
اصل تامین امنیت (3) (قسمت20)
(6-قسمت)
در تمام منابع اسلامی و غیر اسلامی وحدت فرماندهی و وحدت دستور از اصول پذیرفته شده در امور نظامی و مدیریتی است و در تمام منابع شرعی هم واضح و آشکار است که اذن جهاد و در واقع وحدت دستور متعلق به امام و رهبر یکی از «3ابزار» برتر است و اینهم یعنی وحدت فرماندهی.
به این شکل مومنین در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم برخلاف دارودسته ی منافقین وحدت فرماندهی و وحدت دستور داشتند و موضوع «سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا»(بقره/285) گرفته بودند یعنی : شنیدیم و اطاعت کردیم. به همین دلیل اذن جهاد و سایر امور تنها متعلق به امام و رهبر بود. به عنوان مثال : با آنکه زنانی چون نسیبه رضی الله عنها در جنگ مسلحانه شرکت می کردند و ممانعتی شرعی برای حضور آنها وجود ندارد و کسانی هم مثل أُمَّ سُلَيْم در روز حنین خنجری به همراه داشت، « أنَّ أُمَّ سُلَيْمٍ اتَّخَذَتْ يَومَ حُنَيْنٍ خِنْجَرًا» رسول الله صلی الله علیه و سلم به ام سليم فرمود: “اين خنجر چيست؟ فَقالَ لَهَا رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ: ما هذا الخِنْجَرُ؟ گفت: آن را برداشته ام تا اگر يكی از سکولاریستها ( به زبان عربی =مشركان) به من نزديك شد با آن شكمش را پاره كنم. قالَتْ: اتَّخَذْتُهُ إنْ دَنَا مِنِّي أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ، بَقَرْتُ به بَطْنَهُ ، رسول الله صلی الله علیه و سلم شروع به خنديدن كرد. ، فَجَعَلَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ يَضْحَكُ.[1] با این وجود رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان می کند که در جهاد طلب زنها می توانند به جای جهاد، حج و عمره بروند؛ به همین دلیل زمانی که ام المومنین عایشه رضی الله عنها اجازه ی جهاد خواست رسول الله صلی الله علیه وسلم که امام و رهبر دارالاسلام هم بود به ایشان فرمود: جِهَادُكُنَّ الحَجُّ [2]، یعنی جهاد شما حج کردن است، با این وجود دیگر زنان را نیز از حضور در جهاد مسلحانه ی طلب منع نمی کرد. یا ابن عمر می گوید که من پسر بچه ی 14 ساله بودم و از رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه ی جهاد خواستم و به من اجازه نداد[3] و به این شکل صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم که نمی دانستند شرایط حضور در جنگ را دارند یا نه، از امام دارالاسلام خود که رسول الله صلی الله علیه وسلم بود تعیین تکلیف می کردند . بر این اساس تمام مذاهب معروف به اهل سنت و جماعت متفق هستند که اجازه ی جهاد و تعیین تکلیف در مورد جهاد در دست امام و رهبر دارالاسلام و رهبر یکی از «3ابزار» برتر است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم امام دارالاسلام و دولت و حکومت اسلامی به شخصی در هنگام جهاد طلب و دعوت و ابتدائی می گوید : «ارْجِعْ إِلَیْهِمَا فَاسْتَأْذِنْهُمَا فَإِنْ أَذِنَا لَکَ فَجَاهِدْ وَإِلَّا فَبِرَّهُمَا»[4] « نزد آنها (والدین خودت) برگرد و از آنها اجازه بگیر، و اگر به تو اجازه دادند به جهاد برو و گرنه به آن دو نیکی کن» اگر نگاه کنیم در جهاد طلب اجازه ی والدین و صاحب قرض لازم است در این صورت در قیاس هم اجازه ی امام و رهبر یکی از «3ابزار» برتر اولی تر و مقدم تر است.
- إمام ابن قدامه حنبلی رحمه الله می گوید: امر جهاد موکول به امام و اجتهاد اوست و رعیت و زیردستان ملزم به اطاعت از رای و دیدگاه امام در این زمینه هستند.[5]
- إمام قرطبی رحمه الله نیز می گوید: سرایا و گروهها بدون اذن و اجازه ی امام اجازه ی خروج برای جهاد ندارند.[6]
- إمام البهوتی رحمه الله می گوید: بدون اذن و اجازه ی رهبر و امیر غزو و جهاد درست نیست، چون او به جنگ آگاهتر است و جهاد و دستور به جهاد به او واگذار شده است.[7] إمام الحجاوي رحمه الله می گوید: و امر جهاد به امام و اجتهاد او سپرده و حواله شده است، چون او آگاهتر از همه به احوال مردم و آگاهتر از همه به وضعیت و احوال دشمن و راههای ضربه زدن به دشمن و درجه بندی دشمنان از لحاظ دوری و نزدیکی است .[8]
(ادامه دارد…….)
