اصل تامین امنیت (1) (قسمت18)
(4-قسمت)
و اصلاُ سابقه نداشت اين كشور بر دارالاسلام تحت حاکمیت سلیمان علیه السلام که صدها کیلومتر آنطرفتر بود تجاوز كرده باشد يا در امورات داخلي دارالاسلام و سرزمينهاي مجاور دخالتي كرده باشد. ناگهان روزي بدون هيچ مقدمه اي، پرنده اي كوچك در جستجوي آب بر آسمان كشورشان به پرواز در آمد. اين پرنده هدهدِ سليمان عليه السلام بود. هدهد خوب نگاه كرد، و ناگاه ديد اين قوم مشرک یا به زبان امروزین سکولارهستند.
هدهد دوباره اين صحراها و بيابانها را طی می کند و به سلیمان رهبر دارالاسلام خبر می دهد: أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (نمل/22) « من بر چيزي آگاهي يافته ام كه تو از آن آگاه نيستي. من براي تو از سرزمين سبا يك خبر قطعي و مورد اعتماد آورده ام» و داستان را براي سليمان رهبر دارالاسلام نقل می کند.
سليمان عليه السلام بعد از اطلاع از وضعیت این دارالکفر نامه اي ساده ، کوتاه ، مختصر و سهمگین را بوسيله هدهد به سويشان فرستاد: إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ «اين نامه از سوي سليمان آمده است و آن چنين است: به نام الله ی که پر از رحم است و رحم هم می کند. براي اين [ نامه را فرستاده ام ] تا برتري جويي در برابر من نكنيد و تسليم شده و مسلمان به سوي من آييد» .
حاکم دارالکفر سباء که حاکمیت او آرزوی دست نیافتنی دارودسته ی منافقین و سکولار زده های اطراف ما شده و در آرزوی چنین حکومتی هستند مثل هميشه مجلس خاص مشورتي اش را جمع نمود و با آنها در رابطه با اين قضيه به مشورت می کند و به آنها یادآوری می کند كه جنگها جز خرابي و نابودي و فسادو تخريب چيزي در بر نخواهد داشت و جنگ در برابر قدرت نظامی دارالاسلام برای آنها ثمره ای جز ذلیل شدن و زیر دست شدن در بر ندارد به همین دلیل به مجلس شوراي خودش گفت: قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ (نمل/34) گفت : پادشاهان هنگامي كه وارد منطقهي آبادي شوند، آن را به تباهي و ويراني ميكشانند و عزيزان و بزرگان اهل آنجا را خوار و پست ميگردانند. اصلاً پيوسته شاهان چنين ميكنند..
سپس پيشنهاد نمود كه راه حل دپلوماسي مسالمت آميز، صلح آمیز و آشتی جویانه ای در پيش گيرند، و هداياي بزرگ و با ارزش به سليمان بفرستند تا نشانه صلح جويي و پل دوستي و محبت و آشتي باشد. وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (نمل/35) من (هیئتی را ) به پیش آنان میفرستم همراه با هدیه ای تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود میآورند.
اما.. سليمان عليه السلام به عنوان حاکم دارالاسلام با پشتوانه ی قدرت نظامی برتری که داشت، اين سازش زيركانه و سرعت عمل ماهرانه را از اين مملكت آرام و بي آزار سکولار نپذيرفت و راضي نشد. و تنها به دخالت در امورات داخلي آن كشور صلح جوی سکولار پافشاری می کرد تا در صورت تسلیم نشدن به قانون شریعت الله مردمش را بعد از عزت، ذليل و سر افكنده كند و برآنها مهر حقارت وذلت نهد!
(ادامه دارد…….)