابل، حالا در این دیپلماسی که بر اساس بده بستان و گرفتن امتیاز و دادن امتیاز بنا شده است قرار بر این شد که:
- مسلمانان مکه در «عمل» به شریعت اسلام آزاد باشند و کسی حق تعرض و تمسخر آنها را نداشته باشد.
- طرفین متعهد می شوند که اموال یکدیگر را محترم شمارند.
- مال و جان مسلمانانی که از مدینه وارد مکه می شوند محترم است.
اما جالب است بدانید یکی از امتیازاتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان امام و رهبر دارالاسلام و دولت اسلامی در این مذاکره و پیمان به دارالکفر سکولاریستهای قریش می دهد حذف کلمه بسم الله از ابتدای پیمان نامه است.در قضيه ابوجندل و ابوبصیر الکوردی بعد از صلح حديبيه و فرار ایشان از مکه به مدينه و استرداد آنها از طرف رسول الله صلی الله علیه وسلم به مشرکين مکه نوعي واضح از رفتار سياسي رسول الله صلی الله علیه وسلم و وفای به عهد مشاهد مي شود.[۹] إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ.( حج / ۳۸) مسلّماً الله از مومنین دفاع میکند. مسلّماً خداوند خیانت پیشگان کافر را دوست نمیدارد.
علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی که فرمانده ای را برای جهاد به سریه ای می فرستاد می فرمود: اغْزُوا باسْمِ اللهِ في سَبيلِ اللهِ، قَاتِلُوا مَن كَفَرَ باللَّهِ، اغْزُوا وَلَا تَغُلُّوا، وَلَا تَغْدِرُوا …[۱۰] به نام الله در راه الله بجنگید و با کسی که به خداوند کفر ورزیده جنگ کنید،بجنگید و زیاده روی نکنید،به کسی خیانت نکنید …
در این صورت واضح است که اسلام مخالف مذاکره و گفتگو و دیپلماسی و بستن پیمان با دارالکفرها نیست بلکه مخالف غدر و خیانت در پیمانها و قراردادهاست و نکته ی مهم این است که در اسلام جائی برای گذشت و بخشش و فرصت دوم برای دارالکفرهائی که در پیمانهای خود دچار غدر و خیانت می شوند وجود ندارد.
به عنوان مثال یهودیان بنی نضیر و بنی قینقاع و بنی قریظه و خیبر به پیمان مدینه خیانت می کنند و دچار غدر و پیمان شکنی می شوند. رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ عذر و بهانه ای را از آنها قبول نمی کند و بدون مدارا و با قاطعیت آنها را مجازات می کند.
مشرکین قریش هم به مفاد صلح حدیبیه خیانت می کنند و متحدین آنها به مشرکین متحد با دارالاسلام (قبیله خزاعه) حمله می کنند و رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ عذر و بهانه ای را از آنها و ابوسفیان نماینده ی دارالکفر مکه قبول نمی کند و فرصت دومی جهت جبران به آنها نمی دهد و مکه پایتخت دارالکفر مشرکین جزیره العرب را فتح می کند.
یعنی فتح مکه در نتیجه ی حمله به بنی خزاعه از سکولاریستهای هم پیمان با دارالاسلام صورت گرفت که خود در بردارنده ی دو پیام مهم است :
- اسلام بر سر عهد و پیمان خود با کفار باقی می ماند هر چند این کفار مشرکینی چون بنی خزاعه باشند.
- هرگز به عهد شکنان فرصت دوم داده نمی شود و بخششی در کار نیست.
کسانی که در «وضع موجود» دم از مذاکره با امثال آمریکای اشغالگر می زنند که صدها بار در حق تمام ملل اسلامی و غیر اسلامی دچار غدر و خیانت و پیمان شکنی شده است یا دوستان آگاهی هستند که نسبت به مبانی شریعت اسلام در مساله ی مذاکره و پیمان و قراردادها آشنائی ندارند و جاهل هستند و ناخواسته به ذلت و تسلیم شدن به دشمن و تحریک دشمن به پیشروی بیشتر و صدمه زدن بیشتر به مسلمین و انحراف از مسیر اصلی دعوت و جهاد دعوت می دهند، یا دشمنان آگاهی هستند که آگاهانه مسلمین را در همین مسیر انحراف و ذلت قرار می دهند.
امثال آمریکا که اهل هیچ عهد و پیمانی نیستند تنها زمانی با دارالاسلام وارد مذاکره می شوند که از طریق نظامی نتوانسته باشند دارالاسلام را تسلیم خود کنند، در نتیجه با غدارانی چون آمریکا و امثال آمریکا قاطعانه تنها باید از موضع قدرت نظامی صحبت کرد و شرایط خود را بر آنها تحمیل کرد.
[۱] بخاری ۳۴۸۳/ ابن عبدالبر: التمهيد۲۰/۶۸
[۲] صحيح البخاري (۱/ ۱۶ ح ۷). واللَّهِ لَوْلَا الحَيَاءُ يَومَئذٍ، مِن أنْ يَأْثُرَ أصْحَابِي عَنِّي الكَذِبَ، لَكَذَبْتُهُ حِينَ سَأَلَنِي عنْه، ولَكِنِّي اسْتَحْيَيْتُ أنْ يَأْثُرُوا الكَذِبَ عَنِّي، فَصَدَقْتُهُ،
[۳] احمد رشيد، اسلام و حقوق بين المللي عمومى ، ترجمه حسين سيدى ، تهران ، دانشگاه تهران , دانشكده حقوق و علوم سياسي ,مركز مطالعات عالي بين المللى ۱۳۵۳ ش ، ص۸۴-۸۵
[۴]صحیح بخاری ـ باب ۱۵ ـ ص ۹۷۴ـ شماره ۲۵۸۱
[۵] أحمد (۱۲۵۶۷)، والبزار (۷۱۹۶)، وأبو يعلى (۲۸۶۳).
[۶] أخرجه أبو داود (۳۵۹۴ )، وابن الجارود في ((المنتقى)) (۱۰۰۱ )، وابن حبان (۵۰۹۱ )
[۷]ابن هشام، السیره النبویه،ج ۲، ص ۸۵
[۸]ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج۳ ، ص ۲۲۴-۲۲۶ / و سیره ابن هشام ؛ ص ۱۳۴-۱۳۸
[۹]ابن الاثير، الکامل في التاريخ، ص ۲۳۵٫
[۱۰] مسلم۱۷۳۱