[1] مسلم1809 / أنَّ أُمَّ سُلَيْمٍ اتَّخَذَتْ يَومَ حُنَيْنٍ خِنْجَرًا، فَكانَ معهَا، فَرَآهَا أَبُو طَلْحَةَ، فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ، هذِه أُمُّ سُلَيْمٍ معهَا خِنْجَرٌ، فَقالَ لَهَا رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ: ما هذا الخِنْجَرُ؟ قالَتْ: اتَّخَذْتُهُ إنْ دَنَا مِنِّي أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِينَ، بَقَرْتُ به بَطْنَهُ، فَجَعَلَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ يَضْحَكُ، قالَتْ: يا رَسولَ اللهِ، اقْتُلْ مَن بَعْدَنَا مِنَ الطُّلَقَاءِ انْهَزَمُوا بكَ؟ فَقالَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ: يا أُمَّ سُلَيْمٍ، إنَّ اللَّهَ قدْ كَفَى وَأَحْسَنَ./ از انس رضی الله عنه نقل شده كه در روز حنين ام سليم خنجری به همراه داشت، ابو طلحه او را ديد و گفت: اي رسول خدا ام سليم به همراه خود خنجری دارد، رسول الله صلی الله علیه و سلم به ام سليم فرمود: “اين خنجر چيست؟” گفت: “آن را برداشته ام تا اگر يكی از مشركان به من نزديك شد با آن شكمش را پاره كنم”. رسول الله صلی الله علیه و سلم شروع به خنديدن كرد. آن زن گفت: “يا رسول الله! من بردگانی (طلقاء:مكيان كافر) را كه از تو شكست خورده¬اند، می¬كشم”. پس رسول صلی الله علیه و سلم فرمودند: “اي ام سليم! همانا خداوند ما را بس است و هر كار را به درستي انجام مي¬دهد”
[2] رواه البخاري 2875
[3] ابن عمر رضي الله عنه يقول عرضت على النبي صلى الله عليه وسلم وأنا ابن أربع عشر فلم يجزني [ رواه البخاري ]
[4] ابوداود2530
[5] المغني 16-13 / المغنى لابن قدامة. مكتبة الرياض. 8/352 و 364 : أمر الجهاد موكول للإمام واجتهاده ويلزم الرعية طاعته فيما يراه من ذلك / وقال في موضع آخر من الكتاب نفسه (ولا يخرجون ـ أي للجهاد ـ إلا بإذن الأمير لأن الحرب موكول إليه، وهو أعلم بكثرة العدد وقلتهم، ومكامن العدو وكيدهم، فينبغي أن يرجع إلى رأيه لأنه أحوط للمسلمين). / مسائل الإمام أحمد رواية حرب الكرماني 392 : أربع من أمر الإسلام إلى السلطان : الحكم و الفيء و الجهاد و الجمعة / ابن تيمية می گوید : [ ويرون – يعني أهل السنة – إقامة الحج و الجهاد و الجمع مع الأمراء أبراراً كانوا أو فجاراً ] ( مجموع الفتاوى 3/158) و کسانی چون الإمام الطحاوي وابن المديني و أبو زرعة وأبو حاتم الرازيين و الإمام أحمد بن حنبل و بسیاری دیگر از بزرگان چنین چیزی را گفته اند.
وقال أيضاً : [ الجهاد لا يقوم به إلا ولاة الأمور ] ( منهاج السنة 6:118)
[6] لا تخرج السرايا إلا بإذن الإمام ليكون متجسساً لهم عضداً من ورائهم وربما احتاجوا إلى درئه ( الجامع لأحكام القرآن 5/177)
[7] لا يجوز الغزو إلا بإذن الأمير ؛ لأنه أعرف بالحرب و أمره موكول إليه ( كشف القناع 3:72)
[8] كشاف القناع عن متن الإقناع (متن في الفقه الإسلامي على مذهب الإمام أحمد ابن حنبل للإمام موسى بن أحمد الحجاوي الصالحي) 3/41 : وأمر الجهاد موكول إلى الإمام واجتهاده، لأنه أعرف بحال الناس، وبحال العدو ونكايتهم، وقربهم وبعدهم.